بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
واهان آقامالیان
Vahan Aghamalian 1.jpg
واهان آقامالیان
زمینه فعالیتسینما
تولد۱۲۶۸ خورشیدی
شوشی، جمهوری آرتساخ
مرگ۱۳۵۵
ملیتایرانی-ارمنی
پیشهبازیگر
سال‌های فعالیت۱۳۳۷_۱۳۵۲

واهان آقامالیان (به ارمنی: Վահան Աղամալեան) بازیگر سینمای ایران بود.

زندگی‌نامه

در سال ۱۲۶۸ خورشیدی در شوشی، جمهوری آرتساخ به دنیا آمد. ابتدا در باکو تحصیل کرد و پس از ان به مسکو رفت و هنرستان عالی هنر مسکو را به پایان رسانید. در ۱۲۹۸ به ارمنستان مهاجرت کرد و دو سال بعد در ۱۳۰۰ به ایران آمد و ساکن تبریز شد. هشت سال بعد به تهران نقل مکان نمود. در نمایش‌نامه‌های بسیاری نقش آفرینی کرد و نمایش‌نامه‌های بسیاری را نیز کارگردانی کرد که حاصلش نزدیک به چهار دهه فعالیت تئاتری بر صحنه «تئاتر ارامنه تهران» بود. طی دوران فعالیت هنری اش در شش فیلم نیز جلوی دوربین رفته است.

فیلم‌شناسی

  1. قصه شب (۱۳۵۲) فردین ، بیک ایمانوردی ، ملوسک ، واهان آقامالیان
  2. دنیای آبی (۱۳۴۸)
  3. هنگامه (۱۳۴۷، ساموئل خاچیکیان)
  4. زن و عروسک‌هایش (۱۳۴۴، اسماعیل ریاحی)
  5. دلهره (۱۳۴۱، ساموئل خاچیکیان) آرمان ، ایرن ،عبدالله بوتیمار، رضا بیک ایمانوردی ،هاله ، واهان آقامالیان ، جلال پیشواییان ، یاربهمن ،شاندرمنی ،لی‌لی ، سوریک خاچیکیان
  6. طوفان در شهر ما (۱۳۳۷، ساموئل خاچیکیان) حسین دانشور ، آراماییس وارطان یوسفیانس ، روفیا ، منصور سپهرنیا ، گرشا رئوفی ، واهان آقامالیان ، اکبر خواجوی ، سوسن ، محمد متوسلانی ، ویدا قهرمانی

 


برچسب‌ها: واهان آقامالیان, ارمنی‌تبارهای اهل ایران, تبريز, ساموئل خاچكيان
نوشته شده در تاريخ شنبه چهارم آبان ۱۳۹۸ توسط آ . پاسارگاد

هما روستا (زادهٔ ۱۳۲۵ در تهران - مرگ ۳ مهر ۱۳۹۴ در لس آنجلس) بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، کارگردان و مترجم زن ایرانی بود.

زندگینامه

هما روستا در تاریخ ۱۳۲۵ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش رضا روستا از مبارزان ضد دیکتاتوری رضا خان و از رهبران وقت حزب توده ایران بود که چندی بعد همراه با خانواده به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مهاجرت کرد. هما روستا مدرک فوق لیسانس ...


برچسب‌ها: هما روستا, رضا روستا, رضاخان, شاغلین در صنعت سینما و فیلم

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه پنجم مهر ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد
 

زمینه فعالیت

بازیگر، کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده

ملیت

ایرانی

تولد

۱۷ مهر ۱۳۱۴/تهران

سابقه کار

۱۳۳۷ تا کنون

همسر

مهین‌دخت بهرامی(نويسنده، منتقد و نقاش)

 

محمد متوسلانی هنرپیشه، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده و کارگردان ایرانی است. او به هم‌راه منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی گروه کمدی معروف سینمای ایران در دهه چهل خورشیدی را به وجود آورد. در ۱۳۳۷ با بازی در فیلم «طوفان در شهر ما» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان وارد سینما شد آخرین بار که جلوی دوربین رفت در فیلم «شب روباه» به کارگردانی همایون اسعدیان بود. سال ۱۳۶۸ در هشتمین دورهٔ جشنوارهٔ بین‌المللی فجر برای فیلم‌نامهٔ «جستجوگر» دیپلم افتخار گرفت و برای همین فیلم نامزد دریافت بهترین کارگردانی شد....

 

 


برچسب‌ها: محمد متوسلانی, گرشا رئوفی, منصور سپهرنیا, ساموئل خاچكيان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

سينماي ايران | دختر ايروني
( عكس: احمد احمدي )

گرشا رئوفی
نام اصلی

گرشاب رئوفی

زمینه فعالیت

بازیگر

ملیت

ایرانی

تولد

۱۳۱۲/۱۹۳۳تهران، ایران

مرگ

۱۷ آذر ۱۳۸۶/۸ دسامبر ۲۰۰۷
بیمارستان شهدای تجریش تهران،

مدفن

قطعه هنرمندان بهشت زهرا

 

گرشا رئوفی بازیگر تئاتر و سینمای ایران بود که در دهه ۱۳۴۰ به همراه محمد متوسلانی و منصور سپهرنیا یک گروه موفق کمدی تشکیل داده بودند.

زندگینامه

قيافه‌اش خيلي شبيه كلارك گيبل بود. خشن و مردانه، با چشم‌هايي شيرين كه خشونت چهره‌اش را تعديل مي‌كرد. به همين دليل بود كه معمولا يا نقش منفي بازي مي‌كرد يا كمدي و در هر دو هم مقبول بود. گرشا رئوفی فعالیت بازیگری را از سال ۱۳۳۷ و با حضور در فیلم «طوفان در شهر ما» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد و با حضور در آثاری همچون «فریاد نیمه شب» (ساموئل خاچیکیان)، «گوزن‌ها» مسعود کیمیایی، «عصیانگران» جهانگیر جهانگیری، «دونیمه سیب» کیانوش عیاری و «دخترایرونی» محمد حسین لطیفی، نقش ...

 

 


برچسب‌ها: محمد متوسلانی, گرشا رئوفی, منصور سپهرنیا, ساموئل خاچكيان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

منصور سپهرنیا منصور سپهرنیا

منصور سپهرنیا

زمینه فعالیت

سینما

ملیت

ایرانی

تولد

۱۳۰۹
اصفهان

محل زندگی

مقیم آمریکا

پیشه

بازیگر

سال‌های فعالیت

۱۳۳۳-۱۳۵۶

منصور سپهرنیا  متولد ۱۳۰۹ در اصفهان و مقیم امریکا می باشد وی از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۶ به فعالیت در سینمای ایران پرداخت و بعد از انقلاب اسلامی به امریکا رفت

منصور سپهرنیا  به همراه محمد متوسلانی و ...

 

 



برچسب‌ها: امین امینی, محمد متوسلانی, گرشا رئوفی, منصور سپهرنیا

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

Click to enlarge

آربی اوانسیان
Arby Ovanessian
زمینه فعالیت

کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر

ملیت

ایرانی, فرانسوی

تولد

۱۳۲۱جلفای اصفهان

محل زندگی

فرانسه از سال ۱۳۵۷

آربی اوانسیان کارگردان سینما و تئاتر و نمایش‌نامه‌نویس ایرانی است.

زندگی

آربی اوانسیان، در اول اسفند ماه سال ۱۳۲۱ در جلفای اصفهان به دنیا آمد. ...

 

 


برچسب‌ها: آربی آوانسیان, آرمان, ساموئل خاچكيان, علی‌محمد افغانی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

ویدا قهرمانی
Vida Ghahremani.jpg
نام اصلی ملیحه بغیازاریان
زمینه فعالیت سینما ، تئاتر ، آموزش
ملیت ایرانی
تولد خرداد ۱۳۱۵
تهران
محل زندگی اقامت در ایالات متحده از سال ۱۳۵۸
پیشه بازیگر ، طراح ، معلم
سال‌های فعالیت ۱۳۳۳ تا ۱۳۶۷
فرزندان ترنج یقیازاریان
مدرک تحصیلی فوق لیسانس

(زادهٔ خرداد ۱۳۱۵ تهران) یک بازیگر ایرانی سینما است.

زندگینامه

وی در سال ۱۳۱۵ در شهر تهران متولد شد در سال ۱۳۳۳ برابر با ۱۹۵۴ میلادی فعالیت سینمائی خویش را آغاز نمود. جوانی، زیبائی و استعداد درخورستایش ...

 

 


برچسب‌ها: ویدا قهرمانی, ناصر ملك مطيعي, محمدعلي فردين, بهروز وثوقي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

بهروز وثوقی با نام واقعی خلیل وثوقی (زادهٔ ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ هـ.ش / ۱۹۳۷ میلادی) در شهرخوی ، آذربایجان غربی ، بازیگر سینما ، تئاتر هنر پیشه نامور ایرانی‌است.

زندگینامه

بهروز وثوقی ستایش شده ترین بازیگر تاریخ سینمای ایران و به عقیده بسیاری از سینماگران ومنتقدان سینمابهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است.

وی برادر چنگیز و شهراد وثوقی است که هر دو در ایران به کار هنرپیشگی مشغولند. تحصیلات وی در حد دیپلم می‌باشد و همسر سابق گوگوش می‌باشد.بهروز وثوقی قبل از بازیگری در سینما کارمند اداره دارائی و دوبلور و گوینده رادیو تلویزیون بوده‌است.

شخصی به نام مسعود صمدی در سال ۱۳۳۴ در سن ۱۸ سالگی بهروز وثوقی را کشف کرد.بازی در نقشهای متفاوت و شخصیتهای به یادماندنی سینمای ایران مانند قیصر - داش آکل - سید در گوزنها - مجید ظروف چی در سوته دلان - ممل امریکایی - زائر محمد تنگسیر - رضا موتوری - ابی نسیه در کندو - دکتر رستگار در سازش - سرهنگ نصرالله در کاروانها و.... وی را تبدیل به یکی از محبوب ترین بازیگران تاریخ سینمای ایران نموده‌است.

استعداد خداوندی و علاقه و پشتکار شدید بزرگترین سرمایه وی در این راه به عقیده خودش است. اولین فیلم سینمائی اش فیلم «صد کیلوداماد» (۱۳۴۰ به کارگردانی عباس شباویز) می‌باشد از مشهورترین نقش‌های بهروز وثوقی نقش قیصر در فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۴۸ بود. جوان اول آن سالهای سینمای ایران در بسیاری از فیلمهای ایرانی به هنرنمایی پرداخته‌است که از جمله فیلمهای بهروز وثوقی می‌توان به بازی هنرمندانه او در فیلم (سوته دلان) که از دسته فیلمهای هنری و ماندگار در تاریخ سینمای ایران نیز هستند اشاره کرد ضمن اینکه اثار دیگری چون (کندو، داش اکل، خاک، بلوچ، تنگسیر، همسفر، ممل آمریکایی، ماه عسل، دشنه، طوقی، گوزنها، سازش، کاروانها، ملکوت ،گرگ بیزار ،فرارازتله،پنجره و بسیاری دیگر) جزو اثار به جا مانده از وی است. بهروز وثوقی پس از آن به آمریکا رفت تا در فیلم «گربه در قفس» ساخته تونی زرین دست بازی کند که اقامت او با انقلاب اسلامی مصادف شد. یکی از اتفاقات مهم در حضور هنری وثوقی در سالهای اخیر جایزه‌ای است که داوران جشنواره فیلم سان فرانسیسکو(جایزه آکیرا کوروساوا) در سال ۲۰۰۰ به عباس کیارستمی اهدا کردند و او نیز تقدیم وثوقی کرد.

 

بهروز وثوقی در فیلم قیصر ۱۳۴۸

فیلم‌شناسی

دهه ۴۰

 
 
بهروز وثوقی در فیلم طوقی۱۳۴۹
  • صد کیلو داماد (۱۳۴۰خ / ۱۹۶۲م) - عباس شباویز
  • گل گمشده (۱۳۴۱خ / ۱۹۶۲م)- عباس شباویز
  • فرشته‌ای در خانه من (۱۳۴۲خ / ۱۹۶۳م) - آرامانیس آقامالیان
  • دختر ولگرد (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)- آرامانیس آقامالیان
  • لذت گناه (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)-سیامک یاسمی
  • دزد بانک (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)-دکتراسماعیل کوشان
  • عروس دریا (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)-آرمان
  • امروز و فردا (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)- عباس شباویز
  • بیست سال انتظار (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - مهدی رئیس فیروز
  • خداحافظ تهران (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - ساموئل خاچیکیان
  • هاشم خان (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م) - محمد (تونی) زرین دست
  • ایمان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)-مهدی رئیس فیروز
  • دالاهو (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م) - سیامک یاسمی
  • زنی به نام شراب (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)-امیرشروان
  • وسوسه شیطان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م) - محمد (تونی) زرین دست
  • بر آسمان نوشته (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)-اباهیم زمانی آشتیانی
  • بیگانه بیا (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - مسعود کیمیایی
  • تنگه اژدها (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - سیامک یاسمی
  • دشت سرخ (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)- حکمت آقانیکیان
  • گرداب گناه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)- مهدی رئیس فیروز
  • من هم گریه کردم (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - ساموئل خاچیکیان
  • هنگامه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م) - ناصرمحمدی
  • دزدسیاهپوش (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)- امیر شروان
  • دنیای آبی (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)- صابر رهبر
  • قیصر (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م) - مسعود کیمیایی
  • پنجره (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - جلال مقدم
  • دور دنیا با جیب خالی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)-خسروپرویزی
  • رضا موتوری (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - مسعود کیمیایی
  • طوقی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - علی حاتمی
  • قهرمانان (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) (The Invincible Six) (مشترکا با ایالات متحده)

کارگردان : ژان نگلسکو دستیارن:کیمیایی - زرین دست - بهرام ری پور - جلال مقدم

  • لیلی و مجنون (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) - سیامک یاسمی

دهه ۵۰

  • داش‌آکل (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - مسعود کیمیایی
  • رشید (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - پرویز نوری
  • فرارازتله (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م) - جلال مقدم
  • یک مرد و یک شهر (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)-امیر شروان
  • بلوچ (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - مسعود کیمیایی
  • دشنه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - فریدون گله
  • غریبه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م) - شاپور قریب
  • تنگسیر (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - امیر نادری
  • خاک (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - مسعود کیمیایی
  • گرگ بیزار (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - مازیار پرتو
  • نفرین (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م) - ناصر تقوایی
  • سازش (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م) - محمد متوسلانی
  • ممل آمریکائی (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م) - شاپور قریب
  • گوزن‌ها (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۲م) - مسعود کیمیایی
  • ذبیح (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - محمد متوسلانی
  • کندو (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - فریدون گله
  • همسفر (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م) - مسعود اسداللهی
  • بت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - ایرج قادری
  • بت شکن (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - شاپور قریب
  • ماه عسل (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - فریدون گله
  • ملکوت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م) - خسرو هریتاش
  • سوته دلان (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م) - علی حاتمی
  • کاروان‌ها (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م) (مشترکا با ایالات متحده)- جیمز فارگو
  • نفس بریده (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م) - سیروس الوند
  • گربه در قفس (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م) (در ایالات متحده) - محمد (تونی) زرین دست
  • دفینه (۱۳۵۹خ / ۱۹۸۱م) (در ایالات متحده)

دهه ۶۰

  • ابو الهل - ۱۹۸۱ فرانک شفنر(در مصر)
  • گروگان (۱۳۶۲خ / ۱۹۸۴م) (در آلمان غربی)
  • چشمهایش (۱۳۶۵خ / ۱۹۸۷م) (در آلمان غربی)
  • تهدید (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م) - سیروی نورسته(در ایالات متحده)
  • وحشت در بورلی هیلز (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م)

سایر فیلم‌ها

  • The Crossing (ساخته ۱۹۹۹م) - نورا هوپ (درهلند و بلژیک)
  • Broken Bridges (ساخته ۲۰۰۴م) - رفیق پویا
  • Zarin - (ساخته ۲۰۰۵م) شیرین نشاط
  • شب‌های اضطراب - محمد ناطق (در آلمان غربی)
  • 2 Black Stallion - فرانسیس فورد کاپولا (در مراکش ) نیمه تمام
  • فصل کرگدن (۱۳۹۰خ / ۲۰۱۱م) - بهمن قبادی (در ترکیه)

نمایش

  • رستمی دیگر اسفندیاری دیگر
  • پروانه‌ای در مشت

مجموعه تلویزیونی

  • بلبل - رضا بدیعی (در ایالات متحده)
  • Falcon crest - رضا بدیعی (در ایالات متحده)

جایزه‌ها

 
بهروز وثوقی هنگام دریافت جایزه از ساتیا جیت رای برای (فیلم تنگسیر ۱۳۵۲) در هند
  • جشنواره فیلم سپاس تهران*

برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در دومین دوره در سال ۱۳۴۸ برای بازی در فیلم قیصر

برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۴۹ برای بازی در فیلم رضا موتوری

نامزدجایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۰ برای بازی در فیلم داش آکل

  • فستیوال جهانی فیلم تهران*

برنده جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۵۳ برای بازی در فیلم گوزن‌ها

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۴ برای بازی در فیلم کندو

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین دوره در سال ۱۳۵۵ برای بازی در فیلم ملکوت

نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرددر ششمین دوره در سال ۱۳۵۶ برای بازی در فیلم سوته دلان

  • فستیوالهای بین المللی خارجی*

برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره جهانی فیلم تاشکند در اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم داش آکل (عنوان بهترین بازیگر زن این جشنواره را سوفیا لورن هنرپیشه معروف هالیوودی تصاحب نمود)

برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره جهانی فیلم دهلی در هندوستان در سال ۱۹۷۳ برای بازی در فیلم تنگسیر.

**********

فیلم داش اکل اثر مسعود کیمیایی 

بررسی تیپ و شخصیت و بازی بهروزوثوقی در فیلم  داش آكل

بدون تردید، یکی از مهمترین بازیهای جاودانه ی بهروز وثوقی که منجر به خلق شخصیت تمام عیار شده است در فیلم داش آکل ساخته مسعود کیمیایی است. بازی در نقش داش آکل برای بازیگر بسیار کار دشواری است. چه بسا که بازی کردن شخصیتی که در قواره و اندازه ی فهم خواننده همواره به صورت ابرقهرمان مانده است نه تنها که موجب دلهره و تشویش بازیگر میشود، بلکه غالبا نتیجه ی کار موجب خشم ناشی از دید ایده آلیستی تماشاگر نسبت به قصه ای که خوانده و ندیده یا به زبان دیگر هر آنچه را که خواسته دیده (در تخیل به زمان خواندن) میشود.

تماشاگر داش آکل سخت پسند است چرا که پیش از آن که فیلمی درباره ی این شخصیت دیده باشد دل داده ی کسوت پهلوان و جان شیفته ی مردی است که در قصه ی صادق هدایت خوانده است و در دل خود زخم دل این شخصیت را به عنوان سمبل عشق ممنوع، "عشقی که مجال و محل ابراز ندارد"، بارها حس کرده است! از آن گذشته، جدا از تماشاگر عادی سینما، منتقدان هنری آن روز تعصب و ارادت خاصی نسبت به صادق هدایت و آثارش داشته اند چرا که کانون نویسندگان ایران در اوج قدرت خود (دهه ی پنجاه) برقرار بود و هدایت را چون میراثی ابدی میدانست و هرگز حاضر نمیشد کسی این شخصیت ماندگار ادبیات داستانی را با نقایص یا حتی کمی فاصله از قدرت شخصیت پردازی صادق هدایت در گونه های دیگر هنر (سینما، تئاتر و . . .) متجلی کند. پس تا حد ممکن، سختی پذیرفتن نقشی که جامعه و مردم از آن ذهنیت دارند، را حس کردیم که این سختی مربوط به بازیگر میشود ولی کارگردان هم گرفتار سختی بیشتری است و باید مسئولیت نتیجه این اقتباس ادبی را به عهده بگیرد ــ از یک قصه ی چند صفحه ای فیلمنامه ای بنویسد که در قواره و اندازه همان قصه نویسنده اصلی باشد ــ شخصیت پردازی قهرمان داستان را در فیلم به قدرت نسخه ی ادبی بسازد و پیش ببرد .

طبیعتا کیمیایی ــ پس از نوشتن فیلمنامه داش آکل به هیچ بازیگر دیگری برای نقش آکل فکر نکرده است چرا که همانند دیگر انگشت شمار "مولفان" نسل قدیم سینمای ایران، بازیگر برگزیده خودش را داشت و بهروز وثوقی را قدم به قدم از اولین فیلمش بیگانه بیا (1345) با خود همراه کرد و گویی در داش آکل به اوج شکوفایی رساند. این همراهی چند‌ساله به همدلی و تفاهمی بی مانند بین فیلمساز و بازیگر انجامید که بیش از آن که با اصول منطقی در کارگردانی توضیح پذیر باشد، متاثر از درک و شعوری دو جانبه است.

 داش آکل قبل از هر چیزی محصول این تفاهم و درک و شعور دو جانبه است. بارها دیده ایم که در مورد فیلمهای شاخص بهروز وثوقی و کیمیایی مخاطبان این فیلمها نام هر دو را جداگانه به عنوان مولف میآورند، داش آکلِ کیمیایی ــ داش آکل بهروز وثوقی و یا قیصرِ بهروز وثوقی ــ قیصرِ کیمیایی، اما پس از بهروز وثوقی دیگر کسی نگفت، سفر سنگِ سعید راد و یا گروهبانِ احمد‌ نجفی بلکه گفتند سفر سنگِ کیمیایی و گروهبانِ کیمیایی. کیمیایی به عنوان کارگردان و خالق اصلی فیلم داش آکل شخصیت پردازی قابل قبولی را به کنار دیالوگ نویسی استثنایی فراخور اثر ادبی داش آکل در فیلم انجام داده است.

در نگاهی عمیق به قصه، هدایت بر آن شده است نظم قصه هدایت را به هم بزند و به جای شروع از قبرستان، از معرکه گیری کاکارستم فیلم را شروع کند با توضیح هدایت در شروع قصه "همه اهل شیراز میدانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه هم را با تیر میزدند." به علاوه در نقاط مختلفی تفاوتهای فیلم و قصه ی هدایت را میبینیم که چون نتیجه اقتباس اثر هنری قابل احترامی است کسی به دنبال روشن کردن این تفاوتها نبوده است تا جایی که کیمیایی در پایان فیلم هر دو شخصیت قهرمان (آکل) و ضد‌قهرمان (کاکا) را میکشد که اصلا در قصه هدایت اینگونه نیست و به هیچ کس هم برنمیخورد چرا که کیمیایی به صحیح ترین شکل ممکن تلقی خود (میل خود) را در اقتباس میگنجاند و میداند به مدد بازی باورپذیر و کم نظیر بازیگرانش دچار مشکل نخواهد شد.

بهروز وثوقی با ظاهری متفاوت، گریمی متفاوت، سر طاس پهلوانی، زخم قمه به صورت، سبیل پهن، شکستگی ابرو، به هیات داش آکل درآمده است و با تمام درک و استعداد، خود را به درون این شخصیت برده است

در فصل معرفی داش آکل که اولین مواجهه ی تماشاگر و داش آکل است به دلیل بازی بهروز وثوقی، بازی بهمن مفید که ترس از داش آکل را توأم با پرش چشم نشان میدهد و کارگردانی، مشکل تماشاگر با داش آکل و دیدن ایده آلی اسطوره برطرف میشود یعنی تماشاگر به دلش مینشیند و به رخ کشیدن قدرت داش آکل در این فصل گارد تماشاگر را میشکند و او همراه فیلم میشود.

وثوقی مثل همیشه راه رفتن خاصی را برای شخصیت پیدا کرده است، راه رفتنی که با بقیه راه رفتنهای بهروز تفاوت دارد، قدی بلندتر از همیشه دارد (به واسطه ی نوع کفش و کلاه) و دیالوگ ها را با حس درستی ادا میکند. علاوه بر اینها خلوت داش آکل را به خوبی بازی کرده است؛ داش آکل آدم تنهایی است که از تمام دنیا فقط یک طوطی دارد و در خلوت با او حرف میزند و درد دلش را به او میگوید، حتی پس از فصل مرگ حاجی و وصیت حاجی که امور زندگی اش را به آکل میسپارد و میمیرد داش آکل پس از بستن چشم حاجی کنار دیوار و آینه میرود و در خلوت به کرده ی حاجی پاسخ میدهد "کار خوبی نکردی حاجی . . . یه مرد وقتی مردِ که آزاد باشه . .. دیگه دست و پام تو زنجیره . . ."
نقطه ی کلیدی دیگر در بازی بهروز مواجهه با مرجان در قبرستان به وقت خاکسپاری حاجی است که در قصه ی هدایت اینگونه نیست و داش آکل مرجان را در خانه حاجی میبیند و نه در قبرستان. در فصل قبرستان مرجان از حال میرود و داش آکل کاسه ای آب میآورد و روبنده ی مرجان را بالا میزند‌ که به صورت مرجان آب بزند، برای اولین بار صورت مرجان را میبیند. بهروز وثوقی با لرزش ناملموس اجزا صورت و حرکت عجیب چشمها مثل قدیمی (دید و یک دل نه صد دل عاشق شد) را در میمیک صورت به شکل کاملا منحصر به فردی بازی کرده است. آب به صورت مرجان میزند، دوباره آب میزند (از نوک انگشتان آب را میپراند) مرجان چشم در چشم آکل میگشاید و آکل درد پر از بغض عشق را به چهره میآورد. از این پس همه ی شخصیت دچار تحول میشود، مرجان را از زمین برمیدارند و میبرند و تکه ای پارچه ی سیاه از مرجان به زمین میماند. داش آکل آن را برمیدارد و در شال کمری خود کنار قمه اش میگذارد. شب به کافه اسحق میرود از پرِ شالش قدح خود را درمیآورد و اسحق از فرط تعجب به خاطر حضور داش آکل شراب پیرتر از شیراز را به او پیش کش میکند. . . حتی اقدس رقاصه کافه هم خوشحال و متعجب به سمت داش آکل میرود و مقابل او میرقصد، یکی از مشتریان شروع به ناسزا گفتن به اقدس میکند و او که پشت گرم حضور پهلوان شهر است و میداند جایی که آکل باشد صدای کسی بالا نمیرود با مرد درگیر میشود، مرد قمه میکشد که گیس اقدس را ببرد، آکل از جا کنده میشود. یکی از به یاد ماندنی ترین لحظات بازی بهروز وثوقی در این لحظه است که در حالی که به سمت درگیری میرود در حرک دیالوگ میگوید و رخ به رخ مرد میشود "قمه برای بریدن گیس زنها نیست. . . چشم همه ی لوطی های عالم به تو روشن . . ." تمام این بازی ها و یا بهتر بگویم این لحظات در بازی بهروز مبتنی بر مایه های اساطیری و آمیخته به کسوت پهلوانی شخصیت آکل است.

حتی در کافه اسحق هم، داش آکل به خلوت خود میرود و پارچه سیاه به جا مانده از مرجان را در دست دارد، به عشوه گری های اقدس هم چشمی ندارد و تاکید‌ میکند، "فقط شراب منو اینجا کشونده برو ردِ کارت!"
بهروز مستی آکل را مستی طبیعی شخصیت و مستی شبیه به خود آکل بازی کرده است، یعنی داش آکل هم آمده که مست کند. شب تمام میشود. همه میروند. ساز زنها هم در حال رفتن هستند. آکل مست است، سرش بر تن اش بند‌ نیست، در هر چند ثانیه محکم بودن همیشگی را مییابد و بعد رهایش میکند. به زبان دیگر بهروز طوری این لحظه را بازی کرده که انگار کسی در مستی پهلوانی را تقلید کند.

ساز زن را صدا میکند به او انعام میدهد و علیرغم میل اسحق و اقدس به کوچه میزند. آکل پرصلابت در کوچه های شیراز تلوتلو میخورد، بر سکویی مینشیند و تصویری از مقابلش رد میشود (گزمه هایی که مردی را به زنجیر کرده اند) با دیدن مرد در زنجیر دست به پر شال میبرد، پارچه سیاه را بیرون میکشد و اشک از چشمان آکل سرازیر میشود. قدرت بازیگری بازیگر در این فصل که نوعی بازی over act و لبه تیغ به حساب میآید از جسارت و توان بالایی برخوردار است. بازی over act آمیخته به اغراق بیش از حد و فراخور تئاتر است تا سینما، بهروز وثوقی مستی های پهلوان را اینگونه بازی کرده است.

مهمترین و شاخص ترین بخش فیلم در بازیگری، فصل کتک خوردن آکل به دست کاکارستم و نوچه هایش در زیر گذر است. آکل مست است و خراب درونی عشقی ممنوع است، توسط کاکارستم به استهزا گرفته میشود تا جایی که کسانی که صدای خود را در مقابل او بالا نمیبردند او را دست به دست به این طرف و آن طرف میاندازند، قمه از شالش میکشند و میگویند "قَمُتو بده سلمونی محل واسه ختنه بچه ها!

آکل در سکوت و درد و مستی کتک میخورد. کاکارستم با بازی قابل قبول بهمن مفید بازی بهروز وثوقی و مظلومیت آکل را تکمیل کرده است. کاکا دست به تیغ میبرد که سبیل آکل را بتراشد آکل به حرف میآید، دوربین به او نزدیک میشود بهروز وثوقی با صورت گل آلود و پر درد و پر از اشک مسلسل وار دیالوگ میگوید "دهن ات می چاد حروم لقمه . . . پست فطرت از کفتار کمتر . .. قسم به تیغ علی پا از پا برداری دو نیم ات میکنم . . . لچک به سر . . . رسوای شیرازت میکنم . . . فردا ظهر با قمه . . . تو خود تکیه بعد از تعزیه . . . که حسین شاهد من و تو باشه . . ."

بهروز وثوقی سعی میکند نشانه هایی بیرونی را در تکمیل حس درونی به کار گیرد و در این زمینه کاملا موفق نشان داده است.

پس از این بررسی های اجرایی یادآور میشوم که داش آکل یک شخصیت است و تمام ویژگیهای کاراکتر بودن را دارد:
1ــ حداقل یک ویژگی خاص دارد و بر آن اصرار و پافشاری میکند (عشق به مرجان و ظلم ستیزی)؛

2ــ کسی است که وجود دارد‌ و وجودش تاثیرگذار است؛

3ــ وجود و عدمش یکی نیست؛

4ــ کسی است که انگیزه و قوه ی محرکه برای عمل دارد؛

5ــ کسی است که قادر است چیزی را تغییر دهد و یا از تغییر جلوگیری کند؛

6ــ کسی است که عمل میکند فقط حرف نمیزند و امکاناتش با حرفهایش میخواند؛

7ــ کسی است که صادق، روشن، قابل درک است و میشود با آن همذات پنداری کرد؛

8ــ‌کسی است که در حوزه ی فاعلیت است نه در حوزه ی انفعال؛

9ــ نگاه را میدزدد و هیجان اولیه ایجاد میکند؛

10ــ کنش مند است و در رسوب ذهنی تماشاگر میماند.

متاسفانه مثال آوردن برای هر یک از 10 مورد ‌بالا در این محدوده نمیگنجد ولی مورد ششم را کمی دقیق نگاه میکنیم.
داش آکل اگر پس از کتک خوردن از کاکا در حین مستی لب میگشاید و مسلسل وار دیالوگهایی را که گفتیم میگوید و قرار فردا را میگذارد، فردا قبل از حضور در کارزار ستیز با ظلم به زورخانه میرود و خود را برای عمل آماده میکند و در همان فصل از خدا میخواهد که عشق مرجان را از او بگیرد و در گود زورخانه اشک میریزد و پس از آن وارد تکیه میشود و پس از چند‌ ساعت مبارزه که از کارگردانی بسیار قوی و سنجه ای برخوردار بوده، کاکارستم را از پا درمیآورد ولی او را نمیکشد چون از پیش تاکید کرده است، که سگ نمیکشد! پس از آنکه کاکارستم از پشت قمه را در کمر آکل فرو میکند برمیگردد و او را با دست خفه میکند!

بازی بهروز وثوقی در تمام این فصول بازی منحصر به فردی است. نوعی دانایی از پایان کار، نوعی به استقبال مرگ رفتن در بازی بهروز وجود دارد و کیمیایی هم راغب به ابراز این بخشها در بازی بازیگرش بوده است. آکل خودش میگوید: "مث سگ گله که خوراکش . . . استخونِ گوسفندهایی که خودش پاییده . . . میریزن جلوش که بخوره و سیر شه . . . خوراک نامردها و لاف زن ها هم تاریکیه" و بعد خودش در پایان خوراک نامردها و تاریکی میشود!
هدفم از بازگویی صحنه های فیلم در این نوشته روشن کردن کار سخت بازیگر در ایفای نقش شخصیت است، آن هم شخصیتی با قواره های نامرسوم در سینما.

آنچه مهم است این که بهروز وثوقی به خوبی از ایفای نقش اساطیری داش آکل برآمده و علاوه بر ظلم ستیزی و پهلوانی، عاشقی داش آکل را به بهترین شکل ممکن ایفا کرده است؛ بازی در خلوت و بازی در سکوت را برای اولین بار از خود نشان داد و فراز و نشیب مختلف این شخصیت را در طول و عرض کاراکتر جان بخشید. به علاوه تلاش وثوقی در داش آکل پیوند بازی حسی و درونی با بازی ظاهری و بیرونی است.
هر چه بیشتر فیلم و بازیگری فیلم را تحلیل کنیم نبوغ بازیگر و درک و شعور مشترک کارگردان و بازیگر مورد علاقه اش بیشتر معنا میشود.

ناگفته نماند بازی بهمن مفید و شهرزاد در نقش های کاکارستم و اقدس از هیچ نقصی برخوردار نیست.
منتقدان سینمای ایران از فیلم داش آکل به عنوان بهترین سیاه سفید سینمای ایران یاد میکنند که در سال 1354 توسط استاد فیلمبرداری سینما نعمت حقیقی فیلمبرداری شده است.

*******

بهروز وثوقی در فیلم ضربت

فیلنامه فیلم ( ضربت ) از هر جهت آماده بود و هنرپیشگان آن نیز انتخاب شده بودند. ساخت این فیلم بنا به عللی یکی از وقت گیر ترین فیلمهای خاچیکیان بود که از شروع تا پایان آن یک سال به طول انجامید.

مشکل ترین صحنه های فیلم ضربت که برای مکان آتش سوزی آن تهیه و تدراک بسیاری دیده بودیم آماده فیلمبرداری شد. جریان از این قرار بود که ساختمانی آتش میگرفت وماموران آتش نشانی مشغول انجام وظیفه میشدند.از طرفی عبدالله بوتیمار که نقش پزشک جوان را در فیلم به عهده داشت به کمک ساکنان ساختمان می شتابد و آنها را( که عبارت بودند از آرمان وانیک / قدسی کاشانی / در نقش مرد همسر ودختر ) از میان لهیب  آتش نجات میدهد. هنگام فیلمبرداری از وسط جمعیت جوانی خودش را به جلوی دوربین می رساند و بدون اینکه توجه به دوربین داشته باشد.این عمل جلوی بازی هنرپیشگان را می گرفت. خاچیکیان به ناچار این صحنه را 6 بار تکرار کرد واین جوان همان گونه مثل قبل جلو می آمد و مانع ماموران آتش نشانی و بازیگران می شد. بنا چار خاچیکیان بعد از 6 بار فیلمبرداری پابان کار را اعلام می کندهمه از لجاجت این جوان ناراحت بودیم.

 خاچیکیان 2 روز به مونتاژ صحنه آتش سوزی مشغول بود و با اینکه جوان در هر 6 برداشت جلوی دوربین ظاهر شده بود به ناچار 3 قسمت آن را انتخاب کرد وبه من نشان داد . گفتم چطور با وجود این جوان این 3 قسمت را انتخاب کردید ؟ گفت : از حرکات و رفتار آرام و نرم او جلوی دوربین خوشم آمد و در نتیجه چاره ای نداشتم که او را در 3 قسمت فیلم جای دهم ! سر انجام پس از 1 سال فیلم آماده اکران شد و خاچیکیان سناریوی خداحافظ تهران را با سرمایه صاحبان سینما مولن روژ آماده فیلمبرداری نمود. 

هنگام انتخاب هنرپیشگان تنها فردی که قبلا از طرف ساموئل انتخاب شده بود عبالله بوتیمار بود ولی آقایان تهیه کننده با بوتیمار مخالفت میکردند وقصد داشتند جوان مورد نظر خود را به خاچیکیان بقبولانند.پس از کشمکش ها و قهر و آشتی ها به وساطت من ساموئل دست از لجبازی برداشت و تسلیم شد.

روز بعد من و ساموئل در دفتر تهیه کنندگان سینما مولن روژ نشسته بودیم تا با جوانی که نقش اول فیلم خداحافظ تهران را بازی می کند آشنا شویم لحظه بعد جوان خوش اندامی با سر و وضع و لباس مرتب داخل شد و در حالی که لبخند بر لب داشت به طرف خاچیکیان آمد و بی مقدمه او را در آغوش کشید و بر صورت او بوسه زد.
ساموئل  چند لحظه به چهره او خیره شد و گفت : شما تا به حال جلوی دوربین فیلمبرداری رفته اید؟
جوان  پاسخ داد : بله یکی دو فیلم هم بازی کرده ام ! و بعد افزود : جلوی دوربین شما هم بازی کرده ام !!

خاچیکیان همان گونه که به او نگاه می کرد گفت : چهره شما به نظرم آشنا می آید اما نمی دونم در کدام فیلم جلوی دوربین من ظاهر شده ای ؟

جوان جواب داد : در صحنه آتش سوزی فیلم ضربت چند باری آمدم جلو و خودی نشان دادم !!! تازه ساموئل او را شناخت. بعد از کمی سکوت پرسید : الان به چه کاری مشغول هستید و اسم و محل کارتان را بفرمائیدجوان جواب داد در استودیو مولن روژ دوبلور هستم و اسم من بهروز وثوقی است. 


برچسب‌ها: بهروز وثوقي, گوگوش, مسعود كيميايي, صادق هدايت
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک