
احسان نراقی دیروز ۱۲ / ۹ / ۱۳۹۱ در گذشت . در زمان حاضر برنامه ای جهت بیوگرافی وی نداشتم اما فوت ایشان باعث شد تا این مطلب رو کار کنم ...
************
احسان نراقی (۱۳۰۵- ۱۳۹۱) نویسنده، و جامعهشناس ایرانی و تنها فرد ایرانی است که معاون یونسکو بودهاست. او در سال ۱۳۰۵ هجری شمسی در کاشان متولد شده و از نوادگان ملا احمد نراقی و ملامهدی فاضل نراقی بود.. نياى بزرگش محمد مهدى نراقى برادر ملااحمد نراقى عالمى فاضل و عاملى جامع بود و آثار بسيار در علوم دينى دارد و در تاريخ فرهنگ به «آقا بزرگ» معروف است و كتاب «قره العيون» و «جامع السعادات» اين انديشمند هنوز هم كه هنوز است در حوزه هاى علميه و مدارس دينى و اسلامى تدريس مى شود . او مؤسس مسجد «آقا بزرگ» كاشان بوده و اين مسجد را گويا شاهان قاجار به واسطه ارادت به علم و فضل اين مرد بزرگ ساخته اند . اخلاف «ملامحمد مهدى نراقى» نيز هر يك از سرآمدان علم و انديشه دوران خود بوده اند و پدر نراقى خود نيز از بانيان اصلى راه اندازى مدارس به سبك امروزى در كارشان بوده و خود نيز صاحب كتب فراوانى است و از چنان پدرى چنين فرزندى شايد. گرچه خاندان مادرى نراقى هم از بزرگان و علم ورزان روزگار خود بوده اند و مادرش مدير مدرسه اى بود كه پدرش براى اولين بار در كاشان راه اندازى كرده بود و زيستن و رشد و نمو كردن در چنين محيطى البته كه موجب عشق و علاقه به دانستن و دانايى در فرزند خواهد شد . احسان نراقى از دوران كودكى خود خاطرات شنيدنى بسيار دارد . مى گويد: كودك دبستانى بودم. وقتى مادرم گوشى تلفن را در دست داشت و به فرماندار كاشان با خطاب و عتاب شديد مى گفت مأمورين شهردارى كه زير نظر فرماندار بودند آمده اند از كسبه در مسجد آقا بزرگ طلب رشوه مى كنند . دليل اعتراض مادرم اين بود كه او به كمك پدرم كه متولى مسجد و مدرسه آقا بزرگ در شهر كاشان بود (مسجدى كه اجداد او در آنجا عهده دار امور دينى و آموزشى طلاب بودند) دبستان و دبيرستان دخترانه ايجاد كرده بود. البته اين تلفن اعتراض با تشويق و كمك پدرم صورت مى گرفت كه او در آنجا ايستاده بود و نكاتى را به مادرم در حملاتش به فرماندار تذكر مى داد . در عين حال پدرم كه اين فرماندار را فاسد مى خواند با فرماندار قبلى كه فرد درستكار و نيك نفسى بود نهايت حسن سلوك و همكارى را داشت . نراقی در روز ۱۲ آذر سال ۱۳۹۱ به علت کهولت سن در منزلش در تهران درگذشت.
ازدواج
احسان نراقی در سال ۱۳۳۸ با آنژل عرب شیبانی پیمان زناشویی بست.آنژل فرزند اسد الله خان عرب شیبانی در چهارم تیرماه ۱۳۱۵ در شیراز متولد شد.خانواده عرب شیبانی از خانوادههای شناخته شده شیراز به شمار میآیند.پدربزرگ آنژل،امیر سلیم خان عرب،عمده مالک و رئیس ایل خمسه،دارای هفت فرزند بود.محمد حسین خان ؛ قمر الملوک که با پسرعمهاش یاور محمد تقی خان عرب ازدواج کرد؛محمد تقی خان از رؤسای نظمیه جنوب درگیریهای لارستان کشته شد؛ فرج الله خان که به درجه سرگردی در ارتش نائل آمد و معاون سرتیپ شهاب،فرمانده دانشکده افسری،بود.عباسقلی خان عرب شیبانی نماینده دورههای ۱۸،۱۶،۱۵و۱۹ مجلس شورای ملی از فسا و دروهء ۲۰ از استهبانات و نیریز بود؛ اسد الله خان(پدر آنژل)ملکدار؛فرج الله خان ،سرهنگ ارتش و دارای تحصیلات عالیه نظامی،مسعود خان؛و آخرین فرزند خانواده ، خانم قیدافه بود.به هر روی،ثمره ازدواج احسان نراقی و آنژل عرب شیبانی سه فرزند پسر به نامهای بهمن(۱۳۳۹)، بهرام (۱۳۴۵)و امین(۱۳۵۶)می باشد.
تحصیلات
نراقی تحصیلات مقدماتی را تا کلاس یازدهم در مدرسه پهلوی کاشان و به گفته خودش تحت تربیتی متمایل به غرب گذراند. سال دوازدهم را نیز در دارالفنون تهران به پایان رساند. ابتدا دوسال در دانشگاه تهران به تحصیل حقوق پرداخت و سپس به توصیه پدرش برای ادامه تحصیل راهی سوئیس شد. او لیسانس جامعه شناسی را از دانشگاه ژنو دریافت نمود و پس از دوسال اقامت در تهران، موفق به اخذ بورس تحصیلی در مقطع دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه گردید و مدرک دكتراى جامعه شناسى را با راهنمايى و هدايت ژان پياژه و تحت نظارت پروفسور پيرژرژ از دانشگاه سوربن فرانسه در سال ۱۳۳۴ گرفت .
تنها پسر خانواده حسن نراقى با اتمام تحصيلاتش در مدرسه دارالفنون تهران به دانشگاه تهران و دانشكده حقوق مى رود و هنوز يك سال از تحصيلش در اين رشته و اين دانشگاه نگذشته كه به توصيه پدر و براى در امان ماندن از شور و شوق سياست زدگى كه غالب جوانان آن روزگار گرفتارش مى شدند راهى سوئيس مى شود و در آنجا رشته علوم اجتماعى را براى تحصيل انتخاب مى كند و از شاگردان نزديك «ژان پياژه» مى شود. خودش درباره او مى گويد: يكى از دروس اجبارى ما در اين دانشكده درس جامعه شناسى بود كه ژان پياژه استاد اين درس بود . پياژه استاد عالى مقامى بود كه در سطح جهان شناخته شده بود . كنجكاوى علمى او را پس از رسيدن به قله علم روانشناسى به سمت جامعه شناسى سوق داده بود . لذا در آن موقع كه من وارد دانشگاه و دانشكده علوم اقتصادى و اجتماعى شدم او يك درس عمومى به سبك و روش خاص خودش درباره جامعه شناسى مى داد . ضمناً هر هفته يك ساعت در جلسه بحث و گفت و گو با دانشجويان شركت مى كرد . در اين جلسات بود كه او مرا تشويق به تعقيب جامعه شناسى كرد . در دوره اى كه احسان نراقى جامعه شناسى را به عنوان رشته تحصيلى خود برگزيده بود تنها ۳ نفر در رشته جامعه شناسى درس مى خواندند و تمام دوره به طور مستقيم با پياژه سر و كار داشتند . احسان نراقى البته در طول تحصيلش در سوئيس از مصاحبت با افرادى نظير «انجوى شيرازى» و «محمد على جمالزاده» برخوردار بود و ضمن آنكه در تلاشى بى سرانجام، سعى وافرى كرد تا با كشاندن صادق هدايت از فرانسه به سوئيس او را از آن اضطراب و تشويشى كه منجر به خودكشى اش شد برهاند و نتوانست . چه نراقى دوست و رفيق سالهاى فقر و تنگدستى هدايت بود و دو ماه زندگى با او در منزل يكى از بستگانش موجب علاقه و اشتياق فراوانى ميان اين دو شده بود . آنقدر كه در ساليان بعد نراقى درباره هدايت مى گويد: من حتى هنگام مرگ پدرم كه عزيزترين و صميمى ترين الگوى تمام زندگى ام بود نگريستم و تنها كسى كه برايش گريستم صادق هدايت بود! بله! صادق هدايت اگر تنها فرداى روزى كه براى گرفتن ويزايش به سفارت سوئيس در فرانسه رفته بود و ويزا هنوز صادر نشده بود، دوباره سرى به سفارت مى زد شايد آن ماجراى غم انگيز و حزن بار برايش رخ نمى داد .
فعالیتها
نراقی در دوران دانشجویی، ابتدا مدتی هوادار حزب توده بود و تمایلات چپی داشت. در سوئیس نیز فعالیتهای کوچکی به نفع کمونیستها انجام میداد. ولی با مشاهده سختگیری حزب کمونیست بر یکی از دوستانش، به تدریج از حزب و سپس از تفکرات چپی دلزده شد.
در جریان ملی شدن صنعت نفت روابط خود را با آیتالله کاشانی (که از اقوام وی بود) گسترش داد و به نوعی عامل دولت دکتر محمد مصدق در سوئیس گردید. با گزارشهای او سفیر ایران در سوئیس تعویض شد.
بازگشت او به کشور در سال ۱۳۳۱ در اوج اقتدار ملیون، وی را به رابط غیر رسمی میان مصدق و کاشانی و گاهی مترجم کاشانی در برخورد با خبرنگاران تبدیل کرد. آيت الله كاشانى از اقوام نزديك پدر احسان نراقى است و پسردايى «حسن نراقى» محسوب مى شود. با اين همه به دليل كشمكش هاى فراوانى كه مرحوم كاشانى با خاندان پهلوى داشت گاه مى شد كه مدتهاى مديدى را دركاشان و درخانه آنها زندگى كند و از اين رو كاشانى همواره براى نراقى و خانواده اش «مظهر مقاومت در مقابل استعمار انگليسى و قلدرى حكام داخلى قلمداد» مى شد. با بازگشت نراقى از ژنو مرحوم كاشانى از او مى خواهد تا او نقش مترجم و مشاورش را دربرخورد با ديپلمات ها بازى كند. درباره آن روزها نراقى خاطره اى از كاشانى تعريف مى كند كه شنيدنى است. مى گويد: مرحوم كاشانى به روحانى و غيرروحانى به يك چشم نگاه مى كرد. يك شب كه دكتر شايگان و مهندس حسيبى و چندنفر ديگر نزد او بودند وقتى ازجا بلندشدند و از اتاق خارج شدند به من گفت: تو مى بينى كه اطراف من فلكى بيش از روحانى ديده مى شود. چون من تعصبى روى لباس و ظاهراشخاص ندارم. براى من ايمان و صداقت افراد مهم است. يك روز براى معالجه به بيمارستان «طرفه» رفته بود و من در اتاق بودم. عده اى بازارى آمدند و يكى از ميان آنها شروع به حرف زدن كرد و گفت: حالا كه شما توانسته ايد دست اجانب را از سر اين ملت كوتاه كنيد ما از شما انتظارداريم... كه ديگر خانم ها در ادارات دولتى مشغول به خدمت نباشند... آقاى كاشانى در پاسخ آن مرد گفت: از قرارمعلوم اكثريت اين خانم ها كه در ادارات دولتى كارمى كنند به علت نداشتن نان آور تكفل زندگى عده اى را به عهده دارند. اگر شما در نيت خود اخلاص داريد به من تعهد بسپاريد كه وقتى اين خانم ها را از ادارات بيرون كردند هركدام از شما يكى از آنها را به زنى بگيريد و زندگى بستگان و وابستگانشان را تأمين كنيد... بعد از شنيدن اين جواب مدتى بازارى ها با هم نجوا كردند و بعد گفتند ما مى رويم با ديگران مشورت مى كنيم نتيجه را به عرض آقا مى رسانيم. وقتى از اتاق بيرون رفتند آن مرحوم با خنده گفت «بيسواد ! خيال كردى به اين سادگى ها من حكم صادرمى كنم.» بعد رو كرد به من و گفت:« خوب شد كه اينجا بودى و فهميدى كه من از دست مردم متعصب و نادان چه مى كشم!»
نراقی با ورود به حلقه قدرت توانست از طریق دکتر غلامحسین صدیقی در دانشگاه تهران مشغول به کار گردد و همزمان با کمک او و دکتر علیاکبر سیاسی موفق شد موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی را بنیانگذاری نموده و مدت ۱۲ سال مدیریت آنرا بر عهده داشته باشد. این موسسه علاوه بر انتشار کتاب های متعدد بخصوص در زمینه علوم اجتماعی، در تهیه و تدوین طرح جامع کلان شهرهایی همچون تهران و شیراز نقش داشت.
او که از منسوبان فرح پهلوی بود و با وی روابط خانوادگی داشت، سالها به عنوان مشاور فرح دیبا فعالیت مینمود. البته خود وی این مسئله را بارها تکذیب کرده بود از جمله در مورد زیر:
به گزارش خبرگزاري فارس، پس از انتشار گفتگوي فارس با احسان نراقي درباره اخبار ضد و نقيضي كه پيرامون مرگ فرح پهلوي منتشر شده بود، در عنوان خبري كه براي وي آمده بود از مسوول سابق دفتر فرح پهلوي استفاده شده بود . احسان نراقي با ارسال يادداشتي به خبرگزاري فارس اعلام كرد هيچ مسئوليت رسمي در دربار پهلوي نداشته است . متن نامه احسان نراقي به اين شرح است: با سلام با توجه به مصاحبه روز يكشنبه مورخ ۱۵مهر۱۳۸۶ آن خبرگزاري با اينجانب در مورد تكذيب خبر فوت فرح پهلوي و اشاره آن خبرگزاري به مسئوليت اينجانب در دربار پهلوي، نظر به كذب بودن اين مطلب به اطلاع مي رساند متاسفانه به رغم اصلاح اين خبر از آنجايي كه برخي از رسانه هاي داخلي از خبر اول استفاده كرده اند اينجانب اعلام مي دارم كه بنده نسبت و قرابت خانوادگي با فرح پهلوي داشتم اما هيچ مسئوليت رسمي اداري در دربار سابق نداشتم و درج مطلب فوق خلاف واقع است. مستدعي است نسبت به انتشار اين مطلب دستور اقدام صادر فرماييد. با تشكر- احسان نراقي
حمایت حکومت پهلوی از او در آن مقطع برای مقابله با افکار چپ بود. او در اواخر رژیم پهلوی هشت نشست خصوصی نیز با محمدرضا شاه پهلوی داشت و به مشاوره او پرداخت. عمدهترین مسئولیتهای وی پیش از انقلاب اسلامی ایران به این شرح بودهاست.
-
مدیریت «موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی»
-
تصدی «اداره جوانان» سازمان آموزش علمی و فرهنگی ملل متحد «یونسکو»
-
ریاست «موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی کشور»
به گفته وی او همواره برای سران نظام پهلوی مشاوری منتقد بودهاست. دکتر حسن حبیبی، ابوالحسن بنیصدر و صادق قطبزاده معروفترین شاگردان وی بودهاند.
نراقی، نظریهپرداز رژیم پهلوی
در میان نظریه پردازان عصر پهلوی احسان نراقی چهرهای آشناست. وی از معدود اندیشمندانی محسوب میشود که به رغم برخی انتقاداتش از روش سیاسی حاکم بر دوره پهلوی، هرگز با حاکمیت وقت از در مخالفت وارد نشد و تا واپسین ماههای حضور شاه در ایران، چندین بار با او ملاقات کرد و شاید به نوعی امیدوار بود تا توصیههای او کورسویی برای نجات کشتی طوفان زده در حال احتضار رژیم پهلوی باشد. نراقی در آثارش مدعی شده است که رژیم پهلوی قابلیت لازم برای اصلاح پذیری را داشت؛ ولی تلاش لازم برای بهرهگیری از این پتانسیل صورت نگرفت. گرچه، نراقی دلیلی برای این ادعای خود ارائه نمیکند. احسان نراقی تا واپسین روزهای حیات نظام شاهنشاهی از آسیب شناسان و نظریهپردازان جدی رژیم باقی ماند و هیچگاه شاه و رژیم او را از توصیهها و چاره سازیهای راهبردی خود محروم نساخت.
ملاقاتهای نراقی با شاه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
وی که به گفته خویش در سال آخر حیات رژیم پهلوی هشت مرتبه با شاه دیدار و گفتگو میکند. و در قسمت اول کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین دلیل ملاقاتها و گفتگوهای خود با شاه را سعی در مجاب ساختن شاه درباره اقدام به پارهای اصلاحات و گردن نهادن به قانون اساسی میداند و در ضمن آن به گوشزد نمودن نقاط ضعف رژیم در زمینههای عدم شناخت صحیح جامعه و نیروهای تشکیل دهنده آن به ویژه قدرت و نفوذ روحانیت، ترویج فرهنگی مآبی، فقدان فضای باز سیاسی، دادن امتیازهای گوناگون به غربیها خصوصا به آمریکائیها، حیف و میل بیت المال در اموری؛ همچون جشنهای دو هزار و پانصد ساله، گسترش فساد و رشوه خواری در اطرافیان شاه و بنیاد پهلوی، عدم توجه به آراء و نظریات علماء و روحانیون و... میداند.
نراقی به عنوان مشاور و تحلیلگر مسائل سیاسی کشور در این ملاقاتهای مکرر با محمدرضا شاه، معتقد بود، شاه با ارائه یک فلسفه سیاسی نوین میتواند به حکومت خود ادامه دهد. وی هرگونه مذاکره با امام خمینی را بی فایده میدانسته است. طرفداران نراقی مدتها برای رسیدن وی به وزارت تلاش کردند، لیکن هر بار به عللی این کار منتفی میشده است.
ارتباط با نخست وزیران رژیم
نراقی ارتباط بسیار وسیعی و صمیمانهای با عناصر و عوامل رژیم پهلوی داشت که این ارتباط شامل روسای ساواک و نخست وزیران رژیم نیز میشد به گونهای که برخی وی را دولت در سایه ایران عصر پهلوی نامیدهاند ابراهیم نبوی در کتاب در خشت خام، به نقل از کارل مارکس در مورد احسان نراقی گفته است: «او یک بورژوای تمام عیار بود، نیمی از وقت او به سلطنت و نیم دیگر وقتش به تحقیقات اجتماعی میگذشت».
وی همچنین ارتباط بسیار گرم و صمیمی با علی امینی داشت و دیدارهای بسیاری با ایشان داشت و گاه این دیدارها به صورت مستمر و مداوم صورت میپذیرفت که در طی آن به اظهار نظر در مورد مسائل کشور و مشکلات داخلی پرداخته میشد که البته هیچگاه از دید ساواک پنهان نماند.
شرکت در جلسات حزب مردم
احسان نراقی بارها در جلسات حزب مردم شرکت مینمود که یک مورد از آن در مورد مطالبات کارگرانی بود که از حزب داشتند و در جلسهای با حضور احسان نراقی به مشکلات آنها رسیدگی گردید.
حزب رستاخیز
یکی از اقدامات رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۳ تاسیس حزبی به نام رستاخیز ملت ایران بود که برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ایران، نظام تک حزبی بر مردم تحمیل شد و شاه خود در مصاحبهای تهدید کرد که هر کس وارد حزب نگردد، دو راه بیشتر ندارد: این فرد یا وابسته به یکی از سازمانهای غیرقانونی میباشد و به بیان دیگر، یک خائن است و جایش در زندان است. راه دیگر اینکه، بدون پرداخت عوارض خروج از کشور، کشور ایران را ترک کند؛ زیرا او ایرانی محسوب نمیشود.
از همان نخستین روزهای آغاز فعالیت حزب رستاخیز، گروهی از اندیشه پردازان مدافع رژیم پهلوی در نشریات مختلف کشور به انحاء مختلف کوشیدند از منظر سیاسی، اجتماعی و نیز فلسفی علت وجودی و ضرورت تاریخی تاسیس حزب رستاخیز را تئوریزه کنند. در میان این نظریه پردازان نام احسان نراقی نیز به چشم میخورد. هنگامی که حزب رستاخیز به یکباره جانشین احزاب سیاسی پیشین شد، احسان نراقی از جمله افرادی بود که به این پدیده روی خوش نشان داد و آن را در راستای پیشبرد اهداف رژیم پهلوی مفید ارزیابی کرد. همچنانکه در روزنامه آیندگان، مطلبی به نقل از وی به چاپ رسید که اقدام شاه در تاسیس حزب رستاخیز را به فال نیک گرفته بود.
وی از اعضای اصلی دادگاه حزبی حزب رستاخیز نیز بود که وظیفه داشتند اعضای فعال و منظم حزب را مورد تشویق قرار دهند و کسانی را توبیخ و تنبیه کنند که از دستورهای حزبی سرپیچی کنند و وظایف خود را به نحو کامل انجام ندهند.
همکاری احسان نراقی با ساواک واقعیت یا توهم؟
آقای دكتر عباس میلانی عقیده دارد که احسان نراقی اغلب به عنوان رابطی میان ساواك و برخی مخالفان عمل میكرده است و هرگز این مطلب از سوی نراقی نیز تكذیب نشده است. در تأیید این مطلب باید گفت آقای نراقی در سال ۱۳۴۸ نیز تلاش مشابهی را در مورد دكتر شریعتی به عمل میآورد كه در اسناد ساواك منعكس است: « با دكتر شریعتی ملاقات نامبرده بعد از ابلاغ اینكه تا دستور ثانوی در هیچ یك از مجامع نباید سخنرانی كند تاكنون به تهران نرفته است مشارالیه اظهار میدارد دكتر نراقی رئیس مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران به وی نامه خصوصی داده است كه هر موقع به تهران آمدی ترتیب ملاقات تو را با تیمسار مقدم خواهم داد...»
و در سند دیگری ساواک تهران از ساواک مشهد خواسته است، هنگام عزیمت دکتر شریعتی به تهران از طریق احسان نراقی مراتب با اداره کل ساواک هماهنگ شود.
دکتر عباس میلانی در کتاب معمای هویدا درباره مرکز تحقیقات علوم اجتماعی نراقی مینویسد: سفارت آمریکا مرکز تحقیقات را کانونی پویا میدانست که در آن بحث های جالبی در جریان است ... و مطالعهای برای ساواک در زمینه ریشه های اجتماعی شورش های ۱۵خرداد در دست اجراست.
رسول جعفریان تاریخ پژوه معاصر نیز در کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی، سیاسی ایران از احسان نراقی با عنوان روشنفکر وابسته به دربار شاهی و کارچاق کن دربار نام میبرد.
احسان نراقی خود منکر ارتباط حسنهاش با سران و روسای ساواک نمیشود به طور مثال وی خود تاکید میکند که در جریان دستگیری مرتضی جزایری که از نزدیکان استاد شهید مرتضی مطهری نیز بوده است با انجام وساطت و به خاطر دوستی با سرلشکر پاکروان (رئیس وقت ساواک)، توانسته است او را از خطر اعدام نجات دهد.
نکاتی از سخنرانی شهید دیالمه در مورد احسان نراقی
... بنی صدر در همین اوان در موسسه تحقیقات علوم اجتماعی ایشان کار میکرد، همراه با افرادی همچون احسان نراقی، و شاهپور راسخ، موسسه تحقیقات اجتماعی را بسیاری ممکن است که نشناسند. موسسه ای که آمریکاییها در ایران تشکیل دادند و در آنجا تحقیقات براساس بودجههای کلان صورت میگرفت. مثلا به فلان فرد، پنجاه هزار تومان میدادند که تحقیق بکند که قطر لوله آفتابه در ایل بختیاری چند میلیمتر است. و فقط به عنوان ایجاد یک پایگاه سیاسی ایدئولوژیک در ایران از آن پایگاه استفاده میکردند. احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر، همان فردی است که آقای بنیصدر بسیار کوشیدند تا او را از زندان آزاد کنند. و طبق نامهای که خود احسان نراقی به ایشان مینویسد، از ایشان میخواهد که من در شرف نوشتن یک کتاب هستم (وقتی میخواهد از ایران خارج بشود و جزو لیست ممنوع الخروجها هست) و میخواهم خارج بشود و اینها از من ضمانت میخواهند. شما ضمانت مرا بکنید.
با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نراقی جمعا سه بار دستگیر، زندانی و پس از احراز بیگناهی آزاد گردید.از آن پس او همواره به عنوان تنها ایرانی که به معاونت سازمان یونسکو رسیدهاست شناخته میشود.
عدم اعتقاد نراقی به ایجاد انقلاب
مطالعه رفتار و زندگی دکتر نراقی در گذشته نشان میدهد که وی برای اصلاح رژیم پهلوی هیچ وقت راه انقلابی را نمیپسندید. احسان نراقی خود در این زمینه چنین میگوید: «من هیچ وقت نه در گذشته و نه در حال حاضر، اعتقادی به روشهای انقلابی نداشتهام. البته میدانستم که مثلا انتخابات آزاد نیست و مایل بودم از راه مطالعه و تحقیق جدی کمک کنم تا رژیم یک حالت دموکراتیک پیدا کند. لااقل رهبران و مسئولان کشور از واقعیتها اطلاع داشته باشند».
زندانی شدن احسان نراقی در اوایل انقلاب
پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی مردم ایران و در اوایل سال ۱۳۵۸ ، احسان نراقی توقیف و زندانی شد. که با وساطت استاد شهید مرتضی مطهری و ضمانت استقلال فکری و سیاسی نراقی در رژیم گذشته، به زودی آزاد شد. احسان نراقی در کتاب خود که آن را در ایام اقامت در اروپا و به زبان انگلیسی منتشر نمود، شهید مطهری را تکریم نموده است.
برای بار دوم هنگامی که تمام امور مربوط به خروج از کشور را به اتمام رسانده بوده و با همکاری بنی صدر اجازه خروج را دریافت نموده بود، هنگام سوار شدن به هواپیما بازداشت و در اوین زندانی گردید. که البته به جای زندان وی را در بهداری بیمارستان و با در اختیار گذاشتن اتاق و دیگر امکانات حبس نمودند. وی عامل اصلی بازداشت خود را در مرتبه دوم، ابراهیم یزدی میداند که در دولت بازرگان وزارت خارجه را بر عهده داشت و بعد از آن با حفظ روابطش با انقلابیون خود را به عنوان رقیب اصلی بنیصدر مطرح نموده بود و از این میترسید که مبادا نراقی سخنان شاه را در مورد وی یا از وابستگی تنگاتنگش با محافل امریکایی سخنی به میان آورد.
احسان نراقی بعد از بیست روز اقامت در بهداری زندان اوین، به بخش عمومی زندان منتقل گردید. بالاخره وی پس از تحمل چهار ماه و ده روز حبس از زندان آزاد میشود و در کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین یکی از اسناد و دلایل آزادی خویش را شنودهای ساواک و ضبط آنها از جریان مکالمات و جلسات وی با شاه بوده است که عامل ارزشمندی برای دفاع وی در دادگاه انقلاب به شمار رفته است و با توجه به آن قضات دریافته بودند که وی علیرغم داشتن مراودات زیاد با دربار همواره استقلال فکری خویش را حفظ نموده و هیچ گاه به فرمان مطلق رژیم عمل نکرده است.
دادگاه علاوه بر حکم آزادی احسان نراقی، مجددا رابطه وی را با دانشگاه برقرار نموده و دستور پرداخت پنج سال حقوق گذشته وی را نیز که توسط کمیتههای انقلاب مسدود شده بود، صادر کرد.
بار سوم هم چند روز بعد از انفجار بمب در حزب جمهوری اسلامی به اتهام همکاری با دفتر بنیصدر، در تیرماه ۱۳۶۰ بازداشت شده است که پس از حدود ۱۵ ماه تحمل حبس از تمامی اتهامات از جمله همکاری با ساواک، ارتباط با بنیصدر و ... تبرئه شد.
او طی سالهای اخیر مصاحبههای گوناگونی با نشریات داخلی داشته و سخنرانیهایی نیز در دانشگاههای کشور انجام دادهاست. وی بارها بطور آزادانه به ایران سفر نمودهاست.
نراقی تاکنون دوبار نشان لژیون دونور را از روسای جمهور فرانسه شارل دوگل و فرانسوا میتران دریافت نمودهاست. وی بعد از طی یک دوره بیماری در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۱ در تهران درگذشت.
آثار
-
از کاخ شاه تا زندان اوین، احسان نراقی، سعید آذری (مترجم)، ناشر: رسا
-
پایان یک رویا: در نقد مارکسیسم، احسان نراقی، ناشر: نشر ثالث
-
علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن (ویراسته جدید، با اضافات و اصطلاحات)، احسان نراقی، ناشر: فرزان روز
-
آئین جوانمردی، هانری کوربن، احسان نراقی (مترجم)، ناشر: سخن - ۱۳۸۳
-
مسائل و چشم اندازهای فرهنگ (مجموعه مقالات)، هیئت مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
-
مارکس و سایههایش، مصطفی رحیمی، احسان نراقی (مقدمه)، ناشر: هرمس،
-
اقبال ناممکن، احسان نراقی، ناشر: علم - ۱۳۸۲
-
آن حکایتها: گفتگوی هرموز کی با احسان نراقی، احسان نراقی، ناشر: شرکت حکایت قلم نوین
-
آزادی: مجموعه مقالات و مصاحبهها، احسان نراقی، ناشر: افکار - ۱۳۸۳
-
آنچه خود داشت، احسان نراقی، ناشر: چاو - ۱۳۸۳
-
جامعه، جوانان، دانشگاه
-
غربت غرب
-
آزادی، حق و عدالت
-
طمع خام
-
اقبال ناممکن
-
در خشت خام
-
آن حکایتها
-
در پی آن حکایتها
-
نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران
واکنش احسان نراقي به شايعه زنده بودن خسرو گلسرخي
به دنبال اظهارات مريم اتحاديه مبني بر زنده بودن خسرو گلسرخي و سناريو قهرمان سازي از وي توسط برادر همسرش ايرج گرگين، احسان نراقي طي گفتگو با سايت آينده از تکذيب زنده بودن گلسرخي امتناع کرد.به گزارش آينده، اخيرا گروهي موسوم به "پارس" ادعا کرد، به دنبال برنامه ريزي مشاورين شاه، فرح ديبا و ايرج گرگين، پس از تعيين مقداري مقرري براي گلسرخي، او را به جاي اعدام به پاريس تبعيد کردند و در همين رابطه در ماه جاري ميلادي مريم اتحاديه در يکي از کافه هاي پاريس با خسرو گلسرخي ملاقاتي داشته است. در اطلاعيه اين گروه آمده بود: « قهرمان ساختن از خسرو گلسرخي توسط برادر همسرش ايرج گرگين مزدور بيگانه (که اکنون مسئوليت بخش فارسي راديوي بيگانه به نام راديو آزادي، راديو فرداي سابق را دارد) انجام شد، موضوع قهرمان سازي گلسرخي از اين قرار بود که دادگاه او به بطور علني با تبليغات عليه رژيم برگذارشد و در ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ اعلام شد که گلسرخي توسط رژيم اعدام گشت. در صورتي که با برنامه ريزي هاي مشاورين محمدرضا پهلوی و مزدوراني چون فرح ديبا و ايرج گرگين، وي به پاريس تبعيد شد و مقدار زيادي مقرري برايش تعيين گشت. در آخرين خبر (فوريه ۲۰۰۹ ) خسرو گلسرخي ملاقاتي با مريم اتحاديه در يکي از کافه هاي پاريس داشت. (نقل قول از اتحاديه) هم اکنون مريم اتحاديه براي ديدار از مادر بيمارش در ايران به سر مي برد!»اين ادعا در حالي مطرح مي شود که قبري منسوب به خسرو گلسرخي در قطعه ۳۳ بهشت زهرا وجود دارد.در همين باره احسان نراقي که ضمن قرابت خانوادگي با فرح پهلوي در رژيم گذشته، مشاور نزديک فرح پهلوي محسوب مي شود، درباره ادعاي خانم مريم اتحاديه مبني بر حمايت فرح پهلوي در زنده بودن گلسرخي گفت: "من نمي توانم درباره مرگ گلسرخي اظهار نظر کنم".وي در ادامه ضمن عدم تکذيب خبر زنده بودن گلسرخي افزود: "بايد از خانم اتحاديه بپرسيد که چرا در اين مرحله خبر زنده بودن گلسرخي را مطرح مي کند و من نمي توانم اين خبر را تکذيب کنم."لازم به ذکر است مريم اتحاديه از جمله اعضاي گروه دوازده نفري بود که به رهبري خسرو گلسرخي و کرامت الله دانشيان قصد ربودن فرزند محمدرضا پهلوي در فستيوال فيلم کودک سال ۱۳۵۲ را به قصد آزادسازي زندانيان سياسي داشتند که با نفوذ ساواک و لو رفتن طرح , همه اعضاي گروه دستگير شدند. هر چند که از اين گروه بجز کرامت الله دانشيان و خسرو گلسرخي که اعدام شدند , سه تن به حبس ابد محکوم شدند (طيفور بطحايي , رضا علامه زاده , عباس سماکار) ولي مريم اتحاديه از جمله افرادي بود که با درخواست عفو از شاه و همسرش پس از سپري کردن زندان کوتاه مدتي آزاد شد.خسرو گلسرخي (زاده ۲بهمن ۱۳۲۲- مقتول ۲۹بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نويسنده مارکسيست ايراني و از فعالان سياسي چپگرا بود. خسرو گلسرخي در دوران حکومت محمدرضا پهلوي به همراه کرامت الله دانشيان محاکمه و اعدام شد. محاکمه و سخنراني افشاگرانه او در اين محاکمه همان زمان به طور ناقص از تلويزيون پخش شد و در ۲۹بهمن ۱۳۵۷در سالگرد اعدام او و تنها چند روز پس از وقوع انقلاب، به طور کامل پخش شد و شهرت بسياري يافت.

خسرو گلسرخي
-------------------------------------------------
منابع :
http://www.pajoohe.com
http://www.ebtekarnews.com
www.farsnews.com
iketab.com
احسان نراقیfa.wikipedia.org/wiki
برچسبها:
احسان نراقي,
دكتر محمد مصدق,
محمدرضا پهلوی,
شهيد مرتضي مطهري