
سعدی افشار با نام کامل سعدالله رحمت خواه بازیگر کمدی ایرانی است که در نمایشهای موسوم به سیاه بازی و یا تخته حوضی به ایفای نقش میپردازد.
وی که متولد ۱۳۱۳ است و تا ششم ابتدایی درس خوانده، برای نخستین بار در سال ۱۳۳۰ بر روی صحنه رفت و امروز به عنوان تنها بازمانده سیاه بازی در ایران شناخته میشود. مراسم بزرگداشت وی در سال ۱۳۸۵ با حضور بسیاری از بزرگان تئاتر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.متاسفانه ایشان بعد از تحمل مدتهای طولانی بیماری ظهر جمعه ۳۰ فروردین در سن ۷۹ سالگی در منزل شخصی خود در گذشت .
ایشان قبل از فوت با وجود بیماری نمایشی به نام " فیسپوک " را کارگردانی کرده بود که هرشب در سینما فلسطین اجرا میشد .
اين هنرمند مبدع ابتكارات جديد در هنر سياه بازي بوده است و بداههگوييها و حركات موزون مينياتورياش مختص خود اوست. ايشان با وجود مشكلاتي كه به هر حال در زندگي داشته يكه و تنها توانسته به جايگاهي ماندگار برسد.
كتاب «عاليجناب سياه» با نام فرعي «زندگي و خاطرات سعدي افشار» توسط «لاله عالم» به نگارش درآمده و نشر «پوينده» آن را چاپ كرده است، اين كتاب با مقدمهي «قطبالدين صادقي» است و به تازگي در اختيار علاقهمندان قرار گرفته است.
لاله عالم با اشاره به اينكه كتاب «عاليجناب سياه» بيوگرافي «سعدي افشار» از زبان خود اوست، گفت: من در كتاب تمام تلاشم را كردم كه صادق باشم و تمام صحبتهاي آقاي افشار را آوردم. در كتاب بخشهاي توصيفي نيز وجود دارد كه خودم با مطالعه روي نمايشهاي سنتي آن را نوشتهام. او همچنين اين كتاب را يك زندگينامه كامل معرفي كرد كه از زندگي افشار است و در هيچ جاي ديگري نميتوان شبيه آن را پيدا كرد.
سعدى افشار باعلى دايى مسابقه مى دهد
سعدى افشار روى تخت بيمارستان هم بانمك و مزه پران است. «سياه باز» باسابقه تئاتر ايران كه حدود دو هفته است به علت شكستگى كمردربيمارستان بسترى است، ۱۲ مهر ماه براى عمل جراحى به بيمارستان «مهراد» منتقل مى شود. همين كه وارد اتاقش در بيمارستان «سينا» مى شويم، گفت:« خيلى خوشحالم كه شما را مى بينم. خوش آمديد. اما اى كاش اينطورى همديگر را نمى ديديم.» . در اين ديدار سعدى افشار با همان طنز هميشگى اش گفت:« نمى دانم قرار است عملم چگونه باشد. دكتر مى گويد بعد از يك عمل دو ساعته بايد بدوى! فكر كنم بايد با على دايى مسابقه بدهم! به هر حال سال ها روى صحنه بوده ام و خيلى به اين كمر زحمت داده ام اما ديگر فكر نكنم بتوانم روى صحنه بروم.»
ديدار با سعدي افشار; تنها بازمانده سياه بازي در ايران/ ديگر در هيچ نمايشي بازي نمي كنم
نويسنده: سما بابايي روزنامه سرمايه > شماره 589 7/8/86
«تمام روز را در خانه هستم. از دو ماه پيش كه زنم فوت كرد، تنهاتر شده ام. حالافقط نشسته ام خانه و به در و ديوارهاي اين جا خيره مي شوم، اين شده است زندگي من.»
اين ها را سعدي افشار وقتي مي گويد كه مي خواهم احوالش را بپرسم. به نظر خسته تر و بي حوصله تر از هر زمان ديگري مي آيد كه با او به گفت وگو نشسته بودم. آهي تلخ مي كشد و مي گويد: «شكايتي ندارم، انگار خدا تقديرم را اين گونه رقم زده بود. پدرم را كه اصلايادم نمي آيد. زندگي ما را يك مادر زحمت كش مي چرخاند كه اون هم از دستم رفت. بچه اي هم ندارم كه مراقبم باشد. هيچ كس را ندارم.»
اين ها را كه بشنوي، باورت نمي شود از زبان مردي گفته مي شود كه سال هاي بسيار تنها يكه تاز شاخه اي از هنر نمايشي ايران بوده است. كسي كه وقتي «پيتر بروك» به ايران آمد، او را براي اولين بار در نقش نادرشاه در پوستيني كلفت ديد و تقديرش كرد. آن هم در زمان اوج اين هنر در ايران. زماني كه افراد بزرگي چون مهدي مصري، ذبيح الله ماهري، رضا عرب زاده و سيدحسين يوسفي در اين عرصه وجود داشتند و حضورشان در هر مراسمي، بزرگي براي صاحب مجلس به شمار مي آورد. كساني كه هر كدام به نوعي استاد او به حساب مي آيند. او اما در اين سال ها هيچ شاگردي نداشته است. انگار ديگر كسي مشتاق رفتن به سمت و سوي اين هنر نيست. به راستي بعد از او هنر سياه بازي ايران به كجا خواهد رسيد؟
او بهمن ماه بار ديگر عازم «فرانسه» است تا به معرفي اين نمايش سنتي ايراني بپردازد، چرا كه سعدي افشار حالاتنها بازمانده «سياه بازي» در ايران است. با كوله باري تجربه و هنر. از اجراي نمايش هايي چون «بلورك و چشمه نوش»، «مضحكه هارون الرشيد»، «عباس دز»، «قنود عرب»، «بيژن و منيژه» و نمايش هاي بسيار ديگر. حالااما انگار بعد از اين همه سال فعاليت، آن قدر خسته شده است كه مي گويد: «اين روزها ديگر واقعا توان روي صحنه رفتن را ندارم. اگر مراسمي چيزي باشد مي روم سياه مي شوم. بقيه روز را در خانه نشسته ام و يا در لاله زار با رفيق هاي قديمي ام گپي مي زنم اما تصميم دارم ديگر در هيچ نمايشي بازي نكنم. هرچند وقت يكبار در اختتاميه يا افتتاحيه جشنواره اي دعوتم مي كنند. همين و بس. چند روز قبل اختتاميه جشنواره آييني - سنتي رفتم كه معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم بود. در يك جايي بالاي شهر كه نفهميدم كجاست؟ گاهي هم مي روم خارج از كشور براي اجراي سياه بازي. باور كنيد كه آن جا هم به من خوش نمي گذرد. فقط يك گوشه مي ايستم و كارم را مي كنم. تمام تلاشم را هم مي كنم كه سنت كشورم را به بهترين شكل ممكن به خارجي ها نشان دهم.» اما مگر مي توان از اين طريق زندگي گذراند؟ زندگي هزار تو دارد و هر تويش هزارها مساله و نياز و هيچ نيازي در اين دنيا نيست كه بي پول حل شود. راست گفته اند كه «بهشت» براي اين «بهشت» است كه پولي در آن وجود ندارد:
«سياه بازي از بين رفته است. نه مسوولان به آن اهميتي مي دهند و نه مردم ديگر دوست دارند كه نمايش هاي سياه بازي را ببينند. همه تلويزيون دارند و دلشان مي خواهد سينما بروند تا بيايند يك نمايش سياه بازي ببينند. من همين يكي - دو سال قبل يك نمايش در تئاتر پارس به روي صحنه بردم اما در نيمه هاي كار، اجرايش را متوقف كردم، چون ديدم كه هيچ بازده مالي اي ندارد. اصلافروش نمي كرد. خب با اين وضعيت معلوم است كه اداره زندگي آدم هايي مثل ما كه عمرشان را روي سياه بازي گذاشته اند، با چه مشكلاتي روبه روست.»
او از تجربه ناموفق اجراي آن نمايش مي گويد. اين كه طي 20 روز تنها 34 هزار تومان كار كرده است و ديگر نمي تواند با اين مبالغ زندگي اش را اداره كند.
او اما بلافاصله اضافه مي كند كه با تمام اين اوصاف ناراحت نيست كه عمرش را در راه اين هنر گذاشته است، چرا كه: «از بچگي سياه بازي را دوست داشتم. كار سياه افشاگري است، افشاي بدي ها و تلخي هاي جامعه. من در تمام اين سال ها «عمله طرب» بوده ام. بيمه خانه سينما هستم. فكر مي كردم مي توانم بيمه بازنشستگي بگيرم اما هنوز نتوانسته ام از آن استفاده كنم. چون _11 سال سابقه بيمه دارم و بازنشسته نمي شوم. درآمد ديگري جز تئاتر ندارم. هيچ كار ديگري هم جز تئاتر بلد نيستم.»
او چند وقت قبل اعلام كرد كه مي خواهد نمايش «روندي ها» را در جشنواره تئاتر سنتي - آييني اجرا كند. اين اتفاق اما نيفتاد; خودش مي گويد: « ترجيح مي دهم در موقعيت مناسب تري براي اجراي آن اقدام كنم. بازيگراني كه براي اين نمايش در نظر گرفته بودم، همگي درگير پروژه هاي مختلف بودند و حضور همزمان در دو پروژه برايشان مقدور نبود. از سوي ديگر، با توجه به نوع اجراي اين نمايش بايد بازيگراني در آن ايفاي نقش كنند كه از تجربه كافي در اين زمينه برخوردار باشند.»
سال ها گذشته است از آن زماني كه «لاله زار» قلب تئاتر ايران بود. آن زماني كه افرادي چون مرحوم اسماعيل خان مهرتاش و «حالتي» براي اجراي نمايش هاي سياه بازي از داستان هاي قديمي ايراني استفاده مي كردند و هنرمندانه يك اثر نمايشي را به وجود مي آوردند كه سيل مشتاقان را به لاله زار مي كشاند. حالاانگار قرن ها از آن روزها گذشته است و ديگر در لاله زار خبري از «لاله» نيست، از هنر، از تئاتر و نمايش، حالاهر چه هست سيم است و كابل و لامپ هاي نئوني:
«تئاتر نصر را سال هاست كه رها كرده اند. در حالي كه آن جا سرمايه تئاتر ما بوده است و آدم هاي بزرگي روي آن ها نشسته اند يا بر صحنه آن تئاتر اجرا كرده اند، بخشي از تاريخ ما است درست نيست كه اين طور رها شود. اين تئاتر را سيد علي خان نصر ساخته كه حق بزرگي بر گردن تئاتر ما دارد. درست است در سال هاي بعد تر رونق آن سال هايي كه آقاي نصر و همكارانشان بودند را پيدا نكرد خيلي ها اسم تئاتر لاله زاري را روي آن گذاشتند اما به هر حال در يك دوره اي چراغ تئاتر اين مملكت را روشن نگه داشته بود.»

تئاتر دیگر سیاهباز ندارد
سعدی افشار درگذشت
سعدی افشار آخرین بازمانده هنر سیاهبازی در ایران ظهر امروز در 79 سالگی در منزل شخصی خود در گذشت.

به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری فارس، سعدالله رحمت خواه (ملقب به سعدی افشار)بازیگر کمدی ایرانی بود که با نمایشهای سیاهبازی و تختهحوضی شناخته میشد و متاسفانه پس از مدتها تحمل درد و رنج ناشی از بیماری صبح امروز در منزل خود دار فانی را وداع گفت.
براساس این گزارش، وی که از بیماری پوکی استخوان و همچنین عفونت ریه رنج میبرد و بارها به این دلیل در بیمارستان بستری شده بود ساعت ۱۲ ظهر امروز جمعه ۳۰ فروردینماه در منزل خود دارفانی را وداع گفت.

وی که متولد ۱۳۱۳ بود و تا ششم ابتدایی درس خوانده بود ، برای نخستین بار در سال ۱۳۳۰بر روی صحنه رفت و امروز به عنوان تنها بازمانده سیاه بازی در ایران شناخته میشد.
همچنین روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی ضمن تسلیت درگذشت این هنرمند پیشکسوت تئاتر اعلام کرد که جزییات مراسم تشییع پیکر این هنرمند متعاقبا اعلام خواهد شد.
خدایش بیامرزاد...
برچسبها:
سعدی افشار,
علي دايي,
سياه بازي,
تخته حوضي