بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

دکتر محمدکریم خداپناهی (متولد ۱۳۲۳ در قزوین) روان‌شناس ایرانی، استاد گروه روان‌شناسی دانشگاه شهیدبهشتی و مدیر مجله روان‌شناسی است. او پس از صادق قطب‌زاده و پیش از میرحسین موسوی مدتی به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه ایران فعالیت می‌کرد.

تحصیلات و فعالیت‌ها

خداپناهی پس از اتمام دوره دبیرستان در سال ۱۳۴۳ جهت تحصیل به کشور آلمان مسافرت کرد. در آلمان پس از فراگیری زبان آلمانی و طی کردن دوره کالج دانشگاهی مونیخ و پس از موفقیت در امتحانات نهایی کالج وارد دانشگاه کنستانتس آلمان شد و در رشته ...


برچسب‌ها: دکتر محمدکریم خداپناهی, مهندس مهدي بازرگان, صادق قطب زاده, مهندس ميرحسين موسوي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۳ توسط آ . پاسارگاد

نصرت‌الله امینی

متولد : ۱۲۹۴خورشیدی در اراک

مرگ : ۳۱ فروردین ۱۳۸۸ (۹۴ سال)

در بیمارستانی حومه واشنگتن دی سی

فرزندان :محمد، مسعود، محمود، فریبا و مهدی‌ امینی

مسلمان . 

حزب سیاسی : جبهه ملی


برچسب‌ها: نصرت‌الله امینی, دبيرستان دارالفنون, دكتر محمد مصدق, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۸ توسط آ . پاسارگاد

محمد قریب (۱۲۸۸ در تهران - ۱۳۵۳) از اولین پزشکان متخصص طب اطفال ایران و بنیان‌گذار طب نوین اطفال در ایران و از بنیان گذارانبیمارستان مرکز طبی کودکان بود. 

زندگی‌نامه

دکتر محمد قریب در سال ۱۲۸۸ در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان سیروس و متوسطه را در دارالفنون گذراند. او در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بود که برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به فرانسه رفتند. وی در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی ...


برچسب‌ها: دکتر محمد قریب, دکتر حسین قریب, دبيرستان دارالفنون, محمدرضا پهلوی

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۵ توسط آ . پاسارگاد

غلامحسین صدیقی نوری (۱۲ آذر ۱۲۸۴ تهران - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۱ تهران) استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور و نایب نخست وزیر (در دولت دوم) محمد مصدق بود.دکتر صدیقی از آورندگان دانش جامعه‌شناسی به ایران و از ....


برچسب‌ها: دکتر غلامحسین صدیقی, احسان نراقي, مهندس مهدي بازرگان, دبيرستان دارالفنون

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۵ توسط آ . پاسارگاد
 

محمدعلی مجتهدی گیلانی
زادروز ۱ مهر ۱۲۸۷
۲۳ سپتامبر ۱۹۰۸

لاهیجان, گیلان
درگذشت تیر ۱۳۷۶
۱ ژوئیه ۱۹۹۷
(۸۸ سال)
نیس, فرانسه
آرامگاه نیس، فرانسه
محل زندگی لاهیجان، تهران، نیس
ملیت ایرانی
پیشه استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران، رییس دبیرستان البرز،
سال‌های فعالیت ۱۳۲۰ - ۱۳۵۸
منصب پایه‌گذار دانشگاه صنعتی آریامهر و نخستین نایب‌التولیه آن، رییس دانشگاه شیراز، رییس دانشگاه ملی ایران
همسر آننا

دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی ( ۱ مهر ۱۲۸۷، لاهیجان - تیر ۱۳۷۶ ،نیس) استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران و رئیس دبیرستان البرز بود. او دانشگاه صنعتی شریف را بنیان نهاد، که در جهان، با عنوان ام آی تی ایران ستوده می‌شود. فارغ‌التحصیلان این دو موسسه حجم زیادی از نخبگان اقتصادی، سیاسی فرهنگی ایران را تشکیل می‌دهند. او همچنین ....

 

 


برچسب‌ها: محمدعلی مجتهدی, دانش آموختگان دبيرستان البرز, دانشگاه صنعتي شريف, ساموئل جردن

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

ناصر میناچی

وزیر تبلیغات و جهانگردی
(
فرهنگ و ارشاد اسلامی فعلی)
مشغول به کار
۱۳۵۷ – مرداد ۱۳۵۸
نخست وزیر مهدی بازرگان
شورای انقلاب
محمدعلی رجایی
پیش از عباس دوزدوزانی
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۱۰ خورشیدی
تهران
مرگ ۵ بهمن ۱۳۹۲ (۸۲ سال)
تهران
ملیت  ایران
پیشه ، سیاستمدار
حرفه از بنیانگذاران حسینیه ارشاد
دین اسلام شیعه

ناصر میناچی (زاده ۱۳۱۰ در تهران - درگذشته ۵ بهمن ۱۳۹۲ در تهران) در دولت موقت مهدی بازرگان، وزیر وزارت تبلیغات و جهانگردی سابق(فرهنگ و ارشاد اسلامی کنونی) بود.

زندگی

میناچی از یاران و همراهان علی شریعتی و از مؤسسان ...

 

 

 


برچسب‌ها: ناصر میناچی, مهندس مهدي بازرگان, شهيد مرتضي مطهري, دكتر علي شريعتي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

قسمت دوم از بیوگرافی سیاوش کسرایی

 

 برش هفتم - سیاوش ، به سرخی آتش به طعم دود

مجموعه "به سرخی آتش،به طعم دود" چگونه شکل گرفت؟

این مجموعه قبل از انقلاب متولد شد و با اسم مستعار "شبان بزرگ امید" نخستین بار

 

 

بقیه متن در ادامه مطلب ...

 

 


برچسب‌ها: سياوش كسرايي, امام خميني, مهندس مهدي بازرگان, امیر هوشنگ ابتهاج

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

دكتر صادق طباطبايي در گفت‌وگوي مشروح خود با «بازتاب»، به پرسش‌هايي درباره گذشته خود پاسخ داد.
در اين بخش از گفت‌وگو، روايت طباطبايي درباره طرح ربوده شدن وي به وسيله حزب كومله، سرقت اسناد و مدارك شخصي از طريق خانه تيمي سابق وزارت اطلاعات و نقش خود در جريان خريد اسلحه براي كشور در دوره جنگ تحميلي منتشر شده است.

بازتاب: اگر اجازه بدهيد، در اين قسمت به برخي از مقاطع زندگي پر ماجرای شما بپردازيم، در ابتدا ربودن نافرجام خود توسط نيروهاي كومله را توضيح دهيد.
طباطبايي: در زمان اوج درگيري‌های كردستان، با من تلفنی تماس گرفت و گفت شنیده ام كه يك نفر مي‌خواهد با تو ملاقات كند.اگر با تو تماس گرفتند و از من نامی بردند با تشخیص خودت عمل کن،نه به اعتبار آشنائی با من. روز بعد شخصی به من تلفن کرد و قرار ملاقاتی با او گذاشتم.هنگام دیدار به من گفت: من از طرف آقاي دکتر عبدالله قاسملو با شما تماس مي‌گيرم... .

 

 


برچسب‌ها: دکتـر صادق طباطبائـی, شهيد بهشتي, مرحوم سيداحمد خميني, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

صادق طباطبایی (۱۳۲۲ قم)

دکتـر سيد محمد صادق طباطبائـی را مردم ایران به ویژه آن ها که اهل سیاست و تاریخ بوده و روزهای اول انقلاب را به خاطر دارند، خوب می شناسند.جوانی شیک پوش، خوش تیپ و خوش بیان با افکاری مدرن و در عین حال معتقد و پایبند به مذهب، سخنگوی اولین دولت انقلاب و یکی از پنج نامزدهای نخستین انتخابات ریاست جمهوری، که هر بار در سیمای جمهوری اسلامی ظاهر می شد برای کسانی که، در آن روزگار آتش و خون، نگران فردای انقلاب و میهن بودند، آرامش خیال و خاطری جمع را به ارمغان می آورد.اما او مدتهاست سیاست و سیاستمداری را به کناری نهاده و در گوشه ای آرام کناره گرفته و به تحقیق و نگارش روی آورده و گاهگاه به ذکر خاطراتی از آن دوران ، روزگار قبل از انقلاب و دوران تحصیل و تدریس و مبارزه در آلمان می پردازد. ...

....

.........

 


برچسب‌ها: دکتـر صادق طباطبائـی, امام خميني, سيدمحمدخاتمی, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

کیومرث صابری فومنی (۸ شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳)، معروف به گل آقا، پایه‌گذار مؤسسه گل آقا، نویسنده، طنزنویس، و معلم ایرانی بود.
معروفترین همکاران وی در هفته نامه گل آقا در روزهای نخست می‌توان از مرتضی فرجیان، مرتضی ناطقیان (معتضدی)، سید ابراهیم نبوی، محمد رفیع ضیای، احمد عربانی، ناصر پاک‌شیر، نیک‌آهنگ کوثر، منوچهر احترامی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، رضا رفیع و بزرگمهر حسین پور نام برد.

این نشریه پرطرفدار با شعار:

یک دهان دارم دوتا دندانِ لق می‌زنم تا زنده هستم حرفِ حق

منتشر می‌شد،

  • قب = قربانش بریم(فرهنگ لغات گل آقایی)

 


برچسب‌ها: کیومرث صابری فومنی, گل آقا, آيت الله هاشمي رفسنجاني, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی (۳ خرداد ۱۲۹۶ - ۱۱ فروردین ۱۳۹۲)، از اعضای اولیه و بنیانگذار نهضت آزادی ایران و از اعضای فعال نهضت مقاومت ملی، دادستان تهران،عضو شورای انقلاب، وزیر دادگستری، وزیر کشور، نماینده مردم قزوین[در اولین دوره مجلس شورا پیش و پس از انقلاب بوده و به مدت 30 سال سرپرستی دایره المعارف تشیع را عهده دار بوده است.

احمد صدر حاج سید جوادی
شناسنامه
زادروز

۳ خرداد ۱۲۹۶
محرم ۱۳۳۵ قمری

زادگاه

قزوین، ایران

تاریخ مرگ

۱۱ فروردین ۱۳۹۲

محل مرگ

تهران، ایران

دین

اسلام

اطلاعات سیاسی
حزب سیاسی

نهضت آزادی ایران

سمت‌های پیشین

دادستان تهران در نخست وزیری امینی
وزیر کشور دولت موقت بازرگان
وزیر دادگستری دولت موقت بازرگان
نماینده مردم قزوین در دوره اول مجلس


برچسب‌ها: دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی, امام خميني, دكتر محمد مصدق, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

Ahmad Madani.jpg

دریادار احمد مدنی (مرداد ۱۳۰۸-۲۳ بهمن ۱۳۸۴)، سیاست‌مدار ایرانی است. او در بهمن سال ۱۳۵۸ در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران، حائز رتبه دوم شد. وی در سال ۱۳۵۹ به آمریکا مهاجرت کرد و تا زمان مرگ در آنجا زیست.

دریادار دکتر احمد مدنی کرمانی
شناسنامه
نام مستعار دریادار مدنی
زادروز مرداد ۱۳۰۸
زادگاه کرمان، پرچم ایران ایران
تاریخ مرگ ۲۳ بهمن ۱۳۸۴ (۷۶ سال)
محل مرگ دنور ایالت کلرادو، Flag of the United States.svg ایالات متحده آمریکا
دین اسلام شیعه
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسی جبهه ملی ایران
سمت وزیر دفاع اولین دولت جمهوری اسلامی ایران
سمت‌های پیشین استاندار خوزستان دولت موقت جمهوری اسلامی ایران
فعالیت‌ها فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
پیش از شهید دکتر مصطفی چمران
پس از جعفر شفقت

برچسب‌ها: دریادار دکتر احمد مدنی کرمانی, مهندس مهدي بازرگان, محمدرضا پهلوی, نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

حسن‌ابراهیم حبیبی (۱۳۱۵ تهران - ۱۲ / ۱۱ / ۱۳۹۱ تهران) وزیر ارشاد دولت بازرگان، وزیر علوم و آموزش عالی و پس از آن وزیر دادگستری دولت میرحسین موسوی و معاون اول دو دوره اکبر هاشمی رفسنجانی و دولت اولِ سید محمد خاتمی در ایران بود. حبیبی دارای دکترای جامعه‌شناسی و حقوق از دانشگاه سوربون بود.

گفت و گوی سید حن خمینی با حداد عادل در مراسم خاکسپاری پیکر مرحوم حسن حبیبی

بقیه متن در ادامه مطلب ... :


برچسب‌ها: دکتر حسن حبیبی, مهندس مهدي بازرگان, سيدمحمدخاتمی, آيت الله هاشمي رفسنجاني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 

علی اصغر بدیع زادگان در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود


برچسب‌ها: علی اصغر بدیع زادگان, محمدرضا پهلوی, آیت الله سید محمود طالقانی, مهندس مهدي بازرگان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

فرشته بازرگان دختر مهدی بازرگان و از فعالان سیاسی ایرانی است. وی سابقه بازداشت و بازجویی بدلیل فعالیت‌های سیاسی از جمله در آذر ۱۳۷۹ را داشته‌است.


برچسب‌ها: فرشته بازرگان, مهندس مهدي بازرگان, ابوالفضل بازرگان, نهضت آزادي
نوشته شده در تاريخ شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

ابوالفضل بازرگان فعال سیاسی ایرانی و برادر زاده ـ يا پسر  مهدی بازرگان است.( لطفاً اطلاعات خود را براي كاملتر شدن در اختيار قرار دهيد )

او در حال حاضر مسئول هماهنگی هیات اجرایی نهضت آزادی ایران است . ابوالفضل بازرگان از جمله کسانی بود که در سال ۱۳۶۹ اقدام به تهیه و انتشار نامه‌ای خطاب به آيت الله هاشمی رفسنجانی نمودند و به نامه ۹۰ امضایی مشهور شد. برخی از کسانی که این نامه را امضا کرده بودند در مدت کوتاهی به پس گرفتن امضای خود اقدام كردند و سپس ۲۳ نفر از امضا کنندگان نامه (از جمله ابوالفضل بازرگان) دستگیر شده و در بازداشتگاه توحید مدت‌ها مورد بازجويي قرار گرفتند .


برچسب‌ها: ابوالفضل بازرگان, مهندس مهدي بازرگان, آيت الله هاشمي رفسنجاني, نهضت آزادي
نوشته شده در تاريخ شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

مهدی بازرگان (۱۲۸۶ در تهران - ۳۰ دی ۱۳۷۳ در ژنو) معروف به مهندس بازرگان، سیاستمدار، استاد دانشگاه و پژوهشگر قرآن اهل ایران است.


برچسب‌ها: مهندس مهدي بازرگان, دكتر محمد مصدق, آيت‌الله خامنه‌اي, امام خميني

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

بانو فاطمه بزرگ نیا در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. چهار ساله بود که در نیشابور دچار بیماری شد. پزشکان به تصور اینکه سرماخوردگی است ، معالجه را شروع کردند اما ناموفق ماندند. در تهران هم بهترین پزشکان نتوانستند درست تشخیص بدهند و ناموفق در تشخیص بیماری اصلی او یعنی فلج اطفال (پولیو) ماندند و به این ترتیب سرنوشت متفاوت و سختی برای بانو فاطمه بزرگ نیا رقم خورد.

سالهای کودکی و نوجوانی  را با معلولیت و مشکلات خاصش پشت سر گذاشت  و به دلیل مشکلات در منزل درس خواند و دوره دبیرستان را با موفقیت طی کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۵ لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. وی همزمان با تحصیل در رادیو نیز مشغول به کار بود. از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ کنترل برنامه ها را به هنگام پخش در رادیو بر عهده داشت. بعد از انقلاب در سازمان بهزیستی به عنوان کارشناس ، مسئول معلولین شد. بانو فاطمه بزرگ نیا اولین زن مدیر مسئول معلولین ایران است که خود معلول بود. متاسفانه معلولیت او بسیار زیاد بود و تقریبا سر و یک دستش حرکت می کرد اما با پشتکار توانسته بود علاوه بر کار اجرایی به عنوان مترجم موفق در جامعه فرهنگی ایران نیز خوش بدرخشد.

وی در بخشی از خاطراتش چنین گفته است : « زندگی سختی را گذراندم  و به تدریج معلولیتم اضافه شد به دلیل مشکلات دسترسی به مدرسه نرفتم و در منزل درس خواندم. و فقط برای امتحانات در جلسات متفرقه حاضر می شدم. صحبت مربوط به سال ۱۳۲۵ است که معلولیت من بسیار شدید بود و امکان جذب من در جامعه دشوار بود. به هر ترتیبی بود به این امید که دانشگاه مدینه فاضله است وارد دانشگاه شدم. اما مشکلات در دوران دانشگاه هم همواره همراهم بود. کلاسها در طبقه چهارم برگزار میشد باید همه کلاس را راضی می کردم که کلاس ها را پایین تشکیل دهند. همه تلاشم در زندگی این بود که برای بچه های مانند خودم کاری بکنم.»

بانو فاطمه بزرگ نیا با همه خاطرات خوب و بد بسیاری که در زندگی پر فراز و نشیبش داشت در خاطراتش به دو نمونه اشاره کرده است .« بهترین خاطره ام زمانی بود که درآمدی پیدا کردم و به استقلال مالی رسیدم. و این استقلال مالی احساس خوبی برایم داشت.

اما خاطره شاید بد. مربوط به روزهای نخست انقلاب بود که بعد از انقلاب مهندس بازرگان اعلام کرده بود یک روز در میان از ماشین شخصی استفاده کنیم.من هم تصمیم گرفتم با صندلی چرخدار بروم. درست به یاد دارم که در چهارراه ولیعصر – حافظ فردی به من نزدیک شد و یک 5 ریالی کف دستم گذاشت. مانده بودم که چه کنم. پول را انداختم و به راهم ادامه دادم.این صحنه را هرگز فراموش نمیکنم که لحظاتی که به ۵ ریالی خیره شده بودم که آدمها چطور با دیدن هر معلولی تصور می کنند نیاز مالی دارد و گداست.»

بانو فاطمه بزرگ نیا پس از ۲۲ سال کار اجرایی در سال ۱۳۷۵تقاضای بازنشستگی کرد و تمام وقتش را صرف ترجمه کرد. و به قول خودش در این سالها سعی کرد تا با خواندن و ترجمه کردن اثر مثبتی از خود به یادگار بگذارد.

از جمله کتابهای ترجمه شده ایشان می توان به کتب زیر اشاره کرد:

«صبح آوریل » اثر هوارد فاوست

« ماه و آتش » اثر چزاره پاویزه

« ضایعه نخاعی » نوشته دو پرستار مارسیا هاناک و آن اسکات

« پرواز بدون بال» اثر دکتر آرنولد بیسر

« زندگی با معلولیت جسمی همراه با تصویر » اثر جیل کرمتس

سرانجام این بانوی سخت کوش ایرانی در پاییز ۱۳۸۱ چشم از جهان فروبست.


برچسب‌ها: فاطمه بزرگ نیا, مهندس مهدي بازرگان, دانشگاه تهران, سازمان بهزيستي
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

اعظم طالقانی (۱۳۲۲) از فعالان ملی - مذهبی ایران و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران بود و اکنون دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی است .

او که دختر آیت‌الله طالقانی است ، در نوجوانی ازدواج کرد و با داشتن دو فرزند، در ۱۷ سالگی یک دوره مدیریت گذراند و به تدریس و مدیریت مدرسه پرداخت. سپس همراه با دو خواهرش یک مدرسه راهنمایی تاسیس کردند طالقانی در دهه پنجاه چندین سال زندانی سیاسی حکومت پهلوی در زندانهای اوین و قصر بود .  پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد  .

اعظم طالقانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ جامعه زنان مسلمان را به خواست پدرش و با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها تاسیس کرد. سپس نماینده مجلس اول شورای اسلامی شد و پس از آن دوباره به تدریس پرداخت ، و همچنین امتیاز انتشار مجله اصلاح طلب «پیام هاجر» را گرفت. این نشریه توقیف شده، به حقوق زنان در ایران اختصاص داشت  .  او همچنین دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی نیز هست.

طالقانی نخستین زنی است که خود را نامزد ریاست جمهوری در ایران کرد . او به رغم بیماری‌اش، در سال ۱۳۷۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران شده بود. به گفته خودش «برای آزمایش قانون اساسی؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که یک زن نتواند نامزد انتخابات شود.» او معتقد بود تعبیر رجال در اصل ۱۱۵ قانون اساسی معادل جنس مرد نیست و تعدادی از متخصصین و علمای مذهبی ایران نیز با وی هم‌نظر بودند. (مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی ایران، کاندیداهای ریاست جمهوری باید جزو «رجال» دینی و سیاسی باشند.) اما شورای نگهبان کاندیداتوری او را رد کرد . او در سال ۱۳۸۸ نیز اعلام کاندیداتوری کرد و گفت «مهمترین چالش پیش رو در قانون انتخابات بحث رجال است که متاسفانه با تفسیرهای ناصواب مانع از حضور زنان در عرصه‌های مدیریتی کلان کشور شده‌است به همین دلیل برای شکستن چنین تابویی در عرصه انتخابات حضور خواهم یافت . »

اعظم طالقانی در تابستان ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) به دلیل مرگ زهرا کاظمی روزنامه نگار کانادایی-ایرانی در زندان، برای اعتراض به نبود امنیت جانی زندانیان در مقابل زندان اوین تحصن کرد . وی در جریان انتخابات ۱۳۸۸ به طرفداری از میرحسین موسوی پرداخت . وی از مخالفان سر سخت سیاست‌های محمود احمدی نژاد می باشد.

 

روایت اعظم طالقانی از همراهی پدر با امام


چگونی همراهی آیت الله سید محمود طالقانی با امام که او را ابوذر زمان نامید یک شاهد عینی می خواهد و چه کسی بهتر از اعظم طالقانی که از جمله نزدیکترین فرزندان آیت الله طالقانی به پدر است او که البته این روزها بشدت نگران انحراف انقلاب از مسیرش است میگوید بعد از انقلاب جریانی سعی کرد مشاورینی که از قبل از امام با ایشان همراه بودند را به انزوا ببرند.دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی همچنین از ملاقاتهای خود با امام روایت های جالبی دارد.
*خانم طالقانی شما قبل و بعد از انقلاب فعالیت هایی داشتنید که فعالیت های قبل از انقلاب شما منجر‌به زندانی شدنتان شد،اهداف  و آرما نهای شما چه بود که برا ی آنها مبارزه کردید؟ نقش و تاثیر پدرتان و همچنین امام خمینی درشگل گیری این اهداف تا چه حد بود؟
من قبل از اینکه به زندان بروم امام را دیده بودم و با ایشان آشنایی داشتم و با افرادی که به نجف می‌رفتند و با کسانی که از امام مطالبی را جمع آوری و منتشر می‌کردند در ارتباط بودم. همینطور در جریان وقایع  15 خرداد و یا زندانی و تبعید شدن امام بودم وهمینطور یپگیر وضعیت  کسانی که دادگاهی و محکوم و اعدام شدند.من  در خانواده ای بزرگ شدم که پدر و پدر‌بزرگمان روش ودیدگاه شان همیشه این بود که با کسانی که به ضرر توده مردم و به نفع مسائل دین کار نمی کنند مبارزه بکنند،و در این محیط بلاخره تحت تأثیر صحبت‌ها و سخن‌ها بودیم.
پس ازسخنرانی آقای خمینی در مدرسه فیضیه  به دنبال آن درگیری‌‌هایی از طرف رژیم شاه در قم رخ داد و اوضاع به گونه ای شد که  فضای قم را امنیتی کرد که اگر 3 نفر در یک جا با هم صحبت می‌کردند قطعاً یک نفر آنها مأمور بود. من در دوران 17 یا 18 سالگی از این مسائل آگاه بودم چون تقریباً از سن 16 و 17 سالگی معلمی را شروع کردم ، سال 54 که زندانی شدم  دیدم که دراتاق‌‌های بازجویی بعضی‌ها را می‌زنند و شکنجه می‌کنند تا به امام بد و بیراه بگوید و توهین کنند و اینها به جای اهانت‌ها صلوات می‌فرستادند و شکنجه را تحمل می‌کردند این نشان دهنده آن بود که توده مردم و در واقع توده مذهبی و معتقد جامعه ما به امام(ره)علاقه‌مند هستند و هر اعلامیه و سخنرانی که  می‌کردند ودر آن زمان از BBC پخش می شد گوش می‌کردند.
*شما اولین بار چه زمانی نام امام را شنیدید؟
من اولین بار درجریانات 15 خرداد و جریان  کاپیتولاسیون نام وصحبت‌های ایشان را شنیدم.
*یعنی 15 خرداد اولین بار بود که نام امام را می شنیدید؟
بله. قبل از آن من آشنایی نداشتم اما پدرم چرا، پدرم آشنایی کاملی داشتند و شاید در  دوران تبعید با هم آشنا شده بودند،البته آیت الله طالقانی بعد از 15 خرداد دستگیر شد.
*شما قبل از انقلاب ملاقاتی با حضرت امام داشتید؟
نه ، چون من اصلاً سنم اقتضا نمی‌کرد. چون وقتی امام(ره) را تبعید کردند  18 ساله بودم. پدرم با ایشان مباحثی داشتند.
*تبعید شدن آیت الله طالقانی به خاطر همراهی با حضرت امام تلقی می شود، آیا شما این قضیه را قبول دارید؟
در آن زمان افراد زیادی و در جاهای مختلفی با شاه مبارزاتی را  داشتند که مبارزات آنها به‌هر‌حال وجه مشترک داشت وهمه شاه را خائن می‌دانستند به‌خصوص که سرمایه ملی یعنی نفت را به خارج می‌داد که به ضرر ملت بود و منافع مردم را به خطر می‌انداخت.خ ببینید در همان زمان ،چریک‌های فدائیان خلق هم علیه شاه مبارزه می کردند که البته نوع مبارزات متفاوت بود و به قول مهندس بازرگان  که در دادگاه گفت مبارزات ما قانونمند است ولی اینها در آینده نزدیک زیر زمینی می شوند که همانطور هم شد. می‌خواهم بگویم این جریانات هم علیه شاه و رژیم شاه مبارزه می کردند که هر کدام دغدغه ای خاص داشتند اما همه یک منشاء مشترک داشت و آن مبارزه با شاه بوداما میان این جریان ها با جریان امام باید تفاوت قائل شد و آنها را یکی نداست
*چه چیزی را یکی ندانیم
مثلا مهندس بازرگان  که آدم بسیار متشخص و متشرع و متعلق به  جریان روشن‌فکر مذهبی بودند به دنبال برقراری حکومت اسلامی نبود.این جریان به دنبال این بود که  مردمان دین‌دار و ملی و متدین که دل‌سوزان واقعی مملکت هستند قدرت را در دست داشته باشند.، منتها امام(ره)حکومت اسلامی و مسئله ولایت فقیه را مطرح کرده بودند. من در صحبتی که با آیت‌الله منتظری داشتم ایشان می‌گفتند عده‌ای باید ملتی را اداره کننده و بهترین اداره‌کنندگان آنهایی هستند که معتقد و پایبند به دین هستند آنها کسانی می‌توانند باشند که از امام زمان یک نیابتی داشته باشند و انتخابی باشند. بسیاری از کسانی که به امام کمک می کردند و برای امام تبلیغات می کردند ممکن بود به مجاهدین خلق هم کمک کنند چون مبارزه آنها هم با شاه بود.،از آن طرف با امام رابطه داشتند و امام را به عنوان آیت‌الله خمینی عالم دینی مبارز حوزه که برای مبارزه‌اش فلسفه‌ای دارد قبول داشتند، ولی این جریان خودش در تقویت و تبلیغ و تفکر و خواستار امام خیلی مؤثر بود. اما یک چیزی که باید به آن دقت کنید تفکر امام در موضوع مبارزه با استعمار است، ب مهندس بازرگان و طالقانی و تمام این جریان روشن‌فکر مذهبی و ملی و روحانیون مبارز ضداستکبار بودند .
در آن جریان روشن‌فکر اسلامی طالقانی ضد‌استبداد و آقایان دیگر هم بودند نه اینکه نباشند  اما وجه مبارزاتی ایشان خیلی پر‌رنگ‌تر جلوه می‌کند در نوشته‌هایش ولی آن سه بخش دیگر را همه دارند. این تفکر با تفکر امام تقریباً یکی بود در این رابطه و در نتیجه هم‌سویی کاملی وجود داشت و به‌ هر‌ حال امام توده را خوب شناخته بود ، مردم شناسی در وجود ایشان بود. و این دو تشخیص داده بودند که مردم چی می‌خواهند. بنابراین خواسته‌های مردم را مطرح می‌کردند. در دنیای امروز هم شما در هر جا می روید عده‌ای را میبینید که ضد استعمارند شما به محض اینکه بیایید چند تا اعلامیه و بیانیه بدهید شعار بدهید و زندان بروید مردم دنیا طرفدارت می‌شوند. نمی‌خواهم گروه‌های که در دنیا هستند را بگویم. من خیلی دیدم در کشور‌های غربی حتی آمریکا و کانادا در کشور‌های غربی و آسیایی و آفریقایی هم کسانی که ضد استعمار هستند وجود دارند.
*همراهی آیت الله طالقانی با امام در بعد از انقلاب چگونه بود؟
امام قبل از اینکه وارد ایران شوند مشاورین مختلفی داشتند و امام حرف های  همه آنها را می شنید و به آنچه که بهترین بود عمل می کرد ،بلاخره همه باید مشورت بدهند و مشورت بگیرند چون اطلاع‌رسانی است  و همه باید به هم اطلاعات را برسانند تا خود آن کسی که تصمیم گیرنده است تصمیم بگیرد. وقتی امام وارد ایران شدند جریانی سعی کرد  مشاورین امام را که به مسائل جهانی و بین‌المللی تسلط داشتند و تجربه حکومت‌های گذشته را داشتند و بر تاریخ  و آنچه در این کشور گذشته مسلط بودند به انزوا برند.
*چه دلیلی  برای این ادعای خودتان دارید؟
همان جریانی که امام را قبول نداشتند قصد این کار را داشتند  این افراد هم سیاسی بودند و هم فلسفه را می‌دانستند و امام با  بحث‌های فلسفی  آنها مخالف بودند آنها نیز با نظارت فلسفی امام  مخالف بودند ولی به دلیل اینکه نان را به نرخ روز می خورند سکوت کردند و موضع گیری سیاسی نکرده و بعضی‌هاشان درآن زمان  خانه‌نشین شدند.
مشخصا از چه جریانی صحبت می‌کنید ؟ آیا منظورتان حجتیه است؟
منظورم تنها  تفکر حجتیه نیست، یک عده تفکر به اصطلاح گری داشتند و الان هم هستند، همینها تلاش کردند که در جاهای حساس این مملکت در نقاط مختلفی که لازم است نفوذ و قدرت داشته باشند، اما مواضع  سیاسی نشان نمی دادند ، ظاهراً تقابل نمی‌کردند آنهایی که تقابل می‌کردند برکنار شده و خانه‌نشین شدند، به آنها کار ندادند و کسان دیگری نیز بودندکه اصلاً نیامدند واصلاً مواضع خود را اعلام نکردند بلکه با امام  همراهی کردند و آرام آرام محیطی ایجاد کردند تاآنچه را که می خواستند پیاده کنند و در واقع مشاورین امام (ره)را نفی و حذف کردند  و تبدیل به جریان خشونت طلبی شدند ، البته شنیده‌ام مرحوم طالقانی در جریان کردستان و جریان گنبد  ساعت‌ها با امام صحبت داشتند و بحث و صحبت می‌کردند، و زوایای مختلف را با ایشان کاملاً می‌شکافتند.
سال 57 تا شهریور سال 58 پدرم  دلسوزانه با امام صحبت می‌کردند و نکات و جنبه‌های مثبت و منفی را باز می‌کردند،
اولین ملاقاتی که با امام داشتید کی بود؟
اولین ملاقاتی که با امام داشتیم سال 57 درقم بود. من 2 بار امام را در قم دیدم بعد از فوت پدر بیشتر دیدم و مجلس هم رفتم.
خدمت امام که می رفتیم صحبت‌ها و مسائل مفصلی مطرح می شد که بحث  شورا‌های اسلامی هم در یکی از این دیدارها مطرح شد.
شما مطرح کردید؟
امام سؤال کردند از مرحوم پدر که به نظر شما چکار کنیم این مشکلات حل شود. ایشان گفتند که مردم را در سرنوشت خودشان مشارکت دهید و دخالت دهید  وقتی مردم احساس مسئولیت کنند دیگر با بی تفاوتی و بی مسئولیت با مسائل برخورد نمی‌کنند چون مال خودشان تلقی می‌کنند و امام گفتند برو پیاده کن و پدر گفت من مریض هستم و نمی‌توانم به‌هرحال آن موقع که آیت الله طالقانی می خواستند از خدمت امام مرخص شوند و به  سمت منزل خودشان بروند امام گفتند برو و حتما این طرح را پیاده کنید که ایشان سکوت کرد و تا موقعی که زنده بود پیگیری می‌کرد
وقتی پدرم به رحمت خدا رفت و خانواده امام تشریف آوردند من و یکی از اقوام خدمت امام در قم رفتیم و آنجا ایشان برای ما صحبتی داشتند و مطالبی را مطرح کردند و راجع به پدر صحبت‌هایی کردند ،حاج احمد‌آقا نقل می‌کرد آن شبی که طالقانی از دنیا رفت ومن مطلع شدم رفتم به امام بگویم که طالقانی فوت کرده نمی‌توانستم و جرات نمی‌کردم به اتاق بروم، آنقدر پشت درب اتاق ایستادم تا امام برای نماز از خواب بلند شدند ، وقتی بلند شدند من در را باز کردم رفتم تو و به ایشان گفتم  .
من چند باری هم برای دیدن امام منزلشان رفتم و دیدمشان آنجا منزل یکی از اقوام مادر من بود که به امام داده بودند.ولی بعد از اینکه رفتند جماران چند بار ما خدمتشان رسیدیم هم دست‌جمعی و هم  تنها. دسته جمعی با نمایندگان مجلس رفتیم و هر وقت یا سفر  خارج می رفتیم و  گزارش می دادیم که در اجلاس‌ها چه خبر بود.
*شما فرمودید که بعد از فوت آیت‌الله طالقانی بیشتر امام را دیدید و ملاقاتهایی در ارتباط با مسائل زنان داشتید آن موقع فعالیت‌های  شروع شده بود در مورد مسائل زنان می‌خواستم ببینم آیا خاطره‌ای در این زمینه دارید ؟ نظر  امام در این موارد  چه بوده؟
یک موردی که من با ایشان صحبت کردم در مورد طلاق بود.  بحث طلاق و  افزایش آمار آن  مشکل‌ساز شده بود و باید قوانین و دستوراتی داده می شد برای اینکه اینطور راحت طلاق داده نشود و زندگی زن‌ها دچار خطر و مشکلات و  مسائل اقتصادی نشودوایشان بعد از ابراز نگرانی من   لبخند زد و به من  گفت اتفاقاً من در مسائل سفارش‌هایی را کردم.
*آخرین باری که امام را دیدید کی بود.
آخرین ملاقات ما فکر می‌کنم سال 59 بود ،من از یک  اجلاسی بر می گشتم و برا ی گزارش دادن خدمت امام رسیده بودم.
*پس 8 سال امام را ندیدید.                      
تنهایی نرفتم. آخرین بار که رفتم امام حال مساعدی نداشت و من خود امام را ندیدم تمام حرف هایم را روی یک نوار ضبط کردم و  به سید احمد آقا دادم که به امام بدهد.بعد از آن دسته‌جمعی با نمایندگان می‌رفتیم و شخصی نمی‌رفتم.
*سالگرد طالقانی که می‌شد نماینده ای  از ایشان پیش شما می‌آمد.
سالگرد پدر نه، نمایندگانی که می‌آمدند دست جمعی شرکت می‌کردند ولی خب همان سالی که پدرم فوت کردند خانواده امام آمدند منزل من البته فوت مادرم هم آمدند. اینها مهم نیست مهم آن جریاناتی که دست به کار شدند تا آنچه که هدف و به اصطلاح ایده شکل دادن و قوت دادن انقلاب بود به نفع خودشان تغییر دهند، این جریان بلاخره مدتی قدرت گرفت و یک کارهایی در این مملکت کرد در جاهای حساس ضرر های به دین و انقلاب زد و مردم را دین‌گریز کردند.
*امام در طول حیات‌شان متوجه این جریان شدند؟
آن فرمان 8 ماده‌ای برای چه بود؟ همین بود دیگر، آن فرمان 8 ماده‌ای را ایشان از روی همین اطلاعاتی که در مورد آن جریان ها به ایشان داده بودند فرمان 8 ماده ای را صادر کرد.
این فرمان 8 ماده‌ای بسیار عالی بود اگر اجرا می‌شد. منتهی با درایت افرادی مطلع، عاقل، حقوق‌دان، با سواد و کسانی که روش های برخورد با متهم را از نظر سیاسی و حقوقی بلد بودند نه هر کسی بنشیند و  برنامه‌ای بریزد.
*در بعد از انقلاب ما وارد فاز چریکی و شدیم وشرایط اضطرار  کشور‌ها پیش آمد و طبیعی است که هر حاکمیتی در این شرایط فضا رامی بندد در این شرایط سیستم اداره کشور ما چطور بود آیا امام فضا را به سمت مسدود شدن برد ویا نه چنین چیزی نشد و امام اعتقاد به آزادی بیان داشتند؟
من شنیدم که راجع به من به امام گفته بودند که اعظم طالقانی پشت تریبون صحبت‌هایی می‌کند و مطالبی را مطرح می‌کند امام در پاسخ آنها  گفته بود؛حرفش را می‌زند و یا در مورد داریوش فروهر امام او رامی‌شناخت ، فروهر در یک مقطعی در کردستان استان‌دار هم بود و امام نسبت به او محبت داشت و ما رفتارهای انسانی را از امام در برخورد با منتقدان خود دیده ایم .ایشان می گفتند کسی را که دستگیر می‌کنید حق ندارید یک سیلی به او بزنید. اگر متهم است می‌رود دادگاه محکوم می‌شود چرا کتک می‌زنید، نزنید.


برچسب‌ها: اعظم طالقاني, امام خميني, آیت الله سید محمود طالقانی, مهندس مهدي بازرگان
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه سی ام آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

اکبر گودرزي، رهبر گروه فرقان، در سال ۱۳۳۵و به اعتبار شناسنامه‌اش در سال ۱۳۳۸در روستاي دوزان از توابع اليگودرز به دنيا آمد. پدرش حسن چوپان نام داشت. کودکي گودرزي در خانواده‌اي پر جمعيت و محروم سپري شد. وي تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در روستاي زادگاهش گذراند و با توجه به گرايش مذهبي که داشت قبل از اتمام دبيرستان در سال ۱۳۵۱ راهي مدرسه ديني خوانسار گرديد و پس از اقامتي کوتاه به قم رفت. وي پس از يک سال عازم تهران شد و در مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع بازار و سپس در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين ساکن شد. او در کنار درس طلبگي به مطالعه تفسيرهاي مختلف مي‌پرداخت. در همين دوران اقدام به برپايي جلسات تفسير قرآن در مساجد مختلف تهران نمود. اولين مسجدي که گودرزي به عنوان مدرس و مفسر قرآن در آن آغاز به کار کرد مسجد الهادي بود. او همچنين در مسجد فاطميه خزانه، مسجد رضوان خيابان اتابک، مسجد شيخ ‌‌هادي و مسجد خمسه قلهک نيز جلسات قرآن برگزار مي‌نمود و در خلال همين جلسات توانست افرادي را جذب نمايد که در شکل‌گيري گروه فرقان و پيشبرد اهداف او نقش مهمي ايفا نمودند. سال ۱۳۵۵اين جمع ابتدا به کهفي‌ها و سپس به نام فرقان به فعاليتهاي مذهبي منسجم‌تري پرداخت. گودرزي در سال ۱۳۵۶ مدرسه حاج شيخ عبدالحسين را ترک نمود و از لباس طلبگي خارج شد. هنگامي که مي‌خواست طلبه مدرسه‌ آقاي مجتهدي بشود آقاي مجتهدي گفته بود: چون ديدم چهره او نورانيت ندارد به او گفتم به درد طلبگي نمي‌خورد. گروه فرقان در سال ۱۳۵۶ فعاليت تشکيلاتي خود را تحت رهبري اکبر گودرزي آغاز و سعيد واحد، محسن سياهپوش، حميد نيکنام، علي اسدي و بهرام تيموري زير نظر مستقيم او فعاليت مي‌کردند. در همان سال با درگذشت دکتر شريعتي نخستين اعلاميه از سوي اين جريان نوپا انتشار يافت.

آنچه در آن زمان باعث برآشفتن گروه فرقان گرديد اطلاعيه مشترک شهيد آيت‌الله مطهري و مهندس مهدي بازرگان برای بازبيني آثار دکتر شريعتي بود. به دنبال صدور آن اطلاعيه، گودرزي اعلاميه‌اي صادر کرد و به تهديد مخالفان دکتر شريعتي و در واقع شهيد مطهري پرداخت. از آن پس گروه فرقان علاوه بر پرداختن به مباحث ايدئولوژيک  به تحليلهاي سياسي و درک اوضاع سياسي جهان و طرح استراتژي جنگ مسلحانه عليه رژيم پرداخت. همزمان نشريه‌اي به نام فرقان در اسفند ۱۳۵۶ منتشر کرد. و در همين سال با توصيه دوستانش براي ادامه فعاليتهاي سياسي ـ مذهبي در خارج از کشور، جهت عزيمت به اروپا راهي پاکستان شد و بعد از حدود دو ماه سرگرداني در حالي که از رفتن به اروپا نااميد شده بود به ايران بازگشت. گروه فرقان پس از پيروزي انقلاب‌ اسلامي همچون ديگر گروه‌هاي سياسي بر شدت فعاليتهاي خود افزود و در صدد تخريب و صدمه زدن به انقلاب برآمد. رئوس فعاليتهاي اين گروه در پخش اعلاميه، جذب نيرو، چاپ عکس، تشکيل خانه‌هاي تيمي، اقدامات تروريستي مانند حمله به بانکها و ترور شخصيتها و نفوذ در نهادهاي انقلابي خلاصه مي‌شد.

با توجه به مواضع تند گروه فرقان درقبال روحانيت، از ارديبهشت سال ۱۳۵۸ عمليات تروريستي آنها آغاز گرديد. اولين اقدام این گروه ترور شهيد سرلشکرقره ‌ني اولين رئيس کل ارتش جمهوري اسلامي ايران بود که در سوم ارديبهشت انجام شد. اقدام بعدي آنها ترور روحاني دانشمند شهيد آيت‌الله دکتر مرتضي مطهري بود که در آخرين ساعات سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت صورت گرفت. شهيد مطهري بارها به ضديت فرقانيها با خود سخن گفته و به احتمال ترور خود از سوي آنها اشاره کرده بود. گروه فرقان در مجموع نزديک به بيست ترور انجام داد و ترورهاي بسياري را در دستور کار خود داشت. از ميان افراد ترور شده تعدادي مجروح شدند که از جمله مي‌توان به آيت‌الله اکبر هاشمي‌ رفسنجاني، آيت‌الله عبدالرحيم رباني ‌شيرازي، آيت‌الله علي خامنه‌اي و رضي ‌شيرازي اشاره کرد. حاج مهدي و حسام عراقي، آيت‌الله دکتر مفتح، آيت‌الله قاضي ‌طباطبايي و حاج محمدتقي طرخاني نيز توسط اين گروه به شهادت رسيدند. ترور افرادي از جمله آيت‌الله محمد حسيني بهشتي، دکتر محمدجواد باهنر، حجت‌الاسلام ناطق ‌نوري، آيت‌الله عبدالکريم موسوي ‌اردبيلي به دليل از هم پاشيدن تشکيلات تروريستي فرقان و دستگيري سران و اعضاي آن ناکام ماند. پس از ترورهاي گروه فرقان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي عمليات شناسايي و تعقيب و مراقبت از اعضاي گروه فرقان را آغاز کرد و سرانجام در تاريخ ۱۸ / ۱۰ / ۱۳۵۸ اکبر گودرزي به همراه حسن اقرلو در خانه‌اي تيمي واقع در خیابان جمالزاده دستگير شدند. پس از دستگيري اين دو نفر تعدادي ديگر از اعضاي اين گروه نيز دستگير و در روز چهارم بهمن ۱۳۵۸ محاکمه شدند. در بين دستگيرشدگان شش نفر به اعدام و بقيه به حبس ابد محکوم شدند. حکم اعدام اکبر گودرزي، سعيد مرآت، علي حاتمي، محمد متحدي، حسن اقرلو، عباس عسگري و عليرضا شاه‌بابابيک در تاريخ ۳ / ۳ / ۱۳۵۹ به اجرا درآمد.

اکبر گودرزي يکي از مصاديق بارز مفسدين في‌الارض بود. بقاياي فرقانيها تا اويل سال ۱۳۶۰ همچنان به انتشار برخي از جزوات مي‌پرداختند و حتي از ترورهاي سازمان مجاهدين خلق نيز به نوعي سوء استفاده مي‌کردند و آنها را با انديشه‌هاي خود پيوند مي‌دادند. هم اکنون فعاليت اعضاي فراري اين گروهگ تروريستي در خارج از کشور تنها محدود به انتشار اعلاميه مي‌باشد.

مرتضی الویری درباره او می‌گوید:

گوش به حرف کسی نمی‌داد و معتقد بود که تمام حقایق در ذهن او جمع شده و دیگران همه دچار انحراف شده‌اند، برای همین هم در آغاز، فرقانی‌‌ها بسیار پابرجا و محکم از خودشان دفاع می‌کردند... رهبر آن‌ها این گونه بود: موقعی که رفتند او را دستگیر کنند، در یک اتاق ۴×۳ با یک زیلوی مندرس و اسباب و اثاثیه فوق‌العاده ساده زندگی می‌کرد. در‌‌ همان خانه ۳۵۰ هزار تومان پول نقد وجود داشت! که در آن زمان پول بسیار هنگفتی بود، یعنی پول کافی در آن خانه وجود داشت، ولی او نان و پنیر می‌خورد! و زندگی فوق‌العاده ساده‌ای داشت. گروه فرقان یک گروه واقعاً‌ اعتقادی از‌‌ همان سنخی بود که می‌گویند در صدر اسلام هم بودند و از کثرت نماز، پیشانی‌شان پینه بسته بود... طوری گرفتار شده بودند که هرگز حاضر نبودند خارج از چهارچوب فکری خودشان به مسائل دیگری هم فکر کنند  .

 

روایت عطریانفر و اصفهانی از چگونگی دستگیری گروه فرقان

 

پس از پيروزي انقلاب و روي كار آمدن نظام جمهوري اسلامي در ايران، برخي از نيروها نتوانستند با شرايط جديد كنار بيايند. تشكيلات فرقان از جمله اين گروه ها بودند كه در مدت فعاليت كوتاه خود، ضايعات جبران ناپذيري به پيكره نظام جمهوري اسلامي وارد كرد. رهبر اين گروه شخصي به نام اكبر گودرزي بود.



اکبر گودرزی پس از دستگیری

به باور اعضاي گروه فرقان، حكومت جمهوري اسلامي تلاشي براي برقراري حاكميت روحانيت بود، در حالي كه اين گروه از تز اسلام منهاي آخوند پيروي مي كرد. به همين دليل، به ترور شخصيت هاي تأثيرگذار انقلاب به ویزه روحانيون برجسته روي آوردند.

افزون بر ترور مفتح و مطهري، ليست ترور گروه فرقان عبارت بودند از: محمد بهشتي، محمد جواد باهنر، حقي، امامي كاشاني، ناطق نوري، موسوي اردبيلي، تيمسار فلاحي، بني صدر، خوانساري، هاشمي رفسنجاني و حضرت آيت الله خامنه اي كه با دستگيري اعضا و رهبري گروه ادامه ترورها متوقف شد.

نحوه دستگيري عوامل ترور شهيد مطهري و گودرزي، رهبر اين گروه از زبان جمال اصفهاني و محمد عطريانفر از مسئولان پرونده فرقان، موضوع گزارش پيش روست كه در
پي مي آيد.


اعضای گروهک تروریستی فرقان

حميد نيكنام، علي بصيري و وفا قاضي زاده، عاملان ترور آقاي مطهري و همگي از تيم جنوب شهر بودند. علي بصيري تازه از دانشگاه فيليپين فارغ التحصيل شده و به ايران آمده بود و دانش مذهبي كافي نداشت. او تحت تأثير گروه فرقان و گودرزي قرار گرفته و در ترور مشاركت كرده بود. حميد نيكنام و بصيري هرچند دو روز پس از ترور آقاي مطهري بازداشت شدند، هيچ معلوم نبود كه آنها قاتل مطهري باشند.

نيكنام به خانه يكي از اقوام خود در قزوين رفته بود و آنجا يكي از فاميل هاي او در بحث ها متوجه شده بود كه او مواضع ضد روحانيت و فرقاني دارد؛ به كميته گفته بود و بدين ترتيب نيكنام در خيابان بازداشت شد، بدون اينكه كسي بداند او قاتل آقاي مطهري است.

بصيري هم در چاپخانه كار مي كرد. اطلاعيه اي كه پس از ترور آقاي مطهري پخش شده بود، روي يك كاغذ A4 رنگي بود كه ما وقتي سرنخ آن كاغذ را گرفتيم، به چاپخانه اي رسيديم كه بصيري يكي از كارگران آنجا بود و وقتي سراغ بصيري را گرفتيم و به خانه اش رفتيم، او فرار كرد و از چينه ديوار افتاد و بيهوش شد.

او را به بيمارستان آورديم و پس از به هوش آمدن گفت كه من پیش از انقلاب، فرقاني بوده ام و پس از انقلاب از آنها جدا شده ام. ما سرنخي نداشتيم و آنها هم منكر دخالت در قتل شهيد مطهري بودند.

جالب است، شبي كه بصيري را گرفتند، يكي از بچه ها به نام محمد هنردوست، شهيد مطهري را خواب ديده بود كه يك شنل قرمز خوني را از دوشش برمي دارد و يك شنل سبز را جاي آن مي گذارد و مي گويد: من از امشب راحت مي خوابم.

اين تنها «شاهد» ما براي دخالت بصيري در قتل شهيد مطهري بود. شبي كه ما گودرزي را گرفتيم، در راه حركت به سمت اوين، من از او پرسيدم كه قاتل مطهري كيست. او گفت كه يعني شما نمي دانيد؟ گفتيم: مي دانيم، ولي مي خواهيم تو را امتحان كنيم و او نام بصيري و بقيه افراد را به زبان آورد.

پس از ترور مطهري و در آن شبي كه همزمان به بیست خانه تيمي گروه فرقان حمله شد، اكبر گودرزي هم به طور اتفاقي در يك عمليات شبانه بازداشت شد. در پي شناسايي يك خانه تيمي و دیدن آتشباري شديد از آن معلوم شد كه اين خانه بايد اهميت بسیاري داشته باشد.


شهید بزرگوار استاد مطهری پس از ترور

بچه ها نمي دانستند، گودرزي در كجا مستقر است، ولي اميدوار بودند، او را هم در اين عمليات پيدا كنند تا اين كه در حمله به يكي از خانه هاي تيمي در خيابان جمالزاده، مشخص شد مقاومت در اين خانه وحشتناك، زياد است و تيراندازي و برخورد به طور گسترده صورت گرفته است.

بچه ها حدس زدند كه حتما اين خانه از اهميت خاصي برخوردار است و نيروهاي كمكي به آنجا رفتند. مهم هم بود كه در اين عمليات كسي كشته نشود و همين مطالبه، سرعت عمليات را كم مي كرد. بچه ها مجبور شده بودند نارنجكي را درون خانه بيندازند.

اين کار هم نگران كنده بود و هم راهگشا. با انفجار دو نارنجك در آن خانه تيمي خيابان جمال زاده تهران، تيراندازي قطع شد و يك نفر از درون خانه فرياد زد كه «نزنيد، نزنيد، رهبر مجروح شد». اين پيام براي بچه هاي عمليات بسيار راهگشا بود. بچه ها به درون خانه ريختند و دو نفر را بازداشت كردند كه در ميان آنها، شخصي بود كه مجروح شده بود و گويا همان اكبر گودرزي بود.

به گفته او، در آن شب عموم بچه هاي فرقان، يعني نزدیک شصت، هفتاد نفر بازداشت شدند و اين گروه به كنترل درآمد؛ همه سلول هاي بند ۲۰۹ اوين پر و ترورها متوقف شد.

برچسب‌ها: اکبر گودرزي, شهيد مرتضي مطهري, آيت الله هاشمي رفسنجاني, مهندس مهدي بازرگان
نوشته شده در تاريخ یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 

آیت الله سید محمود طالقانی

اما این مرد کی بود که به نام پدر طالقانی ، ابوذر زمان ، مجاهد نستوه و ... معروف شده و دوست و دشمن ، پير و جوان ، همه و همه حتي كساني كه نديدنش هم بهش احترام ميذارن ؟ قضيه چيه و طالقاني كيه

سید محمود علائی معروف به آیت‌الله طالقانی (۱۳ اسفند ۱۲۸۹ - ۱۹ شهریور ۱۳۵۸) روحانی شیعه، سیاست‌مدار از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم، از بنیادگذاران نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ بود.

وی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیع الاول ۱۳۲۹ قمری) در خانواده‌ای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان دیده به جهان گشود، پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. در اسفند سال ۱۳۱۶ با بتول اعلایی فرد ازدواج می‌کند.

تحصیلات

تحصیلات ابتدایی را نزد پدر آغاز کرد و پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. در سال ۱۳۱۷ پس از گذران تحصیلات در مدرسه فیضیه و رضویه قم از عبدالکریم حائری یزدی اجازه نامه اجتهاد دریافت و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد.

فعالیت سیاسی

طالقانی یکی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بود و در موقعیت‌ها و شرایط مختلف به مخالفت با روندهای جاری در حکومت دودمان پهلوی پرداخت و چندین بار در پی دستگیری روانه زندان شد. طالقانی از طرفداران دکتر مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت او در سال ۱۳۳۹ جزء هیات موسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد . طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره جبهه ملی ایران را انجام داد. او همچنین در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود .

او در دوره‌های مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد کشف حجاب و نهضت ملی شدن نفت ، نهضت مقاومت ملی ، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت و همچنین بارها به دلایل مختلف نظیر پناه دادن سید مجتبی نواب صفوی که در آن زمان فراری محسوب می‌شد یا ارائه آموزش‌های مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیه‌های اعتراضی به تبعید و زندان محکوم شد.

وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمت های مختلفی را بر عهده گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهده دار شد و پس از آن، با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در مرداد همان سال از سوی امام خمینی ( ره )  به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ ۵ نماز جمعه را برگزار کرد.

دیدگاه ها و عقاید

وی پس از انقلاب از مخالفان اعمال پوشش و حجاب اجباری برای زنان بود و استفاده از آن را اختیاری عنوان می‌کرد . وی در مصاحبه‌ای که در کیهان ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ منتشر شد نظر خود را چنین شرح داد:

اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت‌الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می‌کند راهنمایی اش می‌کند که شما این جور باشید به این سبک باشید.

او از مخالفان اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی بود و این مخالفت را در نامه ای خطاب به مجلس در روزهای آخر عمر خود اظهار کرد.

امام خمینی ( ره ) در نامه‌ای که به مناسبت وفات محمود طالقانی منتشر کرد از او و پدرش چنین یاد می‌کند:

رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام  .

 

شهريور 1358. مسجد اعظم قم، امام خميني و مرحوم حجت الاسلام حاج سيد احمد خميني در مراسم ترحيم آيت‌الله طالقاني

=-=-=-=-=-=-=-=-=

آيت‌الله سيد محمود طالقاني از چهره‌­هاي تأثيرگذار در تحولات فکري نيروهاي انقلابي و نيز تحولات سياسي ايران معاصر است. نشو و نماي اين شخصيت پارسا در خانواده­اي متدين و تربيت در ظل توجه پدري روحاني از يک سو و مقارن بودن سالهاي آغازين زندگي او با مداخلات استعمار در کشور ما و مقاومت گسترده مردمي با اين تحميلات او را با عمق کينه استکبار و استعمار نسبت به مسلمانان به ويژه ايرانيان آزاده و ايران اسلامي آشنا نمود. از همين‌رو با عزمي راسخ و کينه­اي مقدس ضمن فرا گرفتن دانش ديني به افشاي اقدامات رژيم وابسته پهلوي و تحرکات استکبار در ايران و کشورهاي اسلامي پرداخت.

حضور طالقاني جوان در آذربايجان در اوج تحرکات احزاب سياسي و اشغالگران شوروي براي تجزيه آذربايجان عزيز از ايران نشان داد که صيانت از تماميت ايران براي او اصلي لايتغير است، اصلي که در آخرين ماههاي عمر او، ابوذر زمان را به کردستان کشاند تا با روشنگري به مردم کردستان عزيز بگويد که مراقب توطئه بيگانگان و عوامل داخلي آنها که قصد لطمه زدن به تماميت ارضي ايران عزيز را دارند باشند. صفا، خلوص، مردانگي و يکرنگي طالقاني در کنار ساده زيستي و روحيه انقلابي از او شخصيتي دوست داشتني و مردمي ساخته بود. از همين رو محضر گرم او محل رجوع اقشار مختلف قرار گرفته و بر وسعت نفوذ معنوي او مي­افزود.

1357. سفر به کردستان، در حال سخنراني در مسجد جامع سنندج به اتفاق شهيد آيت‌الله بهشتي و آيت‌الله هاشمي رفسنجاني

=-=-=-=-=-=-=-=-=

تلاش آيت‌الله طالقاني در راه برپايي حکومت اسلامي و اقامه نماز جمعه پس از پيروزي انقلاب نشان داد که ايشان همراه با بنيانگذار جمهوري اسلامي تأسيس نظام را براي جاودانه ماندن انقلاب و تداوم آرمانها ضرري مي­داند. ياد طالقاني و نام او در پرتو چنين رفتاري در خاطره ملت ايران جاودانه مانده و خواهد ماند. مردم به خوبي خادمين و دلسوزان واقعي خود را مي­شناسند از همين‌رو در لحظه وداع با او حماسه­اي پرشور آفريدند و اکنون نيز پس از سالها نام طالقاني در بين ملت ايران به نيکي برده مي­شود.


برچسب‌ها: آیت الله سید محمود طالقانی, امام خميني, دكتر محمد مصدق, مهندس مهدي بازرگان
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک