بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

بهرام صادقی در ۱۵ دی ۱۳۱۵ در نجف‌آباد به دنیا آمد. او چهارمین و آخرین فرزند حسین‌علی صادقی (خرده‌فروشی در شهر نجف‌آباد) و جهان‌سلطان بود. مادرش علاقه به شعر فارسی را در بهرام ایجاد کرد.

او دوران ابتدایی را در دبستان دهقان نجف‌آباد گذراند و سپس به همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و در دبیرستان ادب اصفهان مشغول به تحصیل شد. در آن‌جا با محمد حقوقی آشنا شد که مدتی بعد در زمینه شعر و نقد ادبی به شهرت رسید.

صادقی در سال ۱۳۳۴ پس از قبولی در رشته پزشکی ...


برچسب‌ها: بهرام صادقی, پزشک, صادق هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۲ توسط آ . پاسارگاد
جهانگیر هدایت
جهانگیر هدایت
جهانگیر هدایت
زمینهٔ کاریداستان کوتاه، رمان
زادروز۴ بهمن ۱۳۱۸
تهران
پدر و مادرعیسی هدایت، فرخنده خانم هدایت
ملیتایرانی
محل زندگیایران
بنیانگذاربنیاد صادق هدایت
پیشهنویسنده
سال‌های نویسندگی(۱۳۲۹ - تا کنون)
کتاب‌هامجموعه داستان شلاق هوس، مجموعه داستان مرغابی، عشق و ابدیت، آخرین پرواز ایکاروس، مجموعه داستان ۱۴ ژانویه، ۸ شب
فرزندانصادق، چکامه
مدرک تحصیلیلیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، فوق لیسانس جامعه‌شناسی، فوق لیسانس آموزش بهداشت عمومی
دانشگاهدانشگاه تهران، دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشگاه ساسکس

 

 


برچسب‌ها: جهانگیر هدایت, رضاقلى خان هدايت, صادق هدايت, خاندان مخبرالدوله و هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۹ توسط آ . پاسارگاد
ابوالحسن نجفی
Abolhasan Najafi.jpg
زمینهٔ کاری زبان‌شناسی، ادبیات فارسی، ترجمه
زادروز ۷ تیر ۱۳۰۸
نجف، عراق
مرگ ۲ بهمن ۱۳۹۴
تهران
ملیت  ایران
محل زندگی تهران
پیشه منتقد، مترجم و پژوهشگر
فرزندان شبلی نجفی
مدرک تحصیلی دکتری ناتمام زبان‌شناسی ازدانشگاه سوربن


برچسب‌ها: ابوالحسن نجفی, دانش آموختگان دانشگاه سوربن, دانشگاه تهران, دانشگاه سوربن

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه سوم بهمن ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد

عبدالرحیم (تقی) جعفری (زادهٔ ۱۲۹۸ تهران - درگذشتۀ ۱۱ مهر ۱۳۹۴ تهران) بنیان‌گذار و مدیر پیشین انتشارات امیرکبیر، مهم‌ترین و گسترده‌ترین مؤسسهٔ خصوصی چاپ و انتشار کتاب در تاریخ ایران و خاورمیانه است. وی تا سال ۱۳۵۸، دارنده و گردانندهٔ این بنگاه انتشاراتی بود...


برچسب‌ها: عبدالرحیم جعفری, صادق هدايت, فرح پهلوی, اسماعیل رائین

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد

فتح‌الله بی‌نیاز

زادروز ۱۳۲۷
مسجد سلیمان
درگذشت ۱۲ مهر ۱۳۹۴
تهران
ملیت ایرانی
تحصیلات مهندسی برق
از دانشگاه دانشگاه صنعتی شریف
پیشه نویسنده و منتقد ادبی

فتح‌الله بی‌نیاز (زاده ۱۳۲۷ مسجدسلیمان- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۹۴ تهران) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی بود. از بی‌نیاز ۱۵ رمان و ۷ مجموعه داستان کوتاه و ۸ کتاب در حوزه نقد و نظریه ادبی منتشر شده است. وی احاطه کاملی بر ادبیات داستانی معاصر ایران داشت و نقدهای ...


برچسب‌ها: فتح‌الله بی‌نیاز, صادق هدايت, دانشگاه صنعتي شريف, احمد شاملو

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد
 

File:Hushang kaveh.jpg

هوشنگ کاوه در سال ۱۳۰۵ در بابل متولد شد. در سال ۱۳۲۵ دیپلم ریاضی از دارالفنون کسب کرد .

وی از حدود ۱۶ سالگی وارد کار سینما شد و حرفه‌های مختلفی را به ویژه در زمینه امور فنی سینمایی تجربه کرد. ...

 

 


برچسب‌ها: هوشنگ کاوه, بهروز وثوقي, مسعود كيميايي, صادق هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

نامه نگاری حمیدرضا و محمدرضا پهلوی برای تغیی تاریخ شاهنشاهی

مناظره حمیدرضا پهلوی و دکتر هشترودی و صادق هدایت !!!!!!

چند عکس و سند

 

در تبعید پدر

ایستاده از راست : غلامرضا پهلوي، فاطمه پهلوي، عصمت‌الملوك دولتشاهي، حميدرضا پهلوي، فريدون جم، علي ايزدي و محمودرضا

 

بقیه در ادامه مطلب ...

 


برچسب‌ها: حمیدرضا پهلوی, خانواده پهلوی, صادق هدايت, امام خميني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

 

 

 

مهرانگیز دولت‌ شاهی

مهرانگیز دولت‌شاهی
شناسنامه
زادروز۱۲۹۶
زادگاهاصفهان، ایران
تاریخ مرگمهر ۱۳۸۷
محل مرگپاریس، فرانسه
اطلاعات سیاسی
سمتسفیر ایران در دانمارک ۱۳۵۷-۱۳۵۴
سمت‌های پیشینسه دوره نماینده مجلس شورای ملی از کرمانشاه
فعالیت‌هااولین و تنها سفیر زن ایران
فعال حقوق زنان، دیپلمات و نویسنده

 

مهرانگیز دولت‌شاهی (۱۲۹۶ اصفهان - ۲۹ مهر ۱۳۸۷ پاریس) دیپلمات ایرانی، سه دوره نماینده مجلس شورای ملی و فعال حقوق زنان بود. وی اولین و تنها زن ایرانی بود که توانست در تاریخ معاصر ایران به مقام سفیر نایل شود. در خانواده‌ای از نسل قاجار به دنیا آمد.

پدر: محمدعلى دولتشاهى


حوادث دوران زندگي:

دیپلمات ایرانی و فعال حقوق زنان بود. وی اولین و تنها زن ایرانی بود که توانست در تاریخ معاصر ایران به مقام سفیر نایل شود.

مهرانگیز دولت‌شاهی، تحصیلات دانشگاهی خود را در آلمان گذراند و موفق به کسب مدرک دکترا در رشتهٔ علوم اجتماعی شد.


برچسب‌ها: مهرانگیز دولتشاهی, شازده های قجری, خاندان دولتشاهی, احمد قوام السلطنه

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

حسین‏قلی‏خان مخبرالدوله (۱۲۶۴-۱۳۳۵ هجری قمری) از رجال قاجار.

در سال ۱۲۶۴ قمری در تهران متولد شد. پدرش علی‌قلی مخبرالدوله و پدبزرگش رضاقلی هدایت از رجال نامدار قاجار بودند. تحصیلات خود را زیر نظر معلمین خصوصی و با نظارت پدر آغاز کرد و با زبان‏های عربی و فرانسه آشنایی کامل یافت. در ۱۲۸۴ وارد وزارت پست و تلگراف شد. در ۱۳۰۱ از طرف ناصرالدین شاه لقب مخبرالملک گرفت. پس از تاج‏گذاری مظفرالدین شاه، وزیر پست و تلگراف شد. پس از درگذشت پدرش در سال ۱۳۱۵ لقب مخبرالدوله گرفت. او از مخالفان صدور فرمان مشروطیت و از طرفداران محمدعلی شاه قاجار بود. پس از آن‏که محمدعلی شاه به باغشاه رفت و مجلس شورای ملی را به توپ بست، حسین‏قلی‏خان برای جلوگیری از ارتباط مشروطه‏خواهان با یکدیگر، تمام سیم‏های تلگراف تهران را قطع کرد. او در سال ۱۳۳۵ در ۷۱ سالگی در تهران درگذشت.

او باغ بزرگی در محلهٔ بهار ساخت که اکنون محل بیمارستان ارتش است.

فرزندان

  1. غلامرضا‏خان مخبرالدوله (۱۲۵۰-۱۳۲۹ خورشیدی)، فرماندار بوشهر و همدان
  2. مصطفی‏قلی‏خان فهیم‏الدوله (۱۲۵۷-۱۳۲۸) نمایندهٔ تهران در دورهٔ نخست مجلس شورای ملی، وزیرمختار ایران در سوئیس
  3. حسن‏علی‏خان نصرالملک (۱۲۶۰-۱۳۳۵ خورشیدی)، نمایندهٔ اعیان تهران در دورهٔ نخست مجلس شورای ملی، وزیر پست و تلگراف در کابینهٔ مشیرالدوله، سفیر ایران در واتیکان، سناتور نخستین دورهٔ مجلس سنا
  4. زیورالملوک هدایت، مادر صادق هدایت

برچسب‌ها: رضاقلى خان هدايت, علی‌قلی خان مخبرالدوله, صادق هدايت, خاندان مخبرالدوله و هدايت
نوشته شده در تاريخ شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

علی‌قلی مخبرالدوله (۱۲۴۵ - ۱۳۱۵ ه. ق.) از رجال قاجاریه.

علیقلی‏خان مخبرالدوله پسر بزرگ رضاقلی‏خان ملقب به امیرالشعرا و متخلص به هدایت و معروف به لله‏باشی در سال ۱۲۴۵ قمری در شیراز متولد و در سال ۱۲۵۶ ق. در سن یازده‏سالگی به همراه پدر خود از شیراز به تهران آمد و در سال ۱۲۶۴ ق. در زمان سلطنت محمدشاه و صدارت حاج میرزا آقاسی در سن ۲۰ سالگی حاكم فیروزكوه شد و پس از فوت شاه در آنجا نمانده به تهران آمد. در سال ۱۲۶۷ ق. كه شادروان میرزا تقی خان امیركبیر رضا قلی خان را مأمور به سفارت خوارزم نمود علیقلی‏خان هم به همراه پدر خود رهسپار خیوه شد و در تاریخ ۱۸محرم ۱۲۶۸ ق. به اتفاق پدر خود از آنجا بازگشت و به تهران وارد شد. پس از افتتاح دارالفنون در سال ۱۲۶۸ ق. كه رضاقلی خان به نظامت دارالفنون برگزیده شد علیقلی‏خان هم ...

 

 


برچسب‌ها: رضاقلى خان هدايت, علی‌قلی خان مخبرالدوله, صادق هدايت, خاندان مخبرالدوله و هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

رضاقلى خان طبرستانى ملقب به لَلَه باشى در تهران متولد شد و در شيراز به تحصيل دانش پرداخت. در زمان آقامحمد خان خزانه‌دار بود و در دوران فتحعلی شاه نیز این شغل را ادامه داد. در موقع سفر فتحعليشاه به اصفهان مورد توجه شاه قرارگرفت وبه لقب اميرالشعرائى مفتخر گرديد. چون فتحعليشاه درگذشت به دربار محمد شاه وسپس به دربار ناصر الدين  شاه راه يافت واز طرف ناصرالدين شاه به رياست مدرسه دارالفنون رسيد.  رضا قلى خان، فرزند محمد هادى ولادتش در شب پانزدهم محرم الحرام درسنه 1215 ق. در تهران واقع گرديد والدش از اعيان قريه چارده مضافات دامغان  بوده  واز اوان شباب ملازمت پيشه نموده .در سال ۱۲۶۷ قمری پس از پایان جنگ با ترکمانان ناحیهٔ سرخس، به دستور امیرکبیر به‌عنوان سفیر به خوارزم رفت. هدف مأموریت او که یک سال به طول انجامید، آگاهی‌یابی از اوضاع ماوراءالنهر از نظر سوق‌الجیشی، آزادی اسرای مسلمان و ممانعت از خرید و فروش آنان بود.

فرزندان

  1. علی‌قلی مخبرالدوله
  2. جعفرقلی نیرالملک

وی جد صادق هدایت می‌شد.

رضاقلى خان بنابه اظهار خود از دوران صغرطبعش به معلومات ومنظومات راغب بوده ودر دبستان به سخن منظوم زبان  گشوده است. آثار وتأليفات او كه خود در سن 45 سالگى آنها را در خاتمه رياض العارفين نام برده است، عبارتند از:   

1 ـ مثنوى هدايت نامه در بحر رمل

 2 ـ مثنوى گلستان ارم   

 3 ـ مثنوى ديگر موسوم به انيس العاشقين

 4 ـ مثنوى موسوم به بحر الحقايق

 5 ـ كتاب مظاهر الانوار

 6 ـ مثنوى انوار الولاية

 7 ـ مثنوى خرم بهشت

 8 ـ فهرست التواريخ

 9 ـ منهج الهداية

10 ـ مفتاح الكنوز

11 ـ تذكره رياض العارفين

12 ـ مدارج البلاغة

13 ـ مجمع الفصحا در تذكره شعرا شامل دو مجلد بزرگ

14 ـ لطايف المعارف

15 ـ رساله جامع الاسرار

16 تا 18 ـ سه جلد در تكميل تاريخ روضة الصفاى ميرخواند

19 ـ ديوان غزليات شامل بيش از 8 هزار بيت

20ـ ديوان قصايد شامل بيش از 10 هزار بيت . (خاتمه رياض العارفين، چاپ سنگى : 352 به بعد)

آنچه رضاقلى خان هدايت به روضة الصفا افزوده شامل تاريخ دوره صفويه ، افشاريه، زنديه و قاجاريه است.  از تأليفات ديگراو، فرهنگ معروف انجمن آراى ناصرى وكتابى به نام نژادنامه است و فرهنگ مزبور آخرين اثر اوست. رضاقلى خان علاوه برتحقيقات و تأليفات متعدد خدمت ديگرى به فرهنگ ايران كرده وآن تأسيس يك چاپخانه است كه بسيارى از كتب ادبى درعصر قاجاريه درآن چاپخانه طبع شده است.

 


برچسب‌ها: رضاقلى خان هدايت, علی‌قلی خان مخبرالدوله, خاندان مخبرالدوله و هدايت, صادق هدايت
نوشته شده در تاريخ شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

مری آپیک
زمینه فعالیت سینما ، تئاتر
ملیت ایرانی ارمنی تبار
تولد ۱۳۳۳ یا ۱۳۳۶
تهران
والدین آپیک یوسفیان - بازیگر سینما
محل زندگی ایالات متحده آمریکا
پیشه بازیگر ، تهیه کننده
سال‌های فعالیت ۱۳۵۰ تا کنون

 

مری آپیک (زاده ۱۳۳۶ در تهران)، هنرپیشه تئاتر و سینما و تهیه کننده است.

مری آپیک دختر آپیک یوسفیان (بازيگر سينما و تلويزيون) می‌باشد وی در ابتدا می خواست بالرین بشود وي با گذراندن دوره هاي آموزشي باله و نوازندگي پيانو از مدرسه فرانسوي ها، فعاليت هنري خود را با تئاتر آغاز كرد. اما در نهایت به سینما و موسیقی روی آورد و در سن ۱۴ سالگی به دعوت مسعود کیمیایی در فیلم داش آکل نوشته و شاهكار صادق هدايت در نقش مرجان روبه روي بهروز وثوقي به ایفای نقش پرداخت .

که وی نیز در چندین فیلم ایفای نقش کرده است . مری آپیک پس از انقلاب از ایران خارج شد و هم اکنون مقیم ایالات متحده آمریکا است.

وی در آمریکا علاوه بر مسایل هنری در زمینه حقوق زنان نیز فعالیت میکند .

فیلم‌ها

  • ۱۳۵۰ - داش آکل به کارگردانی مسعود کیمیایی
  • ۱۳۵۳ - مظفر به کارگردانی مسعود ظلی
  • ۱۳۵۳ - اسرار گنج دره جنی به کارگردانی ابراهیم گلستان
  • ۱۳۵۷ - بن‌بست به کارگردانی پرویز صیاد
  • سرحد به کارگردانی پرویز صیاد (خارج از ایران ساخته شده)
  • فرستاده به کارگردانی پرویز صیاد (خارج از ایران ساخته شده)

برچسب‌ها: مری آپیک, بهروز وثوقي, مسعود كيميايي, صادق هدايت
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه پنجم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

سیدمحمود قادری گلابدره‌ای (زاده ۱۳۱۸ شمیران - درگذشت ۱۵ مرداد ۱۳۹۱ تهران) نویسندهٔ معاصر ایران است

زندگی

سیدمحمود قادری گلابدره‌ای در سال ۱۳۱۸ در شمیران زاده شد.جلال آل احمد معلم انشا او بود که بعدها از دوستان وی شد.

ظاهراً وی در ااخر عمر از نظر مادی در تنگنا قرار داشته است؛ چنانکه در نامه‌ای به وزیر مسکن وقت در سال ۱۳۸۶ از حقوق ماهیانه ۹۰ هزار تومان و نداشتن مسکن گله کرده و درخواست کمک می‌کند. این نامه بعد از مرگ وی منتشر می‌شود.


برچسب‌ها: سیدمحمود قادری گلابدره‌ای, امام خميني, جلال آل احمد, بندر انزلی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

علی‌محمد افغانی (زادهٔ ۱۱ دی ۱۳۰۳ در کرمانشاه) از نویسندگان نامدار ایرانی


برچسب‌ها: علی‌محمد افغانی, صادق هدايت, بزرگ علوی, صادق چوبك

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

رسول پرویزی (۱۲۹۸ش تنگستان استان بوشهر - آبان ۱۳۵۶ش شیراز) نویسندهٔ ایرانی دهه‌های ۱۳۲۰ و ۳۰ خورشیدی.

 


برچسب‌ها: رسول پرویزی, صادق هدايت, بزرگ علوی, صادق چوبك

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

صادق چوبک (تولد ۱۴ تیر ۱۲۹۵ بوشهر / فوت ۱۳ تیر ۱۳۷۷برکلی) نویسنده ایرانی بود.

وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.

از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام با بازی بهروز وثوقی ساخته شده‌است...

صادق چوبک

زادروز

۱۴ تیر ۱۲۹۵
بوشهر، ایران پرچم ایران

درگذشت

۱۳ تیر ۱۳۷۷ / ۴ ژوئیه ۱۹۹۸
(۸۱ سال)
برکلی، کالیفرنیا، ایالات متحده پرچم ایالات متحده آمریکا

آرامگاه

جسدش طبق وصیتش سوزانده شد و خاکستر آن به اقیانوس سپرده شد

محل زندگی

بوشهر، انگلیس، برکلی

نام‌های دیگر

محمد صادق چوبک

آثار

تنگسیر
بینوکیو

همسر

قدسی خانم از سال ۱۳۳۶

فرزندان

روزبه / بابک


برچسب‌ها: صادق چوبك, بهروز وثوقي, ابراهيم گلستان, صادق هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

مسعود فرزاد (۱۳۶۰-۱۲۸۵)،  نویسنده، شاعر، ادیب، مترجم، حافظ شناس، نسخه پژوه، مصحح و مترجم ایرانی به سال ۱۲۸۵در خانواده ای اصفهانی در شهر سنندج چشم به جهان گشود و در چهارم مهر سال ۱۳۶۰در هفتاد و پنج سالگی در لندن دیده از جهان فروبست.

زندگی نامه

مسعود فرزاد در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش حبیب‌الله نام داشت و مسعود را به تهران آورد. مسعود در تهران وارد دارالفنون شد وی پدرش را خیلی زود از دست داد و عهده دار هزینه های مادر و خواهران و برادرانش شد.  .و دورهٔ متوسطه را به پایان برد. در همین زمان انگلیسی را آموخت و به‌عنوان مترجم به استخدام وزارت دارایی درآمد. پدرش نیز کارمند همین وزارت خانه مالیه بود. در سال ۱۳۰۸ در کنکور اعزام دانشجویان به خارج از کشور قبول شد و برای تحصیل در رشتهٔ اقتصاد به انگلستان رفت. بعد از بازگشت به ایران، مترجم وزارت امور خارجه و درضمن، استاد دانشکدهٔ افسری شد و در مدرسهٔ دارالفنون نیز زبان انگلیسی تدریس می‌کرد.

سفر دوم به اروپا

فرزاد بار دیگر به سفر اروپا رفت. در این زمان جنگ جهانی دوم آغاز شده‌بود. فرزاد در لندن ازطرف بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی (BBC) انگلیس به‌عنوان سخنگو استخدام شد تا این‌که کشاکش سیاسی دولت مصدق و انگلیس در نهضت ملی‌ شدن نفت بالا گرفت و رادیو لندن علیه دولت ایران شروع به سخن‌پراکنی کرد؛ اما فرزاد حاضر نشد علیه دولت ایران در رادیو سخن بگوید و به‌همین‌سبب استعفا داد. مدتی در لندن مترجم سفارت ایران شد و سپس به ایران آمد.


در ایران استاد دانشگاه شیراز بود و تحقیقات عمیقی دربارهٔ حافظ کرد که توسط انتشارات این دانشگاه به چاپ رسیده‌است.


او رابطه تنگاتنگی با جامعه ادبی داشت و پسردایی جمال زاده بود.فرزاد نوآوری خوش‌ذوق بود و در زمرهٔ گروه ادبای ربعه به شمار می‌آمدبه همراه بزرگ علوي و هدايت و مينوي. مسعود فرزاد از بهترین کسانی بود که با صادق هدایت خویشاوندی فکری داشت. هدایت وغ وغ ساهاب را با همکاری او نوشت.

وی هیجده ساله بود که هملت شکسپیر را به فارسی ترجمه کرد و بعدها به چاپ سپرد. این اثر تاکنون بارها به چاپ رسیده است. شماری از آثار فرزاد نیز پس از مرگ او انتشار یافتند.

 

از آثار او است:

وقتی که شاعر بودم، تهران، ۱۳۲۱.

مجموعه شعر کوه تنهایی، تهران، ۱۳۲۶.

مجموعه شعر بزم درد، تهران، ۱۳۳۳.

مجموعه شعر گل غم، لندن، ۱۹۴۶.

لبخند بدرود، شیراز، ۱۳۵۵.

چند نمونه از متن درست حافظ، تهران.

دل شیدای حافظ، تهران، ۱۳۱۳.

ترجمه غزل های حافظ شیرازی به زبان انگلیسی.

ترجمه دیوان حافظ به زبان انگلیسی، ۱۳۶۲تهران: هنگام.

ترنسلیت حافظ، ۱۹۳۵

حافظ اند هیز پوئمز، ۱۹۴۹ .

مردی که فکر می کند به زبان انگلیسی.

مقالات تحقیقی درباره حافظ مشتمل بر بیست و یک مقاله، ۱۳۶۷ . شیراز: نوید شیراز.

تصحیح دیوان حافظ، به کوشش هومان فرزاد و میرمحمد تقوی، ۱۳۷۹ . تهران: سینانگار،

مجموعه اصطلاحات حافظ با بیت های شاهد از دیوان حافظ با استفاده از الفبای سی و نه حرفی فارسی، به تصحیح مسعود فرزاد، تهیه و تنظیم از هومان فرزاد، ۱۳۸۱ . تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران، مرکز انتشارات،

جامع نسخ حافظ، شیراز، ۱۳۴۷.

حافظ - صحت کلمات و اصالت غزل ها، شیراز، ۱۳۴۹ .دو جلد.

قصاید، قطعات، رباعیات و مثنویات حافظ، صحت کلمات و اصالت اشعار، شیراز، ۱۳۵۰.

حافظ، گزارشی از نیمه راه، شیراز، ۱۳۵۲.

اصالت و توالی ابیات در غزل های حافظ، شیراز، ۱۳۵۳ .سه جلد.

اصالت و توالی ابیات در اشعار غیر غزل حافظ، شیراز، ۱۳۵۵ .

میتر آو د رباعی (وزن رباعی)، ۱۹۴۲ .تهران،

ترجمه رویا در نیمه شب تابستان اثر شکسپیر، ۱۳۸۳تهران: ناهید.

جریانهای عمده در ادبیات ایران، ۱۳۴۸ بی جا: بهمن)،

سروده های مسعودفرزاد، باهتمام منصور رستگار فسائی، با مقدمه رعدی آذرخشی، ۱۳۶۹ . شیراز: نوید، ۳۲۴ ص.

مقدمه بر فرهنگ عروضی، تالیف سیروس شمیسا، ۱۳۵۱ . تهران: خانه ترجمه، ۱۲۵ص. این کتاب بر پایه المعجم فی معاییر اشعار العجم تالیف شمس الدین محمد بن قیس رازی نوشته شده است.

ترجمه کوهولین، تراژدی در یک پرده، نوشته ویلیام باتلر ییتس نمایش نامه نویس ایرلندی، ۱۳۸۰ . اصفهان: فردا، ۶۰ ص .

کشف مغنی نامه، لندن.

ترجمه هملت اثر شکسپیر، تهران، ۱۳۳۳/ ۱۳۴۶ . تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب

وغ وغ ساهاب، ۱۳۱۲ . تهران: امیرکبیر / ۱۳۸۴ . تهران: معین.

ترجمه وغ وغ ساهاب، بوف کور، سگ ولگرد، حاجی آقا، افسانه آفرینش و توپ مرواری نوشته صادق هدایت، ۱۹۹۰ . استکهلم: آرش.

ادرس آن پرینسیپال آو اینترنشنال اسپلینگ ریفرم، ۱۹۶۵ م .

پرشین پوئتیک میترز، ۱۹۶۷ . لیدن: بریل، ۱۲۷ ص .

ترجمه موش و گربه عبید زاکانی به زبان انگلیسی: رتس اگینست کتس، لندن: پریور.

ترجمه وعده دیدار با مرگ از الن سیگر، آپادانا، ش ۲ ، تیر ۱۳۳۵ .

چند نکته درباره غزل های مولوی، اندیشه و هنر، ش ۱ ، مهر ۱۳۳۹.

ترجمه هاروت، جنگ هنری چشمه، ش ۱ . ۱۳۳۶.

شعرها در آرش، افسانه، از شعر تا قصه و در راه هنر.

روش علمی برای تصحیح متون، پیام بهارستان، ش ۱۷ . آبان ۱۳۸۱ / تجدید چاپ در فصل نامه آینه میراث، ش ۱۸ و ۱۹ . پاییز و زمستان ۱۳۸۱.

مسعود فرزاد چگونگی آشنایی و شکل گیری گروه ربعه، مجله سپید و سیاه، اسفند ۱۳۴۶ .

 

وبلاگ اصفهان آن لاین در  پرشین بلاگ


برچسب‌ها: مسعود فرزاد, بزرگ علوی, صادق هدايت, دكتر محمد مصدق
نوشته شده در تاريخ دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

مجتبی بزرگ علوی از نثرنویسان برجسته ادبیات فارسی سده بیستم میلادی و مشهورترین نویسنده چپ‌گرای ایران است. او که یکی از افراد گروه معروف ۵۳ نفر بود در آماده‌سازی مجله دنیا با تقی ارانی همکاری می‌کرد و به روانشناسی زیگموند فروید و فلسفه مارکسیسم بسیار علاقه‌مند بود. علوی همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود و آثار ادبی مشهوری را به رشته تحریر در آورد که از آن جمله می‌توان به رمان «چشمهایش» و داستان کوتاه «چمدان»، اشاره کرد.

زندگی

بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوهٔ آیت‌الله طباطبایی بود. سید ابوالحسن علوی و همسرش خدیجه قمر السادات که از طرفداران مشروطیت بودند دارای شش فرزند، سه دختر و سه پسر بودند که مجتبی بزرگ فرزند سوم آنان بود. ابوالحسن علوی از اعضای حزب دموکرات ایران بود که این حزب به گواه تاریخ از بدو تشکیل در آغاز مشروطه با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که در آن زمان چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله می‌کرد.

دوران تحصیل

بزرگ علوی به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۰-۱۲۸۹ شمسی) جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند. او در دوران اقامت در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به فارسی برگرداند. در سال ۱۹۲۷ (۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ شمسی) پدر وی با یک شکست بزرگ تجاری تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق علوی از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد و به ایران بازگشت.

بازگشت به ایران

در آن زمان یک بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در آلمان به وی تعلق می‌گرفت اما با این وجود علاقه‌ای نشان نداد و در شیراز به عنوان معلم در خدمت معارف قرار گرفت. در این شهر بود که او نخستین کار ادبی را با ترجمه قطعه‌ای از آثار شیلر تحت عنوان «دوشیزه اورلئان» آغاز کرد. علوی در آن سالیان قرار ماندن در یک جا نداشت و در شهرهای گوناگونی در شمال در رفت و آمد بود که گاهی هم برای مدتی به تهران می‌رفت. این سرگردانی‌ها و ناآرامی‌ها با استخدام برای معلمی در هنرستان صنعتی تهران پایان یافت، او در سال ۱۹۳۱ (۱۰-۱۳۰۹) کار در هنرستان را آغاز کرد و در همین دوران به گروهی از روشنفکران سوسیالیست و به رهبری تقی ارانی پیوست. سرانجام او در سال ۱۹۳۷ (۱۶-۱۳۱۵) به همراه ۵۲ تن دیگر بازداشت شد و به زندان افتاد. هنگام تحمل حبس او کتاب «پنجاه و سه نفر» را نگاشت که درباره اعضای گروه سوسیالیست و تحمل سختیهای آنان در زندان بود. او همچنین مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با نام «ورق‌پاره‌های زندان» را در این مدت نوشت.

پس از جنگ جهانی دوم، علوی به کمونیسم اتحاد شوروی گرایش پیدا کرد و از یکی از جمهوری‌های این کشور، ازبکستان دیدار نمود و کتابی با عنوان «ازبک‌ها» را به رشته تحریر درآورد. او همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود و در کنار تقی ارانی و ایرج اسکندری، نخستین دوره مجله دنیا را منتشر می‌کرد. در تهیه و انتشار مجله دنیا، از همان آغاز، ایرج اسکندری با نام مستعار «جمشید» و بزرگ علوی با نام مستعار "فریدون ناخداً شرکت فعال داشتند.

دوستی با صادق هدایت

یکی از ویژگیهای زندگی علوی نزدیکی و محشور بودن او با صادق هدایت است. این داستان که از زبان خودش چنین آغاز می‌شود: «در دوران مدرسهٔ ابتدایی که آقای غلامعلی فریور که یکی از رجال پاک و وارستهٔ دوران ما است همکلاسی بودم. چون هر دوی ما کوتاه قد بودیم روی نیمکت جلوی کلاس پهلوی هم می‌نشستیم. این همکلاس بودن به دوستی انجامید...»

وقتی علوی در سال ۱۹۲۸ از آلمان به تهران می‌آید، به جستجوی دوست قدیمی خود غلامعلی فریور می‌پردازد و به مصداق «عاقبت جوینده یابنده بود» او را می‌یابد روزی در خانهٔ غلامعلی فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش می‌افتد آن را می‌خواند و می‌بیند که با کتابهای موجود آن دوران هم سطح نیست و از نظر شکل و محتوا چیز دیگری است از آقای فریور می‌پرسد نویسندهٔ این کتاب کیست؟ آقای فریور در پاسخ می‌گوید جوان خوب و خوشمزه‌ای است، باید با او آشنا شوی... مدتی پس از این گفتگو روزی علوی و فریور در خیابان ناصریه آن زمان و ناصر خسروی بعدی، به کتابخانهٔ معرفت می‌روند تصادفا صادق هدایت هم آنجا بوده‌است که فریور می‌گوید: «این همان آقا است». این سرآغاز آشنایی این دو دوست است که بعدها «مسعود فرزاد» و «مجتبی مینوی» نیز به آن‌ها می‌پیوندند و جمعی به وجود می‌آید که بعدها ربعه نامیده شد.

نامگذاری «ربعه» را خود علوی این گونه شرح داد: «در آن روزها هدایت، مینوی و فرزاد و من (که بعدها دیگران هم به آن پیوستند) دیدارهای مرتبی داشتیم بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز بود مثل حکمت، تقی‌زاده، اقبال، قزوینی، سعید نفیسی و از این شمار. یک روز همین طور بی مقدمه فرزاد گفت ما خودمان هم گروه «ربعه» هستیم گفتیم بابا ربعه که معنا ندارد، فرزاد در پاسخ گفت: معنا ندارد ولی با سبعه (هفت) قافیه دارد با این ترتیب بود که ربعه در برابر سبعه پیدا شد وگرنه گروهی با نام و برنامه‌ای خاص نبود بلکه تنها زاییدهٔ یک شوخی بود.»

دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد و تدریس در دانشگاه هومبولت

علوی مدتی پیش از وقوع کودتای ۲۸ مرداد و در نتیجه شکست محمد مصدق، نخست وزیر ایران، به تاریخ دهم فروردین سال ۱۳۳۲ در سن ۴۹ سالگی از ایران خارج شده و تا هنگام وقوع انقلاب ۵۷ در برلین شرقی سکونت داشت. او در سال ۱۳۳۵ ازدواج نمود. در این زمان در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار اشتغال یافته و ماموریت یافت در پایه گذاری رشته ایران‌شناسی و زبان فارسی شرکت نماید. در سال ۱۹۵۹ کرسی استادی دریافت کرد و تا سن ۶۵ سالگی (۱۹۶۹) در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. از جمله ثمرات این دوران تدوین لغت نامهٔ فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر است.

برخی از شاگردان مجرب او مانند پروفسور زوندومن و پروفسور لورنس در دانشگاه‌های برلین و بعضی دیگر در کتابخانه‌های آلمان مشغول فعالیت هستند او پس از بازنشستگی از کار دست نکشید و در کنار رسیدگی به رساله‌های دکترا و تحقیقات شاگردانش به پاسخگویی به سئوالات و جوابهای فراوان اهل فرهنگ می‌پرداخت و گاهی ساعت‌ها وقت صرف یافتن منابع و اسناد می‌کرد و دست رد به سینهٔ کسی نمی‌زد.

از بین مجموعه داستان‌های کوتاه علوی، «چمدان» (نگاشته شده به سال ۱۹۶۴ میلادی) از همه مشهورتر است، که تاثیر به‌سزای روانشناسی فروید، در آن مشهود است. همچنین رمان «چشمهایش» (۱۹۵۲) از آثار بسیار معروف اوست، این رمان، اثری سخت مجادله‌انگیز است و درباره رهبر یک تشکیلات زیرزمینی انقلابی و زنی از طبقه مرفه که به او عشق می‌ورزد. علوی آثاری نیز به زبان آلمانی نگاشته‌است که از آن جمله، «مبارزات ایران» و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» را می‌توان نام برد.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فروردین ماه سال ۱۳۵۸ برای مدتی به کشور برگشت لیکن بعد مدت کوتاهی دوباره ایران را به مقصد آلمان شرقی ترک نمود. علوی به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۱۶ فوریه ۱۹۹۷ درگذشت.

img/daneshnameh_up/9/95/alav2i.JPG

علوی یک فرزند پسر از همسر اول خود فاطمه علوی به نام مانی دارد و شریک زندگی بزرگ علوی، گرترود است که در برلین زندگی می‌کند.

آن‌چه نخست در خاطرات بزرگ علوي جلب توجه مي‌كند، تحولات فكري وي است. او در خانواده‌اي كاملاً مذهبي متولد شد و نشو و نما يافت. در نوجواني به همراه پدرش به آلمان رفت و تحت تأثير فضاي فرهنگي و همچنين پيشرفتهاي اقتصادي و تكنولوژيك آن‌جا، بسرعت اعتقاد مذهبي خود را از دست داد. سپس با دكتر تقي‌ اراني و جمعي از ايراني‌هاي معتقد به سوسياليسم آشنا شد و به اين مكتب گراييد. در نهايت نيز پس از سالها زندگي در آلمان شرقي و به دنبال دلزدگي از حزب توده و اتحاد جماهير شوروي، براين اعتقاد شد كه دمكراسي غربي، بهترين شيوه حكومت است. اين در واقع خط سيري است كه طيف وسيعي از روشنفكران ايراني، طي دهه‌هاي گذشته تحت تأثير اوضاع و شرايط زمانه پيموده‌اند.

آثار مشهور

  • چشمهایش
  • ۵۳ نفر
  • چمدان
  • سالاریها
  • موریانه
  • میرزا
  • ورق پاره‌های زندان
  • ازبک‌ها
  • گیله مرد
  • لغتنامهٔ بزرگ آلمانی به فارسی
  • دستور زبان فارسی برای مدرسین آلمانی زبان
  • ترجمهٔ جند کتاب از زبانهای مختلف به فارسی
  • گذشت زمانه
  • روایت (کتاب)

برچسب‌ها: بزرگ علوی, دكتر محمد مصدق, صادق هدايت, تقي اراني
نوشته شده در تاريخ دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

نتیجه تصویری

فریدون آدمیت (۱۳۸۷-۱۲۹۹)، تاریخ‌نگار معاصر ایران و نویسندهٔ آثار بسیاری دربارهٔ مشروطیت و روشنفکران مشروطه بود. روش او در تاریخ‌نگاری به گفتهٔ خودش، تاریخ‌نگاری تحلیلی-انتقادی بود.

زندگی‌نامه .........


برچسب‌ها: فريدون آدميت, عباسقلي آدميت, دکتر محمود محمود, صادق هدايت

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

بهروز وثوقی با نام واقعی خلیل وثوقی (زادهٔ ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ هـ.ش / ۱۹۳۷ میلادی) در شهرخوی ، آذربایجان غربی ، بازیگر سینما ، تئاتر هنر پیشه نامور ایرانی‌است.

زندگینامه

بهروز وثوقی ستایش شده ترین بازیگر تاریخ سینمای ایران و به عقیده بسیاری از سینماگران ومنتقدان سینمابهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است.

وی برادر چنگیز و شهراد وثوقی است که هر دو در ایران به کار هنرپیشگی مشغولند. تحصیلات وی در حد دیپلم می‌باشد و همسر سابق گوگوش می‌باشد.بهروز وثوقی قبل از بازیگری در سینما کارمند اداره دارائی و دوبلور و گوینده رادیو تلویزیون بوده‌است.

شخصی به نام مسعود صمدی در سال ۱۳۳۴ در سن ۱۸ سالگی بهروز وثوقی را کشف کرد.بازی در نقشهای متفاوت و شخصیتهای به یادماندنی سینمای ایران مانند قیصر - داش آکل - سید در گوزنها - مجید ظروف چی در سوته دلان - ممل امریکایی - زائر محمد تنگسیر - رضا موتوری - ابی نسیه در کندو - دکتر رستگار در سازش - سرهنگ نصرالله در کاروانها و.... وی را تبدیل به یکی از محبوب ترین بازیگران تاریخ سینمای ایران نموده‌است.

استعداد خداوندی و علاقه و پشتکار شدید بزرگترین سرمایه وی در این راه به عقیده خودش است. اولین فیلم سینمائی اش فیلم «صد کیلوداماد» (۱۳۴۰ به کارگردانی عباس شباویز) می‌باشد از مشهورترین نقش‌های بهروز وثوقی نقش قیصر در فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۴۸ بود. جوان اول آن سالهای سینمای ایران در بسیاری از فیلمهای ایرانی به هنرنمایی پرداخته‌است که از جمله فیلمهای بهروز وثوقی می‌توان به بازی هنرمندانه او در فیلم (سوته دلان) که از دسته فیلمهای هنری و ماندگار در تاریخ سینمای ایران نیز هستند اشاره کرد ضمن اینکه اثار دیگری چون (کندو، داش اکل، خاک، بلوچ، تنگسیر، همسفر، ممل آمریکایی، ماه عسل، دشنه، طوقی، گوزنها، سازش، کاروانها، ملکوت ،گرگ بیزار ،فرارازتله،پنجره و بسیاری دیگر) جزو اثار به جا مانده از وی است. بهروز وثوقی پس از آن به آمریکا رفت تا در فیلم «گربه در قفس» ساخته تونی زرین دست بازی کند که اقامت او با انقلاب اسلامی مصادف شد. یکی از اتفاقات مهم در حضور هنری وثوقی در سالهای اخیر جایزه‌ای است که داوران جشنواره فیلم سان فرانسیسکو(جایزه آکیرا کوروساوا) در سال ۲۰۰۰ به عباس کیارستمی اهدا کردند و او نیز تقدیم وثوقی کرد.

 

بهروز وثوقی در فیلم قیصر ۱۳۴۸

فیلم‌شناسی

دهه ۴۰

 
 
بهروز وثوقی در فیلم طوقی۱۳۴۹
  • صد کیلو داماد (۱۳۴۰خ / ۱۹۶۲م) - عباس شباویز
  • گل گمشده (۱۳۴۱خ / ۱۹۶۲م)- عباس شباویز
  • فرشته‌ای در خانه من (۱۳۴۲خ / ۱۹۶۳م) - آرامانیس آقامالیان
  • دختر ولگرد (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)- آرامانیس آقامالیان
  • لذت گناه (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)-سیامک یاسمی
  • دزد بانک (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)-دکتراسماعیل کوشان
  • عروس دریا (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)-آرمان
  • امروز و فردا (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)- عباس شباویز
  • بیست سال انتظار (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - مهدی رئیس فیروز
  • خداحافظ تهران (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - ساموئل خاچیکیان
  • هاشم خان (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - محمد (تونی) زرین دست
  • ایمان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)-مهدی رئیس فیروز
  • دالاهو (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م) - سیامک یاسمی
  • زنی به نام شراب (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)-امیرشروان
  • وسوسه شیطان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م) - محمد (تونی) زرین دست
  • بر آسمان نوشته (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)-اباهیم زمانی آشتیانی
  • بیگانه بیا (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - مسعود کیمیایی
  • تنگه اژدها (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - سیامک یاسمی
  • دشت سرخ (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)- حکمت آقانیکیان
  • گرداب گناه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)- مهدی رئیس فیروز
  • من هم گریه کردم (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - ساموئل خاچیکیان
  • هنگامه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - ناصرمحمدی
  • دزدسیاهپوش (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)- امیر شروان
  • دنیای آبی (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)- صابر رهبر
  • قیصر (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م) - مسعود کیمیایی
  • پنجره (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - جلال مقدم
  • دور دنیا با جیب خالی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)-خسروپرویزی
  • رضا موتوری (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - مسعود کیمیایی
  • طوقی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - علی حاتمی
  • قهرمانان (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) (The Invincible Six) (مشترکا با ایالات متحده)

کارگردان : ژان نگلسکو دستیارن:کیمیایی - زرین دست - بهرام ری پور - جلال مقدم

  • لیلی و مجنون (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - سیامک یاسمی

دهه ۵۰

  • داش‌آکل (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - مسعود کیمیایی
  • رشید (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - پرویز نوری
  • فرارازتله (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - جلال مقدم
  • یک مرد و یک شهر (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)-امیر شروان
  • بلوچ (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - مسعود کیمیایی
  • دشنه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - فریدون گله
  • غریبه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - شاپور قریب
  • تنگسیر (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - امیر نادری
  • خاک (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - مسعود کیمیایی
  • گرگ بیزار (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - مازیار پرتو
  • نفرین (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - ناصر تقوایی
  • سازش (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م) - محمد متوسلانی
  • ممل آمریکائی (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م) - شاپور قریب
  • گوزن‌ها (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۲م) - مسعود کیمیایی
  • ذبیح (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - محمد متوسلانی
  • کندو (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - فریدون گله
  • همسفر (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - مسعود اسداللهی
  • بت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - ایرج قادری
  • بت شکن (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - شاپور قریب
  • ماه عسل (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - فریدون گله
  • ملکوت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - خسرو هریتاش
  • سوته دلان (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م) - علی حاتمی
  • کاروان‌ها (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م) (مشترکا با ایالات متحده)- جیمز فارگو
  • نفس بریده (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م) - سیروس الوند
  • گربه در قفس (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م) (در ایالات متحده) - محمد (تونی) زرین دست
  • دفینه (۱۳۵۹خ / ۱۹۸۱م) (در ایالات متحده)

دهه ۶۰

  • ابو الهل - ۱۹۸۱ فرانک شفنر(در مصر)
  • گروگان (۱۳۶۲خ / ۱۹۸۴م) (در آلمان غربی)
  • چشمهایش (۱۳۶۵خ / ۱۹۸۷م) (در آلمان غربی)
  • تهدید (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م) - سیروی نورسته(در ایالات متحده)
  • وحشت در بورلی هیلز (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م)

سایر فیلم‌ها

  • The Crossing (ساخته ۱۹۹۹م) - نورا هوپ (درهلند و بلژیک)
  • Broken Bridges (ساخته ۲۰۰۴م) - رفیق پویا
  • Zarin - (ساخته ۲۰۰۵م) شیرین نشاط
  • شب‌های اضطراب - محمد ناطق (در آلمان غربی)
  • 2 Black Stallion - فرانسیس فورد کاپولا (در مراکش ) نیمه تمام
  • فصل کرگدن (۱۳۹۰خ / ۲۰۱۱م) - بهمن قبادی (در ترکیه)

نمایش

  • رستمی دیگر اسفندیاری دیگر
  • پروانه‌ای در مشت

مجموعه تلویزیونی

  • بلبل - رضا بدیعی (در ایالات متحده)
  • Falcon crest - رضا بدیعی (در ایالات متحده)

جایزه‌ها

 
بهروز وثوقی هنگام دریافت جایزه از ساتیا جیت رای برای (فیلم تنگسیر ۱۳۵۲) در هند
  • جشنواره فیلم سپاس تهران*

برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در دومین دوره در سال ۱۳۴۸ برای بازی در فیلم قیصر

برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۴۹ برای بازی در فیلم رضا موتوری

نامزدجایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۰ برای بازی در فیلم داش آکل

  • فستیوال جهانی فیلم تهران*

برنده جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۵۳ برای بازی در فیلم گوزن‌ها

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۴ برای بازی در فیلم کندو

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین دوره در سال ۱۳۵۵ برای بازی در فیلم ملکوت

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرددر ششمین دوره در سال ۱۳۵۶ برای بازی در فیلم سوته دلان

  • فستیوالهای بین المللی خارجی*

برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره جهانی فیلم تاشکند در اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم داش آکل (عنوان بهترین بازیگر زن این جشنواره را سوفیا لورن هنرپیشه معروف هالیوودی تصاحب نمود)

برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره جهانی فیلم دهلی در هندوستان در سال ۱۹۷۳ برای بازی در فیلم تنگسیر.

**********

فیلم داش اکل اثر مسعود کیمیایی 

بررسی تیپ و شخصیت و بازی بهروزوثوقی در فیلم  داش آكل

بدون تردید، یکی از مهمترین بازیهای جاودانه ی بهروز وثوقی که منجر به خلق شخصیت تمام عیار شده است در فیلم داش آکل ساخته مسعود کیمیایی است. بازی در نقش داش آکل برای بازیگر بسیار کار دشواری است. چه بسا که بازی کردن شخصیتی که در قواره و اندازه ی فهم خواننده همواره به صورت ابرقهرمان مانده است نه تنها که موجب دلهره و تشویش بازیگر میشود، بلکه غالبا نتیجه ی کار موجب خشم ناشی از دید ایده آلیستی تماشاگر نسبت به قصه ای که خوانده و ندیده یا به زبان دیگر هر آنچه را که خواسته دیده (در تخیل به زمان خواندن) میشود.

تماشاگر داش آکل سخت پسند است چرا که پیش از آن که فیلمی درباره ی این شخصیت دیده باشد دل داده ی کسوت پهلوان و جان شیفته ی مردی است که در قصه ی صادق هدایت خوانده است و در دل خود زخم دل این شخصیت را به عنوان سمبل عشق ممنوع، "عشقی که مجال و محل ابراز ندارد"، بارها حس کرده است! از آن گذشته، جدا از تماشاگر عادی سینما، منتقدان هنری آن روز تعصب و ارادت خاصی نسبت به صادق هدایت و آثارش داشته اند چرا که کانون نویسندگان ایران در اوج قدرت خود (دهه ی پنجاه) برقرار بود و هدایت را چون میراثی ابدی میدانست و هرگز حاضر نمیشد کسی این شخصیت ماندگار ادبیات داستانی را با نقایص یا حتی کمی فاصله از قدرت شخصیت پردازی صادق هدایت در گونه های دیگر هنر (سینما، تئاتر و . . .) متجلی کند. پس تا حد ممکن، سختی پذیرفتن نقشی که جامعه و مردم از آن ذهنیت دارند، را حس کردیم که این سختی مربوط به بازیگر میشود ولی کارگردان هم گرفتار سختی بیشتری است و باید مسئولیت نتیجه این اقتباس ادبی را به عهده بگیرد ــ از یک قصه ی چند صفحه ای فیلمنامه ای بنویسد که در قواره و اندازه همان قصه نویسنده اصلی باشد ــ شخصیت پردازی قهرمان داستان را در فیلم به قدرت نسخه ی ادبی بسازد و پیش ببرد .

طبیعتا کیمیایی ــ پس از نوشتن فیلمنامه داش آکل به هیچ بازیگر دیگری برای نقش آکل فکر نکرده است چرا که همانند دیگر انگشت شمار "مولفان" نسل قدیم سینمای ایران، بازیگر برگزیده خودش را داشت و بهروز وثوقی را قدم به قدم از اولین فیلمش بیگانه بیا (1345) با خود همراه کرد و گویی در داش آکل به اوج شکوفایی رساند. این همراهی چند‌ساله به همدلی و تفاهمی بی مانند بین فیلمساز و بازیگر انجامید که بیش از آن که با اصول منطقی در کارگردانی توضیح پذیر باشد، متاثر از درک و شعوری دو جانبه است.

 داش آکل قبل از هر چیزی محصول این تفاهم و درک و شعور دو جانبه است. بارها دیده ایم که در مورد فیلمهای شاخص بهروز وثوقی و کیمیایی مخاطبان این فیلمها نام هر دو را جداگانه به عنوان مولف میآورند، داش آکلِ کیمیایی ــ داش آکل بهروز وثوقی و یا قیصرِ بهروز وثوقی ــ قیصرِ کیمیایی، اما پس از بهروز وثوقی دیگر کسی نگفت، سفر سنگِ سعید راد و یا گروهبانِ احمد‌ نجفی بلکه گفتند سفر سنگِ کیمیایی و گروهبانِ کیمیایی. کیمیایی به عنوان کارگردان و خالق اصلی فیلم داش آکل شخصیت پردازی قابل قبولی را به کنار دیالوگ نویسی استثنایی فراخور اثر ادبی داش آکل در فیلم انجام داده است.

در نگاهی عمیق به قصه، هدایت بر آن شده است نظم قصه هدایت را به هم بزند و به جای شروع از قبرستان، از معرکه گیری کاکارستم فیلم را شروع کند با توضیح هدایت در شروع قصه "همه اهل شیراز میدانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه هم را با تیر میزدند." به علاوه در نقاط مختلفی تفاوتهای فیلم و قصه ی هدایت را میبینیم که چون نتیجه اقتباس اثر هنری قابل احترامی است کسی به دنبال روشن کردن این تفاوتها نبوده است تا جایی که کیمیایی در پایان فیلم هر دو شخصیت قهرمان (آکل) و ضد‌قهرمان (کاکا) را میکشد که اصلا در قصه هدایت اینگونه نیست و به هیچ کس هم برنمیخورد چرا که کیمیایی به صحیح ترین شکل ممکن تلقی خود (میل خود) را در اقتباس میگنجاند و میداند به مدد بازی باورپذیر و کم نظیر بازیگرانش دچار مشکل نخواهد شد.

بهروز وثوقی با ظاهری متفاوت، گریمی متفاوت، سر طاس پهلوانی، زخم قمه به صورت، سبیل پهن، شکستگی ابرو، به هیات داش آکل درآمده است و با تمام درک و استعداد، خود را به درون این شخصیت برده است

در فصل معرفی داش آکل که اولین مواجهه ی تماشاگر و داش آکل است به دلیل بازی بهروز وثوقی، بازی بهمن مفید که ترس از داش آکل را توأم با پرش چشم نشان میدهد و کارگردانی، مشکل تماشاگر با داش آکل و دیدن ایده آلی اسطوره برطرف میشود یعنی تماشاگر به دلش مینشیند و به رخ کشیدن قدرت داش آکل در این فصل گارد تماشاگر را میشکند و او همراه فیلم میشود.

وثوقی مثل همیشه راه رفتن خاصی را برای شخصیت پیدا کرده است، راه رفتنی که با بقیه راه رفتنهای بهروز تفاوت دارد، قدی بلندتر از همیشه دارد (به واسطه ی نوع کفش و کلاه) و دیالوگ ها را با حس درستی ادا میکند. علاوه بر اینها خلوت داش آکل را به خوبی بازی کرده است؛ داش آکل آدم تنهایی است که از تمام دنیا فقط یک طوطی دارد و در خلوت با او حرف میزند و درد دلش را به او میگوید، حتی پس از فصل مرگ حاجی و وصیت حاجی که امور زندگی اش را به آکل میسپارد و میمیرد داش آکل پس از بستن چشم حاجی کنار دیوار و آینه میرود و در خلوت به کرده ی حاجی پاسخ میدهد "کار خوبی نکردی حاجی . . . یه مرد وقتی مردِ که آزاد باشه . .. دیگه دست و پام تو زنجیره . . ."
نقطه ی کلیدی دیگر در بازی بهروز مواجهه با مرجان در قبرستان به وقت خاکسپاری حاجی است که در قصه ی هدایت اینگونه نیست و داش آکل مرجان را در خانه حاجی میبیند و نه در قبرستان. در فصل قبرستان مرجان از حال میرود و داش آکل کاسه ای آب میآورد و روبنده ی مرجان را بالا میزند‌ که به صورت مرجان آب بزند، برای اولین بار صورت مرجان را میبیند. بهروز وثوقی با لرزش ناملموس اجزا صورت و حرکت عجیب چشمها مثل قدیمی (دید و یک دل نه صد دل عاشق شد) را در میمیک صورت به شکل کاملا منحصر به فردی بازی کرده است. آب به صورت مرجان میزند، دوباره آب میزند (از نوک انگشتان آب را میپراند) مرجان چشم در چشم آکل میگشاید و آکل درد پر از بغض عشق را به چهره میآورد. از این پس همه ی شخصیت دچار تحول میشود، مرجان را از زمین برمیدارند و میبرند و تکه ای پارچه ی سیاه از مرجان به زمین میماند. داش آکل آن را برمیدارد و در شال کمری خود کنار قمه اش میگذارد. شب به کافه اسحق میرود از پرِ شالش قدح خود را درمیآورد و اسحق از فرط تعجب به خاطر حضور داش آکل شراب پیرتر از شیراز را به او پیش کش میکند. . . حتی اقدس رقاصه کافه هم خوشحال و متعجب به سمت داش آکل میرود و مقابل او میرقصد، یکی از مشتریان شروع به ناسزا گفتن به اقدس میکند و او که پشت گرم حضور پهلوان شهر است و میداند جایی که آکل باشد صدای کسی بالا نمیرود با مرد درگیر میشود، مرد قمه میکشد که گیس اقدس را ببرد، آکل از جا کنده میشود. یکی از به یاد ماندنی ترین لحظات بازی بهروز وثوقی در این لحظه است که در حالی که به سمت درگیری میرود در حرک دیالوگ میگوید و رخ به رخ مرد میشود "قمه برای بریدن گیس زنها نیست. . . چشم همه ی لوطی های عالم به تو روشن . . ." تمام این بازی ها و یا بهتر بگویم این لحظات در بازی بهروز مبتنی بر مایه های اساطیری و آمیخته به کسوت پهلوانی شخصیت آکل است.

حتی در کافه اسحق هم، داش آکل به خلوت خود میرود و پارچه سیاه به جا مانده از مرجان را در دست دارد، به عشوه گری های اقدس هم چشمی ندارد و تاکید‌ میکند، "فقط شراب منو اینجا کشونده برو ردِ کارت!"
بهروز مستی آکل را مستی طبیعی شخصیت و مستی شبیه به خود آکل بازی کرده است، یعنی داش آکل هم آمده که مست کند. شب تمام میشود. همه میروند. ساز زنها هم در حال رفتن هستند. آکل مست است، سرش بر تن اش بند‌ نیست، در هر چند ثانیه محکم بودن همیشگی را مییابد و بعد رهایش میکند. به زبان دیگر بهروز طوری این لحظه را بازی کرده که انگار کسی در مستی پهلوانی را تقلید کند.

ساز زن را صدا میکند به او انعام میدهد و علیرغم میل اسحق و اقدس به کوچه میزند. آکل پرصلابت در کوچه های شیراز تلوتلو میخورد، بر سکویی مینشیند و تصویری از مقابلش رد میشود (گزمه هایی که مردی را به زنجیر کرده اند) با دیدن مرد در زنجیر دست به پر شال میبرد، پارچه سیاه را بیرون میکشد و اشک از چشمان آکل سرازیر میشود. قدرت بازیگری بازیگر در این فصل که نوعی بازی over act و لبه تیغ به حساب میآید از جسارت و توان بالایی برخوردار است. بازی over act آمیخته به اغراق بیش از حد و فراخور تئاتر است تا سینما، بهروز وثوقی مستی های پهلوان را اینگونه بازی کرده است.

مهمترین و شاخص ترین بخش فیلم در بازیگری، فصل کتک خوردن آکل به دست کاکارستم و نوچه هایش در زیر گذر است. آکل مست است و خراب درونی عشقی ممنوع است، توسط کاکارستم به استهزا گرفته میشود تا جایی که کسانی که صدای خود را در مقابل او بالا نمیبردند او را دست به دست به این طرف و آن طرف میاندازند، قمه از شالش میکشند و میگویند "قَمُتو بده سلمونی محل واسه ختنه بچه ها!

آکل در سکوت و درد و مستی کتک میخورد. کاکارستم با بازی قابل قبول بهمن مفید بازی بهروز وثوقی و مظلومیت آکل را تکمیل کرده است. کاکا دست به تیغ میبرد که سبیل آکل را بتراشد آکل به حرف میآید، دوربین به او نزدیک میشود بهروز وثوقی با صورت گل آلود و پر درد و پر از اشک مسلسل وار دیالوگ میگوید "دهن ات می چاد حروم لقمه . . . پست فطرت از کفتار کمتر . .. قسم به تیغ علی پا از پا برداری دو نیم ات میکنم . . . لچک به سر . . . رسوای شیرازت میکنم . . . فردا ظهر با قمه . . . تو خود تکیه بعد از تعزیه . . . که حسین شاهد من و تو باشه . . ."

بهروز وثوقی سعی میکند نشانه هایی بیرونی را در تکمیل حس درونی به کار گیرد و در این زمینه کاملا موفق نشان داده است.

پس از این بررسی های اجرایی یادآور میشوم که داش آکل یک شخصیت است و تمام ویژگیهای کاراکتر بودن را دارد:
1ــ حداقل یک ویژگی خاص دارد و بر آن اصرار و پافشاری میکند (عشق به مرجان و ظلم ستیزی)؛

2ــ کسی است که وجود دارد‌ و وجودش تاثیرگذار است؛

3ــ وجود و عدمش یکی نیست؛

4ــ کسی است که انگیزه و قوه ی محرکه برای عمل دارد؛

5ــ کسی است که قادر است چیزی را تغییر دهد و یا از تغییر جلوگیری کند؛

6ــ کسی است که عمل میکند فقط حرف نمیزند و امکاناتش با حرفهایش میخواند؛

7ــ کسی است که صادق، روشن، قابل درک است و میشود با آن همذات پنداری کرد؛

8ــ‌کسی است که در حوزه ی فاعلیت است نه در حوزه ی انفعال؛

9ــ نگاه را میدزدد و هیجان اولیه ایجاد میکند؛

10ــ کنش مند است و در رسوب ذهنی تماشاگر میماند.

متاسفانه مثال آوردن برای هر یک از 10 مورد ‌بالا در این محدوده نمیگنجد ولی مورد ششم را کمی دقیق نگاه میکنیم.
داش آکل اگر پس از کتک خوردن از کاکا در حین مستی لب میگشاید و مسلسل وار دیالوگهایی را که گفتیم میگوید و قرار فردا را میگذارد، فردا قبل از حضور در کارزار ستیز با ظلم به زورخانه میرود و خود را برای عمل آماده میکند و در همان فصل از خدا میخواهد که عشق مرجان را از او بگیرد و در گود زورخانه اشک میریزد و پس از آن وارد تکیه میشود و پس از چند‌ ساعت مبارزه که از کارگردانی بسیار قوی و سنجه ای برخوردار بوده، کاکارستم را از پا درمیآورد ولی او را نمیکشد چون از پیش تاکید کرده است، که سگ نمیکشد! پس از آنکه کاکارستم از پشت قمه را در کمر آکل فرو میکند برمیگردد و او را با دست خفه میکند!

بازی بهروز وثوقی در تمام این فصول بازی منحصر به فردی است. نوعی دانایی از پایان کار، نوعی به استقبال مرگ رفتن در بازی بهروز وجود دارد و کیمیایی هم راغب به ابراز این بخشها در بازی بازیگرش بوده است. آکل خودش میگوید: "مث سگ گله که خوراکش . . . استخونِ گوسفندهایی که خودش پاییده . . . میریزن جلوش که بخوره و سیر شه . . . خوراک نامردها و لاف زن ها هم تاریکیه" و بعد خودش در پایان خوراک نامردها و تاریکی میشود!
هدفم از بازگویی صحنه های فیلم در این نوشته روشن کردن کار سخت بازیگر در ایفای نقش شخصیت است، آن هم شخصیتی با قواره های نامرسوم در سینما.

آنچه مهم است این که بهروز وثوقی به خوبی از ایفای نقش اساطیری داش آکل برآمده و علاوه بر ظلم ستیزی و پهلوانی، عاشقی داش آکل را به بهترین شکل ممکن ایفا کرده است؛ بازی در خلوت و بازی در سکوت را برای اولین بار از خود نشان داد و فراز و نشیب مختلف این شخصیت را در طول و عرض کاراکتر جان بخشید. به علاوه تلاش وثوقی در داش آکل پیوند بازی حسی و درونی با بازی ظاهری و بیرونی است.
هر چه بیشتر فیلم و بازیگری فیلم را تحلیل کنیم نبوغ بازیگر و درک و شعور مشترک کارگردان و بازیگر مورد علاقه اش بیشتر معنا میشود.

ناگفته نماند بازی بهمن مفید و شهرزاد در نقش های کاکارستم و اقدس از هیچ نقصی برخوردار نیست.
منتقدان سینمای ایران از فیلم داش آکل به عنوان بهترین سیاه سفید سینمای ایران یاد میکنند که در سال 1354 توسط استاد فیلمبرداری سینما نعمت حقیقی فیلمبرداری شده است.

*******

بهروز وثوقی در فیلم ضربت

فیلنامه فیلم ( ضربت ) از هر جهت آماده بود و هنرپیشگان آن نیز انتخاب شده بودند. ساخت این فیلم بنا به عللی یکی از وقت گیر ترین فیلمهای خاچیکیان بود که از شروع تا پایان آن یک سال به طول انجامید.

مشکل ترین صحنه های فیلم ضربت که برای مکان آتش سوزی آن تهیه و تدراک بسیاری دیده بودیم آماده فیلمبرداری شد. جریان از این قرار بود که ساختمانی آتش میگرفت وماموران آتش نشانی مشغول انجام وظیفه میشدند.از طرفی عبدالله بوتیمار که نقش پزشک جوان را در فیلم به عهده داشت به کمک ساکنان ساختمان می شتابد و آنها را( که عبارت بودند از آرمان وانیک / قدسی کاشانی / در نقش مرد همسر ودختر ) از میان لهیب  آتش نجات میدهد. هنگام فیلمبرداری از وسط جمعیت جوانی خودش را به جلوی دوربین می رساند و بدون اینکه توجه به دوربین داشته باشد.این عمل جلوی بازی هنرپیشگان را می گرفت. خاچیکیان به ناچار این صحنه را 6 بار تکرار کرد واین جوان همان گونه مثل قبل جلو می آمد و مانع ماموران آتش نشانی و بازیگران می شد. بنا چار خاچیکیان بعد از 6 بار فیلمبرداری پابان کار را اعلام می کندهمه از لجاجت این جوان ناراحت بودیم.

 خاچیکیان 2 روز به مونتاژ صحنه آتش سوزی مشغول بود و با اینکه جوان در هر 6 برداشت جلوی دوربین ظاهر شده بود به ناچار 3 قسمت آن را انتخاب کرد وبه من نشان داد . گفتم چطور با وجود این جوان این 3 قسمت را انتخاب کردید ؟ گفت : از حرکات و رفتار آرام و نرم او جلوی دوربین خوشم آمد و در نتیجه چاره ای نداشتم که او را در 3 قسمت فیلم جای دهم ! سر انجام پس از 1 سال فیلم آماده اکران شد و خاچیکیان سناریوی خداحافظ تهران را با سرمایه صاحبان سینما مولن روژ آماده فیلمبرداری نمود. 

هنگام انتخاب هنرپیشگان تنها فردی که قبلا از طرف ساموئل انتخاب شده بود عبالله بوتیمار بود ولی آقایان تهیه کننده با بوتیمار مخالفت میکردند وقصد داشتند جوان مورد نظر خود را به خاچیکیان بقبولانند.پس از کشمکش ها و قهر و آشتی ها به وساطت من ساموئل دست از لجبازی برداشت و تسلیم شد.

روز بعد من و ساموئل در دفتر تهیه کنندگان سینما مولن روژ نشسته بودیم تا با جوانی که نقش اول فیلم خداحافظ تهران را بازی می کند آشنا شویم لحظه بعد جوان خوش اندامی با سر و وضع و لباس مرتب داخل شد و در حالی که لبخند بر لب داشت به طرف خاچیکیان آمد و بی مقدمه او را در آغوش کشید و بر صورت او بوسه زد.
ساموئل  چند لحظه به چهره او خیره شد و گفت : شما تا به حال جلوی دوربین فیلمبرداری رفته اید؟
جوان  پاسخ داد : بله یکی دو فیلم هم بازی کرده ام ! و بعد افزود : جلوی دوربین شما هم بازی کرده ام !!

خاچیکیان همان گونه که به او نگاه می کرد گفت : چهره شما به نظرم آشنا می آید اما نمی دونم در کدام فیلم جلوی دوربین من ظاهر شده ای ؟

جوان جواب داد : در صحنه آتش سوزی فیلم ضربت چند باری آمدم جلو و خودی نشان دادم !!! تازه ساموئل او را شناخت. بعد از کمی سکوت پرسید : الان به چه کاری مشغول هستید و اسم و محل کارتان را بفرمائیدجوان جواب داد در استودیو مولن روژ دوبلور هستم و اسم من بهروز وثوقی است. 


برچسب‌ها: بهروز وثوقي, گوگوش, مسعود كيميايي, صادق هدايت
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک