بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

 

asadollah-yekta-iransit-3 (2)

اسدالله یکتا (زاده ۱۳۲۰ - تهران) بازیگر ایرانی است. او تاکنون در ۶۳ فیلم ایرانی حضور داشته است.

اسدالله یکتا یکی از بازیگران کوتاه قد و معروفترین بازیگر کوتاه قد سینمای ایران است . او سالها در قبل از انقلاب رل یازیگر کناری نقش اول مرد را که معمولاً هم یک بازیگر خوش چهره و عاشق پیشه انتخاب میشد بازی میکرد. و بیشتر اوقات در دست و پای ...

 

 


برچسب‌ها: اسدالله یکتا, ثریا بهشتی, منوچهر نوذري, علي پروين

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه نهم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
ثریا بهشتی
Soraya Beheshti.jpg
ثریا بهشتی بازیگر سینما و تئاتر
نام اصلی

ثریا بهشتی

زمینه فعالیت

سینما

ملیت

ایرانی

تولد

۱۳۲۲ هـ.ش
کرمانشاه، ایران

مرگ

۱۳۶۵ هـ.ش

پیشه

بازیگر

سال‌های فعالیت

از ۱۳۴۴ هـ.ش تا ۱۳۵۱ هـ.ش

ثریا بهشتی (زاده۱۳۲۲ هـ.ش ـ کرمانشاه) بازیگرتآتر و سینما است. وی پیش از اتمام تحصیلات متوسطه فعالیت هنری خود را با بازی در نمایش های لاله زار آغاز نمود. ثریا با دعوت محمد علی فردین پا به عرصه سینما نهادو با بازی در فیلم خوشگل خوشگلا به کارگردانی محمد علی فردین در سال ۱۳۴۴ فعالیت سینمایی ...

 


برچسب‌ها: ثریا بهشتی, منوچهر نوذري, اسدالله یکتا, فروزان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه نهم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

رامش
آذر محبی
آذر محبی
اطلاعات هنرمند
نام اصلی

آذر محبی

نام مستعار

رامش

زادروز

۲۲ آبان ۱۳۲۵ (سن:۶۶ سال)
تهران

اهل کشور

ایرانی

سبک‌ها

موسیقی پاپ فارسی

کار(ها)

خواننده، بازیگر

آذر محبی با نام هنری رامش (زاده ۲۲ آبان ۱۳۲۵، تهرانخواننده سبک پاپ ایرانی است.


زندگی‌نامه

رامش با نام اصلی آذر محبی در شهر تهران در ۲۲ آبان ۱۳۲۵ در خانواده‌ای با سه خواهر و یک برادر به دنیا آمد و تا سوم دبیرستان به تحصیلات خود ادامه داد.

 


برچسب‌ها: رامش, گوگوش, منوچهر نوذري, پوري بنايي

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

منوچهر آذری

 

زمینه فعالیت

هنرپیشگی

ملیت

ایرانی

تولد

۸ تیر ۱۳۲۲تهران

منوچهر آذری متولد ۸ تیر  ۱۳۲۲ بازیگرایرانی فارغ التحصیل از هنرکده هنرهای دراماتیک فن بیان هنرپیشگی و کارگردانی است.

فیلم‌شناسی...

 

 


برچسب‌ها: منوچهر آذری, فرهنگ مهرپرور, منوچهر نوذري, روزنامه كيهان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد

 

فائقهٔ آتشین معروف به گوگوش (زاده ۱۸ بهمن ۱۳۲۹ در تهران) خواننده و هنرپیشهٔ مشهور ایرانی است. وی از محبوب‌ترین خوانندگان تاریخ موسیقی ایران به شمار رفته و در سایر کشورهای آسیای میانه و خاورمیانه نیز هواخواهان بسیاری دارد.

در سالهای دههٔ هفتاد میلادی و پیش از انقلاب ایران وی را «شاه‌ماهی موسیقی ایران» می‌نامیدند. این لقب بعد از بازگشت وی به آمریکا دوباره بر سر زبان‌ها افتاد و در تبلیغات رادیو تلویزیونی تور بازگشت از این نام بسیار استفاده شد.

زندگی

فائقه آتشین (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۹ در تهران) زاده شد. پدر و مادر او از ایرانیانی بودند که تبارشان به آذربایجانی‌های قفقاز (آذربایجان شوروی) می‌رسید.او هنگامی که ۲ سال داشت، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند.

نامگذاری

گوگوش نامی ارمنی برای پسران است، در کودکی دایه ارمنی‌اش او را با این نام صدا می‌کرد و بعدها این نام را به عنوان نام هنری‌اش برگزید.

دوران کودکی

او از همان کودکی به همراه پدرش که یک شومن بود، خوانندگی و بازی در فیلم را آغاز نمود و نخستین تجربه هنرپیشگی او در سن هفت سالگی بود. گوگوش بعدها در فیلمهایی چون «پرتگاه مخوف» (۱۹۶۳ میلادی)، «شیطون بلا» (۱۹۶۵) و «پنجره» (۱۹۷۰) ظاهر شد. ترانه‌های او که توسط آهنگ‌سازانی چون واروژان و حسن شماعی‌زاده نوشته‌شده و شعرهای شهیار قنبری در آن به کار رفته بود، برای او موفقیت بزرگی پدید آورد. تا حدی که سایر خوانندگان پاپ زن ایرانی به تقلید از سبک او پرداختند. سبک او در دهه هفتاد میلادی، در اوج شهرتش به عنوان خواننده و هنرپیشه، الگوی زنان ایرانی واقع شد که به‌جز گوش سپردن به ترانه‌های او، از سبک پوشیدن جامه، مینی‌ژوپ و مدل موی کوتاه او معروف به مدل گوگوشی تقلید می‌نمودند.

زندگی خصوصی

زندگی خصوصی گوگوش مانند بیشتر هنرمندان با فراز و نشیب و تراژدی‌های فراوانی همراه بود و ازدواج‌ها و روابط ناموفقی برای او به همراه داشت. وی فرزندی به نام کامبیز از شوهر اولش محمود قربانی دارد که هم‌اکنون در لوس‌آنجلس به صنعت موسیقی می‌پردازد.

بعدازانقلاب

با وقوع انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و برپایی نظام جمهوری اسلامی، موسیقی پاپ و آوازخوانی زنان در محافل عمومی ممنوع اعلام شد. با وجود آن‌که اکثر هنرمندان ایرانی، مهاجرت از ایران را انتخاب کردند؛ گوگوش که به هنگام وقوع انقلاب در ایالات متحده به سر می‌برد، به ایران بازگشت. او مدت کوتاهی زندانی شد و سپس زندگی منزویانه‌ای را پیش گرفت.

با وجود حاکمیت نظام اسلامی بر ایران، ترانه‌ها و موزیک‌ویدیوهای گوگوش به وفور و سهولت در ایران یافت می‌شد و گوگوش هم‌چنان طرفداران بیشتری را جذب می‌کرد. با انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیس‌جمهور ایران در سال ۱۳۷۶ بسیاری از محدودیت‌های پیشین برداشته‌شد. به برخی از زنان (گوگوش میان آنان نبود) اجازه داده شد تا در محافلی که همهٔ حضار، زن باشند به اجرای برنامه بپردازند. اگرچه پخش و توزیع موسیقی پاپ هم‌چنان ممنوع بود، ولی مالکیت آن مشکلی نمی‌داشت.

شروع دوباره

گوگوش بعد از بیست و یک سال سکوت و زندگی منزویانه در ایران، در سال ۱۳۷۹ موفق به کسب گذرنامه شد و با خروج از ایران فعالیت هنری خود را با ارائه آلبوم زرتشت که بخشی از آن در ایران به صورت مخفیانه ضبط و در کانادا تکمیل و پخش شده بود، از سر گرفت و به انجام سری کنسرتهای بازگشت پرداخت که با استقبال بی نظیر ایرانیان و فارسی زبانان خارج از ایران مواجه شد.

وی در سال ۱۳۸۳ آلبوم «آخرین خبر» و در سال ۱۳۸۵ آلبوم «مانفیست» را منتشر کرد که مورد استقبال شدید دوستداران وی قرار گرفت. او بعد از ۲ سال سکوت مجدد، تور سال ۲۰۰۵ آمریکا را آغاز کرد که اولین کنسرت آن در تاریخ ۱۷ سپتامبر در فروم لس‌آنجلس اجرا شد.

اجراهای زنده

کنسرت‌های دوبی

گوگوش تقریبأ هر سال در شهر دبی، امارات کنسرت برگزار می‌کند. قیمت بلیط کنسرت‌های او از ۳۵۰ تا ۲،۰۰۰ درهم (از ۹۵ تا ۵۴۰ هزار تومان) است که باعث شده که کنسرت‌هایش از گران‌ترین کنسرت‌های اجرا شده در دبی به حساب آید. هواداران بسیاری از ایران و کشورهای فارسی‌زبان دیگر، تنها به خاطر دیدن اجرای زندهٔ گوگوش به دبی سفر می‌کنند.تعداد تماشاچیان برخی از کنسرت‌های او در دبی، بیش ۱۲ هزار نفر بوده‌است.

فینال آکادمی موسیقی گوگوش

گوگوش در آخرین قسمت برنامه تلویزیونی آکادمی موسیقی گوگوش ۱۳۹۰، با اجرای ترانهٔ «یه حرفایی»، پس از ۳۴ سال به اجرای زنده در تلویزیون پرداخت. این اجرا با همراهی بابک سعیدی و هم‌خوانی شرکت‌کنندگان مسابقه همراه بود.

گوگوش و حکومت پهلوي

  • گوگوش از جمله هنرمندانی بود که به جشن تولّد ولیعهد، رضا پهلوی دعوت شد و در آن جشن، اجرای برنامه زنده داشت.
  • گوگوش در سال ۱۹۷۶ در جریان جنگ ظفار به عمان رفت و برای سربازان ایرانی، برنامه اجرا کرد.

اطلاعات کلی

  • دختر صابر آتشین (بازیگر)
  • ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ - همسر سابق محمود قربانی (صاحب هتل کاباره میامی و پدر کامبیز)
  • ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵ - همسر سابق بهروز وثوقی (بازیگر)
  • ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ - همسر سابق مسعود کیمیایی (کارگردان)
  • مادر کامبیز (خواننده)
  • دارای مدرک تحصیلی سیکل
  • ۱۳۳۴ - آغاز فعالیت هنری با عملیات آکروباسی
  • ۱۳۳۸ - ادامه فعالیت هنری با خوانندگی
  • ۱۳۳۹ - شروع فعالیت در سینما با بازی در فیلم بیم و امید
  • ۱۳۷۹ - شروع مجدد خوانندگی پس از وقفه‌ای طولانی در (کانادا)

آلبوم‌ها

  • مسبب (همراه با داریوش)
  • نیمهٔ گمشدهٔ من
  • فصل تازه
  • همسفر
  • جاده
  • مرداب
  • کویر
  • کوه
  • اگه بمونی، اگه نمونی
  • پل
  • ستاره آی ستاره
  • من و گنجشکای خونه
  • لحظهٔ بیداری
  • در امتداد شب
  • دو ماهی
  • دو پنجره
  • شناسنامه ۱
  • شناسنامه ۲
  • اعجاز

آلبوم‌های منتشر شده پس از بازگشت دوباره او به صحنه

  • ۱۳۷۹ - زرتشت -شامل آهنگ‌های:زرتشت-بوی سفر-گوشه نشین-خاک اسیر و...
  • ۱۳۸۳ - آخرین خبر -شامل ترانه‌های:آهوی عشق-دلکوک-اتاق من و...
  • ۱۳۸۵ - مانیفست -شامل ترانه‌های:آی مردم مردم-نجاتم بده و...
  • ۱۳۸۷ - شب سپید-شامل ترانه‌های:اینترنشنال مدلی-شب سپید-مدلی همصدا-شک می‌کنم-طلاق و...
  • ۱۳۸۹ - حجم سبز -شامل ترانه‌های:آبی-باران-باغ بی برگی-دلم خواست-سزاوار-شب بی من-صدای سبز عشق-گریه کنم یا نکنم-من و گنجیشکا-من همون ایرانم
  • آلبوم کیو کیو بنگ بنگ (شامل یک ترانه)
  • آلبوم اعجاز (۱۳۹۱)

فیلم‌ها

پوستر فیلم بی‌تا

گوگوش و سعید کنگرانی در نمایی از فیلم در امتداد شب ۱۳۵۶

گوگوش در ۹ سالگی، صحنه‌ای از فیلم فرشته فراری از اولین فیلم‌های گوگوش
 
*******
  • ۱۳۵۷ - امشب اشکی می‌ریزد
  • ۱۳۵۶ - در امتداد شب -کارگردان:پرویز صیاد. دیگر بازیگران:سعید کنگرانی-محبوبه بیات-ناصر ممدوح-جهانگیر فروهر
  • ۱۳۵۵ - نازنین
  • ۱۳۵۵ - ماه عسل -دیگر بازیگران:جمشید مشایخی-بهروز وثوقی-حمیده خیرابادی-رضا کرم رضایی
  • ۱۳۵۴ - همسفر -دیگر بازیگران:بهروز وثوقی-حمیده خیرابادی-رضا کرم رضایی
  • ۱۳۵۴ - شب غریبان -دیگر بازیگران:شهرام شب پره-آرمان-جلال
  • ۱۳۵۳ - ممل آمریکایی -دیگر بازیگران:بهروز وثوقی-حمیده خیر آبادی
  • ۱۳۵۱ - بی‌تا -کارگردان:هژیر داریوش -دیگر بازیگران:عزت الله انتظامی-پروانه معصومی
  • ۱۳۵۰ - احساس داغ -دیگر بازیگران:ایرج رستمی-اسد الله یکتا
  • ۱۳۵۰ - قصاص -دیگر بازیگران:ملک مطیعی-پوری بنایی-فیروزه
  • ۱۳۵۰ - آسمون بی ستاره -دیگر بازیگران:منوچهروثوق-جمشید مشایخی-صابر آتشین-سپهرنیا
  • ۱۳۴۹ - پنجره -دیگر بازیگران:بهروز وثوقی-توران-جهانگیر فروهر
  • ۱۳۴۹ - جنجال عروسی -دیگر بازیگران:رئوفی-مرتضی احمدی-گیتی فروهر
  • ۱۳۴۹ - طلوع -دیگر بازیگران:جمشید مشایخی-فخری خروش
  • ۱۳۴۸ - گناه زیبایی -دیگر بازیگران:علی آزاد-اسدالله یکتا-لیلا فروهر
  • ۱۳۴۷ - شب فرشتگان -دیگر بازیگران:کتایون-گیل-نادره-صابرآتشین
  • ۱۳۴۷ - سه دیوانه -دیگر بازیگران:سپهرنیا-رئوفی-جهانگیر فروهر
  • ۱۳۴۷ - ستاره هفت آسمون
  • ۱۳۴۶ - دروازه تقدیر -دیگر بازیگران:فروزان-همایون-لیلافروهر-ایران قادری-ایرج رستمی
  • ۱۳۴۶ - چهارخواهر -دیگر بازیگران:شهلا-لیلا فروهر-شهین
  • ۱۳۴۶ - گنج ورنج -دیگر بازیگران:شهین-صابرآتشین
  • ۱۳۴۶ - در جستجوی تبهکاران -دیگر بازیگران:علی آزاد-محمد فرزین
  • ۱۳۴۵ - گدایان تهران -دیگر بازیگران: فردین-ایمانوردی-ظهوری-همایون-پوران-سپهرنیا
  • ۱۳۴۵ - حسین کرد -دیگر بازیگران:ناصرملک مطیعی-منوچهرنوذری-نادره-منوچهروثوق-صابرآتشین-ظهوری
  • ۱۳۴۵ - فیل وفنجان -دیگر بازیگران:همایون-دلیله نمازی
  • ۱۳۴۴ - شیطون بلا -دیگر بازیگران:همایون-دلیله نمازی-داریوش طلایی
  • ۱۳۴۲ - پرتگاه مخوف -دیگر بازیگران:جلال-حیدر صارمی-دلیله نمازی
  • ۱۳۳۹ - بیم و امید-دیگر بازیگران:محسن مهدوی-غلامحسین مفیدی
  • ۱۳۳۹ - فرشته فراری-دیگر بازیگران:احمد فهمی-صابرآتشین-احمد قدکچیان

بابا اب داد. پول نداد

فائقه اتشين را پدرش از كوچكي گوگوش صدا ميكرد بزبان تركي به گنجشك ، گوش ميگويند چون ريزه بود و ورجه وورجه ميكرد . گوگوش 2 ساله بود كه صابر اتشين مادرش را طلاق داد و خودش دخنرش را نگهداشت . صابر با برادرش و چند نفر ديگر در كاباره شكوفه نو ( پشت اين كاباره شهر نو بود كه فاحشه خانه رسمي بود )برنامه اكروبات و رقص هاي قفقازي بين برنامه خوانندگان اجرا ميكردند . بر خلاف اينكه اين كاباره در جنوب شهر و محل بدنامي بود ولي خواننده هاي معروف در انجا مي خواندند در نتيجه مردم بالاي شهر و از طبقه خوب براي ديدن برنامه

انجا مي رفتند . چون پدر گوگوش كسي را نداشت كه در خانه از گوگوش مواظبت كند او را از اول شب با خودش به كاباره ميبرد و در پشت صحنه مي نشاند تا نيمه هاي شب كه برنامه اش تمام مي شد او را خواب الود بخانه ميبرد دخترك تا وقتي بيدار بود از پشت صحنه برنامه ها را نگاه ميكرد . برنامه اكروبات صابر كمدي بود . و گوگوش هم دختر تيز و باهوشي بود يكشب صابر به او ميگويد كه بدود بيايد روي صحنه و از سر و كول پدرش بالا برود . او هم اينكار را كرد . صابر چاق بود و شلوار اكروبات هم گشاد و اطلسي بود و كمرش مثل پيژاما كش داشت . صابر دخترش را از روي شانه اش بر ميدارد و ميكند توي شلوارش . گوگوش 3 ساله كه قبلا با پدر تمرين كرده بود انچنان توي شلوار به پاي پدر ميچسبيد كه با انهمه حركت پدر كنده نميشد و ناگهان پدر دوباره او را از شلوارش بيرون ميكشيد . مردم خيلي براي گوگوش كف ميزدند . چون صابرعلاقه مردم را به اين دخترك كوچك ديد به توصيه صاحب كاباره او را هم وارد كارهاي اكروبات كرد گوگوش شعر هاي خواننده ها را هم ياد گرفته بود و بدستور پدر روي صحنه هم اجرا مي كرد . كار بجايي رسيد كه مردم بخاطر اين دختر بچه و استعداش ميامدند به كاباره . دستمزد گروه اتشين چند برابر شده بود . وقتي به سن رفتن به دبستان رسيد ،مجبور بود مشقش را پشت صحنه بنويسد و چون تا نيمه هاي شب بايد برنامه اجرا ميكرد در نتيجه نزديك صبح ميخوابيد و نميتوانست به مدرسه برود . پدر برايش معلم خصوصي گرفت و گوگوش هرگز نتوانست مثل يك بچه عادي زندگي كند . گوگوش ستاره شده بود و در پيش چشمان مردم رشد ميكرد . صبح هاي جمعه هم در سينما برنامه هايي براي كودكان ميگذاشتند و پدرش او را ميبرد در ان برنامه هابخواند . برايش كنسرت ها ترتيب داد ولي تمام پول را پدر برميداشت هيچ قانوني نبود كه از اين بچه حمايت كند . زن پدر گوگوش رفتار بسيار بدي با او داشت و بارها او را كتك ميزد و گوگوش هم سخت از پدرش ميترسيد . ديگر دختر جواني شده بود كه در كاباره ميامي كه مال قرباني بود و پسرش محمود قرباني مدير داخلي اش بود طبق قراردادي كه پدرش بسته بود بايد برنامه اجرا ميكرد . انجا عاشق محمود قرباني شد . پدرش سخت مخالف بود ولي قرباني او را عقد كرد و گوگوش فكر كرد از ستم پدر ازاد شده . اين بار قرباني پولهايش را نمي داد گوگوش پسرش را بدنيا اورد كه نميتوانست از او مراقبت كند . پرستار بچه او را بيشتر ميديد مادر شبها در كاباره باكارا هم با قراردادي كه شوهرش بسته بود بايد برنامه اجرا ميكرد . شبها بيدار و طول روز در خواب . قرباني به او زور ميگفت و حتي كتكش هم ميزد . در فيلم هم بازي ميكرد كنسرتهاي خارج از كشور هم بايد ميرفت . خسته شده بود . كار اختلاف با شوهرش بالا كشيد . از شوهرش جدا شد بدون يكشاهي و حالا فقط در باكارا ميخواند و در فيلم بازي ميكرد كه با بهروز وثوقي اشنا شد . عاشق هم بودند و ازدواج كردند . شرط بهروز اين بود كه ديگر در كاباره نخواند . گوگوش به كاباره نرفت ولي ارباب كه امضاي او را در قرارداد داشت برايش حكم جلب گرفت كه زنداني اش كنند . ارباب شوهر جميله رقاص معروف عربي ان زمان بود و مافياي عجيب و وحشتناكي دلشت . بهروز ناراحت بود و گوگوش نميخواست به زندان برود با ناراحتي از هم جدا شدند چون گوگوش نميخواست بهروز را اينهمه ناراحت و عصبي ببيند . تازه داشت پولش را خودش استفاده ميكرد كه انقلاب شد . ان زمان گوگوش براي احراي برنامه به امريكا امده بود . پولش هم تمام شده بود خانه اي داشت در تهران تصميم گرفت برگردد وقتي به ايران امد از همان فرودگاه گرفتندش . خيلي به او توهين كردند نا مادري اش رفت پيش ايت الله طالقاني و دست به دامن او شد او باعث ازادي گوگوش شد ديگر حق نداشت بخواند . پولي در بساط نداشت وضعش خيلي بد بود مسداقي كه پولدار بود با او ازدواج كرد . ولي تنهايي . در خانه نشستن و اينكه بعلت محبوبيت حتي نميتوانست از ترس پاسدار پايش را از خانه بيرون بگذارد كشاندش به استفاده زياد از قرص هاي ارامبخش .اختلاف با شوهرش بالا گرفت و دوباره كتك خورد . .جدا شد . بي پولي وتنهايي . جدا بودن از يگانه پسرش زندگي را سخت تر كرد . كيميايي كه دوست مشترك او و بهروز بود امد سراغ اش . زندگي شان را شروع كردند . فيلمهاي كيميايي پولساز نبود هيچ تهيه كننده اي هم حاضر نبود ميليونها سرمايه گزاري كند برايش . شروع كردند به قرض كردن . شديدا بدهكار بودند . طلبكار كه ادم با نفوذي در جمهوري اسلامي بود و از طرفي پولش را ميخواست پيشنهاد كرد كه پاسپورت و ويزاي خروج براي گوگوش ميتواند بگيرد بشرطي كه خودش براي او در خارج برنامه بگذارد . قبول كردند چون كيميايي سناريويي داشت كه ميخواست ان را بسازد و با پولي كه قرار بود ان شخص به گوگوش بدهد ميتوانستند اين فيلم را در كوبا بسازند . ( براي 10 اجرا در كانادا و امريكا 3 ميليون دلار ) گوگوش امد برنامه هايش در استاديوم هاي چند هزار نفره جاي سوزن انداختن نبود . به گوگوش يك ميليون داد و قرار شد بقيه را بعدا بدهد كيميايي با بيشتر پولها رفت كوبا كه مقدمات را تهيه كند . قرار بود گوگوش هم بازي كند بعد از كلي خرج در كوبا وقت شروع فيلمبرداري از طرف دولت اجازه ندادند . كيميايي دست از پا درازتر برگشت . اقاي كنسرت گذار 2 ميليون پول گوگوش را برداشت امد ايران . گوگوش امدنش به ايران مصادف است با زندان اوين . خانه كوچكي خريد در كانادا و الان انجا زندگي ميكند و ان اقا را هم سو كرده كه طرف در ايران است . كيميايي هم با مقداري پول و پسرش پولاد برگشت ايران و گاهي ميايد كانادا . تمام دلخوشي گوگوش حالا شده نوه اش و پسرش كه مجبور شد خانه اي براي او بخرد و بزندگي پسرش سرو ساماني بدهد . دارد چندين اهنگ تازه اماده ميكند . در هنرمندي گوگوش شكي نيست . او استثناي عجيبي است در مقابل مردم تبديل به يك پارچه احساس ميشود . سلين ديان امده بود كنسرتش و از او بنام يك اوازه خوان استثنايي نام برده بود .


برچسب‌ها: گوگوش, بهروز وثوقي, صابر آتشين, مسعود كيميايي
نوشته شده در تاريخ دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

منوچهر نوذَری (۱۳۰۴ قزوین- ۱۶ آذر ۱۳۸۴ تهران) بازیگر تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون ایران و از پیشگامان هنر دوبله بود. وی بیش از نیم‌قرن در این حیطه‌ها به فعالیت پرداخت. پدرش حسابدار و نقاش قالی و اهل کاشان بود.

او فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۳۲ آغاز کرد و از اولین گویندگان تاریخ دوبله در ایران بود. نوذری، روز چهارشنبه ۱۶ آذر ماه ۱۳۸۴ به علت بیماری ریوی و عفونت کلیوی در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. در روزهای پایانی زندگی این هنرمند در بیمارستان اینگونه از او نقل شده:

من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبه‌ای که تصویر من را در آن می‌بینید تلویزیون است.

وی در مصاحبه ای در سال ۱۳۸۱ به صورت زنده در برنامه مهر در حالی که مجری برنامه از او می پرسد که بزرگترین دستاورد هنری شما چه بوده است منوچهر نوذری جواب می دهد خانم فائقه اتشین ( گوگوش ) که باعث شوکه شدن مجری معروف ان روز تلویزیون ایران می شود و او بلافاصله بدون اینکه چیزی بگوید بحث را به طور کلی عوض می کند و درباره پسرش ایرج نوذری از او سوال می کند

وی معمولاً این شعر را در پایان برنامه‌های صبح جمعه با شما می‌خواند و بر روی سنگ آرامگاهش نیز همین شعر نقش بسته است:

ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

پسرش، ایرج نوذری هم در رادیو و تلویزیون ایران و بطور پراکنده در دوبله فعالیت می‌کند.

برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی

دو برنامهٔ رادیویی و تلوزیونی این هنرمند به نام‌های صبح جمعه با شما و مسابقه هفته سال‌ها از پرشنونده و پر بیننده‌ترین برنامه‌های صدا و سیمای ایران بودند.

وی در برنامهٔ صبح جمعه با شما به عنوان نویسندهٔ طنز رادیویی و صداپیشهٔ نمایشنامه‌ها با نام آقای دست و دلبازوهمچنین «آقای ملون» حضور داشت. مسابقه هفته برنامه‌ای تلویزیونی‌ای بود که اوائل دهه ۷۰ هر هفته پنجشنبه شب‌ها برای مدتی طولانی از تلویزیون ایران بخش می‌شد. این برنامه مسابقه‌ای چند مرحله‌ای بود که نوذری مجری‌گری آن را بعهده داشت. پرسش‌های این مسابقه از معلومات عمومی در حیطه‌های متفاوت طراحی می‌شد و پس از هر مرحله، تعدادی از شرکت‌کنندگان برای رفتن به مرحلهٔ دیگر انتخاب می‌شدند.

وی مدتی هم اجرای برنامه صندلی داغ را بر عهده گرفت. از آخرین کارهای او، برنامه‌ای رادیویی با عنوان پنج‌شنبه شنیدنی بود.

سینمایی

بازیگر

وی فعالیت خود را در عرصهٔ سینما با بازی در فیلم لاله آتشین ۱۳۴۱ ساخته برادرش مرحوم محمود نوذری آغاز کرد.

  • افق روشن ۱۳۴۳
  • امیر ارسلان نامدار (فیلم)۱۳۴۵
  • حسین کرد شبستری ۱۳۴۵
  • گوهر شب چراغ (فیلم)۱۳۴۶
  • غروب بت پرستان ۱۳۴۷
  • آسمون بی ستاره ۱۳۴۷
  • خیالاتی۱۳۵۲
  • چند می‌گیری گریه کنی۱۳۸۴

کارگردان

  • ایوالله ۱۳۵۰ و همچنین تدوینگر
  • خیلی هم ممنون ۱۳۵۱ و همچنین سراینده اشعار
  • خیالاتی۱۳۵۲و همچنین سراینده اشعار
  • الو من گربه هستم ۱۳۵۶/فیلمبرداری و تولید در مصر

مدیردوبلاژ

  • شوخی نکن دلخور میشم۱۳۴۵
  • ایوالله۱۳۵۰
  • خیلی هم ممنون ۱۳۵۱
  • خیالاتی۱۳۵۲
  • یک جو غیرت ۱۳۵۲
  • هی جو ۱۳۶۷
  • شنگول و منگول ۱۳۶۸
  • حسنک ۱۳۷۱

تلویزیونی

بازیگر

  • کوچه اقاقیا
  • عصای پیری
  • باجناق‌ها
  • جدی نگیرید

اجراهای تلویزیونی

  • چهره ها
  • هزاربرگ هزار رنگ
  • مسابقه هفته
  • تهران ساعت ۲۰
  • مسابقه ثانیه ها

دوبلور فیلم های خارجی

  • جک لمون، دنی کی ، راج کاپور، گلن فورد، باب هوپ، رداسکلتونو...

اجراهای رادیویی

  • صبح جمعه با شما
  • پنجشنبه شنیدنی
  • راه شب

' آقای خنده ایران' چگونه زندگی کرد

منوچهر نوذری کار خود در تلویزیون را در برنامه‌ای به نام «هزار برگ، هزار رنگ» که کاری از گروه کودک و نوجوان شبکه اول بود آغاز کرد. تهیه‌کننده‌ی این برنامه مهناز میرجهانگیری و کارگردان هنری آن حسین فردرو بود.در برنامه‌ی «هزار برگ، هزار رنگ» آیتمی به نام «برگ سیاه تاریخ» وجود داشت که به زندگی افراد بدنام تاریخ به صورت نمایشی می‌پرداخت. مرحوم منوچهر نوذری از این برنامه بود که مطرح و راه برای حضورش در تلویزیون هموار شد. 

به گزارش ایسنا، همزمان با هفتمین سالگرد درگذشت این بازیگر سینما و تئاتر، مجری تلویزیون، دوبلور و گوینده‌ی رادیو، در گفت‌وگو با حسین فردرو، یکی از تهیه‌کنندگان باسابقه‌ی تلویزیون، کنکاشی در زندگی هنری این هنرمند جاودان دارد؛ هنرمندی که همواره با عبارت «به نام یگانه‌ عالم» سخن خود را آغاز می‌کرد و بعدها با نام «آقای خنده ایران» شهرت یافت. برنامه‌های «صبح جمعه با شما» (در نقش آقای ملون) و «مسابقه هفته» او سال‌ها از پر طرفدارترین کارهای تلویزیون و رادیو به شمار می‌آمد. 

مرحوم نوذری در اواخر عمرش مدتی هم اجرای برنامه‌ «صندلی داغ» را بر عهده گرفت؛ از آخرین کارهای او هم می‌توان به برنامه‌ای رادیویی با عنوان «پنج‌شنبه شنیدنی» اشاره کرد. 

و اما حسین فردرو، کارگردان و تهیه‌کننده تلویزیون به ایسنا می‌گوید: «منوچهر نوذری در برنامه‌ی «هزار برگ هزار رنگ» راوی بود. از این برنامه بود که مطرح شد و راه برای حضورش در تلویزیون هموار شد. اگرچه نوذری با رادیو همکاری داشت اما در تلویزیون، اولین برنامه خود را پس از انقلاب با «هزار برگ، هزار رنگ» آغاز کرد که موفق هم بود. بعدها پس از این برنامه بود که کار منوچهر نوذری در «مسابقه هفته» آغاز شد و از او برای اجرای این کار دعوت کردند. 

«مسابقه هفته» را حسین احمدی تهیه‌کنندگی می‌کرد و از آن زمان به بعد بود که هشت سال این مسابقه به طول انجامید. نوذری که به عنوان مجری در این برنامه حضور پیدا کرد، راه را برای خود هموار کرد و پس از این برنامه‌های دیگری را اجرا کرد.»  

«مرحوم منوچهر نوذری علاقه زیادی به تاریخ تلویزیون داشت به گونه‌ای که از دستگا‌ه‌ها و ابزارهایی که در طول تاریخ وجود داشت، آرشیوی را برای خود نگهداری می‌کرد.  

او یک شخصیت کاملا تلویزیونی بود و علیرغم اینکه سابقه‌اش در رادیو از تلویزیون بیشتر بود، با این حال تلویزیون را خیلی خوب می شناخت و سبکش کاملا با بقیه متفاوت بود.»  

حسین فردرو سپس با اشاره به حضور منوچهر نوذری در تلویزیون، از خاطرات او و پسرش یاد می‌کند و می‌گوید: زمانی که نوذری بیمار شد با علیرضا جاویدنیا که خود را شاگرد او می‌داند به بیمارستان برای عیادت او رفتیم. من در آنجا کمتر پسری را دیده‌ام که این قدر پدرش را دوست داشته باشد و احساساتی باشد.  

او درباره‌ی حس ایرج نوذری نسبت به پدرش می‌گوید: همیشه تواضعش نسبت به پدرش نمونه بوده است و همیشه با افتخار دست پدرش را بوسه می‌زد. حتی از صمیم قلب حرف‌های او را گوش می‌داد و ده‌ها بار شاهد این بوده‌ام که ایرج نوذری تحت تاثیر پدرش گریه می‌کرد.  

فردرو با بیان اینکه روش منوچهر نوذری در اجرا،‌ طنز بود، خاطرنشان می‌کند: ایرج نوذری برخلاف او جدی و مثل بچه‌های ۱۵ ساله با پدرش برخورد می‌کرد و شایعاتی که نسبت به رابطه این پدر و پسر گفته بودند که او از پدرش دلخور است به هیچ وجه صحت ندارد و شاهد آن نبوده‌ام. 

وی که ارتباط بیشتری با این پدر و پسر داشت، می‌گوید: روزهای آخر منوچهر نوذری توجه بیشتری به ایرج نوذری داشت. با تمام مشکلات و مریضی‌هایی که داشت در برخی از برنامه از جمله برنامه «ستاره‌ها» از نزدیک شاهد اجرای ایرج بود. البته ایرج توانایی هایش در بخش تیپیک و دراماتیک است اما پدرش طنز دوست داشت. ولی به هر حال موفقیت ایرج به عنوان یک چهره تلویزیونی بر روی پدرش تاثیر خوبی داشت. 

حسین فردرو در ادامه از خاطره‌ای که در مسابقه تاریخی «ستاره‌ها» با حضور ایرج نوذری و منوچهر نوذری شکل گرفت، یاد می‌کند و می‌گوید: در مسابقه «ستاره‌ها» از منوچهر نوذری درخواست شد که به عنوان مجری و ایرج نوذری هم به عنوان شرکت‌کننده در این برنامه حضور داشته باشند و آن‌ها نیز حاضر شدند. این مسابقه که در نوروز پخش شد به قدری جذاب و خوب بود که یک جورایی تاریخی محسوب می‌شود. 

منوچهر نوذری فعالیت خود را در عرصه‌ی سینما در سال ۱۳۳۸ با فیلم‌هایی مانند «امیر ارسلان نامدار» آغاز کرد و در ادامه در فیلم‌های «گوهر شب چراغ»، «خیالاتی»، «کوچه‌ اقاقیا» ، «عصای پیر»، «باجناق‌ها»، «چند می‌گیری گریه کنی» و «تهران ساعت بیست» به ایفای نقش پرداخت. 

او از اواسط مهر ماه ۱۳۸۴ به دلیل عوارض قلبی، کلیوی و دیابت بین خانه و بیمارستان در رفت‌ و آمد بود. از اویل آذر ماه به دنبال عفونت کلیوی دربخش دیالیز بیمارستان مدرس بستری شد و سپس ۱۶ آذر ۸۴ در سن ۶۹سالگی درگذشت. 

تاريخ شفاهي دوبله، راديو، سينما و تئاتر از زبان منوچهر نوذري

“مسابقه‌ي هفته” سالها، جزو موفق‌ترين برنامه‌هاي تلويزيوني بود تا اينكه آقاي پورنجاتي قائم مقام وقت سازمان گفت كه سوال‌هاي مذهبي آن را زياد كنيد و زنها نباشند. بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نمي‌خواهيم
منوچهر نوذري متولد ۱۰ ارديبهشت ۱۳۱۵، بيش از ۵۱ سال است كه در راديو، تلويزيون، دوبله، سينما و تئاتر ايران فعال است.

منوچهر نوذري، در گفت‌وگويي تفصيلي با خبرنگاران گروه هنري خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از بيش از نيم قرن فعاليت خود در رشته‌هاي مختلف هنري سخن گفت .

۱۷ سالم بود كه كار دوبله را شروع كردم، استادم آقاي لطيف پور دوست برادرم مرحوم محمود نوذري بود و به خانه ما رفت و آمد داشت. يك روز من را ديد و گفت كه تو در دوبله استعداد داري و من را براي كار به پيش خودش برد. نشستم و نگاه كردم، ديدم مي‌توانم.

اولين فيلمي كه صحبت كردم دختر نمكزار محصول ايتاليا بود. در آن فيلم فريدن سقفي به جاي مارچلو ماسترياني صحبت مي‌كرد و مرحوم ايرج دوستدار نقش منفي فيلم را مي‌گفت. در هر فيلمي يك كمدين كوچكي بود همراه با رل اول فيلم كه به آن جيمي مي‌گفتند كه آنرا به من دادند و در اولين روز كارم من جاي نقش دوم فيلم صحبت كردم.
آن موقع مثل الان نبود كه گوشي داشته باشيم. تكرار هم نداشتيم و همه تكه‌ها سريع ضبط مي‌شد. كار خوب درآمد و تشويقم كردند من هم در دوبله ماندم و رسيدم در حد مدير دوبلاژ و رل‌هاي سنگين را دوبله كردم.

وي به ايسنا گفت: قديم، وضعيت دوبله خيلي خوب بود. دوبله هم فن است و هم هنر. به غير از اينكه حالت هنرپيشه را حفظ مي‌كني بايد مواظب لب و دهن هم باشي و دو تا كار را در يك زمان انجام دهي. اينكه الان بعضي از دوبله‌ها خوب نمي‌شود طرف مي‌ايد لب و دهن را ميزان كند حال از بين مي‌رود و مياد حال را درست كند لب و دهن از بين مي‌رود!. تا قبل از فيلم اشك‌ها و لبخندها دوبله ما در دنيا دوم بود. ايتاليايي‌ها موسيقي هم دوبله مي‌كردند بعد از اينكه ما هم شروع به اين كار كردم يك شديم و واقعا كارمان سبك بود ولي الان اينطور نيستيم و خراب شديم.

اول اينكه يك مقدار از آن گوينده‌ها نيستند. بعد هم كار بي‌ارزش شده و برايشان مهم نيست مثل آنوقت‌ها حالت داشته باشند فقط مي‌خواهند صدا فارسي بشود تا مشتري بفهمد. الان ۷۰ ، ۸۰ درصد فيلمهايمان خوب دوبله نمي‌شوند.

وي افزود: همزمان با دوبله، وارد راديو شدم و اجراي برنامه‌ها را از جمله داستان شب به عهده داشتم. ۲۱سالم بود كه با شروع كار تلويزيون در ايران و آن موقع كه هنوز كسي نمي‌دانست تلويزيون چي است من به همراه مرحوم تابش، متوجه و مرحوم مبشر شب در تلويزيون ظاهر شديم و به مردم گفتيم تلويزيون چي است و بعد يواش يواش برنامه گذاشتيم.

بعد از سال ۴۰در چند فيلم سينمايي مثل لاله آتشين (مرحوم محمود نوذري) افق روشن (مهدي امير قاسم خاني) بازي كردم. اين كارها را دوست نداشتم. پارس فيلم پيش دكتر كوشان مي‌رفتم و در آنجا كه مرتب فيلم تهيه مي‌شد كار ياد مي‌گرفتم و يكي هم كه نمي‌آمد من نقش آن را مي‌گرفتم.وي به ايسنا گفت:دو سه تا سناريو هم نوشتم در واقع آنجا من طرح كاد بودم. چهار فيلم هم براي دكتر اسماعيل كوشان بازي كردم فيلم‌هاي حسين كرد و امير ارسلان نامدار ۱۳۴۵ ، گوهر شب چراغ ۱۳۴۶ ، غروب بت پرستان ۱۳۴۷ .

كار بازيگري را دوست نداشتم و فهميدم اين طرف دوربين بيشتر به درد مي‌خورم. سال ۱۳۵۰ فيلم “ايوالله” را ساختم كه با آن بليط هجده زار و دو تومان در همان هفته اول ۷۰۰ هزار تومان فروخت و هنوز هم جزو ده فيلم پرفروش سينماي ايران است. آنموقع اگر يك فيلم در سه هفته ۴۰۰ هزار تومان در ۱۰ سينما مي‌فروخت همه به هم تبريك مي‌گفتند.

من كاشف “آغاسي” بودم و براي اولين بار او را وارد راديو و سينما كردم. وقتي نقش اول ايوالله را به او دادم تمام مدت تا وقتي كه فيلم اكران شد هر كسي كه من را ديد ايراد گرفت كه چرا نقش اول فيلمم را به او دادم من هم در جواب مي‌گفتم يك فكرهايي كردم. همه فكر مي‌كنند آغاسي نفت فروش بوده در حاليكه اين نبود هنگامي كه انگليسي‌ها در خوزستان لوله كشي نفت مي‌كردند آغاسي دنبال آنها مي‌رفته و با گوني شيشه‌هاي آبجوي آنها را جمع مي‌كرده و در شهر مي‌فروخت. اين را هم نمي‌شد در فيلم نشان داد. من برايش داستان ديگري ساختم نعمت نفتي هم از آن وقتيكه فكر مي‌كردند اين نفت فروش است و رويش ماند.

من دو فيلم از آغاسي ساختم كه او نقش خود را داشت. در فيلم‌هاي بعدي آمدند و به او نقش دادند نگرفت تا اينكه ايرج صادقپور فراش باشي را ساخت كه آن هم موفق بود.

دو فيلم ديگري هم كه ساختم (خيلي هم ممنون و خيالاتي) پرفروش شد اما مثل اولي نبود. بعد از “خيالاتي” ديدم كارفرمايشي شد و تهيه كننده مي‌گويد سناريو خوب است ولي اين آدمها را بگذار و اينجا را اينجوري كن كارها را به اين شكل شده بود كه سينما را ول كردم.

بعد از سينما در دوبله و راديو بودم و در تلويزيون هم برنامه چهره‌ها را داشتم كه برنامه خيلي موفقي بود.
از بعد از انقلاب تا سال ۱۳۵۹ بيكار بودم ممنوع‌الكار نبودم ولي من را خبر نكردند. من از اول تا به حال كارمند قراردادي صدا و سيما بودم و چون رسمي نبودم هنگام كار از من دعوت مي‌كردند تا اينكه براي صبح جمعه با شما توسط احمد شيشه‌گران دعوت به كار شدم.

اين برنامه تا سه چهار سال پيش كه جلويش را گرفتند پخش مي‌شد پنج شش ماه هم تكرار برنامه‌هاي گذشته را پخش مي‌كردند تا اينكه كاردان، همان برنامه ۵شنبه‌ها را به جمعه منتقل كرد كه موفق هم نبود.

اخيرا هم برنامه را به سعيد توكل دادند كه در واقع ته مانده و عكس برگردان صبح جمعه با شما با همان عوامل قبلي به جز من و خانم بهروان و احمد شيشه‌گران است و اصلا ما را خبر نكردند.

برنامه‌اي با نام برگ سياه تاريخ براي تلويزيون تهيه مي‌شد و به من گفتند چون تو از نوشته نمي‌خواني دلمان مي‌خواهد تو صحبت كني كه من به عنوان خبرنگار با سيزده خونخوار تاريخ مصاحبه مي‌كردم و در برنامه كودك پخش مي‌شد. تهيه كننده اين برنامه پول ما را خورد و به ‌آمريكا رفت. مدتي، زده شده بودم كه بعد از اين همه سال، پول ما را هم مثل اين جوان‌ها بخورند مدتي كار نكردم تا اينكه “مسابقه‌ي هفته” به من پيشنهاد شد.

“مسابقه‌ي هفته” سالها، جزو موفق‌ترين برنامه‌هاي تلويزيوني بود تا اينكه آقاي پورنجاتي قائم مقام وقت سازمان گفت كه سوال‌هاي مذهبي آن را زياد كنيد و زنها نباشند. بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نمي‌خواهيم البته الان به جاي ۱۰ نفر ۹ نفره آنرا گذاشتند كه جالب نيست.

مجموعه طنزي به اسم “جدي نگيريد“ هم توسط عبدالهي و توكلي ساخته مي‌شد كه من گوينده‌اش بودم و بيشتر همان بچه‌هاي صبح جمعه بودند كه به تلويزيون آمده بودند.

منوچهر نوذري در ادامه‌ي گفت‌وگو با خبرگزاري دانشجويان ايران، اظهار داشت: از سال ۷۲ تا ۷۷در تئاتر گلريز ۵ نمايش طنز به روي صحنه برديم كه از نظر تماشاگر هنوز ركورد آن شكسته نشده است. گاهي وقت‌ها آنقدر تماشاگر زياد بود كه تا ۶ اجرا در روز مي‌گذاشتيم اين نمايش‌ها را من مي‌نوشتم و مجيد جعفري كارگرداني مي‌كرد.

آن زمان كه تئاتر كار مي‌كردم شخصي پيش من آمد و پيشنهاد داد تا لطيفه‌هايم را جمع كنم تا يك كتاب درست كنيم كه خيلي هم استقبال شد. لطيفه‌هاي جيبي ۶ سال است كه پشت سر هم با ده هزار تيراژ تجديد چاپ مي‌شود.

افزود: دو سال و نيم به خاطر ناراحتي قلبي در بيمارستان و دو سال و نيم هم به خاطر بدهي كه بابت يكي از دوستانم پيش آمد و امضا بالاش دادم زندان بودم.

در زندان هم براي زنداني‌ها برنامه مي‌گذاشتم و همچنين طرح سه سريال و فيلم و يك راه شب براي راديو نوشتم.
آن موقع هم اولين كسيكه راه شب را تكان داد و سبك آن را عوض كرد من بودم كه البته الان خرابش كردند.

اولين سريالي كه در عمرم بازي كردم كوچه اقاقيا بود. كار سريال به من خيلي پيشنهاد مي‌شد يا داستانش را نمي‌پسنديدم و يا كارگردانش مورد طبعم نبود.

در برنامه جدي نگيريد يك مسابقه ۵ دقيقه‌اي داشتيم كه رضا عطاران مي‌آمد و پانتوميم بازي مي‌كرد من آنجا از او خوشم آمد. بعد هم كه سري اول زير آسمان شهر را نوشت كه كار موفقي بود.

يك روز مجيد جعفري به من زنگ زد و گفت عطاران يك سريال دارد و مي‌خواهد يك نقش را به تو بدهد ولي چون تا به حال براي كسي بازي نكردي مي‌ترسد قبول نكني. من به جعفري خيلي عقيده دارم گفتم به نظرم بچه خوبي است چكار كنم؟ گفت آره سوژه‌اش هم خوب است قبول كن. قرار گذاشتيم و صحبت كرديم و كار را پسنديدم.

حسن عطاران اين است كه بازيگر را آزاد مي‌گذارد و حرف و توصيه آدم را گوش مي‌كند.

بعداز كوچه اقاقيا، دو سه تا پيشنهاد شده كه همه شكل آن است و قبول نكردم. گفتم خيلي پول احتياج دارم اما خودم را خراب نمي‌كنم. همه يك چيزهايي مثل هم نوشته‌اند. حالا يك چيز جديد درست كنيد.

من ديگر عشق دوربين كه ندارم بايد حواسم را جمع كنم كه اعتبار اين ۵۰ ساله را خراب نكنم در عين اينكه به خاطر بدهي به پول هم احتياج دارم اما نبايد به خاطر پول، كارم را خراب كنم، به خاطر همين، پيشنهادات را به راحتي قبول نمي‌كنم.

وي به ايسنا گفت: در اين مدت كار من هم مثل همه‌ي كارها افت و خيز داشته، منتهي سعي كردم روالم ادامه پيدا كند من دنبال سياست و دسته بندي نبودم و هميشه دنبال همان كار هميشگي كه طنز و دل خوش كردن مردم است بودم.

الان، ۵شنبه ها در راديو سراسري برنامه ۵شنبه شنيدني را به تهيه‌كنندگي خانم معصوم زاده دارم. يك مسابقه جمع و جور است كه فعلا خوب گرفته.

يك سال و نيم پيش هم در مرخصي زندان دو تا فيلم از كارهاي آخر جك لمون را دوبله كردم كه چند جا نوشتند بعد از مدت‌ها يك دوبله خوب ديديم.

الان اگر اسم طنز برده مي‌شود خيلي‌ها طنز نيستند و دلقك بازي و شكلك درآوردن است، طنز اين چيزها نيست. بايد سوژه و عكس‌العمل من باعث خنده مخاطب شود يك تبسم كافي است. قهقه خنديدن مال جك است طنز بايد سالها ياد طرف بماند اما فكاهي و مسخره بازي همان لحظه است و شخص بعدا يادش مي‌رود. من دنبال آن كار هستم و تا حدي هم موفق بوديم.

از ميان صحبت‌هاي منوچهر نوذري:

- هر كاري در اين ۵۱ سال كرده‌ام، گرفته و موفق بوده.

- از خبرنگاران قديمي گله دارم كه چرا در اين ۵ سالي كه نبودم سراغي از من نگرفتند؟

- براي اينكه فوت فردين راكمرنگ كنند شايعه كردند كه نوذري مرده! بعد ديدند كه نه مال او كمرنگ شد مال ما هم دارد سر و صدا مي‌كند آمدند از من گرفتند و پخش كردند.

- ايرج نوذري(پسرم) هم سواد دارد و هم تجربه. اين بچه كه بود آمد در دوبله منتهي چون دنبال تحصيل بود زياد پابرجا نبود الان تازه پركار شده من معتقدم در هر كاري باسوادش بهتر از بي‌سواد است.

- در فكر ساخت يك فيلم و سريال هستم.

- اوايل سال آينده، من و ايرج در يك نمايش طنز از مجيد جعفري بازي مي‌كنيم.

متن تقديرنامه مقام معظم رهبري آيت‌الله خامنه‌اي از هنرمند مرحوم منوچهر نوذري
(در سال ۷۱)

***

پدر و پسر


برچسب‌ها: منوچهر نوذري, ايرج نوذري, گوگوش, رضا عطاران
نوشته شده در تاريخ شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

ایرج نوذری متولد 7 اسفند 1342 دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی و پسر منوچهر نوذری است. او سال 1370 ازدواج کرده است و همسرش اسپانیائی است و دو دختر به نامهای دلربا و دلناز دارد. اولین حضور نوذری برمی گردد به سال 1370 كه در دو فیلم "اوینار"(شهرام اسدی) و "آخرین تلاش"(سیامك اعتمادی) ایفای نقش كرد. او ظاهرا بعد از این دو فیلم به خارج از كشور سفر كرد و حضور دوباره اش در سینما با 12 سال تاخیر همراه شد. وی با سریال " مسافری از هند " دیده شد . و بعد با سریال " كلانتر " . همچنین سابقه چند اجرا هم در كارنامه ایشان دیده میشود و یك سریال مناسبتی برای ماه رمضان و ...
 شاید برایتان جالب باشد که بدانید نوذری، از پیشکسوتان ورزش کونگ فو در ایران بوده است. وی هم اکنون ریاست امور بین الملل فدراسیون کونگ فوی ایران را برعهده دارد. وی به چندین زبان از جمله سنسکریت، هندی، اردو، اسپانیایی، فرانسوی و انگلیسی مسلط است.

اطلاعاتی یك خطی از ایرج نوذری :

خواهرش نازنین نوذری ؛ استاد دانشگاه است .

دوسال در اسپانیا زندگی كرده است .

یك سال در مدرسه فرانسویها درس خوانده است .

دارای حافظه فوق العاده قوی است .

پژمان بازغی رفیق فابریك ایرج میباشد .

چند سالی است در مراسم عزاداری مشاهیر هنری و ورزشی حضور پر رنگ و فعالی دارد .

دست خیر رسان دارد .

شدیداً به پدر مرحومش " منوچهر نوذری " علاقه دارد .

عاشق نقره ، انگشتر ، كارتونهای كمپانی والت دیسنی و مسافرت است .

اعتقاد دارد بسیار بسیار خوش شانس است .

بیلیارد باز حرفه ای است .

برخلاف حضورش در كنار مرحوم ناصر حجازی و خانواده ایشان و مزار ایشان ؛ ایرج نوذری یك پرسپولیسی دو آتشه میباشد .


پاره از فیلم های ایرج نوذری : 

- عاشق ( افشین شركت / 1385)
- ملودی ( جهانگیر جهانگیری / 1385)
- آكواریوم ( ایرج قادری / 1384)
- این ترانه عاشقانه نیست ( رحمان رضایی / 1384)
- رازها ( محمدرضا اعلامی / 1383)
- كافه ستاره ( سامان مقدم / 1383)
- باج خور ( سیروس الوند / 1382)
- فریاد در شب (كریم رجبی / 1382)
- ملاقات با طوطی ( علیرضا داوودنژاد /1382)
- آخرین تلاش (1370)
- اوینار (1370)


برچسب‌ها: ايرج نوذري, منوچهر نوذري, مسافری از هند, پرسپوليس
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک