قسمت چهارم و آخر بیوگرافی سیاوش کسرایی خالق آرش کمانگیر ...
بقیه متن در ادامه مطلب ...
برچسبها: سياوش كسرايي, آرش کمانگیر, سالار عقیلی, فریدون مشیری
ادامه مطلب
بیوگرافی سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
|
|||||||||||||||||
|
قسمت چهارم و آخر بیوگرافی سیاوش کسرایی خالق آرش کمانگیر ...
بقیه متن در ادامه مطلب ... برچسبها: سياوش كسرايي, آرش کمانگیر, سالار عقیلی, فریدون مشیری ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲
توسط آ . پاسارگاد
قسمت سوم بیوگرافی سیاوش کسرایی ...
رابطه سیاوش کسرایی با دیگران ( سهراب سپهری، امیرهوشنگ ابتهاج" سایه " ، احمد شاملو ،اخوان ثالث ، فروغ فرخزاد ، شاهرخ مسکوب و ... ) ازدواج و ...
بقیه متن در ادامه مطلب ...
برچسبها: سياوش كسرايي, امیر هوشنگ ابتهاج, نيما يوشيج, سهراب سپهری ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲
توسط آ . پاسارگاد
قسمت دوم از بیوگرافی سیاوش کسرایی
برش هفتم - سیاوش ، به سرخی آتش به طعم دود مجموعه "به سرخی آتش،به طعم دود" چگونه شکل گرفت؟ این مجموعه قبل از انقلاب متولد شد و با اسم مستعار "شبان بزرگ امید" نخستین بار
بقیه متن در ادامه مطلب ...
برچسبها: سياوش كسرايي, امام خميني, مهندس مهدي بازرگان, امیر هوشنگ ابتهاج ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲
توسط آ . پاسارگاد
سیاوش کسرایی در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.
همراه با بی بی کسرایی همراه با بی بی سیاوش و همسرش بقیه در ادامه مطلب ...
برچسبها: سياوش كسرايي, آرش کمانگیر, آرش, دانشگاه تهران ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲
توسط آ . پاسارگاد
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه. الف سایه»، شاعر و موسیقیپژوه ایرانی است. زندگیاو در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان ...
برچسبها: امیر هوشنگ ابتهاج, احمد شاملو, ایرانیان مقیم آلمان, نيما يوشيج ادامه مطلب نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲
توسط آ . پاسارگاد
آرش ؛ آرش کمانگیر
آرش معروف به کمانگير، از پهلوانهای باستانی و اسطورهای ايران است که در تيراندازی بسيار زبردست و بیمانند بود. او پس از شکست ايرانيان از تورانيان برای تعيين مرز دو کشور تيری را از نقطهی شکست، ساری يا آمل، پرتاب کرد. تير آرش پس از زمان درازی بر تنهی درختی در مرو فرود آمد. مرز ايران اين گونه تعيين شد، اما پيکر آرش، که همهی نيروی خود را برای پرتاب آن تير گذاشته بود، پاره پاره شد و او جان خود را در راه ميهن از دست داد. کهنترين نوشتهای که در آن از آرش سخن رفته، کتاب اوستا(يشت هشتم، بند ششم) است که در آن از قهرمانی به نام ارخشه با ويژگیهايی مانند تيزتير و تيزتيرترين ايرانيان، ياد شده است. فداکاری آرش منوچهر، پادشاه پيشدادی، در سالهای پايانی فرمانروايی خود از افراسياب تورانی شکست خورد و به مازندران پناهنده شد. سرانجام، هر دو به صلح گرايش پيدا کردند و منوچهر از افراسياب خواست که به اندازهی يک تير پرتاب از خاک ايران را به او بازگرداند. افراسياب درخواست او را پذيرفت و ايرانيان آرش را که در تيراندازی چيره دست و پرآوازه بود، برای پرتاب آن تير سرنوشتساز برگزيدند. آرش بر فراز کوهی برآمد و تير در کمان گذاشت و کمان را کشيد و تير پرتاب شد. اما خداوند به باد فرمان داد که تير را از آن کوه بردارد و به آن سوی خراسان ببرد. سرانجام تير بر تنهی درختی فرود آمد. آن گونه که بيرونی در آثار الباقيه آورده است، فرشتهای به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد که تير و کمان ويژهای بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت:"ببينيد که پيکر من هيچ گونه زخم و بيماری ندارد، اما پس از تيراندازی نابود خواهم شد." گويند که اسفندارمذ تيروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بيفکند، به جای بميرد و آرش با اين آگاهی تن به مرگ داد. او همهی نيروی خود را در چلهی کمان گذاشت و با پرتاب تير، پيکرش پاره پاره شد. تاريخ آرش کهنترين نوشتهای که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(يشت هشتم، بند ششم) است. در اين کتاب از قهرمانی به نام ارخشه با ويژگیهايی مانند تيزتير و تيزتيرترين ايرانيان، ياد شده است. در نوشتههای پهلوی آگاهی چندانی از اين قهرمان به دست نمیآيد و تنها در رسالهی ماه فروردين روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردين، منوچهر و ايرش شيباگتير، سرزمين ايران را از افراسياب پس گرفتند. در نوشتههای دورهی اسلامی آگاهی بيشتری پيرامون آرش وجود دارد. از آن قهرمان نامدار در تاريخ طبری، تاريخ ابن اثير، آثار الباقيه، شاهنامه، ويس و رامين، مجمع التواريخ، غرر السير، البدء و التاريخ و کتابهای ديگر، ياد شده است. جايی که آرش تير خود را از آنجا پرتاب کرد، در اوستا کوهی به نام ايريوخشئوثه است. در نوشتههای اسلامی، تير از جايی در طبرستان، کوه رويان، قلعهی آمل، کوه دماوند يا ساری پرتاب شده است. جايی که آن تير فرود آمد، در اوستا کوهی به نام خونونت است که شايد همان کوهی باشد که در شاهنامه و کتاب ويس و رامين از آن با نام هماون يادشده و کوهی در شرق کوههای شمال خراسان است. نويسندهی مجمع التواريخ آن را در جايی بين نيشابور و سرخس میداند، در ويس و رامين و تاريخ طبرستان آن را جايی در مرو دانستهاند. فخرالدين اسعد گرگانی در ويس و رامين اين گونه آورده است:"از آن خوانند آرش را کمانگير که از آمل به مرو انداخت يک تير". وجه تسميه جشن تيرگان با آرش دهمین روز از تیر ماه جشن تیرگان است جشنی که برپایه ی شادی و شادمانی و پاشیدن آب بر روی همدیگر میباشد و تسمیه آن بر نام تیر و حتی خود ماه چهارم خورشیدی بر پایه تیر همان ماجرای معروف تیراندازی پهلوان نامی ایران آرش کمانگیربوده است . آرش قرار است تیری پرتاب کند . چه زیباست که این تیر آخرین تیر ترکش اوست آرش نه امکان خراب کردن دارد و وسیله تصحیح خرابکاری فقط یک تیر در تیردان دارد که باید با همان یک تیر آخرین امید و آخرین شانس برای قوم ایرانی پرتاب شود . آرش باید با آن یک تیر به آرزوهای در حال پژمردن یک قوم ، یک ملت ، يك فرهنگ ، يك تاريخ و يك گستره پادشاهي پاسخ دهد . او بايد نگاه هاي پر اميد ، آرزوهاي در آستانه فروپاشي و آزادي در آستانه اسارت يك ملت را پاسخگو باشد . هنوز نگاههاي هراس انگيز يك ملت كه او را با هراس و ترس و اميد بسوي بلنداي البرز بدرقه كرده بودند بر پشت او سنگيني مي كرد . آرش ميديد كه مقياس نيكي و بدي ، مقياس اسارت و آزادي ، تنگي و فراخ او و تير اوست . آرش بايد انتخاب ميكرد . براي اين نيكي ، آزادي ، فراخ شدن سرزمين و برآورده شدن تمام آرزوهاي قوم پارسي بايد بهائي ميپرداخت چراكه آزادي بي بها نيست و آرش اين بها را ميدانست و چه زيبا ؛ جان در راه ميهن فدا نمود كه بهاي آزادي ، جان كمانگير بود . چه داد و ستد غريبي . آرش آزادي را برگزيد ؛ جان خود در تير كرد آرش كار صدها صدهزاران تيغه شمشير كرد آرش . او آزادي را براي مرزها ايران زمين باز پس گرفت و خود تبديل شد به قهرماني اسطوره اي . هنوز راهجوياني كه در البرز ره ميجويند نام آرش را زير لب زمزمه ميكنند ، هنوز كوهنوردان در دچار شدن به بلاياي طبيعي در البرز از آرش مدد ميجويند و . . . هنوز دامنه هاي البرز صداي كشيده شدن زه كمان آرش ، صفير تير آرش و افتادن هيكل آرش را در خود زمزمه ميكنند . آرش در شاهنامه : نشانه روشن و واضحي از آرش در شاهنامه نيست و داستان زيبا و چشمگير او در شاهنامه جاي ندارد درحاليكه فردوسي در قسمتهايي از شاهنامه بر پايه شخصيت او چيزهايي سروده : چو آرش كه بردي به فرسنگ تير چوپيروز قارن يل شير گير آرش در اوستا : در اوستا و در بخش « تیر یشت » ، به آرش و داستان پرتاب تير اشاره شده است . در « کرده ی چهارم » تيريشت آمده است « تشتر ، ستاره ي رايومند فرمند را ميستاييم كه شتابان بسوي درياي فراخ كرت بتازد، چون تير در آن هوا پران كه آرش تيرانداز ، بهترين تيرانداز ايراني ، از كوه ايريو خشوث ، به سوي كوه خوانونت بينداخت ... »در این بخش ُ تشتر یا تیر که ایزد پاسبان باران است و نماد آن در ادبیات اسطوره ای ، اسبي سپيد رنگ است ، از ديد سرعت تاختن به شتاب به تير آرش تيرانداز همانند شده است . فلسفه جشن تيرگان ، تير ، آب و باد : تير هم ايزد باران است و آب خواهي و هم وسيله رزمي است كه كه آرش با آن مرز ايران و توران را نشان رفته و باز اينكه در طي جنگ ايران و توران گوييا ايران علاوه بر مصيبت دشمن دچار خشكسالي هم شده بود كه بعذ از فراخ شدن مرزها باز آبها و رودها و باران به ايران سرازير شده اند . بنابراين در اين روز همراه با جشنها جشن آب پاشيدن نيز برگزار ميشود . از ديگر ايزدان ياري دهنده در اين واقعه باد بوده كه تير آرش را تا رسيدن به مقصد همراهي كرده است . يكي از ملزومات اين جشن دستبند تير و باد است . اين دستبند يك رشته باريك بافته شده از نخهاي رنگارنگ ابريشمي است . همانگونه كه از نامش بر مي آيد ، اين دستبند در روز « تير ايزد » برابر با ده تير ماه خورشيدي بدست بسته ميشود و در روز « باد ايزد » برابر با نوزدهمين روز از تيرماه همراه با يك آرزو از دست باز ميشود و به باد سپرده ميشود . شاعر برجسته معاصر سياوش كسرايي در يك شعر نو بلند داستان آرش را بسيار زيبا و حماسه اي ذكر كرده است كه خواندن آن خالي از لطف نيست ... آرش كمانگير برف مي بارد منبع: ۱ . مصاحب، غلامحسين. دايره المعارف فارسی(مقالهی آرش ). انتشارات فرانکلين، ۱۳۴۵ ۲ . دهخدا، علیاکبر. لغتنامه(واژهی آرش). انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ۳ . تفظلی، احمد. آرش(از مقالههای دانشنامه ايران و اسلام، به کوشش احسان يارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۴
برچسبها: آرش کمانگیر, اوستا, آرش, سياوش كسرايي نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیستم دی ۱۳۹۱
توسط آ . پاسارگاد
|
||||||||||||||||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |