پهلوان ابوالقاسم سخدري متولد حدود سالهای 1290 وفات 27 مرداد 1381 در سن 90 سالگی ...
برچسبها: پهلوان ابوالقاسم سخدري, فردوسی, غلامرضا تختي, پهلوان یعقوبعلی شورورزی
ادامه مطلب
|
بیوگرافی سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
|
||
|
|
پهلوان ابوالقاسم سخدري متولد حدود سالهای 1290 وفات 27 مرداد 1381 در سن 90 سالگی ...برچسبها: پهلوان ابوالقاسم سخدري, فردوسی, غلامرضا تختي, پهلوان یعقوبعلی شورورزی ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ دوشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۶
توسط آ . پاسارگاد
مرحوم علی آقا جاویدان فرزند علی محمد جاویدان در سال 1311 در کرمانشاه متولد شد. برادران ایشان آقایان محمد علی، علی اشرف و غلامعلی جاویدان میباشند. علی آقا از دوران کودکی و به تشویق پدرش که یکی از بازاریان سرشناس شهرمان بود، به ورزش باستانی ... برچسبها: علی جاویدان, طیب حاج رضایی, محمدرضا پهلوی, محمدعلي فردين ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ شنبه بیستم شهریور ۱۳۹۵
توسط آ . پاسارگاد
عبدالله موحد اردبیلی (زاده ۲۹ اسفند ۱۳۱۸ در بابلسر) کشتیگیر بازنشسته کشتی آزاد میانوزن اهل ایران است. وی با ۶ مدال طلای جهان و المپیک در فهرست مشاهیر کشتی ایران به همراه غلامرضا تختی در رتبه اول و در تالار افتخارات فیلا در جایگاه یازدهم قرار دارد ...
برچسبها: امامعلی حبیبی, عبدالله موحد, حبيب الله بلور, محمدعلي صنعتكاران ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
برنده مدال كشتي مسابقات قهرماني جهان ۱۹۵۴ (۱۳۳۳ خورشیدی) در توکیو، ژاپن در وزن ۷۳ كيلوگرم برچسبها: محمدعلي فردين, غلامرضا تختي, گوگوش, بهروز وثوقي ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
بابک تختی متولد ۱۱ شهريور ۱۳۴۶ تهران . ناشر و نویسنده ایرانی است. وی تنها فرزند و بازمانده غلامرضا تختی و شهلا توکلی است که در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با هم ازدواج کرده بودند . حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در به دنیا آمد. و یکی از آثار وی کتاب درجست و جوی پدر در باب زندگی پدرش غلامرضا تختی به عنوان «محبوبترین ورزشکار تاریخ ایران» است. همسر وی منیرو روانیپور، نویسنده ایرانی است. فرزندش غلامرضا حاصل این ازدواج است.
وي حدود سيزده سال از همسر خود كوچكتر ميباشد . بابک تختی نشر قصه را اداره میکند و از وی داستانهای کوتاه زیادی چاپ شدهاست . یکی از داستانهای وی در مجموعه داستانهای کوتاه ایران و جهان منتشر شدهاست. وي در دوره اي سعي كرد كشتي گير شود حتي در مسابقاتي شركت نمود و به پشتوانه نام پدر و دوستان پدر و ... پيروزيهايي هم بدست آورد ؛ اما در نهايت سريعاً فهميد كه براي اين كار ساخته نشده و از اين وادي خارج شد . بابك هم اكنون همراه با همسر و غلامرضا تختي كوچك ساكن آمريكا است .
بابك همراه پدر اعتماد ملي: بابك تختي، تنها فرزند غلامرضا تختي، امسال 17 دي، سالگرد مرگ جهان پهلوان در ايران نبود. او كه هر سال در چنين روزي به ابن بابويه مي رفت، در يادداشتي كوتاه از نرفتنش نوشته است. اين يادداشت را از وبلاگ غلامرضا، فرزند دوازده ساله بابك، به آدرس . blogfa.com75 cheragh برداشتيم. بابك در انتهاي يادداشت، آورده كه آن را به اصرار غلامرضا نوشته براي سالگرد درگذشت پدربزرگش.
برچسبها: منيرو رواني پور, بابك تختي, غلامرضا تختي, تهران نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
منیرو روانیپور (زاده ۲ مرداد ۱۳۳۳، بوشهر) نویسنده ایرانی است. بیشتر داستانهای وی در جنوب ایران میگذرد و فضای آن برآمده از طبیعت و مردم جنوب ایران است. داستان «رعنا»ی وی از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم (۱۳۸۲) جایزه گلشیری برگزیده شدهاست. زندگیمنیرو روانی پور در جفرهٔ بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته علوم تربیتی از دانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت. روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کردهاست و اولین کتابش، کنیزو، در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم ۱۳۸۲ جایزه گلشیری برگزیده شدهاست. روانیپور در کلاسهای داستاننویسی ِ خود با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر نشر قصه است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباشد. در سال ۱۳۷۹ روانیپور یکی از شرکتکنندگان کنفرانس برلین بود. قهرمان داستان زن فرودگاه فرانکفورت نیز زنی است که قرار بوده در کنفرانس برلین داستان بخواند، اما با مشکلاتی که در حاشیه کنفرانس بهوجود میآید فرصت داستانخوانی را از دست میدهد و علاوه بر آن در کشورش نیز او را برای حضور در این کنفرانس مورد شماتت قرار میدهند. روانیپور در سال ۱۳۸۵ از اولین حامیان «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان» در ایران بود. وی هماکنون از دسامبر ۲۰۰۷ با خانوادهاش در آمریکا به سر میبرد. بررسی آثارهرچند سبک و زبان نویسنده در طول سالها تغییر میکند، دغدغههای او ثابت هستند؛ عناصر ویژه داستانی، طبیعت حاکم بر فضای داستانها و نقش برجسته زنها، از همان کتاب اول در داستانها حضور دارند. بعضی از شخصیتهای داستانی مانند مریم یا گلپر نیز در داستانهای مختلف روانیپور بارها ظاهر میشوند . کتابشناسیداستانهای بلند
داستانهای کوتاه و مجموعه داستان
کودکان
نگاهي به بيست سال داستان نويسي منيرو رواني پورفرشته احمدي منيرو رواني پور از سال ۱۳۶۰داستان نويسي را به طور جدي شروع كرده است, هرچند اولين كتابش به نام «كنيزو» در سال ۱۳۶۷منتشر شد. در پايان دهه شصت با انتشار سه كتاب «اهل غرق», «دل فولاد», «سنگ هاي شيطان» خود را به عنوان نويسنده اي پركار مطرح مي كند و مجموعه «سيريا, سيريا» (۱۳۷۲), «كولي كنار آتش» (۱۳۷۸), «زن فرودگاه فرانكفورت» (۱۳۸۰) و «نازلي» (۱۳۸۱) از آثار بعدي او هستند. دغدغه ها و درونمايه هاي هم راستا, استفاده از عناصر ويژه داستاني, طبيعت حاكم بر فضاي داستان ها و نقش برجسته زن ها, از همان كتاب اول به عنوان مهر خاص نويسنده, تا كتاب هاي سال هاي اخير او را همراهي كرده اند. هر چند پا به پاي تحولات نويسنده و تغييراتي كه در زندگي اش ايجاد شده است, شخصيت ها و درونمايه هاي داستان هايش تحول مي پذيرد اما تحولشان براساس هسته ابتدايي وجودشان و سمت و سوي خاصي كه دارد و بيشتر به روند رشد طبيعي موجودي زنده مي ماند, مثل بزرگ شدن مريم, راوي داستان دوم «كنيزو» (شب بلند) در داستان هاي «كولي كنار آتش» «دل فولاد» و ... براي بررسي سير داستان نويسي رواني پور, نه داستان مجموعه «كنيزو», دسته بندي خوبي را به ما پيشنهاد مي كنند و مي توانند ملاك اين بررسي قرار گيرند تا كليتي از اين روند, به صورت شاخه هاي مختلف تنه اي واحد, قابل دست يابي شود. الف) سه داستان اول اين مجموعه با نام هاي «كنيزو», «شب بلند», «آبي ها» با عناصر تكرار شونده مهمي مثل دريا, افسانه هاي مربوط به آن, طلسم ها, پريان دريايي, ماهيگيران و زنان بومي, در رمان «اهل غرق» كامل مي شوند و در بعضي داستان هاي مجموعه «سيريا, سيريا» از زاويه ديگري و با نگاهي متفاوت, ادامه پيدا مي كنند. مثلاً در داستان «دي يعقوب» نگاه نويسنده به اعتقادات عجيب بومي ها انتقادي است در حالي كه در رمان «اهل غرق» نگاه پذيرنده و طبيعي تري به ماجرا دارد. شايد رواني پور در فاصله سال هاي 1367 تا 1372 از فاصله دورتر و شهري تري به منظر قبلي چشم دوخته و جنبه جادويي جفره برايش كمي رنگ باخته است. ساير داستان هاي دريايي «سيريا, سيريا» هم با وجود وهم انگيزي فضاهايشان, آدم هاي متفاوت تري را نسبت به «كنيزو» و «اهل غرق» به خواننده معرفي مي كنند. آدم هايي كه برخلاف دو كتاب پيشين, دغدغه هاي مادي و روزمره براي ادامه زندگي ندارند و از روانشناسي پيچيده تري برخوردارند. ب) داستان چهارم از مجموعه «كنيزو» با نام «طاووس هاي زرد» با معرفي طبيعتي دور از دريا و بياباني سخت و خشن در داستان «سنگ هاي شيطان» ادامه مي يابد. در «طاووس هاي زرد» فانوس به خاطر دل بستن به مردي غريبه, به دست مردان آبادي كشته مي شود. در «سنگ هاي شيطان», مريم بعد از برگشتن از شهر با نگاه بدبينانه مردم آبادي مواجه است. اما ديد انتقادي داستان دوم با وجود كم اهميت تر بودن اتفاق, سر راست تر است. حضور مريم كه بعدها نقش زن روشنفكر داستان هاي رواني پور را به عهده دارد با اين نگاه انتقادي به شدت مربوط است. اين نگاهي است كه نويسنده به مريم داده است و تا آخر داستان با اوست. اولين بار اين نوع نگاه را در داستان «شب بلند» مي بينيم كه باز هم مريم, راوي آن است. ج) مكان داستان هاي پنجم و ششم مجموعه «كنيزو» با نام هاي «دريا در تاكستان ها» و «مانا, ماناي مهربان» شهر است, شهري دور از دريا. عناصر داستان هاي اول, مثل خاطره دوري در اين داستان ها حضور دارند. حس نوستالژيك حاكم بر فضاي اين داستان ها به خاطر دوري راوي از اصل خويش, تا داستان هاي مجموعه «زن فرودگاه فرانكفورت» ادامه پيدا مي كند. د) اولين بار در داستان «پرشنگ» هفتمين داستان «كنيزو», سروكله زن نويسنده و راوي, پيدا مي شود, زن نويسنده اي با دغدغه هاي مربوط به نوشتن و محيط و آدم هاي اطرافش. اين زن در رمان «اهل غرق» همان مريم است كه بايد سرگذشت مه جمال را براي آينده نقل كند. در رمان «دل فولاد» با نام افسانه سربلند حضور قاطع و پررنگي دارد و در داستان هاي «زن فرودگاه فرانكفورت» و «نازلي» به شكل متكامل و نهايي خود نزديك شده است. ه) فضاي متفاوت و فانتزي داستان «مشنگ» با زاويه ديدي معطوف به ذهن زني مرده, هرچند يادآور زن روشنفكر داستان قبلي مجموعه است اما به خاطر فضاسازي متفاوت و اشاره به نقش مزاحم هايي كه با عبارت «خواهران چندگانه» معرفي مي شوند, با داستان «روايتي ديگر» از مجموعه «سنگ هاي شيطان» پيوند محكم تري برقرار مي كند. و) زن تنها و گاه مطلقه كه در محيطي غم زده و دلگير گرفتار است, در داستان «جمعه خاكستري» آخرين داستان مجموعه «كنيزو», حاضر مي شود. در داستان «بازي» از مجموعه «سنگ هاي شيطان» و داستان «كافه چي» از مجموعه «زن فرودگاه فرانكفورت» حضور دارد و افسانه سربلند, قهرمان رمان «دل فولاد», شكل كاملي از اوست. نگاه رواني پور به زن, در دو داستان «كافه چي» و «بازي» با نگاه هميشگي او بسيار متفاوت است و خواننده آثار او را بهت زده مي كند, خواننده اي كه عادت به شنيدن غرولندهاي زنانه و انتقاد از جامعه مردسالار از زبان رواني پور ندارد زيرا زنان سركش و عصيان گر داستان هاي او, اغلب فاصله اي با مردها ندارند و در پي رسيدن به خواسته هايشان دست به هر كاري مي زنند. بعد از اين نگاه اجمالي به روند تكاملي داستان هاي رواني پور, ويژگي هاي كلي آثار او را با عوامل تاثير گذاري مثل قصه گويي, طبيعت, زن ها, زبان, عناصر و موتيف هاي مشترك, با پايه قرار دادن رمان «اهل غرق» مورد بررسي قرار مي دهيم. اگر «كنيزو» مدل خوبي براي بررسي روند تغييرات آثار اوست, «اهل غرق» با فضاسازي قوي, ارائه تصاوير زيبا و به يادماندني و زبان خاص خود, به شكل كاملي ويژگي هاي داستان گويي رواني پور را در خود دارد. ـ قصه گويي؛ نسل سوم نويسندگان ما, قصه گوهاي بهتري بودند. نقش قصه گويي با مدرن تر شدن فضاي داستان ها و اهميت يافتن فرم و تكنيك هاي داستان نويسي كم رنگ تر شده است. رواني پور با «اهل غرق» خود را به عنوان قصه گويي موفق مطرح مي كند. رماني كه قصه, ركن اصلي آن است و بقيه چيزها در خدمت به ثمر رسيدن آن هستند. با وجود علائق و دلمشغولي هاي نويسنده درباره مسائل اجتماعي كه در بخش دوم اين رمان با حضور مريم خود را نشان مي دهند (از صفحه 159), قصه به پس زمينه رانده نمي شود. در كارهاي بعدي نويسنده اين دلمشغولي ها پررنگ تر مي شوند و صراحت بيشتري پيدا مي كنند. در «دل فولاد» افسانه سربلند به جواني كه از از او درباره نويسندگي راهنمايي مي خواهد, توصيه مي كند كه به شخصيت هايش هويت سياسي بدهد, كاري كه رواني پور در حال آزمودنش است و در سال هاي اخير اهميتي بيشتر از قصه گويي برايش داشته است. ـ زبان؛ زبان رواني پور به خصوص در داستان هاي مربوط به جنوب, ويژگي هاي خودش را پيدا مي كند و اركانش مشخص مي شود. زبان داستان هاي او با توجه به تغيير درونمايه و زمينه, در كارهاي بعدي اش متفاوت مي شود. در داستان هاي «نازلي» و «زن فرودگاه فرانكفورت» زبان در زمينه شهري داستان به نثر روان وساده تبديل مي شود و از خصوصيات زبان محلي فاصله مي گيرد. ـ طبيعت؛ طبيعت در «اهل غرق» و داستان هاي مربوط به دريا, بيشترين سهم را در فضاسازي و ايجاد اعتقادات و باورهاي ذهني مردم دارد. در واقع آدم ها جزء تفكيك ناپذيري از طبيعت هستند, هرچند گهگاه با يكديگر سرناسازگاري دارند اما زبان يكديگر را مي فهمند و با شيوه هاي مخصوص به خود با هم ارتباط برقرار مي كنند. برقراري ارتباط با بوسلمه درياها و حفظ فاصله شان با او شايد به مراتب ساده تر از ارتباط با عناصر مدرن دنياي جديد باشد, دنيايي كه ديگر آدم ها را با خودش كل يكپارچه اي نمي داند. آبادي هاي دور از دريا, شكل ديگري از طبيعت را در داستان هاي رواني پور به وجود آورده اند. در «سنگ هاي شيطان» و «طاووس هاي زرد», خشم و مهر طبيعت به شكل ديگري خودش را نشان مي دهد. آدم هاي مدرن تر داستان ها, از دريا و طبيعت دور شده اند و در شهرها زندگي مي كنند هرچند عناصر شهري هنوز برايشان غريبه هستند. عناصري مثل فرودگاه, آدم آهني, ماشين ها و خيابان ها در نگاه اين آدم ها كه ريشه در جفره و فكسنو دارند, غريبگي و دوري خود را حفظ كرده اند. توجه به شهر و مسائل مربوط به آن داستان هاي سال هاي اخير را از فضاي جادويي قبلي دور كرده است. در يكي از داستان هاي «زن فرودگاه فرانكفورت» نويسنده مستقيماً به جمله اي از گلشيري اشاره مي كند: بيا تو شهر دختر, آبادي رو ولش كن. ـ زن ها؛ در هشت كتاب رواني پور با زن هاي متفاوتي روبه رو هستيم, زن هايي كه با وجود اشتراكات زيادشان, به علت روانشناختي متفاوت از هم فاصله گرفته اند و قابل دسته بندي شده اند. زنان دسته اولم زن هاي بومي هستند كه بر طبق غريزه زنانه و انگيزه هاي طبيعي خود عمل مي كنند, مثل زن هاي داستان هاي «كنيزو» و «اهل غرق» مدينه, خيجو, نباتي, بوبوني, دي منصور, گلپر, ستاره و آينه قهرمان كولي كنار آتش در اين دسته قرار مي گيرند. مريم كه در داستان هاي ابتدايي رواني پور حضور دارد به علت جايگاه روايت گري و نظارتش از اين دسته فاصله مي گيرد. در دسته دوم, زن هايي مثل رعنا, شيوا و نازلي قرار مي گيرند. زن هايي كه در شهر زندگي مي كنند و داراي دغدغه هاي پيچيده تري هستند و افكار و نيازهاي متفاوتشان آنها را از يكديگر متمايز مي كند. دسته سوم زن هايي هستند كه روند رشدشان كامل شده است و در رديف انسان هاي روشنفكر جامعه قرار دارند. افسانه سربلند, مريم, زن داستان پرشنگ و زن هاي كتاب «زن فرودگاه فرانكفورت» ناظر و راوي اتفاقات هستند و فاصله شان با گروه اول زياد شده است. اما چيزي كه در همه اين زن ها مشترك است, طبع سركش آنهاست. همگي آنها قوي و مستقلند و در حال فعاليت و حركت. در عشق پيش قدم مي شوند و براي رسيدن به عشقشان به همه چيز پشت پا مي زنند. زني كه در داستان «مارنا» مجموعه «زن فرودگاه فرانكفورت» خيلي طبيعي گونه آدم آهني را مي بوسد يا در داستان ماريا با حلقه هاي موي مرد بازي مي كند, همان خيجوي «اهل غرق» است كه شبانه به در خانه مه جمال مي رود و يا آينه «كولي كنار آتش» است كه به دنبال مانسش راهي تهران مي شود و همه پل هاي پشت سرش را خراب مي كند. موتيف هاي تكرار شونده؛ استفاده از عناصر داستاني خاصي مثل آينه ها, پيرزن ها, راننده ها, رنگ هاي گرم زرد, نارنجي, ليمويي, زيتوني, خواهران چندگانه و ... با فاصله زماني زياد, نشانه علايق و دلمشغولي هاي ثابت نويسنده هستند و با تكرارشان در داستان هاي مختلف, معنايي بيش از خود و شكلي نمادين پيدا مي كنند. ـ آينه ها؛ آينه در داستان «طاووس هاي زرد» با تكرار تصوير فانوس براي زن هاي آبادي, از استفاده معمول خود خارج مي شود و به عنوان شي اي جادويي در «اهل غرق» تكرار مي شود. زن نويسنده در «پرشنگ» آينه مدوري دارد و افسانه در «دل فولاد» آينه مدوري براي پيرزن صاحبخانه اش مي خرد. اسم قهرمان «كولي كنار آتش» آينه است و در داستان هاي «چندمين هزار و يكشب» و «چهارمين نفر» از مجموعه «سيريا, سيريا» آينه, نقش مهمي به عهده دارد. ـ پيرزن ها؛ پيرزن ها به عنوان نماد بي حركتي و يكجانشيني در مقابل حركت و عدم وابستگي در داستان ها تكرار مي شوند. شايد آنها آينده زن قصه رواني پور هستند اگر حركت و در جهتي معين تغيير نكنند. قهرمان هاي مورد علاقه نويسنده اكثراً آدم هاي سرگرداني هستند كه با سفر زنده اند, وابسته به مكان مشخصي نيستند و خانه و زندگي ندارند. ساخت و ساز از ديد او عملي منفي است كه باعث مي شود نيازهاي انسان روز به روز بيشتر شود و به مكاني خاص پايبند و جلوي حركتش گرفته شود. ـ راننده ها و غريبه هاي سرگردان؛ راننده ها دائم در سفرند گاهي رانندگي نقابي است براي پوشاندن چهره حقيقي شان تا با حركت و سفر با آدم ها در تماس باشند. راننده ها در داستان «كولي كنار آتش» نقش مهمي به عهده دارند و به كرات سرراه آينه قرار مي گيرند. در داستان «طاووس هاي زرد» غريبه سرگرداني فانوس را به دنبال خود مي كشاند. غريبه اي كه بعدها بيشتر راجع به او مي خوانيم. ـ خواهران چندگانه؛ در داستان هاي «مشنگ», «دل فولاد» و «روايتي ديگر», خواهران چندگانه بافنده با چهره هاي عبوس خود حضور دارند. آنها نمادي از زن روزمره و غير متفكرند, زني ايسنا با خواهش هاي معمولي و زميني در تقابل با زن هاي سركش و در حال حركت. زن هاي نقاش, پيراهن بلند نارنجي, چشم هاي ليمويي, در تازه رنگ شده آبي, رقص و ... از ديگر عناصري هستند كه در داستان ها تكرار شده اند و قابل تاملند. و بالاخره؛ نويسنده در آثار قبلي خود به جهان قصه دلبستگي بيشتري داشت همانطور كه به زندگي روستايي و زن هاي ابتدايي. داستان هاي اخيرش پايش را روي زمين سفت جهان واقع گذاشته است. در رمان «دل فولاد» جهان قصه افسانه سربلند, با تاريخ واقعي متفاوت است. افسانه, دلاور زند را آن طوري مي سازد كه دوست دارد نه آنگونه كه تاريخ روايتش مي كند و او را به شكل درويشي كشكول به دست تصور مي كند. اما «زن فرودگاه فرانكفورت» در جهان واقع, بين اتفاقات تاريخي و آدم هاي شناسنامه دار, گرفتار شده است. چه اين تغييرات با سليقه و مزاج خواننده هايش هماهنگ باشد يا نه, از نويسنده اي كه از يكجانشيني و تكرار و ايستايي گريزان است و داستان هاي كولي وارش از غبه (دورترين جاي دريا) تا فرانكفورت نوشته شده اند, نبايد انتظار داشت كه خودش را در داستان هايش تكرار كند و پير شود. برچسبها: منيرو رواني پور, بابك تختي, غلامرضا تختي, بوشهر نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران - ۱۷ دی ۱۳۴۶ در تهران) کشتیگیر ایرانی، و در فرهنگ ورزشی ایران، نماد پهلوانی و فروتنی است. تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در بازیهای المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. او یکی از سه کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که در تالار افتخارات فیلا قرار دارد. مزار تختی در ابن بابویه شهر ری قرار دارد. زندگیغلامرضا تختی در محله خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. از زندگی او جزئیات تاریخی زیادی در دست نیست. با تبدیل شدن او به یک «قهرمان ملی»، گاه داستانهایی درباره او نقل میشود که لزوماً صحت تاریخی ندارند. در ایران از تختی به عنوان «جهان پهلوان» یاد میشود. کتابهای زیادی در وصف او تألیف شده است، فیلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، حتی تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شده است. به افتخار او هر ساله به بهترین کشتیگیران ایران «جایزه غلامرضا تختی» اهدا میشود. تختی در طول زندگی خود به کارهای عام المنفعه پرداخت و خدماتی را به محرومین کرد. وی احساس همفکری با نهضت ملی و خصوصاً نهضت ملیشدن نفت در ایران داشت. تبارحاج قُلی، پدربزرگ غلامرضا تختی، در محلهٔ خانیآباد، از اربابان خانی آباد و یخچال دار معروف تهران بود. در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آنها تبدیل شد. ارباب رجب، پدر غلامرضا تختی، یخچال دار ورشکسته بود ( زمین های یخچال ارباب رجب دقیقا از راه آهن می گذرد که حکومت رضا شاه برای احدث راه آهن زمینهای ارباب رجب را خریداری می کند) که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. سالهای نخستینغلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محلهٔ خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگتر بودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد. تختی همراه کار، به ورزش زورخانهای و کشتی نزد پهلوان سید علی میپرداخت. او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد. وی سابقهٔ کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت. جوانیاو در ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد. مرگ و ابهامهای آنتختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. او دو روز قبل از مرگش یعنی ۱۶ دی، وصیتنامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. براساس اخبار منتشره در روزنامههای اطلاعات و کیهان ۱۸ دی غلامرضا تختی بخاطر اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی و براثر خودکشی جان باختهاست.از انگیزههای ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامیهایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نامبرده میشود. با این حال عدهای از دانشوران مرگ وی را مشکوک میدانند. این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانیدهاست، در بین مردم شیوع داشتهاست. غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را افزایش دادند. تختی حتی در مواردی از ورود به ورزشگاهها منع میشد. او پس از دوری دو ساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمین بار در بازی های المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان می کند که ظاهرا حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکست خوردن، محبوبیت در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقههای جهانی بودند. در چنین شرایطی تختی سال ۱۳۴۵ نیز در بازیهای جهانی تولیدو شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. برخلاف تصور و انتظار طرفداران شاه، محبوبیت تختی پس از دو ناکامی او نه تنها کمتر نشد که افزایش نیز یافت. جلال آلاحمد دربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.» عده ای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تنگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد. در پی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیرویهای انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دستداشتن ساواک و یا کشتن وی یافت نشد. دوران ورزشیتختی کشتی را از سال ۱۳۲۵ آغاز کرد. او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد در آمد و زیر نظر حبیبالله بلور کشتی آزاد را به طور قهرمانی آغاز کرد.و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه همتیمیش؛ محمود ملاقاسمی (نقرهٔ ۵۲ کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز ۵۷ کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز ۷۳ کیلو)، برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یک وزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میانوزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دستهٔ ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد. وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بینالمللی بودند. غلامرضا تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود. مقامها
المپیک ۳عدد - جهانی ۴عدد- بازیهای آسیایی۱عدد. رکوردها
گرایشهای سیاسی و فعالیتهای اجتماعیمحمدرضا شاه در حال انداختن مدال بر گردن غلامرضا تختی
غلامرضا تختی از سال ۱۳۳۰ وارد فعالیت های سیاسی شد. او ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری ملکی و بقائی عضو بود و پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست در جریان اختلاف میان دکترمحمدعلی خنجی و خلیل ملکی او پس از شنیدن نظرات طرفین به اتفاق اعضای سازمان ورزشکاران به دکتر خنجی و دکتر حجازی پیوست و پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبيركل این حزب انتخاب شد. ضمنا در سازمان ورزش حزب به همراه حسن خرمشاهی ( مسوول سازمان ورزش حزب) فعالیت می نمود. غلامرضا تختی پس از کودتای ۲۸ مرداد در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی نیز علاوه بر حزب سوسیالیست فعالیت داشت و پس از تشکیل جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹ به این سازمان وارد شد و از سوی کمیته ورزشکاران به کنگره و از سوی منتخبین کنگره به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت . در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزله مهیبی به قدرت ۷٫۲ ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و تمام روستاهای اطرافش انجامید. بر اثر زلزله بوئین زهرا در حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بیخانمان شدند. بهدنبال ناتوانی دولت وقت برای عملیات کمک و امداد، غلامرضا تختی یک کامیون در اختیار گرفت و با آن به محلات پرجمعیت تهران میرفت و با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به زلزلهزدگان کمک کنند. مردم نیز رخت، لباس و پول اهدایی خود را به تختی میسپردند. واکنشها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موجی بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد. انتخاب تختی به سمت عضویت در شورای مرکزی باعث گردید تااز سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی » شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند. هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران میگفت «دستگیرم کنید». تختی پس از مرگتاکنون در مورد غلامرضا تختی، قصیدهها و کتابهای متعددی نوشته شده و فیلمهای مستند و حتی سینمایی نیز از زندگی وی ساخته شدهاند. پس از مرگ وِی، اقدامات گوناگونی برای گرامیداشت وی انجام گرفت و حوادثی (نظیر خودکشی هواداران و...) در واکنش به مرگ او در میان طبقات مختلف جامعه، رخداد. از آنجمله میتوان به اینها اشاره کرد. خودکشی هواداران
با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند که از همه فجیعتر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازهاش گذاشت که «جهان بی جهانپهلوان ماندنی نیست». مسابقات ورزشی
در اردیبهشت ۱۳۵۹ به منظور بزرگداشت مسابقاتی برای یادبود وی بنانهادهشد که تاکنون به نام جام جهانپهلوان تختی ادامه داشتهاست. در اولین دوره این مسابقات قهرمانان زیادی از سرتاسر جهان حضور یافتند که از جمله آنها احمد آئیک، عصمت آتلی، الکساندر مدوید، پتکوف سیراکف، سعید مصطفیاف میتوان نامبرد . این مسابقات که معمولاً در اواخر زمستان برگزار میشود، مهمترین تورنمنت بینالمللی کشتی سالیانه در ایران است. شعر
کتاب
فیلم سینمایی
فیلم مستند
برچسبها: غلامرضا تختي, مدال آوران بازيهاي آسيايي, شهلا توکلی, بابك تختي نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
|
|
| تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک | ||