بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

 

دکتر فريدون کشاورز از پايه‌گذاران اوليه حزب توده ايران، فرزند محمد وکيل‌التجار يزدي، در سال ۱۲۸۶ ، در گيلان متولد شد. تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان احمدي رشت به پايان رساند. پس از اخذ ديپلم از مدرسه دارالفنون، عازم اروپا شد و در رشته پزشکي در دانشگاه «تولوز» فرانسه ادامه تحصيل داد و با تخصص در رشته کودکان در ۱۳۱۳ به ايران مراجعت کرد و در بيمارستان شماره يک ارتش انجام وظيفه نمود. وي در ۱۳۱۴ به رياست بخش کودکان در بيمارستان زنان و کودکان (اميراعلم) منصوب شد و بدين ترتيب اولين بيمارستان کودکان در ايران را ايجاد کرد و پس از چندي به بيمارستان رازي منتقل گرديد. از  ۱۳۱۷ به مدت يازده سال استاد دانشگاه تهران بود.

کشاورز در ۱۳۲۰ به عضويت حزب توده ايران درآمد و فعاليتهاي گسترده‌اي را آغاز کرد. در ۱۳۲۱ در کنفرانس اول تهران (اولين مجمع انتخابي حزب) در شمار هيئت ۱۵ نفري کميته ايالتي تهران که وظايف کميته مرکزي حزب توده ايران را داشت انتخابات گرديد. وي در کميته مرکزي موقت مأموريت داشت نخستين کنگره حزب توده ايران را هر چه زودتر تشکيل دهد. در ۱۳۲۲ به سمت نمايندگي دوره ۱۴ مجلس از بندر پهلوي انتخاب شد. و در ۱۳۲۳ در کنگره اول حزب توده ايران شرکت کرد و به عضويت کميته مرکزي، هيئت سياسي و هيئت اجرائيه درآمد. در ۱۳۲۵ به مدت ۷۵ روز وزير فرهنگ کابينه قوام‌السلطنه بود.  کشاورز در  ۱۳۲۷ پس از واقعه سو‌ءقصد به محمدرضا پهلوي و اتهام به اعضاي کميته مرکزي حزب توده در تهران مخفي شد. او در ۱۳۲۸ همراه با رضا رادمنش به دستور هيئت اجرائيه حزب توده به شوروي مهاجرت کرد و در مدارس عالي حزبي و آکادمي علوم اجتماعي مسکو تحصيلاتش را به پايان رساند. در پي اختلاف با کامبخش و کيانوري در ۱۳۳۷ از عضويت کميته مرکزي حزب توده ايران استعفا کرد. نشريات وابسته به حزب توده او را عضو اخراجي خواندند، اما خودش نوشت که استعفا کرده و متن استعفانامه‌اش را نيز به چاپ رساند.

فريدون کشاورز در ۱۳۳۸ به دعوت عبدالکريم قاسم، رهبر عراق، به اين کشور مهاجرت کرد و به تدريس در دانشگاه عراق و طبابت اشتغال داشت. سپس در ۱۳۴۱به الجزاير رفت و به مدت پانزده سال به تدريس طب کودکان پرداخت. کشاورز سالها پس از خروج از شوروي در چين و آلباني با رهبران سياسي ديدار و مذاکره کرد. وي بعدها به سوئيس رفت و در آنجا اقامت گزيد. او نخستين کسي است که اسرار حزب توده را فاش کرد. کشاورز در ۱۳۵۷ قصد بازگشت به ايران را داشت که به دليل بيماري بستري شد و در لوزان تحت عمل آپانديس قرار گرفت و بيماري و نقاهت مانع از حرکت وي شد. و در سوئيس به زندگي خود ادامه داد. آداب و پرورش کودکان؛ من متهم مي‌کنم کميته مرکزي حزب توده ايران را؛ و خاطرات سياسي از آثار اوست. کريم کشاورز نويسنده، مترجم مشهور، برادر اوست. ديگر برادر او جمشید کشاورز (نوازنده و موسیقیدان) بود.

دكتر فريدون کشاورز ، در روز جمعه ( ۱۴ مهرماه ۱۳۸۵ )، پس از چند سال بيماری سخت، در سوئيس درگذشت.

فريدون کشاورز که مانند برخی از رهبران حزب توده، به طور غيابی به اعدام محکوم شده بود، در سال ۱۳۲۸ به اتحاد شوروی (سابق) گريخت. فریدون کشاورز در طول دو سالی که در عراق بود  بارها از رادیو بغداد علیه جمهوری اسلامی ایران، سخنرانی کرد.


برچسب‌ها: دکتر فریدون کشاورز, نورالدين كيانوري, احمد قوام السلطنه, محمدرضا پهلوی
نوشته شده در تاريخ یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد

 

 

 

محمد مسعود، نويسنده، روزنامه‌نگار، مدير روزنامه «مرد امروز» يکي از جسور‌ترین و جنجال برانگیزترين روزنامه‌نگاران تاريخ معاصر ايران فرزند ميرزا عبدالله در سال ۱۲۸۰ در شهر مذهبي قم به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره دبستاني به منظور کسب علوم قدیمه و ديني با خواندن کتاب جامع المقدمات تحصيلات خود را در يکي از حوزه‌هاي علميه قم ادامه داد. سال ۱۳۱۱ جهت امرار معاش به تهران آمد و در يک چاپخانه مشغول به کار شد . مقالات وي از سال ۱۳۰۶ در روزنامه‌هاي قانون، آئينه ايران، تهران مصور، شرقي، شفق سرخ و اطلاعات با اسم مستعار «م ـ دهاتي» منتشر مي‌شد و نخستين شاهکار قلمي‌اش به نام «تفريحات شب» در روزنامه شفق سرخ منتشر گرديد که مورد تحسين نويسندگان و محققان آن زمان قرار گرفت. سال ۱۳۱۴ از طرف، وزارت معارف مأمور مطالعه در مطبوعات و تعليمات عاليۀ اروپا شد. وي در اجراي اين مأموريت ابتدا به پاريس و سپس به بروکسل رفت و تا سال ۱۳۱۷در آنجا مشغول تحصيل در رشته روزنامه نگاري شد. در همان سال به علت نشر مقالاتي درباره سوسياليسم در روزنامه لاگازت بلژيک به تهران احضار شد و به دليل تمايلات سوسياليستي مطرود دستگاه رضا شاهي قرار گرفت. پس از بازگشت به کشور با همه تلاشهاي شبانه روزي نتوانست موافقت مقامات رژيم را در کسب امتياز يک نشريه و حتي همکاري قلمي با مطبوعات آن روز دريافت کند و ناگزير براي کسب معاش به تجارت و حق العمل کاري روي آورد.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و برقراری آزادی نسبی، با اخذ امتیاز روزنامه‌ای شروع به روزنامه‌نگاری کرد. وی ابتدا می‌خواست به یاد علی‌اکبر داور که موجبات عزیمتش به فرنگ را فراهم ساخته بود و خود روزنامه نگاری قدیمی بود که روزنامه‌ای به نام «مرد آزاد» منتشر می‌ساخت، تقاضای صدور این نام را برای خود کند که طبق قانون مطبوعات امکان نداشت. وی سپس نام «مرد امروز» را برگزید تا سرانجام در اوایل سال ۱۳۲۱ امتیاز آن به نامش صادر شد.

وی زبان تلخی برای انتقاد داشت و همین امر باعث شد که مدت‌ها روزنامه‌ی وی توقیف شود و مورد پیگرد قانونی قرار گیرد. وی در روزنامه مرد امروز مورخه ۲۵ مرداد ۱۳۲۶ در مقاله‌ی اعتراض‌آمیزی برای اعدام احمد قوام (احمد قوام السلطنه) یک میلیون ریال جایزه تعیین کرده بود.مسعود در يکي از بحراني ترين ادوار تاريخ زندگي ملت ايران به روزنامه نگاري پرداخت و با درج مقالات انتقادي تند نسبت به رجال و دربار، بعد از سه، چهار شماره، در ميان خوانندگان خود جاي وسيع پيدا کرد. او طي شش سال تنها ۱۲۸ شماره روزنامه را منتشر کرد، چه دولت وقت روزنامه‌اش را بيش از پنجاه بار توقيف کرد و اين امر به روال طبيعي نشر آن لطمه زد.

در اوائل سال ۱۳۲۶ با شکل دادن سازماني به نام «مقاومت منفي» کار مبارزه را آغاز کرد و پس از يک ماه آن تشکيلات به نام «سازمان مقاومت ملي» تغيير نام داد.

حملات شديد مسعود نسبت به سياستهاي تجاوزگرانه مسکو و لندن در ايران نقش مهمي در رسوا ساختن و ارتباط حزب توده با مسکو و سرسپردگي برخي احزاب داخلي و عناصر خائن وابسته به لندن ايفا نمود. وي زماني که حزب توده اصرار مي‌ورزيد بر اينکه نفت شمال به شوروي داده شود يکي از کساني بود که با مقالات تند عليه آنان به مخالفت برخاست، به دنبال انتشار چند مقاله و سر مقاله در مرد امروز روزنامه‌هاي وابسته به حزب با چاپ مقالاتي او را مرتجع و آنارشيست خواندند. با انتشار شديدترين حملات قلمي مسعود به قوام السلطنه و با پيشنهاد يک ميليون ريال جايزه براي کسي که او را به قتل برساند، تحت تعقيب قرار گرفت و مدت سه ماه متواري شد و روزنامه‌اش به حال تعليق و توقيف درآمد ولي با اين حال مرد امروز را به صورت يک بولتن محرمانه با مقالات آتشين منتشر مي‌ساخت.

سرانجام در ۲۳ بهمن ۱۳۲۶ به دنبال يک سلسله زد و بندهای سياسي چپ و راست به قتل رسيد. اسراري که او از خسرو روزبه و حزب توده و ارتباط آنان با رزم آرا (رئيس ستاد ارتش) در دست داشت در قتل او بي تأثير نبود.مرگ وي به لحاظ وسعت مقالات تند و تيز او درباره مسائل گوناگون سياسي و اجتماعي و ضربات شديد قلمي که به گروههاي مختلف سياسي و اجتماعي از دولتمردان گرفته تا سياست بازان و دلالان اقتصادي می‌پرداخت تعابير و تفاسير مختلفي را در پي داشت و تا مدتها به صورت رازي ناگشودني باقي ماند. پرونده مسعود به مدت ده سال در دادگستري باقي ماند تا اينکه مهره اصلي ترور «خسرو روزبه» به دام افتاد و پس از بازجوييها به سرپرستي تيم ترور مسعود اعتراف کرد.

ساواک بعدها در کتاب سیر کمونیزم در ایران (کتاب) این قتل را به خسرو روزبه نسبت داد. پس از انقلاب ایران، حزب توده ادعا کرد که در جریان ترور محمد مسعود نقشی نداشته است. ولی در آثار منتشره توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران این ترور به خسرو روزبه منتسب می‌شود. دکتر فریدون کشاورز یکی از سران سابق حزب توده عقیده دارد ترور او بوسیله گروه ترور حزب توده به سردستگی کامبخش و کیانوری کشته شد.

آثار

رمان های سه گانه :

تفریحات شب ( ۱۳۱۱ )

در تلاش معاش ( ۱۳۱۲ )

اشرف مخلوقات ( ۱۳۱۳ )

گلهایی که در جهنم میروید ( ۱۳۲۲ )

بهار عمر ( ۱۳۲۴ ) ( جلد دوم « گلهایی که در جهنم میروید » )


برچسب‌ها: محمد مسعود, خسرو روزبه, دکتر فریدون کشاورز, نورالدين كيانوري
نوشته شده در تاريخ یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۱ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک