بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

محمدحسن (محسن) سازگارا، فرزند محمدعلی، در سال 1333 در خانواده‌ای نسبتاً مرفه در تهران متولد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف کنونی) شد که احتمالاً در سال 1351 بوده است؛ یعنی زمانی که فعالیت گروه‌های گوناگون مارکسیستی و التقاطی شدت پیدا کرده و گروه‌های اسلامی نیز فعالیت ...


برچسب‌ها: محسن سازگارا, امام خميني, سيدمحمدخاتمی, دانشگاه صنعتي شريف

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

امیر دریابان علی شمخانی
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران
مشغول به کار
۱۹ شهريور ۱۳۹۲ – تاکنون
رئیس‌جمهور حسن روحانی
پس از سعید جلیلی
وزیر دفاع ایران
مشغول به کار
۱۳۷۶ – ۱۳۸۴
رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی
پس از محمد فروزنده
پیش از مصطفی محمد نجار
فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی
مشغول به کار
تاریخ انتصاب
۸ آبان ۱۳۶۸
پس از دریادار محمدحسین ملک‌زادگان
پیش از دریادار عباس محتاج
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۳۴
۲۹ سپتامبر ۱۹۵۵(1955-09-29) ‏(۵۸ سال)
اهواز، خوزستان
حزب سیاسی اصلاح طلب
محل تحصیل دانشگاه شهید چمران اهواز
دین اسلام شیعه
خدمت نظامی
وفاداری AGIR (۱۹۸۱–۱۹۸۹)
IRI.Navy Seal.svg Naval Defense Forces
سال‌های خدمت ۱۳۶۰–۱۳۷۶
درجه 19- دریابان-a.png دریابان
دستورات فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
رزم‌ها/جنگ‌ها جنگ ایران و عراق

امیر دریابان علی شمخانی (زادهٔ ۱۳۳۴ در اهواز)، سیاستمدار اصلاح طلب، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و نماینده رهبر ایران در این شورا است. شمخانی همچنین رئیس مرکز مطالعات راهبردی نیروهای مسلح، عضو شورای راهبردی روابط خارجی ایران، رئیس کمیته سیاست‌های دفاعی امنیتی شورای عالی امنیت ملی ایران و در کابینه میرحسین موسوی قائم مقام فرمانده کل و وزیر سپاه و در کابینه اول و دوم خاتمی به مدت ...

 

 


برچسب‌ها: امیر دریابان علی شمخانی, سيدمحمدخاتمی, آيت‌الله خامنه‌اي, دكتر حسن روحانی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

محمدجواد ظریف خوانساری
وزیر امور خارجه ایران
مشغول به کار
۲۴ مرداد ۱۳۹۲ – تاکنون
رئیس‌جمهور حسن روحانی
قبلی علی‌اکبر صالحی
عضو شورای عالی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مشغول به کار
۹ شهریور ۱۳۹۲ – تاکنون
رئیس‌جمهور حسن روحانی
سفیر ایران در سازمان ملل
مشغول به کار
۱۴ مرداد ۱۳۸۱ – ۳ مرداد ۱۳۸۶
رئیس‌جمهور سید محمد خاتمی
محمود احمدی‌نژاد
قبلی سید محمدصادق خرازی
بعدی محمد خزاعی
معاون وزیر امور خارجه
مشغول به کار
۲۱ تیر ۱۳۷۱ – ۱۳ مرداد ۱۳۸۱
رئیس‌جمهور اکبر هاشمی رفسنجانی
سید محمد خاتمی
قبلی محمدجواد لاریجانی
بعدی احمد نعمانی
اطلاعات شخصی
تولد ۸ ژانویهٔ ۱۹۶۰(۱۹۶۰-01-0۸) ‏(۵۳ سال)
‎۱۷ دی ۱۳۳۸
تهران, ایران
احزاب سیاسی مستقل
محل تحصیل دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو
دانشگاه دنور
امضاء

محمدجواد ظریف خوانساری (زادهٔ ‎۱۷ دی ۱۳۳۸ در تهران) سیاستمدار و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و عضو شورای عالی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران است. او به مدت ۵ سال (از ۱۴ مرداد سال ۱۳۸۱ تا ۵ تیر سال ۱۳۸۶) سفیر و نمایندهٔ دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد بوده‌است. او خود را عضو هیچیک از احزاب سیاسی ایران نمی‌داند...

 

 

 

 


برچسب‌ها: محمدجواد ظریف, وزراي دولت يازدهم, آيت الله هاشمي رفسنجاني, سيدمحمدخاتمی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه چهارم آذر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

رحیم عبادی (زادهٔ ۱۳۳۶ در رامسر) در دولت هشتم جمهوری اسلامی ایران ریاست سازمان ملی جوانان را برعهده داشت و مشاور رئیس جمهور یعنی سید محمد خاتمی بود و در دولت هفتم معاونت وزیر آموزش و پرورش را بر عهده داشت. او اکنون استادیار دانشگاه فرهنگیان وعضو هیئت امناءوهیئت موسس وقانم مقام دانشگاه مهر البرز اولین دانشگاه مجازی ایران است.

رحیم عبادی دارای مدرک کارشناسی ارشدودانشجوی دوره دکتری در رشتهٔ مدیریت آموزشی می‌باشد.

او همسر مرحومه فریده ماشینی رئیس کمیسیون زنان جبههٔ مشارکت بود .

آقای عبادی بعد از آنکه در دولت دکتر روحانی ، محمدعلی نجفی نتوانست وزیر آموزش و پرورش شود از گزینه های اصلی دولت برای سرپرستی این وزارتخانه مهم بودند .

عبادی معاون پرورشی زمان وزارت حسین مظفر ساعاتی پیش با حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان به منظور تصدی سرپرستی وزارت آموزش و پرورش دیدار و گفت‌وگو کرد.

شنیده‌ها از این جلسه حاکی از آن است که رحیم عبادی صرفا به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش منصوب شده و قرار است طی مدت مسئولیت خود اقدام به تغییر بیشتر معاونین و مدیران این وزارتخانه کند.

اما خود ایشان میگفتند :

ایلنا: رحیم عبادی از برگزیدنش به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش در دولت یازدهم ابراز بی‌اطلاعی کرد.

معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش درگفت‌وگو با خبرنگار ایلنا افزود: من از این موضوع بی‌اطلاعم و باید از دفتر آقای روحانی در این زمینه سوال شود.

رحیم عبادی، مشاور سید محمد خاتمی رئیس جمهور دولت اصلاحات و ریاست سازمان ملی جوانان را در دولت هشتم بر عهده داشت و همچنین سمت معاونت وزارت آموزش و پرورش را در دولت هفتم عهده‌دار بود.

ایشان جزء دانشجویان پیرو خط امام بودند که لانه جاسوسی را اشغال کردند .

وی و همسر مرحومشان سرکار خانم ماشینی از فعالین اصلاح طلب میباشند .

ایشان دو فرزند دارند آقای سجاد عبادی پسر و سرکار خانم عبادی دختر ایشان هستند .

سرپرست وزارت آموزش و پرورش منصوب شد

 


برچسب‌ها: فریده ماشینی, رحیم عبادی, سيدمحمدخاتمی, وزراي دولت يازدهم
نوشته شده در تاريخ سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

زادروز ۱۳۳۹
درگذشت ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
بیمارستان آتیه , تهران
علت مرگ بیماری سرطان
ملیت ایرانی
تحصیلات رشتهٔ مطالعات زنان و مهندسی شیمی
از دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه امیر کبیر
پیشه پژوهشگر، فعال جنبش زنان ایران، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی
حزب سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی
جنبش جنبش زنان ایران
دین اسلام
مذهب شیعه
همسر رحیم عبادی

فریده ماشینی (۱۷ / ۵ / ۱۳۳۹ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۱) پژوهشگر، فعال جنبش زنان در ایران، و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که سپس به ریاست کمیسیون زنان این حزب منصوب شد.

وی در ۳۰ مهر که برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خانهٔ شهاب‌الدین طباطبایی یکی از دستگیر شدگان وقایع پس انتخابات رفته بود همراه چندتن دیگر از اعضای جبهه مشارکت دستگیر و در روز بعد یعنی جمعه اول آبان سال ۸۸ آزاد شد.

ماشینی دانش‌آموختهٔ رشتهٔ کارشناس ارشد ...

 

 


برچسب‌ها: فریده ماشینی, رحیم عبادی, سيدمحمدخاتمی, گورستان بهشت زهرا تهران

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

صادق طباطبایی (۱۳۲۲ قم)

دکتـر سيد محمد صادق طباطبائـی را مردم ایران به ویژه آن ها که اهل سیاست و تاریخ بوده و روزهای اول انقلاب را به خاطر دارند، خوب می شناسند.جوانی شیک پوش، خوش تیپ و خوش بیان با افکاری مدرن و در عین حال معتقد و پایبند به مذهب، سخنگوی اولین دولت انقلاب و یکی از پنج نامزدهای نخستین انتخابات ریاست جمهوری، که هر بار در سیمای جمهوری اسلامی ظاهر می شد برای کسانی که، در آن روزگار آتش و خون، نگران فردای انقلاب و میهن بودند، آرامش خیال و خاطری جمع را به ارمغان می آورد.اما او مدتهاست سیاست و سیاستمداری را به کناری نهاده و در گوشه ای آرام کناره گرفته و به تحقیق و نگارش روی آورده و گاهگاه به ذکر خاطراتی از آن دوران ، روزگار قبل از انقلاب و دوران تحصیل و تدریس و مبارزه در آلمان می پردازد. ...

....

.........

 


برچسب‌ها: دکتـر صادق طباطبائـی, امام خميني, سيدمحمدخاتمی, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

کریستیان امانپور (متولد ۱۲ ژانویه ۱۹۵۸ برابر با ۱۳۳۷ خورشيدي  در لندن) مجری برنامه «این هفته» در شبکه ای‌بی‌سی است. او پیش‌تر گزارشگر ارشد بخش اخبار بین‌المللی شبکه خبری سی‌ان‌ان بود. او یکی از خبرنگاران نامدار ایالات متحده آمریکا است.

او از خبرنگاران جنگی متبحر جهان به شمار می‌رود. گزارش‌های امان‌پور از بالکان باعث شد که در سال ۱۹۹۴ جایزه امی دو جایزه جورج فاستر پیبادی، دو جایزه جورج پولک و جایزه شجاعت در گزارشگری دریافت کند. در دسامبر ۱۹۹۲، به هنگام آغاز عملیات نیروهای آمریکا در سومالی، امان‌پور برای مدت کوتاهی به سومالی رفت تا از موگادیشو به‌طور زنده گزارش کند.

او همچنین مصاحبه‌های بسیاری انجام داده‌است ...

 

 


برچسب‌ها: کریستیان امانپور, رضاخان, دكتر محمود احمدي نژاد, آيت الله هاشمي رفسنجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

 

File:Moshe Katsav, by Amir Gilad.JPG

موشه کاتساو (به عبری: מֹשֶׁה קַצָּב به فارسی موسی قصاب). زاده ۱۹۴۵ در یزد، ایران هشتمین رئیس جمهور دولت اسرائیل بود که از سال ۲۰۰۰ تا ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۷ میلادی مقام ریاست جمهوری اسراییل را بر عهده داشت. وی به همراه خانواده‌اش در سال ۱۹۵۱ به اسرائیل مهاجرت کرد. موشه کاتساو فارغ التحصیل از دانشگاه عبری اورشلیم است.

در میان مهاجران ایرانی، کاتساو اولین فردی است که به بالاترین مقام سیاسی کشور دیگری (مقام ریاست جمهوری اسرائیل) دست یافته است...

 

 


برچسب‌ها: موشه کاتساو, موسی قصاب, ايرانيان يهودي, سيدمحمدخاتمی
نوشته شده در تاريخ سه شنبه یازدهم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

منبع : http://ghadiri.ir/page/me

دکتر محمد حسن قدیری ابیانه مدیر تاسیس انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق جمهوری اسلامی ایران در مکزیک، گواتمالا، بلیز و استرالیا و کارشناس عالی امور استراتژیک وزارت امور خارجه است.

وی در سال 1332 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. در سن 18 سالگی برای تحصیل در رشته معماری عازم فلوانس ایتالیا شد. 5 سال قبل از انقلاب در سن 20 سالگی اولین انجمن اسلامی دانشجویی را در ایتالیا بنیانگذاری کرد که به بزرگترین تشکل دانشجویی تبدیل گردید....

 

 


برچسب‌ها: دکتر محمد حسن قدیری ابیانه, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, دكتر محمود احمدي نژاد, آيت الله هاشمي رفسنجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

 

مسعود پزشکیان (زاده ۱۳۳۳ از خانواده‌ای اورمیه‌ای در مهاباد) نمایندهٔ مجلس هشتم شورای اسلامی است.

 

مسئولیت‌ها

او وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در کابینه دوم محمد خاتمی بوده‌است.

وی فوق تخصص جراحی قلب و عروق از دانشگاه تهران است....

 

 


برچسب‌ها: دكتر مسعود پزشکیان, سيدمحمدخاتمی, آيت الله هاشمي رفسنجاني, دانشگاه تهران
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

تهماسب مظاهری متولد ۱۳۳۲ به مدت یک سال از شهریور ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۷ رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بود. پیش از این مسئولیت مظاهری بین سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ وزیر امور اقتصادی و دارایی کابینه سید محمد خاتمی بود. مظاهری در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نامزد شده و گفته به صورت مستقل در انتخابات شرکت می‌کند .

مسئولیت‌ها ...

 


برچسب‌ها: تهماسب مظاهری, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, سيدمحمدخاتمی, دكتر محمود احمدي نژاد

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

دكتر محمد ابراهیم اصغرزاده (زاده ۱۳۳۴ در خاش، سیستان و بلوچستان) فعال سیاسی اصلاح طلب است.اصلیت وی از روستای خنگ از توابع شهرستان بیرجند می باشد. اصغرزاده پس از انقلاب از رهبران دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و دفتر تحکیم وحدت و نیز یکی از دانشجویان همراهی کننده در جريان اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ بود.

او نماینده دوره سوم مجلس شورای اسلامی (۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰)، عضو شورای اول شهر تهران (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱)، عضو شورای سردبیری روزنامه سلام و مدتی دبیرکل حزب همبستگی و مدیرمسئول روزنامه همبستگی بود...

 

 


برچسب‌ها: دكتر محمد ابراهیم اصغرزاده, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, نمایندگان مجلس شورای اسلامی, سيدمحمدخاتمی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 محمد شریعتمداری وزیر بازرگانی در دولت اول و دوم محمد خاتمی بوده‌است. وی عضو جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و از حامیان محمدی ری شهری در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بود. او در حال حاضر مشاور آيت الله  خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب می‌باشد.

محمد شریعتمداری، وزیر بازرگانی در دولت سید محمد خاتمی بود که سوم تير ماه ۱۳۳۹  در تهران به دنیا آمد


برچسب‌ها: محمد شریعتمداری, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, آيت‌الله خامنه‌اي, سيدمحمدخاتمی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

دکتر علی اکبر ولایتی در 4 تیر ماه 1324، در رستم آباد، یکی از 33 روستای شمیران در خانواده متوسط به دنیا آمد. پدر ایشان کارمند و مادر ایشان خانه دار بودند. دوران ابتدایی و دوره نخست دبیرستان را همانجا گذراند و در دوره دوم دبیرستان به دبیرستان جم قلهک رفت. او در سال 1342 دیپلم طبیعی گرفت و در سال 1343 در کنکور سراسری، رتبه 49 کشوری را به دست آورد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. دکتر ولایتی، از سال 1342 در مدرسه قائمیه و سپس در دبیرستان جهان آرای قلهک تا سال 1350 به تدریس اشتغال داشت. وی تخصص اطفال را در مرکز طبی کودکان دانشگاه تهرن و فوق تخصص بیماری های عفونی را در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا گذراند.


برچسب‌ها: دکتر علی اکبر ولایتی, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, آيت‌الله خامنه‌اي, سيدمحمدخاتمی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

علی‌اکبر جوانفکر (زادهٔ ۱۳۳۸ در تهران ) مدیرعامل خبرگزاری ایرنا، مدیر موسسه مطبوعاتی ایران و مشاور مطبوعاتی و رسانه ای محمود احمدی نژاد در دوران تصدی شهرداری تهران و ریاست جمهوری است. وی همچنین از مدیران میانی خبرگزاری جمهوری اسلامی بوده‌است....

........

 

 


برچسب‌ها: علی‌اکبر جوانفکر, دكتر محمود احمدي نژاد, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, منوچهر متکی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

سعید جلیلی (زاده ۱۳۴۴ - مشهد) نماینده رهبری و دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی که در مهرماه ۱۳۸۶، در دولت محمود احمدی‌نژاد جایگزین علی لاریجانی شد.

زندگی‌نامه

سعید جلیلی متولد سال ۱۳۴۴ در شهر مشهد به دنیا آمد....

 


برچسب‌ها: دكتر سعید جلیلی, دكتر محمود احمدي نژاد, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, دكتر علي لاريجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

جواد اطاعت (زاده ۱۳۴۲ - شهرستان داراب) سیاستمدار و استاد دانشگاه شهید بهشتی است. وی در مناصب متعدّدی در جمهوری اسلامی ایران مشغول به کار بوده‌است. او همکنون استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی است. او چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ فعالیت خود را با حزب اعتماد ملی قطع کرد و به بنیاد باران پیوست.


برچسب‌ها: جواد اطاعت, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, سيدمحمدخاتمی, مهندس ميرحسين موسوي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

 

دكتر محمدرضا عارف (زاده ۲۷ آذر ۱۳۳۰ در یزد، ایران) سیاست‌مدار و استاد دانشگاه ایرانی است، وی بین سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ معاون اول رئیس جمهور ایران سید محمد خاتمی بود و در حال حاضر عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام (از ۲۵ اسفند ۱۳۸۱)، استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف و رییس هیئت مدیرهٔ بنیاد باران است.

وی دارای مدرک کارشناسی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در مهندسی برق و دکترا در آمار به سرپرستی تامس ام. کاور از دانشگاه استنفورد آمریکا، و عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم است. او بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ استاد دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان بود. زمینه تحقیقاتی او نظریه اطلاعات و رمزنگاری است.

او در تز دکترای خود به بررسی شبکه‌های غیر حلقوی که در فرستنده‌ها لینکهای قطعی پخش کننده بدون هیچ تداخل در گیرنده‌ها دارند پرداخت. چنین شبکه‌هایی شبکه‌های عارف نامیده می‌شوند

شناسنامه
زادروز ۲۷ آذر ۱۳۳۰
زادگاه یزد Flag of Iran.svg ایران
همسر فاطمه عارف
حرفه مهندس برق، استاد دانشگاه
دین اسلام شیعه
فارغ التحصیل از دانشگاه تهران (لیسانس)
دانشگاه استنفورد (پی اچ دی)
مؤسسه محل کار دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشگاه تهران
دانشگاه صنعتی شریف
وبگاه http://draref.ir/fa/
معاون اول رییس‌جمهور ایران
از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴
بعد از
قبل از
حسن حبیبی
پرویز داوودی
وزیر پست و تلگراف و تلفن
از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹
بعد از
قبل از
محمد غرضی
احمد معتمدی
رئیس دانشگاه تهران
از ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶
بعد از
قبل از
غلامعلی افروز
سید منصور خلیلی عراقی
اولین رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی
از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰

مسئولیت‌های مهم

وی در دوران حیات سیاسی خود ...

 

 


برچسب‌ها: دكتر محمدرضا عارف, دانشگاه تهران, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, سيدمحمدخاتمی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

محمد سعیدی کیا در سال ۱۳۲۵ در اصفهان متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهٔ راه و ساختمان از دانشگاه امیر کبیر تهران دریافت کرد.

ايشان سه فرزند دارند .

محمود احمدی نژاد در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ ...

 

 


برچسب‌ها: محمد سعیدی کیا, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, سيدمحمدخاتمی, آيت الله هاشمي رفسنجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

مصطفی کواکبیان (زادهٔ اسفند ۱۳۴۱ در سمنان) یک سیاست‌مدار اصلاح‌طلب ایرانی و نمایندهٔ مردم سمنان و مهدی‌شهر در هشتمین دورهٔ مجلس شورای اسلامی است.

وی تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در سمنان گذراند. پس از آن در سال ۱۳۶۱ وارد دانشگاه امام صادق شد و افزون بر تحصیل دروس حوزوی تا پایان دوره سطح، مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس خود را در رشته علوم سیاسی از این دانشگاه دریافت کرد.

کواکبیان در سال ۱۳۷۶ مدرک دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد و استاد دانشگاه علامه طباطبایی است.


برچسب‌ها: مصطفی کواکبیان, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری, سيدمحمدخاتمی, نمایندگان مجلس شورای اسلامی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

نعیمه اشراقی (زاده ۱۳۴۴) سومین فرزند حضرت آیت الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی و سرکار خانم صدیقه خمینی و هفتمین نوه حضرت امام خمینی ( ره ) می‌باشد. وی همسر سید محمدحسن طاهری و خواهرزن محمدرضا خاتمی برادر سيد محمد خاتمي رئيس جمهور سابق است.

وی مهندس پتروشیمی و کارشناس ارشد صنایع از دانشگاه امیرکبیر، معاون مدیر عامل و عضو هیئت مدیره شرکت خدمات مهندسی نفت كي.........

 

 


برچسب‌ها: نعیمه اشراقی, خاندان امام خميني, حجت الاسلام سيد حسن خميني, امام خميني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

پرویز آژیده
T80137857-2571661.jpg
شناسنامه
زادروز۱۳۳۶
زادگاهاردبیل، ایران
اطلاعات سیاسی
سمترئیس دانشگاه تبریز
سمت‌های پیشینمعاون سیاسی استاندار آذربایجان شرقی،
مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی،
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی

دکتر پرویز آژیده (زادهٔ ۱۳۳۶ اردبیل) بیست و نهمین رییس دانشگاه تبریز است.او قبل از این به عنوان معاونت سیاسی استاندار آذربایحان شرقی مشغول بود که به دلیل اختلافاتی با علیرضا بیگی، استاندار آذربایجان شرقی، از جمله در جمع اعضای تشکل‌های دانشجویی گفته‌است: «وضع به گونه‌ای شده که دیگر ما را هم تحمل نمی‌کنند.» از سوابق او می توان به عضویت در هیئت علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی در رتبه دانشیاری در دانشگاه تبریز اشاره کرد. او دکتری زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی دارد. از دیگر فعالیت‌های وی تالیف لغت‌نامه ایرا با همکاری جمعی از شاگردانش می‌باشد ...


برچسب‌ها: دکتر پرویز آژیده, دكتر محمود احمدي نژاد, آيت الله هاشمي رفسنجاني, دانشگاه تبریز

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

حسن‌ابراهیم حبیبی (۱۳۱۵ تهران - ۱۲ / ۱۱ / ۱۳۹۱ تهران) وزیر ارشاد دولت بازرگان، وزیر علوم و آموزش عالی و پس از آن وزیر دادگستری دولت میرحسین موسوی و معاون اول دو دوره اکبر هاشمی رفسنجانی و دولت اولِ سید محمد خاتمی در ایران بود. حبیبی دارای دکترای جامعه‌شناسی و حقوق از دانشگاه سوربون بود.

گفت و گوی سید حن خمینی با حداد عادل در مراسم خاکسپاری پیکر مرحوم حسن حبیبی

بقیه متن در ادامه مطلب ... :


برچسب‌ها: دکتر حسن حبیبی, مهندس مهدي بازرگان, سيدمحمدخاتمی, آيت الله هاشمي رفسنجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

حاج قربان سلیمانی (۱۲۹۹ - ۳۰ دی ۱۳۸۶)، بخشی و نوازنده دوتار و خواننده موسیقی محلی شمال خراسان بود.

وي از استادان مسلم موسيقي مقامي يا نوايي ايران و از معدود بازماندگان "بخشي" در خطه خراسان بود.

"موسيقي مقامي و يا نواحي" به نوع خاصي از موسيقي سنتي گفته مي‌شود كه بر اساس فرهنگ، سنن بومي و محلي يك منطقه جغرافيايي بوجود آمده، سينه به سينه و نسل اندر نسل به آيندگان منتقل مي‌شود.

در گذشته موسيقي مقامي را در زمان جشن، عزا، كاشت، داشت و برداشت محصول و نيز مراسمي مشابه مي‌خواندند كه گاه اين موسيقي با حركات موزون و خاصي تركيب شده و رقص محلي را خلق مي‌كرد.

در فرهنگ خراسان "بخشي" به كسي گفته مي‌شود كه تمامي مراحل ارتقا علمي در زمينه موسيقي مقامي يعني "ساخت ساز(دو تار)، نقالي، سرايندگي و خوانندگي اشعار و نيز تاريخ نتها را" بلد باشد.

حاج قربان در علی‌آباد قوچان به دنیا آمد. او زیر نظر پدرش کربلایی رمضان، که خود از دوتارنوازان مشهور شمال خراسان بود، نواختن دوتار را آموخت و بعد از مرگ پدرش از بخشی‌های شمال خراسان همچون خان‌محمد، عِوَض (عیوض) و غلامحسین تعلیم گرفت.

حاج‌قربان به سه زبان ترکی، کردی و فارسی آواز می‌خواند.

وی در سال ۱۳۴۵ به دلیل توصیهٔ یکی از متشرعین، دست از موسیقی کشید؛ ولی در سال ۱۳۶۲، دوباره نواختن را آغاز کرد.

حاج قربان در کنسرت‌هایی در ایران و خارج از ایران شرکت کرد و یک آلبوم از آثار او منتشر شد. وی همچنین به کشورهای بسیاری مانند پرو، هلند، تونس، ترکیه، بلژیک، انگلستان، سوئیس، کلمبیا، اکوادور، پاناما، فرانسه و چند شهر آمریکا نیز سفر کرد.

از جمله افتخارات وی می‌توان به کسب مقام اول جشنوارهٔ موسیقی لیون فرانسه و همچنین احراز مقام ستارهٔ جشنواره اوینیون فرانسه اشاره کرد. وی ده‌ها اجرای دوتارنوازی در کنسرت‌های موسیقی کشورهای اروپایی، آسیایی و امریکا داشت

حاج قربان در داخل کشور هم مقام‌های برتر جشنوارهٔ موسیقی فجر ایران بین سال‌های ۶۹ تا ۷۱ را به دست آورد و دوازده دورهٔ متوالی داور ثابت جشنواره‌های موسیقی مقامی کشور بود همچنین وی نشان درجهٔ دو فرهنگ و هنر را نیز از سیدمحمد خاتمی رییس جمهور وقت، دریافت کرد.

او در آلبوم شب، سکوت، کویر، با شجریان همکاری کرد.

حاج قربان در سال ۱۳۸۵ در نخستين همايش آواها و نواهاي خراسان كه در كاشمر برگزار شد، طي مراسمي با اهداي دو تارش به پسرش عليرضا سليماني كه او نيز از استادان بزرگ موسيقي مقامي است با موسيقي وداع کرد.

درگذشت

قربان سليماني استاد پيشكسوت موسيقي مقامي خراساني يكشنبه ۳۰ دي ۱۳۸۶ در سن ۸۷ سالگي در قوچان دارفاني را وداع گفت.

صفار هرندی، محمدرضا شجریان، محمد حسین احمدی (مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد وقت)، عثمان محمدپرست در پیام‌های جداگانه به خانواده وی و جامعه موسیقی پیام تسلیت فرستادند. محمد حق‌گو (نوازندهٔ دوتار و مدرس دانشگاه) با ابراز تاسف از درگذشت استاد دوتار خراسان، حاج‌قربان سلیمانی با بیان این مطلب افزود: مرگ امثال حاج‌قربان واقعا اسباب تاسف است.

*****************************

آقای حمیدرضا سیدی قوچان عتیق در نظرات این پست درباره استاد این مطلب را فرستاده اند که عیناً منتشر میشود :

قربان سلیمانی معروف به حاج قربان پیشکسوت دوتار نواز ایران در سال ۱۲۹۹ در روستای علی‌آباد قوچان به دنیا آمد.

او از کودکی به دو تار نوازی علاقه داشت و افتخارات زیادی در عرصه‌های داخلی وخارجی به دست آورد که کسب مقام اول جشنواره موسیقی لیون فرانسه، احراز مقام ستاره جشنواره آوینیون فرانسه، اجرای ده‌ها دوتار نوازی در کنسرت‌های موسیقی کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا از آن جمله است.

قربان سلیمانی در داخل کشور هم مقام‌های برتر جشنواره موسیقی فجر ایران بین سال‌های ۶۹ تا ۷۱ را به دست آورد و ۱۲ دوره متوالی داور ثابت جشنواره‌های موسیقی مقامی کشور بود.

این نوازنده چیره‌دست خراسانی از دست سیدمحمدخاتمی رییس جمهوری وقت نشان درجه ۲ فرهنگ و هنر دولتی دریافت کرده بود.

قوت در پنجه و انگشت‌گذاری شفاف از جمله ویژگی‌های بارز حاج قربان سلیمانی بود.

حاج قربان درسال ۱۳۸۵ با اهدای دو تارش به پسرش علیرضا سلیمانی با موسیقی وداع کرد.

قربان سلیمانی استاد پیشکسوت موسیقی مقامی خراسانی یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶در سن ۸۷ سالگی در قوچان دارفانی را وداع گفت.



#خبرنگارفضای_مجازی‌_قوچان
#حمیدرضاسیدی_قوچان_عتیق
تلگرام
🆔 T.me/hamidreza42643
اینستاگرام
🆔 www.instagram.com/hamidrezaseyedi1364


برچسب‌ها: حاج قربان سلیمانی, علیرضا سلیمانی, فعالین در زمینه موسیقی, محمدرضا شجريان
نوشته شده در تاريخ شنبه سی ام دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

نیلوفر ابتکار معروف به معصومه ابتکار (زادهٔ ۱۳۳۹خ / ۱۹۶۰م در تهران) فعال سیاسی، روزنامه‌نگار، مؤلف و مترجم ایرانی و عضو فعلی شورای شهر تهران است.

سوابق

ابتکار نخستین زن ایرانی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ وارد هیئت دولت شده‌است . او بیشتر به‌خاطر نقش خود در تصرف سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و ۸ سال ریاست سازمان حفاظت محیط زیست ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی معروف است.

معصومه ابتکار به همراه والدین خود شش سال در شهرهای فیلادلفیا و ماساچوست در آمریکا اقامت داشت. پدرش دانش آموخته دانشگاه پنسیلوانیا است. او تحصیلاتش را در ایران در مدرسه بین‌المللی ایران زمین ادامه داد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلی تکنیک در رشته مهندسی پتروشیمی شد. اما در سال ۱۳۶۰ تغییر رشته داد و لیسانس خود را از دانشگاه شهید بهشتی در تکنولوژی پزشکی، فوق‌لیسانس و دکترا را در رشته ایمنی‌شناسی (ایمونولوژی) از دانشگاه تربیت مدرس گرفت. بعداً عضو هیئت علمی همین دانشگاه شد.

معصومه ابتکار از دانشجویانی بود که سفارت آمریکا در ایران را در بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا مشارکت داشت و در سفارتخانه به «سیستر مری» یا «خواهر مری» معروف شد، او به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به عنوان سخنگوی گروگانگیران معرفی شد.

ابتکار در شورای سردبیری روزنامه کیهان انگلیسی به فعالیت مطبوعاتی پرداخت و سپس امتیاز فصلنامه فرزانه را گرفت و به انتشار آن پرداخت. او طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ به تشکیل موسسه مطالعات وتحقیقات مسایل زنان اقدام کرد. ابتکار در آستانه برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن(پکن - ۱۹۹۵)مسئولیت دفتر هماهنگی سازمان‌های غیردولتی زنان و نیز نایب رییس کمیته ملی این کنفرانس را عهده دار شد. او در سال ۱۳۷۵ با تشکیل شبکه سازمان‌های غیردولتی زنان در ایران به عنوان رییس این شبکه انتخاب شد.

ابتکار بعدها به عضویت کابینه سید محمد خاتمی، معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان محیط زیست ایران درآمد. و نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ در کابینه ایران بوده‌است.

نگارش کتاب Takeover in Tehran

روایت معصومه ابتکار از وقایع درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران تنها کتابی است که از این ماجرا توسط طرف ایرانی به زبان انگلیسی نگارش یافته و توسط انتشارات تالون بوکز در کانادا منتشر شده‌است. این کتاب به زبان‌های فارسی و عربی نیز ترجمه و به ترتیب با اسامی «تسخیر» و «صراع فی طهران» در تهران و بیروت به چاپ رسیده‌است. انتشار این کتاب به سه زبان در سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ صورت گرفت.

نگارش کتاب خوشه‌های شهریور

خوشه‌های شهریور مجموعه‌ای از وقایع و اتفاقات حضور اولین زن عضو دولت جمهوری اسلامی ایران است که به وسیله انتشارات روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده‌است. معصومه ابتکار در این کتاب خاطرات دوران مسئولیتش را بیان کرده و در ۳۶ فصل به فراز و نشیب‌های هشت سال دولت اصلاحات به ویژه در حوزه محیط زیست پرداخته‌است.

تالیفات اجتماعی

کتاب «صلح طبیعی و اخلاقیات» مجموعه مقالات انگلیسی ابتکار است در زمینه محیط زیست و توسعه پایدار در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شد. مقاله ابتکار با عنوان «وابستگی صلح و پایداری توسعه به معنویت و نقش زنان» در کتاب «بنیان اخلاقی» از انتشارات ترینیتی در آمریکا( ۱۹۸۹ ) و در مجموعه مقالات ۸۰ شخصیت مذهبی، علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان در زمینه ضروریات اخلاقی حفظ محیط زیست منتشر شد. همچنین وی نویسنده یک فصل از کتاب «زنان، قدرت و سیاست در ایران قرن ۲۱ » ( ۱۳۹۰ ) تحت عنوان زنان و محیط زیست است که توسط انتشارات اشگیت در آمریکا منتشر شده‌است .

کسب عنوان قهرمان زمین ملل متحد

همچنین سازمان ملل متحد وی را به دلیل تلاش‌هایش در سازمان حفاظت از محیط زیست ایران به عنوان یکی از هفت «قهرمان زمین» در سال ۲۰۰۶ مورد تقدیر قرار داد . روزنامه گاردین نیز در ۵ ژانویه سال ۲۰۰۸ نام ۵۰ نفر از رهبران محیط زیست را به عنوان کسانی که می‌توانند کره زمین را نجات دهند منتشر کرد که معصومه ابتکار نیز در میان آنان بود .                                                 

فعالیت مدنی

علاوه بر مواردی که در بخش سوابق از فعالیت‌های مدنی معصومه ابتکار ذکر شده، وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان عضو موسس و رییس هیات مدیره مرکز غیردولتی صلح و محیط زیست، موضوعات صلح و محیط زیست را به فعالیت‌های مدنی خود اضافه کرد . او همچنین در هیات امنای بنیاد زینب کبری که تشکل غیردولتی حامی کودکان بی سرپرست است فعالیت دارد

شرکت در انتخابات شورای شهر تهران

وی در انتخابات شورای شهر تهران در سال ۱۳۸۵ یکی از کاندیداهای فهرست اصلاح‌طلبان بود و با پیروزی در انتخابات به عضویت شورا درآمد. ابتکار پس از آغاز کار شورای سوم با تاسیس کمیته محیط زیست در این شورا ریاست آن را بر عهده گرفت. این کمیته حدود ۲۰ کار گروه دارد. معصومه ابتکار از منتقدان دولت‌های نهم و دهم جمهوری اسلامی است. وبلاگ شخصی وی در دامنه پرشین بلاگ در تاریخ ۲۹ مرداد ۸۹ به دلیل نظرات و انتقادات وی با دستور مقامات قضایی مسدود شد.ابتکار در همان تاریخ با ایجاد وبلاگ دیگری در سرویس دهنده بلاگ اسپات اعلام کرد برای دفاع از آزادی بیان به نوشتن ادامه خواهد داد.

معصومه ابتکار به عنوان عضو شورای شهر تهران از ارسال امواجی که بر سلامتی انسان و سلول‌های بدن تاثیر می‌گذارد و می‌تواند موجب اختلال در سیستم ایمنی بدن شود، ابراز نگرانی کرد و با اشاره به مصوبه آن شورا در مورد لزوم ساماندهی آنتن ها و دکل های مخابراتی گفت موضوع پارازیت‌ها از مصوبه شورای شهر مستثنی نیست. براساس مصوبه شورا که ابلاغ نیز شده است دکل، سازه ساختمانی محسوب می شود و برای احداث هر دکل باید از شهرداری پروانه و مجوز اخذ شود. این موضع گیری علیه پارازیت، سبب فشارهای رسانه ای فراوان از سوی سایت های وابسته به نیروهای امنیتی ایران علیه معصومه ابتکار شده، تا جایی که وی را از عوامل داخلی دشمن در پروژه جنگ روانی دانسته و از مدعی العموم خواسته تا علیه وی به جرم تشویش اذهان عمومی اقدام کند. . در حالی که موضوع نگرانی از پارازیت ها مورد تایید بسیاری از متخصصان و حتی سایر اعضای شورای شهر تهران است

فعالیت دانشگاهی

معصومه ابتکار به عنوان دانشیار گروه ایمونولوژی دانشگاه تربیت مدرس در کنار تدریس دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در زمینه‌های مربوط به ایمونولوژی سیستم اعصاب، روابط سیستم ایمنی و اعصاب، سایتوکاین‌ها و ایمونولوژی ویروس‌ها، همچنین واکسن‌های DNA وایمونولوژی ایدز تدریس و در قالب پایان نامه‌های دانشجویی و طرح‌های تحقیقاتی فعالیت می‌کند. از جمله جزو همکاران مولف کتاب «آسم؛ علوم پایه و بالینی» ( ۱۳۸۲) از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی بوده و فصل «نقش آلاینده‌های هوا در بروز آسم» را رقم زده‌است . در زمینه ایمونولوژی نیز وی یک فصل از کتاب «سلول‌های بنیادین و سلول‌های بنیادین سرطانی» را به همراه دو نویسنده همکار به نگارش در آورده که توسط انتشارات اسپرینگر در آمریکا در سال ۲۰۱۱ منتشر شده‌است . همچنین در حال حاضر ۴۰ مقاله علمی ISI در سایت Scopus به نام معصومه ابتکار قابل مشاهده‌است .

ابهام درباره یک مقاله- مقاله علمی چاپ شده توسط خانم ابتکار در مجله Iran Journal Allergy Asthma Immunol توسط محققین پروژه کشف دستبرد علمی دژاووی دانشگاه تکزاس آمریکا با این اتهام که ۸۵٪ آن مشابه مقالات دیگر علمی است یک مقاله تقلیدی شناخته شد.

ابتکار طی نامه‌ای خطاب به محققین پروژه دژاوو از خود در برابر اتهامات وارده دفاع نمود: «آن طور که قبلا در پاسخ به دو ژورنال و مولفین اعلام کردم دو یا سه پاراگراف و یک جدول از مقاله رایدل بدون ذکر منابع درج شده که این یک اشتباه بوده و از بابت آن عذرخواهی کردم ؛ با ذکر این نکته که آن زمان با یک دانشجو کار می‌کردم و نمی‌دانستم برخی از بخش‌های متن را به طور مستقیم استفاده کرده‌است [ابتکار تنها نویسنده مقاله‌است]... این مقاله مروری بوده و با همکاری یک دانشجو انجام شد. قبلا چندین سمینار درباره این موضوع داشتم و ژورنال از من دعوت کرد مقاله‌ای مروری در این باره ارایه دهم. شما مدعی شده‌اید که این مقاله یک کار تقلیدی است. آیا مطالعه مروری قبل از مقاله من در خصوص آلودگی هوا و تغییرات الگوهای سایتوکاینی منتشر شده‌است؟ آیا این ایده برای مقاله مروری جدید بوده و یا براساس ادعای شما تقلیدی به حساب می‌آید؟ جناب دکتر گارنر، کار شما برای من آگاه کننده بود و من به خاطر کوتاهی عذرخواهی کرده‌ام و پس از این در تهیه مطالب علمی دقت بیشتری خواهم کرد و از شما نیز ممنونم؛ ولی با توجّه به موارد بالا آیا فکر نمی‌کنید قضاوتی ارزشی را در مورد من انجام دادید، بدون اینکه فرصت پاسخ و دفاع به من داده باشید و ادعاهای خود را روی اینترنت برای طیف وسیعی از ببیندگان گذاشتید در حالی که امکان پاسخ گویی من نبوده‌است؟»

نشریه نیچر در یکی از شماره‌های بعدی خود گزارشی از بازتاب این حادثه در ایران به چاپ رساند که در آن یکی از نویسندگان مقاله اصلی اعلام کرده‌است از توضیحات ابتکار قانع نشده‌است و گفته‌است: «مقاله کپی واقعی از کارهای دیگران است و حتی غلط‌های نگارشی نیز کپی شده‌است.» محمداسلامی سردبیر این ژورنال ایرانی در مصاحبه با نیچر اعلام کرد مقاله مذکور پس فرستاده خواهد شد و همچنین در سرمقاله‌ای بر سیاستش در برابر کپی برداری تاکید خواهد کرد. وبگاه رجانیوز ادعا کرده‌است که وی با اعتراف به دزدی علمی خود در نشستی در دانشگاه شیراز گفت: «من عذر می‌خواهم، انسان جایز الخطاست.»اما وزارت علوم می‌گوید که این موضوع «در پی پیگیری» به عنوان یک تقلب به اثبات نرسید . طی بررسی های بعمل آمده در دانشگاه تربیت مدرس معصومه ابتکار بدلیل سهل انگاری در مورد قوانین مالکیت معنوی در نوشتن مقاله فوق به توبیخ کتبی و درج در پرونده محکوم شد

 


برچسب‌ها: معصومه ابتکار, سيدمحمدخاتمی, روزنامه اطلاعات, دانشگاه شيراز
نوشته شده در تاريخ سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
غلامحسین كرباسچی ؛ روحانی سمت راست تصویر/ ۱۳۵۸ شمسی پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از ميان ۵۸ شهرداري كه در يكصد سال گذشته كليددار پايتخت بوده اند، يك نفر طولاني ترين دوره مديريت را به نام خويش رقم زده؛ بيشترين پروژه ها را به اجرا درآورده؛ براي اولين بار در دوران اقتصاد نفتي، تهران را بدون پول نفت اداره كرده؛ طرح جابجايي پايتخت را به بايگاني فرستاده؛ پايه گذار رويه هايي شده است كه خوب يا بد، بسياري از آنها هنوز جاري اند و چنان بوده كه همه شهرداران پيشين و پسين در قياس با او لقب بهتر يا بدتر گرفته اند. او همان كسي است كه از پشت ميز مديريت، يكراست پشت ميله هاي زندان رفت: غلامحسين كرباسچي

غلامحسین کرباسچی (زاده ۱۳۳۲ در قم)، شهردار تهران در سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۷ بود و در حال حاضر دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی است.

جواني

غلامحسین کرباسچی فرزند آیت الله محمدصادق کرباسچی در سال ۱۳۳۲ در قم متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی به حوزه علمیه قم پیوست و در مدرسه علمیه حقانی مشغول به تحصیل گردید. وی از با استعدادترین طلبه ها بود. او در همین زمان فعالیت سیاسی را در مخالفت با حکومت پهلوی آغاز نمود.در سال ۱۳۵۲ به جرم فعاليت عليه رژيم شاهنشاهي دستگيد و به چهارماه زندان محكوم شد .  پدرش آیت الله کرباسچی (ملقب به تهرانی) از یاران مورد اعتماد امام خميني ( ره ) بود. او همزمان با تحصیلات فقه و اصول در دانشگاه نیز تحصیل نمود.

فعالیت‌های سیاسی-اجرایی

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا به صدا و سيما رفت و در آنجا فعاليت نمود ، سپس در دوران جنگ نماینده حضرت امام ( ره ) در ژاندارمری جمهوری اسلامی بود. او با فرمان و نظر مستقیم امام خميني ( ره ) به استانداری اصفهان منصوب گردید و در این زمان چنان خوش درخشید که پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۸ از استانداری اصفهان به شهرداری تهران منتقل شد و دوباره طرح جامع شهر تهران را که در زمان شهرداری غلامرضا نیک‌پی طرح‌ریزی شده‌بود ادامه داد که در کنار گذاردن پیشنهادات مطرح شده بعد از پایان جنگ مبنی بر انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر تاثیرگذار بود. از جمله کارهای دیگر وی ساخت متروی شهر تهران بود. او در دوران شهرداری تهران و در جریان اقدامات خود از حمایت آيت الله هاشمی رفسنجانی بر خوردار بود.

در دوران وی برای اولین بار شهردار تهران در هیات دولت در کنار وزرا و معاونان رییس جمهور حضور یافت. این وضعیت تا انتصاب آقاي دكتر محمود احمدی‌نژاد به شهرداری تهران ادامه داشت.

در آستانهٔ برگزاری انتخابات مجلس پنجم، وی به همراه عده‌ای دیگر از وزرا و معاونان آيت الله هاشمی رفسنجانی، حزب کارگزاران سازندگی را تاسیس کرد و در کنار جامعهٔ روحانیت مبارز تهران به ارائه لیست انتخاباتی پرداخت. پس از کناره گیری وزرای دولت آيت الله هاشمی رفسنجانی از حزب کارگزاران ، غلامحسین کرباسچی عملاً بعنوان چهرهٔ اول حزب مطرح شد.

تأسیس مؤسسه همشهری و انتشار روزنامه همشهری و نشریات و ویژه نامه‌های وابسته به آن و راه اندازی فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ در تهران از اقدامات وی بود.

محاکمه

در سال ۱۳۷۷ در دومین سال دورهٔ اول ریاست جمهوری حجت الاسلام سید محمد خاتمی، کرباسچی که همراه حزب کارگزاران سازندگی از طرفداران کلیدی خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بود، به همراه عدهٔ دیگری از معاونانش و شهرداران مناطق تهران توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به فرماندهی سردار نقدی دستگیر و بازجویی شد. سردار نقدی چندی بعد در دادگاه نظامی به اتهام شکنجه شهرداران به ۸ ماه حبس قطعی محکوم شد . کرباسچی از سوی قاضی حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه‌ای به اتهام جرایم مالی محاکمه و به ۳ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از مشاغل دولتی و جزای نقدی محکوم شد. وی از جمله متهم به استفاده از امکانات شهرداری تهران در جهت حمایت از کاندیدای خاص در انتخابات هفتم ریاست جمهوری بود.

 کرباسچی سرانجام پس از طی نزدیک دو سال حبس، از زندان آزاد شد. وی از آن زمان به فعالیت‌های غیر دولتی مشغول است.

پس از آزادی

در اسفند سال ۱۳۸۵ دادگاه مطبوعات، روزنامه هم‌میهن را که کرباسچی مدیر مسئول آن بود، از اتهاماتی که در سال ۱۳۷۹ مبنای توقیف آن شده بود تبرئه کرد. این روزنامه از اواخر اردیبهشت ۱۳۸۶ به سردبیری محمد قوچانی دوباره منتشر شد،ولی پس از انتشار ۴۳ شماره قاضی مرتضوی دادستان تهران به بهانه نقض دادرسی آنرا دوباره توقیف کرد.

 

انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)

او در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري از نامزدی مهدی کروبی حمایت کرد و به عنوان معاون اول او در صورت پیروزی معرفی شده بود.

 


برچسب‌ها: غلامحسين كرباسچي, امام خميني, سيدمحمدخاتمی, آيت الله هاشمي رفسنجاني
نوشته شده در تاريخ شنبه دوم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

هادی ساعی بنه‌کهل (زادهٔ ۲۱ خرداد ۱۳۵۵ در شهر ری )، قهرمان تکواندو جهان و المپیک است. او با به‌دست آوردن دو مدال طلا و یک مدال برنز، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی در تاریخ بازیهای المپیک است. پدر و مادر هادی ساعی اهل روستای بنه کهل از توابع شهرستان بستان آباد در استان آذربایجان شرقی می باشند

خواهر هادی مهروز ساعی نیز عضو تیم ملی تکواندو بانوان ایران و یکی از معروف‌ترین ورزشکاران زن ایران است. هادی ساعی عضو شورای شهر تهران نیز هست.

خبر ايرنا درباره تولد پسر هادي ساعي : به گزارش ايرنا، هادي ساعي نام "تايماز" را که از اسمهاي آذري است براي پسر خود انتخاب کرده است.۱  بهمن ۱۳۸۸

زندگی ورزشی

او تمرین تکواندو را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و از رده سنی نوجوانان تاکنون به طور مستمر در تیم ملی تکواندو ایران حضور داشته‌است. ساعی برنده مدال برنز المپیک سیدنی و مدال طلای المپیک آتن در دسته ۶۸ کیلوگرم و مدال طلای المپیک پکن است که اولین مدال و مدال طلای ایران در ورزشی غیر از کشتی و وزنه برداری در المپیک بودند. قد او ۱۸۲ سانتیمتر و وزنش ۷۹ کیلوگرم است.

مقام‌ها

  • Silver medal.svg ارتش‌های جهان ۱۹۹۵
  • Bronze medal.svg ارتش‌های جهان کرواسی ۱۹۹۶
  • Gold medal.svg بازی‌های غرب آسیا ۱۹۹۷
  • Gold medal.svg جام جهانی آلمان ۱۹۹۸
  • Gold medal.svg مسابقات جهانی ادمونتون، کانادا ۱۹۹۹
  • Gold medal.svg انتخابی المپیک سیدنی ۱۹۹۹
  • Gold medal.svg جام جهانی فرانسه ۲۰۰۰
  • Bronze medal.svg المپیک سیدنی ۲۰۰۰
  • Gold medal.svg جام جهانی ویتنام ۲۰۰۱
  • Gold medal.svg قهرمانی آسیا و اقیانوسیه ۲۰۰۲
  • Gold medal.svg جام جهانی ژاپن ۲۰۰۲
  • Gold medal.svg بازیهای آسیایی بوسان ۲۰۰۲
  • Silver medal.svg مسابقات جهانی گارمیش-پارتنکیرچن، آلمان ۲۰۰۳
  • Gold medal.svg انتخابی المپیک آتن ۲۰۰۴
  • Gold medal.svg المپیک آتن ۲۰۰۴
  • Gold medal.svg مسابقات جهانی مادرید ۲۰۰۵
  • Gold medal.svg قهرمانی آسیا تایلند ۲۰۰۶
  • Bronze medal.svg بازی‌های آسیایی دوحه ۲۰۰۶
  • Bronze medal.svg مسابقات جهانی پکن ۲۰۰۷
  • Gold medal.svg المپیک پکن ۲۰۰۸

فعالیت سیاسی

ساعی در سال ۱۳۸۵ در سومین دوره انتخابات شورای شهر تهران شرکت کرد. او در فهرست ائتلاف اصلاح طلبان قرار داشت، به مقام پنجم انتخابات رسید و به شورای شهر تهران راه یافت. این در حالی بود که در زمان انتخابات برای شرکت در بازیهای آسیایی در دوحه به‌سر می‌برد و مسابقات او در بازیهای آسیایی دوحه، به دلیل ممنوع‌التصویر شدن از صدا و سیما پخش نشد. چند روز بعد او در جشن شب یلدا در نشریه چلچراغ جایزه شجاعت را که از طرف خوانندگان این هفته‌نامه دریافت کرده بود به سید محمد خاتمی اهدا کرد.

حواشی

  • هادی ساعی در دی ۱۳۸۲، پس از وقوع زمین‌لرزه بم مدال‌های خود را (یک مدال برنز المپیک و دیگر مدالهای کسب شده‌اش تا آن زمان) را برای کمک به زلزله زدگان اهدا کرد. او پس از قهرمانی در المپیک ۲۰۰۸ پکن در مصاحبه با خبرنگاران گفت که مدال طلایی که در المپیک آتن گرفته بود، دزدیده شده است. او همچنین مدال‌اش را به مردم ایران و آذربایجان به خصوص زادگاهش شهرستان بستان آباد تقدیم کرد.
  • به گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، هادي ساعي قهرمان ارزنده تكواندو المپيكي چين طي پيامي به مردم آذربايجان اين افتخار و مدال خود را تقديم به مردم ايران اسلامي، آذربايجان و بستان آباد، زادگاه خود كرد. هادي ساعي پرافتخاترين ورزشكار طول تاريخ المپيك ايران اسلامي امروز گفت: بسيار خوشحالم كه اين مدال رنگين را با دعاي خير مردم براي كشورم به دست آوردم و پرچم پرافتخار و مقدس ايران اسلامي را در المپيك چين به اهتزاز در آوردم. وي افزود: سلام گرم و صميمي خود را به مردم غيور و خونگرم آذربايجان به خصوص زادگاه خود،قره كويل بستان آباد مي رسانم و اميد آن دارم تا اين هديه ناچيز من را بپذيرند.
  • با این که او در ده سال اخیر مانند ورزشکارانی چون حسین رضازاده و آرش میراسماعیلی برای ایران مدال کسب‌کرده است، همواره در بین رسانه‌ها و مسئولین کشور از توجه کمتری نسبت به دیگران برخوردار بوده است. در المپیک ۲۰۰۸ پکن که او تنها مدال طلای ایران را کسب کرد، نگاه تمامی رسانه‌ها و مسئولین به یکباره به سوی او برگشت.

خداحافظی از تکواندو

هادی ساعی در ۱۴ آبان ۱۳۸۷ خداحافظی خود را از دنیای قهرمانی اعلام کرد و در ۱۸ آبان ۱۳۸۷ پس از انجام یک مسابقهٔ نمادین با امید غلامزاده در خانه تکواندو چهار گوشهٔ تشک را بوسید و به‌طور رسمی از رقابت‌های تکواندو کنار رفت.

N_5553.jpg

در روز خداحافظي از تكواندو به همراه همسرش

مصاحبه روزنامه دنياي اقتصاد با هادي ساعي

هادي ساعي را همه با تكواندو مي‌شناسند، اما هادي ساعي برايش مهم نيست به چه نامي بشناسندش، بيشتر دوست دارد تجربه كند. اينار تجربه اش متفاوت است، قرار نيست رزمي كاري كند، قرار نيست پشت صندلي شوراي شهر بنشيند، بلكه قرار است سوار بر اسب گرانقيمت و سفيد خود از روي موانع بپرد.


اين توضيح كوتاهي است براي ورود به يك گفتگ‌و گو، گفت‌وگو با ورزشكاري كه كمتر كسي وي را سواره ديده است. اين شما و اين هادي ساعي سوار بر اسب.

چرا اسب‌سواري را انتخاب كرديد؟ چه جذابيتي داشته است؟
من حدود ۱۴ - ۱۳ سال است كه اسب‌سواري مي‌كنم، علاقه زيادي به اسب داشتم، يك دليل ديگر اينكه در رشته سواركاري هم مي‌توانيد پرش با اسب را كار كنيد، اكثرا كساني كه در مسابقات جهاني شركت مي‌كنند افرادي هستند كه حدودا بيش از ۴۰ سال سن دارند. ورزشي است كه سن در آن مطرح نيست، بعد از قهرماني در تكواندو، مي‌خواستم رشته‌اي را انتخاب كنم كه سن و سال در آن زياد دخيل نباشد. سواركاري تنها رشته‌اي است كه در آن شما با يك موجود زنده به رقابت مي‌رويد، كه اين خودش هيجان خاصي دارد و در درجه اول شما بايد با اسبي كه داريد ارتباط خوبي برقرار كنيد تا بتوانيد همه حركاتش را در مسابقه بشناسيد، بايد هماهنگي زيادي با اسب داشته باشيد.
بهترين سن براي شروع اسب‌سواري چه زماني است؟
سن ۸ - ۷ سالگی سن خوبي است، ولي در اين سن، بچه‌ها بايد با اسب‌هاي پوني (Poni) يا اسب‌هاي كوچك كار كنند، چون اگر با اسب‌هاي بزرگ كار كنند، پاهايشان پرانتزي مي‌شود. ما هم تنها باشگاهي در تهران هستيم كه Poni كلاپ براي بچه‌ها داريم، باشگاه‌هاي ديگر هم شايد داشته باشند، ولي مثل ما فعال نيستند، ما يك گروه نمايش، مسابقه جام‌ها هم داريم. اين باعث شده محيط باشگاه ما خانوادگي شده است.
اگر يك نفر بخواهد شروع كند چه فرآيندي را بايد طي كند؟
چون اكثرا فكر مي‌كنند ورزش سواركاري بسيار گران است، ما سعي كرديم پايين‌ترين قيمت‌ها را براي كلاس‌هاي آموزشي بگذاريم، به همين دليل استقبال بسيار خوبي شده است. نيازي نيست كسي كه ثبت‌نام مي‌كند حتما اسب داشته باشد. باشگاه، مربي و اسب را در اختيارشان قرار مي‌دهد.
زمان دوره آموزشي چقدر است؟
۸ - ۱۰ جلسه

اگر يك نفر از صفر شروع كند تا يك اسب‌سوار حرفه‌اي شود، چه مقدار زمان لازم است؟
در سواركاري، هيچ‌كس نمي‌تواند حرفه‌اي شود. بهترين سواركاران دنيا هم نمي‌توانند چنين ادعايي كنند، ولي براي اينكه كسي بتواند يك سواري خوب و متوسط انجام دهد،  ۵ - ۴ دوره بايد طي كند.
هزينه‌اش چه مقدار است؟
هزينه كلاس‌هاي عمومي در حدود ۱۴۰ هزار تومان است. هزينه كلاس‌هاي خصوصي هم ۲۴۰ هزار تومان است.
چه تفاوت‌هايي دارد؟
در كلاس خصوصي تعداد نفرات كمتر است. بيشترين تعداد در كلاس‌هاي عمومي ۸ نفر است ولي در كلاس‌هاي خصوصي نهايتا ۴ نفر هستند، كه در محيط بزرگ‌تر كار مي‌كنند و زمان كلاس‌ها بيشتر است. مدت زمان كلاس خصوصي در هر جلسه يك ساعت است و كلاس عمومي ۴۵ دقيقه است. كيفيت اسب‌هاي كلاس خصوصي بهتر است.
هزينه كلي چه مقدار مي‌شود؟ با وسايل متوسط؟
شما با ۱۰۰ هزار تومان مي‌توانيد يك دست لباس بخريد و با يك ميليون تومان هم مي‌توانيد يك دست لباس بخريد.
براي شركت در مسابقات چه خصوصياتي بايد داشت و چگونه مي‌توان به آن وارد شد؟
مسابقات رده‌بندي دارد، كسي كه تازه شروع كرده است، در رده مبتدي شركت مي‌كند و اگر ۵ بار اين رده را بدون خطا بگذراند، مي‌تواند به رده E برود، اگر در رده E بتواند ۳ بار بي‌خطا بپرد، بعد مي‌تواند در مسابقات بزرگ‌تر هم شركت كند. رده‌بندي‌ها به ارتفاع موانع است.
زمان هر مسابقه چقدر است؟
هر مسابقه یک زمان مشخص دارد. در هر مسابقه سوارکاری به ۱۵ - ۱۰ درصد از نفراتی که ثبت‌نام می‌کنند جایزه می‌دهند، اگر ۱۰۰ نفر شرکت کنند، به ۱۰ نفر جایزه می‌دهند. تعداد نفراتی که در مسابقه حضور دارند تعیین می‌کند که چه تعداد جایزه می‌گیرند، مسابقه زمان‌های مختلفی دارد. در سوارکاری یک مسابقه داریم به نام راید اند داریو که سوار اسب مي‌شويد مسافتی را با اسب می‌روید بعد از اسب پیاده می‌شوید و بقیه مسیر را با ماشین طی می‌کنید که این در ايران چند بار برگزار شد. مسابقات گروهی هم داریم.
این مسابقات چند بار در سال انجام می‌شود؟
از خرداد به بعد تا آخر سال هر هفته مسابقه برگزار مي‌شود. مسابقه فدراسیون، لیگ هیات هم داریم.
هزینه خرید و نگه‌داری اسب چه مقدار است؟
از  ۴ - ۳  میلیون تومان هست تا ۴ میلیون دلار. در باشگاه ما پانسیون اسب ۴۹۰ هزار تومان در ماه است، مبلغی از آن برای مربی است که با اسب کار کند.
تفاوت قیمت‌های اسب بر چه اساسی است؟
هر اسبی برای یک کاری است، اسب‌هایی که برای پرش استفاده می‌شود اسب‌های اروپایی هستند: آلمانی، هلندي، بلژیکي و... اسب‌های کورس، اسب‌های انگلیسی هستند.
قیمت‌ها برطبق نژاد، خط خونی، تکنیک پرش و... متفاوت است.
گران‌ترین اسب برای کدام نژاد و کشور است؟
آلمان
گران‌ترین اسبی که اینجا خریدوفروش شده چقدر بوده است؟
در ایران ۲ هفته پیش یک اسب آلمانی به قيمت  ۳۲۰ میلیون تومان فروخته شد.
برخورد مردم با هادی ساعی سوارکار چطور است؟
بعضی‌ها باورشان نمی‌شود، چند وقت پیش، یک نفر برای ثبت‌نام آمده بود، من در دفتر نشسته بودم، به من گفت: شما خیلی شبیه آن ورزشکار هستید. بعد گفت شما هادی ساعی هستید؟ گفتم بله. گفت نه! شوخی می‌کنید. گفتم خب، نه نیستم. بعد دوباره کمی نگاهم کرد، گفت نه، واقعا خود هادی ساعی هستید.
فکر می‌کنید شباهتی بین تکواندو و اسب‌سواری وجود دارد؟
بیشتر حرکات تکواندو با پا است، سوارکاری هم همین‌طور است. دستوراتی که به اسب می‌دهند بیشتر با پا است. اگر پاهای قوی دارید بهتر پیشرفت می‌کنید.
دوست دارید، ۲۰ - ۱۰ سال دیگر هادی ساعی تكواندوكار در ذهن‌ها باشد یا هادی ساعی سوارکار؟
فرقی نمی‌کند. من دوست دارم اگر قرار است در ذهن کسی بمانم به عنوان یک انسان بمانم. رشته اصلی من تکواندو است، سوارکاری را بعد از کنار گذاشتن تکواندو به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنم و در مسابقات مختلف شرکت می‌کنم. چند بار هم جایزه گرفتم، مثلا در سال گذشته ۵ - ۴  بار جایزه گرفتم. برای شركت كردن در مسابقات قهرمانی امتیاز آوردم؛ ولی مسابقات کشوری دوشنبه و چهارشنبه و جمعه برگزار می‌شود. در روز چهارشنبه ایران نبودم به همین دلیل نتوانستم شرکت کنم، ولی یکی از اسب‌هایم شرکت کرد و با یک سوارکار دیگر، جزو  ۳ - ۲ تای اول بود ولی در آخرین راند چند تا مانع را زد و ششم شد.
سواری را مثل تکواندو و جدی و حرفه‌ای می‌بینید؟
بله. من سوارکاری را به صورت جدی دنبال می‌کنم. قبل از اینکه از تکواندو خداحافظی کنم، چون مشغول اردوها و مسابقات بودم، خیلی وقفه افتاد، ولی بعد از خداحافظی از تکواندو یعنی در چند سال گذشته هر روز تمرین کردم.
در ورزش، پسر علي پروين هميشه زير سايه پدرش است، در هنر، همايون شجريان هم همین‌طور است. حالا هادي ساعي تكواندوكار كه پرافتخارترين ورزشكار المپيك كشور است سايه نمي‌اندازد روي هادي ساعي سواركار؟ يعني مردم پيش خود فكر نمي‌كنند كه حتما هادي ساعي بايد در اسب سواري قهرمان شود؟
اين مساله در تكواندو براي خواهر من اتفاق مي‌افتد، خواهر من جزو اولين كساني است كه توانست مدال آسيايي بگيرد، دومين كسي بود كه توانست مدال بازي‌هاي آسيايي بگيرد. اولين كسي بود كه مدال قهرماني آسيا را براي ايران گرفت.
شما به خواهرتان آموزش داديد؟
تكواندو را با من شروع كرد، وقتي وارد اردوی تيم ملي شد، من هم در اردو بودم و هيچ وقت نتوانستيم با هم تمرين كنيم. من خيلي براي مسابقات راهنمايي مي‌كردم. در ميان دختران جزو كساني است كه خيلي مدال دارد. خيلي‌ها مي‌گويند كه خواهر هادي ساعي است. خودش هم خيلي وقت‌ها از اين حرف‌ها ناراحت مي‌شود. اين اتفاق هميشه مي‌افتد، ولي ورزش‌ها با هم متفاوت‌ است اما اين موضوع به من خيلي كمك كرده است. ورزش سواركاري ورزشي است كه خيلي حس مي‌خواهد، بايد تجربه كنيد و ياد بگيريد. ولي اسب‌ها با هم فرق مي‌كنند خصوصيات، تكنيك و...
استقبال مردم از اين باشگاه و اين ورزش چگونه است؟
به خاطر قيمت‌هايي که گذاشته‌ايم استقبال از اين باشگاه خيلي زياد است و به خاطر موقعيتش و نزديك بودن آن به تهران استقبال خيلي خوب است، هيچ باشگاهي اندازه ما شاگرد ندارد.
ممكن است بعضي‌ها به خاطر حضور شما به اينجا بيايند؟
ممكن است كسي به خاطر حضور من بيايد، ولي اكثرا به خاطر محيط به اينجا مي‌آيند. خيلي‌ها هم به خاطر قيمت‌ها مي‌آيند.
اگر كسي بخواهد يك روز اسب سواري كند، احتياجي هم به آموزش نداشته باشد چه قدر هزينه لازم است؟
براي يك ساعت ۱۵ هزار تومان. اگر احتياج به مربي داشته باشد، يك مربي هم در كنارشان قرار مي‌دهيم.
ما در سواركاري چه جايگاهي داريم؟
در حال حاضر، اصلا جايگاه خوبي نداريم.
مشكلي كه داريم اين است كه نمي‌توانيم اسب‌هاي خودمان را به مسابقات برون‌مرزي ببريم. يك بيماري هست به اسم مش مشه كه مي‌گويند احتمال وجود اين بيماري در ايران زياد است، جزو كشورهاي قرنطينه هستيم. ولي الان ۳ تا از سواركاران با تجربه‌مان توانستند با اسب‌هاي خودشان در آذربايجان مسابقه بدهند؛ اين اتفاق خيلي خوبي است. البته يك بار هم در مسابقات آسيايي قطر، تيم‌ ملي با اسب‌هاي خودمان شركت كردند. اگر بتوانيم با اسب‌هاي خودمان شركت كنيم، شاهد اين خواهيم بود كه سال‌هاي آينده ما هم نماينده‌هايي براي مسابقات آسيايي و حتي المپيك بفرستيم. سواركاران ما در مسابقات با اسب قرضي مسابقه مي‌دادند و هيچ چيز راجع به آن اسب‌ها نمي‌دانستند.
اولين باري كه در مسابقات شركت كرديد، مردم تعجب نكردند؟
اولين باري كه در مسابقات شركت كردم خيلي‌ها تعجب كردند. آن موقع سواركار مبتدي بودم. به خاطر دارم يك بار كه مسابقات ليگ در بندرعباس برگزار مي‌شد. از فرودگاه آمدم به باشگاه، ديدم در تهران مسابقه است. از دوستم لباس و اسب گرفتم، توانستم بدون خطا مسير را طي كنم؛ اسبي هم كه گرفته بودم خيلي باتجربه بود و خيلي كمك كرد.
يك فرد عادي كه آموزش مي‌بيند و در مسابقات شركت مي‌كند و جايزه مي‌گيرد با شما كه برنده شدن در المپيك در مسابقات جهاني برايتان عادي شده، يك ميزان اشتياق داريد؟
در خود تكواندو برايم خيلي عادي شده بود. انگار وظيفه‌اي بود كه بايد انجام مي‌دادم، دفعه‌هاي اول خيلي هيجان داشت. ولي در سواركاري براي خودم خيلي راضي‌كننده است. خيلي فرق مي‌كند چون يك رشته ديگر است. خيلي خوشحال بودم وقتي جايزه گرفتم، خيلي برايم مهم بود.
هادي ساعي تكواندو‌كار، سواركار، عضو فعال شوراي شهر، سياستمدار.
من به‌طور كلي علاقه ندارم كسي مرا به‌عنوان سياستمدار بشناسد. شوراي شهر مردمي‌ترين نهاد يك كشور است؛ اينكه تعدادي آدم‌هاي سياسي در آن هستند متفاوت است. ولي در كل یک جايگاه مردمي است؛ اين برايم مهم بود كه وارد اين حوزه شدم. چون اصلا علاقه ندارم وارد مسائل سياسي شوم وقتي وارد امور سياسي مي‌شويد، بايد يك حزب يا گروه را انتخاب كنيد. من هيچ وقت اين اجازه را به خود ندادم، كسي كه ملي مي‌شود، بايد ملي بماند، نبايد خودم را مختص به يك حزب و گروه كنم. به خودم هم اجازه نمي‌دهم فكر و نظرم را به كسي تحميل كنم، به نظرم اين كار درست نيست. من در شوراي شهر هم هر چيزي را كه به نفع مردم است انجام مي‌دهم. اميدوارم توانسته باشم در انتخاب‌ها و تصميم‌هايم درست عمل كرده باشم. اصلا هم شعار نمي‌دهم. من نسبت به قبل فعاليتم در وزرش بيشتر شده است، قبلا يك تكواندوكار بودم، ولي الان عضو هيات‌رييسه تكواندو و مدير فني تيم‌هاي ملي هستم، در ليگ تيم دارم، در خارج از كشور تدريس مي‌كنم، بعدازظهرها هم اگر خارج از كشور نباشم از ساعت ۴ به بعد هميشه اينجا هستم.
تاثير تغییرات قیمت ارز بر ورزش چگونه است؟
تغييرات دلار در ورزش سواركاري خيلي تاثير گذاشته است. اكثر اسب‌هاي ما اسب‌هاي وارداتي هستند، ولي خوشبختانه يك سري اسب‌هاي خارجي در ايران داريم. سعي مي‌كنند خودشان از اين اسب‌ها كرّه بگيرند و پرورش دهند.

 


برچسب‌ها: هادي ساعي, تبريز, مهروز ساعي, حسين رضازاده
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 


در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر می‌بست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون می‌آمد یک لُنگ می‌گرفت و به شست و شوی اتومبیل‌های کوچه خیابانها می‌پرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک می‌کرد. کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه، خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام می‌داد. بعضی‌ها ادعا می‌کردند لنگی را که احمد خیامی در نوجوانی با آن به شستشوی اتومبیل می‌پرداخت در خانه مجلل سي و هفت هزار متری اش واقع در انتهای زعفرانیه به چشم دیده‌اند که در اتاقش آویزان کرده و به آن افتخار می‌کرد. امّا دیگران ادعا می‌کنند چنین لنگی وجود نداشته است. امّا خاطره اتومبیل شویی‌های نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخار می‌گفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیل‌ها کار می‌کرد که دستهایش ترک می‌خورد و او ناچار می‌شد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخم آن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطره‌ها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.

احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد. روزی که در خردسالی نخستین دوچرخه‌اش را تهیه کرد همه عشق و علاقه‌اش آن بود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیل‌های معدودی بود که در آن سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال کشور به وسیله متفقین از خیابانهای مشهد عبور می‌کردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب می‌شد و قیمت آن بسیار گران بود. احمد نمی‌توانست با پولی که از حمل مسافر با موتور سیکلت یا کرایه‌دادن آن به نوجوانان به دست می‌آورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابان‌های مشهد و تعمیر اتومبیل‌هایی که در کنار خیابان‌ها از حرکت باز می‌ماندند با موتور اتومبیل آشنا شود و بعد‌ها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانه‌اش پانزده هزار کارگر و کارمند کار می‌کردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هر وقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا می‌کرد در مقابل چشم کارگران و راننده‌ها کتش را میکند، آستین‌هایش را بالا می‌زد و مشغول تعمیر اتومبیل می‌شد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیل‌سازی کشور از هر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر می‌آمد. او عاشق این ماشین چهار چرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که با پیچ و مهره‌های آن کار می‌کرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار او داشتم. می‌گفت : «گاهی که در زمستان قرار می‌گذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمان‌های نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، او ساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من می‌آمد. وقتی می‌گفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمی‌شود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت می‌آمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر می‌ماند تا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل می‌کرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که می‌دید کارگر‌های ساختمانی دچار عطش هستند سوار اتومبیل می‌شد به سرعت به کرج می‌رفت و قالب‌های یخ و نوشابه می‌خرید. البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیاد نداشت این‌ها نمونه‌هایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. امّا آیا برای موفقیت همین دو عامل کافی است؟ بسیاری هستند کسانی که عشق و علاقه را با پشتکار به حدّ کمال دارند امّا موفق نمی‌شوند. پس عوامل دیگری هم لازم است که از جمله آن‌ها باید از شانس و ارتباطات یاد کرد. یکی از شانسهای زندگی احمد خیامی آن بود که در حین کارش به عنوان راننده و تعمیر کار با فریدون سودآور نماینده فروش اتومبیل‌ها و اتوبوس‌های مرسدس بنز و همچنین سازنده کامیون‌های خاور آشنا شد. عشق و علاقه و پشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند و مشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت، احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خود احمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد می‌زنند و نا کام می‌مانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی با موفقیت همراه می‌شود و با آن به هدف می‌رسند. احمد بعد از مدّت‌ها ماشین‌شویی، کرایه‌دادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادر کوچک‌ترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس می‌ساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد می‌کردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق می‌ساختند و از قضا خوب هم می‌ساختند. نام بعضی از این اتوبوس‌ها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در می‌آوردند و همچنین اتوبوس‌هایی بودند که به بادماغ و بی‌دماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّا این کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیل‌های مارک‌های مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که در تعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیل‌های مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب می‌شود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی می‌فروشند، صاحبان اتومبیل‌ها و تعمیرکاران هم که می‌دانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بی‌مصرف در می‌آید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند، می‌خرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمی‌داد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نماینده‌های اتومبیل حاضر نمی‌شدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیل‌های کشور‌های مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیل‌ها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت می‌داد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشنده‌ها نشان می‌دادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آن‌ها می‌توانند برای وصول مطالبات خود از سایر دارایی‌های برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشنده‌های قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازه‌های اطراف و اتاق‌های طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهن‌بندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمان‌های دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام «پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد درآمدش آن قدر زیاد بود که احمد می‌توانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.

درآمد احمد خیامی از فروش قطعات یدکی اتومبیل در فروشگاه خیابان اکباتان زیاد بود با گرفتن نمایندگی لاستیک کنیتانتال، باتری دنا و بعضی قطعات دیگر از خارج زیادتر شد به طوری که تصمیم گرفت به آرزوی دیرینه‌اش در مورد ساختن اتاق اتوبوس جامه عمل بپوشاند. قطعه زمینی در جاده کرج بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری یک تومان خرید، یک سالن بزرگ در آنجا ساخت و وسایل کار ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. شکل این سالن شبیه پروانه بود به این سبب اسم آن را سالن شاپرکی گذاشتند -کارگران قدیمی ایران ناسیونال حتماً این بنا را که نخستین بنا در زمین کارخانه بود به خاطر می‌آورند-آن‌گاه از فریدون سودآور نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوسهای مرسدس بنز را می‌گرفت و روی آن‌ها اتاق می‌ساخت. این کار تا اینجا تازگی نداشت. در آن زمان در تهران عده زیادی به ساختن اتاق‌های اتوبوس اشتغال داشتند. و الحق اتاق‌های قشنگی هم می‌ساختند. اتاق‌هایی که در ظاهر با اتاق‌های ساخت خارج فرق نداشت، پس احمد تصمیم گرفت برای جلب خریدار دست به ابتکارهایی بزند. احمد خیامی طی مدتی که اتومبیل‌های مختلف را از تهران به مشهد می‌برد. در بازگشت همین مسیر را به وسیله اتوبوس طی می‌کرد اغلب مشاهده می‌کرد کودکان خردسال یا مردان و زنان سالخورده یا بیماران با خواهش و التماس از راننده تقاضا می‌کنند: آقا… بی زحمت چند دقیقه نگهدارید… و راننده با غر و لند نگه می‌داشت و مسافر شرمزده زیر یک درخت یا پشت یک دیوار خودش را سبک می‌کرد. ایران کشور وسیعی است فاصله بین شهر‌های بزرگ بسیار زیاد است در آن زمان آبادی‌ها بسیار دور از هم بودند و این گرفتاری مسافران همه خطوط اتوبوس‌رانی کشور بود. بعد‌ها که احمد به هواپیما نگاه می‌کرد با خود می‌اندیشید مسافران آن‌ها در موارد اضطراری چه می‌کنند. حتماً به خلبان نمی گویند: «آقا لطفاً یک گوشه نگه دارید…» هواپیما‌ها برای این کار‌ها هم مجهّز شده‌اند. پس چرا او در اتوبوس این کار را نکند؟ بعد از کمی فکر در قسمت انتهایی اتوبوس‌ها یک دستشویی و توالت کوچک درست کرد. این کار مثل تخم مرغ کریستف کلمب ساده بود امّا یکی باید فکرش را می‌کرد. احمد این فکر را کرد و با همین فکر خریداران اتوبوس او چند برابر شد. این کار به شرکت‌های مسافربری دلیلی برای تبلیغ و جلب مشتری می‌داد. وقتی اتاق‌سازهای دیگر از این کار او تقلید می‌کردند احمد یک قدم دیگر برداشت و در گوشه‌ای از اتوبوس یک یخچال نصب کرد تا مسافران در سفرهای طولانی از نوشابه خنک استفاده کنند و بعد‌ها به همان نسبت که کارش رونق پیدا می‌کرد قدم‌های دیگری بر می‌داشت. به جای به کار‌گیری چکش و ارّه معمولی، وسایل برقی و ماشین به کار می‌برد. چند متخصص اتاق‌سازی از آلمان آورد. به جای رنگ‌کردن اتوبوس با قلم مو اتاق رنگ درست کرد. در این اتاق، اتوبوس وارد می‌شد و رنگ‌پاش‌های برقی همه جایش را به طور مساوی رنگ می‌کردند در کنار سالن شاپرکی یک سالن برای ساخت صندلی‌های راحت مخصوص اتوبوس ساخت تا مسافرانی که چندین ساعت روی صندلی می‌نشینند احساس ناراحتی نکنند. این کارگاه صندلی‌سازی بعد‌ها الهام بخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبل‌سازی ایران به نام «مبلیران» شد. در میان مردان خودساخته هستند، کسانی که وقتی از زندگی سخت به مراحل بالا رسیدند اعتقاد پیدا می‌کنند حال که خودشان سختی کشیدند تا به رفاه رسیدند دیگران نیز به نوبه خود باید چنین مراحلی را بگذرانند. احمد خیامی از این گروه نبود عقیده داشت تا حدی که برایش امکان دارد باید از فشار وسختی زندگی دیگران کم کند. او می‌دانست نخستین آرزوی هر کارگر و کارمند ایرانی داشتن یک سرپناه و نجات از خانه به دوشی است. به این سبب همین که کارش در فروشگاه‌های قطعات یدکی خیابان اکباتان و کارگاه ساخت اتاق اتوبوس جاده کرج رونق پیدا کرد به فکر ساختن خانه برای کارگران و کارمندانش افتاد. زمینی در اراضی نیروی هوایی در شرق تهران خرید. از یک مهندس دوست و همکارش خواست در آنجا برای کارگران و کارمندانش خانه‌سازی کند. در آن تاریخ یعنی اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل خورشیدی در ایران سابقه نداشت یک کارفرما در بخش خصوصی برای کارکنانش خانه بسازد. به این سبب این مجتمع مسکونی که به ۱۶ دستگاه معروف شد در میان مردم و کارگران و حتی کارفرمایان چنان شهرتی برای احمد خیامی به وجود آمورد و اعتبار او را میان هم صنفانش چنان بالا برد که یک تشکیلات عظیم روابط عمومی هم نمی توانست از عهده این کار برآید در مورد ناهار نیز کارشناسان خارجی عقیده داشتند که غذای کارگران باید مختصر یعنی به صورت ساندویج باشد تا کارگران زود بخورند و مشغول کار شوند. احمد خیامی با این نظر مخالف بود، او می‌گفت: «کارگر ایرانی در خانه غذای کامل و پرکالری نمی خورد. در کارخانه باید یک وعده غذای گرم و پرانرژی به او بدهیم. به همین خاطر یک رستوران مجهز برای پختن غذای سنتی ایرانی ساخته شد» یک روز محمود خیامی مشاهده کرد یکی از کارگران در گوشه ای از حیاط کارخانه مشغول خوردن نان و پنیر و انگور است. از او پرسید چرا در رستوران کارخانه غذا نمی‌خورد کارگر جواب داد: غذای کارخانه ۱۲ ریال است اما نان، پنیر و انگور ۶ ریال تمام می‌شود من ۶ ریال صرفه‌جویی می‌کنم وچیزی برای خانواده می‌خرم. محمود پس از مشورت با برادر دستور داد که بعد از آن ناهار کارگران در کارخانه مجانی باشد. ما ایرانی‌ها سنت خوبی داریم که امیدواریم آن را در نسلهای آینده نیز هم چنان حفظ کنیم و آن گرامی شمردن خانواده است. احمد که در این زمان مراحل اولیه موفقیت را پیموده بود به فکر خانواده‌اش افتاد. از پدر و مادرش خواست نزد او به تهران بروند، امّا آنها حاضر نشدند مشهد را ترک کنند. احمد در حد امکان برای آنها زندگی راحتی در مشهد فراهم ساخت. برادر کوچکترش مسعود کم سن و سال بود و به تحصیل اشتغال داشت. از محمود که پنج سال از او کوچکتر بود خواست گاراژ و تعمیرگاه مشهد را برچیند و خودش به اتفاق بعضی از کارگران که به نظرش متعهد و متخصص و قابل اعتماد هستند به تهران برود. احمد برای آینده نقشه‌های بسیاری در سر داشت که برادرش محمود می‌توانست در پیاده‌کردن آن برنامه‌ها مدد کارش باشد. محمود خیامی پس از مدّتی کوتاه با همه کارهای فروشگاه قطعات یدکی اتومبیل و کارگاه ساخت اتاقهای اتوبوس آشنایی پیدا کرد و فروشنده‌ها و خریداران را شناخت. احمد وقتی دید او به کارها تسلط پیدا کرده تصمیم گرفت تشکیلاتش را به برادر کوچکترش بسپارد و به مسافرت دور دنیا برود. او این سفر را از دو نظر لازم داشت؛ یکی آنکه کارخانه‌های بزرگ اتومبیل سازی جهان را از نزدیک ببیند و از طرز کارشان آگاه شود و دیگر آنکه از میان آن همه مدل‌های گوناگون یک اتومبیل سواری مناسب را برای مونتاژ در ایران انتخاب کند. در این سفر دو نفر از دوستان و همراهان احمد خیامی او را همراهی می‌کردند. اول به ایتالیا رفت، کارخانه‌های اتومبیل سازی فیات و لانچیا توجه او را جلب کرد به خصوص مجذوب عظمت کارخانه فیات و تنوع تولیداتش شد. فیات در ایران نماینده داشت. برادران کاشانچی (علی و حسن کاشانچی) فیات ۱۱۰۰ را در ایران مونتاژ می‌کردند اما کلیه قطعات این اتومبیل در ایتالیا ساخته و در ایران به هم وصل می‌شد و چون احمد خیامی مدتی نمایندگی فیات را در مشهد داشت و بردران کاشانچی به او خیلی کمک کرده بودن فکر می‌کرد به راحتی بتواند با آنها سر مونتاژ فیات در ایران کنار بیاید. به خصوص آن که آنها تا این زمان هنوز به وارد کردن «پرس»های مورد نیاز کارخانه برای ساختن تنه اتومبیل و قطعات لازم برای مونتاژ اقدام نکرده بودند و دولت هم به آنها فشار وارد می‌کرد که وضع کارخانه را مشخص کنند. احمد خیامی از ایتالیا به اسپانیا رفت. در آن زمان کارخانه اتومبیل‌سازی فورد آمریکا در اسپانیا اتومبیل‌های کوچکی به نام «فی‌یستا» تولید می‌کرد که اسپانیایی‌ها به آن اتومبیل هزار و یک شب لغب داده بودند علّت این نامگذاری آن بود که گفته می‌شد که این کارخانه در هزار و یک روز ساخته شده است. خیامی این اتومبیل را هم پسندید و آن را در اولویت قرار داد. خیامی از اسپانیا راهی آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا شد. او از کارخانه‌های اتومبیل سازی فولکس واگن، مرسدس بنز، دکا، پژو، سیتروئن، رنو و کارخانه روتس سازنده اتومبیل‌های هیلمن، آرو، آونجر و جاگوار بازدید کرد و بیش از همه مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شد. یکی از دوستان و همکاران احمد خیامی که در این سفر او را همراهی می‌کرد می‌گفت : «احمد از این سفر تجربیات فراوانی اندوخت او که تا این زمان فقط در شهر‌های مشهد و تهران اقامت کرده و تعمیرگاه‌ها و کارگاه‌های این دو شهر را دیده بود. از مشاهده کارخانه‌های بزرگ اتومبیل‌سازی اروپا و آمریکا با ده‌ها و صد‌ها هزار کارگر و کارمند چنان به هیجان آمده بود که دائم در حال برنامه‌ریزی بود که در ایران یک کارخانه اتومبیل‌سازی بزرگ تأسیس کند» در بازگشت به ایران اطرافیان خیامی انتظار داشتند اعلام کند که قصد مونتاژ فیات یا فی‌یستا یا ولوو یا یک اتومبیل آلمانی یا فرانسوی را دارد اما وی می‌خواست اتومبیل «آرو» از محصولات کارخانه اتومبیل‌سازی «روتس» انگلستان را مونتاژ کند. «روتس» در آن زمان یک کارخانه اتومبیل‌سازی ورشکسته بود و خیامی در بازدید از آن کارخانه به تولیدات آن از همه کمتر امتیاز داده بود. یکی از دوستان نزدیک خیامی تعریف می‌کرد وقتی ان خبر را شنیدم گفتم : — مگر خودت نگفتی «روتس» یک کارخانه ورشکسته است پس این انتخاب چه معنی دارد؟ او در حالی که در قیافه‌اش اثری از اندوه دیده می‌شود جواب داد: — در زندگی انسان همیشه مختار نیست هر کاری را که می‌خواهد انجام بدهد. بعد بلافاصله اعتماد به نفس خودش را بدست آورد و گفت به زودی خواهی دید من این مدل ورشکسته را به یکی از معتبرترین اتومبیل‌های جهان تبدیل می‌کنم.

اولین کار احمد خیامی بعد از انتخاب اتومبیل انگلیسی آرو برای مونتاژ تأسیس یک شرکت بود. شرکت نام و سرمایه می‌خواست. نامی که او برای کارخانه اتومبیل‌سازی اش انتخاب کرد ایران ناسیونال بود که امروز به ایران خودرو تغییر نام داده است و با آرم یا علامت گردونه‌ای باستانی که به وسیله اسب کشیده می‌شد. امروزه شاید کمتر کسی بداند چرا خیامی این نام را برای کارخانه اتومبیل سازی‌اش انتخاب کرده. یکی از همکاران سابق او در این باره چنین گفت «بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال کشور به وسیله متفقین و آزادی فعالیت سیاسی، جوانان هم به سیاست علاقه پیدا کردند، امّا بیشتر آنها به ویژه روشنفکران و افراد وابسته به طبقات محروم جامعه به عضویت حزب توده در آمدند. حزب توده یک حزب دست چپی متمایل به سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. امّا احمد خیامی با آن که از طبقات پایین جامعه بود و در جوانی محرومیت‌ها کشیده بود تمایلات ملی گرایانه داشت. به این سبب در شعبه مشهد حزب «ایران» نام‌نویسی کرد و در تمام سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ که فعالیت احزاب آزاد بود در آن حزب فعالیت می‌کرد و چون جوانی ورزشکار بود و بارها می‌شد او را در صف اول مبارزه بین احزاب و زد و خورد گروه‌های مختلف سیاسی دید. حزب ایران یک حزب کوچک ملّی بود که رهبران و اعضای آن طرفدار دکتر محد مصدق بودند و وقتی نهضت ملی کردن صنعت نفت آغاز شد همگی به عضویت جبهه ملی در آمدند و در حقیقت ستون اصلی جبهه ملی را تشکیل دادند. بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بسیاری از اعضای حزب ایران گرفتار، محکوم و زندانی شدند امّا احمد مشکلی پیدا نکرد او در زمان جوانی گمنام بود که بین مشهد و تهران فعالیت می‌کرد. بعد از ۲۸ مرداد به کلی از سیاست کناره‌گیری کرد امّا تمایلات ملی گرایانه خودش را از دست نداد به این سبب وقتی برای کارخانه به دنبال اسم می‌گشت نام ایران ناسیونال را انتخاب کرد، ایران به سبب تمایل به حزب ایران و ناسیو نال یا ملی به سبب عضویتش در جبهه ملّی» در مورد اتومبیل هم او نام آرو را نپسندید و تصمیم گرفت برای آن مارک اتومبیل کارخانه روتس یک نام ایرانی انتخاب کند. کلمه آرو در فارسی به معنی «تیر»، «خدنگ» و «پیکان» آمده. او در میان این کلمات پیکان را پسندید. با خواندن این نام انسان کمتر به یاد تیر و خدنگ و نیزه می‌افتد به خصوص که امروز شخص تا نام پیکان را می‌شنود یک اتومبیل در نظرش مجسم می‌شود.

کارخانه ایران ناسیونال روز ۱۲ مهرماه ۱۳۴۱ با سرمایه‌ای در حدود ۱۰ میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از ۲۸ اسفندماه ۱۳۴۲ با تولید اتوبوس شروع به کار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علی اکبر خیامی ، احمد خیامی، محمود خیامی و خانم‌ها مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی بودند درسال ۱۳۴۵ قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودروی پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال ۱۳۴۶ با ظرفیت ۶۰ هزار دستگاه و با حضور مقامات کشورى آغاز شد، این تیراژ به تدریج به ۱۲۰ هزار دستگاه رسید.

در پائیز سال ۱۳۴۶ حسین دانشور از مقامات دربار رژیم شاهنشاهی، از خبرنگاران دعوت کرد تا در مجموعه ایران ناسیونال در جاده کرج به تماشاى اولین اتومبیل ساخت ایران بروند.او در حالی که خودرو پیکان را به همه نشان مى داد اعلام کرد که به زودى کارگران این کارخانه بهترین اتومبیل‌ها را سوار خواهند شد. در سال ۱۳۵۳ خط تولید وانت شکل گرفت، در ۲۷ مهرماه ۱۳۵۳ نیز کارخانه ریخته‌گری و موتورسازی دایر شد تا نسبت به ساخت شش قسمت از موتور پیکان ۱۶۰۰ اقدام کند. شاید دانستن این مطلب جالب است که تولید پیکان پس از یک دهه تولید در انگلستان، در ایران شروع شد. محبوب‌ترین مکان‌هایی که بعد از ایران این خودرو در آن تولید یا فروخته شده است را می‌توان انگلستان و استرالیا دانست.

مدل‌های اولیه پیکان در انگلستان دارای حجم موتور ۱۷۲۵ سی‌سی بود، در سال‌های بعد یعنی سال ۱۹۶۹ مدل دولوکس پیکان که در ایران نیز بسیار مشهور است ساخته شد. بهترین مدل پیکان که در ایران معروف به پیکان اونجر است نیز در سال ۱۹۷۵ ساخته شد؛ تالبوت در آن زمان موتور پرتحرک فورد را بر روی پیکان گذاشته بود. پیکان تا قبل از انقلاب در بیش از شش مدل تولید شد که پیکان استیشن، دولوکس، کار، جوانان برخی از مدل‌های قبل از انقلاب پیکان است.

در روزهاى آغازین کارخانه ایران ناسیونال، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچ کس تصور نمى کرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مى‌رسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما اینگونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مى‌شد، به میان مردم آمد و شد خودرو محبوب آنها. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایه‌اش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده. شاید این اندازه توجه مردم به این خودرو اعجاب‌انگیز باشد، اما گویا ماجرا همان بود که احمد خیامى بعد از سفر پرماجرایش به کشورهاى غربى گفت و اینک با گذشت بیش از 35 سال از زمان تأسیس آن شرکت ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی کشور می‌باشد که به طور متوسط 65 تا ۷۰ درصد تولید خودرو داخل کشور را به طور دائم به خود اختصاص داده است . شرکت ایران خودرو با تولید ۱۱۱۱۱۱ دستگاه خودرو سواری و وانت در سال ۱۳۷۶ رکورد تولید سی ساله‌ی خود را شکست و علاوه بر آن موفق شد به میزان قابل توجهی کمیت و کیفیت محصولات خود را افزایش دهد.

برنامه بعدی احمد و محمود خیامی تاسیس کارخانه‌ای در خراسان یا زنجان بود. انتخاب خراسان به سبب علاقه این دو برادر به زادگاهشان بود، اما زنجان را به این علت انتخاب کردند که اولا در مسیر جاده ترانزیتی بود و می‌توانست قطعات اتومبیل را بسته‌بندی شده به آن جا بیاورند و مونتاژ کنند. از آن گذشته احمد خیامی با ذوالفقاری‌ها و خانواده افشار دوستی داشت و در مورد واگذاری زمین و عرضه نیروی انسانی وعده‌هایی به خیامی داده بودند اما فقط همین نبود. برادران خیامی در کنار مونتاژ اتومبیل سواری، اتوبوس، مینی‌بوس و آمبولانس یکی پس از دیگری موسسات بهداشتی و فرهنگی تازه افتتاح می‌کردند. برای آنکه به فعالیت‌های این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانه‌ها و موسساتشان را در اینجا می‌آوریم:

۱ - کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران

۲ - شرکت پیستون‌سازی ایران

۳ - کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)

۴ - کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)

۵ - کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم ۲۵ درصدی ایران ناسیونال

۶ - کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور

۷ - کارخانه فنرسازی در جاده کرج

۸ - کارخانه تولید شن ریخته‌گری

۹ - کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمت‌هایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل

۱۰ - هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج

۱۱ - هنرستان بزرگ صنعتی مشهد

۱۲ - بیمارستان بزرگ در مشهد که نیمه کاره ماند.

۱۳ -مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد

۱۴ - احداث ۱۲ باب واحد آموزشی در ۱۲ شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی

۱۵ -احداث ۸ باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی

۱۶ - شروع احداث ۱۱۰ واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان

در اواخر سال ۱۳۵۱زمانی که همه جا صبحت از موفقیت‌های برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیب‌تر می‌کرد آن بود که کارخانجات اتومبیل‌سازی پیکان، اتوبوس‌سازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبل‌سازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاه‌های زنجیره‌ای به نام‌های فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار ۱۳۵۴ منتشر شد حاکی از موفقیت‌های کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان می‌داد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال ۱۳۵۳ به ۹/۱ میلیارد تومان رسید و دارایی‌اش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانه‌ای که ۷ سال قبل با سرمایه‌ای بین ۱۰ تا ۴۰ میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب می‌آمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، ۹/۲۵ میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمی‌شود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایه‌گذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز ۱۷۰ هم بود. علاوه بر این‌ها تلاش می‌کرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد می‌کردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر می‌کردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینه‌های دیگری ادامه یافت.

احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. در نظر احمد بین کارفرما و کارگران تفاوتی وجود نداشت. محمود هم بدون تردید یکی از پرکارترین افراد در تشکیلات ایران ناسیونال بود. او اغلب روزها قبل از کارکنان و کارگران می‌آمد و بیشتر روزها بعد از کارگران و کارمندان می‌رفت. هر دو برادر به شدت مذهبی بودند با این تفاوت که احمد اهل تساهل و تسامح بود، اما محمود همه اصول و فروع دین را به جا می‌آورد. احمد در ساختن مساجد کمک می‌کرد، محمود در شمال خانه‌اش، زمینی را به ساختن حسینیه اختصاص داده بود که در تمام روزهای مذهبی و اغلب جمعه‌ها مراسمی در آنجا برپا می‌شد که اهل محل و بعضی از رجال شرکت می‌کردند. احمد و محمود خیامی هر دو اهل عرفان و درویش مسلک بودند و با وجود داشتن آن همه ثروت و شهرت متواضع و خاکی بودند. هر دو در کارهای خیر پیشقدم بودند. محمود هنوز برای ساختن مدرسه از انگلستان به مشهد پول می‌فرستد. در آغاز ارتباط احمد با مقامات دولتی سبب می‌شد که مشکلات کارخانه زودتر حل شود. در آن ایام محمود بیشتر به کارهای داخلی می‌پرداخت اما از سال ۱۳۵۲ که صاحب اختیار کارخانه شد نوبت ایجاد رابطه به او رسید. چیزی که باعث تعجب می‌باشد، این است که هر دو برادر اهل مطالعه و شیفته ادبیات بودند. دکتر ایرانی در سفری که به انگلستان سفر کرد یک دوره شش جلدی تاریخ ادبیات اثر دکتر ذبیح ا… صفا برای محمود خیامی سوغات می‌برد. محمود با دیدن کتاب می‌گوید «من آن را خوانده‌ام . درباره بعضی از مطالب آن نظریاتی دارم که مایلم روشن شود» همچنین محمود خیامی نامه‌ای به دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن می‌نویسد و آمادگی خویش را برای کمک به بنیاد تحقیق و توسعه فردوسی و شاهنامه اعلام می‌کند.

محمود خیامی از بازیکنان قدیمی تیم شاهین بود. علاقه محمود به فوتبال آن قدر بود که همه مسابقات فوتبال کشور و مسابقات مهم تیم‌های خارجی را پیگیری می‌کرد. کارخانه اتومبیل‌سازی روتس (سازنده اتومبیل پیکان) که از این علاقه آگاه بود هر وقت مسابقه مهمی بین تیم‌های معروف برگزار می‌شد برای او بلیت هواپیما، بلیت جایگاه مخصوص مسابقه و رزواسیون هتل می‌فرستاد و محمود خیامی یکی و دو روز به سفر می‌رفت و مسابقات را از نزدیک تماشا می‌کرد. عده ای از دوستان و همکاران محمود خیامی که عشق و علاقه او را به فوتبال دیدند او را تشویق کردند که ایران ناسیونال هم یک تیم فوتبال تاسیس کند. فریدون معاونیان، مهندس معمار صاحب نام که از آغاز با خیامی‌ها همکاری داشت و قسمت اعظم کارخانه‌های ایران ناسیونال و کارخانه‌های جنبی را در تهران، مشهد و اصفهان ساخته در این باره می‌گوید «ما به محمود خیامی گفتیم بیشتر باشگاههای فوتبال معروف اروپا متعلق به کارخانه‌های اتومبیل‌سازی هستند. مانند: یونتوس، فیات ، روتس ، فولکس واگن و…. محمود که به فوتبال علاقه زیادی داشت پیشنهاد را پذیرفت و ایران ناسیونال باشگاه اقبال را که به وسیله صنعتکاران و تاجیک قهرمانان سابق تاسیس شده بود، خریداری کرد و به توسعه آن پرداخت و به این ترتیب تیم پیکان به وجود آمد» اما موفیقت پیکان که حتی زمانی قهرمان کشور شده بود وقتی به اوج رسید که ستاره های تیم شاهین بعد از انحلال آن تیم صاحب نام به پیکان پیوستند.

احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو می‌رود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس‌آنجلس می‌شود. او قصد داشت کارخانه‌ای در مشهد تاسیس کند. در این زمان با وجود رسیدن به هفتاد سالگی و ضعف جسمی ناشی از بیماری با شور و نشاط جوانی کار می‌کرد. احمد خیامی در این زمان در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در لس آنجلس زندگی می‌کرد که با خانه سی و هفت هزار متری و دریاچه و جزیره اش در تهران قابل مقایسه نبود. یکی از دوستانش که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده بود درباره این دیدار می‌گفت: «شنیده بودم ریه‌اش کار نمی‌کند، کبدش کار نمی کند، دچار سیروزی کبدی شده و ریه‌هایش حالت اسفنجی پیدا کرده. ظاهرش هم با آن صورت تکیده، چشم‌های گود افتاده و جسم ضعیف از پیشرفت بیماری خبر می‌دهد. اما بر خلاف جسم ضعیف روحیه‌اش قوی بود. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد، ایامی که روزها به ماشین‌شویی می‌پرداخت و شبها بزرگترین آروزیش آن بود که به سینما برود اما چون پول خریدن بلیت را نداشت هر بار به نوعی خودش را به سالن سینما می‌رساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن می‌رفت و گاهی هم بلیت می‌خرید . یک بار که موفق نشده بلیت بخرد به بلیت فروش می‌گوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفته‌اند دکترش به این سینما آمده اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد. بلیت‌فروش دلش به رحم آمده و او را به این بهانه به سالن می‌رود و فیلم را تا آخر تماشا می‌کند» احمد چند روز بعد شب می‌خوابد و دیگر بلند نمی‌شود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران می‌رسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا می‌کنند. عده‌ای از کارگران تازه این موسسات که این همه تجلیل را نمی پسندیدند به عنوان آنکه او یک سرمایه‌دار طاغوتی بود تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران ناسیونال با بیان جمله ای از یک نویسنده آنها را آرام کرد. او گفت «هیچ کس به مرده حسادت نمی کند به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده وغریبانه به خاک سپرده شده باشد»


برچسب‌ها: محمود خيامي, احمد خيامي, ايران ناسيونال, سيدمحمدخاتمی
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 


سید محمود خیامی (زاده ۱۳۰۸ مشهد، ایران) سرشناس به پدر صنعت اتومبیل ایران، از عمده ترین صاحبان صنایع خودروسازی در ایران بود. برادر بزرگتر وی سیداحمد خیامی از بنیانگذاران و شریک وی در ایران ناسیونال بود. او اکنون تبعه کشور فرانسه است .

زندگی‌نامه

محمود خیامی، فرزند حاج سید علی اکبر خیامی است بنا به برخی گزارش هااواصالتا مشهدی (طرقبه-جاغرق)می باشد. پدر او کامیون دار بود. ارتش روسیه که در دوران جنگ جهانی اول مشهد را اشغال کرده بود، کامیون های او را مصادره و پس از پایان جنگ به روسیه منتقل کرد. علی اکبر خیامی از آن پس مکان توقف گاه کامیون ها را تبدیل به تعمیرگاه کامیون نموده به کسب و کار ادامه داد. محمود که در آن زمان شاگرد «دبیرستان رضا» در مشهد بود بخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در «دبیرستان رازی» ادامه داد. می‌گویند احمد ومحمود خیامی در دوران کودکی، در خیابان اتومبیل‌های مردم را می‌شستند. ماجرای زندگی این دو برادر همچون بسیاری دیگر از کارآفرینان ناکام ایرانی شرحی از تلاش‌های طولانی مدت است. این دوبرادر در مشهد تعمیرگاهی به نام برادران خیامی داشتند.  
احمد برادر بزرگتر مدتی بعد راهی سفری طولانی مدت برای پیداکردن شغلی تازه در اروپا و امریکا می‌شود. محمود همزمان راهی تهران می‌شود تا مقدمات تاسیس تعمیرگاهی در تهران را هم فراهم کند. همزمان احمد به او اطلاع می‌دهدکه در لندن موفق به امضاء قراردادی با هیلمن هانت شده‌است. محمود هم در تهران مقدمات تاسیس کارخانه‌‌ای برای مونتاژ خودروی انگلیسی را فراهم می‌کند.  
احمد و محمود مدتی بعد کارخانه ایران‌ناسیونال را در تهران تاسیس می‌کنند. کارخانه باید پیکان تولید می‌کرد، همان خودرویی که تا 28 سال پس از انقلاب هم همچنان تولید می‌شد. آیین گشایش تولید خط پیکان برعهده هویدا نخست وزیر وقت گذاشته شده‌بود. آیین پایان کار پیکان هم توسط محمدخاتمی رئیس‌جمهور وقت ایران برگزار شد.  
احمد و محمود در میانه فعالیت‌هایشان فروشگاه‌های زنجیره‌ای کوروش را هم راه‌اندازی کردند.
برادر بزرگتر سید احمد خیامی از بنیانگذاران و شریک وی در ایران ناسیونال بود. او اکنون تبعه کشور فرانسه است. در در زمان جداشدن دو برادر از یکدیگر، ایران ناسیونال به محمود انتقال یافت.
کارخانه ایران ناسیونال روز ۱۲ مهرماه ۱۳۴۱ با سرمایه‌ای در حدود ۱۰ میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از ۲۸ اسفندماه ۱۳۴۲ با تولید اتوبوس شروع به کار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علی اکبر خیامی ، احمد خیامی، محمود خیامی و خانم‌ها مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی بودند درسال ۱۳۴۵ قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودروی پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال ۱۳۴۶ با ظرفیت ۶۰ هزار دستگاه و با حضور مقامات کشورى آغاز شد، این تیراژ به تدریج به ۱۲۰ هزار دستگاه رسید.

برای آنکه به فعالیت‌های این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانه‌ها و موسساتشان را در اینجا می‌آوریم:

۱ - کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران

۲ - شرکت پیستون‌سازی ایران

۳ - کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)

۴ - کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)

۵ - کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم ۲۵ درصدی ایران ناسیونال

۶ - کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور

۷ - کارخانه فنرسازی در جاده کرج

۸ - کارخانه تولید شن ریخته‌گری

۹ - کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمت‌هایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل

۱۰ - هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج

۱۱ - هنرستان بزرگ صنعتی مشهد

۱۲ - بیمارستان بزرگ در مشهد که نیمه کاره ماند.

۱۳ -مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد

۱۴ - احداث ۱۲ باب واحد آموزشی در ۱۲ شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی

۱۵ -احداث ۸ باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی

۱۶ - شروع احداث ۱۱۰ واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان

در اواخر سال ۱۳۵۱ ، زمانی که همه جا صبحت از موفقیت‌های برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیب‌تر می‌کرد آن بود که کارخانجات اتومبیل‌سازی پیکان، اتوبوس‌سازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبل‌سازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاه‌های زنجیره‌ای به نام‌های فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار ۱۳۵۴ منتشر شد حاکی از موفقیت‌های کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان می‌داد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال ۱۳۵۳ به ۹/۱ میلیارد تومان رسید و دارایی‌اش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانه‌ای که ۷ سال قبل با سرمایه‌ای بین ۱۰ تا ۴۰ میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب می‌آمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، ۹/۲۵ میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمی‌شود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایه‌گذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز ۱۷۰ هم بود. علاوه بر این‌ها تلاش می‌کرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد می‌کردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر می‌کردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینه‌های دیگری ادامه یافت.
احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو می‌رود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس‌آنجلس می‌شود. او قصد داشت کارخانه‌ای در مشهد تاسیس کند. در این زمان با وجود رسیدن به هفتاد سالگی و ضعف جسمی ناشی از بیماری با شور و نشاط جوانی کار می‌کرد. احمد خیامی در این زمان در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در لس آنجلس زندگی می‌کرد که با خانه سی و هفت هزار متری و دریاچه و جزیره اش در تهران قابل مقایسه نبود. یکی از دوستانش که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده بود درباره این دیدار می‌گفت: «شنیده بودم ریه‌اش کار نمی‌کند، کبدش کار نمی کند، دچار سیروزی کبدی شده و ریه‌هایش حالت اسفنجی پیدا کرده. ظاهرش هم با آن صورت تکیده، چشم‌های گود افتاده و جسم ضعیف از پیشرفت بیماری خبر می‌دهد. اما بر خلاف جسم ضعیف روحیه‌اش قوی بود. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد، ایامی که روزها به ماشین‌شویی می‌پرداخت و شبها بزرگترین آروزیش آن بود که به سینما برود اما چون پول خریدن بلیت را نداشت هر بار به نوعی خودش را به سالن سینما می‌رساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن می‌رفت و گاهی هم بلیت می‌خرید . یک بار که موفق نشده بلیت بخرد به بلیت فروش می‌گوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفته‌اند دکترش به این سینما آمده اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد. بلیت‌فروش دلش به رحم آمده و  او به این بهانه به سالن می‌رود و فیلم را تا آخر تماشا می‌کند» احمد چند روز بعد شب می‌خوابد و دیگر بلند نمی‌شود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران می‌رسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا می‌کنند. عده‌ای از کارگران تازه این موسسات که این همه تجلیل را نمی پسندیدند به عنوان آنکه او یک سرمایه‌دار طاغوتی بود تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران ناسیونال با بیان جمله ای از یک نویسنده آنها را آرام کرد. او گفت «هیچ کس به مرده حسادت نمی کند به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده و غریبانه به خاک سپرده شده باشد» .


پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران

وی شرکتهای ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی)، بانک صنعت و معدن و فروشگاه زنجیره‌ای کوروش (قدس فعلی) را پیش از انقلاب ۵۷ در ایران بنیانگذاری کرد.

البته شرکت ایران ناسیونال و اکثر شرکتهای یاد شده توسط برادر بزرگتر، احمد خیامی تاسیس شده بود و در زمان جداشدن دو برادر از یکدیگر، ایران ناسیونال به محمود انتقال یافت. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، نظام جمهوری اسلامی ایران اموال وی را مصادره کرد و از آن زمان تاکنون وی مقیم انگلستان است.

 

پس از انقلاب اسلامی ایران

وی مدیر بنیاد خیامی است که در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط وی تأسیس شد. این بنیاد در کنار فعالیتهای خیریه در زمینه‌های بهداشت، کودکان و پناهندگان، فعالیتهایی را در زمینه گفتگوی بین ادیان را نیز در برنامه خود قرار داده است. این بنیاد در سال ۲۰۰۵ کنفرانس دو روزه‌ای تحت عنوان «آیا اسلام خطری برای غرب محسوب می شود؟» به منظور ایجاد تفاهم بین اسلام و غرب برگزار کرد.

خیامی در سالهای اخیر صد و ده مدرسه به نام امام علی در روستاهای استان خراسان ساخته و هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامن‌الائمه در مشهد احداث کرده است. او همچنین ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشته است.

او همچنین صاحب چندین نمایندگی اتومبیل‌های مرسدس بنز در کشورهای انگلستان و ایالات متحده است. وی در سال ۲۰۰۷ میلادی کمک یک میلیون پوندی را به حزب کارگر انگلستان اعطا کرد که قدردانی تونی بلر واکنش‌های گسترده‌ای را در رسانه‌های بریتانیا به همراه داشت.

محمود در تیرماه ۱۳۸۲ در همایش بزرگ صنعت ومعدن خراسان به عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانش‌نامه ایرانیکا را در شهر نیویورک بر عهده دارد .

نشان و لقب های محمود خیامی

خیامی دارای چند نشان و لقب از مراجع غربی است، از جمله: CBE «فرماندهِ رتبۀ امپراتوری بریتانیا»، نشان KSS یا «سنکت سیلوستر» (نشان رتبه پنجم کلیسای کاتولیک) و همچنین «Royal Order of Francis I». محمود در تیرماه ۱۳۸۲ در همایش بزرگ صنعت ومعدن خراسان به عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانش‌نامه ایرانیکا را در شهر نیویورک بر عهده دارد .


برچسب‌ها: محمود خيامي, احمد خيامي, پيكان, سيدمحمدخاتمی
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک