مظفرالدینشاه قاجار (زاده ۳ فروردین ۱۲۳۲ - درگذشته ۱۲ دی ۱۲۸۵) پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود. شروع پادشاهی ۱۲۷۵ و مدت آن ۱۰ سال بود . وی پس از کشتهشدن پدرش ناصرالدینشاه و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولیعهدی، شاه شد و از تبریز به تهران آمد. مظفرالدینشاه نیز همانند پدرش چندبار با وامگرفتن از کشورهای خارجی به سفرهای اروپایی رفت. در جریان جنبش مشروطه برخلاف کوششهای صدراعظمهایش علیاصغرخان اتابک (اتابک اعظم) و عینالدوله با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد. وی چهار روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت.
مظفرالدینشاه در ۳ فروردین ۱۲۳۲ شمسی در تهران زاده شد، وی پسر چهارم ناصرالدینشاه و فرزند شکوهالسلطنه بود. وی در ۵ سالگی به ولیعهدی برگزیده شد.
مظفرالدینشاه دورهٔ ولیعهدیاش ۳ برابر دورهٔ سلطنتش به درازا کشید. او چهارمین فرزند ناصرالدینشاه بود؛ اما چون دو برادر بزرگترش در خردسالی درگذشتند و مادر برادر سوم یعنی مسعودمیرزا ظلالسلطان از خانوادهٔ شاهی نبود، ولایتعهدی را ازآن خود کرد. ۴ ساله بود که به خدمت رضاقلیخان هدایت به آذربایجان فرستاده شد و یکسال بعد به ولیعهدی رسید.
مظفرالدین میرزا پس از انتخاب شدن به ولیعهدی طبق رسوم قاجار که از زمان فتحعلیشاه معمول بود، به پایتخت دوم ایران، تبریز فرستاده شد.
از دوران اقامت مظفرالدینشاه در تبریز که قرار بود آیین شهریاری را به ممارست بیاموزد، چیز زیادی گزارش نشدهاست؛ مگر آنکه به روایت اغلب تاریخنویسان مشروطه، مردان ناشایست دورهاش کرده و سبب شدند که سادهدل و کمسواد بارآید. او شاهی مهربان و سادهدل بود و در دوران سلطنت خود، ایران با هیچ کشوری جنگ نکرد؛ اما در عین حال، امتیازات فراوانی به بیگانگان داده شد. وی قریب ۴۰ سال در شهر تبریز زندگی کرد تا اینکه پس از کشته شدن پدرش در ۱۲۷۵ شمسی در سن ۴۴ سالگی به سلطنت رسید. از زمان کشتهشدن ناصرالدین شاه تا جلوس مظفرالدین شاه به تخت سلطنت ۴۰ روز به طول انجامید و طی این مدت علیاصغر اتابک آخرین صدراعظم ناصرالدین شاه اداره امور کشور را به دست داشت.
وی در عمارت بادگیر تاجگذاری نمود و دو ماه پس از جلوس وی، میرزا رضای کرمانی در میدان مشق به دار آویخته شد.
ميرزا ابراهيم شيباني در منتخب التواريخ در خصوص نحوه تاجگذاري مظفرالدين شاه مي نويسد :
روز شنبه هيجدهم شهر حال ( ذي الحجه ۱۳۱۳ ه.ق ) به فال نيك و وقتي ميمون و ساعتي به انواع سعادت مقرون در مركز فرمان گزاري درالسلطنه تبريز مراسم جلوس ميمنت مانوس خسرواني مهيا شد ، يكشنبه چهارم شهر ذي الحجه ۱۳۱۲۳ از تبريز به سمت دارالخلافه تهران حركت نموده در روز يكشنبه بيست و پنجم ذي الحجه الحرام يك ساعت قبل از ظهر به دارالخلافه و مقر سلطنت عظمي تشريف قدوم ارزاني داشتند از باب شرقي ديوان خانه تخت مرمر مانند خورشيد انور به بيت الشرف دولت و سراي عظماي سلطنت وارد شدند …. با همان لباس عزا به تكيه دولت و مقبره موقتي شاه شهيد تشريف فرما شده قرائت فاتحه فرموده به تالار بادگير تشريف فرما شده و خلعت مهر طلعت حضرت فيض آثار رضوي عليه السلام را كه مخصوص بالاي و الا و قامت جهان آراي همايون دوخته و به نفايس لآلي آراسته تازه از ارض اقدس و آستانه مقدسه رضوي انفاذ داشته بودند تيمنا زيب برو پيكر همايون فرموده و جناب مستطاب امام جمعه نيز حاضر شده تاج سلطنت و جهانباني را به تارك مبارك شهرياري نهاده نشان بافر و شان تمثال عديم المثال مبارك حضرت خليفه الله اعظم امير المومنين صلوات الله و سلامه عليه را زينت صدر همايون ساختند و شمشير خاص خسرواني را بميان مبارك بستند . آنگاه بر تخت كياني نشستند و سلام خاص در پيشگاه پادشاهي انعقاد يافته شاهزادگان عظام و وزراي فخام تهنييت و تبريك جلوس ميمنت مانوس همايون را به تختگاه جم و سرير سپهر نظير شهرياران عجم با شكر و سپاسي به عرض رسانيدند .روز بيست وششم سلام عام در تالار تخت مرمر شرف انعقاد يافت .”
با آنكه ناصرالدين شاه رجل مدبر و استخوان دار و با شخصيتي مانند حسنعلي خان امير نظام گروسي را كه سال ها در مشاغل مهم اداري و حكمراني و حتي سفارت در اروپا گذرانده بود به مباشرت و وزارت او گمارده بود ، اما مظفرالدين ميرزا خوب و لايق از آب در نيامد و بيشتر اوقات و ايام را به عيش و عشرت و خوشگذراني و شكار در اطراف و اكناف آذربايجان مي گذراند و علاقه و توجه چنداني به اوضاع و احوال سياسي ، رسيدگي به دعاوي مردم ، رعيت نوازي و …. از خود نشان نمي داد .مظفرالدين ميرزا به دليل عدم تمايل به تحصيل و اكتساب علوم ، در دنيائي آكنده از جهل و خرافات و علاقه به علوم غريبه و طالع بيني و تفريحات پست و زننده و سرگرمي هاي دور از اخلاق رشد و نمو كرد .
با بررسي خلقيات وي بر اساس نوشته هاي مورخان و نويسندگان معاصر او و به خصوص گزارش هاي سفارت انگليس در تهران و سر كنسول آن كشور در تبريز و نيز كتاب خاطرات سر آرتور هاردينگ وزير مختار وقت بريتانيا در تهران در اوايل قرن بيستم چنين مستفاد ميشود كه او مردي كم معلومات ، دمدمي مزاج و هميشه بيمار ، كاملا معتقد به خرافات و اوهام با علائق ساده و كودكانه به اشياء و حتي اسباب بازي هاي مختلف بود و اطلاعات عمومي لازمه يك شخص متوسط اجتماعي را نداشت تا چه رسد به اطلاعات سياسي عميق و تسلط بر رموز مملكتداري .
مرحوم ناظم الاسلام كرماني در كتاب ” تاريخ بيداري ايرا نيان ” چنين آورده است :
” اين پادشاه زايد الوصف ساده لوح ، سهل القبول ، متلون المزاج ، مسخره و مضحكه پسند ، بد خلوت، وبا شرم حضور بود امور سلطنت با ميل عمله جات خلوت با وزراء خود غرض اداره مي شد . خلوتيان پادشاه گويا از پست فطرتان وپست نژادان و بي تربيت و بد اخلاقان انتخاب شده بودند . از اين رو وضع دربار ملاعبه بود . پادشاه شخصا با آن همه تعليم و تربيت داراي هيچ علم نبود و از اطلاعات سياسي و تاريخي و غيره كه لازمه جهانداري است ، بي بهره بود و از اين رو مآل بيني و عاقبت انديشي حتي براي خود و اخلاف خويش هم به خاطرش خطور نمي كرد .“
“يكي از مورخين در توصيف اين پادشاه چنين مي نويسد : آنچه را به زبان مي گفت ، كله اش خبر نمي شد خيلي مايل به تقليد از پدر بود ولي آن ماده و جودت را نداشت . يك مسافرت نامه هم نوشت به تعزيه داري راغب معلوم مي شد ، در فن توپچيگري بي مهارت نبود اگر چه مانند جدش محمد شاه موهوم پرست نبود ولي دماغش مانند پدر از خرافات صاف و پاك نبودي . شوق بسيار به گريه داشت و حكايات غريبه اي در اين باب ذكر مي نمايند .“
“اين پادشاه خيلي بذال و منتها درجه جبان بود از اغتصاب اموال رجال و متمولين مملكت و قتل نفس ، بر خلاف پدر ، اجتناب مي نمود . جنبيت پادشاه عاقبت به حال ايران مفيد واقع گرديد كه به يك جنبش ملي ، مشروطيت سلطنت را تسليم نمود . اين پادشاه عاقبت بخير شد و در آخر عمر جلب نام نيك كرد و محبوب القلوب رعاياي خويش بلكه عامه نوع خواهان عالم گرديد .“
“از تمام اجداد خود معارف دوست تر بود ، به ترقي مملكت هم مايل تر بود ولو اندكي هم از اقتدارات او كاسته مي شد ، حرفي نداشت مشروط بر اينكه به دلخواه هر گونه تصرف در خزينه بخواهد بنمايد .“
همانا ارزنده ترين كار مظفرالدين شاه همانطور كه ذكر گرديد امضاي سند مشروطيت يا فرمان مشروطه بود كه در سال روز تولد خودش و يازدهمين سال سلطنتش در ۱۴ جمادي الثاني ۱۳۲۴ ه.ق ( ۱۳ يا ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ه.ق ) به امضاي وي رسيد . وي در ۱۴ ذي القعده ۱۳۲۴ قانون اساسي مشروطه را امضاء نموده و در نيمه شب ۲۴ ذي القعده ۱۳۲۴ يعني ۱۰روز پس از امضاي قانون اساسي مشروطه بدرود حيات مي گويد .
متن فرمان
” جناب اشرف صدراعظم — از آنجا که حضرت باریتعالی جلشأنه سررشته ترقی وسعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف بانتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در همه امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودرا در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس واسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورایملی مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهء امور مملکت واجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بیزوال باشند — در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما.”
چون در این فرمان با ذکر “شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف” ذکری از دیگر طبقات مردم نشده بود، به در خواست نمایندگان پناهندگان سفارت، فرمان دیگری صادر شد:
“جناب اشرف صدراعظم — در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تأسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ماواقف باشند امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده بعد از انتخابات اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین به طوری که شایسته مملکت و ملت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب بنمائید که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.
در این فرمان عبارت “منتخبین ملت” آمده و نیز به جای “مجلس شورای ملی” از “مجلس شورای اسلامی” نام برده شده است.
از رویدادهای مهم در دوران او، پیدایش نخستین «سینماتوگراف» بود، صدای مظفرالدینشاه که قدیمیترین سند صوتی ایران بهشمار میرود، هنوز هم موجود است.
حکومت
مظفرالدین شاه در سال اول سلطنت خود امینالسلطان را از مقام صدارت عزل کرد و پیشکار میرزا علیخان امینالدوله را به جای وی به صدارت برگزید، ولی امینالدوله که افکار تجددخواهی و غربگرائی داشت از ابتدای زمامداری خود با مخالفت علما مواجه شد و بعد از شش ماه از صدارت کنارهگیری کرد. مظفرالدین شاه پس از امینالدوله، محسنخان مشیرالدوله را به صدارت انتخاب کرد، ولی صدارت او هم بیش از سه ماه به طول نینجامید و مظفرالدین شاه مجدداً امینالسلطان را به صدارت برگزید.
سفر به اروپا
مظفرالدین شاه مانند پدرش مشتاق سفر به اروپا بود و در روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ وی اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد. امینالسلطان (اتابک اعظم) در ۹ بهمن ۱۲۷۸ برای دومین بار با وعده تامین مخارج سفر شاه به این مقام صدارت منصوب شده بود، قراردادی برای دریافت ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضه از روسیه امضا کرد و عایدات گمرکات ایران را که ممر اصلی درآمد خزانه بود در ازاء آن به وثیقه گذاشت. با دریافت این قرضه مقدمات سفر مظفرالدین شاه به فرانسه فراهم شد.
اولین سفر مظفرالدین شاه به اروپا هفت ماه به طول انجامید و در این مدت پنجمین پادشاه قاجار از کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد. از وقایع مهم این سفر سوءقصد به جان مظفرالدین شاه در پاریس بود، که ضارب در کار خود توفیق نیافت و آسیبی به مظفرالدین شاه نرسید.
دو سال بعد وی پس از دریافت وام جدیدی به مبلغ ده میلیون روبل از روسیه و اعطای امتیازات تازهای در شمال ایران به روسها عازم اروپا شد. دومین سفر مظفرالدین شاه به اروپا که در ۲۲ فروردین ۱۲۸۲ آغاز شد شش ماه به طول انجامید و در این مدت مظفرالدین شاه از اتریش، آلمان، بلژیک، فرانسه، انگلستان و ایتالیا بازدید کرد. مقصد نهائی مظفرالدین شاه در این سفر انگلستان بود.
مسافرت سوم شاه به اروپا روز ۱۶ خرداد ۱۲۸۴ آغاز شد و ۴ ماه به طول انجامید. این سفر نیز متعاقب دریافت یک وام ۲۹۰ هزار لیرهای از بانک شاهی انگلیس عملی شد.
مشروطیت
مظفرالدین شاه پس از بازگشت از سفر دوم خود امینالسلطان را برکنار و پس از یک سال که هیأتی ۵ نفره مدیریت امور کشور را در دست داشت، دامادش عینالدوله را به عنوان صدراعظم منصوب کرد. عینالدوله برای تأمین هزینه سفر سوم شاه، مسیو نوز بلژیکی، مدیر امور گمرکات ایران را مأمور افزایش درآمد گمرک کرد. افزایش تعرفه گمرکی به تحصن تجار تهران در حرم عبدالعظیم انجامید. پس از بازگشت شاه حوادث دیگری چون به چوب بستن تجار قند توسط عینالدوله به تحصن بزرگتری در حرم عبدالعظیم در ۲۳ آذر ۱۲۸۴ با درخواست تأسیس عدالتخانه منجر شد. با قول شاه تحصن پایان یافت اما تعلل در برپایی عدالتخانه موجب تحصن علمای تهران در قم و افزایش خواستهها به عزل عینالدوله و برپایی دارالشورا شد. شاه نهایتاً عینالدوله را عزل و مشیرالدوله را صدراعظم کرد و یک سال پس از پایان سفر سوم خود در روز ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ در بستر بیماری فرمان مشروطیت را که متضمن ترتیبات تشکیل مجلس بود امضا کرد و روز ۱۴ مهر ماه همین سال اولین دوره مجلس شورای ملی در حضور شاه افتتاح شد. مظفرالدین شاه نخستین قانون اساسی ایران را که در دوره اول مجلس تنظیم شده بود روز هشتم دی ماه ۱۲۸۵ امضا کرد و ۴ روز بعد در ۱۲ دی ۱۲۸۵ درگذشت.
” مخبرالسلطنه هدايت روزهاي آخر عمر مظفرالدين شاه را به ياد مي آورد :
“مرض كليه شاه شدت كرد ، نه شاه حال مسافرت فرنگ را داشت نه وضعيت اجازه ميداد ، دكتر دامش آلماني را كه متخصص بود خواستند آنچه كرد ند از علاج و دوا رنج افزون گشت و حاجت ناروا چهل شب من مجاور گلستان بودم و جهنم مي گذشت ، يك شب تا صبح پاي رختخواب شاه نشسته ام و از ژاپن حكايت كرده ام ، بيشتر هم حسب الامر از درخت ها صحبت كرده ام ، در صورتي كه علم نبات شناسي جنبه ضعيف من است ، سرم را هم پائين كرده ام ، چشمم را به قالي دوخته ام ، خانمها در چادر نماز دور رختخواب نشسته اند ، گاهي تصور ميرفت شاه خوابش برده باشد ، سكوت ميكرد م و آرزوي فرار ، اينطور نبود ميفرمودند بگو ، روز بروز حال شاه بدتر ميشود و رقت بار است ، دكتر دامش اظهار كرد كه شاه هفته اي بيشتر دوام نخواهد كرد و قانون اساسي حاضر نبود ، دكتر را حاضر كردم كه شاه را بهر تدبير نگاه بدارد قانون حاضر شد ، وثوق الد وله نزد صنيع الدوله آورد ، فرمودند من نگاه بكنم يك ماده را تغيير دادم نوشته شده بود كه وزراء حق ندارند دستخط شاه را عذر عمل خود قرار بدهند ، نوشتم وزراء حق ندارند براي عذر خود دستخط صادر كنند ، ولو اينكه سعي شده بود در قانون چيزي زننده نباشد باز براي هر شاهي سلب اختيارات از خود تلخ است ، گرفتن امضاء را بوزير همايون واگذار كرديم كه بمزاح قانون را بعرض برساند ، دغدغه از اطراف بسيار مي شد قانون بامضاء رسيد ، شاه شب ۱۴ !!! [۱۳] ذيقعده ۲۴ جهان فاني را بدرود كرد ، رحمه الله عليه .
قدیمیترین صدای ایران
متن سخنان مظفرالدین شاه خطاب به علیاصغر خان امینالسلطان اتابک اعظم صدراعظم و وزراء عظام به شرح زیر است:
«جناب اشرف اتابک اعظم از خدمات سابق و لاحق شما که تا به حال چهل سال است خدمت میکنید، از همه خدمات شما راضی هستم، به خصوص از خدمات این سه چهار سالهای که در صدارت خود حساب میکنیم و انشاءالله از عوض اینها را همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود و شما هم ابداً ذرهای در خدمات خودتان انشاءالله قصور نخواهید کرد و مرحمت ما را به اعلا درجه نسبت به خودتان بدانید.
انشاءالله رحمن بعد از چهار صد سال که خدمت بکنید امیدوار هستیم که همیشه خوب باشه، و این خدماتی که به من میکنید و به مملکت ایران میکنید البته خداون او را بی [مکث] بی عوض نخواهد گذاشت، انشاءالله عوض او را هم خدا و هم سایهٔ خدا که خودمان باشیم به شما خواهم داد و از خدمات همه وزرا هم راضی هستیم و شما هم خدمات همه را حقیقتاً خوب عرض میکنید و همه را به موقع عرض میکنید.»
فرزندان
اولین همسر او امالخاقان دختر میرزا تقیخان امیرکبیر بود که محمدعلی شاه قاجار حاصل این ازدواج بود. به هنگام فوت مظفرالدین شاه از وی ۱۸ دختر و ۶ پسر به نامهای محمدعلی میرزا، ملکمنصور میرزا شعاعالسطنه، ابوالفتح میرزا سالارالدوله، ابوالفضلمیرزا عضدالسلطان، حسنعلیمیرزا نصرتالسلطنه و ناصرالدین میرزا ناصری باقی ماند.این تعداد فرزند از ۹۵ همسر وی به دنیا آمده بودند .
مرگ
وی سرانجام در روز ۱۲ دی ۱۲۸۵ خورشیدی و در سن ۵۴ سالگی درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
برچسبها: مظفرالدين شاه قاجار, ناصرالدين شاه, سلسله قاجاريه, میرزا علیاصغر خان امینالسلطان
