بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

قائد اسلامي‌نسب متولد 1335 وفات 16 آبان 1394 بر اثر تصادف در يكي از روستاهاي شهرستان ديلم از توابع استان بوشهر به دنيا آمد .به گزارش ايرنا مرحوم اسلامي نسب صبح روز شنبه گذشته در جاده گناوه به ديلم بر اثر سانحه تصادف به همراه همسر و دخترش جان را از دست داد و به لقاءالله پيوست.

آقای اسلامی همان جواني است كه در روز ...


برچسب‌ها: قائد اسلامي‌نسب, امام خميني, روزنامه اطلاعات, محمدرضا پهلوی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ توسط آ . پاسارگاد

 محمد ابراهیم رنجبر امیری متولد سال 1307 است که از سال 1316 کار فروش روزنامه را در تهران آغاز کرد. وی دارای خاطرات متعددی از فضای مدیریت و فروش مطبوعات در 78 سال گذشته است و با حافظه‌ای فوق‌العاده، روایتی متفاوت از روزنامه‌های ایران به‌ویژه روزنامه‌های اطلاعات و کیهان ...

 


برچسب‌ها: محمد ابراهیم رنجبر امیری, روزنامه اطلاعات, روزنامه كيهان, مجله اطلاعات هفتگی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه یکم اسفند ۱۳۹۵ توسط آ . پاسارگاد

کیوس گوران اوریمی معروف به کیوس (۷ خرداد۱۳۱۷هجری شمسی برابر با ۲۸ می ۱۹۳۸ (میلادی) در اوریم ِسوادکوه، مازندران، ایران)شاعر، نویسنده، خواننده و روزنامه‌نگار تبری است. وی پایه‌گذار شعر انتقادی و اجتماعی مازندرانی در عصر معاصر است. کیوس در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدرش میرزداش نام داشت و از مخالفان حکومت پهلوی در مازندران بود و در دوران کودکی کیوس گوران، پدرش به عنوان زندانی سیاسی 


برچسب‌ها: کیوس گوران اوریمی, روزنامه اطلاعات, قاسم لاربن

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد
 

من در سال ۱۳۲۸ در صغاد متولد شده‌ام. پدرم حاج میرزا حبیب‌ خضرایی فرزند حاج آقا بزرگ صغادی است. دیپلمم را در آباده گرفتم؛ در کنکور شاگرد اول دانشکدهٔ‌ هنرهای دراماتیک در رشته سنگرافی (طراحی صحنه) و سینما شدم. سال‌ها در مؤسسه اطلاعات در بخش سردبیری هنری، کار کردم و ۲۱ سال‌ست که در هلند به صورت حرفه‌ای نقاشی می‌کنم. برادرم اورنگ خضرایی از شاعران معروف‌ست که در آباده تدریس می‌کرد...

 

 


برچسب‌ها: بزرگ خضرایی, نقاش, روزنامه اطلاعات, ايرانيان مقيم هلند

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

دکتر ملک منصور اسفندياري فرزند محمدجواد محتشم‌الممالک در سال ۱۳۰۱ در کرمان چشم به جهان گشود. پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.  

 


برچسب‌ها: دکتر ملک منصور اسفندياري, دانشكده حقوق, روزنامه اطلاعات, دانشگاه تهران

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

ذبیح الله حکیم الهی دشتی فرزند اسماعیل معروف به ذبیح الله منصوری. ذیبح الله منصوری با نامهای مستعار پیشتاز و ناصر، پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات ایران، روزنامه نگار، نویسنده و به گفته خودش قهرمان بوکس سبک وزن ایران است.

زندگی

او در مدرسهٔ آلیانس (سنندج) کردستان درس خواند که فرانسوی‌ها آن را اداره می‌کردند. پس از چندی با ماموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را از پزشکی که این زبان را می‌دانست فرا گرفت. در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهده دار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید و در سال ۱۳۰۱ شمسی با تاسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد.

در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار می‌کرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدت‌ها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ می‌رسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنیها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجلهٔ ترقی، مجلهٔ تهران مصور، مجلهٔ روشنفکر، مجلهٔ سپید و سیاه، مجلهٔ امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنیها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علماء و روحانیون شهر سنندج بود.

ذبیح الله منصوری در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد می‌خواست در رشته دریا نوردی تحصیل کند ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته می‌شود حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشریه منتشر کرده که از پرفروش ترین کتابها به زبان فارسی می‌باشند. ذبیح الله منصوری بسیار ساده می‌زیست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراوانی داشت همواره از خودکشی برادرش که جزو ۵۳ نفر همراهان ارانی به زندان افتاده بود و سه سال محکومیت یافت و بعداً خود را از بین برد ناراحت بود. ایشان علاقه خاصی به کرد و کردستان داشتند اما به دلیل شرایط خفقان آن دوران موفق به ارائه آثار خویش به زبان کردی نشدند اما در اکثر آثار ایشان می‌توان به دلبستگی ایشان به مادها و... به عنوان نمادهای کرد پی برد.

ذبیح الله منصوری که نوشته‌ها و ترجمه‌هایش خوانندگان فراوان یافت، نویسنده‌ای بود بسیار متواضع و دیر جوش و گوشه گیر، ایشان یکی از معدود نویسندگان و مترجمان بسیار توانایی است که ایران تا کنون به خود دیده‌است. بدون شک می‌توان ایشان را از ستون‌های اصلی نویسندگی و ترجمه ایران زمین به حساب آورد و بسیاری از افرادی که کتاب‌های ایشان را مطالعه نموده‌اند به توانایی خارق العاده ایشان در نگارش و به کار بردن اصطلاحات ادبی، اذعان می‌نمایند و بنا بر اعتراف بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایشان نویسنده ایی افسانه ایی می‌باشند. بنابر شواهد و دلایل موجود بسیاری از کارهای ایشان که به نام ترجمه چاپ شده‌است توسط خود ایشان تالیف گشته اما بنا بر ضعف فرهنگی آن دوران ایران و تمایل ناشران برای چاپ آثار ترجمه از نویسندگان خارجی، ایشان کارهایشان را به ناچار به نام ترجمه چاپ می‌نمایند. وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر نمود.

ذبیح الله منصوری در ۱۹ خرداد ماه ۱۳۶۵ش در بیمارستان شریعتی در سن ۸۹ سالگی درگذشت. منصوری حدود۵۰ سال نوشت و ترجمه کرد. نگاهی به آثاری که از وی بر جامانده و مقایسه آن‌ها با مدت عمر او (صد البته با کسر کردن ساعات خواب و خوراک) از این حکایت می‌کند که او هنگام راه رفتن و خوردن هم مشغول نوشتن و ترجمه بوده‌است.

علی‌اکبر قاضی‌زاده درباره وضعیت معاش منصوری چنین می‌گوید:

اما نصیب خود او از این همه کار گذران یک زندگی زیر متوسط بود. تا سال ۵۲ در خانه‌ای در خیابان امیریه زندگی می‌کرد که هیچ کس از دوستان او آن خانه را ندیده‌است. بعد هم در کوی نویسندگان توانست آپارتمانی دست و پا کند که عاقبت در همین خانه هم درگذشت. بیشتر عمر او در بالاخانه‌ای در یک ساختمان قدیمی در کوچه خواندنی‌ها (اول فردوسی از جنوب، نرسیده به کوشک مصری) گذشت. با آنکه در اغلب مطبوعات مطرح زمان خود همکاری داشت و با اینکه کار قلمی او با رونق فروش آن مطبوعات نسبت مستقیم داشت، عاقبت به عنوان حروفچین و از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود. کارگران حروفچین هم منصوری را خوب می‌شناختند و هم او را دوست داشتند.

آثار

یکی از شاهکارهای ایشان کتاب شاه جنگ ایرانیان می‌باشد و از آثار دیگرش می‌توان به سینوهه پزشک مخصوص فرعون، خواجه تاجدار، خداوند الموت (حسن صباح)، ابن سینا نابغه‌ای از شرق، اسپارتاکوس، امام حسین و ایران، اندیشه‌های یک مغز بزرگ (۴ ج)، افکار مترلینگ، خداوند بزرگ و من، خداوند بزرگ و انسان، دنیای دیگر، راز بزرگ، افکار کوچک و دنیای بزرگ، زندگی مورچگان، زنبور عسل، موریانه، دروازهٔ بزرگ، زندگی آل کاپون، دزد جوانمرد، اسرار هفتگانه، عشاق نامدار، رابین هود، سه تفنگدار، غرش طوفان (۷ج)، مونیکای دوپاری، کنت دو مونت کریستو، جراح دیوانه، ماژلان، یک سال در میان ایرانیان، شاه طهماسب و سلیمان خان قانونی، سقوط پاریس، منم تیمور جهانگشا، سقوط قسطنطنیه، نورنبرگ، تازه مسلمان، محمد پیغمبری که از نو باید شناخت، عایشه، امام جعفر صادق مغز متفکر جهان شیعه، قرآن را چگونه شناختم، یوسف در آیینهٔ تاریخ، دون کیشوت، تولستوی، مانیه تیسم، ژوزف بالسامو، شعرای بزرگ ایران از قرن سوم تا قرن پنجم هجری، ژان والژان، بلقیس و... اشاره نمود.

برخی آثار

  • غرش طوفان (۷جلد) (۱۳۳۶) - الکساندر دوما (پدر)
  • قبل از طوفان (۸جلد) - الکساندر دوما (پدر)(مجموعه‌ای از ۳ کتاب ملکه مارگو، مادام مونسورو و پاسداران ۴۵گانه)
  • سه تفنگدار (۱۰جلد) (۱۳۳۶) - الکساندر دوما (پدر)
  • شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان (جون بارک واشتن فنو) - ۱۳۴۳
  • عشاق نامدار (۳جلد) (۱۳۴۶) -
  • خواجه تاجدار (۱۳۴۷) - ژان گور
  • امام حسین و ایران (۱۳۵۱) - کورت فریشلر
  • مغز متفکر جهان شیعه «امام صادق» (۱۳۵۴) - (وجود خارجی کتاب به زبان اصلی و استنادات آن به شدت مورد تردید است )
  • سقوط قسطنطنیه (۱۳۵۹) - میکا والتاری
  • خداوند الموت (حسن صباح) (۱۳۵۹) - پل آمیر
  • ملاصدرا (۱۳۶۱) - هانری کربن
  • عارف دیهیم دار (۱۳۶۲) - جیمز داون
  • غزالی در بغداد (۱۳۶۳) - ادوارد توماس
  • تقدیر (۱۳۶۳) - ژرژ بلوند
  • جراح دیوانه (۱۳۶۴) - ژارگن توروالد
  • فتنه (۱۳۶۸) - لانتیاک
  • سرزمین جاوید (۴جلد) (۱۳۷۰) - رومن گیرشمن
  • زندگی خصوصی کاترین کبیر (۱۳۷۲) - جرج پی. کوچ
  • سینوهه پزشک فرعون (۲جلد) - میکا والتاری
  • من کنیز ملکه مصر بودم - میکل پیرامو
  • سفرنامه ماژلان - پبگافتا دی لومباردو
  • اسپارتاکوس (؟) - هوارد فاست
  • ژوزف بالسامو (۳جلد) (؟) - الکساندر دوما (پدر)(این رمان قبل ازغرش طوفان بوده و با این رمان یک مجموعه واحد را تشکیل می‌دهد)
  • محبوس سنت هلن یا سرگذشت ناپلئون - اوکتاو اوهری
  • شاه طهماسب و سلیمان قانونی - آلفرد لابی ار
  • دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری (؟) - ژان یونیر
  • مکاتبات چرچیل و روزولت - وارن اف. کمبل
  • پطر کبیر (۲جلد) - رابرت ماسی
  • عایشه بعد از پیغمبر - کورت فریشلر
  • محمد پیغمبری که از نو باید شناخت - کنستانتین ویرژیل گئورگی
  • ایران و بابر - ویلیام ارسکین
  • ملکه ویکتوریا - الیزابت لانفورد
  • خاطرات یک جراح بزرگ آلمانی - ارهارد لوتز
  • لولیتا - ولادیمیر ناباکوف
  • سه سال در ایران - کنت دو گوبینو
  • آخرین ضربه - فردریک دار
  • آقایان قضات! قاتل اصلی را جستجو کنید - رالف گولدمان
  • آواره‌ها - موریس دوکبرا
  • ابن سینا: نابغه‌ای از شرق
  • گروه آهنین - الکساندر دوما
  • مردی بالای صلیب
  • جدال تبهکاران در پاریس
  • سفرهای کریستف کلمب
  • قهرمانان تمدن
  • سفر به قطب شمال
  • جنگ دریایی تزوشیما
  • کنت مونت کریستو

چگونه فرآن را شناختم قرمانان تمدن تب طلا جنگ الماس عشق یک جاسوسه فتنه آواره ها شاهزاده خانم محکوم

  • رابین هود یا پادشاه دزدان
  • فرزند نیل

تنها کتابی که «ذبیح‌الله منصوری» نام خود را به عنوان نویسنده بر آن نهاده؛ کتاب «علوم اسلامی در قرن اول هجری» است، که البته بیشتر دربارهٔ علوم اسلامی در سده‌های چهارم و پنجم هجری است. کتاب «علوم اسلامی در قرن اول هجری» در سال ۱۳۶۲ توسط نشر چکامه به چاپ رسیده‌است.

عدم وفاداری به متن اصلی و انتقادها

او کتاب‌های بسیاری نگاشته‌است. او در سبک نویسندگی خود دارای روش خاصی بود. اما طرفدار سبک بسط و گسترش کتب بود. او به کتاب‌های اصلی وفادار نبود. در بسیاری از موارد اطلاعات خویش را نیز به کتاب‌های می‌افزود. او معتقد بود. ترجمه بر دو گونه‌است نوعی که در آن مترجم به لغت به لغت ترجمه می‌کند و به متن اصلی وفادار است و نوعی دیگر که خود آن را اقتباس می‌نامید مترجم این اختیار را داشت که ایده اولیه نویسنده را گسترش دهد. نقل است که اصلا شخصیتی به نام «پل آمیر» در تاریخ ادبیات فرانسه وجود ندارد. عده‌ای معتقدند «خداوند الموت» پرداخته ذهن منصوری بوده‌است.

او به خاطر سبک خاص‌اش بارها مورد انتقادهای شدید و بعضا استهزا قرار گرفت. رضا براهنی در کتاب کیمیا و خاک او را بشدت مورد انتقاد داد و نوشت "آقای ذبیح‌الله منصوری طرفدار مدرسه بسط است یعنی که رمان ششصد صفحه‌ای در دست ایشان حداقل هزار صفحه می‌شود.

علی اناری در مصاحبه با خبر آنلاین می‌گوید: کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» نوشته «میکا والتاری» نویسنده فنلاندی در حالی توسط ذبیح‌الله منصوری در دو جلد و ۹۸۹ صفحه ترجمه شد که اصل کتاب بیش از ۶۰ صفحه بیشتر نیست. یعنی اگر کتاب والتاری را که به گفته خودش از پاپیروسهای هیروگلیف‌نشان ترجمه شده‌است و ظاهراً هیچ کس جز خودش یارای تأیید صحت و سقم آن را ندارد سندی متقن در نظر بگیریم، ترجمه آن به فارسی ۹۲۹ صفحه داستان اضافه دارد. وی می‌افزاید: «مرحوم ذبیح الله منصوری و قلم شیوایش شهره دهرند اما هیچ کس ترجمه‌های آن مرحوم را که تاریخ و افسانه را توأمان با هم داشت تاریخ صرف نخوانده و نمی‌خواند.»  البته نمی‌توان سخنان علی اناری را تماماً تایید کرد.

با نگاهی به نوشته‌های ذبیح‌الله منصوری درمی‌بابیم که وی بیش از آنکه مترجم باشد نویسنده‌ای توانا بوده‌است. کتاب‌های او از نظر تاریخی سندیت دقیقی ندارند، گرچه وی تلاش بسیاری که در کتب تاریخی است به حوادث کتاب با رخدادهای دنیای واقع نیز همسان باشند، اما در برخی از اوقات نوشته‌های او با تاریخ واقعی در تضاد هستند. برای نمونه در مورد قتل خواجه نظام‌الملک در کتاب خداوند الموت می‌خوانیم:«وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلام‌بچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند.»

اما در واقع خواجه نظام‌الملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ هجری قمری در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یک از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده‌است .

حسینقلی مستعان در مصاحبه با سیروس آموزگار درباره ذبیح الله منصوری می‌گوید: «همه ما می‌دانیم که نیمی از آنچه ذبیح‌الله منصوری به اسم ترجمه می‌نوشت، نوشته خود او بود. حتی به نظر من «نیم» هم برآورد کمی است. خود شما یکبار برای من تعریف کردید که امیرانی یک جزوه سی چهل صفحه‌ای را برای ترجمه به وی داد و او آن را در سی چهل شماره خواندنیها ترجمه کرد و بعداً هم به صورت یک کتاب قطور در ایران چاپ شد.» و سیروس آموزگار پاسخ می‌دهد: «بله، درست است. من خودم آنروز حضور داشتم. یکبار دیگر نیز در همین فرانسه، یک روز دکترمحمدعلی امیرمعزی را که به یقین یکی از نامداران ایرانی معاصر است، دیدم و به وی گفتم که در ایران کتاب خداوند الموت ذبیح‌الله منصوری را که ترجمه از یک نویسندة فرانسوی بنام پل آمر است خوانده‌ام و خیلی خوشم آمده‌است و می‌خواهم اصل کتاب را به فرانسه بخوانم. دکتر معزی غش غش خندید و گفت آن کتاب در واقع مقاله‌ای بیش نیست و ملحقات خود منصوری آنرا به صورت آن کتاب قطور در آورده‌است.»

روزی منتقدی در یکی از روزنامه‌ها به شدت از ذبیح الله منصوری انتقاد کرده بود و وی را دزد آثار ادبی خوانده بود. ذبیح الله منصوری در جوابش می‌گوید:«اگر انسان در زندگی قرار باشد که دزد باشد بهتر است کتاب بدزدد».

تکلیف ذبیح الله منصوری را روشن کنید
 علی اکبر قاضی زاده

تکلیف ذبیح الله منصوری را روشن کنید

علی اکبر قاضی زاده

وقت آن رسیده است که اهل قلم و دست اندر کاران ادبیات و داستان نویسی تکلیف «ذبیح الله منصوری» این کارگر در حرفه نوشتن را روشن کنند؛ دیر هم شده است. می ترسم چند سال بگذرد و این پرونده به همین شکل گشوده و مبهم بماند، دست شاهدان و آگاهان از اصل قضیه از دنیا کوتاه بماند و دیگر کسی، میرزابنویس غریب این دیار را به یاد نیاورد که به مدت ۶۵ سال - بلکه بیشتر - نوشت و نوشت. نوشت تا جایی که امروز هیچ نویسنده ایرانی و غیرایرانی را نمی توانی پیدا کنی که به اندازه منصوری کتاب های او در کشورمان فروش کرده باشد، کسی را اگر می شناسید، اسم ببرید. فروش سینوهه را به حدود ۵۰۰ هزار نسخه (رسمی و زیرمیزی و ریسوگراف شده و کپی و...) تخمین می زنند. منم تیمور کشورگشا، عارف دیهیم دار، خداوند الموت، خواجه تاجدار، شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان، موریانه ها، مورچگان و... هم هستند که شمارگان و تعداد نوبت چاپ آنها را فقط با حدس و گمان و محاسبه های احتمالات ریاضی می توان برآورد کرد.

حدود ۱۲۰ کار شناخته شده دارد و شاید در همین حدود کارهایی که به نام دیگران امروز شناخته می شود. بیشتر این کارها از اول نه کتاب بوده اند و نه به نیت کتاب شدن نوشته شده اند. اینها به صورت پاورقی- داستان دنباله دار- در مطبوعات- از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۶۴ شمسی- منتشر شده اند. بنابراین هر کتاب در حدود ۵۰ تا ۶۰ قطعه تا حدی مستقل دارد- به تعداد شماره هایی که داستان ادامه یافته- که با خلاصه کلی قصه آغاز می شود و با ضربه ای که خواننده را در انتظار بخش بعدی نگاه دارد، تمام می شود. بیشتر کارهای پرفروش منصوری در حوزه تاریخ ایران و سپس تاریخ انقلاب فرانسه نوشته شده اند. این کارها بافت و ساخت داستانسرایانه قوی و پرکششی دارد. اما به هیچ روی نباید تاریخ و مستند تاریخی به حساب آیند. اینها رمان های تاریخی خیال پردازانه ای هستند که فقط در آنها نام ها و شخصیت های آشنا دیده می شود. منصوری تعدادی کتاب در حوزه معصومان، اولیا و علمای دینی هم نوشته که استناد به آنها به عنوان منبع، خطرناک و گمراه کننده است.

همه این کارها به نام ترجمه به خوانندگان عرضه می شود. اما اهل تحقیق و کارشناسان ادبیات می دانند آن نویسندگان غربی که کتاب ها به نام آنان معرفی می شود، در مجموع سه حالت دارند؛

- این نویسندگان یا وجود خارجی دارند اما کتابی به چنین نام و مضمونی ننوشته اند.

- یا وجود خارجی دارند اما جزوه ای، مقاله ای یا یادداشتی چندبرگی نوشته اند که با گذر از ذهن خلاق و سازنده منصوری به کتابی مفصل و پربرگ تبدیل شده اند.

- یا اصولاً از ابتدای پیدایش سیاره زمین اصلاً چنین آدم هایی زاده نشده اند تا چه رسد به اینکه کتابی نوشته باشند که ذبیح الله منصوری آن را به فارسی بازگرداند.

با این همه منصوری از نظر پدیدآورندگی چهره ای کم نظیر، یا شاید بی نظیر بود. اگر کل نوشته های او را بتوان یکجا جمع آورد، بعید است کسی را پیدا کنیم که به اندازه منصوری نوشته چاپ شده داشته باشد. در واقع او از نظر حجم کار و تعداد نسخه های فروش رفته رکورددار است؛ کیفیت کارها، حرف دیگری است.

اما نصیب خود او از این همه کار گذران یک زندگی زیر متوسط بود. تا سال ۱۳۵۲ در خانه ای در خیابان امیریه زندگی می کرد که هیچ کس از دوستان او آن خانه را ندیده است. بعد هم در کوی نویسندگان توانست آپارتمانی دست و پا کند که عاقبت در همین خانه هم درگذشت. بیشتر عمر او در بالاخانه ای در یک ساختمان قدیمی در کوچه خواندنی ها (اول فردوسی از جنوب، نرسیده به کوشک مصری) گذشت. با آنکه در اغلب مطبوعات مطرح زمان خود همکاری داشت و با اینکه کار قلمی او با رونق فروش آن مطبوعات نسبت مستقیم داشت، عاقبت به عنوان حروفچین و از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود. کارگران حروفچین هم منصوری را خوب می شناختند و هم او را دوست داشتند.

هنوز نشده است حرف اصلی را بنویسم. آنقدر در مورد منصوری حرف و حدیث هست که مشکل می شود درباره او همه چیز را نوشت. از قلم منصوری خیلی ها هم خیر دیده اند و هم سود. عده ای هم سرکار رفته اند و بدجوری خیط شده اند. مثل کسی که آرای ابوعلی سینا از قول منصوری - یا نویسنده ادعایی او- را جدی گرفت. مثل کسی که در پاورقی منصوری، آرای بدیع و ناگفته ای از ملاصدرا- آن هم از قول هانری کربن- را در نوشته های منصوری دید و تا پاریس رفت تا بیشتر بداند و تازه آنجا فهمید کربن چنان چیزهایی ننوشته است و نمونه های دیگر.

بسیاری از چهره های معتبر معاصر ما (مثل مینوی، دستغیب، کریم امامی، براهنی و...) به همین سبب دشنام های حرفه ای را نثار منصوری کردند و البته حق هم داشتند. همه این ایرادها یک مبنای مشترک دارند؛ منصوری به اصل متن ها به هیچ شکل وفادار نیست. این ایرادها از آنجا مهم جلوه می کنند که هیچ یک از کارهای منصوری به ظاهر تالیف نیست؛ همه در ظاهر ترجمه اند.چرا باید نویسنده ای با سرنوشت حرفه ای خود چنین کند؟ چرا لااقل آن گروه کارها را که نویسنده مشخصی ندارند تالیف اعلام نکرده است؟ خود او گفته است به دو دلیل؛ اول اینکه از منتقدان سختگیر و بی رحم می ترسیده و دوم اینکه تصور می کرده گذاشتن نام یک نویسنده غربی بر روی کتاب ها حاصل کار را معتبرتر جلوه می دهد.

با این همه عیب که از منصوری می گیرند، او و حاصل کار او را نمی شود نادیده گرفت. از این گذشته-و با وجود این سهل انگاری ها - حق معنوی منصوری از آثاری که بر جا گذاشت و نقش او در ادبیات معاصر نادیده گرفته می شود زیرا گناه او این است که او دامنه تخیل و ذهن را به علمی ترین و پرچالش ترین مباحث علمی و تاریخی وارد کرده- که البته گناه کوچکی هم نیست. با این همه آثار او را یکسره هم نمی توان نادیده گرفت. چرا؟

نخست اینکه آثار او هنوز هم پرفروش ترین کتاب ها هستند. هنوز هم کتاب های منصوری می تواند هر ناشری را از ورشکستگی نجات بخشد. طیف خوانندگان او چنان گسترده است که نمی شود باور کرد. خانه دار، دانشجو، پزشک، روحانی، کارمند و کارشناس همه آثار او را می خوانند. منصوری این ویژگی را دارد که در جامعه ای به شدت شفاهی شده، گروه پرتعدادی از هر نسل را به کتاب خواندن عادت داده است. این هنر کمی نیست. او به تجربه، روحیه و مختصات روانی خواننده ایرانی را به درستی ارزیابی کرده بود. می دانست خواننده ایرانی به چه نکته هایی علاقه و توجه دارد. برای یک روزنامه نگار و نویسنده این شناخت سرمایه عظیمی است.

منصوری هرگز برای فروش بیشتر به سوی پورنونویسی و ورود به خلوت خصوصی شخصیت های قصه نرفت، در همه کارهای او نمی شود به صحنه های پرده گشایانه و فاش نویسی های محرک برخورد. اکثر پاورقی نویسان آن روزگار نتوانسته اند خود را از این وسوسه دور نگاه دارند.

ذبیح الله منصوری به شکل آشکار و به روش خود ایران خواه و ایران دوست بود. هر جا و به هر مناسبت او از بزرگداشت عناصر و شخصیت های ملی بدون آنکه وارد حوزه افراط یا نژادپرستی شود، دریغ نکرده است. بسیاری از طریق خواندن آثار او به سوی مطالعه آثار جدی تر و مستند تری در تاریخ ایران رفته اند.

حالا دیگر دارم به اصل این مقوله می رسم. با ذبیح الله منصوری چه باید کرد؟ نخست آنکه از تعصب اگر بگذریم آثار او قابل نادیده گرفتن نیستند. پیشنهاد می کنم گروهی از اهل قلم، اهل داستان نویسی و ناشران به خود زحمت دهند و در یک نشست تکلیف این کارگر بی مدعا، پرکار و تاثیرگذار را پس از بررسی همه آثار او مشخص کنند. پیشنهاد می کنم این نشست تکلیف چهار گروه از آثار منصوری را یک بار برای همیشه روشن کند.

۱ - منصوری تعدادی ترجمه از نویسندگان شناخته شده دارد که انتساب آن آثار به این نویسندگان مسلم است. مثل آثار موریس مترلینگ، موریس دوکپرا، آگاتا کریستی، سروانتس، الکساندر دوما و دیگران. این آثار باید ترجمه منصوری شناخته شوند اگرچه ترجمه هایی نارسا و نامناسب. اکنون اختیار با خواننده است که این آثار را با همین سطح ترجمه بپسندد یا نپسندد.

۲ - برخی از کتاب های او- به هر دلیل ممکن- نویسنده شناخته شده ای ندارند. یا مسلم است که یا چنین نویسندگانی پا به عرصه وجود نگذاشته اند یا گذاشته اند، اما چنین کتابی ننوشته اند. توافق شود که نام نویسنده مجهول را از روی جلد کتاب ها پس از این برد ارند و این آثار تالیف ذبیح الله منصوری شناخته شوند.

۳ - تعدادی از کارهای منصوری هم نویسنده مشخص دارند و هم آن نویسنده پدیدآورنده آن کتاب هست.

منصوری به کمک ذهن و قدرت داستانسرایی خود آن اثر کم حجم را به کتابی مفصل تبدیل کرده است. این کتاب ها را می شود در گروه اقتباس جای داد.

۴ - آثار منصوری در حوزه مذهب، فلسفه و تاریخ اسلام را یا می شود کنار گذاشت یا با این توضیح چاپ کرد که این آثار قابل استناد نیستند و فقط برداشت های منصوری هستند.

با این تدبیر می
شود هم تکلیف مردم را با آثار منصوری روشن کرد، هم جایگاه اصلی او را به او بخشید، هم وجود او را از این سکوت مرگبار نجات داد. به علاوه شاید با این تدبیر نجات بخش بتوان حقوق پایمال شده بازماندگان روانشاد منصوری را از آثار او به آنان بازگرداند.

روزنامه شرق ۲۵ / ۴ / ۱۳۸۶

 

 


برچسب‌ها: ذبیح الله منصوری, روزنامه اطلاعات, روزنامه كيهان, خواجه تاجدار از ژان گوره
نوشته شده در تاريخ سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

نیلوفر ابتکار معروف به معصومه ابتکار (زادهٔ ۱۳۳۹خ / ۱۹۶۰م در تهران) فعال سیاسی، روزنامه‌نگار، مؤلف و مترجم ایرانی و عضو فعلی شورای شهر تهران است.

سوابق

ابتکار نخستین زن ایرانی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ وارد هیئت دولت شده‌است . او بیشتر به‌خاطر نقش خود در تصرف سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و ۸ سال ریاست سازمان حفاظت محیط زیست ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی معروف است.

معصومه ابتکار به همراه والدین خود شش سال در شهرهای فیلادلفیا و ماساچوست در آمریکا اقامت داشت. پدرش دانش آموخته دانشگاه پنسیلوانیا است. او تحصیلاتش را در ایران در مدرسه بین‌المللی ایران زمین ادامه داد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلی تکنیک در رشته مهندسی پتروشیمی شد. اما در سال ۱۳۶۰ تغییر رشته داد و لیسانس خود را از دانشگاه شهید بهشتی در تکنولوژی پزشکی، فوق‌لیسانس و دکترا را در رشته ایمنی‌شناسی (ایمونولوژی) از دانشگاه تربیت مدرس گرفت. بعداً عضو هیئت علمی همین دانشگاه شد.

معصومه ابتکار از دانشجویانی بود که سفارت آمریکا در ایران را در بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا مشارکت داشت و در سفارتخانه به «سیستر مری» یا «خواهر مری» معروف شد، او به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به عنوان سخنگوی گروگانگیران معرفی شد.

ابتکار در شورای سردبیری روزنامه کیهان انگلیسی به فعالیت مطبوعاتی پرداخت و سپس امتیاز فصلنامه فرزانه را گرفت و به انتشار آن پرداخت. او طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ به تشکیل موسسه مطالعات وتحقیقات مسایل زنان اقدام کرد. ابتکار در آستانه برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن(پکن - ۱۹۹۵)مسئولیت دفتر هماهنگی سازمان‌های غیردولتی زنان و نیز نایب رییس کمیته ملی این کنفرانس را عهده دار شد. او در سال ۱۳۷۵ با تشکیل شبکه سازمان‌های غیردولتی زنان در ایران به عنوان رییس این شبکه انتخاب شد.

ابتکار بعدها به عضویت کابینه سید محمد خاتمی، معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان محیط زیست ایران درآمد. و نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ در کابینه ایران بوده‌است.

نگارش کتاب Takeover in Tehran

روایت معصومه ابتکار از وقایع درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران تنها کتابی است که از این ماجرا توسط طرف ایرانی به زبان انگلیسی نگارش یافته و توسط انتشارات تالون بوکز در کانادا منتشر شده‌است. این کتاب به زبان‌های فارسی و عربی نیز ترجمه و به ترتیب با اسامی «تسخیر» و «صراع فی طهران» در تهران و بیروت به چاپ رسیده‌است. انتشار این کتاب به سه زبان در سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ صورت گرفت.

نگارش کتاب خوشه‌های شهریور

خوشه‌های شهریور مجموعه‌ای از وقایع و اتفاقات حضور اولین زن عضو دولت جمهوری اسلامی ایران است که به وسیله انتشارات روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده‌است. معصومه ابتکار در این کتاب خاطرات دوران مسئولیتش را بیان کرده و در ۳۶ فصل به فراز و نشیب‌های هشت سال دولت اصلاحات به ویژه در حوزه محیط زیست پرداخته‌است.

تالیفات اجتماعی

کتاب «صلح طبیعی و اخلاقیات» مجموعه مقالات انگلیسی ابتکار است در زمینه محیط زیست و توسعه پایدار در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شد. مقاله ابتکار با عنوان «وابستگی صلح و پایداری توسعه به معنویت و نقش زنان» در کتاب «بنیان اخلاقی» از انتشارات ترینیتی در آمریکا( ۱۹۸۹ ) و در مجموعه مقالات ۸۰ شخصیت مذهبی، علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان در زمینه ضروریات اخلاقی حفظ محیط زیست منتشر شد. همچنین وی نویسنده یک فصل از کتاب «زنان، قدرت و سیاست در ایران قرن ۲۱ » ( ۱۳۹۰ ) تحت عنوان زنان و محیط زیست است که توسط انتشارات اشگیت در آمریکا منتشر شده‌است .

کسب عنوان قهرمان زمین ملل متحد

همچنین سازمان ملل متحد وی را به دلیل تلاش‌هایش در سازمان حفاظت از محیط زیست ایران به عنوان یکی از هفت «قهرمان زمین» در سال ۲۰۰۶ مورد تقدیر قرار داد . روزنامه گاردین نیز در ۵ ژانویه سال ۲۰۰۸ نام ۵۰ نفر از رهبران محیط زیست را به عنوان کسانی که می‌توانند کره زمین را نجات دهند منتشر کرد که معصومه ابتکار نیز در میان آنان بود .                                                 

فعالیت مدنی

علاوه بر مواردی که در بخش سوابق از فعالیت‌های مدنی معصومه ابتکار ذکر شده، وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان عضو موسس و رییس هیات مدیره مرکز غیردولتی صلح و محیط زیست، موضوعات صلح و محیط زیست را به فعالیت‌های مدنی خود اضافه کرد . او همچنین در هیات امنای بنیاد زینب کبری که تشکل غیردولتی حامی کودکان بی سرپرست است فعالیت دارد

شرکت در انتخابات شورای شهر تهران

وی در انتخابات شورای شهر تهران در سال ۱۳۸۵ یکی از کاندیداهای فهرست اصلاح‌طلبان بود و با پیروزی در انتخابات به عضویت شورا درآمد. ابتکار پس از آغاز کار شورای سوم با تاسیس کمیته محیط زیست در این شورا ریاست آن را بر عهده گرفت. این کمیته حدود ۲۰ کار گروه دارد. معصومه ابتکار از منتقدان دولت‌های نهم و دهم جمهوری اسلامی است. وبلاگ شخصی وی در دامنه پرشین بلاگ در تاریخ ۲۹ مرداد ۸۹ به دلیل نظرات و انتقادات وی با دستور مقامات قضایی مسدود شد.ابتکار در همان تاریخ با ایجاد وبلاگ دیگری در سرویس دهنده بلاگ اسپات اعلام کرد برای دفاع از آزادی بیان به نوشتن ادامه خواهد داد.

معصومه ابتکار به عنوان عضو شورای شهر تهران از ارسال امواجی که بر سلامتی انسان و سلول‌های بدن تاثیر می‌گذارد و می‌تواند موجب اختلال در سیستم ایمنی بدن شود، ابراز نگرانی کرد و با اشاره به مصوبه آن شورا در مورد لزوم ساماندهی آنتن ها و دکل های مخابراتی گفت موضوع پارازیت‌ها از مصوبه شورای شهر مستثنی نیست. براساس مصوبه شورا که ابلاغ نیز شده است دکل، سازه ساختمانی محسوب می شود و برای احداث هر دکل باید از شهرداری پروانه و مجوز اخذ شود. این موضع گیری علیه پارازیت، سبب فشارهای رسانه ای فراوان از سوی سایت های وابسته به نیروهای امنیتی ایران علیه معصومه ابتکار شده، تا جایی که وی را از عوامل داخلی دشمن در پروژه جنگ روانی دانسته و از مدعی العموم خواسته تا علیه وی به جرم تشویش اذهان عمومی اقدام کند. . در حالی که موضوع نگرانی از پارازیت ها مورد تایید بسیاری از متخصصان و حتی سایر اعضای شورای شهر تهران است

فعالیت دانشگاهی

معصومه ابتکار به عنوان دانشیار گروه ایمونولوژی دانشگاه تربیت مدرس در کنار تدریس دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در زمینه‌های مربوط به ایمونولوژی سیستم اعصاب، روابط سیستم ایمنی و اعصاب، سایتوکاین‌ها و ایمونولوژی ویروس‌ها، همچنین واکسن‌های DNA وایمونولوژی ایدز تدریس و در قالب پایان نامه‌های دانشجویی و طرح‌های تحقیقاتی فعالیت می‌کند. از جمله جزو همکاران مولف کتاب «آسم؛ علوم پایه و بالینی» ( ۱۳۸۲) از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی بوده و فصل «نقش آلاینده‌های هوا در بروز آسم» را رقم زده‌است . در زمینه ایمونولوژی نیز وی یک فصل از کتاب «سلول‌های بنیادین و سلول‌های بنیادین سرطانی» را به همراه دو نویسنده همکار به نگارش در آورده که توسط انتشارات اسپرینگر در آمریکا در سال ۲۰۱۱ منتشر شده‌است . همچنین در حال حاضر ۴۰ مقاله علمی ISI در سایت Scopus به نام معصومه ابتکار قابل مشاهده‌است .

ابهام درباره یک مقاله- مقاله علمی چاپ شده توسط خانم ابتکار در مجله Iran Journal Allergy Asthma Immunol توسط محققین پروژه کشف دستبرد علمی دژاووی دانشگاه تکزاس آمریکا با این اتهام که ۸۵٪ آن مشابه مقالات دیگر علمی است یک مقاله تقلیدی شناخته شد.

ابتکار طی نامه‌ای خطاب به محققین پروژه دژاوو از خود در برابر اتهامات وارده دفاع نمود: «آن طور که قبلا در پاسخ به دو ژورنال و مولفین اعلام کردم دو یا سه پاراگراف و یک جدول از مقاله رایدل بدون ذکر منابع درج شده که این یک اشتباه بوده و از بابت آن عذرخواهی کردم ؛ با ذکر این نکته که آن زمان با یک دانشجو کار می‌کردم و نمی‌دانستم برخی از بخش‌های متن را به طور مستقیم استفاده کرده‌است [ابتکار تنها نویسنده مقاله‌است]... این مقاله مروری بوده و با همکاری یک دانشجو انجام شد. قبلا چندین سمینار درباره این موضوع داشتم و ژورنال از من دعوت کرد مقاله‌ای مروری در این باره ارایه دهم. شما مدعی شده‌اید که این مقاله یک کار تقلیدی است. آیا مطالعه مروری قبل از مقاله من در خصوص آلودگی هوا و تغییرات الگوهای سایتوکاینی منتشر شده‌است؟ آیا این ایده برای مقاله مروری جدید بوده و یا براساس ادعای شما تقلیدی به حساب می‌آید؟ جناب دکتر گارنر، کار شما برای من آگاه کننده بود و من به خاطر کوتاهی عذرخواهی کرده‌ام و پس از این در تهیه مطالب علمی دقت بیشتری خواهم کرد و از شما نیز ممنونم؛ ولی با توجّه به موارد بالا آیا فکر نمی‌کنید قضاوتی ارزشی را در مورد من انجام دادید، بدون اینکه فرصت پاسخ و دفاع به من داده باشید و ادعاهای خود را روی اینترنت برای طیف وسیعی از ببیندگان گذاشتید در حالی که امکان پاسخ گویی من نبوده‌است؟»

نشریه نیچر در یکی از شماره‌های بعدی خود گزارشی از بازتاب این حادثه در ایران به چاپ رساند که در آن یکی از نویسندگان مقاله اصلی اعلام کرده‌است از توضیحات ابتکار قانع نشده‌است و گفته‌است: «مقاله کپی واقعی از کارهای دیگران است و حتی غلط‌های نگارشی نیز کپی شده‌است.» محمداسلامی سردبیر این ژورنال ایرانی در مصاحبه با نیچر اعلام کرد مقاله مذکور پس فرستاده خواهد شد و همچنین در سرمقاله‌ای بر سیاستش در برابر کپی برداری تاکید خواهد کرد. وبگاه رجانیوز ادعا کرده‌است که وی با اعتراف به دزدی علمی خود در نشستی در دانشگاه شیراز گفت: «من عذر می‌خواهم، انسان جایز الخطاست.»اما وزارت علوم می‌گوید که این موضوع «در پی پیگیری» به عنوان یک تقلب به اثبات نرسید . طی بررسی های بعمل آمده در دانشگاه تربیت مدرس معصومه ابتکار بدلیل سهل انگاری در مورد قوانین مالکیت معنوی در نوشتن مقاله فوق به توبیخ کتبی و درج در پرونده محکوم شد

 


برچسب‌ها: معصومه ابتکار, سيدمحمدخاتمی, روزنامه اطلاعات, دانشگاه شيراز
نوشته شده در تاريخ سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک