
مرتضی احمدی (۱۳۰۳ - ) بازیگر سینما و تلویزیون و گوینده و خواننده ایرانی است.
زندگی
تولد و تحصیلات
احمدی در ۱۳۰۳ در جنوب تهران از خانوادهای با اصـالت تفرشی به دنیا آمد. پدرش سَقطفروش بود. برای تـحصیل ابتدا به مکتب و سپس به دبستان منوچهری در میدان گمرک رفت و بعد از آن به دبیرستان شرف و دبیرستان روشن رفت.
نوجوانی
در شانزدهسالگی ورزش باستانی و فوتبال را شروع کرد و به هـمراه تیم فوتبال دبیرستانش در مسابقات آموزشگاههای تهران رتبههایی به دست آورد. بعدها در تیم فوتبال راهآهن تهران و پس از آن در باشگاه راهآهن بازیکن و مربی (تا سال ۱۳۲۵) شد.
مرتضي احمدي طبق اسناد موجود و ادعاي خودش قديمي ترين و مسن ترين طرفدار تيم فوتبال پرسپوليس ميباشد كه اتفاقاً يك پرسپوليسي دو آتشه هم ميباشد .
فعالیت حرفهای
پس از چند تلاش آماتوری در تئاتر در ۱۳۲۱ با کمک عدهای از دوستانش «تـماشاخانه ماه» را روبهروی باغ فردوس دایر کرد، ولی پس از چند هفته مـجبور به ترک آنـجا شد. در اوایل پاییز ۱۳۲۲ در تئاتر فرهنگ برای اولین بار پیش پردهخوانی کرد و در نتیجه آن بازیگر تئاتر هم شد. مدتی بعد پدرش از فعالیت او در تئاتر مطلع شد و او را از خانه بیرون کرد .مرتضی احـمدی پس از مدتی همزمان با هنرپیشگی در راهآهن تهران بهعنوان تعمیرکار استخدام شد.
مرتضی احـمـدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش پردهها آواز خواند و نیز اولین بار (در ۱۳۲۲) ترانهٔ گلپری جون را اجرا کرد، که بسیار مـحبوب شد و به خاطر آن برای کار در رادیو تهران دعوت شد. در یکی از پیش پردهها ترانهای دیگری به نام «کارگرم من» را اجرا کرد که به استقبال کارگران راهآهن و پس از آن منجر به اعتصاب کارگران راه آهن گردید که در نتیجه، مرتضی احـمدی به بـخش حسابداری راهآهن منتقل شد و پس از پایان اعتصاب دستگیر شد و در کلانتـری تعهد کرد از آن به بعد ازاجرای آن پیش پرده خوداری کند.
پیشپردهٔ دیگری نیز با اجرای احـمدی به نام «قدس شاهین» (دربارهٔ ماجرای تجاوز جنسی عدهای از سربازان آمریکایی به یک زن ایرانی) توقیف شد. ولی پس از اجرای مـجدد آن در پاییز ۱۳۲۳ در جـمعی خصوصی، مـحکوم شد شش ماه به کرمان تبعید شود که با پیگیری مـحمد مسعود، مدیر روزنامهٔ مرد امروز که تصادفاً به تئاتر فرهنگ آمده بود ملغی شد . چندتا از پیشپردههای دیگر با اجرای احـمدی نیز توقیف شده است، از جـمله پیشپردهای به نام «پیرهن زرده» که دربارهٔ گروههای فشار حزب دموکرات ایران که پیراهن زرد میپوشیدند بود و به کتک خوردن مرتضی احـمدی و بازداشت او انـجامید و پیشپردهای به نام «کارمند دولت» که منجر به انفصال موقت او از خدمت در راهآهن شد ولی با اعتراض احـمدی به دیوان عالی کشور لغو شد.
مرتضی احـمدی در بهار ۱۳۲۴ از طریق مسابقات فوتبال با ناصر فخرآرایی که در تیم «آفتاب شرق» بازیکن و مربی بود آشنا شد. در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به دعوت فخرآرایی به مراسم سالگرد افتتاح دانشگاه تهران رفت و در آن جا شاهد ترور مـحمدرضا پهلوي به دست فخرآرایی بود که به کشته شدن فخرآرایی و دستگیر شدن احـمدی انـجامید که پس از بازجویی و اثبات بیاطلاعیاش از ماجرا، آزاد شد.
احـمدی در ۱۳۲۳ به رادیو تهران (چندی بعد در رادیو ایران و بعد از آن در رادیو و تلویزیون ایران)به کار کردن اشتغال گزید، تا برنامههای کمدی اجرا کند. در دورههای مـختلفی در رادیو کار کرد و از جـمله تیپی به نام «بابا جاهل گریان» اجرا کرد و به سبکهای مـختلف ترانه و آواز خواند. در فروردین ۱۳۵۳ نقش اول سریال پربینندهٔ هردمبیل، نوشتهٔ پرویز خطیبی را بازی کرد در نظرخواهیاز مردم در سال ۱۳۵۶ بهعنوان مـحبوبترین هنرپیشهٔ رادیو انتخاب شد .
مرتضی احـمدی در ۱۳۲۶ گویندهٔ فیلمهای خارجی شد و از اعضای اولیهٔ انـجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم (تأسیس در ۱۳۴۲) بود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احـمدی بازیگری را کنار گذاشت و به مدت هفت سال به اهواز رفت. ولی پس از بازگشت به تهران از نو کار بازیگری را در سریالی تلویزیونی به نام تکمضراب از سر گرفت. از سریالهای تلویزیونی دیگری که بازی کرده است میتوان از سلطان صاحبقران، هفت شهر عشق (۱۳۵۶)، آئینه و زیر بازارچه (۱۳۷۷، رضا ژیان) نام برد.
در فروردین ۱۳۴۹ نیز احـمدی به دعوت علی حاتمی ترانهٔ عنوانبندی فیلم حسن کچل را، ضربیخوانی کرد (که به نام روحوضی نیز شناخته میشود). در هـمین سبک در ۱۳۲۸ پنج صفحهٔ موسیقی برای یک شرکت انگلیسی ضبط کرد. مرتضی احـمدی بیش از چهارصد ترانهٔ ضربی و صد و پنجاه ترانهٔ فکاهی خوانده است، این ترانه هااز نوشتههای نصیریفر، نویسندهٔ کتابی است به نام مردان موسیقی سنتی و نوین ایران که بیشتر کارهای موزیکال مرتضی احـمدی از آن کتاب گرفته شده است.
ازدواج
احـمدی در ۹ مرداد ۱۳۳۴ با یکی از هـمکارانش در راهآهن ازدواج کرد که، در۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۰ بر اثر سرطان درگذشت. احـمدی از این ازدواج یک فرزند دختر (متولد ۱۳۳۷) و یک فرزند پسر (متولد ۱۳۴۰) دارد.
آثار
دوبله
از ماندگارترین آثار مرتضی احـمدی میتوان به کار صدایی (نوعی دوبله) وی در مـجموعه پینوکیو اشاره کرد که در آن در نقش «روباه مکار» به خواندن متن میپرداخت.
این مـجموعه از مـحصولات شرکت «چهل و هشت داستان» است که در اواخر دوران شاه و اوایل انقلاب به تولید مـحصولات فرهنگی برای کودکان ایرانی میپرداخت. دیگر اعضای این گروه عبارت بودند از ناهید امیریان در نقش «جینا»، نادره سالارپور در نقش پینوکیو و کنعان کیانی در نقش «گربه نره». ویژگی اصلی این اجرا از داستان پینوکیو، ادغام آن با سازوضرب ایرانی و ترانههای سبک روحوضی است که به این داستان خارجی حال و هوای کاملا ایرانی میدهد؛ تا آنـجا که قسمتی ویژه، جدااز خط سیراصلی قصه، برای نوروز و سفره هفت سین تهیه میشد و در آن قسمت شخصیتهای داستان (پینوکیو، جینا، آقا روباهه و گربه نَره) به شـمردن سینهای، هفتسین و خواندن آواز جوجه خروس میپردازند! شایان ذکر و گفتنی یست که هـمین گروه چهار نفره کار دوبله کارتون ژاپنی این داستان را نیز بر عهده داشتند که بالطبع شرایط زبان و فرهنگ ژاپنی، در آن کارتون، جایی برای اضافه کردن ِقطعات روحوضی، ساز و آواز ایرانی و یا تیکه کلامهای فرهنگ فارسی از قبیل شـمردن هفت سین و غیره را میسر نـمینـمود.
سینما
احـمدی در ۱۳۳۲ برای اولین بار در سینما بازی کرد، در فیلمی به نام ماجرای زندگی (به کارگردانی هوشنگ کاووسی). از فیلمهای دیگر او میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
سال |
نام فیلم |
کارگردان |
|
۱۳۷۴ |
کلاهقرمزی و پسرخاله |
ایرج طهماسب |
|
۱۳۶۵ |
گراند سینما |
|
|
در انتظار شیطان |
|
|
جدال در تاسوکی |
|
|
مأموریت |
|
|
مُعمّا |
|
۱۳۶۴ |
اتوبوس |
یدالله صمدی |
|
مدرک جرم |
|
|
۱۳۶۳ |
مردی که زیاد میدانست |
|
|
۱۳۵۴ |
خانهخراب |
|
|
۱۳۵۲ |
جعفر جنی و مـحبوبهاش |
|
۱۳۵۱ |
مطرب |
|
|
قایقرانان |
|
|
فرار از زندگی |
|
|
قلندر |
|
|
نانـجیب |
احـمد نـجیبزاده |
|
۱۳۵۰ |
شراره |
|
|
فریاد |
سلیمان میناسیان |
|
۱۳۴۹ |
جنجال عروسی |
|
|
میوهٔ گناه |
|
|
شیرین و فرهاد |
|
|
۱۳۳۲ |
ماجرای زندگی |
هوشنگ کاووسی |
کتابشناسی
-
کهنه های همیشه نو (ترانه های تخت حوضی)، مرتضی احمدی (گردآورنده)، ناشر: ققنوس
-
من و زندگی: خاطرات مرتضی احمدی، مرتضی احمدی، ناشر: ققنوس
-
پرسه در احوالات ترون و ترونیا، مرتضی احمدی، ناشر: هیلا
-
فرهنگ بر و بچه های ترون: کلمه های ویژه، واژه ها، اصطلاحات و ضرب المثل های تهرانی، مرتضی احمدی، ناشر: هیلا
همچنين مرتضي احمدي دو آلبوم موسيقي يا عنوان صداي تهران دارد كه گنجينه آهنگهاي فولكلور و ضربي خواني تهران است .

مرتضي احمدي: سالها دويدم تا ضربيخواني را زنده نگه دارم
به گزارش خبرنگار موسيقي فارس، مراسم رونمايي از آلبوم موسيقي صداي طهرون با صداي مرتضي احمدي شب گذشته، همزمان با تولد ۸۶ سالگي اين هنرمند در تالار وحدت با حضور بسياري از هنرمندان و مردم علاقمند برگزار شد. * برومند: خلوص و تواضع استاد احمدي من را ياد دمپختك مياندازد براساس اين گزارش، در شروع اين مراسم مرضيه برومند با حضور در صحنه گفت: دارم در حضور استاد خودم صحبت ميكنم كه تاج سر همه ماست و نبات است واقعاً آقاي احمدي نقل است، نبات است، شكر است و شاخ نبات است. وي افزود: اين خلوص و تواضع ايشان من را ياد دمپختك مياندازد چرا كه دمپختك بسيار ساده و خوشمزه است و آقاي احمدي هم به سادگي و خوشمزگي دمپختك است البته ايشان شبيه كلهجوش هم هست حتي شبيه نان سنگك هم هست كه ايشان بسيار آن را دوست دارند و هرچه فكر كردم ديدم آقاي احمدي شبيه چيست، ديدم شبيه به چيزهايي است كه ما را به گذشتهها ميبرد. برومند در ادامه اظهار داشت: آقاي احمدي ما را ياد زماني مياندازد كه ستونزادهها وجود داشتند و ايشان ستونزاده آرايشگاه زيبا هستند. آقاي احمدي تبلور فرهنگ است آدمي متواضع، صادق و مؤدب كه اين همه حرفهاي بيتربيتي بلد است اما هيچ وقت هيچكدام از اين حرفها را در كلامش به كار نميبرد. اين هنرمند سينما، تئاتر و تلويزيون در خاتمه اظهار داشت: اميدوارم ساليان سال ايشان زنده باشد و انشاءالله كه قدرشان را بدانيم. آقاي احمدي يك هنر ندارد جامع هنر است و در اين سن و سال مينشيند و مينويسد هنوز پيگير است و به دنبال فولكلور و فرهنگ عامه است و حيف است كه از اين همه دانش استفاده نكنيم. در ادامه اين مراسم فيلم مستند "من و زندگي " ساخته پناه برخدا رضايي كه سال گذشته در جشنواره گلآقا نيز به نمايش گذاشته شد براي حاضر در سالن به نمايش درآمد و پس از آن "حسين عليزاده " با حضور بر روي صحنه دقايقي را به سخنراني پرداخت. * عليزاده: وقتي از مرتضي احمدي ميزنيم انگار از هفت هنر حرف ميزنيم به گزارش فارس، حسين عليزاده در شروع سخنان خود با اشاره به اين كه من از عنوان استاد و دكتر براي نام مرتضي احمدي استفاده نميكنم چرا كه اين عناوين امروز چندان اصالتي ندارند، گفت: من از نام مرتضي احمدي استفاده ميكنم كه اسم مرتضي احمدي اصيل است و حضور، كار و زندگياش اين اجازه را به ما ميدهد كه وقتي از مرتضي احمدي حرف ميزنيم انگار از هفت هنر حرف زدهايم. وي افزود: وقتي نام استاد احمدي آمد ديدم كه ايشان من را ياد علياكبر شهنازي مياندازد كه استاد من بودند و ما هميشه وقتي ياد خاطرات ميافتيم برايمان غمانگيز هستند اما مرتضي احمدي جزو خاطرات شاد ملت ايران است. اين آهنگساز و نوازنده موسيقي كشورمان در ادامه اظهار داشت: چيزي كه بسيار اهميت دارد اين است كه ما در شهر تهران زندگي ميكنيم و در كشوري هستيم كه هويت و فرهنگي را براي مردم قائل ميشويم اما چون تهران يك شهر مهاجرنشين بوده است خيلي نميتوانيم هويتي را براي آن قائل شويم اما وقتي درب خانه مرتضي احمدي را ميزنيم متوجه ميشويم كه مردم ايران هويت داشتند و چقدر هم شاد بودند. عليزاده تصريح كرد: آن چيزي كه براي اين ملت سر سازگاري ندارد اين است كه بخواهيم اين چيزها را از آنها بگيريم و بگوييم موسيقي، هنر و شاد زيستن را همانطور كه ما ميگوييم داشته باشيد اما بچههاي ايران وقتي كه نام مرتضي احمدي ميآيد، اصالت خودشان يادشان ميآيد. اسم مرتضي احمدي اصيل است و بياييد امشب با جان و دل به مرتضي احمدي بابت تولدش تبريك بگوييم. وي در خاتمه اظهار داشت: يكي از حسنهاي اين مراسم اين است كه مجري ندارد و هركس به فراخور ميآيد و صحبت ميكند كه مثل همان دمپختك ساده است و خوشحالم در خدمت كسي هستم كه من را ياد اسطورههايم مياندازد. * چمنآرا: اميدوارم به زودي ساير مجموعههاي "صداي طهرون " منتشر شود به گزارش خبرنگار فارس در ادامه اين مراسم، بابك چمنآرا مديرعامل مركز موسيقي بتهوون و تهيهكننده اين مراسم گفت: بهار سال گذشته با آقاي احمدي صحبت كرديم كه قطعاتي را ضربهخواني و آرشيو كنيم اما وقتي تعداد اين قطعات بالا رفت تصميم گرفتيم آن را به صورت آلبوم منتشر كنيم البته بسياري از ضربيخواني را مردم بلد هستند اما به دليل آن كه موجود نيستند و آرشيوي از آنها در دسترس نيست خيلي اصالتي ندارند. وي افزود: در نهايت كارهاي قانوني انتشار آلبوم انجام شد و در نهايت ۱۲ قطعه مجوز گرفت و من افتخار ميكنم كه ناشر اين مجموعه هستم و اميدوارم با حمايتي كه رسانهها انجام ميدهند شرايطي فراهم شود كه ساير مجموعهها را نيز منتشر كنيم و در واقع صداي تهران را زنده كنيم. براساس اين گزارش، چمنآرا در ادامه مراسم با تشويق عدم كپي سيديها به مسواك زدن آن را وظيفهاي هميشگي دانست و درخواست كرد كه مردم از روي اين سيديها كپي نكنند چرا كه اگر جلوي اين ماجرا گرفته نشود، درخت تنومند موسيقي صدمه خواهد ديد. *صابر ابر "صداي تهرون" را رونمايي كرد به گزارش فارس، در ادامه مراسم صابر ابر بازيگر سينما و تئاتر كشورمان با حضور بر روي صحنه رسماً از آلبوم "صداي طهرون " رونمايي كرد. صابر ابر با حضور بر روي صحنه گفت: من نميدانم كه چرا مرا دعوت كردند اما پريشب آرش، داداش بابك كه الان صحبت ميكرد گفت يك مراسم رونمايي است و يك كارت ميخواهيم براي تو بفرستيم و وقتي خواستم بروم آنها قرار شد يك كاري نويي را انجام دهيم اما بعداً فكر كردم كه وقتي آمدم اينجا هرچه را كه در دلم هست، خيلي راحت برايتان بگويم. وي افزود: خوش به حال همه آدمهايي كه در تاريخ هستند و يك روزي ميفهمند كه در تاريخ هستند همانند آقاي مرتضي احمدي. براساس اين گزارش، صابر ابر در ادامه از جمشيد مشايخي دعوت كرد تا به روي صحنه بيايد كه مشايخي نيز مثل هميشه صحنه را بوسيد و بالاي سن رفت. * مشايخي: مرتضي احمدي عزيز من، عشق من و معلم اخلاق من است مشايخي با حضور در روي سن گفت: افتخار ميكنم كه امشب شب تولد مرتضيخان است عزيز من، عشق من، معلم من و معلم اخلاق من. من ۱۰ سال از ايشان كوچكترم و زماني كه ايشان در تئاتر كار ميكردند من هنوز محصل بودم. مشايخي خاطرنشان كرد: امشب چون شب خنده و عشق است و عزيزم مرتضيخان و همه هنرمندان عاشق مردم هستند و دلشان ميخواهد كه مردم هميشه شاد باشند، چند جمله از كورش كبير را برايتان نقل ميكنم. براساس اين گزارش، در ادامه مراسم به دعوت جمشيد مشايخي مرتضي احمدي و بهزاد فراهاني به روي صحنه آمدند. * احمدي: اگر كاري كنم كه يك لحظه غم از چهره مردم كنار برود من به مشروطيت خودم رسيدم مرتضي احمدي با حضور بر روي صحنه گفت: عزيزان من آنچه را بايد ميگفتند گفتند و من چيزي را ندارم بگويم يعني جرأتش را ندارم كه در حضور اين بزرگان حرفي را بزنم و برايم حرف زدن خيلي مشكل است. وي ادامه داد: يك چيزي را بابك عزيز كم گفت و آن هم اين است كه باور بفرماييد همه عواملي كه در توليد اين آلبوم نقش داشتيم، ديناري پول نگرفتيم تا اين سيدي آماده شود به خصوص صدابردار كه شغلش اين است. احمدي در ادامه اظهار داشت: من ده، دوازده سالم بيشتر نبود كه در يك مراسم عروسي با روحوضيخواني آشنا شدم و از آن همانجا عاشق هنر روحوضي شدم. من در قديميترين جاي تهران به دنيا آمدم و عاشق اين شهر هستم و به همين دليل به دنبال ضربيخواني رفتم و در سال ۱۳۲۷ يا ۱۳۲۸ اولين ضربيخوانيام را در تئاتر فرهنگ خواندم اما هميشه به دوستانم ميگفتم كه هرچه در چنته داريد روي كاغذ بياوريد تا مبادا شرمنده نسل بعدي بشوم و به همين دليل من واقعاً دويدم و زحمت كشيدم تا ضربيخواني را زنده نگه دارم. به گزارش خبرنگار موسيقي فارس، اين هنرمند پيشكسوت در عرصه سينما و تئاتر كشورمان در ادامه بيان داشت: من از سال ۱۳۴۵ به بعد واقعاً دويدم تا ضربيخواني را حفظ كنم چرا كه هنرمندان آن پير شده بودند و حتي به شهرستان هم رفتم كه اغلب اين هنرمندان بسيار فقير بودند و امروز ديگر كسي از آنها باقي نمانده است اما ميشود آدم اينقدر فقير باشد اما مردم را بتواند شاد كند چرا كه در بسياري از اين مجالس روحوضي مردم تا صبح از هنر اين افراد لذت ميبردند. وي در ادامه خاطرنشان كرد: سال ۱۳۸۰ اولين كتاب من به نام "كهنههاي هميشه نو " چاپ شد و از آنجايي كه من عاشق زادگاهم هستم به دنبال اين موضوع رفتم و جلد دوم آن هم در انتشارات ققنوس قرار دادم و بعد فرهنگ بروبچههاي تهرون را منتشر كردم و اسفندماه سال گذشته نيز كتاب "پرسه در كوچههاي تهرون " را چاپ كردم. براساس اين گزارش، در ادامه مراسم لوح تقديري از طرف بنياد رودكي و تابلوي از آثار ناصر محمدزاده از آثار فاخر گنجينه بنياد رودكي به همراه صفحه زرين از طرف مركز موسيقي بتهوون از سوي جمشيد مشايخي و بهزاد فراهاني به مرتضي احمدي اهدا شد و در ميان تشويقهاي حاضران مرتضي احمدي كيك تولد ۸۶ سالگي خود را بريد. * فراهاني: مرتضي احمدي تاريخي شده است اما به تاريخ نپيوسته است به گزارش خبرنگار فارس، بهزاد فراهاني در خاتمه اين مراسم در سخناني گفت: وقتي حرمت و عزت يك هنرمند را مقتدر ميداريد واقعاً جاي سپاسگزاري دارد اين مرد بزرگ در حفظ آرشيو راديو با قدرت فوقالعاده خوب و ورزشكارياش آرشيو ما را حفظ كردند. وي افزود: آقاي احمدي درست است كه تاريخي شدند اما به تاريخ نپيوسته است و چه خوش است كه احمدي هنوز ميتواند كار و بازي كند. فراهاني در خاتمه اظهار داشت: شايد برخي ندانند كه اين مرد با همه خوشگلي آوازش مرد بسيار خجالتي است و شرم مردانه و اصالت او نشانه فرزانگي شرقي اوست و من هرگز نديدم كسي را از او گلايه داشته باشد اين تولد قشنگش را به او تولد ميگويم به خصوص به دخترش كه زندگياش را وقف نگهداري از او كرده است. حاشيههاي مراسم؛ * اين مراسم همچون اغلب برنامههاي فرهنگي هنري با تأخير آغاز شد كه تأخير آن در حدود ۴۵ دقيقه به طول انجاميد. * در طول مراسم چندين كليپ پخش شد كه كيفيت بسيار پايين آنها باعث آزار حاضران در مراسم بود. * در قسمتي از كليپ زندگي "مرتضي احمدي " وي خاطره زيبايش را از برد تاريخي پرسپوليس مقابل استقلال نقل كرد كه با استقبال بسيار زياد حاضران مراسم روبهرو شد اما وقتي كه بهزاد فراهاني براي تقدير از او به روي صحنه گفت: كه اين شاخ و شانههايي كه آقاي احمدي براي پرسپوليس ميكشد هميشگي نيست و گاهي عكس ميشود به خصوص وقتي كه من به او زنگ ميزنم و ميگويم يك بر هيچ باختيم... كه مرتضي احمدي نيز معمولا ميگويد البته اين اتفاقها معمولاً خيلي كم رخ ميدهد. * در خلال برگزاري مراسم قسمتي اختصاص به موسيقي زنده داشت كه نوازنده تار اين بخش بهرنگ بقايي نوه مرتضي احمدي بود. * در پايان اين مراسم و در محوطه تالار وحدت سيدي آلبوم موسيقي "صداي طهرون " در بين حاضران توزيع ميشد كه البته توزيع بدون برنامه و بسيار نامنظم اين سيديها كه البته با شلوغبازي حاضران نيز همراه بود، صحنههاي دلپذيري را رقم نزد.
مرتضي احمدي در جشن تولد ۸۸ سالگي و رونمايي از آلبوم موسيقي صداي تهران قديم ۲
مرتضی احمدی در مراسمی کیک ۸۸ سالگی خود را برید.
به گزارش خبرنگار ما؛ مراسم ۸۸ سالگی مرتضی احمدی هنرمند با سابقه عرصه تئاتر و تلویزیون با حضور جمعی از هنرمندان دیشب در خانه هنرمندان برگزار شد.
مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ، هما روستا ، انوشیروان ارجمند ، بهزاد فراهانی ، اکبر زنجان پور، ایرج نوذری و تعدادی از علاقمندان به این هنرمند کشورمان در این مراسم حضور داشتند.
در این مراسم بعد از سخنرانی تعدادی از هنرمندان از آلبوم موسیقی (صدای تهران قدیم ۲ ) رونمایی شد.
مرتضی احمدی در پایان این مراسم با تشکر از برگزارکنندگان جشن تولد ۸۸ سالگی اش گفت: برای اولین بار اینجا اعلام می کنم که از سلامتی کامل برخوردارم و فقط یکی از زانوهایم درد می کند.
وی گفت: علت سلامتی ام این است که من عمری است که صبح و بعد از ظهر ورزش می کنم.
مرتضی احمدی در میان صحبتهایش گلایه هایی هم از وضعیت شهر تهران کرد و گفت: روزگاری به کوههای شمیران نگاه می کردیم و به آن افتخار می کردیم اما اکنون این آپارتمانها اجازه نمی دهد که کوههای شمیران را ببینیم.
من و زندگي، خاطرات مرتضي احمدي
نويسنده: آرتميز نيازي http://rasekhoon.net

«من و زندگي» خاطرات «مرتضي احمدي» از دوران کودکي تا بزرگسالي و زندگي حرفه اي شخصي اوست. اين کتاب را انتشارات ققنوس درسال ۱۳۸۷ در ۲۳۲ صفحه به همراه عکس هاي ضميمه شده در انتهاي آن به قيمت ۳۵۰۰ تومان و تيراژ ۱۱۰۰ نسخه به چاپ رساند.
«مرتضي احمدي» درسال ۱۳۰۳ در جنوبي ترين نقطه تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد.همچنان که خود در فصل اول کتاب به آن اشاره مي کند پدرش سقط فروشي داشت.
«مرتضي احمدي» در اين کتاب با بياني شيرين به شرح خاطرات قديم و دوران کودکي خود مي پردازد و با چنان شيريني به وصف محله قديم خود و تهران آن زمان و آب و هواي زمستان هاي پر برف و هواي تابستاني ييلاقي تهران مي پردازد که خواننده را با خود به آن دوران مي برد. از صفا و بي غل و غشي مردمان روزگار گذشته تا اعتقادهايشان و رسوم مختلفي که در ماه هاي مختلف سال برگزار مي کردند، از خاطرات کودکي اش در نوحه خواني دسته هاي سينه زني ماه هاي محرم و مؤذن محل بودن در ماه رمضان تا خاطراتش از گردو فروشي ها و جغور بغوري ها و بستني محمد ريش. او دوران کودکي و نوجواني خود را در سال هايي پر التهاب گذراند؛ سال هاي کشف حجاب و قوانين تازه اي که پس از آن درمورد نحوه لباس پوشيدن به خصوص در مدارس و مختلط شدن مدارس مي رسيد و پس از آن آغاز جنگ جهاني دوم و تحولات داخلي ايران. «مرتضي احمدي» اسفندماه سال ۱۳۲۲ وارد خدمت راه آهن مي شود که درهمان سال هم وارد تئاتر حرفه اي مي شود. اودراين بخش از کتاب مي نويسد: «همه چيز من در يک کلمه خلاصه مي شد: «تئاتر... من از نوجواني علاقه زيادي به صداي استاد جواد بديع زاده داشتم. هر کجا گرامافوني بود (بوقي) و صفحه اي روي آن در گردش، مثل اين که من را با ميخ کنارش به زمين کوبيده باشند، پايم ديگر پيش نمي رفت، سيخ شده، زل زل توي بوقش نگاه مي کردم، با يک دنيا ذوق و شوق کنارش قنبرک مي ساختم و بي خبر از همه جا سراپا گوش مي شدم.»
(برگرفته از متن کتاب، فصل ۶ همه چيز من در يک کلمه، صفحه ۶۳ ) و درادامه مي نويسد: «سال آخردبستان بودم، براي اولين بار برابردستور وزارت فرهنگ قرار شد درمدرسه ما يک نمايشنامه کوتاه به صورت آزمايشي اجرا شود. من هم به عنوان بازيگر انتخاب شدم، آخرمن دور ازچشم و گوش مدير و ناظم و معلم ها درفرصت هاي مناسب چند نفر از بچه ها را در يک گوشه دنج مدرسه جمع مي کردم و برايشان ترانه هايي را که ياد گرفته بودم مي خواندم... در پايان سال تحصيلي (دوره ابتدايي) نمايشنامه «زيرگذر» که نويسنده آن آقاي جلالي ناظم مدرسه بود با حضور عده زيادي در گوشه حياط مدرسه اجرا شد. تنها بازيگر نقش کمدي آن من بودم از آنجا که ديدن نمايش هاي رو حوضي براي من تجربه و نسبت به ديگران نوعي برتري بود، نقش من مورد توجه قرار گرفت. تشويق تماشاچي ها انگيزه ام را بالا و بالاتر برد. اجراي نمايش نمايشنامه در محله کوچک ما زبان به زبان گشت و به گوش پدرم رسيد. کتک مفصلي نوش جان کردم که چرا رفتم « مطربي» يکي دو سال بعد همان نمايشنامه را درمنزل يکي از هم شاگردي ها و در دو اتاق کوچک اجرا کرديم و به دوازده نفر از فاميل هاي بازيگرها بليت فروختيم. هر بليت ۵ ريال.» (برگرفته از متن کتاب، فصل ۶ . همه چيز من در يک کلمه، صفحه ۶۶ )
«مرتضي احمدي» که استاد پيش پرده خواني است در بخشي از اين کتاب به اختصار و بسيار کوتاه به شرح مقدمه اي از پيشينه پيش پرده خواني مي پردازد. همچنين در خلال همين بخش چگونگي طرد شدن ازخانه توسط پدرش را به دليل روي آوردن به حرفه نمايش و بازيگري، شرح مي دهد. همان طور که گفته شد، يکي از ويژگي هاي اين کتاب اين است که نويسنده آن خاطرات جالب خود از دوران گذشته را با شرح بخشي از تحولات هنري که خود با آنها همراه بوده در آميخته است. علاوه بر پيش پرده خواني که ذکر شد «مرتضي احمدي» در فصل ديگر کتاب به معرفي کوتاه آواز بيات تهران و پيشينه آن مي پردازد. و درجايي از اين فصل چنين مي آورد:«بيات تهران در سال ۱۳۱۴ يا ۱۳۱۶ مورد توجه شخصيت هاي هنري و ادبي قرار مي گيرد، برابر پيشنهاد مرحوم اشرف الدين حسيني (نسيم شمال) درنشستي با حضور ذکاء الملک فروغي، مرتضي خان ني داود، ملک الشعراء بهار، موسي خان معروفي، ابوالحسن صبا، مرتضي خان محجوبي و اديب خوانساري اين سبک «بيات تهران» نامگذاري مي شود و پس از سال ها هويت واقعي خود را به دست مي آورد و براي اولين بار به همين نام با صداي استاد جواد بديع زاده همراه با قره ني حسينعلي خان وزيري تبار اجرا و مجدداً از سال ۱۳۱۸ تا پايان سال ۱۳۲۲ با کم توجهي به گوشه فراموشي فرستاده مي شود. در اواخر بهار سال ۱۳۲۳ همان عشق و علاقه و کشش وادارم کرد که از بيات تهران در بين پيش پرده ها استفاده کنم. بالاخره با اصرار وپافشاري من وموافقت استاد حسن رادمرد، آقاي تفکري و آقاي پرويز خطيبي در نهايت احتياط، آن هم در سئانس اول روز جمعه در تئاترفرهنگ اجرا شد که به شدت نظرهمگان را جلب کرد و چند سال به همان سبک ادامه يافت...» ( برگرفته از متن کتاب، فصل ۷ . بيات تهران، صفحه ۸۲ )
«مرتضي احمدي» در ميان خاطرات خود از تئاتر به بيان وضعيت کلي تئاتر در دهه هاي ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ مي پردازد و برخي از گروه هاي تئاتري که در آن سال ها شکل گرفتند و اعضاي آنها را معرفي مي کند. اوازکمدي ايران شروع مي کند ومي نويسد: «در بهارسال ۱۲۹۹ با همت ميرزا سيد علي خان نصر که از شيفتگان هنرهاي نمايشي بود درتمام دوران زندگي اش آن از تلاش دراين زمينه غفلت نداشت ومي توان نامبرده را پايه گذار تئاتر سنتي ايران دانست، گروه تئاتر «کمدي ايران» با بهره گيري از هنرمندان جوان و علاقه مندان زمان تشکيل و حرکت اوليه تئاترکشورآغاز شد.» (برگرفته از متن کتاب، فصل ۱۱ . از اولين ها بگويم، صفحه ۱۳۷ ) ازديگر گروه هايي که درآن سال ها و سال هاي پس ازآن شکل گرفتند و دراين کتاب به اختصارخود واعضاي شکل دهنده آنها معرفي شده اند مي توان از «جامعه باربد»، «تئاتر آريان»، «کمدي اخوان»، « تئاتر سعادت»، « تئاتر هنر»، « تئاتر فردوسي»، « تئاتر سعدي»، «تئاتر آناهيتا» و سينما تئاتر کسري و بسياري ديگر نام برد.
همچنين نويسنده در بخش هاي ديگر اين کتاب تعدادي ازنمايش هايي را که در دهه هاي ۱۳۱۰ ، ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ به صورت کوتاه مدت اجرا و بعد ازمدتي تعطيل مي شدند، نام مي برد و درادامه آن به معرفي زن پوش ها درتئاتر، ورزشکاراني که به حرفه هنر پيوستند وتئاترآن روزهاي شهرستان ها مي پردازد. همان طورکه قبلاً هم گفته شد سال هاي نوجواني و جواني «مرتضي احمدي» همزمان با تحولاتي شگرف درعرصه هاي سياسي، اجتماعي، تکنولوژي، صنعت و هنر و ...در ايران بود. «در سال ۱۳۱۹ اولين فرستنده بي سيم گشايش يافت و براي اولين بار صداي يک مرد به نام آقاي رضا سجادي و صداي يک زن به نام خانم قدسي رهبري به گوش معدود کساني که راديو داشتند رسيد:«اين جا تهران است»... اولين خريداران راديو به ترتيب صاحبان قهوه خانه ها، چلوکبابي ها، کله پزي ها و کبابي ها بودند که براي جذب مشتري و فروش زيادتر و بازار گرمي و رونق بيشتر کسب و کارشان راديويي خريده و در محل کسبشان گذاشته بودند.»
( برگرفته از متن کتاب، فصل ۱۳ . اينجا تهران است،صفحه ۱۸۷)
«مرتضي احمدي» که به همراه اکبر مشکين، حميد قنبري، عبدالله محمدي، خانم پرخيده و خانم کني اولين گروه بازيگران راديو بودند. در مورد نخستين اجراي نمايشي راديو بخشي از اين فصل آمده:« اولين گروه بازيگران براي اجراي برنامه هاي نمايشي ، در بهار سال ۱۳۲۳ به نويسندگي و کارگرداني آقاي پرويز خطيبي، براي نخستين بار با تهيه و ارائه قطعات نمايش کمدي آغاز به کار کردند، که بيش از حد مورد اقبال شنونده ها قرار گرفت. خواست شنونده ها و اشتياق روزافزون آنها ادامه سال هاي بعدي اين برنامه ها را در پي داشت. در آن زمان ترجمه از متن نمايشنامه هاي خارجي به هيچ وجه معمول نبود، تمام قصه هاي کمدي و سنتي بود که آقاي پرويز خطيب تبحر خاصي در نوشتن آنها داشت.»
( برگرفته از متن کتاب، فصل ۱۳ ، اين جا تهران است، صفحه ۱۸۸)
«مرتضي احمدي» بخش پاياني کتاب را به شرح ازدواج خود و آنچه آن را «فراق » مي نامد اختصاص داده است. او درسال هزار و سيصد و سي و چهار ازدواج کرد و دو فرزند دارد اما پس از شانزده سال زندگي مشترک همسرش را بر اثر ابتلا به بيماري سرطان از دست داد.
پايان بخش کتاب عکس هايي است از دوران کودکي تا بزرگسالي و برخي از کارهاي سينمايي و تلويزيوني «مرتضي احمدي» که ضميمه کتاب شده است.





برچسبها:
مرتضي احمدي,
محمد مسعود,
پرسپوليس,
محمدرضا پهلوی