بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

سکینه کبودرآهنگی (۱۱ اسفند ۱۳۲۳ – ۶ آذر ۱۴۰۲)که با نام هنری پروانه معصومی شناخته می‌شد، بازیگر اهل ایران بود. او تحصیلاتش را در دانشکدهٔ زبان‌های خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. او نخستین بار در سال ۱۳۵۰ در فیلم بی‌تا نقش کوتاهی گرفت و سال بعد در رگبار ساختهٔ بهرام بیضایی نقش اوّل زن را بازی کرد....


برچسب‌ها: پروانه معصومی, مسعود معصومی, ناصر تقوايي, عزت الله انتظامي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آذر ۱۴۰۲ توسط آ . پاسارگاد
 

توجه:

سخني با دوستان  

دوستان عزیز و خوانندگان گرامی ؛ خواهشمندم توجه داشته باشید ثبت این پست به هیچ عنوان به معنی اعتقاد به موارد مندرج در آن نمیباشد ...

 

 

شهرنوش پارسی‌پور
Women Without Men 01, Sharnush Parsipur, Shirin Neshat (Gartenbaukino, 2010.09.13).jpg
شهرنوش پارسی پور و شیرین نشاط
زمینهٔ کاری داستان‌نویس و مترجم
زادروز ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ (۶۷ سال)
تهران
ملیت ایرانی
محل زندگی ایالات متحده
همسر(ها) ناصر تقوایی (۱۳۴۶-۱۳۵۲)
فرزندان علی

شَهرنوش پارسی‌پور (زادهٔ ۲۸ بهمن ۱۳۲۴) داستان‌نویس و مترجم ایرانی است. داستان‌های پارسی‌پور به زبان‌های گوناگون ...

 

 


برچسب‌ها: شَهرنوش پارسی‌پور, دانشگاه تهران, ايرانيان مقيم آمريكا, ناصر تقوايي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

ایرج پزشک‌زاد (زادهٔ ۱۳۰۶ تهران)) از طنزپردازان ایرانی نیمهٔ دوم قرن بیستم است. او بیشتر به خاطر خلق رمان دایی‌جان ناپلئون و شخصیتی به همین نام به شهرت رسید. پس از آن در سال ۱۳۵۵ مجموعهٔ تلویزیونی دایی‌جان ناپلئون توسط ناصر تقوایی ...


برچسب‌ها: ایرج پزشک‌زاد, ناصر تقوايي, شاپور بختیار

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

آفرین
Afarin.jpg
نام اصلی

صغری عبیسی

زمینه فعالیت

سینما

ملیت

 ایرانی

تولد

۲۲ اسفند ۱۳۳۰ / لاهیجان

پیشه

بازیگر

سال‌های کار

۱۳۴۹ تا ۱۳۵۰
۱۳۷۸ تا کنون

همسر

مرحوم ایرج صادقپور ( فیلمبردار و تهیه کننده)

تحصیلات

متوسطه

آفرین عبیسی (زاده ۲۲ اسفند ۱۳۳۰ در لاهیجان) بازیگر ایرانی است.

همسر: مرحوم ايرج صادقپور (فيلمبردار، عكاس، تدوينگر و تهيه كننده)

در سينماي قبل از انقلاب تنها در چهار فيلم بازي كرد كه ...

 

 


برچسب‌ها: آفرین, صغری عبیسی, بهروز وثوقي, بهمن مفید

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

نام اصلی هدیه تهرانی
زمینه فعالیت بازیگر سینما
ملیت ایرانی
تولد ۴ تیر ۱۳۵۱
۲۵ ژوئن ۱۹۷۲(۱۹۷۲-06-۲۵) ‏(۴۰ سال)
تهران
محل زندگی تهران Flag of Iran.svg ایران
پیشه بازیگر سینما و تآتر
سال‌های فعالیت ۱۳۷۵ تاکنون

 

هدیه تهرانی (۴ تیر ۱۳۵۱) بازیگر سینما و برندهٔ دو جایزه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر می‌باشد. او بیشتر به عنوان زن‌های سنگدل و مرموز در فیلم‌ها شناخته می‌شود شروع کارنامه بازیگری وی با بازی در فیلم سلطان به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۷۵ بود. چند ماه بعد داریوش مهرجویی برای بازی در فیلم لیلا (۱۳۷۵) از او دعوت به همکاری کرد، تهرانی داستان فیلم را شنید و نپسندید و بازی در فیلم را رد کرد. در چنین وضعی عکس‌هایی از او به واساطه رضا رخشان، عکاس فیلم، در اختیار کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها قرار گرفته بود. به همین جهت کیانوش عیاری برای بازی در بودن یا نبودن و ایرج قادری برای بازی در می‌خواهم زنده بمانم از او دعوت به همکاری کردند که هر کدام به دلایلی مقدور نشد. کیمیایی بازی در فیلم سیب سرخ حوا را به او پیشنهاد داد، تهرانی داستان فیلم را شنید و پسندید؛ اما وقتی کیمیایی ...

 


برچسب‌ها: هدیه تهرانی, مسعود كيميايي, ناصر تقوايي, علي دايي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه چهارم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

امیر پوریا


متولد
۲۱ شهریور سال ۱۳۵۳ در رشت

دارای دیپلم ریاضی، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد واحد تهران و مقطع کارشناسی ارشد رشتۀ سینما از دانشکده سینماتئاتر دانشگاه هنر 

علاقه به سینما از ۱۱ سالگی با مطالعۀ ماهنامۀ سینمایی فیلم در وی آغاز شد و در طول چند سال، با خواندن کتاب های نظری و به خصوص فیلمنامه های مختلف، به وسوسۀ نوشتن دربارۀ سینما کشید. نوشته هایش دربارۀ فیلم ها را به بخش "نقد خوانندگان" مجلۀ فیلم می فرستاد و با وجود طولانی بودن این مطالب در آبان ۱۳۶۹ از سوی مجله فیلم دعوت به همکاری شد.
همکاری ایشان با مجله فیلم به عنوان منتقد و گاه مترجم، از سال ۱۳۷۰ آغاز شد. از آن زمان تا کنون، نوشته هایش در ماهنامۀ سینمایی فیلم ، مجلۀ دنیای تصویر، نقد سینما، گزارش فیلم، فیلم، ماهنامه ۲۴ ، زنان، فیلم ویدئو، مردم و جامعه، شهروند امروز و... بسیاری مجلات دیگر و همچنین روزنامه های شرق، اعتماد، زن، نوروز، مشارکت، کارگزاران، روزگار، همشهری و ... به چاپ رسیده است.

همچنین در دو مقطع (به ترتیب در ۱۳۷۸ و ۱۳۸۳ ) سردبیر نشریۀ داخلی خانۀ سینمای با عنوان "نامۀ سینما" و فصلنامۀ پژوهشی تلویزیون با عنوان "فصلنامۀ سیما" بوده است.

نگارش مجموعه مقالات دنباله داری تحت عنوان "ارزش و ژرفای نگاه در بازیگری" در مجلۀ دنیای تصویر در سال های میانی دهۀ ۱۳۷۰ باعث برقراری نسبتی میان ایشان و مباحث مربوط به تحلیل و شناخت بازیگری شد که از تکمیل این مقالات با چند قسمت جدید و انتشار کتابی تألیفی به همین نام (انتشارات پور، ۱۳۷۹ ) تا تدریس شاخۀ کمتر شناخته شدۀ "تحلیل بازیگری در سینما و تئاتر" در مراکز آموزشی مختلف تا مسئولیت بخش بازیگری ماهنامۀ فیلم و برپایی سخنرانی ها و کارگاه های متعدد در همین زمینه، تا کنون ادمه داشته است.

 کتاب های دیگر امیر پوریا عبارتند از "ظهور و سقوط رؤیای آمریکایی: تک نگاری تحلیلی فیلم گاو خشمگین مارتین اسکورسیزی" (تألیف، انتشارات فرهنگ کاوش، ۱۳۷۸ )، "نگارش فیلمنامۀ مستند" (ترجمۀ مشترک، انتشارات پژوهش های سینما، ۱۳۷۷ )، "باز آفرینی صحنه هایی از ادبیات کلاسیک" (ترجمۀ مشترک، انتشارات سروش، ۱۳۸۳ )، "کاغذ بی خط" ناصر تقوایی (ضمیمه های تحلیلی، انتشارات توفیق آفرین، ۱۳۸۱ )، "جشنواره های تلویزیونی جهان" (گردآوری، انتشارات پژوهش های سیما، ۱۳۸۲ ) و ...

از سال ۱۳۷۸ به بعد، به تدریس واحدهای درسی مختلفی چون "تحلیل و درک فیلم"، "تاریخ سینما"، "تحلیل بازیگری" و ... در دوره ها و مراکز مختلفی مانند موسسه فرهنگی هنری کارنامه، دانشگاه سوره و چندین آموزشگاه سینمایی دیگر نیز پرداخته است.

پوريا در حال حاضر مجرد است اما يك ازدواج منجر به جدايي داشته است .

پوريا در فيلم برف روي كاج پيمان معادي هم بازي كرده است .

 

_MG_9095.JPGعکس: رضا جلالی


برچسب‌ها: امير پوريا, پيمان معادي, ناصر تقوايي, دانش آموختگان دانشگاه آزاد اسلامي
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

اکبر عبدی (زاده ۴ شهریور ۱۳۳۹) از بازیگران سینما و تلویزیون ایران می‌باشد. وی بیشتر در نقش‌های کمدی بازی می‌کند و فیزیک بدنی خاصی دارد و صورت وی، امکان گریم شدید و ساختن چهره‌های گوناگون، مانند نوجوانان و زنان زیبا را به وی می‌دهد. اکبر عبدی از هنرجویان مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما بوده است.

 

بقيه متن در ادامه مطلب ... :

 


برچسب‌ها: اكبر عبدي, ناصر تقوايي, رضا عطاران, رقیه چهره آزاد

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

علی نصیریان (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۱۳) بازیگر تآتر، سینما و تلویزیون ایرانی.



برچسب‌ها: علي نصيريان, محمدعلی کشاورز, جمشيد مشايخي, ناصر تقوايي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 

ثریا قاسمی، نام اصلی مولود ملاقاسم متولد ۲۸ آذر ۱۳۱۹ در شهر تهران .  از بازیگران زن ایرانی سینمای ایران است. او دختر حمیده خیرآبادی بازیگر معروف ایرانی است.

 راه‌یابی به سینما اوايل دهه ۱۳۴۰ با گويندگي راديو كار حرفه اي خود را شروع كرد و سپس به تئاتر رو آورد. در همان سال ها به دوبله هم پرداخت و در سريال پرهوادار «بالاتر از خطر» صحبت كرد. در نمايش هايي مثل «آنتيگون» و «از پشت شيشه ها» (ركن الدين خسروي) و «آندورا» (حميد سمندريان) روي صحنه رفت. گذشته از فيلم كوتاه «تلفن» با ايفاي يكي از نقش هاي اصلي «آرامش در حضور ديگران» عرصه جدي سينما را آزموده و آنقدر قدرتمند ظاهر شد كه پس از گذشت اين همه سال ـ همچون عزت الله انتظامي ـ با اولين فيلم بلندش به ياد آورده مي شود. همچنين ثريا قاسمي در سال هاي ابتداي فعاليتش در يكي از اولين سريال هاي تلويزيوني ايراني با نام «پيوند» (نصرت كريمي) بازي كرد. با اين همه او پس از حضور در فيلم ناصر تقوايي ـ كه چهار سال پس از ساخت امكان نمايش عمومي پيدا كرد ـ ترجيح داد فعاليت اصلي اش را در راديو و تئاتر متمركز كند. حرفه اي كه ثريا قاسمي هنوز بعد از اين همه سال كار در سينما، خودش را وابسته به آن مي داند كارگرداني و بازيگري صداست. فيلم اول ناصر تقوايي علاوه بر اين كه در جريان سينماي تجاري ايران تجربه نامتعارفي بود، تصوير بسيار متفاوتي از شخصيت زن به نمايش گذاشت. اهميت اين موضوع از آن روست كه در فيلم هاي «قيصر» و «گاو» زن نقش چنداني نداشت و شايد بتوان ثريا قاسمي را پس از تاجي احمدي «خشت و آينه» دومين زني دانست كه در نقشي تأثيرگذار، عميق و ماندگار درخشيد.



[تصویر:  r1bn3yqbmer4jrdxf8t.jpg]

او برخلاف مادرش (حميده خيرآبادي) در فيلم هاي كمي بازي كرد و عمده تجربه هاي سينمايي اش مربوط به ده سال اخير است. در اوايل دهه 1370 ثريا قاسمي در چند برنامه تلويزيوني حضور يافت كه نمي توان آن ها را نمايش تلويزيوني به حساب آورد و طبعاً در كارنامه حرفه اي او به عنوان بازيگر جايي ندارند. يكي از اين تجربه ها، برنامه اي بود كه قاسمي در محاصره دكوري عجيب و غريب همراه با شمع هاي روشن و رنگ هاي تند صحنه و در پوششي فاخر، اشعار شاعران كلاسيك ايراني را دكلمه مي كرد و يكي از دو مجري اين مجموعه نامه عرفاني و آموزنده بود. او تا قبل از آغاز دهه هشتاد، در نقش مادران دلسوز و فداکار ظاهر می‌شد. اما شاید همه چیز از مارال شروع شد.اين بازيگر باسابقه سينما، تئاتر، راديو و تلويزيون پس از اين كه به خاطر بازي در «مارال» در جشنواره فجر تحسين شد، به بازي در فيلم هاي كمدي گرايش پيدا كرد كه آخرين كار به نمايش درآمده اش انتقادهاي بسياري را به همراه داشت.

 دو سريال تلويزيوني «در پناه تو» (حميد لبخنده) و «شب دهم» (حسن فتحي) با بازي ثريا قاسمي محبوبيت فراواني پيدا كرد. در كنار اين ها بازي او در تله تئاترهايي مثل «به سوي دمشق» (حميد سمندريان)، «نكراسوف» (محمد رحمانيان) و «به سوي كعبه» (تاجبخش فناييان) به چشم آمد. فريدون جيراني در «شام آخر» نقش متفاوتي به ثريا قاسمي واگذار كرد كه فرق زيادي داشت با چهره مادرانه و سنتي او در فيلم ها و سريال هاي متعدد. بازي كوتاهش در همين فيلم جايزه بهترين بازيگر نقش مكمل را از جشن خانه سينما براي او به همراه داشت.
جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر جرقه‌ای بود تا ثریا قاسمی به فکر ایفای نقشهای دیگر هم بیفتد. که نتیجه آن بازی در شام آخر و بخصوص دختر شیرینی فروش بود.

 فیلم‌شناسی

 سینمایی

۱۳۸۸ عروسک ابراهیم وحیدزاده   

۱۳۸۷ دعوت ابراهیم حاتمی کیا  

۱۳۸۷ در شب عروسی رضا قهرمانی  

۱۳۸۶ ملودی جهانگیر جهانگیری  

۱۳۸۵ دختر میلیونر اکبر خامین  

۱۳۸۵ سربلند سعید تهرانی  

۱۳۸۵ محاکمه ایرج قادری  

۱۳۸۴ شاهزاده ایرانی محمد نوری زاد  

۱۳۸۳ رستگاری در هشت و بیست دقیقه سیروس الوند  

۱۳۸۳ سرود تولد علی قوی تن  

۱۳۸۲ معادله ابراهیم وحیدزاده  

۱۳۸۲ بله برون داود موثقی  

۱۳۸۰ عشق فیلم ابراهیم وحیدزاده  

۱۳۸۰ دختر شیرینی فروش ایرج طهماسب  

۱۳۸۰ خاکستری مهرداد میرفلاح  

۱۳۸۰ شام آخر فریدون جیرانی  

۱۳۷۹ مارال مهدی صباغزاده  

۱۳۷۵ حریف دل رضا گنجی  

۱۳۷۱ مجسمه ابراهیم وحیدزاده  

۱۳۶۸ خواستگاری یدالله صمدی  

۱۳۶۷ ستاره و الماس سیامک شایقی  

۱۳۶۵ خانه ابری حجت الله سیفی  

۱۳۵۷ زنده باد ...    

۱۳۴۹ آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی  

خانم قاسمی در سه فیلم زیر هم نقش افتخاری داشت :

۱ -  نامزد آمريكايي من (۱۳۸۷)

۲ -  مخمصه (۱۳۸۶)

۳ -  راننده تاكسي (۱۳۸۵)

مجموعه تلویزیونی :

نابرده رنج - (علیرضا بذرافشان ، ۱۳۹۰)

جراحت - (محمدمهدی عسگرپور ، ۱۳۸۹)

صاحبدلان محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵)

او یک فرشته بود  ۱۳۸۴)

شب دهم حسن فتحی، ۱۳۸۰)

قلب یخی (مجموعه، ۸۰/۱۳۷۹)

در قلب من (حمید لبخنده - مجموعه، ۷۷/۱۳۷۶)

در پناه تو (حمید لبخنده - مجموعه،۱۳۷۳)

تلخ و شیرین (مجموعه ۱۳۵۲)

همچنین ایشان در سه فیلم زیر هم سرپرست گویندگان بودند :

۱ -  خواستگاري (۱۳۶۸)

۲ -  ستاره و الماس (۱۳۶۷)

۳ -  خانه ابري (۱۳۶۵)


ثريا قاسمي بازيگر سينما و تلويزيون ايران و فرزند هنرمند فقيد حميده خيرآبادي با گذشت بيش از يك ماه از درگذشت اين هنرمند و در آستانه‌ي چهلمين روز درگذشت،يادداشتي را منتشر كرده است. اين يادداشت در آخرين شماره ماهنامه «فيلم» با عنوان «پند مي‌گيريم...» منتشر شده است.

 ثريا قاسمي نوشته‌اش را با نقل‌قولي از ابوالحسن داودي «براي خاكسپاري مرحومه خيرآبادي تصميم‌گيري درستي نشد» آغاز كرده و در ادامه نوشته است:«من مي‌خواستم ايشان پس از پنجاو‌چندسال تلاش اضطراب‌آلود براي رسيدن به مكان فيلمبرداري، با آرامش به مقصد هميشگي خود برسند. مي‌خواستم همه لبخند دل‌نشين و زيباي ايشان يادشان بماند. مي‌خواستم صداي خاص و مادرانه‌اي كه مي‌گفت: «اسدالله ‌خان بيا چايي بخور!» در گوش‌ها باقي‌ بماند. (ديالوگ مشهور نادره خطاب به محمدعلي كشاورز در سريال پدرسالار). مي‌خواستم در لحظه‌هاي جنگ زندگي با مرگ، در لحظه تلاقي روشنايي با تاريكي، در لحظه پديدارشدن نام حميده خيرآبادي در جعبه بهشت زهرا، در لحظه برخورد خاك با صورت شيرين و چشم‌هاي خندان او، در لحظه ريختن گُل بر خاك خيس بانوي توانمند و خندان سينماي ايران، در لحظه گذاردن مقوايي بالاي سر خاك به نام حميده خيرآبادي كه لايق گذاشتن شمش طلاي همه عالم بود... كسي نباشد. كسي نبيند. چراكه كسي باور نمي‌كرد اين انسان پر از اشتياق، پر از شور زندگي، پر از نشاط و شادماني و هيجان‌ زندگي، رضا داشته باشد با مرگ برود. او اميد را دوست داشت. او زندگي را دوست داشت. كارش را دوست داشت. همكارانش را دوست داشت. مردم را دوست داشت. من چه‌طور مي‌توانستم بگذارم مردمي كه او را دوست داشتند، مردمي كه او را مادر، خواهر، دوست و كمك‌دهنده خود مي‌دانستند، ببينند چه‌طور خروار خروار خاك بر پيكر عزيزشان ريخته مي‌شود. اي‌ امان! خاك‌ها را برداريد. بگذاريد برخيزد و بگويد كه چه عاشقانه شما را دوست داشت. ما قطعه‌هاي هنرمندان هم مي‌خواهيم ولي قبل از آن، خانه‌هاي هنرمند مي‌خواهيم. مي‌خواهيم پيش از آن‌كه بميرند، قبل از بردن به قطعه هنرمندان كه بسيار آسان است، كه برويم و آن‌ها را آن‌جا بگذاريم و خداحافظ... خانه‌اي باشد كه بتوانيم از آن‌ها نگهداري كنيم. خانه‌اي كه اگر دل‌شان گرفت، اگر خلق‌شان تنگ شد، بتوانيم با وسيله راحت و بزرگ در خور سالمند، آن‌ها را به آن خانه ببريم و به جاي اين‌كه تنها خانم لرستاني به داد آن‌ها برسد، زحمت‌شان، يا درواقع رحمت‌شان به كساني برسد كه موظف به اين‌كار باشند. قانونمند كردن اين كار با اختصاص نمي‌دانم نيم‌درصد يا يك درصد از دستمزد بازيگران كار ناممكني نيست. مي‌توانيم خانه‌اي براي آن‌ها داشته باشيم به نام «خانه چاي/گفت‌وگو/هنرمند». خانه‌اي كه اگر در كوتاه‌مدت نياز به استراحت و رسيدگي داشته باشند بتوانيم به آن‌ها برسيم. خانه‌اي كه پله نداشته باشد. صندلي راحتي داشته باشد. شايد بتوانيم فيلمي براي آن‌ها نشان دهيم، شعري براي آن‌ها بخوانيم، جوكي برايشان تعريف كنيم، يا چندساعت يا حتي يك شب و يك روز آن‌ها را از دل‌تنگي داخل منزل‌شان دربياوريم. شخصا از خانم شهره لرستاني كه در طول اين سال‌ها بدون وقفه دست هنرمندان پيشكسوت و پابه‌سال گذشته را گرفته‌اند و به آن‌ها هرچه از دست‌شان مي‌آمده كمك كرده‌اند متشكرم. شهره تنها به فكر آن‌هاست. آيا بايد همچنان تنها بماند يا نهادي بنيادي، او را ياري خواهد داد؟ نمي‌دانم.» ثريا قاسمي در ادامه اين يادداشت آورده است: «چه پندها كه نياموختم... بازيگر از پاافتاده و ناتوان يعني هيچ. بيمارستان مي‌گويد: «با اين بيمه طرف قرارداد نيستيم» بخت برگشته كتابچه تأمين اجتماعي با اندوه، سر پايين مي‌اندازد، چراكه فقط چند عدد قرص و شربت در ميان ورقه‌هايش نوشته‌اند كه مبلغ آن‌ها را به صاحبش مي‌پردازند، نه پول سي‌سي‌يو و جراحي و اتاق و آزمايش‌ها و غيره و غيره و غيره... آن هم صاحبش بايد هفت‌خوان را بپيمايد و روزي صبح علي‌الطلوع كفش آهني و زره‌پولادي و كلاه‌خود نقاب‌دار بپوشد و از ميان ديوهايي به نام اتومبيل‌هاي آخرين سيستم و آتش‌فشان‌هاي سرزمين عجايب يعني گردوغبار و دود شهر تهران به محلي برود كه شايد ده يا بيست درصد مخارج را بدهند كه آيا بدهند يا ندهند. پند گرفتم كه به اميد بيمه نباش، به اميد جيب‌ات باش... «حميده خيرآبادي ركورددار بازيگري در سينماي ايران تاكنون در بيش از دويست فيلم سينمايي به ايفاي نقش پرداخته و سه بار نيز نامبرده نامزد دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل از جشنواره فجر شده است»-جرايد اما جايزه‌اي دريافت نكرده است. پيدا كنيد نقش مكمل بهتر از ايشان را. پند گرفتيم كه مكملي بهتر باشيم تا اعضاي هيأت‌هاي داوري از ما بيشتر خوش‌اش بيايد. «تسلطش در بازيگري مثال‌زدني است»- جرايد ولي هيچ كارگرداني جرأت آن را نداشت كه بتواند از توانمندي فوق‌العاده ايشان براي نقش اول استفاده كند. فيلمنامه‌نويسي حاضر نيست درباره مشكلات سنين بالا داستاني بنويسد كه پنجاه درصد افراد اين مملكت را تشكيل مي‌دهند، با مشكلات و مصايب خودشان. پيدا كنيد مشكلات بازيگران نقش دوم را. «خاكسپاري خانم خيرآبادي در شأن ايشان نبود.»-جرايد اما كسي هرگز سوال نكرد كه ماهي ۱۲۰۰۰۰تومان حقوق پيشكسوتان چه‌قدر در شأن بلند و توانمندي بي‌مثال ايشان بود. پيدا كنيد پس از كسر مبلغ آزمايش‌هاي متعدد و گهگاه خوابيدن در بيمارستان و خريدن قرص‌هاي گران‌قيمت تجويزشده از طرف پزشكان، مابقي ۱۲۰۰۰۰تومان، چه مبلغي مي‌شود كه بتوان با آن براي بقاي زندگي جنگيد؟ پند مي‌گيريم كه متواضعان چگونه با سربلندي زندگي مي‌كنند و همچنان لبخند مي‌زنند، لبخندي به‌يادماندني مانند لبخند خانم حميده خيرآبادي.» *** اين بازيگر در ادامه‌ با اشاره به سال‌هاي اخير زندگي حميده خيرآبادي آورده است:«ايشان در طول پنج، شش سالي كه خودشان اعلام كرده بودند ديگر كار نمي‌كنند، پيشنهادهاي بسياري داشتند؛ از جمله فيلم آقاي بهمن فرمان‌آرا، فيلم آقاي حسن فتحي، سريال آقاي اكبر خواجويي و بسياري پيشنهادهاي ديگر كه ايشان به مناسبت نگراني از ادامه كار، رد كرده بودند. آخرين پيشنهاد براي دو جلسه كار آقاي ابوالحسن داودي را چون حال‌شان خوب بود، قبول كرده بودند كه اين باعث سرزبان افتادن سريال آقاي داودي شد. پند مي‌گيريم كه حتي مرگ‌مان مي‌تواند تبليغي براي كار باشد. سپاسگزارم و متشكرم از تمامي كساني كه گل فرستادند يا تسليت تلفني گفتند يا تسليت روزنامه‌اي نوشتند و از مردم سراسر ايران كه در غم از دست‌دادن مادرشان با من شريك بودند. در نهايت براي شايعه‌سازان آرزوي آرامش و عاقبت‌بخيري مي‌كنم. فراموش نكنيم كه خانم خيرآبادي تمايل داشتند در قبر خريده شده توسط خودشان در سال‌هاي پيش، به خاك سپرده شوند. در قطعه 66 بهشت‌زهرا.» *** ثريا قاسمي در بخش پاياني اين يادداشت نوشته است: ««لذت لمس احساس مادرانه از سينماي ايران گرفته شد.» پيام تسليت مكتوب هديه تهراني «من نمي‌توانم به شما تسليت بگويم يا شما را دلداري بدهم، اين شما هستيد كه بايد به ما دلداري بدهيد.» -پيام تسليت تلفني ميكاييل شهرستاني. اين دو پيام صميمي و صادقانه و دل‌نشين و عاشقانه بارديگر به يادم انداخت كه برادران و خواهران بي‌شماري دارم كه در سوگ حميده خيرآبادي هستند. روانش شاد باد...» .

 


برچسب‌ها: ثریا قاسمی, حميده خيرآبادي, علي نصيريان, محمدعلی کشاورز
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

محمود لطفی (درگذشت ۱۳۶۸) بازیگر (بلندقدترین بازیگر تاریخ سینمای ایران) ایرانی است.

وی مبتلا به بیماری ژیگانتیسم (بلند قامتی غیرطبیعی) بود

زندگی هنری

بازیگر غول پیکر سینمای ایران بازیگری را با فیلم خواب و خیال مجید محسنی در سال ۱۳۳۴ آغاز کرد. وی که گروهبان ژاندارمری بود، بازیگری را نیز ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۵۴، برای نقش شیرعلی قصاب در مجموعه تلویزیونی دایی جان ناپلئون توسط ناصر تقوایی انتخاب شد. این نقش باعث شهرت فوق العاده ای برای وی شد تا آن حد که در یکی دو برنامه تلویزیونی هم شرکت کرد. پس از انقلاب، وی به جز یکی دو نمایش تلویزیونی کاری جلوی دوربین نکرد تا اینکه در سال ۱۳۶۷، برای بازی در یکی از نقش های ای ایران کار ناصر تقوایی انتخاب شد. وی در روز شنبه چهاردهم مردادماه سال ۱۳۶۸ بر اثر سکته قلبی در حين بازي در فيلم مادر مرحوم علي حاتمي درگذشت.

فیلمشناخت

محمود لطفی در طول حیاتش در فیلمهای زیر ایفای نقش کرد:

  • ای ایران (۱۳۶۸)
  • مادر (۱۳۶۸)
  • زرخرید (۱۳۵۷)
  • آقای لر به شهر می رود (۱۳۵۶)
  • روزهای بی خبری (۱۳۵۶)
  • نان و نمک (۱۳۵۶)
  • دایی‌جان ناپلئون (۱۳۵۵) در نقش شیرعلی قصاب
  • سریال کاف شو کار پرویز صیاد

دو خاطره درباره شيرعلي قصاب از محمدعلي كشاورز

يكي از بدترين خاطراتم سر اين فيلم ( فيلم مادر ساخته مرحوم علي حاتمي ) فوت «شيرعلي قصاب»هنگام بازي بود كه سن‌كپ كرد و مرد و قسمتهاي ديگري كه بازي داشت عوض شد.
 ما در «دائي جان ناپلئون» هم با هم بوديم و حتي اولين باري كه ديدمش بلند شدم و به او سلام كردم حتي در آن كار صحنه‌اي بود كه بايد براي «دايي جان»چايي مي‌آورد و مطلبي را مي‌گفت كه ديالوگش را نمي‌توانست حفظ كند به او گفتم هر چه مي‌تواني بگو، دوبلور درست مي‌كند گفت: فقط فحش مي‌توانم بدهم. گفتم: عيبي ندارد بگو. كه آن صحنه را گرفتند و من به سرعت فرار كردم و بعد فهميدم غلامحسين نقشينه ناراحت شده است. شيرعلي قصاب هميشه از اينكه قدش بلند بود خجالت مي‌كشيد.


 


برچسب‌ها: شيرعلي قصاب, محمودلطفي, محمدعلی کشاورز, ناصر تقوايي
نوشته شده در تاريخ یکشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 

محمد علی سپانلو زاده روز چهارشنبه، ۲۹ آبان ۱۳۱۹ در تهران، شاعر و مترجم ایرانی است. وی تا کنون در کنار برگردان آثار ادبی، مجموعه‌های شعری از جمله رگبارها، پیاده روها، نبض وطنم را می‌گیرم، تبعید در وطن، ساعت امید، فیروزه در غبار، پاییز در بزرگراه، و قایق‌سواری در تهران را در کارنامه خود دارد. سپانلو آثاری از نویسنده‌های مطرح دنیا مثل آلبر کامو و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده‌است. او فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است. سپانلو از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران است.

معرفی

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقدادبی، مترجم است. وی تا به حال بیش از پنجاه (۵۰) جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده‌است. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نمایندهٔ معدودِ ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده‌است و گفته می‌شود که سهمِ بزرگی در معرفیِ ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثارِ او تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده‌است. کتاب نویسندگانِ پیشروِ ایران که گلچینی از آثارِ داستانیِ نویسندگانِ قرنِ بیستمِ ایران، به همراهِ بررسیِ آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از دانشگاه‌های ایران است و تابه‌حال فروشِ بسیار بالایی داشته‌است. ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگانِ ایرانی‌ست که در دنیایِ ادبیاتِ غرب نیز شناخته شده‌است، و توانسته‌است نشان شوالیهٔ نخلِ (لژیون دونور) آکادمیِ فرانسه (بزرگ‌ترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزهٔ ماکس ژاکوب (بزرگ‌ترین جایزهٔ شعرِ فرانسه) را دریافت کند.

زندگی شخصی

سپانلو، پس از اتمام دانشگاه و دوران نظام وظیفه، در سال ۱۳۴۴ با شاعر و نویسنده جوان، پرتو نوری‌علاء ازدواج کرد. دختر وی، شهرزاد سپانلو خواننده موسیقی پاپ و پسرش، سندباد سپانلو حاصل این ازدواج هستند. پرتو نوری‌علاء در سال ۱۳۶۴ برای همیشه از سپانلو جدا شد و با فرزندانش به آمریکا آمد.

جوایز

  • جایزه شعر ماکس ژاکوب فرانسه
  • شوالیه شعر فرانسه

آثار

مجموعه اشعار

  • ۱۳۴۲ - آه... بیابان
  • ۱۳۴۴ - خاک
  • ۱۳۴۶ - رگبارها
  • ۱۳۴۷ - پیاده‌روها
  • ۱۳۵۲ - سندباد غایب
  • ۱۳۵۶ - هجوم
  • ۱۳۵۷ - نبض وطنم را می‌گیرم
  • ۱۳۶۶ - خانم زمان
  • ۱۳۶۸ - ساعت امید
  • ۱۳۷۱ - خیابان‌ها، بیابان‌ها
  • ۱۳۷۷ - فیروزه در غبار
  • ۱۳۷۹ - پاییز در بزرگراه
  • ۱۳۸۱ - ژالیزیانا
  • ۱۳۸۱ - تبعید در وطن
  • ۱۳۹۰ - قایق‌سواری در تهران

سایر تالیفات

  • ۱۳۴۹ - مردان (مجموعه ۵ قصه)
  • ۱۳۴۹ - بازآفرینی واقعیت: مجموعه ۲۷ قصه از ۲۷ نویسنده معاصر ایران
  • ۱۳۶۲ - نویسندگانِ پیشروِ ایران (تاریخچه رمان، قصه کوتاه، نمایشنامه و نقد ادبی در ایران معاصر)
  • ۱۳۷۷ - چهار شاعرِ آزادی: جستجوی در سرگذشت و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی (چاپ ۱۹۹۴ (میلادی), استکهلم)
  • تعلق و تماشا
  • هزار و یک شعر (آنتولوژی شعر نو فارسی در قرن بیستم)، انتشارات کاروان
  • قصهٔ قدیم - ۱۱۱ قصه از سرچشمه‌های ایران و اسلام انتشارات کاروان
  • شعر رقصان شمس، انتشارات کاروان

ترجمه

  • آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند. نوشتهٔ هوراس مک‌کوی.
  • "مقلدها" نوشته گراهام گرین
  • "شهربندان" نوشته آلبر کامو
  • " عادلها" نوشته آلبر کامو
  • "کودکی یک رییس" نوشته ژان پل سارتر
  • " دهلیز و پلکان" اشعار یانیس ریتسوس
  • ۱۳۷۲ - "گیوم آپولینر در آیینه آثارش" اشعار و زندگینامه گیوم آپولینر

***

محمدعلي سپانلويه پان يه پان

محمد علي سپانلو مي‌گفت : يک روز رفته بودم ديدن شاملو . زنگ در را که زدم شاملو پرسيد کيه ؟ گفتم : سپانلو، گفت : پله ها لق شده . لطفا سه بار يه پان يه پان بيا بالا !

 

 

 

***

فيلم مستندي درباره‌ي محمدعلي سپانلو كليد خورد.
 

ايسنا- آرش سنجابي از كليد خوردن فيلم مستند محمدعلي سپانلو، شاعر، مترجم و پژوهشگري كه مدتي است با بيماري سرطان دست به گريبان است، خبر داد و گفت، اين فيلم مستند 90دقيقه‌يي، «نام تمام مردگان يحيا‌ست» نام دارد كه عنوان يكي از شعرهاي اين شاعر است.


كارگردان اين مستند كه به زندگي و آثار سپانلو مي‌پردازد، توضيح داد: در اين اثر تلاش بر آن است كه نگاهي دقيق و جامع به شعرها، ترجمه‌ها و تأثير سپانلو بر نمايش‌نامه‌نويسي معاصر داشته باشيم و چهره‌هايي مانند مسعود كيميايي، آيدين آغداشلو، شمس لنگرودي، حافظ موسوي، گروس عبدالملكيان، جواد مجابي، علي باباچاهي، ناصر تقوايي، فرزانه كرم‌پور و رضا خندان مهابادي هركدام از منظري به تبيين ويژگي‌ها و مؤلفه‌هاي متعدد خلاقيت و زندگي اين شاعر، نويسنده، منتقد و مترجم مي‌پردازند.


او از منصور اعرابي اردهالي - مدير مؤسسه‌ي انتشاراتي اختران - به عنوان تهيه كننده‌ي اين اثر ياد كرد و در معرفي ديگر عوامل فيلم گفت، علي‌ رضواني تصويربردار، رسول كاسه‌ساز مدير توليد، هانيه اسمي چهره‌پرداز و الهه قاسم‌زاده دستيار اول كارگردان هستند.


سنجابي افزود: سعي ما بر اين است كه با استفاده از نورپردازي و تدوين متفاوت خارج از شكل متعارف فيلم‌هاي مستندي كه در اين زمينه ساخته مي‌شود، كار را توليد كنيم.

 

 

 

 

 

نشسته از چپ (ردیف اول): سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، ابوالحسن نجفی، محمدعلی سپانلو و شهرزاد سپانلو؛ ایستاده: اسماعیل نوری‌علاء؛ نشسته از چپ (ردیف دوم): نعمت آزرم، حسن پستا، محمود مشرف آزاد تهرانی، ۱۳۵۹

 


برچسب‌ها: محمدعلي سپانلو, شهرزاد سپانلو, سيمين بهبهاني, شمس لنگرودي
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک