صدیقه پهلوی |
---|
 |
زادروز | ۱۲۹۵ |
---|
زادگاه | همدان، ایران |
---|
درگذشت | ۱۳۶۸ |
---|
محل درگذشت | تهران |
---|
آرامگاه | بهشت زهرا |
---|
همسر | علی خوشخو |
---|
دودمان | خاندان پهلوی |
---|
پدر | رضاشاه پهلوی |
---|
مادر | زهرا سوادکوهی |
---|
فرزندان | طاهره، غلامرضا |
---|
دین | اسلام |
---|
صدیقه پهلوی (۱۲۹۵ خورشیدی همدان - ۱۳۶۸ تهران) فرزند رضاشاه پهلوی و زهرا سوادکوهی بود.
زندگینامه
رضاخان در سالهای ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۴ در همدان خدمت میکرد. او در ۱۷ فروردین ۱۲۹۴ دختری بنام زهرا (با نام دوشیزگی گلزار)، فرزند کربلایی احمدخان سوادکوهی و فاطمه سادات سوادکوهی، را از روستای زیرآب سوادکوه به عقد دائم خویش درآورد و با خود به همدان برد و در مرداد سال ۱۲۹۵ دختری بنام صدیقه از ایشان دیده به جهان گشود. صدیقه با توجه به بیماری سل مادر برای شیر خوردن به دایهای بنام مریم سپرده شد و چند ماه بعد مادر را از دست داد. رضاخان پیش از عزیمت به تهران کفالت صدیقه را به صاحبخانه و برادرخوانده اش علی اکبر و مریم دایه سپرد و تا پایان دوران سلطنت تحت عنوان رضاشاه ضمن ارسال کمک مالی، همواره با پیک و نامه از احوال دخترش خبردار میشد. خانواده علی اکبر با توجه به سابقه فوت دو دخترشان در شیرخوارگی، شناسنامه صدیقه را در سال ۱۳۰۴ بنام صدیقه کدویی و به عنوان فرزند خویش گرفتند و هویت واقعیاش را تا جوانی از وی پنهان داشتند.
صدیقه در سال ۱۳۱۶ با علی خوشخو فرزند حاج تراب ازدواج کرد و چند سال بعد از طریق پدرخوانده اش از هویت پدر واقعی خویش آگاه شد. او در سال ۱۳۳۸ و پس از دستیابی به اسناد هویتی خویش به همراه همسر و دو فرزندش راهی تهران شد تا در صدد اعاده هویت واقعی خود برآید. اما دربار به بهانه بیسوادی خود او و مصدقی بودن شوهرش حاضر به پذیرش وی به عنوان فرزند رضاخان نشد و قریب ۱۹ سال دوندگی وی در دادگستری شاهنشاهی برای اثبات رسمی هویتش با نام پدر یا مادر واقعی ناکام ماند. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، صدیقه شرح ماجرای خود را طی نامهای در فروردین ۱۳۵۸ خطاب به آیتالله خمینی نوشت و با پیگیریهای قانونی و به استناد اسناد موثق نهایتاً در ۱۳۵۹ موفق شد هویت واقعی خویش را بازیابد و شناسنامه او با نام خانوادگی پهلوی صادر گردید.
صدیقه در روز ۲۲ دی ۱۳۶۸ در سن ۷۳ سالگی در تهران درگذشت و در قطعه ۱۱۲ ردیف ۶۲ شماره۳۰ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نامه جالب صدیقه پهلوی به امام خمینی ره
صدیقه پهلوی دختر رضا خان بود او چون بی سواد بود و به مکتب نرفت پدرش برای او شناسنامه صادر نکرد و هر چقدر او می گفت من دختر رضاخان هستم همه او را از خود می راندند و صدیقه پهلوی از اینکه کسی باورش نمی شد که دختر رضاخان است بسیار نا امید شده بود و بالاخره بعد از انقلاب اسلامی برای امام خمینی ره نامه نوشت که در آن نامه از امام خمینی ره خواسته بود که برایش شناسنامه صادر نمایند که امام خمینی هم قبول کردند
نامه صدیقه پهلوی به امام خمینی (ره)
رضاخان هنگامی که هجده سال بیشتر نداشت، با «مریم سوادکوهی» دخترعموی خود ازدواج کرد که حاصل آن دختری به نام «همدم السلطنه پهلوی» بود.
پس از چهارده سال زندگی مشترک، همسر نخست رضاخان درگذشت. وی یک سال بعد و در سال ۱۲۹۱ برای ادامه خدمت راهی همدان شد. او در همدان با زنی به نام «صفیه(زهرا) همدانی» ازدواج کرد که نتیجه آن تولد «صدیقه» بود. صدیقه مادر خود را در شیرخوارگی به علت بیماری (یا طلاق) از دست داد و رضاخان سرپرستی او را به یکی از زیردستان امین خود به نام علیاکبر کدویی سپرد. وی صدیقه را به عنوان فرزند خویش بزرگ کرد و در سال ۱۲۹۶ با نام خانوادگی خود برای او شناسنامه گرفت.
* حکایت دختر رضاخان و نامهاش به امام خمینی(ره)
صدیقه که حاصل دومین ازدواج رضاخان بود، پس از مرگ رضاشاه از هویت حقیقی خویش آگاه شد. او با همسر و فرزندانش به تهران آمده و در صدد اعاده هویت برآمد، ولی دربار به بهانه بیسوادی او و مصدقی بودن شوهرش حاضر به پذیرش وی به عنوان فرزند رضاخان نشد و نزدیک به ۲۰ سال دوندگی صدیقه در دادگستری برای اثبات رسمی هویت خود با نام پدر یا مادر واقعیاش ناکام ماند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صدیقه شرح ماجرای خود را طی نامهای خطاب به امام خمینی(ره) نوشت که با توجه به اسناد موثق، نهایتاً توانست در ۶۳ سالگی هویت واقعی خویش را در مراجع قانونی اثبات کند.
صدیقه ۶ سال با نام خانوادگی «پهلوی» زندگی کرد و در سن ۷۲ سالگی در تهران درگذشت. او در ۲۲ دی ۱۳۶۸ در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

* متن نامه دختر رضا خان به امام خمینی(ره)
در نامه صدیقه که روزنامه اطلاعات متن آن را منتشر کرده، آمده است: اینجانب صدیقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهی میباشم که با انگیزه تلفن مورخه سهشنبه اول اسفند ۵۷ خانمی که خود را از کمیته آن امام به من معرفی کرد و گویا من بی نام و نشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نیز محرومترم، با شاهزاده خانمهای معروف پهلوی اشتباه گرفتند و به کمیته احضارم کردند. لذا مصدع اوقات گرانبهای شما شدم در حالی که اکنون مجال رسیدگی به این امور نیست.
اینجانب بنا به وظیفه شرعی خود در روز ششم تشریففرمایی آن حضرت موفق به زیارت شدم ولی حال که احضار گردیدم چه بهتر که این سعادت از نزدیک دست دهد تا جریان ۲۰ سال مبارزه حقطلبانه از دستگاه بیعدالت دربار و طبقه حاکمه نخست وزیری هویدا را به عرض برسانم. پرونده دادخواهی در مورد اثبات نسب و احقاق حق خود را که بنا بر امر مرجع تقلید شیعیان آن زمان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی به جریان انداختهام در تمام مراجع صلاحیت دار کشور نظیر اداره معاضدت قضایی شعبه اول دادگاههای شهرستان تهران، شعبه ۶ دادگاه استان مرکزی و شعبه هفتم دیوان عالی کشور و دادگاههای کرمانشاه، همدان، مازندران، وزارت دربار، کمیسیون عرایض دربار، سازمان امنیت و… سابقه طولانی دارد.
ضمنا چون مرحوم آیتالله بروجردی به من فرمودند در نهایت سیدی شما را یاری خواهد کرد من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است. پس از ملاحظه منزل و دم و دستگاه درباری و بریز و بپاش ایشان متوجه شدم او نیست و با تلفن پریروز دستگیرم شد آن سید یاریکننده زعیم و مرجع عالیقدر شیعیان فعلی میباشد. علی هذا من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفت ما این خواهر بیسواد که با لهجه صحبت مینماید را نمیتوانیم شناسنامه پهلوی دهیم ناچار تقاضا کردم شناسنامه پهلوی نمیخواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهید آن هم پس از تشریفات اداری از دربار به وزارت دادگستری سپس به اداره ثبت احوال ارسال کردم که آنها هم اظهار داشتند باید یک مقام صلاحیت دار دستور بدهد.
به علت پیگیری ۲۰ ساله نه تنها چیزی دست مرا نگرفت بلکه بیش از ۴۰ هزار تومان قرض و از دست دادن درآمد روزانه شوهرم نصیبم گردید و فقط نزدیک به ۷۰۰ متر زمین از ارثیه مادری که در مازندران است. بنابراین پس از تحقیق کافی از ادارات فوق و محل های سکونت من استدعای رسیدگی و احضارم را مینمایم تا با مدارک موجود بتوان حق مظلومی را از ظالمان اخذ و ضمناً به وصیت مرحوم آیتالله بروجردی نیز عمل شود.
برچسبها:
صدیقه پهلوی,
محمدرضا پهلوی,
رضاخان,
گورستان بهشت زهرا تهران