

مهران مدیری (زادهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۴۰ از والدینی اراکی در تهران) به دنیا آمدهاست. وی کارگردان و بازیگر مجموعههای طنز سینما و تلویزیون ایران است. از جمله مجموعههای تلویزیونی که وی کارگردانی و بازیگری آنها را برعهده داشته میتوان از ساعت خوش، پاورچین، نقطهچین، شبهای برره، باغ مظفر، مرد هزار چهره، مرد ۲ هزار چهره و قهوه تلخ نام برد.
آخرین سریال او قهوهٔ تلخ به طور غیر رسمی توقیف شده بود، و در شهریور سال ۱۳۹۱ با توقف کامل به علت اخلاف با تهیه کنندگان مواجه شد، و پس از آن ساخت سریال «ویلای من» به کارگردانی مهران مدیری و سرمایه گذاری موسسه فرهنگی «گلرنگ رسانه» عصر روز شنبه ۲۰ آبان ماه در منطقه ازگل کلید خورد.
او در موسیقی و خوانندگی نیز فعالیت دارد. مجلهٔ نیوزویک در مقالهای او را ۲۰ امین مرد قدرتمند سال ۲۰۰۹ در ایران نامیدهاست.
زندگی
مهران مدیری آخرین فرزند خانواده خود میباشد. او سه برادر بزرگتر از خود دارد. از سن شانزده سالگی با تئاتر آشنا شد. در سال ۱۳۶۱ وارد رادیو شد و در داستان شب به مدت شش سال به گویندگی پرداخت. در سال ۱۳۷۲، به همراه داریوش کاردان اولین برنامه طنز خود را برای نوروز ساخت.
فعالیتها
تئاتر
| نام |
سمت |
کارگردان |
سال |
| خرگوش |
بازیگر |
حمید عالمی |
۱۳۵۳ |
| شوخی |
بازیگر |
صدرا رسولی |
۱۳۵۶ |
| تلگراف |
بازیگر |
مهدی شریفی |
۱۳۵۸ |
| پلنگ نادان |
بازیگر |
بهروز سلیمی |
۱۳۶۲ |
| یک طنز و یک غم آوا |
بازیگر |
بهروز سلیمی |
۱۳۶۴ |
| ساعت عمو اسکندر |
آهنگساز |
حسن شکلاتی |
۱۳۶۶ |
| آرسنال |
بازیگر |
محسن حاجی یوسفی |
۱۳۶۷ |
| پانسیون |
بازیگر |
محسن حاجی یوسفی |
۱۳۶۸ |
| سیمرغ |
بازیگر |
دکتر قطب الدین صادقی |
۱۳۶۹ |
| هملت |
بازیگر |
دکتر قطب الدین صادقی |
۱۳۷۰ |
| واسکودوگاما |
بازیگر |
جواد شیرگر |
۱۳۷۱ |
| موشها و آدمها |
بازیگر |
محمد عمرانی |
۱۳۷۱ |
| کیسه بوکس |
بازیگر |
موذنی |
۱۳۷۱ |
تلویزیون
نام |
سمت |
کارگردان |
سال |
|
سریال مشتهای کوچک |
بازیگر |
اسماعیل نوری |
۱۳۷۱ |
|
سریال حکایتها |
بازیگر |
مجتبی یاسینی |
۱۳۷۱ |
|
سریال پندها و اندرزها |
بازیگر |
مجتبی یاسینی |
۱۳۷۱ |
|
سریال نوروز ۷۲ |
بازیگر |
داریوش کاردان |
۱۳۷۲ |
|
سریال باغ گیلاس |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۲ |
|
سریال پرواز ۵۷ |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۲ |
|
سریال ساعت خوش |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۳ |
|
سریال سال خوش |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۴ |
|
سریال نوروز ۷۶ |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۶ |
|
سریال (جُنگ)۷۷ |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۷ |
|
سریال ببخشید شما |
مجری/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۸ |
|
سریال پلاک ۱۴ |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۸ |
|
سریال ۹۰ شب |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۷۹ |
|
سریال طنز ۸۰ |
مجری/تهیه کننده/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۰ |
|
سریال دردسر والدین |
بازیگر |
مسعود نوابی |
۱۳۸۰ |
|
سریال پاورچین |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۱ |
|
سریال نقطه چین |
بازیگر/طراح صحنه و لباس/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۲-۱۳۸۳ |
|
سریال جایزه بزرگ |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
نوروز ۱۳۸۴ |
|
سریال شبهای برره |
بازیگر/خواننده/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۴ |
|
سریال باغ مظفر |
بازیگر/خواننده/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۵ |
|
سریال مرد هزارچهره |
بازیگر/کارگردان/مجری طرح |
مهران مدیری |
نوروز ۱۳۸۷ |
|
سریال مرد دوهزارچهره |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
نوروز ۱۳۸۸ |
سینما
|
نام |
سمت |
کارگردان |
سال |
|
دیگه چه خبر؟ |
دستیار طراح صحنه |
تهمینه میلانی |
۱۳۷۲ |
|
دیدار |
بازیگر |
محمدرضا هنرمند |
۱۳۷۷ |
|
توکیو بدون توقف |
بازیگر/بازیگردان |
سعید عالمزاده |
۱۳۸۱ |
|
همیشه پای یک زن در میان است |
بازیگر |
کمال تبریزی |
۱۳۸۶ |
|
دایره زنگی |
بازیگر |
پریسا بختآور |
۱۳۸۶ |
|
تهران ۱۵۰۰ (انیمیشن) |
بازیگر |
بهرام عظیمی |
۱۳۹۰ |
|
پل چوبی |
بازیگر |
مهدی کرم پور |
۱۳۹۰ |
کتاب
کتاب خسرو شکیبایی - مولف: الهام قره خانی . سال:۱۳۸۷-۱۳۸۹
شبکه خانگی
|
نام |
سمت |
کارگردان |
سال ساخت |
|
سریال ویلای من |
بازیگر/کارگردان/تهیه کننده |
مهران مدیری |
۱۳۹۱ |
|
سریال قلب یخی (فصل سوم) |
بازیگر |
سامان مقدم |
۱۳۹۱ |
|
سریال قهوه تلخ در ۱۱۱ قسمت |
بازیگر/خواننده/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۸-۱۳۹۱ |
|
بمب خنده |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۷ |
|
سریال گنج مظفر |
بازیگر/کارگردان |
مهران مدیری |
۱۳۸۵ |
برره
در سال ۱۳۸۱ ، او به همراه پیمان قاسم خانی؛ نویسنده، قومی را خلق کردند به نام «برره». آنها با طرح معضلات فرهنگی ساکنان روستای خیالی برره، رذایل اخلاقی اجتماع و سنتهای غلط مردم آن را به نقد کشیدند.
قهوه تلخ
قهوه تلخ ۳۲ بازیگر اصلی دارد و داستان آن با بازی سیامک انصاری در نقش مورخ آغاز شد. او در ابتدای داستان که در دنیای امروز میگذرد، یک فنجان قهوه تلخ میخورد و با خوردن آن به تاریخ سفر میکند. او در طول زمان به مورخی تبدیل میشود که در مرور خاطرات تاریخی خود، هربار دچار مسائلی میشود که این مسائل داستانهای سریال را رقم میزند.
داستانهای مجموعه تلویزیونی قهوه تلخ توسط امیر مهدی ژوله و خشایار الوند نوشته وبه تهیه کنندگی حمید ومجید آقاگلیان تهیه شدهاست.
بمب خنده (کریسمس ۲۰۱۱ یا ماهواره)
در نیمه دی ماه ۱۳۸۹ فیلمی از مهران مدیری در حال تقلید برنامههای ماهوارهای در فضای وب، و همچنین بهصورت لوح فشرده منتشر شد که به سرعت به یکی از پربازدیدترین لینکها در محیط وب فارسی و شبکههای اجتماعی تبدیل شد، اما کسی نمیدانست متعلق به کدامیک از آثار مدیری است.
سرانجام مهران مدیری در ۲۸ دی ماه ۱۳۸۹ به پخش این کلیپ واکنش نشان داد و گفت در اردیبهشت سال ۱۳۸۷، حدوداً یکماه پس از پخش سریال مرد هزار چهره، طراحی چند سی دی برای تولید در شبکه نمایش خانگی را داشتهاست که یکی از آنها موضوع ماهواره بود. فیلمبرداری این کار در شهریور سال ۸۷ به اتمام رسید، اما قبل از اینکه مونتاژ، ساخت تیتراژ و موسیقی این آثار شروع شود، پیشنهاد ساخت سریال مرد دوهزار چهره به او داده شد و ساخت این سریال آغاز گردید و از پخش این برنامهها منصرف شد؛ تا اینکه متوجه شد که این سی دی به صورت غیر مجاز پخش شدهاست. او افزود این موضوع به شدت در حال پیگیری است.
مستند
ساکن صحرای سکوت (زندگینامه خسرو شکیبایی) - کارگردان: الهام قره خانی - مهرتاش مهدوی (تهیه کننده:جمشید مشایخی -هادی منبتی) - سال ۱۳۸۷-۱۳۹۰
موسیقی
|
عنوان |
توضیحات |
سال |
|
کاست برای کودکان |
بازیگر، کارگردان بهروز غریب پور |
۱۳۷۲ |
|
کاست "دلتنگی هاً |
دکلمه اشعار هاتف علیمردانی |
۱۳۷۸ |
|
آلبوم «از روی سادگی» |
موسیقی بابک بیات و فردین خلعتبری |
۱۳۷۹ |
|
خوانندگی تیتراژ فیلم سینمایی همنفس |
موسیقی فردین خلعتبری |
۱۳۸۲ |
|
خوانندگی تیتراژ سریال مهر وماه |
موسیقی فردین خلعتبری |
۱۳۸۳ |
|
خوانندگی تیتراژ سریال شبهای برره |
موسیقی بهرام دهقانیار |
۱۳۸۴ |
|
خوانندگی تیتراژ سریال باغ مظفر |
موسیقی بهرام دهقانیار |
۱۳۸۵ |
|
خوانندگی تک آهنگ در آلبوم "دارکوب " |
موسیقی گروه دارکوب |
۱۳۸۹ |
|
خوانندگی تیتراژ سریال قهوه تلخ |
موسیقی بهرام دهقانیار |
۱۳۸۹ |
|
خوانندگی تیتراژسری جدید سریال قهوه تلخ |
موسیقی بهرام دهقانیار |
۱۳۹۱ |
جشنوارهها و جوایز
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم همیشه پای یک زن در میان است – ۱۳۸۶
- تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیون برای مجموعههای مرد دو هزار چهره و قهوه تلخ - ۱۳۹۰
دکترای افتخاری
دانشگاه لیبرتی آمریکا (American Liberty University) به پاس انجام فعالیتهای هنری و انسانی، به مهران مدیری مدرک دکترای افتخاری اهدا کرد. مراسم اهدای دکترا به مدیری در ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰ (۱۲ ژوئن ۲۰۱۱) در دانشگاه لیبرتی واقع در لسآنجلس برگزار شد که مهران مدیری به دلیل ضبط ادامه مجموعه قهوه تلخ نتوانست در این مراسم حضور پیدا کند. در این مراسم، دکتر رونالد برینر به نمایندگی از مهران مدیری این مدرک را دریافت کرد و حمید سلطانی آن را در ایران به مهران مدیری رساند.
فرزندان مهران مدیری درباره زندگی او صحبت می کنند

این یک گفت و گوی خواندنی است که در آن فرزندان مهران مدیری به خیلی چیزها اشاره کرده اند. از خانه و زندگی و ماشین و محله پدرشان گرفته تا نظر و نگاهشان به کارهای او تا برخوردی که با بچه ها دارد و زمانبندی آمدن و رفتنشان و ساز و آواز در خانه و مار پیتون ۵ متری و لباسهایی که میپوشند و سریالهایی که دوست دارند و مشکلاتی که به عنوان فرزند یک فیلمساز مشهور تحمل میکنند و بالاخره تمایل پسر برای فیلمساز شدن و دختر که به موسیقی و نقاشی علاقه دارد.
فرهاد مدیری، پسر ۱۷ساله مهران مدیری است. نه موهایش سیخ سیخی است و نه در فرم لباس پوشیدن عاشق لباسهای عجیب و غریب است. آن قدر که نمیتوانی از روی ظاهرش سن و سالش را حدس بزنی. میآید و مینشیند و از روزهایی صحبت میکند که در مدرسه اذیتش میکردند و از این روزها میگوید که خواهر ۱۱ ساله اش هم چنین وضعیتی دارد ولی فراموش نمیکند که بگوید: دیگر با این ماجرا کنار آمده ایم
فرهاد تریپ هنری نیست
قرارمان را گذاشته ایم و او راس ساعت مقرر میرسد. کت و شلوار کرم رنگ پوشیده و ما شوک میشویم وقتی که میگوید:« هنرستان موسیقی درس میخوانم». او نه در فرم لباس پوشیدنش اثری از بچه های هنری دارد و نه در مرتب کردن چهره اش. البته همه اینها را خودش انتخاب کرده و پدرش نقشی در انتخاب این فرم لباس پوشیدنش ندارد. حتی میتواند بخندد و تعریف کند که ریش فراوانی داشته و برای آمدن سر گفت و گو آنها را اصلاح کرده است، چون نمیخواسته عکس اش با آن ریشهای بلند چاپ شود!
یک خانواده هنری
همسر مهران مدیری، مادر فرهاد و شهرزاد، رشته اش هنری بوده و ادبیات. خانه دار است و برای خودش مینویسد. هیچوقت دغدغه نوشتن نداشته. اسم فرهاد را هم مادرش انتخاب کرده و بعد از آن مهران مدیری زیاد از این اسم در شخصیتهای تلویزیونی اش استفاده کرده است.
پسرساز، پدر آواز
ساز تخصصی فرهاد گیتار است ولی سازهای دیگر را هم امتحان کرده است. گهگاه برای پدرش هم ساز میزند تا او بخواند. اما این در صورتی است که وقتی برای آوازخوانی وجود داشته باشد. معمولا اینطور نمیشود. معمولا پدر در خانه نیست و سر کار است یا آنکه در مرحله پیش تولید سریالهایش قرار دارد. در حال حاضر هم که میخواهد اولین فیلم بلند سینمایی اش را کارگردانی کند و سرش حسابی شلوغ است.
فرهاد گواهینامه ندارد
« من که گواهینامه ندارم ولی اگر گواهینامه بگیرم مشکلی برای ماشین نیست.» مهران مدیری به گواه حرفهای پسرش اهل شرط گذاشتن برای بچه ها نیست. فرهاد مطمئن است که وقتی گواهینامه را بگیرد داشتن اتومبیل روی شاخ خواهد بود. اگر بپرسی مهران هیچوقت دنبال او به در مدرسه میآید با راحتی میگوید هیچوقت چون وقت ندارد. پدر آخرین بار چند ماه پیش به مدرسه آمده تا در جلسه اولیا با مدیران مدرسه شرکت کند. فکرش را بکنید که اگر میخواست مدام به مدرسه فرهاد و شهرزاد سر بزند مدرسه چطور به هم میریخت.
کسی را به خلوتم راه نمیدهم
خانه شان مثل تمام خانه های این شهر است. دعوای خواهر و برادری هم در آن پیدا میشود اما تازگی ها که بزرگتر شده اند دیگر کمتر دعوا پیش میآید. فرهاد که بیشتر وقتش را در اطاق میگذراند و گاهی حس میکند برای خانواده اش کم میگذارد . فرزند خوبی برای خانواده اش نیست، این را خودش میگوید:«روی اعصابشان راه نمیروم ولی حس میکنم به عنوان فرزند، فرزند خوبی برایشان نیستم. بعضی وقتها فکر میکنم اگر خودم پدر بودم، میخواستم بیشتر به محیط شخصی فرزندم وارد شوم ولی نمیگذارم این اتفاق برای پدر و مادر خودم بیفتد.»
شرارت پشت چهره ای آرام
اما بشنوید و بخوانید از مدرسه. او بچه شلوغی است اما از اینکه سردسته باشد خوشحال نیست. میگوید :« این خلاقیت را دارم که در مدرسه سردسته باشم اما اصولا سردستگی در مدرسه بد است. چون ممکن است شما سردسته باشید و پشت تو را خالی کنند.» اما در این روزهای شلوغ کاری در مدرسه خودش منطق به خرج میدهد و پای پدر و مادرش به میان دعوا کشیده نمیشود. « همیشه، حتی اگر بدترین کارها را انجام داده باشم، با منطق زیاد آن را توجیه میکنم.» این قدرت را پدرش هم دارد « ولی نه به اندازه من». گاهی اوقات همین منطق زیاد او را تبدیل به موجودی واقع بین میکند و میتواند بین حرف هایش اعتراف کند:« بعضی وقتها معلم هایمان را خیلی اذیت کرده ایم. من واقعا از آنها معذرت خواهی میکنم.» یکی از آخرین شیطنت هایش این بوده که با بچه ها سر کلاس یکی از معلمها دوربین ببرند و فیلم بگیرند. بعد فیلم لو میرود و دست مدیر و معاون میافتد و …..«خدا رحم کرد. به خیر گذشت. بابا هنوز هم نمیداند که چی شده چون خودمان تعهد دادیم و تمام شد. حالا اینجا بخواند میفهمد!»
کادو فراموش نمیشود
مشکل رفت و آمد در خانه شان وجود ندارد. حتی ممکن است تا ساعت ?-? صبح بیرون باشد اما حتما خانواده اش میدانند که کجاست و چه کار میکند. پدر اینطور نیست یعنی گاهی پیش میآید که خانواده ندانند او کجاست و چه میکند. کادو هم خوب میخرد، به نظر میرسد حواس اش به روز تولد بچه هایش هست ولی آخرین کادویی که به پسرش داده، پول است. میخندد و میگوید:« نقدی حساب کرد» اما کادوی برعکس هم وجود دارد. پسر برای پدر معمولا کتاب و سیدی میخرد و وقتی روی قیمت ها اصرار میکنیم و میخواهیم بودجه پولتوجیبی اش را معلوم کنیم، میگوید:« معمولی، پسر بیل گیتس که نیستم!»
بازیگری؟ هرگز!
یک بار جلوی دوربین رفته است. در آن برنامه نقش بچگی پدرش را بازی میکرد. از بس به هم شبیه هستند و این را همه میگویند. در پشت صحنه برنامه های پدرش زیاد چرخیده اما با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد. واقعیت این است که همیشه از زبان بازیگرها درباره حاشیه ها شنیده ایم. خودمان هم نمیدانیم وقتی فرهاد مدیری میگوید که در آرزوهای دور و دراز هنری اش جایی برای بازیگری وجود ندارد به خاطر حاشیه هاست یا اصولا علاقه ای به این محیط و فضا ندارد. اما میتواند بگوید :« همه خانواده مجبورند این حاشیه ها را تحمل کنند. هر کدام به اندازه خودشان. مسلما مادرم به این خاطر که در صدر است فشار بیشتری را تحمل میکند اما این بار روی همه خانواده هست.»
خانه ای پر از نوای موسیقی
پسر در مقابل پدر، تواضع زیادی به خرج میدهد اما میگوید از پدرش نمیترسد. وقتی میخواهیم او را روی دور کلکل با پدرش بیاندازیم، هیچ رقمه راضی نمیشود. حرفش اینست«: ما کی باشیم؟» اوضاع وقتی بدتر میشود که در ادامه صحبت درباره موسیقی میگوید: «بابا استعداد بی نظیری در موسیقی دارد» مهران مدیری به طور حرفه ای ساز نمیزند. یک مدت ساز ضربی می زده و یک مدت گیتار و پیانو. با وجود این که پدرش صدای خوبی دارد اما خاطره ای از لالایی پدر ندارد. گهگاه، شنیدن صدای پدر که برای خودش آوازی زمزمه میکند، حالی دارد.
فیلمساز میشویم
فرهاد مدیری علاقه ای به بازیگری ندارد، اما شغل مورد علاقه اش فیلمسازی است. میگوید اهل سریال سازی نیست و حضور در سینما را ترجیح میدهد. از همین حالا هم استارت را برای ساخت فیلم کوتاه زده. به خاطر هنری بودن رشته اش در مدرسه، و یک عمر زندگی در یک خانواده هنری، میتواند درباره سریال های پدرش هم صحبت کند. به نظر فرهاد مدیری، سریال مرد هزار چهره، بهترین سریال پدرش بوده:« کارگردانی، ایده، بازی بازیگرها و …» و بین سریالها هیچ علاقه ای به جایزه بزرگ ندارد.
تشابه را ببینید
فیلم میبیند، فیلمهایی که معمولا پدرش به خانه میآورد. در بین فیلمسازهای ایرانی، بیضایی و حاتمی کیا را خیلی دوست دارد. مجله هم میخواند یا حتی روزنامه اما نه اینکه پیگیری کند و عاشق مجلات باشد. لحن و فرم نگاهش خیلی به مهران مدیری شباهت دارد و خودش هم اینها را احساس میکند. برای نمونه میتوانید نگاهی به این عکس مهران مدیری در جبهه بیندازید و ببینید که او و پسرش چقدر به هم شباهت دارند.
یک زندگی متفاوت
فرهاد میگوید:« شاید در زمان کودکی، به زندگی نرمالتر و طبیعیتر فکر میکردم، اما الان نه. الان این موقعیت خوب است. نمیتوانم بگویم دوستش دارم ولی هست.» با وجود این که شرایط زندگی در این خانواده و با این پدر خبرساز چندان طبیعی نیست، اما گاهی هم پیش میآید که با هم به رستوران بروند، با هم به سفر بروند. علاوه بر اینکه وقتی میخواهد روی تمام حرف هایش پوششی از منطق بکشد، میگوید:« من و خواهرم باید این شرایط را بپذیریم و بدانیم که زندگیمان با اغلب دوستانمان تفاوتهایی دارد و یک سری امکانات را نداریم.»
بیلیاردبازها

فرهاد مدیری اهل بسکتبال نیست، سه ماه رفته و میخندد که «اثر خودش را گذاشت» از بس که قدش بلند است. اهل ورزشهای رزمی هست و اهل دفاع شخصی. با پدرش هم بیلیارد بازی میکند:« بیلیاردش از من بهتر است و همیشه من را میبرد.» پسر به طور مداوم شنا میکند و پدر هم اگرچه تقربا فرصتی برای همراهی پیدا نمیکنند. مهران مدیری برای کوهنوردی هم وقت ندارد. بیشتر اهل نرمش است. سینما هم نمیروند، در سالهای اخیر تنها یکبار با هم به سینما رفته اند. « ولی به کنسرت زیاد میرویم.»
افتخار به نام پدر
شوخ طبعی را هم از پدرش به ارث برده اگرچه میگوید کمتر امکان بروز این توانایی را پیدا میکند :« همه میگویند پدرم آدم شلوغی است اما من به خاطر شرایط خانوادگی ام نمیتوانم اینطور باشم.» و در جواب به سؤال دوم، سریع موضعش را تغییر میدهد و میگوید که حضور پدر به نفعش تمام شده و اصولا مشکل ندارد. حتی میتواند بگوید:« به نام فامیلی مدیری افتخار میکنم، هرچند سختیهای زیادی دارد.»
وسوسه پرواز
دلش میخواهد برای ادامه تحصیل و احتمالا ماندن به خارج از ایران برود. پدر هم مشکلی ندارد و هیچوقت مخالفتی نکرده. فقط وقتی کوچکتر بوده گفته بهتر است برای رفتن کمی صبر کنی تا سن ات بالاتر برود. او هم مانده. حالا هم منتظر است تا درس اش تمام شود. بعدش هم باید مسئله سربازی را حل کند:«به این دو سال که فکر میکنم غصه ام میشود. کی تمام میشود؟»
شهرزاد مدیری وارث نبوغ و شیطنت خانوادگی
شهرزاد مدیری با یازده سال سن، کوچک ترین عضو خانواده مدیری است. آرام و شمرده حرف می زند و سعی می کند که با جواب های کوتاه، این آرامش را به عنوان خصلت ذاتی اش به ما معرفی کند. اما برق چشمانش و لحظاتی که با برادرش اختلاف نظر پیدا می کند، دستش را رو می کند و معلوم می شود که هوش و نبوغ خانوادگی به همراه آن انرژی ژنتیک، به او هم رسیده. به محض ورود به دفتر ما یکی از مجله های شماره قبل را برمی دارد و با دقت ورق می زند، یکی از عکس های پدرش در سریال «مرد هزار چهره» را می بیند و طوری که ما نشنویم به فرهاد می گوید:« نگاه کن شبیه بقال ها شده!» و بعد می خندد. دختر مهران مدیری، تمام کارهای پدرش را دنبال می کند و جزو مخاطبان اصلی سریال های طنز او است. شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین آن ها «شب های برره» را به عنوان بهترین کار پدر انتخاب می کند. دختر ظاهرا ساکت و سربه زیری که روبه روی ما نشسته اعتراف می کند که بعضی مواقع مچ پدرش را میگیرد و به خاطر اشتباهات در کارهایش به او تذکر می دهد:« سر سریال باغ مظفر از یکی از قسمت ها خوشم نیامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش می کنم». شهرزاد یازده سال بیشتر ندارد اما در این مدت تمام سریالهای پدرش را موبه مو دنبال می کرده و حتی گاهی اوقات هم برای نزدیکی بیشتر به پدری که همیشه سرکار است با او به پشت صحنه سریال ها می رود:« سر پاورچین و باغ مظفر با بابام به پشت صحنه رفتم. اونجا تمام مدت دنبال شقایق دهقان بودم». دختر مهران مدیری بودن برای شهرزاد مهم ترین اتفاقات زندگی است. او گاهی اوقات از این ماجرا حسابی لذت می برد و گاهی اوقات هم نه.« هم خوب است و هم بد. گاهی اوقات آنقدر سؤال می پرسند که آدم اذیت می شود». شهرزاد با کمک برادرش و البته هوش ذاتی اش راه و روش مناسبی برای برخورد با این سؤالات پیدا کرده. اگر از شهرزاد مدیری درباره پدرش، خانواده و هر مسئله خصوصی دیگری بپرسید؛ او یا جواب نمی دهد یا اینکه با جواب های نصفه و نیمه پشیمانتان می کند. اما اگر فکر می کنید که این سختی ها او را از دختر مدیری بودن خسته کرده، کاملا در اشتباه اید، چون:«همه مهران مدیری را دوست دارند. من هم. چون پدرمه، در تلویزیون می بینمش و کارهایش را دوست دارم و البته یک جاهایی هم به درد می خورد». بله، مهم ترین نکته همین است. چه کسی بدش می آید که به اردو برود و معرفی خانم مدیر باعث شود تا با یک بغل جایزه به خانه برگردد؟ شهرزاد این ماجرا را با ذوق تعریف می کند و بعد می گوید که تا به حال کاری نکرده که مهران مدیری به مدرسه دخترش برود. در تمام مدتی که شهرزاد حرف می زند، فرهاد با سکوت به خواهرش و حرف هایش گوش می دهد و وقتی حرف به شیطنت شهرزاد می رسد، برخلاف نظر شهرزاد سرش را بالا می اندازد.شهرزاد صحبت هایش را قطع میکند و نگاه معنی داری به برادرش می اندازد و می گوید:« شیطان هستم ولی سر کلاس های مهم درس گوش می دهم». رابطه این خواهر و برادر عجیب و بامزه است. فرهاد در تمام مدت مصاحبه سعی می کند با حفظ استقلال خواهرش، مواظب او باشد. در خانه مدیری، همه با هم خوب هستند و شهرزاد به عنوان دختر کوچک خانواده با همه احساس راحتی و نزدیکی می کند. دختر کوچک مدیری، از پدرش به عنوان یک همبازی خوب در وسطی و گل کوچیک حرف می زند و او را به عنوان اولین آدمی که در زمان قهر برای آشتی پیش قدم می شود، معرفی می کند. معمولا در این جور مواقع، شهرازد به اتاقش می رود و پدر مجبور است که به اتاق او برود و گاهی با توضیح منطقی و گاهی هم با قربان صدقه رفتن، دختر کوچک را راضی کند. شهرزاد مدیری از همین زندگی ساده و پر از دوستی در کنار خانواده اش لذت می برد، در حال حاضر سرگرم مدرسه،موسیقی و نقاشی است و قصد بازیگر شدن هم ندارد. « اگر پدرم بخواهد برای او بازی میکنم اما هیچوقت بازیگر نمی شوم .


برچسبها:
مهران مديري,
قهوه تلخ,
پیمان قاسم خانی,
سیامک انصاری