فاطمه ملقب به انیسالدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرمسرای ناصرالدینشاه قاجار، پادشاه ایران بود.
کودکی و خانواده
فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی میگذراند. عمویش صفر و عمهاش نسا نام داشتند. او دو برادر دیگر هم به نامهای حبیبالله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظمالسلطنه و معظمالدوله مفتخر شدند.
رابطه با شاه
آشنایی ناصرالدینشاه و انیسالدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد. در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را میبیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان مییابد و با خود به تهران میآورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده میشود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیسالدوله سپرده میشود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا میکند.
انیسالدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدینشاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناسها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود.
وظایف اداری
مقام انیسالدوله بر سایر همسران ناصرالدینشاه برتری داشت و عملاً میتوان او را ملکه ایران دانست. او بر خلاف دیگر زنان شاه، چنان قدرتی داشتهاست که میتوانسته با شاه مستقیما دعوا و حتی قهر کند. اعتمادالسلطنه در کتاب روزنامه وقایع بارها چنین مناسباتی را گزارش نمودهاست. او درباره مقام انیسالدوله نوشتهاست:
پذیرایی نسوان بزرگ دولت از بنات ملوک و اشراف و خواتین و شاهزادگان و اعیان و این قبیل امور عظیمه راجعه به سرای درونی همایونی در حیات مرحومه مهدعلیا(مادر ناصرالدینشاه) و ستر کبری به شخص شریف ایشان اختصاص داشت و بعدها کافه این سنخ اعتبارات و مراتب و مشاغل و مناصب باجواری عضهالدهر، ملکهالعصر، نواب مستطاب متعالیه انیسالدولهاست.
انیسالدوله از سوی شاه نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی دریافت کرد. او که خود اهل امامه لواسان بود در ناصرآباد پلی بنا کرد.
سفر فرنگ
او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشرافزاده روسی و مراسم غربی در جریان خوشآمدگویی از آنها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدینشاه انیسالدوله را به تهران برگرداند. ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیسالدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیسالدوله را به تهران بازگرداند. شاه در طول سفر مدام نگران عصبانیت انیسالدوله از بازگشت اجباریاش به کشور بوده و در تلگرافی از لندن، احوال خواجگان و منشی و اقوام وی را نیز جویا شدهاست:
...جای شما حقیقتا خالی است که تماشای وضع زنها و مردهای اینجا را بکنید...اگر هوای تهران گرم است، چند روزی مختصراً بروید به صاحبقرانیه. البته بروید. آغامحراب، آغارضی، آغاعلی چه میکنند؟ معصومه کجاست؟ چه میکند؟ احوال بدرالدوله را بپرسید. سوغاتهای شما را انشاالله پاریس حاضر میکنم.
ولی کار به همین جا ختم نشد. انیسالدوله در مسکو سوگند یاد کرد تا انتقام کارشکنی مشیرالدوله را بگیرد.او موفق شد روحانیون و درباریان را بر علیه مشیرالدوله بشوراند. با بازگشت شاه به کشور، مقصود انیسالدوله برآمد.
نیکوکاریها
انیسالدوله به کارهای خیر علاقه داشت:
-
اهداء جیقه الماس به بارگاه علی بن ابیطالب
-
اهداء پرده مرواریددوزیشده به آستان حسین بن علی
-
اهداء نیمتاج طلا به حرم علی بن موسی الرضا
-
وقف روستای کاشانک
-
بنای پلی در ناصرآباد از توابع لواسان
انیسالدوله و ملیجک
زنان بي شماري در دربار ناصرالدين شاه قاجار ميزيستند كه هر كدام داستاني داشتند اما تنها يكي از اين زنان بي شمار موفق به كسب عنوان علياحضرت و مقام ملكه ايران شد. انيسالدوله تنها همسر غير عقدي ناصرالدين شاه بود كه به اين عناوين دست يافت و در دربار ناصری از نفوذ بسیاری برخوردار بود. این شماره به شرح حال وی اختصاص دارد:
فاطمه خانم ملقب به انيس الدوله فرزند نورمحمد از اهالي روستاي ييلاقي امامه بود. دختركي بيش نبود كه در يكي از سفرهاي شاه به امامه مورد پسند واقع شد و به علت خردسالي به جيران خانم فروغالسلطنه همسر محبوب شاه سپردند تا تربيت شود. با مرگ جيران خانه و اثاثيه وي به فاطمه خانم رسيد، و در سال ۱۲۷۸ به عقد غير دائم ناصرالدين شاه درآمد. سپس فاطمه خانم ملقب به انيسالدوله شد و به ارج و قرب و اقتدار دست يافت او حقوق معيني نداشت و مخارج آشپزخانهاش جدا حساب ميشد. ناصرالدين شاه بعدها از او خواست تا به عقد دايماش درآيد اما انيس الدوله نخواست تا ساعت سعد عقد نخست خود را برهم زند و تا پايان عمر در عقد غير دائم شاه باقي ماند.
در سال ۱۲۹۰ ناصرالدين شاه بنا به پيشنهاد صدراعظم خود ميرزا حسين خان سپهسالار براي نخستين بار راهي فرنگ شد. در اين سفر نيز چون سفرهاي داخلي و سفر به عتبات تصميم گرفت برخي از اعضاي حرم را همراه سازد. انيسالدوله از همسراني بود كه شاه را در اين سفر همراهي ميكرد: «كساني كه همراه ما به فرنگستان آمده اند از اين قرار است در دو كشتي : كشتي اول كه اسمش قسطنطين است و ما نشستهايم اشخاصي كه در اين كشتي هستند: صدراعظم، انيس الدوله، عايشه، معصومه، خورشيد كنيز انيسالدوله، معتمدالملك، عضدالملك، و ...» . سفر دريايي سختيهاي بسياري براي همسفران شاه پيش آورد: «كمكم دريا خراب شد امواج مثل كوه بالا آمد بسيار بسيار اسباب وحشت شد رفتم اطاق زنها به غير از انيس الدوله، عايشه و معصومه و كنيز انيس الدوله همه خراب و افتاده بودند».
در همان ابتداي ورود به روسيه شاه متوجه شد كه همراهي حرم در حكم زحمت است. « حرم اسباب زحمت هم حاضر شده نشسته بودند پشت ما » . در بدو ورود به مسكو ناصرالدين شاه امينالسلطان را مامور كرد تا حرم را به باغي ببرد « ...من گفته بودم كه حرم را در خارج شهر جايي ببرند كه جنجال كم بشود بياورند اين طور شد». شاه پس از مشورت با صدراعظم خود ميرزا حسين خان سپهسالار تصميم به بازگرداندن حرم گرفت. به دستور ناصرالدين شاه سپهسالار به فرهاد ميرزا معتمدالدوله تلگرافي كرد و علت بازگشت زنان را ناخوشي آنان در ميان راه و عادت نداشتن به هواي ناسازگار و صدمه از كالسكه و راهآهن عنوان نمود «ديگر امكان بردن به بالاتر» نيست. دستور بازگشت با مخالفت انيسالدوله روبه رو شد ناصرالدين شاه خود چنين روايت ميكند: « ۲۳ ربيعالاول ... توقف در مسكو... امروز بنا شد انيسالدوله و حرم از اين جا فردا بروند تهران، با ساري اصلان و ميرشكار، محمدحسن خان برادر انيسالدوله، حاجي سرور، .... انيس الدوله راضي نميشد گريه كردند خيلي به ما بد گذشت خيلي بد خيلي سخت. اگر همراه ميبرديم براي جا، منزل، كالسكه، كشتي نشستن اشكلات داشت .... آخر ميرشكار ساري اصلان راضي كردند به خودشان كه اينجا بد ميگذشت مثل حبس بودند.»
انيس الدوله به تهران بازگشت و به مخالفان ميرزا حسينخان سپهسالار پيوست او بازگشت خود را توصيه صدراعظم به شاه ميدانست. اما بازگشت او به تهران فرصتي مناسبتر از سفر فرنگ برايش فراهم كرد مهدعليا مادر شاه و مقتدرترين زن دربار فوت كرد، انيس الدوله امور حرم را كاملا به دست گرفت.
تلاش او و ديگر مخالفان ميرزا حسين خان مشيرالدوله موثر واقع شد و شاه به خاك ايران رسيده بود كه خبر رسيد مخالفان صدراعظم در خانه انيس الدوله بست نشسته و عزل او را خواستارند. مخالفان ميرزا حسين خان در اجراي خواسته خود موفق بودند شاه عليرغم ميل خود صدراعظم را در رشت بركنار كرد. اما بعد از چند روز او را مجددا به سمت خود بازگرداند كه باز هم اعتراضاتي را به وجود آورد. يكي از معترضين انيس الدوله است كه همسر تاجدار خود را تحت فشار قرار ميدهد و مخالفان نيز دست از آستين او بيرون ميآورند. شاه در خاطرات خود مينويسد: «بنا شد علاءالدوله، صاحبديوان و.... با بعضي احكام بروند طهران و صدراعظم دوباره صدراعظم باشد... ما هم راه افتاديم به رستمآباد. باز همانطور كج خلق هستم. رسيديم به منجيل .... باز از انيسالدوله احمق پاره اي كاغدها آورده از علما نوشتجات فرستاده بودند بعضي را ساخته بودند بعضي صحيح».
بار ديگر تلاش مخالفان و انيس الدوله نتيجه داد به دستور شاه مشيرالدوله بار ديگر از صدارت خلع شد و حكومت گيلان به وي واگذار شد. حكومت گيلان كوتاه بود و ناصرالدين شاه صدراعظم مخلوع خود را به وزارت امور خارجه منصوب كرد. ميرزا حسين خان از ديدگاه انيس الدوله نسبت به خود آگاه بود: «... در حين معاودت دادن سركار نواب عليه عاليه انيسالدوله دامت شوكته از مسكو محض اينكه ايشان همچو تصور فرموده بودند كه باعث و باني معاودت ايشان بنده كمترين هستم و حال آنكه خدا و سايه خدا روحنا فداه ميدانند كه ابدا بنده كمترين دخيل نبوده و هيچ عرضي درباره معاودت دادن ايشان به خاكپاي مبارك نكرده بودم از براي دلجويي ايشان چند فرمايش تغيرآميز نسبت به بنده در نزد ايشان و مخفيا فرموديد همين دو فقره باعث جسارت آنها شد نوشتند و تحريك كردند ...». او به شاه وعده داد كه در صورت روي كار آمدن مجدد خود كدورت انيس الدوله را رفع خواهد كرد با «شرفيابي به حضور مبارك به دادن پيشكش و رفتن به خانه جلالت ايشان به طوري خواهم نمود كه اسباب زحمت وجود مبارك نشود...» امري كه به نظر ميرسيد محقق شد و ديگر از جدل اين دو خبري نيست.
از رقباي سرسخت انيس الدوله، امين اقدس بود كه هر دو نيز از زنان نازاي دربار بودند. رقابت بين اين دو در تمامي مسائل مشهود بود در اين ميان امين اقدس برگي برنده داشت و آن هم برادرزاده امين اقدس، ملقب به مليجک و عزيزالسلطان بود. در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه به جنگهاي شاه و انيسالدوله بر سر تقرب مليجک به موارد بسياري بر ميخوريم «۱۹ ذيالحجه ۱۲۹۸ ه ق : شام بيرون ميل فرمودند جمعي از اهل حرم قهر کرده نيامده بودند شنيدم ديشب به واسطه اظهار مرحمت به پسر مليجک انيسالدوله پرخاش کرده کار از گفتگو به جاي نازک رسيده بود. خود شاه هم از قراري که ميفرمودند به واسطه بدي هر دو بد حال شده بودند... خلاصه چون مرافعه انيسالدوله به جهت پسر مليجک بوده است زيادتر به مرحمت افزودند به دست خودشان شام کشيدند و به جهت طفل فرستادند».
گرچه در دوره هاي بعد سياست انيس الدوله تغيير ميكند و ظاهرا خود را به مليجك علاقهمند نشان ميدهد. شاهد اين ماجرا عكسي است از او در كنار عزيزالسطان و تلگرافي كه شاه در سفر خود به فرنگ براي او و امين اقدس ارسال ميكند و خبر از سلامت خود و عزيزالسلطان ميدهد.
اين دو در بسياري از امور با يك ديگر رقابت داشتند ساخت و ساز موقوفات يكي از اين موارد است، انيسالدوله در سال ۱۲۸۴ تصميم به ساخت دروازهاي به نام دارالسياده در ميانه مسجد گوهرشاد گرفت كه اين دروازه از نقره بود و از هرجانب نيز اوراق طلا داشت بر اين دروازه نگاشتهاند:
به عهد خسرو جم جاه غازي شهنشه ناصرالدين شاه قاجار
انيسالدوله خاتون خواتين ز سيم و زر بهشت اين در بر اين دار
چندي بعد در ۱۳۰۹ امين اقدس نيز همين اقدام را انجام داد و در ميانه دارالسياده و راهرو سقاخانه دروازهاي از نقره وقف كرد.
در سفرهاي داخلي شاه دسته انيسالدوله نزديكترين گروه به شاه بود و اول اين گروه وارد اردو ميشد و پشت سر او ديگر اهالي حرم چون امين اقدس. در خصوص اين رقابت كار به جايي ميرسد كه امين اقدس از شنيدن بيماري انيسالدوله احساس شادماني ميكند. محمدحسن خان اعتمادالسطنه در روزنامه خاطرات خود در اين خصوص از سويي از پريشاني خاطر ناصرالدين شاه مينويسد و از سويي از شادماني دستگاه امين اقدس و اينكه با شنيدن خبر بهبود انيسالدوله امين اقدس «خودش را به ناخوشي زده».
در جريان تحريم تنباكو نيز اين رقابت ادامه يافت، انيسالدوله راه خود را از شاه جدا كرد و استقلال خود را نشان داد، پس از صدور فتواي تحريم تنباكو به دستور انيس الدوله قليانها را جمع كردند و در پاسخ به شاه كه چه كسي تنباكو را حرام كرده گفت آن كس كه مرا به تو حلال كرده است. اما در مقابل وي اميناقدس به همراه شاه قليان ميكشيد و اعتنايي به اين حكم نكرد.
از موارد ديگر رقابت بين اين دو زن مسئله علياصغر خان امينالسطان صدراعظم ناصرالدين شاه بود. امين اقدس برخلاف انيسالدوله از دوستان امينالسلطان محسوب ميشد در حالي كه انيسالدوله از مخالفان سرسخت صدراعظم بود. با مرگ امين اقدس در سال ۱۳۱۲ وظايف محول به وي چون «ترياك و آبگرم صبح، صابون و مسواك و غيره را به انيسالدوله دادند» تغييرات او در دستگاه امين اقدس چندان مورد رضايت امينالسلطان نبود با اين تغييرات او به اخبار مورد نظر دسترسي پيدا نميكرد و اخبار از طريق انيسالدوله به مخالفان وي ميرسيد « ميل صدراعظم اين بود كه وضع امين اقدس را بعد از مردن او به هم نزند اين دستگاه به همان شكل و ترتيب باشد. اما نائبالسلطنهها به خلاف ميخواستند اغول بيكه را كه دوست خودشان است رئيس خلوت اندرون بكنند. در معني انيسالدوله و اغول بيكه و باغبانباشي در ميان نيست. صدراعظم است و نايبالسلطنه همان طوري كه به واسطه عداوت با هم زندگاني بيرون پادشاه ما را مختل و مشوش كردهاند و اساس سلطنت را معدوم نمودهاند همين قسم يك آسايش مختصري كه پادشاه ما در اندرون داشت اين دو موجود محترم برهم زدند.» اين تنها زنان شاه نبودند كه نسبت به انيسالدوله حسادت ميكردند بلكه خويشان شاه از محبوبيت وي خشمگين و آزرده بودند. قهرمان ميرزا عينالسلطنه پسرعموي ناصرالدين شاه در روزنامه خاطرات خود مينويسد:
چيز تازه لقبي است كه انيسالدوله گرفته «حضرت قدسيه» لقب مرحمت شده از القاب تازه و اسباب حيرت و تعجب است. اين زن پير كثيف امامهاي چه قدر بايد ترقي كند نه خوشگلي دارد نه ملاحت نه سواد و خط هيچ. سياه، كثيف، پير، بد لهجه. همه خانمها ديدهاند و حالتش معلوم است. حالا ملكه ايران است در حقيقت امپراطريس ما است. افتخارها بايد به اين امپراطريس كرد... سالي سي هزار تومان مواجب دارد مداخل آن از صد هزار تومان متجاوز است خدا بخت بدهد. سالها كنيز فروغالسلطنه جيران بود. پس از او محترم شد تا به اين درجه رسيد كه رسيده... عشقي است كه اعليحضرت دارند به قول عوام كار دل است كار آب و گل نيست
انيسالدوله از نفوذ فراوان خود بر شاه استفاده ميكرد كه تنها چند نمونه از آنها در اينجا ذكر ميشود و نشان هوش و سياست اوست. در خصوص بركناري ركنالدوله از حكومت شيراز در نامهاي به شاه از او ميخواهد كه از اقدام خود صرفنظر كند در ضمن آنكه براي حاكم وساطت ميكند حقوق رعايا را نيز به شاه يادآوري مينمايد: « باري شنيدهام كه حكومت شيراز را باز تغيير دادهايد والله خيلي تعجب است بيچاره ركنالدوله هفت ماه است رفته با آنهمه خسارات اگر براي پيشكش است از خود شاهزاده بگيريد و خودش باشد اينطورها كه پدر رعيت بيچاره در ميآيد رعيت همين طور تمام ميشود. حاكم كه از خودش نميدهد دور از مروت است از همه جهت بيچارهها تمام شدند. عريضه را به دست كسي ندهيد محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياورد». ناصرالدين شاه به خواسته انيسالدوله پاسخ مثبت داد و ركنالدوله را از حكومت شيراز بركنار نكرد.
مورد ديگر وساطت براي خواهر ميرزا ملكم خان، فرنگيس، است كه پس از عزل برادر مستمري او هم قطع شده و به توسط انيسالدوله در عريضهاي به شاه خواهان برقراري مجدد مستمري خود است. انيسالدوله در كنار نامه وي خطاب به همسر خود نوشته: «اين عريضه خواهر ملكم خان است به توسط من در سه سال پيش از اينكه خود پناه به شاه بياورد و از برادرش مايوس شده بود در سال دويست تومان مرحمت فرموديد و گذراني ميكرد... حالا بيچاره كارش به طوري شده كه تصدق به او واجب شده، برادر پدرسگش خلاف كرده باين يك مشت زن مسلمان بيباعث چه افتاده كه نانش را بريدند.... استدعا دارم محض تصدق وجود مبارك و زكوه بدن مبارك مواجب او را به هر كس كه داديد به خودش برگردانيد». اين خواسته او نيز با پاسخ مثبت شاه روبه رو شد. البته هميشه وساطتهاي وي مورد پذيرش واقع نميشد چناچه با فوت ميرزا يحيي خان مشيرالدوله وزير عدليه و تجارت بسياري به دنبال مقام او بودند يكي از اين افراد ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه است كه عليرغم نزديكي فراوانش به شاه متوسل به انيسالدوله شد ولي تقاضايش با بي اعتنايي ناصرالدين شاه روبه رو شد.
انيسالدوله كه در حكم ملكه قاجار محسوب ميشد هميشه پذيراي همسران سفراي خارجي بود و شاه نيز در اين مراسم حضور مييافت همسر درموند ولف، وزير مختار انگليس، همسر ايلچي ايتاليا، همسر سفير امريكا از جمله مهمانان انيسالدوله بودهاند. در ايام نوروز يا جشن ولادت شاه نيز دربار انيسالدوله پذيراي فرنگيها بود. در روز جشن ولادت شاه انيسالدوله نيم تاج بر سر و حمايل بر سينه با نشانهاي خارجي خود از مهمانانش پذيرايي ميكرد. از ديگر مراسمي كه با آداب و آيين توسط انيسالدوله برگزار ميشد؛ در روز سوم محرم علم شاه را به اندرون ميبردند و انيسالدوله به زينت آن با پارچههاي زري و طاقه شال و جواهر ميپرداخت، سپس خود كنار آن ايستاده و به پذيرايي از اهالي اندرون با شربت مشغول ميشد. پس از مراسم نوحهخواني توسط يكي از دختران فتحعلي شاه علم را با مراسمي خاص به تكيه دولت ميبردند. در اكثر موارد انيسالدوله بر سر سفره غذا حاضر و آماده كردن ميوه براي شاه نيز بر عهده او بود.
او داراي لقب حضرت قدسيه، و نشانهايي چون نشان شفقت از دولت عثماني و نشان حمايل آفتاب از سوي ناصرالدين شاه بود، اين نشان در نخستين سفر براي اعطا به ملكههاي اروپا ابداع شد. عمارتهايي كه به وي تعلق داشت عبارت بودند از: عمارت سه طبقه كلاه فرنگي در باغ عشرتآباد، عمارتي در صاحبقرانيه كه پيش از وي به مهدعليا تعلق داشته است.
در سال ۱۳۱۳ ه ق ناصرالدين شاه پنجاهمين سال سلطنت خود را جشن گرفت، نقل است كه انيسالدوله پيش از آن احساس خطر براي شاه ميكرده و از اجراي اين مراسم چندان خوشنود نبوده است. تاجالسلطنه دختر ناصرالدين شاه در اين خصوص مينويسد: «خواجهها وارد شده لباس روز قرن را آوردند اين لباسي بود از ماهوت مشكي اعلا كه زينت داده شده بود از مرواريدهاي درشتي كه پدرم به سليقه خود انتخاب كرده ساخته بود. ... خانمها با يك همهمه و ازدحامي لباسها را تماشا كرده تعريفها نمودند... كسي كه تنها در تمام اين هياهو ساكت و غمناك بود انيسالدوله بود كه با يك وحشت و اضطرابي به شوهر عزيز يگانه خود تماشا كرده مشرف به بيهوشي و افتادن بود ...» و در روز جشن نيز از شاه خواست تا به حضرت عبدالعظيم نرود و او را از توطئهاي برحذر ميدارد. پس از مرگ همسر بسيار اندوهگين بود و روايت است كه با ديدن عكس شاه بر روي اسكناس « چنان بر سينه و شكم كوفت كه سخت بيمار شد» او يك سال بعد از قتل ناصرالدين شاه در بيست و سوم ربيعالثاني ۱۳۱۴ ه ق به علت ابتلا به بيماري يرقان درگذشت.
عینالسلطنه در خاطرات خود مینویسد: سی سال است که روز به روز ترقی کرده در حقیقت بانوی حرم و ملکه ایران بود. با وجود آنکه صباحت منظری نداشت شاه بی اندازه مایل بود. عموم زنها تمکین او را داشتند. از اغلب دول فرنگ نشان داشت. ... مهمانیهای رسمی اندرون با او بود... مکنت زیادی دارد. جواهرهای او را هیچ کس ندارد. تمام خزانهای و اعلی است. دخل زیادی در سال داشت. لیکن خرج هم زیاد میکرد و زن خیر با سخاوتی بود. در لباس مهمانی و خانهداری تالی نداشت. بیشتر تغییرات لباس حالیه زنها به واسطه اختراع و تفکر او پیدا شده... خیلی حق به گردن زنها و مردها دارد.
از انيسالدوله آثار خيريه به اين شرح باقي است: ضريح نقره براي شهداي كربلا، پرده مرواريد تقديم آستان حضرت سيدالشهدا، ده باب دكان وقف حضرت رضا براي روضهخواني، جيقه الماس تقديم روضه مقدسه حضرت اميرالمومنين، نيم تاج الماس تقديم عتبه حضرت رضا، بقعه و گنبد شاهزاده حسين در امامه، بناي پل در ناصرآباد سمت لواسان. چاپ و توزيع مجاني يك جلد از كتاب ناسخالتواريخ مربوط به شرح حال حضرت فاطمه (س) و دستور به چاپ رساله عمليه زينهالعباد در سال ۱۳۱۳ ه ق .
|
|
| |
انيسالدوله و عزيزالسلطان
انيسالدوله در ميان اهالي حرم خود
| |
فعاليتهاي سياسي، اجتماعي در آن دوره كه زن با سواد كمتر پيدا ميشد، انيس الدوله زني بودكه صرفنظر از زيبايي، انشاء روان و سليس او را كمتر كسي داشت و روي هم رفته جمال و كمال انيسالدوله باعث چنان سربلندي و امتياز او نسبت به ساير زنان ناصرالدين شاه بود كه به مقام بلند ملكه كشور رسيد. يك نفر وزير به كارهاي او رسيدگي ميكرد و شگفت اينكه يك منشي زن داشت و اين در تاريخ ملل فرنگ نيز تا كنون بيسابقه است كه ملكه كشوري منشي زن داشته باشد. هوش سرشار و بصيرت بينظيري كه از يك زن انتظار نميرفت، سبب شد كه انيسالدوله در سراسر كشور مقام والاي ملكه را احراز كند و براي خود جداگانه درباري داشته و سفراي كبار و ممالك بيگانه وقتي به ملاقات شاه ميرفتند، در دفتر اين ملكه نيز نام خود را ثبت ميكردند و حتي هداياي نفيس و نشانهاي قيمتي از جانب سلاطين بيگانه به عنوان «انيسالدوله ـ ملكه ايران» به دربار قاجار ميرسيد. اداره اندروني شاه از آنجايي كه اندروني تشكيلات عريض و طويلي داشت كه رسيدگي به آنها از عهده هركسي برنميآمد و چه بسا اختلال در امور حرمخانه موجب آبروريزي دربار ايران نزد دول خارجي ميشد لذا اداره امور حرمخانه شاهي و برقراري حفظ و تعادل بين زنان شاه بر عهده انيسالدوله قرار داشت. اهميت مقام انيسالدوله در اندروني از گفتههاي اعتماد السلطنه بهخوبي آشكار است: «... انيس الدوله ناخوش است... حرمخانه شاه منحصر به اين زن است،... اينكه من به اين زن دعا ميكنم بيشتر براي خاطر شاه است كه اگر خداي نكرده اين زن بميرد كليه وضع حرمخانه به هم ميخورد.»[8] اعتماد السلطنه، همان، ص 377 ـ 376. در نقش ملكه ايران از آنجايي كه در بسياري از امور سياسي ملكهها نقش اساسي داشتند بنابراين ملكه ميتوانست بسيار مهم باشد و انيسالدوله اولين زن حرمسراي ناصرالدين شاه بود كه عنوان ملكه به او صدق ميكرد و وظايف متعدد ملكهها را به عهده گرفته بود. مونسالدوله چگونگي انتصاب وي به سمت ملكه ايران را چنين شرح ميدهد: «در آن موقع ملكه انگليس يك گردن بند الماس توسط وزير مختار انگليس به تهران فرستاد كه به زن سوگلي شاه بدهند. وزير مختار از صدراعظم پرسيد: زن سوگلي شاه كدام يكي است؟ صدر اعظم اين سؤال را نزد شاه مطرح كرد و شاه گفت: آن گردنبند الماس را براي انيسالدوله بياورند زن وزير مختار انگليس با تشريفات پر طول و تفصيل به اندرون شاهي رفت و گردنبند ملكه انگليس را به گردن انيسالدوله انداخت. بعد هم به دستور ناصرالدين شاه حاجي طوطي خانم، كه همان مادام عباس فرانسوي باشد، يك نامه به زبان فرانسوي از قول انيسالدوله براي ملكه انگليس نوشت و يك كاسه بشقاب خيلي قيمتي فيروزه با چند قاليچه ابريشمي از طرف انيسالدوله براي ملكه انگليس فرستاد». مشاور دائمي ناصرالدين شاه كارلا سرنا در اين باره ميگويد: «ناصرالدين شاه براي اقدام به هر كاري علاوه بر منجم مخصوص با زن سوگلي خود (انيس الدوله) نيز كه در وجودش به برخورداري از نوعي پيشگويي است، مشورت ميكند.» او در بسياري از امور و مسائل مملكتي مورد مشورت شاه واقع ميشده است. و چون به اخلاق و روحيه شاه آشنايي كامل داشته و بسيار موقعشناس بوده است، غالباً هرچه به شاه پيشنهاد ميكرده انجام ميشده است. دلجويي از سران لشكري و كشوري يكي ديگر از كارهاي انيسالدوله رسيدگي به سران لشكري و كشوري بود سردار ظفر بختياري در اين خصوص ميگويد: چون [انيس الدوله] از دور سوار بختياري ميديد ميفرستاد از من و ساير خوانين احوالپرسي ميكرد...» يكي ديگر از ابتكارات انيسالدوله اين بود كه دستور داده بود كه دور دامن او تصوير سربازان تفنگ به دوش قلابدوزي و گلدوزي كنند و وقتي شاه از او سؤال كرد كه چرا تصوير سربازان را روي لباس خود كشيده است جواد داد: «قربانت گردم! اينها با تفنگي كه در دست دارند، ناموس قبله عالم را نگهباني ميكنند!» و با اين كار خواسته بود كه اهميت سرباز در مملكت را يادآور شود .
در زمان ناصرالدين شاه رسم بود كه هركس كه حكام ايالت با دادن پيشكشي بيشتري به حكومت منطقهاي منصوب ميشدند و حاكم جديد هم تلاش ميكرد تا چند برابر آن مبلغ را از مردم وصول كند. بنابراين هرچه مدت حكومت افراد كم ميشد ظلم به مردم افزايش مييافت در همين راستا نامه تاريخي انيسالدوله به ناصرالدين شاه ديدني است خصوصاً كه او تاكيد خاصي بر رعيت و لزوم حفظ رعيت دارد: قربان خاك پاي مبارك گردم، جواب عريضه نواب ركنالدوله را مرحمت نفرمودهايد، آدمش طلب ميكند. دستخط و عريضه مزين التفات فرماييد. باري شنيدم كه حكومت شيراز را باز تغيير دادهايد، و اللَّه خيلي تعجب است. بيچاره ركنالدوله هفت ماه است نرفته، با آن همه خسارت، اگر براي پيشكشي است از خود شاهزاده بگيريد. اينطورها پدر رعيت بيچاره در ميآيد، رعيت اينطور تمام ميشود. حاكم از خودش نميدهد. دور از مروت است، از همه جهت بيچارهها تمام شدهاند، عريضه را به دست كسي ندهيد محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياوريد . يا وقتي كه ناصر الدين شاه مبتلا به تب و نوبه شد و هر كدام از زنان حرم براي تملق يكجور نذر و نياز كرده بودند... بعد از همه [زنها] انيسالدوله به حضور رفت و گفت: «قربانت گردم! من براي قبله عالم صد هزار دعاي گوي يك ساله فراهم كردم» ناصرالدين شاه پرسيد: «چطور؟» انيسالدوله حاضر جواب گفت: «مگر نه اينكه ماليات كاشان و دهات و اطراف آن را براي خرج آشپزخانه من مرحمت كردهايد؟» ناصرالدين شاه گفت: همينطور است.» انيسالدوله گفت: «همان ساعتي كه تب قبله عالم قطع شد، من به حاكم كاشان نوشتم كه ماليات يك ساله كاشان و دهات كاشان را براي سلامتي قبله عالم بخشيدم تا همه مردم آنجا دعاگو باشند.» كمك به فقرا سابقاً گفته شد كه چگونه ماليات كاشان و حومه آن را به رعيت آن حوالي بخشيده بود او همواره از درماندگان دستگيري ميكرد و به واسطه بذل و بخشش غالباً تنگدست و مقروض ميزيست ايشان ضمن يك نامهاي به ناصرالدين شاه مينويسد... اما يك هزار تومان كمينه را چرا ضبط فرمودهايد، الحال نهايت دستتنگي را دارم، ضرض است، سر زمستان است. مخارج لازمه جاي خود دارد. ارباب طلب هم تنخواه طلبشان ميخواهند. استدعا دارم به جناب مشيرالدوله بفرماييد يك هزار تومان كمينه را بده و جزو ضبط شدهها نباشد ديگر به هر نحوي صلاح بدانيد تنخواه را امروز به كمينه برساند. لازم است. ايشان علاوه بر اينكه از مال خودش بذل و بخشش ميكرد در هر فرصتي كه بدست ميآورد سعي داشت اين عمل را ترك نكند براي همين، رسم ناصرالدين شاه اين بود كه هر روز صبح حمام ميرفت و لباسهاي زير خودش را عوض ميكرد. انيسالدوله هر روز يك دست لباس زير نو براي شاه ميفرستاد و آن لباس زير ديروزي را به سادات فقير ميداد. | |
| |
| |
| |
| |
| |
|
برچسبها: انیس الدوله, ناصرالدين شاه, ميرزا ملکم خان, میرزا علیاصغر خان امینالسلطان