بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

برش پانزدهم - روابط سیاوش با دیگران

رابطه سیاوش کسرایی  با شاملو چگونه بود ؟

تا مقطع انقلاب و قضایای کانون رابطه خوبی داشتند ولی این قضایا روی روابطشان تأثیر گذاشت و بعد از انقلاب روابط خوبی نداشتند و بعد هم که راه های ارتباطی بسته شد .

رابطه سیاوش کسرایی با اخوان ثالث چگونه بود ؟

روابط پدرم با اخوان مدتی تیره بود و سایه هم در کتابش این ماجرا را به صورت مشروح توضیح داده است .ظاهرا اخوان را مدتی دستگیر می کنند و او شعری با مضمون اینکه پدر شعر نو  او را لو داد می نویسد(مرا لــو، پیشوای شعر نو داد...) و این شعر باعث عصبانیت شدید پدرم می شود و همین موضوع باعث تیرگی روابط این دو می شود .

رابطه سیاوش کسرایی با فروغ فرخزاد چگونه بود ؟

رابطه این دو همیشه دوستانه و صمیمی بود . پدرم بعد از مرگ فروغ در تشییع پیکر او نقش داشت و در مراسم بزرگداشت او نیز در رثایش شعر خواند و در زمان حیات او نیز با او ارتباط خوبی داشت و حتی یک بار فروغ را برای دیدن وضعیت دستگیر شدگان کودتای بیشت و هشت مرداد به زندان برد تا فروغ از نزدیک آنها را ببیند و روی شعرش از نظر اجتماعی تأثیر بگذارد.

یکی از شعرهای فروغ بعد از این دیدارها چنین است :

دیدم که آفتاب به زنجیر بسته بود

فریاد داشت زندگی از رنج زیستن

اما لبان پنجره خاموش و خسته بود

چیزی در آن میان در هم شکسته بود

ارتباط سیاوش کسرایی با سهراب سپهری چگونه بود ؟

بسیار بسیار نزدیک و دوستانه . هر چند خط و مشی و شیوه زندگی این دو با هم تفاوت داشت اما شباهت روحی زیادی به هم داشتند و به همین جهت انس الفت خاصی بینشان بود .پدرم و سهراب مدتی هم در یک نشریه با یکدیگر همکار بودند. متاسفانه در مورد سهراب کمتر نقل و خاطره ای نوشته شده است و از این منظر گمان کنم سهراب مظلوم واقع شده است . سهراب کمی بعد از انقلاب فوت کرد . موقعی که من به دنیا آمدم سهراب چهار تابلو از نقاشی های خودش را به پدرم هدیه داد و من هنوز این تابلوها را دارم و از خانواده ام برای نجات این تابلوها خیلی خیلی ممنونم .موقعی که سهراب مریض شد پدرم به بیمارستان رفت و او را از نزدیک دید. خاطرم هست آن موقع ما درخانه منتظر بازگشت پدر و خبر او در مورد سهراب بودیم . پدرم با حال ناگواری به خانه آمد و وقتی از سهراب پرسیدیم گفت حالش خوب نیست و در برابر پرسش ما که آیا خوب می شود گفت این راهی است که همه ما خواهیم رفت و سهراب کمی زودتر از ما دارد این مسیر را طی می کند.

از پدرم پرسیدم سهراب چی به شما گفت و پدرم گفت :تا شقایق هست زندگی باید کرد .

سرانجام بعد از مرگ سهراب پدرم در رثای او یکی از زیباترین شعرهایش را خلق می کند و با این شعر تمام عشق و علاقه اش را نسبت به سهراب ابراز می کند:

در مورد شاهرخ مسکوب و دوستی او با پدرتان صحبت کنید .

شاهرخ مسکوب یکی از دوستان عزیز پدرم و دوست خانوادگی ما بود و یکی از کسانی است که از او خاطرات بسیار خوبی دارم . پدرم وقتی منظومه "مهره سرخ "را تمام کرد ابتدا و برای اولین بار این مجموعه را از مسکو برای شاهرخ مسکوب ارسال کرد و از او خواست که درباره آن چیزی بنویسد و درباره این مجموعه با او خیلی صحبت کرد .شاهرخ مسکوب معتقد بود مجموعه مهره سرخ خیلی چالش برانگیز خواهد بود و فهمیدنش شاید برای روشنفکران ایرانی نیز دشوار باشد و به همین دلیل معتقد بود باید این مجموعه با یک پیشگفتار منتشر شود .

شاهرخ مسکوب انسانی بسیار مهربان، تیز هوش و با نمک بود . متاسفانه ارتباط با به خاطر نوع زندگی و شرایط خاصی که داشتیم با مسکوب دشوار بود و پس از مرگ او ارتباط خانوادگی نیز به خاطر دوری و بعد مسافت کمرنگ شد .

رابطه سیاوش کسرایی با دکتر رضا براهنی چگونه بود ؟

به قول اینجایی ها :NO COMMENT....باید حتماً این سئوال را می کردید نه ؟

با دکتر ساعدی چگونه بود ؟

چیزی در این مورد به خاطر ندارم .

رابطه سیاوش کسرایی با محمود دولت آبادی چگونه بود ؟

خیلی خوب . دولت آبادی به خانه ما همیشه رفت و آمد می کرد و پدرم همیشه به او احترام می گذاشت و کارهای او را دوست داشت و همیشه مشوق او بود .

رابطه سیاوش کسرایی  با نادر نادرپور؟

خیلی خوب بود . یک خاطره جالب نقل کنم از مادرم. روزی دوستان پدرم در خانه ما جمع بودند و من کودکی دو ساله بودم به گمانم احمدرضا احمدی از من می پرسد دخترم بابات کو و من بین همه جمع نادر پور را نشان می دهم و بعد یکی از جمع به شوخی و خنده می گوید خوب بچه لابد یک چیزی می داند. مقصودم از این خاطره شیرین این است که نادر پور از کودکی با خانواده ما در رفت و آمد بود و روابط این دو بسیار خوب و نزدیک بود .

رابطه سیاوش کسرایی با فریدون مشیری چگونه بود ؟

روابط بسیارخوب و گرمی داشتند و رفت و آمد خانوادگی

آیا پدرتان با خسرو گلسرخی هم ارتباط داشت ؟

من چیزی به خاطر ندارم اما در جریان محاکمه خسرو گلسرخی می دانم که چون ما هیچوقت در منزل خودمات تلوزیون نداشتیم ،پدرم از مادربزرگم خواست که تلوزیونشان را به خانه ما بیاورد تا بتواند جریان محاکمه را از نزدیک ببیند و خوب خیلی متاثر شد از ماجرای محاکمه و بعد اعدام گلسرخی .

در طول سال های هجرت با هنرمندی از نزدیک ملاقات کرد ؟

هر کسی که گذارش به سمت سرزمین های میزبان ما می افتاد برای تجدید دوستی و خاطرات مشترک سری به پدرم می زد.به خاطر دارم که استاد شجریان زمانی که قصد اجرای کنسرت در تاجیکستان را داشت به ما در مسکو نیز سر زد و مدتی میهمان ما بود . همچنین فریدون تنکابنی نیز به ما در مسکو سر زد و میهمان ما بود .

و باز درباره رابطه هوشنگ ابتهاج (سایه )و سیاوش کسرایی ؟

بسیار نزدیک بود . من همیشه به ابتهاج عمو سایه می گفتم و گمان می کنم پدرم و ابتهاج مثل دو برادر بودند  و خوشبختانه این ارتباط دوستی و خانوادگی همچنان هم وجود دارد .

در جایی خواندم که سیاوش کسرایی ،هوشنگ ابتهاج را متولی انتشار آثارش می کند . آیا ابتهاج بعد از مرگ سیاوش در این زمینه اقدام عملی مشخصی انجام می دهد یا خیر ؟

پیوند و دوستی بین سایه و پدرم خیلی عمیق بود و به سبب همین دوستی این کار دور از انتظار نبود . پدرم به مادرم بارها به صورت شفاهی سفارش کرده بود که بعد از او سایه تنها کسی است که می تواند درباره شعرها و آثار سیاوش صاحبنظر باشد چون با شعر و کار سیاوش به صورت دقیق و حرفه ای آشنایی داشت . بعدها مادرم از سایه خواهش کرد تا یک سری از شعرهای پراکنده پدرم را سر و سامان دهد و جمع و جور کند تا به صورت مکتوب منتشر شود و سایه نیز از این کار استقبال کرد اما ظاهرا ناشری که در ایران متولی چاپ این کتاب بود به دلایلی که بر من معلوم نیست این مجموعه را منتشر نکرد .

 یعنی "سایه" حق ویرایش در آثار پدرتان را هم داشت ؟

دقیق مطمئن نیستم که در این مجموع های که سایه جمع آوری کرد ،ویرایش نیز انجام داد یا خیر و باید از خودش بپرسم اما خوب این دو معمولا در شعر یکدیگر نظر می دادند و گاه دستکاری هم می کردند و از این نظر نسبت به یکدیگر گاردی نداشتند.در این مورد سایه به صورت مبسوط توضیحات لازم را ارائه داده است .

پس بجز این مجموعه سایه در مورد سایر کارهای پدرتان کارو انتشار آن کاری انجام نداد؟

فکر نمی کنم.

برش شانزدهم - سلوک سیاوش

سیاوش کسرایی از نظر برقراری رابطه دوستی چگونه عمل می کرد ؟

پدرم اصولا با همه حتی کسانی که به او خرده می گرفتند ارتباط خوبی داشت و سعی می کرد دوستی خود را با همه حفظ کند.کسرایی با هر کسی و با هر نوع اخلاق و رفتاری کنار می آمد و درگیر نمی شد .

سیاوش کسرایی در مقابل منتقدان دوستان شاعرش چه برخوردی داشت ؟

همواره از دوستانش سعی می کرد به نیکی یاد کند و پاسخ منتقدان و حرافان را می داد . خاطرم هست که زمانی کسی نزد پدرم انتقاد کرده بود که نیما و شاملو به خاطر اینکه تریاک می کشند می توانستند شعرهای اینچنینی بگوید و پدرم در پاسخ به این شخص گفته بود شما هم برو تریاک بکش ببینم می توانی شعرهایی به این خوبی را بگویی یا نه !

پدرم به این جیثیت مشترک خیلی پایبند بود و تمایل نداشت حتی برای خوب جلوه کردن خودش از این اندوخته هزینه شود .

سیاوش کسرایی اهل کافه نشینی نبود ؟

در مقطع پس ازازدواج خیر ولی در دوران جوانی چرا . کافه نادری پاتوق محبوب پدرم و دوستانش در دوران جوانی بود ولی بعد از ازدواج و تولد ما پدرم فقط در پاتوق های خانوادگی شرکت می کرد و در این مورد عادت خاص خود را حفظ کرد و همیشه در میهمانی ها و پاتوق هایی حاضر می شد که به همراه خانواده دعوت شده باشد .پدرم خیلی دوست داشت خانواده و فرزندانش در میهمانی ها و محافل حضور داشته باشند بنابراین هر وقت کسی او را به جایی دعوت می کرد خیلی صریح و شفاف می گفت اگر به همراه خانواده می توانم حضور پیدا کنم،می آیم و دگر غیر اینصورت از آمدن معذورم.

این رفتار پدرم گاهی با اعتراض مادرم مواجه می شد ولی پدرم از این موضع خود هیچ وقت کوتاه نمی آمد و می گفت من دوست دارم هر جا می روم با خانواده باشم و به همین دلیل اغلب معاضرت های پدرم بعد از ازدواجش خانوادگی بود.البته به این نکته هم اشاره کنم که خیلی از مواقع نیز خانه ما پاتوقی بود برای دورهم بودن دوستان پدرم .

نگاه کسرایی به شرایط و دشواری های تاریخی چگونه بود ؟

پدرم همیشه به زندگی خوشبین بود و نگاه زیباشناسانه به زندگی داشت و همانطور که گفتم یک لایت موتیو خاص خودش را داشت . در تمام سال های سخت پس از هجرت و دشواری های زندگی نیز این حالت را حفظ کرد. در واقع در تمام طول دوران حیات سیاوش هر وقت شرایط بر وقف مراد نبود و تاریخ تلخ و ناگوار بود،پیام سیاوش و شعر سیاوش روی روشنایی و امید و زیبایی تمرکز داشت.

کسرایی بجز فارسی زبان دیگری هم بلد بود ؟

زبان فرانسوی را از نظر مکالمه در حد محاوره معمولی خوب می دانست اما در خواندن فرانسه مشکلی نداشت و حتی چند قطعه از شعرهای ژاگ پرور را ترجمه کرده بود اما خوب در ترجمه اینگونه شعرها از کسانی مثل محمد قاضی یا برادرش یا وقتی که من بزرگ شدم از من کمک می گرفت .شنیده بودم که پدرم جلوی دیگران به فرانسوی صحبت می کند اما چون من به فرانسه کاملا مسلط بودم مجلوی من خجالت می کشید صحبت کند.

آیا کسرایی هیچ گاه برای سرودن شعر به زبانی غیر از زبان فارسی تلاش کرد ؟

خیر اصلا.ً کسرایی شعر را بسیار مقدس می دانست و معتقد بود شاعر برای سرودن باید به زبانی که می سراید مسلط باشد پس به یقین سرودن شعر به زبان دیگری که به آن تسلط نداشت به ذهنش خطور نمی کرد 

در طول سال های مهاجرت شیوه و اصلوب زندگیش تحت تأثیر سرزمین های میزبان تغییر کرد یا خیر ؟

پدر من خیلی انعطاف پذیر بود  و خیلی سعی می کرد خودش را با همه چیز تطبیق دهد .دوست داشت با جوان ها زیاد ارتباط داشته باشد و مایل بود اخبار روز کشور میزبان را از طریق روزنامه ها دنبال کند و خیلی برای ترجمه اخبار به ما فرزندانش مراجعه می کرد  .

سیاوش اهل سیگار هم بود ؟

پدرم از این نظر زندگی سالمی داشت و اصلاً اهل سیگار نبود .

یکی از مشخصه های پناهندگان به بلوک شرق روی آوردن به الکل برای فراموشی شرایط دشوار زندگی بود . پدرتان به سمت الکل هم گرایش داشت ؟

نه پدرم اصلا اهل الکل و مشروب نبود البته نه اینکه کلا مشروب نخورد چرا در جمع ها و میهمانی ها و مناسبت های مختلف ممکن است با دوستانش همراهی کرده باشد، اما گرایش به الکل برای فراموشی نداشت و از این نظر بسیار سالم بود و همیشه به دوستان و جوانان نیز توصیه می کرد از این کار برای فراموش کردن پرهیز کنند . 

برش هفدهم - همسر سیاوش کسرایی

آشنایی سیاوش کسرایی با مادرتان چگونه بود ؟

مادرم در دهه چهل پدرم را به عنوان یک شاعر می شناخت و در خانه دوستی با یکدیگر آشنا می شوند . پدر من ده سالی از مادرم بزرگتربود و نسبت به دیگر رفقایش دیرتر ازدواج می کند و بچه دار می شود .

در مورد نقش مادرتان در خانواده کسرایی بیشتر توضیح دهید .

مادر من همیشه کار می کرد و خیاط ماهری بود و بسیاری از بزرگان شهر برای دوخت لباس به او مراجعه می کردند و به همین دلیل همیشه درآمد خوبی داشت و به همین خاطر کیفیت زندگی ما به واسطه کار و درآمد مادرم بالا رفته بود . خیلی ها به سیاوش خرده می گرفتند که چگونه می تواند بچه های خود را به مدرسه فرانسوی با شهریه بالا بفرستند در حالیکه این کار با حمایت و پشتیبانی مالی مادرم میسر بود . همچمنین مادرم به خیلی ها نیز در حد توان کمک می کرد .

مادرتان به تحصیلات شما چقدر اهمیت می داد؟

مادرم همیشه علاقمند به تحصیل ما بود و برای همین ما را همیشه به بهترین مدارس می فرستاد و دوست داشت ما زبان خارجی یاد بگیریم و در این مورد هیچگونه کوتاهی نمی کرد .او معتقد بود که تحصیل و دانستن زبان حتی از خوراک و غذای خوب نیز مهمتر است.

مادرتان از نظر شخصیتی در خانواده کسرایی چگونه بود و در مدیریت امور خانواده چگونه ایفای نقش می کرد ؟

مادرم زنی قوی و متکی به خود بود.او بسیار با ذوق و سلیقه و مدیر بود و به جرئت می توانم بگویم که مادرم ستون اصلی و مهم زندگی ما بود .

پس مشخصاً مادرتان درآمد خودش را خرج کیفیت زندگی خانوادگی و بالاتر بردن آن می کرد ؟

دقیقاً و بیشتر به درس و تحصیلات اهمیت می داد.البته این توجه تنها معطوف به خانواده ما نبود و مادرم به خیلی ها برای تحصیل و درس کمک می کرد . چند وقت پیش من ایمیلی از یک چشم پزشک داشتم که نوشته بود هرچند من سیاوش کسرایی را دوست دارم اما موفقیت خودم را مدیون و مرهون کمک های مادرتان در دوران تحصیلم می دانم.مادرم و پدرم خیلی علاقمند به کمک و حمایت از دانشجویانی بودند که برای درس و تحصیل به تهران می آمدند  معمولا مازاد درامد مادرم و خانواده صرف این امور می شد .

مادرتان بعد از مرگ سیاوش کسرایی در اتریش ماندگار شد ؟

بله او همچنان مقیم اتریش است . به خاطر نزدیکی به مزار سیاوش کسرایی و وجود فامیل و بستگان و نیز نزدیکی به ایران و راحتی زندگی شخصی ترجیح می دهد که آنجا باشد .

در طول این مدت مادرتان از نظر اجتماعی نیز فعال بود ؟

در طول مدت اقامت در افغانستان خیلی فعال بود و فعالیت اجتماعی داشت و با دانشجویان در ارتباط بود و مدتی هم در اتریش مجبور به کار شد ولی الان بازنشسته شده است و فعالیت چندانی ندارد و اصولا در تمام این مدت ادمی که اهل سر و صدا باشد نبود.

مادرتان در تمام این مدت به ایران سفر کرده است ؟

چندین سال پیش یک بار به ایران سفر کرد و خیلی دوست داشت در ایران زندگی کند اما شرایط این کار مهیا نیست .


برچسب‌ها: سياوش كسرايي, امیر هوشنگ ابتهاج, نيما يوشيج, سهراب سپهری
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک