بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

میرزا اسماعیل خان امین الملک پسر آقا ابراهیم امین‌السلطان و برادر کوچکتر میرزا علی‌اصغر اتابک بود. او در سال ۱۲۸۴ قمری متولد شد، ابتدا به تحصیل علوم دینی پرداخت و معمم شد، ولی در حدود ۱۷ سالگی لباس روحانیت را کنار گذاشت. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه امین‌الملک لقب گرفت و به ریاست خزانه انتخاب شد و بعد گمرک و کلیه ادارات مالیه ایران به او سپرده شد. او در پنج شنبه ۱۶ ذی‌الحجه سال ۱۳۱۶ قمری در تهران درگذشت و در هنگام فوت ۳۳ سال داشت. مقبره او در قم در آرامگاه خصوصی خاندان اتابک است.

وی در ۱۶ محرم ۱۳۱۶ ه‍.ق به وزارت داخله (کشور) ایران گمارده شد.

او پدر موسی معروفی و پدربزرگ جواد معروفی است.

منبع : ویکیپدیا

******************

میرزا اسماعیل خان امین الملک 

مناصب و مشاغل وزیر

وزارت داخله ایران (دوره قاجار)

 ( ۱۳۱۵ه.ق. ) 

مدیر

وزارت مالیه ایران(دوره قاجار)

 ( از ۱۳۰۰ه.ق. ) 

در سال 1300ق از طرف برادرش به ریاست خزانه رسید و اندکی بعد ریاست گمرک به وی واگذار شد.

روابط خانوادگی

ایشان فرزند آقا ابراهیم امین السلطان، برادر میرزا علی اصغر خان امین السلطان ، برادرزاده اسکندر خان آبدارباشی بود.

تاریخ تولد۱۲۸۴ه.ق.
تاریخ درگذشت۱۳۱۶ه.ق.
ملیتکشور ایران

یش از آنکه پدرش به مقامات عالیه برسد، وی معمم و جزو طلاب بوده و به کارهای دولتی اشتغال نداشت. پس از مدتی شروع به کار کردن نمود و ابتدا به منصب صاحب جمعی و پیشخدمتی ناصرالدین شاه رسید.

در سال 1300ق برادرش، امین السلطان او را به ریاست خزانه و اندکی بعد ریاست گمرک گماشت.

در سال 1315ق هنگامی که امین السلطان، به دستور مظفرالدین شاه به قم تبعید شد، امین الملک با پرداخت مبلغی جریمه به منصب وزارت داخله رسید.

http://rijaldb.com/fa/8712/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7+%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9


برچسب‌ها: ناصرالدين شاه, میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان, آقا ابراهیم امین‌السلطان, اسکندر خان آبدارباشی
نوشته شده در تاريخ یکشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۹ توسط آ . پاسارگاد
 

زبیده‌خانم‌امینه‌اقدس
امینه اقدس.jpg
زادگاه

بیجار گروس

مرگ

۱۷ ذی الحجه ۱۳۱۱

محل مرگ

تهران

آرامگاه

شهرری حرم شاه عبدالعظیم حسنی

همسر

سوگلی ناصرالدین شاه قاجار

زبیده خانم ملقب به امینه‌اقدس (زاده بیجار گروس درگذشته ۱۷ ذی الحجه ۱۳۱۱تهران) از همسران ناصرالدین شاه قاجار و از سوگلی‌های دربار بود. او خواهر میرزا محمد خان گروسی(ملیجک اول) و عمه عزیزالسلطان (ملیجک دوم) بود. البته این روایتی بود که خود امین اقدس ( در آن زمان به او امین اقدس هم میگفتند و گفتن این لقب در هر دو صورت امین اقدس و امینه اقدس ...

 

 


برچسب‌ها: زبیده‌خانم‌امینه‌اقدس, مليجك, ناصرالدين شاه, مدفونان در امام زاده عبدالله شهر ري

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
 

مظفرالدین‌شاه قاجار (زاده ۳ فروردین ۱۲۳۲ - درگذشته ۱۲ دی ۱۲۸۵) پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود. وی پس از کشته‌شدن پدرش ناصرالدین‌شاه و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولیعهدی، شاه شد و از تبریز به تهران آمد. مظفرالدین‌شاه نیز همانند پدرش ....

بقیه متن در ادامه مطلب ... :


برچسب‌ها: مظفرالدين شاه قاجار, ناصرالدين شاه, سلسله قاجاريه, میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
  

فاطمه ملقب به انیس‌الدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود.

کودکی و خانواده

فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی می‌گذراند. عمویش صفر و عمه‌اش نسا نام داشتند. او دو برادر دیگر هم به نام‌های حبیب‌الله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظم‌السلطنه و معظم‌الدوله مفتخر شدند.

رابطه با شاه

آشنایی ناصرالدینشاه و انیس‌الدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد. در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را می‌بیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان می‌یابد و با خود به تهران می‌آورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده می‌شود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیس‌الدوله سپرده می‌شود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا می‌کند.

انیس‌الدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدین‌شاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناس‌ها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود.

وظایف اداری

مقام انیس‌الدوله بر سایر همسران ناصرالدینشاه برتری داشت و عملاً می‌توان او را ملکه ایران دانست. او بر خلاف دیگر زنان شاه، چنان قدرتی داشته‌است که می‌توانسته با شاه مستقیما دعوا و حتی قهر کند. اعتمادالسلطنه در کتاب روزنامه وقایع بارها چنین مناسباتی را گزارش نموده‌است. او درباره مقام انیس‌الدوله نوشته‌است:

پذیرایی نسوان بزرگ دولت از بنات ملوک و اشراف و خواتین و شاهزادگان و اعیان و این قبیل امور عظیمه راجعه به سرای درونی همایونی در حیات مرحومه مهدعلیا(مادر ناصرالدینشاه) و ستر کبری به شخص شریف ایشان اختصاص داشت و بعدها کافه این سنخ اعتبارات و مراتب و مشاغل و مناصب باجواری عضه‌الدهر، ملکه‌العصر، نواب مستطاب متعالیه انیس‌الدوله‌است.

انیس‌الدوله از سوی شاه نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی دریافت کرد. او که خود اهل امامه لواسان بود در ناصرآباد پلی بنا کرد.

سفر فرنگ

او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشراف‌زاده روسی و مراسم غربی در جریان خوش‌آمدگویی از آن‌ها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدین‌شاه انیس‌الدوله را به تهران برگرداند. ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس‌الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس‌الدوله را به تهران بازگرداند. شاه در طول سفر مدام نگران عصبانیت انیس‌الدوله از بازگشت اجباری‌اش به کشور بوده و در تلگرافی از لندن، احوال خواجگان و منشی و اقوام وی را نیز جویا شده‌است:

...جای شما حقیقتا خالی است که تماشای وضع زن‌ها و مردهای اینجا را بکنید...اگر هوای تهران گرم است، چند روزی مختصراً بروید به صاحبقرانیه. البته بروید. آغامحراب، آغارضی، آغاعلی چه می‌کنند؟ معصومه کجاست؟ چه می‌کند؟ احوال بدرالدوله را بپرسید. سوغات‌های شما را انشاالله پاریس حاضر می‌کنم.

ولی کار به همین جا ختم نشد. انیس‌الدوله در مسکو سوگند یاد کرد تا انتقام کارشکنی مشیرالدوله را بگیرد.او موفق شد روحانیون و درباریان را بر علیه مشیرالدوله بشوراند. با بازگشت شاه به کشور، مقصود انیس‌الدوله برآمد.

نیکوکاری‌ها

انیس‌الدوله به کارهای خیر علاقه داشت:

  • اهداء جیقه الماس به بارگاه علی بن ابیطالب
  • اهداء پرده مرواریددوزی‌شده به آستان حسین بن علی
  • اهداء نیم‌تاج طلا به حرم علی بن موسی الرضا
  • وقف روستای کاشانک
  • بنای پلی در ناصرآباد از توابع لواسان

انیس‌الدوله و ملیجک


زنان بي شماري در دربار ناصرالدين شاه قاجار مي‌زيستند كه هر كدام داستاني داشتند اما تنها يكي از اين زنان بي شمار موفق به كسب عنوان علياحضرت و مقام ملكه ايران شد. انيس‌الدوله تنها همسر غير عقدي ناصرالدين شاه بود كه به اين عناوين دست يافت و در دربار ناصری از نفوذ بسیاری برخوردار بود. این شماره به شرح حال وی اختصاص دارد:

فاطمه خانم ملقب به انيس الدوله فرزند نورمحمد از اهالي روستاي ييلاقي امامه بود. دختركي بيش نبود كه در يكي از سفرهاي شاه به امامه مورد پسند واقع شد و به علت خردسالي به جيران خانم فروغ‌السلطنه همسر محبوب شاه سپردند تا تربيت شود. با مرگ جيران خانه و اثاثيه وي به فاطمه خانم رسيد، و در سال ۱۲۷۸ به عقد غير دائم ناصرالدين شاه درآمد. سپس فاطمه خانم ملقب به انيس‌الدوله شد و به ارج و قرب و اقتدار دست يافت او حقوق معيني نداشت و مخارج آشپزخانه‌اش جدا حساب ميشد. ناصرالدين شاه بعدها از او خواست تا به عقد دايم‌اش درآيد اما انيس الدوله نخواست تا ساعت سعد عقد نخست خود را برهم زند و تا پايان عمر در عقد غير دائم شاه باقي ماند.

در سال ۱۲۹۰ ناصرالدين شاه بنا به پيشنهاد صدراعظم خود ميرزا حسين خان سپهسالار براي نخستين بار راهي فرنگ شد. در اين سفر نيز چون سفرهاي داخلي و سفر به عتبات تصميم گرفت برخي از اعضاي حرم را همراه سازد. انيس­الدوله از همسراني بود كه شاه را در اين سفر همراهي مي‌كرد: «كساني كه همراه ما به فرنگستان آمده اند از اين قرار است در دو كشتي : كشتي اول كه اسمش قسطنطين است و ما نشستهايم اشخاصي كه در اين كشتي هستند: صدراعظم، انيس الدوله، عايشه، معصومه، خورشيد كنيز انيسالدوله، معتمدالملك،‌ عضدالملك، و ...» . سفر دريايي سختيهاي بسياري براي همسفران شاه پيش آورد: «كمكم دريا خراب شد امواج مثل كوه بالا آمد بسيار بسيار اسباب وحشت شد رفتم اطاق زنها به غير از انيس الدوله،‌ عايشه و معصومه و كنيز انيس الدوله همه خراب و افتاده بودند».
در همان ابتداي ورود به روسيه شاه متوجه شد كه همراهي حرم در حكم زحمت است. « حرم اسباب زحمت هم حاضر شده نشسته بودند پشت ما » . در بدو ورود به مسكو ناصرالدين شاه امين‌السلطان را مامور كرد تا حرم را به باغي ببرد « ...من گفته بودم كه حرم را در خارج شهر جايي ببرند كه جنجال كم بشود بياورند اين طور شد».  شاه پس از مشورت با صدراعظم خود ميرزا حسين خان سپهسالار تصميم به بازگرداندن حرم گرفت. به دستور ناصرالدين شاه سپهسالار به فرهاد ميرزا معتمدالدوله تلگرافي كرد و علت بازگشت زنان را ناخوشي آنان در ميان راه و عادت نداشتن به هواي ناسازگار و صدمه از كالسكه و راه‌آهن عنوان نمود «ديگر امكان بردن به بالاتر» نيست.  دستور بازگشت با مخالفت انيس‌الدوله روبه رو شد ناصرالدين شاه خود چنين روايت ميكند: « ۲۳ ربيع‌الاول ... توقف در مسكو... امروز بنا شد انيس‌الدوله و حرم از اين جا فردا بروند تهران، با ساري اصلان و ميرشكار، ‌محمدحسن خان برادر انيس‌الدوله، حاجي سرور، .... انيس الدوله راضي نميشد گريه كردند خيلي به ما بد گذشت خيلي بد خيلي سخت. اگر همراه ميبرديم براي جا، منزل، كالسكه، كشتي نشستن اشكلات داشت .... آخر ميرشكار ساري اصلان راضي كردند به خودشان كه اينجا بد ميگذشت مثل حبس بودند.» 

انيس الدوله به تهران بازگشت و به مخالفان ميرزا حسينخان سپهسالار پيوست او بازگشت خود را توصيه صدراعظم به شاه مي‌دانست. اما بازگشت او به تهران فرصتي مناسبتر از سفر فرنگ برايش فراهم كرد مهدعليا مادر شاه و مقتدرترين زن دربار فوت كرد، انيس الدوله امور حرم را كاملا به دست گرفت.

تلاش او و ديگر مخالفان ميرزا حسين خان مشيرالدوله موثر واقع شد و شاه به خاك ايران رسيده بود كه خبر رسيد مخالفان صدراعظم در خانه انيس الدوله بست نشسته و عزل او را خواستارند. مخالفان ميرزا حسين خان در اجراي خواسته خود موفق بودند شاه عليرغم ميل خود صدراعظم را در رشت بركنار كرد. اما بعد از چند روز او را مجددا به سمت خود بازگرداند كه باز هم اعتراضاتي را به وجود آورد. يكي از معترضين انيس الدوله است كه همسر تاجدار خود را تحت فشار قرار ميدهد و مخالفان نيز دست از آستين او بيرون مي‌آورند. شاه در خاطرات خود مي‌نويسد: «بنا شد علاءالدوله، صاحبديوان و.... با بعضي احكام بروند طهران و صدراعظم دوباره صدراعظم باشد... ما هم راه افتاديم به رستم‌آباد. باز همان‌طور كج خلق هستم. رسيديم به منجيل .... باز از انيس‌الدوله احمق پاره‌ اي كاغدها آورده از علما نوشتجات فرستاده بودند بعضي را ساخته بودند بعضي صحيح».

بار ديگر تلاش مخالفان و انيس الدوله نتيجه داد به دستور شاه مشيرالدوله بار ديگر از صدارت خلع شد و حكومت گيلان به وي واگذار شد. حكومت گيلان كوتاه بود و ناصرالدين شاه صدراعظم مخلوع خود را به وزارت امور خارجه منصوب كرد. ميرزا حسين خان از ديدگاه انيس الدوله نسبت به خود آگاه بود: «... در حين معاودت دادن سركار نواب عليه عاليه انيس­الدوله دامت شوكته از مسكو محض اينكه ايشان همچو تصور فرموده بودند كه باعث و باني معاودت ايشان بنده كمترين هستم و حال آنكه خدا و سايه خدا روحنا فداه مي‌دانند كه ابدا بنده كمترين دخيل نبوده و هيچ عرضي درباره معاودت دادن ايشان به خاكپاي مبارك نكرده بودم از براي دلجويي ايشان چند فرمايش تغيرآميز نسبت به بنده در نزد ايشان و مخفيا فرموديد همين دو فقره باعث جسارت آنها شد نوشتند و تحريك كردند ...». او به شاه وعده داد كه در صورت روي كار آمدن مجدد خود كدورت انيس الدوله را رفع خواهد كرد با «شرفيابي به حضور مبارك به دادن پيشكش و رفتن به خانه جلالت ايشان به طوري خواهم نمود كه اسباب زحمت وجود مبارك نشود...»  امري كه به نظر ميرسيد محقق شد و ديگر از جدل اين دو خبري نيست.

از رقباي سرسخت انيس الدوله، امين اقدس بود كه هر دو نيز از زنان نازاي دربار بودند. رقابت بين اين دو در تمامي مسائل مشهود بود در اين ميان امين اقدس برگي برنده داشت و آن هم برادرزاده امين اقدس، ملقب به مليجک و عزيزالسلطان بود. در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه به جنگهاي شاه و انيس‌الدوله بر سر تقرب مليجک به موارد بسياري بر مي‌خوريم «۱۹ ذي‌الحجه ۱۲۹۸ ه ق : شام بيرون ميل فرمودند جمعي از اهل حرم قهر کرده نيامده بودند شنيدم ديشب به واسطه اظهار مرحمت به پسر مليجک انيس‌الدوله پرخاش کرده کار از گفتگو به جاي نازک رسيده بود. خود شاه هم از قراري که مي‌فرمودند به واسطه بدي هر دو بد حال شده بودند... خلاصه چون مرافعه انيس‌الدوله به جهت پسر مليجک بوده است زيادتر به مرحمت افزودند به دست خودشان شام کشيدند و به جهت طفل فرستادند».

گرچه در دوره هاي بعد سياست انيس الدوله تغيير ميكند و ظاهرا خود را به مليجك علاقهمند نشان مي‌دهد. شاهد اين ماجرا عكسي است از او در كنار عزيزالسطان و تلگرافي كه شاه در سفر خود به فرنگ براي او و امين اقدس ارسال مي­كند و خبر از سلامت خود و عزيزالسلطان ميدهد.

اين دو در بسياري از امور با يك ديگر رقابت داشتند ساخت و ساز موقوفات يكي از اين موارد است، انيسالدوله در سال ۱۲۸۴ تصميم به ساخت دروازه‌اي به نام دارالسياده در ميانه مسجد گوهرشاد گرفت كه اين دروازه از نقره بود و از هرجانب نيز اوراق طلا داشت بر اين دروازه نگاشته‌اند:



به عهد خسرو جم جاه غازي شهنشه ناصرالدين شاه قاجار
انيس‌الدوله خاتون خواتين ز سيم و زر بهشت اين در بر اين دار



چندي بعد در ۱۳۰۹ امين اقدس نيز همين اقدام را انجام داد و در ميانه دارالسياده و راهرو سقاخانه دروازه‌اي از نقره وقف كرد.

در سفرهاي داخلي شاه دسته انيس‌الدوله نزديك‌ترين گروه به شاه بود و اول اين گروه وارد اردو مي‌شد و پشت سر او ديگر اهالي حرم چون امين اقدس. در خصوص اين رقابت كار به جايي مي‌رسد كه امين اقدس از شنيدن بيماري انيس‌الدوله احساس شادماني ميكند. محمدحسن خان اعتمادالسطنه در روزنامه خاطرات خود در اين خصوص از سويي از پريشاني خاطر ناصرالدين شاه مي‌نويسد و از سويي از شادماني دستگاه امين اقدس و اينكه با شنيدن خبر بهبود انيس‌الدوله امين اقدس «خودش را به ناخوشي زده».

در  جريان تحريم تنباكو نيز اين رقابت ادامه يافت، انيس­الدوله راه خود را از شاه جدا كرد و استقلال خود را نشان داد، پس از صدور فتواي تحريم تنباكو به دستور انيس الدوله قليانها را جمع كردند و در پاسخ به شاه كه چه كسي تنباكو را حرام كرده گفت آن كس كه مرا به تو حلال كرده است. اما در مقابل وي امين­اقدس به همراه شاه قليان مي­كشيد و اعتنايي به اين حكم نكرد.

از موارد ديگر رقابت بين اين دو زن مسئله علي­اصغر خان امين­السطان صدراعظم ناصرالدين شاه بود. امين اقدس برخلاف انيس­الدوله از دوستان امين­السلطان محسوب مي­شد در حالي كه انيس­الدوله از مخالفان سرسخت صدراعظم بود. با مرگ امين ­اقدس در سال ۱۳۱۲ وظايف محول به وي چون «ترياك و آبگرم صبح، صابون و مسواك و غيره را به انيس­الدوله دادند» تغييرات او در دستگاه امين اقدس چندان مورد رضايت امين‌السلطان نبود با اين تغييرات او به اخبار مورد نظر دسترسي پيدا نمي­كرد و اخبار از طريق انيس‌­الدوله به مخالفان وي مي‌رسيد « ميل صدراعظم اين بود كه وضع امين ­اقدس را بعد از مردن او به هم نزند اين دستگاه به همان شكل و ترتيب باشد. اما نائب‌السلطنه‌ها به خلاف مي­خواستند اغول بيكه را كه دوست خودشان است رئيس خلوت اندرون  بكنند. در معني انيس‌الدوله و اغول بيكه و باغبانباشي در ميان نيست. صدراعظم است و نايب‌السلطنه همان طوري كه به واسطه عداوت با هم زندگاني بيرون پادشاه ما را مختل و مشوش كرده­اند و اساس سلطنت را معدوم نموده­اند همين قسم يك آسايش مختصري كه پادشاه ما در اندرون داشت اين دو موجود محترم برهم زدند.» اين تنها زنان شاه نبودند كه نسبت به انيس­الدوله حسادت مي‌كردند بلكه خويشان شاه از محبوبيت وي خشمگين و آزرده بودند. قهرمان ميرزا عين‌السلطنه پسرعموي ناصرالدين شاه در روزنامه خاطرات خود مي‌نويسد:

             چيز تازه لقبي است كه انيس‌الدوله گرفته «حضرت قدسيه» لقب مرحمت شده از القاب تازه و اسباب حيرت و تعجب است. اين زن پير كثيف امامه‌اي چه قدر بايد ترقي كند نه خوشگلي دارد نه ملاحت نه سواد و خط هيچ. سياه، ‌كثيف، پير، بد لهجه. همه خانمها ديده‌اند و حالتش معلوم است. حالا ملكه ايران است در حقيقت امپراطريس ما است. افتخارها بايد به اين امپراطريس كرد... سالي سي هزار تومان مواجب دارد مداخل آن از صد هزار تومان متجاوز است خدا بخت بدهد. سالها كنيز فروغ‌السلطنه جيران بود. پس از او محترم شد تا به اين درجه رسيد كه رسيده... عشقي است كه اعليحضرت دارند به قول عوام كار دل است كار آب و گل نيست

انيس‌­الدوله از نفوذ فراوان خود بر شاه استفاده مي­كرد كه تنها چند نمونه از آنها در اينجا ذكر مي­شود و نشان هوش و سياست اوست. در خصوص بركناري ركن­الدوله از حكومت شيراز در نامه‌اي به شاه از او مي­خواهد كه از اقدام خود صرف‌نظر كند در ضمن آنكه براي حاكم وساطت مي­كند حقوق رعايا را نيز به شاه يادآوري مي‌نمايد: « باري شنيده­ام كه حكومت شيراز را باز تغيير داده‌ايد والله خيلي تعجب است بيچاره ركن‌الدوله هفت ماه است رفته با آنهمه خسارات اگر براي پيشكش است از خود شاهزاده بگيريد و خودش باشد اينطورها كه پدر رعيت بيچاره در مي‌آيد رعيت همين طور تمام مي­شود. حاكم كه از خودش نمي‌­دهد دور از مروت است از همه جهت بيچاره‌ها تمام شدند. عريضه را به دست كسي ندهيد محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياورد». ناصرالدين شاه به خواسته انيس‌الدوله پاسخ مثبت ­داد و ركن­الدوله را از حكومت شيراز بركنار نكرد.

مورد ديگر وساطت براي خواهر ميرزا ملكم خان، فرنگيس، است كه پس از عزل برادر مستمري او هم قطع شده و به توسط انيس­الدوله در عريضه‌اي به شاه خواهان برقراري مجدد مستمري خود است. انيس­الدوله در كنار نامه وي خطاب به همسر خود نوشته: «اين عريضه خواهر ملكم خان است به توسط من در سه سال پيش از اينكه خود پناه به شاه بياورد و از برادرش مايوس شده بود در سال دويست تومان مرحمت فرموديد و گذراني مي‌كرد... حالا بيچاره كارش به طوري شده كه تصدق به او واجب شده، برادر پدرسگش خلاف كرده باين يك مشت زن مسلمان بي‌باعث چه افتاده كه نانش را بريدند.... استدعا دارم محض تصدق وجود مبارك و زكوه بدن مبارك مواجب او را به هر كس كه داديد به خودش برگردانيد». اين خواسته او نيز با پاسخ مثبت شاه روبه رو شد. البته هميشه وساطتهاي وي مورد پذيرش واقع نمي­شد چناچه با فوت ميرزا يحيي خان مشيرالدوله وزير عدليه و تجارت بسياري به دنبال مقام او بودند يكي از اين افراد ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه است كه عليرغم نزديكي فراوانش به شاه متوسل به انيس­الدوله شد ولي تقاضايش  با بي ­اعتنايي ناصرالدين شاه روبه رو شد.

انيس­الدوله كه در حكم ملكه قاجار محسوب مي‌شد هميشه پذيراي همسران سفراي خارجي بود و شاه نيز در اين مراسم حضور مي­يافت همسر درموند ولف، وزير مختار انگليس، همسر ايلچي ايتاليا، همسر سفير امريكا از جمله مهمانان انيس­الدوله بوده‌اند. در ايام نوروز يا جشن ولادت شاه نيز دربار انيس‌الدوله پذيراي فرنگيها بود. در روز جشن ولادت شاه انيس­الدوله نيم تاج بر سر و حمايل بر سينه با نشانهاي خارجي خود از مهمانانش پذيرايي مي­كرد. از ديگر مراسمي  كه با آداب و آيين توسط انيس­الدوله برگزار مي­شد؛ در روز سوم محرم علم شاه را به اندرون مي­بردند و انيس­الدوله به زينت آن  با پارچه‌هاي زري و طاقه شال و جواهر مي­پرداخت، سپس خود كنار آن ايستاده و به پذيرايي از اهالي اندرون با شربت مشغول مي‌شد. پس از مراسم نوحه‌خواني توسط يكي از دختران فتحعلي شاه علم را با مراسمي خاص به تكيه دولت مي­بردند. در اكثر موارد انيس‌الدوله بر سر سفره غذا حاضر و آماده كردن ميوه براي شاه نيز بر عهده او بود.

او داراي لقب حضرت قدسيه، و نشانهايي چون نشان شفقت از دولت عثماني و نشان حمايل آفتاب از سوي ناصرالدين شاه بود، اين نشان در نخستين سفر براي اعطا به ملكه‌هاي اروپا ابداع شد. عمارتهايي كه به وي تعلق داشت عبارت بودند از: عمارت سه طبقه كلاه فرنگي در باغ عشرت‌آباد، عمارتي در صاحبقرانيه كه پيش از وي به مهدعليا تعلق داشته است.

در سال ۱۳۱۳ ه ق ناصرالدين شاه پنجاهمين سال سلطنت خود را جشن گرفت، نقل است كه انيس­الدوله پيش از آن احساس خطر براي شاه مي‌كرده و از اجراي اين مراسم چندان خوشنود نبوده است. تاج‌السلطنه دختر ناصرالدين شاه در اين خصوص مي‌نويسد: «خواجه‌ها وارد شده لباس روز قرن را آوردند اين لباسي بود از ماهوت مشكي اعلا كه زينت داده شده بود از مرواريدهاي درشتي كه پدرم به سليقه خود انتخاب كرده ساخته بود. ... خانمها با يك همهمه و ازدحامي لباسها را تماشا كرده تعريفها نمودند... كسي كه تنها در تمام اين هياهو ساكت و غمناك بود انيس­الدوله بود كه با يك وحشت و اضطرابي به شوهر عزيز يگانه خود تماشا كرده مشرف به بيهوشي و افتادن بود ...» و در روز جشن نيز از شاه خواست تا به حضرت عبدالعظيم نرود و او را از توطئه‌اي برحذر مي‌دارد. پس از مرگ همسر بسيار اندوهگين بود و روايت است كه با ديدن عكس شاه بر  روي اسكناس « چنان بر سينه و شكم كوفت كه سخت بيمار شد» او يك سال بعد از قتل ناصرالدين شاه در بيست و سوم ربيع‌الثاني ۱۳۱۴ ه ق به علت ابتلا به بيماري يرقان درگذشت.

عین‌السلطنه در خاطرات خود می‌نویسد: سی سال است که روز به روز ترقی کرده در حقیقت بانوی حرم و ملکه ایران بود. با وجود آنکه صباحت منظری نداشت شاه بی اندازه مایل بود. عموم زنها تمکین او را داشتند. از اغلب دول فرنگ نشان داشت. ... مهمانی‌های رسمی اندرون با او بود... مکنت زیادی دارد. جواهرهای او را هیچ کس ندارد. تمام خزانه‌ای و اعلی است. دخل زیادی در سال داشت. لیکن خرج هم زیاد می‌کرد و زن خیر با سخاوتی بود. در لباس مهمانی و خانه‌داری تالی نداشت. بیشتر تغییرات لباس حالیه زنها به واسطه اختراع و تفکر او پیدا شده... خیلی حق به گردن زنها و مردها دارد.

از انيس­الدوله آثار خيريه به اين شرح باقي است: ضريح نقره براي شهداي كربلا، پرده مرواريد تقديم آستان حضرت سيد­الشهدا، ده باب دكان وقف حضرت رضا براي روضه‌خواني، جيقه الماس تقديم روضه مقدسه حضرت اميرالمومنين، نيم تاج الماس تقديم عتبه حضرت رضا، بقعه و گنبد شاهزاده حسين در امامه، بناي پل در ناصرآباد سمت لواسان. چاپ و توزيع مجاني يك جلد از كتاب ناسخ‌التواريخ مربوط به شرح حال حضرت فاطمه (س) و دستور به چاپ رساله عمليه زينه‌العباد در سال ۱۳۱۳ ه ق .

 

 

 

انيس‌الدوله و عزيزالسلطان 

انيس‌الدوله در ميان اهالي حرم خود

 

فعاليت‏هاي سياسي، اجتماعي‏

در آن دوره كه زن با سواد كمتر پيدا مي‏شد، انيس الدوله زني بودكه صرفنظر از زيبايي، انشاء روان و سليس او را كمتر كسي داشت و روي هم رفته جمال و كمال انيس‏الدوله باعث چنان سربلندي و امتياز او نسبت به ساير زنان ناصرالدين شاه بود كه به مقام بلند ملكه كشور رسيد. يك نفر وزير به كارهاي او رسيدگي مي‏كرد و شگفت اين‏كه يك منشي زن داشت و اين در تاريخ ملل فرنگ نيز تا كنون بي‏سابقه است كه ملكه كشوري منشي زن داشته باشد.

هوش سرشار و بصيرت بي‏نظيري كه از يك زن انتظار نمي‏رفت، سبب شد كه انيس‏الدوله در سراسر كشور مقام والاي ملكه را احراز كند و براي خود جداگانه درباري داشته و سفراي كبار و ممالك بيگانه وقتي به ملاقات شاه مي‏رفتند، در دفتر اين ملكه نيز نام خود را ثبت مي‏كردند و حتي هداياي نفيس و نشان‏هاي قيمتي از جانب سلاطين بيگانه به عنوان «انيس‏الدوله ـ ملكه ايران» به دربار قاجار مي‏رسيد.

اداره اندروني شاه‏

از آنجايي كه اندروني تشكيلات عريض و طويلي داشت كه رسيدگي به آن‏ها از عهده هركسي برنمي‏آمد و چه بسا اختلال در امور حرمخانه موجب آبروريزي دربار ايران نزد دول خارجي مي‏شد لذا اداره امور حرمخانه شاهي و برقراري حفظ و تعادل بين زنان شاه بر عهده انيس‏الدوله قرار داشت. اهميت مقام انيس‏الدوله در اندروني از گفته‏هاي اعتماد السلطنه به‏خوبي آشكار است:

«... انيس الدوله ناخوش است... حرم‏خانه شاه منحصر به اين زن است،... اين‏كه من به اين زن دعا مي‏كنم بيش‏تر براي خاطر شاه است كه اگر خداي نكرده اين زن بميرد كليه وضع حرمخانه به هم مي‏خورد.»[8] اعتماد السلطنه، همان، ص 377 ـ 376.
حتي وقتي به دنبال تهديد ناصرالدين شاه يكي از زنان حرم به منزل آيت‏اللَّه كني پناه برد. انيس‏الدوله پيشنهاد كرد كه جايي در داخل حرمسرا را به عنوان بست (پناهگاه) قرار دهند بنابراين پاي درخت قطوري را به اين بهانه كه سيدي در آن‏جا دفن است بست اندروني قرار دادند و ناصرالدين شاه قسم خورد كه هر كس قتل هم كرده باشد پاي اين درخت پناه آورد از تعرض به او خودداري خواهد كرد.

در نقش ملكه ايران‏

از آنجايي كه در بسياري از امور سياسي ملكه‏ها نقش اساسي داشتند بنابراين ملكه مي‏توانست بسيار مهم باشد و انيس‏الدوله اولين زن حرمسراي ناصرالدين شاه بود كه عنوان ملكه به او صدق مي‏كرد و وظايف متعدد ملكه‏ها را به عهده گرفته بود.

مونس‏الدوله چگونگي انتصاب وي به سمت ملكه ايران را چنين شرح مي‏دهد:

«در آن موقع ملكه انگليس يك گردن بند الماس توسط وزير مختار انگليس به تهران فرستاد كه به زن سوگلي شاه بدهند. وزير مختار از صدراعظم پرسيد: زن سوگلي شاه كدام يكي است؟ صدر اعظم اين سؤال را نزد شاه مطرح كرد و شاه گفت: آن گردن‏بند الماس را براي انيس‏الدوله بياورند زن وزير مختار انگليس با تشريفات پر طول و تفصيل به اندرون شاهي رفت و گردن‏بند ملكه انگليس را به گردن انيس‏الدوله انداخت. بعد هم به دستور ناصرالدين شاه حاجي طوطي خانم، كه همان مادام عباس فرانسوي باشد، يك نامه به زبان فرانسوي از قول انيس‏الدوله براي ملكه انگليس نوشت و يك كاسه بشقاب خيلي قيمتي فيروزه با چند قاليچه ابريشمي از طرف انيس‏الدوله براي ملكه انگليس فرستاد».

مشاور دائمي ناصرالدين شاه

كارلا سرنا در اين باره مي‏گويد: «ناصرالدين شاه براي اقدام به هر كاري علاوه بر منجم مخصوص با زن سوگلي خود (انيس الدوله) نيز كه در وجودش به برخورداري از نوعي پيشگويي است، مشورت مي‏كند.»

او در بسياري از امور و مسائل مملكتي مورد مشورت شاه واقع مي‏شده است. و چون به اخلاق و روحيه شاه آشنايي كامل داشته و بسيار موقع‏شناس بوده است، غالباً هرچه به شاه پيشنهاد مي‏كرده انجام مي‏شده است.

دلجويي از سران لشكري و كشوري

يكي ديگر از كارهاي انيس‏الدوله رسيدگي به سران لشكري و كشوري بود سردار ظفر بختياري در اين خصوص مي‏گويد:

چون [انيس الدوله‏] از دور سوار بختياري مي‏ديد مي‏فرستاد از من و ساير خوانين احوالپرسي مي‏كرد...»

يكي ديگر از ابتكارات انيس‏الدوله اين بود كه دستور داده بود كه دور دامن او تصوير سربازان تفنگ به دوش قلابدوزي و گلدوزي كنند و وقتي شاه از او سؤال كرد كه چرا تصوير سربازان را روي لباس خود كشيده است جواد داد: «قربانت گردم! اين‏ها با تفنگي كه در دست دارند، ناموس قبله عالم را نگهباني مي‏كنند!» و با اين كار خواسته بود كه اهميت سرباز در مملكت را يادآور شود .


توجه و پناه دادن به رعيت

در زمان ناصرالدين شاه رسم بود كه هركس كه حكام ايالت با دادن پيش‏كشي بيشتري به حكومت منطقه‏اي منصوب مي‏شدند و حاكم جديد هم تلاش مي‏كرد تا چند برابر آن مبلغ را از مردم وصول كند. بنابراين هرچه مدت حكومت افراد كم مي‏شد ظلم به مردم افزايش مي‏يافت در همين راستا نامه تاريخي انيس‏الدوله به ناصرالدين شاه ديدني است خصوصاً كه او تاكيد خاصي بر رعيت و لزوم حفظ رعيت دارد:

قربان خاك پاي مبارك گردم، جواب عريضه نواب ركن‏الدوله را مرحمت نفرموده‏ايد، آدمش طلب مي‏كند. دستخط و عريضه مزين التفات فرماييد. باري شنيدم كه حكومت شيراز را باز تغيير داده‏ايد، و اللَّه خيلي تعجب است. بيچاره ركن‏الدوله هفت ماه است نرفته، با آن همه خسارت، اگر براي پيشكشي است از خود شاهزاده بگيريد. اين‏طورها پدر رعيت بيچاره در مي‏آيد، رعيت اين‏طور تمام مي‏شود. حاكم از خودش نمي‏دهد. دور از مروت است، از همه جهت بيچاره‏ها تمام شده‏اند، عريضه را به دست كسي ندهيد محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياوريد .

يا وقتي كه ناصر الدين شاه مبتلا به تب و نوبه شد و هر كدام از زنان حرم براي تملق يك‏جور نذر و نياز كرده بودند... بعد از همه [زن‏ها] انيس‏الدوله به حضور رفت و گفت: «قربانت گردم! من براي قبله عالم صد هزار دعاي گوي يك ساله فراهم كردم»

ناصرالدين شاه پرسيد: «چطور؟»

انيس‏الدوله حاضر جواب گفت: «مگر نه اين‏كه ماليات كاشان و دهات و اطراف آن را براي خرج آشپزخانه من مرحمت كرده‏ايد؟»

ناصرالدين شاه گفت: همين‏طور است.»

انيس‏الدوله گفت: «همان ساعتي كه تب قبله عالم قطع شد، من به حاكم كاشان نوشتم كه ماليات يك ساله كاشان و دهات كاشان را براي سلامتي قبله عالم بخشيدم تا همه مردم آن‏جا دعاگو باشند.»

كمك به فقرا

سابقاً گفته شد كه چگونه ماليات كاشان و حومه آن را به رعيت آن حوالي بخشيده بود او همواره از درماندگان دستگيري مي‏كرد و به واسطه بذل و بخشش غالباً تنگدست و مقروض مي‏زيست ايشان ضمن يك نامه‏اي به ناصرالدين شاه مي‏نويسد... اما يك هزار تومان كمينه را چرا ضبط فرموده‏ايد، الحال نهايت دست‏تنگي را دارم، ضرض است، سر زمستان است. مخارج لازمه جاي خود دارد. ارباب طلب هم تنخواه طلبشان مي‏خواهند. استدعا دارم به جناب مشيرالدوله بفرماييد يك هزار تومان كمينه را بده و جزو ضبط شده‏ها نباشد ديگر به هر نحوي صلاح بدانيد تنخواه را امروز به كمينه برساند. لازم است.

ايشان علاوه بر اين‏كه از مال خودش بذل و بخشش مي‏كرد در هر فرصتي كه بدست مي‏آورد سعي داشت اين عمل را ترك نكند براي همين، رسم ناصرالدين شاه اين بود كه هر روز صبح حمام مي‏رفت و لباس‏هاي زير خودش را عوض مي‏كرد. انيس‏الدوله هر روز يك دست لباس زير نو براي شاه مي‏فرستاد و آن لباس زير ديروزي را به سادات فقير مي‏داد.

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: انیس الدوله, ناصرالدين شاه, ميرزا ملکم خان, میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان
نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
 

          سلیمان میرزا در سال 1242 در تهران متولد شد. برخی تاریخ تولد او را سالهای 1241، 1255، 1256 نیز آورده‌اند. او پسر محسن میرزا کفیل‌الدوله و او فرزند محمدطاهر میرزا است که کتاب سه تفنگدار الکساندر دوما را به فارسی ترجمه کرده است. محمدطاهر میرزا فرزند اسکندر میرزا و او فرزند ششم عباس میرزا پسر فتحعلی شاه قاجار است. سلیمان میرزا پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و آموختن مقدمات عربی وارد مدرسه دارالفنون گردید و از آنجا دیپلم گرفت. سپس به پیروی از نیاکان خود وارد عرصه فرهنگ شد و در حدود سال 1318ق روزنامه عیوق را منتشر کرد که مطالب آن مورد پسند میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان، صدراعظم، واقع نشد و بلافاصله توقیف گردید. پنج سال بعد مدرسه محسنیه را دایر کرد که به سبب دشمنیها و مخالفتها با معارف جدید عمر زیادی نکرد. در همین دوران در بعضی مدارس پایتخت به تدریس ریاضی پرداخت. در سال 1324 ق وارد خدمات دولت شد. نخست در نظمیه به کار پرداخت؛ سپس در اداره کل گمرک مشغول شد و مدتی بعد به کرمانشاه رفت تا ضمن خدمت در ادارۀ گمرک، ریاست کل پست آنجا را هم بر عهده بگیرد. او که از اعضای مجمع آدمیت بود پس از ورود به محل مأموریت خویش در صدد تهیۀ مقدمات تأسیس شعبۀ مجمع آدمیت برآمد و چون آگاه بود که جامعۀ بی‌سواد هرگز ترقی نمی‌یابد برای بزرگسالان کلاس درس باز کرد و در آن کلاس به تدریس حساب و خواندن و نوشتن پرداخت.

سلیمان میرزا که از اعضای انجمن آدمیت بود، به همراه برخی از اعضا انجمن را ترک کردند و جمعیتی به نام انجمن حقوق برپا داشتند. ناشر افکار این انجمن روزنامه حقوق بود که سلیمان میرزا اداره می‌کرد و برادرش یحیی میرزا در این کار به وی مدد می‌رساند. خبر آغاز انتشار این روزنامه در شماره 74 روزنامه حبل‌المتین تهران، مورخ دوشنبه یازدهم جمادی‌الآخر سال 1325 چنین درج شده است: «روزنامه حقوق اثر خامۀ عنبرین شمامۀ نواب والا سلیمان میرزا، به تازگی در تهران طبع شده و بهترین میدان برای حقوق ملی است. غرض اصلی از نشراین فرخنده نامه آن است که ملت را به حقوق خود آشنا سازد تا بعد از این ملتفت باشند و حقوق خود را از دست ندهند». سلیمان میرزا در دوره دوم مجلس شورای ملی از اراک انتخاب شد ولی اعتبارنامه او رد شد و بعداً در جلسه 23 مورخ چهارشنبه هشتم ذیحجه 1327 از طرف مجلس شورای ملی به جای برادرش یحیی میرزا که فوت نموده بود انتخاب و وارد مجلس شد. (در دوره اول و دوم رسم این بود که، اگر نماینده‌ای استعفا یا فوت می‌کرد، مجلس مستقیماً کسی را به جای او برمی‌گزید).

سلیمان میرزا پس از درآمدن در ردیف نمایندگان، به گروه دمکرات پیوست و پس از قتل سید عبدالله بهبهانی، به جای تقی‌زاده لیدر این فراکسیون شد. در سال 1290مدتی پس از این که مجلس شورای ملی به دستور ابوالقاسم خان ناصرالملک نایب‌السلطنه منحل شد، سلیمان میرزا و جمعی از آزادیخواهان دستگیر و به قم تبعید شدند. وی، پس از چند ماه، به پایتخت بازگشت و در حدود 1292 در وزارت داخله متصدی امور مرکز شد. در سال 1293 به عنوان نماینده اصفهان به مجلس سوم راه یافت و لیدر فراکسیون دمکرات بود. در جریان جنگ اول جهانی به علت ضدیت با روسیه تزاری و استعمار بریتانیا بسان برخی از رجال آن دوره به آلمان گرایش یافت. در آبان 1294 به علت حرکت نیروهای روسیه به سمت تهران به همراه سایر نمایندگان و رجال ملی به قم رفت و در آذر ماه ریاست کمیته دفاع ملی را به دست گرفت. سپس به همراه سایرین راهی کرمانشاه شد و با دولت نظام‌السلطنه مافی همکاری کرد. در بهمن 1296 هنگامی که در میان ایل سنجابی بود توسط ارتش بریتانیا دستگیر و در هندوستان زندانی و تبعید شد.

پس از کودتای 1299 از هندوستان مخفیانه به همدان آمد و پس از عزل سید ضیاء طباطبایی به طور علنی راهی تهران شد. در 1300 به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به اتفاق سید محمدصادق طباطبایی حزب سوسیالیست را تشکیل داد. در این دوران، سلیمان میرزا از سوی دولت شوروی به عنوان رهبر نیروهای چپ ایران شناخته می‌شد و مورد اعتماد آنان بود. او در سال 1301 با دولت قوام‌السلطنه به مخالفت برخاست و به همراه محمدصادق طباطبایی به تلاش در راه تحکیم قدرت رضاخان پرداخت. سلیمان میرزا در شهریور 1302 به همراه میرزا کریم خان رشتی، محمدصادق طباطبایی و امیر لشکر خدایار خان یک پیمان مخفی اتحاد با رضاخان امضا کرد و به عضویت کمیته مخفی درآمد که جلسات آن در خانه رضاخان برگزار می‌شد. در آبان 1302 در اولین کابینه رضاخان وزیر معارف شد. در بهمن 1302 از تهران به مجلس پنجم راه یافت. در 27 مرداد 1303 با استیضاح دولت رضاخان توسط مدرس و 12 نماینده دیگر مخالفت کرد. در آبان 1304 به خلع سلسله قاجاریه رأی مثبت داد. مع هذا در آذر ماه همان سال در مجلس مؤسسان به انتقال سلطنت به سلسله پهلوی رأی ممتنع داد. او در نخستین سالهای سلطنت رضاشاه، که هنوز روابط شاه جدید با دولت شوروی حسنه بود، به همراه میرزا شهاب راوری کرمانی (پدر مظفر بقایی کرمانی) هدایت حزب سوسیالیست را به عهده داشت و در سال 1306 به همراه حاج امین‌الضرب، شیروانی، دشتی، فرخی یزدی، حاج میرزا حبیب‌الله امین، نیکپور و حاج میرزا علی‌اصغر قیصریه برای شرکت در جشن دهمین سالگرد انقلاب اکتبر به روسیه رفت.

سلیمان میرزا پس از ترک مسکو به آلمان رفت و با مرتضی علوی و چند نفر دیگر که از بنیانگذاران فرقه جمهوری انقلابی ایران بودند، دیدار کرد. از آنجا به پاریس رفت و با مارسل کاش دبیرکل حزب کمونیست فرانسه و سردبیر روزنامه اومانیته، ملاقات کرد. سلیمان میرزا از آن پس تا سقوط رضاشاه در شهریور 1320 خانه نشین و دور از فعالیتهای سیاسی بود. پس از تأسیس حزب توده در 15 مهر 1320 و برگزاری نخستین جلسه هیئت مؤسسان آن، سلیمان میرزا به دلیل پیشینۀ تشکیلاتی خود و مقبولیتی که در بین اعضای مؤسس حزب توده داشت، در رأس حزب قرار گرفت. او در اولین انتخابات بعد از رضاشاه، از تهران نامزد نمایندگی شد اما در جریان انتخابات، در 16 دی ماه 1322 در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. سلیمان میرزا اسکندری کمونیست نبود و تا آخر عمر پایبند به احکام دینی باقی ماند، اما به دلیل اندیشه سوسیالیستی نگاهش به دولت شوروی مثبت بود. از او ترجمه کتاب رموز ملل اثر اوژن سو انتشار یافته است.


برچسب‌ها: سلیمان میرزا اسکندری, فتحعلی شاه قاجار, سیدضیاءالدین طباطبایی, میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک