بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

حاج مهدی باتمانقلیچ، بازرگان و سرمایه‌دار معروف و از ملاکین بزرگ ایران، در ۱۳۲۵ به فکر سیاست افتاد، به حزب قوام‌السلطنه پیوست و خود را کاندیدای وکالت مجلس نمود. در دوره پانزدهم با مساعدت ستاد ارتش و برادرش که در آن تاریخ فرمانده تیپ اردبیل بود، به مجلس شورای ملی راه یافت، ولی انتخابش سر و صدای زیادی ایجاد کرد و با اعتبارنامه‌اش مخالفت‌ها شد.

حاج مهدی باتمانقلیچ، بازرگان و سرمایه‌دار معروف و از ملاکین بزرگ ایران، در ۱۳۲۵ به فکر سیاست افتاد، به حزب قوام‌السلطنه پیوست و خود را کاندیدای وکالت مجلس نمود. در دوره پانزدهم با مساعدت ستاد ارتش و برادرش که در آن تاریخ فرمانده تیپ اردبیل بود، به مجلس شورای ملی راه یافت، ولی انتخابش سر و صدای زیادی ایجاد کرد و با اعتبارنامه‌اش مخالفت‌ها شد. این مخالفت‌ها برای رضای خدا نبود، بلکه مخالفین می‌خواستند از این طریق گوش او را بریده و پولی دریافت کنند، در صورتی که قبلا مبلغ قابل‌توجهی به حزب دموکرات کمک کرده بود. در مجلس به عنوان دفاع از خود گفت من در ایران به اندازه خاک سوئیس ملک دارم. این جمله مدت‌ها ورد زبان‌ها بود.

پس از انقضای دوره نمایندگی، به فعالیت بازرگانی خود افزود. در تمام رشته‌های تجارت وارد شد؛ از حمل‌و‌نقل گرفته تا هتلداری و شهرک‌سازی نفر اول بود. حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را به عنوان شریک خود در همه جا معرفی می‌کرد. ظاهرا فرزندانش با سرمایه اولیه او تله‌کابین و قصریخ را تاسیس کرده‌اند. یکی از فرزندان وی به نام هوشنگ وارد خدمات دولتی شد و در وزارت امور خارجه مراحلی از ترقی را پیمود و به مقام سفارت نائل آمد.

مدفن وی در گورستان ظهیرالدوله است . 

همدست زاهدی برای سقوط مصدق

سپهبد نادر باتمانقلیچ، نظامی، دولتمرد، فرزند ابوالقاسم، متولد ۱۲۸۲. تحصیلات نظامی خود را ابتدا در دانشکده افسری تهران و بعدا در آلمان به اتمام رسانید و دوره دانشگاه جنگ را نیز طی نمود. در ۱۳۲۶ به درجه سرتیپی و در ۱۳۳۰ به درجه سرلشگری و در ۱۳۳۶ به مقام سپهبدی رسید. مدتی فرمانده تیپ اردبیل بود، بعد ریاست اداره باربری و تسلیحات ارتش به عهده‌اش قرار گرفت. چندی هم رییس تربیت‌بدنی شد.

در ۱۳۳۱ ریاست اداره شهربانی را دکتر محمد مصدق به او تکلیف کرد، اما نپذیرفت و در همان سال ریاست دفتر نظامی و ژنرال آجودانی شاه را پذیرفت. در مرداد ۱۳۳۲ فرمان ریاست ستاد ارتش را دریافت کرد و با سپهبد زاهدی برای به دست گرفتن حکومت و ساقط ساختن حکومت مصدق هم‌داستان شدند. بالاخره در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در سمت ریاست ستاد ارتش مستقر گردید.در ۱۳۳۳ با سمت سفیرکبیری به کراچی رفت و مدتی در آنجا بود. بعد سفیر ایران در عراق شد. سپس نماینده نظامی ایران در سنتو شد.در ترمیم کابینه دکتر منوچهر اقبال در ۱۳۳۷ وزیر کشور گردید. آخرین سمتش استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی بود. برخلاف برادرش مهدی باتمانقلیچ، مال و ثروتی به دست نیاورد و غالبا با حقوق اداری خود زندگی می‌کرد.

درباره مهدی باتمانقلیچ خسرو معتضد نوشته است : *مهدی باتمانقلیچ، مردی گاراژدار بودکه کم کم وارد کننده خودروهای خارجی گردید و توانگر شد. سپس با کمک برادرش که سرتیپ ارتش بود و کمکهای دربار و دولت، وکیل مجلس شد. وی روزی در مجلس ادعا کرد، به اندازه سوئیس، ملک و دارایی دارد و مطبوعات خارجی و حزب توده، این گفته او را بزرگ نمایی کردند و آبروی هیأت حاکمه ایران را بردند.
وی از طرفداران همیشگی دولتها بود و با اقلیت مجلس مخالفت می کرد و مخالفت مطرح شدن مسأله نفت نیز بود. روزی مکی و بقایی، نمایندگان مجلس که از هواداران مصدق بودند، به او حمله ور شدند و در حالی که روی صندلی وکالت نشسته بود و وجود پیشدستی مانع بلند شدنش می شد، تا توانستند با مشت و لگد او را کتک زدند و او دیگر از بلبل زبانی و چاپلوسی به نفع دولت دست کشید.

در سال 1340 موسی مهام شهردار پیشین تهران به بازپرسی دیوان کیفر احضار و پس از بازجویی مبلغ 610 میلیون ريال وجه الضمان صادر کرد. حاج مهدی باتمانقلیچ با پرداخت این وجه از بازداشت مهام جلوگیری نمود.


برچسب‌ها: حاج مهدی باتمانقلیچ, نادر باتمانقلیچ, محمدرضا پهلوی, دكتر محمد مصدق
نوشته شده در تاريخ دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۸ توسط آ . پاسارگاد

علی ظهیرالدوله

علی‌خان قاجار دولو یا علی‌خان ظهیرالدوله ملقب به صفاعلی (۱۲۴۳ - ۱۳۰۳) سیاستمدار و شخصیت مذهبی ایرانی بود.

او در ۲۹ مرداد ۱۲۴۳ شمسی، مصادف با ۱۲۸۱ هجری قمری، ۱۸۶۴ میلادی متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد میرشفیعا ادیب و شاعر شیرازی انجام داد. زیرا در آن اوقات به همراه پدرش که مأمور فارس بود در شیراز زندگی می‌کرد. پدرش محمدناصرخان ظهیرالدوله بود. پس از آنکه پدرش در سال ۱۲۹۴ قمری درگذشت به مناسبت اعتمادی که ناصرالدین شاه به این خاندان ...


برچسب‌ها: علی‌خان قاجار دولو یا علی‌خان ظهیرالدوله صفا علی, محمدناصرخان ظهیرالدوله, صفی‌علی‌شاه, گورستان ظهيرالدوله

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۴ توسط آ . پاسارگاد
 

دکتر محمد حسین لقمان ادهم

محمد حسین لقمان‌ ادهم

دکتر محمد حسین لقمان ادهم

لقمان الدوله
ایشان در سال 1258 ش. در تبریز متولد شدند. وی نوه فخر الاطبا طبیب مخصوص ناثر الدین شاه و نبیره پیر احمد کنی طبیب محمد شاه ...
 
 

برچسب‌ها: دکتر عباس ادهم, ميرزا زين‌العابدين‌خان ادهم لقمان الممالک, گورستان ظهيرالدوله, دکتر محمدحسین ادهم

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

دکتر اسماعیل مرزبان

وزیر بهداری
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۳۲۴
پادشاه محمدرضا شاه پهلوی
نخست وزیر ابراهیم حکیمی
پس از سعید مالک
پیش از سعید مالک
وزیر بهداری
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۳۲۱
نخست وزیر احمد قوام
پس از علی اصغر حکمت
پیش از عبدالله انتظام
وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۲۹۹
نخست وزیر سپهدار اعظم رشتی
وزیر دارایی
نخست وزیر سپهدار اعظم رشتی
وزیر پست و تلگراف و فوائد عامه
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۳۳۴/۱۲۹۴
نخست وزیر عین الدوله
وزیر پست و تلگراف و فوائد عامه
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۳۳۵ (قمری)
نخست وزیر وثوق الدوله
وزیر پست و تلگراف و فوائد عامه
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۱۳۳۶ (قمری)
نخست وزیر عین الدوله
اطلاعات شخصی
تولد ۱۲۴۶ خورشیدی
۱۲۸۶ (قمری)
رشت،
مرگ ۱۳۳۹ خورشیدی (۹۲ سال)
تهران،
ملیت  ایران
پیشه سیاستمدار
تخصص چشم‌پزشک
دین اسلام
کنیه(ها) مؤدب السلطنه
امین الملک

دکتر اسماعیل مرزبان (ملقب به مؤدب السلطنه و امین الملک)، چشم پزشک و سیاست‌مدار معروف ایران در عصر قاجار و پهلوی بود که بارها به وکالت و وزارت رسید.

او بیستمین وزیر معارف ایران بود .

ایشان پدر پرویز مرزبان بود . پرویز مرزبان (۱۲۹۶ -۱۳۹۲) مترجم، مفسر ...

 

 


برچسب‌ها: دکتر اسماعیل مرزبان, امین الملک, پرویز مرزبان, گورستان ظهيرالدوله

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

ارتشبد پزشک فضائل تدیُّن
Gen. Fazayel Tadayoun.jpg
ارتشبد فضائل تدین
تاریخ تولد ١٢٨٧
محل مرگ تپه‌های لویزان
تاریخ مرگ ۱۸ بهمن ۱۳۵۵
محل دفن گورستان ظهیرالدوله تهران
تابعیت ایرانی پرچم شاهنشاهی ایران (پیش از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی)
درجه IIAF-Arteshbod.png ارتشبد
فرماندهی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی

ارتشبد پزشک فضائل تدیُّن (زادروز ١٢٨٧ درگذشت: ۱۸ بهمن ماه ۱۳۵۵ خورشیدی)، فرمانده نیروی هوائی شاهنشاهی در دوران پهلوی دوم و یکی از بیست نفر فرماندهان و افسران ارشد ارتش ایران بود که در تمامی دوران زمامداری پهلوی به درجه ارتشبدی...

 

 


برچسب‌ها: ارتشبدفضائل تدین, گورستان ظهيرالدوله, سپهبد خلبان امیرحسین ربیعی, محمدرضا پهلوی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

دکتر عبدالعلی فرمانفرمائیان

تاریخ تولد

۱۳۱۱ه.ش.

تاریخ درگذشت

۱۳۵۱ه.ش.

محل درگذشت

شهر تهران

در حال اسکی در شمشک بر اثر سقوط بهمن درگذشت.

ملیت

کشور ایران

پیرو

مذهب شیعه

مدفن

گورستان ظهیرالدوله در تهران

 

دکتر عبدالعلی فرمانفرمائیان (متولد ۱۳۱۱ شمسی) کوچکترین فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود. او در تاسیس اتاق صنایع وزارت بازرگانی مشارکت داشت و معمولاً معاونت آن را برعهده داشت. او موسس نخستین پالایشگاه نفت خصوصی ایران با عنوان پالایشگاه نفت پارس بود.

 

او در سال ۱۳۵۱ در حال اسکی در شمشک بر اثر سقوط ...

 

 


برچسب‌ها: عبدالعلی فرمانفرمائیان, عبدالحسین میرزا فرمانفرما, گورستان ظهيرالدوله, سلسله قاجاريه

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه دوم دی ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

          روح‌الله خالقی (۱۲۸۵ - ۲۱ آبان ۱۳۴۴) از استادان موسیقی ایرانی، آهنگساز سرود «ای ایران»، و نوازندهٔ ویولن بود. خالقی از شاگردان اصلی علینقی وزیری بود و تلاش او برای احیای موسیقی ایرانی در دورانی که توجه رسمی به این موسیقی کاهش یافته بود، تأثیرگذار و مهم شمرده می‌شود. او کتابی به نام سرگذشت موسیقی ایران دربارهٔ سرگذشت موسیقی، موسیقی‌دانان و نوازندگان ایرانی هم‌عصر خود و کتابی به نام نظری به موسیقی شامل نظریه‌ای برای موسیقی ایرانی و غربی نوشته‌است.

زندگی

کودکی و نوجوانی

خالقی در ماهان کرمان به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله خان، منشی و مادرش مخلوقه خانم بودند که در باغ شاهزاده ماهان کرمان که عمارت حکومتی بود زندگی می‌کردند و هر دو تار هم می‌زدند . در چندماهگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. تحصیلات ابتدایی‌اش در تهران و شیراز و اصفهان گذراند. در تهران به مدرسهٔ آمریکایی‌ها رفت  و در آنجا همراه سایر شاگردان سرود هم می‌خواند.

علاقه و توجه به موسیقی در خانوادهٔ خالقی امری معمول بود؛ پدر و مادر هر دو تار می‌نواختند و پدر مدتی شاگرد استادان مطرح این ساز بوده‌است. همچنین خانوادهٔ او با میرزا غلامرضا شیرازی، نوازندهٔ تار، رفت و آمد و آشنایی داشته‌است و فرزندان، وی را «عمو» می‌خوانده‌اند.

با انتقال پدرش به شیراز در سال ۱۲۹۵، در شهریور ۱۲۹۷ به همراه خانواده به این شهر رفت. در آنجا از آموزش‌های میرزا نصیر فرصت در زمینهٔ عروض و نقاشی استفاده نمود. همچنین آموختن موسیقی را نزد شوهر عمه‌اش میرزا رحیم شروع کرد و از او بیش از یک سال ویولن می‌آموخت .

جوانی و آغاز تحصیلات موسیقی

در سال ۱۳۰۲ به مدرسهٔ عالی موسیقی رفت و در آنجا تحت نظر علینقی وزیری آموختن موسیقی و نواختن ویولن را آغاز کرد.

در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت پدرش، تصمیم گرفت صرفاً به مدرسهٔ موسیقی برود. پدرش با وجود علاقه‌ای که به موسیقی داشت، با موسیقی یاد گرفتن وی مخالف بود و در نتیجه او مدتی پنهانی به مدرسهٔ موسیقی می‌رفت. گویا در این مورد، وزیری و یحیی دولت‌آبادی نزد پدرش وساطت کرده‌اند که بی‌تأثیر بوده‌است. وی بالاخره با گرفتن حکم تدریس موسیقی به پدرش ثابت می‌کند که «پیِ مطرب شدن نبوده‌است». در تابستان سال ۱۳۰۴، چهار کنسرت به رهبری وزیری در مدرسه اجرا شد که خالقی نیز در آن‌ها به عنوان نوازنده حضور داشت.

ورود به عرصهٔ موسیقی حرفه‌ای

در دو سال آخر تحصیلش، شهرداری تهران کافهٔ بلدیه را بنیاد کرد و برای آن نیاز به یک دستهٔ ارکستر ایرانی داشت. تشکیل دادن این دسته به خالقی پیشنهاد شد و او این کار را انجام داد.

خالقی یاد دادن موسیقی را از ۱۳۰۷ در مدرسهٔ ورزش آغاز کرد. بعد از لیسانس نیز به هنرستان عالی موسیقی رفت و در آنجا تدریس کرد.

در سال ۱۳۱۰ از دارالفنون دیپلم گرفت و وارد دارالمعلمین شد. در خرداد سال ۱۳۱۳، دارالمعلمین به «دانشسرای عالی» تغییر نام یافت. خالقی مدرک لیسانس خود را از این دانشسرا در رشتهٔ فلسفه و ادبیات دریافت نمود.

وی در ۱۳۱۴ وارد خدمت دولتی در وزارت فرهنگ گردید و در ۱۳۱۷ معاون دفتر وزارتی وزارت فرهنگ شد. در ۱۳۲۰ به پیشنهاد وزیری، معاون ادارهٔ موسیقی کشور و نیز معاون هنرستان عالی موسیقی شد. در ۱۳۲۵ مدتی در وزارت کار و تبلیغات کار کرد. در ۱۳۲۷ متصدی دبیرخانهٔ هنرهای زیبا شد. در ۱۳۲۸ هنرستان موسیقی ملی را تأسیس کرد و رئیس آن شد.

در سال ۱۳۳۴ در چارچوب برنامه‌های انجمن ایران و شوروی به این کشور سفر کرد. همچنین در ۱۳۳۵، سفرهایی را به کشورهای رومانی، فرانسه و هندوستان انجام داد. دستاورد وی از سفر هند، مجموعه مقالاتی در زمینهٔ موسیقی و رقص در این کشور بود.

خالقی سالها در رادیو ایران نیز فعالیت داشت و از جمله رئیس شورای موسیقی رادیو بود و برنامه‌های رادیویی «یادی از هنرمندان درگذشته» و «ساز و سخن» را راه‌اندازی کرد. وی همچنین، سرپرست ارکستر گل‌ها نیز بود.

از آهنگ‌های ساخته خالقی که در این دوره بسیار موردپسند بود و از رادیو بسیار پخش می‌شد «رنگارنگ شماره یک» در دستگاه اصفهان بود.

خالقی در سال ۱۳۳۸ به در خواست خود از اداره کل هنرهای زیبا بازنشسته شد اما همچنان به فعالیت‌های هنری خود ادامه داد.

خالقی در ۱۳۴۴ در سالزبورگ در اتریش درگذشت  و در گورستان ظهیرالدوله در تهران دفن شده‌است. سه فرزند خالقی گلنوش، فرهاد و فرخ نام دارند.

عبدالحسین سپنتا شعری دربارهٔ او با مطلع زیر سروده‌است.

به پرده‌های پیانو چو خالقی زد دست به روی نُت ز هنر نقشِ آفرین بربست

آثار

آثار موسیقایی

خالقی قطعات، تصنیف‌ها و سرودهای بسیاری دارد.

قطعات

رنگارنگ ۱ در دستگاه اصفهان، رنگارنگ ۲ در دستگاه ماهور، نغمه‌های ماهور (بر اساس غزل «دل می‌رود ز دستم...» از حافظ )، می ناب (بر اساس غزل «دیشب به سیل اشک...» از حافظ )، آه سحر (بر اساس غزلی از فروغی بسطامی)، بوی جوی مولیان (گل‌های رنگارنگ شماره ۲۵۴)، جام‌جم، شب هجران، حالا چرا (بر اساس غزلی از شهریار).

تصنیف‌ها

یار رمیده، هستی عاشقان، پیمان‌شکن، وعدهٔ وصال، لالهٔ خونین، نغمهٔ نوروزی، بهار عاشق، آتشین لاله، خاموش، امید زندگی، شب جوانی و شب هجران.

قطعات امید زندگی، شب جوانی و شب هجران آثاری از خالقی هستند که در فیلم طوفان زندگی استفاده شده‌اند.

سرودها

پند سعدی، دانش، شادی، هنر، امید، آذربایجان (شعر از رهی معیری)، اصفهان، ای ایران و نفت از کارهای وی است. سرود نفت در سال ۱۳۳۱ به مناسبت ملی شدن صنعت نفت تصنیف شده‌است و شعر آن از معیری است .

خالقی به جز آهنگسازی، به تنظیم و اجرای بسیاری از تصنیف‌های قدیمی شیدا و عارف برای ارکستر نیز پرداخته‌است. وی تعدادی از آهنگ‌های علینقی وزیری مانند شکایت، نی، خریدار تو، دلتنگ، و کاروان را با ارکستر اجرا و رهبری کرده‌است.

تصنیف خاموش آخرین اثر خالقی است. این آهنگ در دستگاه ماهور ساخته شده‌است و ارکستر گل‌ها آن را به رهبری خالقی و با همراهی پیانوی جواد معروفی به شمارهٔ گلهای رنگارنگ ۲۳۷ اجرا کرده‌است. شعر این تصنیف از رهی معیری است.

نه دل مفتونِ دلبندی، نه جان مدهوشِ دل‌خواهی نه بر مُژگان من اشکی، نه بر لب‌های من آهی
نه جان بی‌نصیبم را، نه از شمعی نه از جمعی ندارد خاطرِم الفت، نه با مِهری نه با ماهی
کیم من، آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان نه آرامی، نه امیدی، نه هم‌دردی، نه همراهی
گَهی اُفتان و خیزان، چون غُباری در بیابانی گَهی خاموش و حیران، چون نگاهی بر نظرگاهی
رهی تا چند سوزم، در دل شب‌ها چو کوکب‌ها به اقبال شَرر نازم، که دارد عُمر کوتاهی

آثار تالیفی

کتاب‌های خالقی عبارت‌اند از:

  • نظری به موسیقی در ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷
  • کتاب هماهنگی در ۱۳۲۰ (ترجمه)
  • سرگذشت موسیقی ایران: جلد اول این کتاب در ۱۳۳۳، جلد دوم در ۱۳۳۵ و جلد سوم آن پس از مرگ خالقی به کوشش علی محمد رشیدی در ۱۳۷۷ منتشر شده‌است.
  • کتاب ویولن
  • تار و سه‌تار

خالقی مجلهٔ چنگ را نیز منتشر کرد که کلاً چهار شماره از آن چاپ شد. وی در مجله‌های موزیک ایران و موسیقی نیز مقالاتی نوشته‌است.

خالقی و حفظ موسیقی ایرانی

خالقی در دورانی فعالیت می‌کرد که موسیقی غربی در ایران رواج داشت و بسیاری موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده می‌دانستند. حتی در بازه‌ای موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمی‌شد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی می‌نواختند در این بازه به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند. در این دوران خالقی و استاد محبوبش علینقی وزیری برای حفظ موسیقی ایرانی تلاش‌های بسیاری کردند. جعفرزاده در نقد کتاب نظری به موسیقی این کتاب را تلاشی برای توجیه علمی موسیقی ایرانی با تئوری موسیقی غربی و تغییر فضای ضد موسیقی ایرانی آن زمان می‌داند که بی‌نتیجه نمانده‌است و در نهایت به تأسیس هنرستان موسیقی ملی منجر شده‌است.

نوجواني

هیئت ارکستر کافه بلدیه تهران در سال ۱۳۱۱ خورشیدی از راست: احمد فروتن راد، مهدی دفتری، علی‌محمد خادم میثاق، جواد معروفی و روح‌الله خالقی

آرامگاه ؛ گورستان ظهيرالدوله

روح‌الله خالقی (ایستاده راست) در حال رهبری ارکستر، خواننده بنان، مایستر ابولحسن صبا، ۱۹۴۸ میلادی.

 


برچسب‌ها: روح الله خالقي, ابوالحسن صبا, گورستان ظهيرالدوله, جواد معروفي
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک