
ثریا قاسمی، نام اصلی مولود ملاقاسم متولد ۲۸ آذر ۱۳۱۹ در شهر تهران . از بازیگران زن ایرانی سینمای ایران است. او دختر حمیده خیرآبادی بازیگر معروف ایرانی است.

راهیابی به سینما اوايل دهه ۱۳۴۰ با گويندگي راديو كار حرفه اي خود را شروع كرد و سپس به تئاتر رو آورد. در همان سال ها به دوبله هم پرداخت و در سريال پرهوادار «بالاتر از خطر» صحبت كرد. در نمايش هايي مثل «آنتيگون» و «از پشت شيشه ها» (ركن الدين خسروي) و «آندورا» (حميد سمندريان) روي صحنه رفت. گذشته از فيلم كوتاه «تلفن» با ايفاي يكي از نقش هاي اصلي «آرامش در حضور ديگران» عرصه جدي سينما را آزموده و آنقدر قدرتمند ظاهر شد كه پس از گذشت اين همه سال ـ همچون عزت الله انتظامي ـ با اولين فيلم بلندش به ياد آورده مي شود. همچنين ثريا قاسمي در سال هاي ابتداي فعاليتش در يكي از اولين سريال هاي تلويزيوني ايراني با نام «پيوند» (نصرت كريمي) بازي كرد. با اين همه او پس از حضور در فيلم ناصر تقوايي ـ كه چهار سال پس از ساخت امكان نمايش عمومي پيدا كرد ـ ترجيح داد فعاليت اصلي اش را در راديو و تئاتر متمركز كند. حرفه اي كه ثريا قاسمي هنوز بعد از اين همه سال كار در سينما، خودش را وابسته به آن مي داند كارگرداني و بازيگري صداست. فيلم اول ناصر تقوايي علاوه بر اين كه در جريان سينماي تجاري ايران تجربه نامتعارفي بود، تصوير بسيار متفاوتي از شخصيت زن به نمايش گذاشت. اهميت اين موضوع از آن روست كه در فيلم هاي «قيصر» و «گاو» زن نقش چنداني نداشت و شايد بتوان ثريا قاسمي را پس از تاجي احمدي «خشت و آينه» دومين زني دانست كه در نقشي تأثيرگذار، عميق و ماندگار درخشيد.
![[تصویر: r1bn3yqbmer4jrdxf8t.jpg]](http://www.farsiup.com/images/r1bn3yqbmer4jrdxf8t.jpg)
او برخلاف مادرش (حميده خيرآبادي) در فيلم هاي كمي بازي كرد و عمده تجربه هاي سينمايي اش مربوط به ده سال اخير است. در اوايل دهه 1370 ثريا قاسمي در چند برنامه تلويزيوني حضور يافت كه نمي توان آن ها را نمايش تلويزيوني به حساب آورد و طبعاً در كارنامه حرفه اي او به عنوان بازيگر جايي ندارند. يكي از اين تجربه ها، برنامه اي بود كه قاسمي در محاصره دكوري عجيب و غريب همراه با شمع هاي روشن و رنگ هاي تند صحنه و در پوششي فاخر، اشعار شاعران كلاسيك ايراني را دكلمه مي كرد و يكي از دو مجري اين مجموعه نامه عرفاني و آموزنده بود. او تا قبل از آغاز دهه هشتاد، در نقش مادران دلسوز و فداکار ظاهر میشد. اما شاید همه چیز از مارال شروع شد.اين بازيگر باسابقه سينما، تئاتر، راديو و تلويزيون پس از اين كه به خاطر بازي در «مارال» در جشنواره فجر تحسين شد، به بازي در فيلم هاي كمدي گرايش پيدا كرد كه آخرين كار به نمايش درآمده اش انتقادهاي بسياري را به همراه داشت.
دو سريال تلويزيوني «در پناه تو» (حميد لبخنده) و «شب دهم» (حسن فتحي) با بازي ثريا قاسمي محبوبيت فراواني پيدا كرد. در كنار اين ها بازي او در تله تئاترهايي مثل «به سوي دمشق» (حميد سمندريان)، «نكراسوف» (محمد رحمانيان) و «به سوي كعبه» (تاجبخش فناييان) به چشم آمد. فريدون جيراني در «شام آخر» نقش متفاوتي به ثريا قاسمي واگذار كرد كه فرق زيادي داشت با چهره مادرانه و سنتي او در فيلم ها و سريال هاي متعدد. بازي كوتاهش در همين فيلم جايزه بهترين بازيگر نقش مكمل را از جشن خانه سينما براي او به همراه داشت.
جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر جرقهای بود تا ثریا قاسمی به فکر ایفای نقشهای دیگر هم بیفتد. که نتیجه آن بازی در شام آخر و بخصوص دختر شیرینی فروش بود.
فیلمشناسی
سینمایی
۱۳۸۸ عروسک ابراهیم وحیدزاده
۱۳۸۷ دعوت ابراهیم حاتمی کیا
۱۳۸۷ در شب عروسی رضا قهرمانی
۱۳۸۶ ملودی جهانگیر جهانگیری
۱۳۸۵ دختر میلیونر اکبر خامین
۱۳۸۵ سربلند سعید تهرانی
۱۳۸۵ محاکمه ایرج قادری
۱۳۸۴ شاهزاده ایرانی محمد نوری زاد
۱۳۸۳ رستگاری در هشت و بیست دقیقه سیروس الوند
۱۳۸۳ سرود تولد علی قوی تن
۱۳۸۲ معادله ابراهیم وحیدزاده
۱۳۸۲ بله برون داود موثقی
۱۳۸۰ عشق فیلم ابراهیم وحیدزاده
۱۳۸۰ دختر شیرینی فروش ایرج طهماسب
۱۳۸۰ خاکستری مهرداد میرفلاح
۱۳۸۰ شام آخر فریدون جیرانی
۱۳۷۹ مارال مهدی صباغزاده
۱۳۷۵ حریف دل رضا گنجی
۱۳۷۱ مجسمه ابراهیم وحیدزاده
۱۳۶۸ خواستگاری یدالله صمدی
۱۳۶۷ ستاره و الماس سیامک شایقی
۱۳۶۵ خانه ابری حجت الله سیفی
۱۳۵۷ زنده باد ...
۱۳۴۹ آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی
خانم قاسمی در سه فیلم زیر هم نقش افتخاری داشت :
۱ - نامزد آمريكايي من (۱۳۸۷)
۲ - مخمصه (۱۳۸۶)
۳ - راننده تاكسي (۱۳۸۵)
مجموعه تلویزیونی :
نابرده رنج - (علیرضا بذرافشان ، ۱۳۹۰)
جراحت - (محمدمهدی عسگرپور ، ۱۳۸۹)
صاحبدلان محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵)
او یک فرشته بود ۱۳۸۴)
شب دهم حسن فتحی، ۱۳۸۰)
قلب یخی (مجموعه، ۸۰/۱۳۷۹)
در قلب من (حمید لبخنده - مجموعه، ۷۷/۱۳۷۶)
در پناه تو (حمید لبخنده - مجموعه،۱۳۷۳)
تلخ و شیرین (مجموعه ۱۳۵۲)
همچنین ایشان در سه فیلم زیر هم سرپرست گویندگان بودند :
۱ - خواستگاري (۱۳۶۸)
۲ - ستاره و الماس (۱۳۶۷)
۳ - خانه ابري (۱۳۶۵)

ثريا قاسمي بازيگر سينما و تلويزيون ايران و فرزند هنرمند فقيد حميده خيرآبادي با گذشت بيش از يك ماه از درگذشت اين هنرمند و در آستانهي چهلمين روز درگذشت،يادداشتي را منتشر كرده است. اين يادداشت در آخرين شماره ماهنامه «فيلم» با عنوان «پند ميگيريم...» منتشر شده است.
ثريا قاسمي نوشتهاش را با نقلقولي از ابوالحسن داودي «براي خاكسپاري مرحومه خيرآبادي تصميمگيري درستي نشد» آغاز كرده و در ادامه نوشته است:«من ميخواستم ايشان پس از پنجاوچندسال تلاش اضطرابآلود براي رسيدن به مكان فيلمبرداري، با آرامش به مقصد هميشگي خود برسند. ميخواستم همه لبخند دلنشين و زيباي ايشان يادشان بماند. ميخواستم صداي خاص و مادرانهاي كه ميگفت: «اسدالله خان بيا چايي بخور!» در گوشها باقي بماند. (ديالوگ مشهور نادره خطاب به محمدعلي كشاورز در سريال پدرسالار). ميخواستم در لحظههاي جنگ زندگي با مرگ، در لحظه تلاقي روشنايي با تاريكي، در لحظه پديدارشدن نام حميده خيرآبادي در جعبه بهشت زهرا، در لحظه برخورد خاك با صورت شيرين و چشمهاي خندان او، در لحظه ريختن گُل بر خاك خيس بانوي توانمند و خندان سينماي ايران، در لحظه گذاردن مقوايي بالاي سر خاك به نام حميده خيرآبادي كه لايق گذاشتن شمش طلاي همه عالم بود... كسي نباشد. كسي نبيند. چراكه كسي باور نميكرد اين انسان پر از اشتياق، پر از شور زندگي، پر از نشاط و شادماني و هيجان زندگي، رضا داشته باشد با مرگ برود. او اميد را دوست داشت. او زندگي را دوست داشت. كارش را دوست داشت. همكارانش را دوست داشت. مردم را دوست داشت. من چهطور ميتوانستم بگذارم مردمي كه او را دوست داشتند، مردمي كه او را مادر، خواهر، دوست و كمكدهنده خود ميدانستند، ببينند چهطور خروار خروار خاك بر پيكر عزيزشان ريخته ميشود. اي امان! خاكها را برداريد. بگذاريد برخيزد و بگويد كه چه عاشقانه شما را دوست داشت. ما قطعههاي هنرمندان هم ميخواهيم ولي قبل از آن، خانههاي هنرمند ميخواهيم. ميخواهيم پيش از آنكه بميرند، قبل از بردن به قطعه هنرمندان كه بسيار آسان است، كه برويم و آنها را آنجا بگذاريم و خداحافظ... خانهاي باشد كه بتوانيم از آنها نگهداري كنيم. خانهاي كه اگر دلشان گرفت، اگر خلقشان تنگ شد، بتوانيم با وسيله راحت و بزرگ در خور سالمند، آنها را به آن خانه ببريم و به جاي اينكه تنها خانم لرستاني به داد آنها برسد، زحمتشان، يا درواقع رحمتشان به كساني برسد كه موظف به اينكار باشند. قانونمند كردن اين كار با اختصاص نميدانم نيمدرصد يا يك درصد از دستمزد بازيگران كار ناممكني نيست. ميتوانيم خانهاي براي آنها داشته باشيم به نام «خانه چاي/گفتوگو/هنرمند». خانهاي كه اگر در كوتاهمدت نياز به استراحت و رسيدگي داشته باشند بتوانيم به آنها برسيم. خانهاي كه پله نداشته باشد. صندلي راحتي داشته باشد. شايد بتوانيم فيلمي براي آنها نشان دهيم، شعري براي آنها بخوانيم، جوكي برايشان تعريف كنيم، يا چندساعت يا حتي يك شب و يك روز آنها را از دلتنگي داخل منزلشان دربياوريم. شخصا از خانم شهره لرستاني كه در طول اين سالها بدون وقفه دست هنرمندان پيشكسوت و پابهسال گذشته را گرفتهاند و به آنها هرچه از دستشان ميآمده كمك كردهاند متشكرم. شهره تنها به فكر آنهاست. آيا بايد همچنان تنها بماند يا نهادي بنيادي، او را ياري خواهد داد؟ نميدانم.» ثريا قاسمي در ادامه اين يادداشت آورده است: «چه پندها كه نياموختم... بازيگر از پاافتاده و ناتوان يعني هيچ. بيمارستان ميگويد: «با اين بيمه طرف قرارداد نيستيم» بخت برگشته كتابچه تأمين اجتماعي با اندوه، سر پايين مياندازد، چراكه فقط چند عدد قرص و شربت در ميان ورقههايش نوشتهاند كه مبلغ آنها را به صاحبش ميپردازند، نه پول سيسييو و جراحي و اتاق و آزمايشها و غيره و غيره و غيره... آن هم صاحبش بايد هفتخوان را بپيمايد و روزي صبح عليالطلوع كفش آهني و زرهپولادي و كلاهخود نقابدار بپوشد و از ميان ديوهايي به نام اتومبيلهاي آخرين سيستم و آتشفشانهاي سرزمين عجايب يعني گردوغبار و دود شهر تهران به محلي برود كه شايد ده يا بيست درصد مخارج را بدهند كه آيا بدهند يا ندهند. پند گرفتم كه به اميد بيمه نباش، به اميد جيبات باش... «حميده خيرآبادي ركورددار بازيگري در سينماي ايران تاكنون در بيش از دويست فيلم سينمايي به ايفاي نقش پرداخته و سه بار نيز نامبرده نامزد دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل از جشنواره فجر شده است»-جرايد اما جايزهاي دريافت نكرده است. پيدا كنيد نقش مكمل بهتر از ايشان را. پند گرفتيم كه مكملي بهتر باشيم تا اعضاي هيأتهاي داوري از ما بيشتر خوشاش بيايد. «تسلطش در بازيگري مثالزدني است»- جرايد ولي هيچ كارگرداني جرأت آن را نداشت كه بتواند از توانمندي فوقالعاده ايشان براي نقش اول استفاده كند. فيلمنامهنويسي حاضر نيست درباره مشكلات سنين بالا داستاني بنويسد كه پنجاه درصد افراد اين مملكت را تشكيل ميدهند، با مشكلات و مصايب خودشان. پيدا كنيد مشكلات بازيگران نقش دوم را. «خاكسپاري خانم خيرآبادي در شأن ايشان نبود.»-جرايد اما كسي هرگز سوال نكرد كه ماهي ۱۲۰۰۰۰تومان حقوق پيشكسوتان چهقدر در شأن بلند و توانمندي بيمثال ايشان بود. پيدا كنيد پس از كسر مبلغ آزمايشهاي متعدد و گهگاه خوابيدن در بيمارستان و خريدن قرصهاي گرانقيمت تجويزشده از طرف پزشكان، مابقي ۱۲۰۰۰۰تومان، چه مبلغي ميشود كه بتوان با آن براي بقاي زندگي جنگيد؟ پند ميگيريم كه متواضعان چگونه با سربلندي زندگي ميكنند و همچنان لبخند ميزنند، لبخندي بهيادماندني مانند لبخند خانم حميده خيرآبادي.» *** اين بازيگر در ادامه با اشاره به سالهاي اخير زندگي حميده خيرآبادي آورده است:«ايشان در طول پنج، شش سالي كه خودشان اعلام كرده بودند ديگر كار نميكنند، پيشنهادهاي بسياري داشتند؛ از جمله فيلم آقاي بهمن فرمانآرا، فيلم آقاي حسن فتحي، سريال آقاي اكبر خواجويي و بسياري پيشنهادهاي ديگر كه ايشان به مناسبت نگراني از ادامه كار، رد كرده بودند. آخرين پيشنهاد براي دو جلسه كار آقاي ابوالحسن داودي را چون حالشان خوب بود، قبول كرده بودند كه اين باعث سرزبان افتادن سريال آقاي داودي شد. پند ميگيريم كه حتي مرگمان ميتواند تبليغي براي كار باشد. سپاسگزارم و متشكرم از تمامي كساني كه گل فرستادند يا تسليت تلفني گفتند يا تسليت روزنامهاي نوشتند و از مردم سراسر ايران كه در غم از دستدادن مادرشان با من شريك بودند. در نهايت براي شايعهسازان آرزوي آرامش و عاقبتبخيري ميكنم. فراموش نكنيم كه خانم خيرآبادي تمايل داشتند در قبر خريده شده توسط خودشان در سالهاي پيش، به خاك سپرده شوند. در قطعه 66 بهشتزهرا.» *** ثريا قاسمي در بخش پاياني اين يادداشت نوشته است: ««لذت لمس احساس مادرانه از سينماي ايران گرفته شد.» پيام تسليت مكتوب هديه تهراني «من نميتوانم به شما تسليت بگويم يا شما را دلداري بدهم، اين شما هستيد كه بايد به ما دلداري بدهيد.» -پيام تسليت تلفني ميكاييل شهرستاني. اين دو پيام صميمي و صادقانه و دلنشين و عاشقانه بارديگر به يادم انداخت كه برادران و خواهران بيشماري دارم كه در سوگ حميده خيرآبادي هستند. روانش شاد باد...» .

برچسبها:
ثریا قاسمی,
حميده خيرآبادي,
علي نصيريان,
محمدعلی کشاورز