بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

ویدا قهرمانی
Vida Ghahremani.jpg
نام اصلی ملیحه بغیازاریان
زمینه فعالیت سینما ، تئاتر ، آموزش
ملیت ایرانی
تولد خرداد ۱۳۱۵
تهران
محل زندگی اقامت در ایالات متحده از سال ۱۳۵۸
پیشه بازیگر ، طراح ، معلم
سال‌های فعالیت ۱۳۳۳ تا ۱۳۶۷
فرزندان ترنج یقیازاریان
مدرک تحصیلی فوق لیسانس

(زادهٔ خرداد ۱۳۱۵ تهران) یک بازیگر ایرانی سینما است.

زندگینامه

وی در سال ۱۳۱۵ در شهر تهران متولد شد در سال ۱۳۳۳ برابر با ۱۹۵۴ میلادی فعالیت سینمائی خویش را آغاز نمود. جوانی، زیبائی و استعداد درخورستایش او سبب شد که بلافاصله درفیلم چهارراه حوادث به کارگردانی ساموئل خاچیکیان در نقش مقابل ناصر ملک‌مطیعی که در اوج شهرت سینمائی خود بود قرار گیرد. شرکت دختری شانزده هفده ساله در فیلم فارسی اقدامی متهورانه بود که تا آن تاریخ در سینمای نوپای آن زمان سابقه نداشت. جامعه، همانند تمام پدیده‌های دیگر در ایران تحت تأ ثیر رابطه‌ها و ضابطه‌های مرد سالاری بود و شرکت دختری را در فیلم بر نمی‌تافت و صلاح نم‌یدانست. بانوانی که در انگشت شمار فیلم‌های فارسی نقشی ایفا می‌کردند یا بدلیل سابقه تئاتری یا خوانندگی شناخته شده بودند یا از مرز ازدواج گذشته بودند.

ویدا قهرمانی که در خانواده‌ای پیشرو متولد شده واز حمایت پدری صاحب منصب و تحصیل کرده اروپا و مادری فرهنگی برخوردار بود، از پشت میز دبیرستان به جلوی دوربین فیلم برداری رفت.

اخراج ویدا قهرمانی از دبیرستان و محرومیت از تحصیل به «جرم» بازی در فیلم، مشت نمونه‌ای بود از انگاره‌های نادرست و تهی از خردِ حاکم در جامعه آن روز. ویدا با پایداری و ادامه راه هنریش، راهگشائی شد برای دختران جوان و با استعداد دیگر که برای رسیدن به هدفشان کوشا و مقاوم باشند.

ویدا قهرمانی پس از بازی در فیلمهای بیاد ماندنی و تاریخ ساز صنعت سینمای ایران همچون چهارراه حوادث ، طوفان در شهر ما، فریاد نیمه شب ، فردا روشن است و آتش و خاکستر در مقابل هنرپیشگان بنامی چون ناصر ملک‌مطیعی، حسین دانشور، آرمان هوسپیان، فردین، گرشا رئوفی، بهروز وثوقی و ..... و کارگردانان معروفی همچون ساموئل خاچیکیان، آرامائیس آقامالیان، سردار ساکر، خسرو پرویزی و ... و کسب تجربه، خود اقدام به تهیه فیلمی نمود بنام « آخرین نسل خان » که برای نمایش نام آن به « عشق و انتقام » تغییر یافت و کاری بود مشترک با فردین، داویت یقیازاریان و احسانی.

ویدا همینطور به مدت دو سال تهیه کننده و مجری برنامه‌ای ابتکاری و بسیار موفق و پر بیننده تلویزیونی بنام « جاده شانس » در اولین ایستگاه تلویزیونی ایران « تلویزیون ثابت پاسال » بود که جاذبه آن باعث جلب پشتیبانی اقتصادی کمپانیهای خارجی مانند شرکت هواپیمائی « لوفت هانزا » یا وسائل آرایشی « لائورا » و غیره به وسائل ارتباط جمعی ایران شد.

او همچنان مبتکر کافه نگارخانه بنام موند و دانسینگ رستورانی بنام کوچینی است که هر دو با هدف بوجود آوردن محیطی ثابت برای نمایش استعدادهای هنری و جوان در رشته‌های نقاشی، مجسمه سازی و موسیقی پایه گذاری شد و گروه جاویدان بلک کتز با فرهاد مهراد، ابی، حسن شماعی‌زاده از جمله جوانانی بودند که در کانونی بنام کوچینی، هنر و خلاقیت خود را پرورش داده و به شهرت رسیدند.

ویدا برای چند سال در انگلستان به تحصیلاتش در رشته کارگردانی تلویزیون و تهیه برنامه‌های کودکان ادامه داد و پس از بازگشت به ایران در « کانون پرورش فکری کودکان و نو جوانان » مربی تئاتر خلاقه کودکان و نو جوانان بود، و بالاخره در سال ۱۳۵۵ موفق به تکمیل دوره دبیرستان و ورود بلا فاصله به دانشکده برای دوره « آموزش قبل از دبستان » شد و در سال ۱۳۵۸ با پذیرش دانشگاه برای دوره فوق لیسانس وارد آمریکا شد، با هدف گسترش معلومات و تجربه سیستم‌های مدرن آموزشی و برگشت و استفاده از آن در پیشبرد آموزش و پرورش در گوشه و کنار ایران . که متاسفانه اقامت در آمریکا ادامه پیدا کرد.

ویدا قهرمانی عضو سندیکای هنرپیشگان آمریکاست، و در حال حاضر مشاور هنری و همکار گروه نمایشی سازمان غیر انتفاعی « ریسمان طلائی » یا Golden Thread productions در سانفرانسیسکو است، که چندین سال است به همت ترنج یقیازاریان « دخترش » تأسیس و بطور فعالانه‌ای کوشش در گسترش فرهنگ ایران و خاورمیانه و شناسائی بیشتر آن به دنیای غرب از طریق تئاتر و ادبیات غنی ایران دارند و در فستیوال سالانه « نمایشنامه‌های کوتاه » که شرط اصلی آن طرح مسا ئل خاور میانه‌است، هر سال از سراسر جهان نمایشنامه‌ها به مرکز سازمان فرستاده می‌شود و از میان آن به قضاوت هیئت متخصص ده نمایشنامه انتخاب شده و پس از استخدام کارگردان و بازیگران و تیم فنی و تمرینات مفصل در زمانی معین به روی صحنه می‌آید ( به زبان انگلیسی )

ویدا قهرمانی علاوه بر صحنه تئاتر در فیلمهایی نیز در آمریکا شرکت داشته است. آخرین فیلمی که او در آن بازی کرده است، «هزاران سال دعاهای خوب» (۲۰۰۷) به کارگردانی وین ونگ بوده است.

فیلمشناخت

  • The Stoning of Soraya M
  • A Thousand Years of Good Prayers
  • Hysteria
  • قبل از طوفان Before the Storm
  • Dark Holiday
  • میهمانان هتل آستوریا (در آمریکا و هلند)
  • عشق و انتقام
  • صیادان نمکزار
  • خداداد
  • صد کیلو داماد
  • پستچی
  • گرگ صحرا
  • فریاد نیمه شب
  • آتش و خاکستر
  • بچه‌های محل
  • دختران حوا
  • بجه ننه
  • فردا روشن است
  • افسانه شمال (1338)
  • یکی بود یکی نبود (1338)
  • طوفان در شهر ما (1337)
  • دشمن زن (1337)
  • چهار راه حوادث (1334)

نمایش‌ها

فهرست نمایشنامه هائی که ویدا در آمریکا شرکت داشته عبارتند از

به زبان فارسی

نام نویسنده کارگردان سال

من از کجا، عشق از کجا

پری صابری

پری صابری

-

پرواز بر فراز آشیانه فاخته

-

اریک خسروآبادی

-

ضیافت

-

منیژه مجامدی

-

روای آمریکائی

-

مسعود اسدالهی

-

آغاز فصلی سرد

سپیده کوشا

بلا وارد

-

سریال تلویزیونی شب عاشقی

مسعود اسدالهی

مسعود اسدالهی

پخش در کانال ۱۸ لوس آنجلس

به زبان انگلیسی

نام نویسنده کارگردان سال

Abaga

ترنج یقیازاریان

ترنج یقیازاریان

-

Nine Armenians

لسلی آیوازیان

ترنج یقیازاریان

-

Karima City

یوسف الگیندی

آرلین هود

-

Love missile موشک عشق ـ کمدی موزیکال

ترنج یقیازاریان / هَـل گِلب / جاناکی ران پورا

-

-

Karima City به جشنواره تئاتر قاهره دعوت شد و دو شب اجرائی موفق و منجر به ساعتها بحث و گفتگو میان بینندگان و کارگردان ونویسنده و هنرپیشگان شد

 

اولین بازی و اولین بوسه؛ خاطرات ویدا قهرمانی از سینمای ایران

"خیلی ها فکر می کنند که من اولین زن بازیگر سینمای ایران بوده ام اما درواقع من اولین دختری هستم که از پشت میز مدرسه آمدم جلوی دوربین سینما."

سخنرانی ویدا قهرمانی، بازیگر سینما و تئاتر و قصه نویس در کانون سخن – در شهر لس آنجلس - با این جمله و با ماجرایی که از زبان مادرش درباره خان بابا معتضدی، اولین سینماگر و فیلمبردار ایرانی، شنیده بود آغاز شد.

"در آن زمان خان باباخان که از خویشان نزدیک ما بود تازه از فرنگ برگشته بود. او درحالی که جعبه چرخ داری شبیه چرخ گوشت دستش بود دنبال ما بچه ها بود که با پسرعموها و دختر عموها توی حیاط بازی می کردیم. خان بابا دستور داد صف ببندیم و قدم رو به جلو رفتیم. هیچ نمی فهمیدیم که چکار می کند. وقتی فضل الله یکی از پسر عمو ها بچه آخری صف را هول داد و بچه ها افتادند روی هم، خان بابا خان هم خندید و گفت: دوباره همین کار را بکنید.

"چند روز بعد خان بابا با مقدری نوار سیاه به خانه ما بازگشت. نوارها را توی حوض خاکشیر داری که رنگ آبش سبز شده بود می شست و یکی یکی آن ها را روی دست های ما بچه ها که به طور موازی بالا نگه داشته بودیم می انداخت. بعد هم دستور داد: قدم رو به طرف بند رخت!

"چندشب بعد در مهمانی منزل عمه جان، خان باباخان توی حیاط مقداری صندلی پشت سر هم چید و یک ملحفه سفید از بند رخت آویزان کرد. ما بچه ها روی زمین روی قالیچه نشسته بودیم. ناگهان از داخل جعبه نور از ته صندلی ها تصویری از خود ما روی ملحفه افتاد. ما همینطور به خودمان نگاه می کردیم وبعد به نور و تصویر روی ملحفه و تعجب کرده بودیم که چطور هم اینجاییم و هم آنجا که خان بابا خان گفت: این رو بهش میگن سینما."

ورود ویدا قهرمانی به سینما هم داستان دیگری است:

"تعطیلات تابستان و سال آخر دبیرستان بودم که یک شب به اتفاق مادرم به سالن تابستانی سینما دیانا که روی پشت بام ساختمان بود رفتیم. فیلمی از ساموئل خاچیکیان به نام "دختری از شیراز" را نشان می دادند که اپرا خوان معروف آن زمان، فرح عافیت پور، در آن بازی می کرد. فیلم خیلی برای من جالب بود. در نیمه فیلم که رسم بود چراغ ها را روشن کنند و به مردم تنقلات بفروشند، اعلان کردند که برای فیلم بعدی خاچیکیان به دنبال یک دختر جوان هفده هجده ساله می گردند. به مادرم گفتم: "من برم بازی کنم؟" و او پاسخ داد از پدرت سئوال کن اگر او موافقت کند من حرفی ندارم. پدرم که سرهنگ ارتش بود، برخلاف تصور من همان شب رضایت خودش را اعلام کرد و من و مادرم فردا صبح به استودیوی دیانا فیلم که در همان ساختمان سینما بود رفتیم. ما را به داخل اطاقی راهنمایی کردند که عده زیادی در آن نشسته بودند. درمیان آن ها تنها چهره آشنایی که قبلا درفیلم ها دیده بودیم ناصر ملک مطیعی بود. قرار و مدارها را گذاشتیم و فیلمبرداری دردامنه کوه دماوند آغاز شد."

اولین بوسه سینمای ایران

ویدا قهرمانی درسال ۱۳۳۴ زمانی که ۵ یا ۶ فیلم بیشتر در داخل ایران ساخته نشده بود وارد سینما شد:"سال ششم دبیرستان شاهدخت بودم که رفتم جلوی دوربین ساموئل خاچیکیان و نقش مقابل ملک مطیعی را بازی کردم. در آن زمان بازیگری برای دختری که نه خواننده بود و نه هنرپیشه تئاتر، به هیچوجه مناسبت نداشت. فیلم هم یک شروع و پایان هالیوودی داشت. اولش با صحنه شوخی و بازی دختر و پسری که روی زمین دراز کشیده بودند شروع می شد و آخرش هم با یک بوسه طولانی تمام می شد. این درواقع اولین بوسه سینمای ایران بود."

بعد از اکران فیلم "چهارراه حوادث" در سینما دیانا در بازگشت از تعطیلات نوروزی، ویدا قهرمانی از مدرسه اخراج شد: "این اولین ضربه بازیگری بود. زندگیم از این رو به آن رو شد. در آن زمان حتی وزیر فرهنگ هم که از دوستان خانواده ما بود نتوانست اجازه نام نویسی در هیچ مدرسه ای را برایم بگیرد. می گفتند اعتراض والدین و شاگردان بوده که گفته اند رفتن شاگرد مدرسه جلوی دوربین ناپسند است. من هم از تهران به خاش رفتم. یک جایی وسط کویر و بعد هم با پسری که دوست داشتم ازدواج کردم."

چندی بعد ساموئل خاچیکیان که بنا برگفته ویدا قهرمانی "استعداد عجیبی در مجاب کردن مردم داشت"، داویت یقیازاریان، شوهر ویدا، را راضی کرد که او یک بار دیگر به سینما بازگردد: "شوهرم قبول کرد اما به شرطی که او یا یکی از برادرهایم درطول صحنه های فیلمبرداری حاضر باشند."

بهروز وثوقی، بچه درس خوان زیر درخت

ویدا قهرمانی خاطرات سالهای دور را به یاد می آورد

ویدا قهرمانی با فیلم "طوفان در شهرما" خاچیکیان درسال ۱۳۳۷ یک بار دیگر به سینما بازگشت: "درفیلم قرار بود از دست گرشا رئوفی که قصد تجاوز به شخصیت دختر فیلم را داشت فرار کنم. گرشا رئوفی هم خجالت می کشید جلوی شوهرم نقش یک تجاوزگر را بازی کند. بالاخره تهیه کننده فیلم به هرشکلی که می دانست داویت را به طبقه بالای ساختمان محل فیلمبرداری برد و ما صحنه را گرفتیم."

خانم قهرمانی می گوید: "دراین فیلم قرار بود برادرم (با بازیگری حسین دانشور) که برای نجات من آمده بود هیکل نیم هوش مرا از زیر تیرهای آتش زا بگذراند و از درخانه بیرون ببرد. این صحنه به دلیل مشکلات گوناگون بارها تکرار شد. یک عده جوان هم جلوی در استودیو به بهانه درس خواندن برای امتحانات آخرسال زیر درخت ها می ایستادند و این رفت و آمدهای عجیب و غریب ما را ضمن فیلمبرداری تماشا می کردند. گاهی اوقات هم آن ها نقش سیاهی لشگرفیلم ها را داشتند."

خانم قهرمانی می گوید: "سال ها بعد که بهروز وثوقی درفیلم "خداحافظ تهران" خاچیکیان بازی می کرد به ساموئل گفت این اولین فیلمی نیست که من برای شما بازی کرده ام. من یکی از آن بچه های درس خوان زیر درختم که توی یکی از صحنه های فیلم طوفان درشهر ما جلوی درخانه صورتم معلوم است."

ویدا قهرمانی بعدها در چند فیلم دیگر از جمله "آتش و خاکستر"، ساخته خسرو پرویزی، در نقش مقابل ویگن، "فردا روشن است" به کارگردانی سردار ساکر با شرکت فردین، پرخیده و ملکه رنجبر و "دشمن زن "به نوشته و کارگردانی پرویزخطیبی با شرکت ناصرملک مطیعی شرکت کرد.

آخرین فیلم او پیش از ترک دوباره سینما "عشق و انتقام" محصول سال ۱۳۴۴ نوشته همسرش داویت یقیازاریان با شرکت و به کارگردانی فردین بود: "وقتی پسرکوچکم که به همراه مادربزرگش به تماشای فیلم های من می رفت به پدرش گفت بابا، اسم شما فردینه؟ من تصمیم گرفتم بازی درفیلم را برای همیشه کنار بگذارم."

کوچینی و انقلاب

مدتی بعد ویدا و داویت یقیازاریان به عنوان تهیه کننده و زوج هنری در اولین شبکه تلویزیونی ایرانی متعلق به ثابت پاسال به اجرای یک شوی سرگرم کننده هفتگی به نام جاده شانس پرداختند. همزمان کافه تریا و گالری "موند" درخیابان حافظ و چندی بعد محلی به نام "کوچینی" را در بلوار الیزابت (کشاورز کنونی) تاسیس کردند.

کوچینی کلوپ شبانه ای بود با یک پیست رقص که زوج های جوان در آن با موسیقی گروه های راک اندرول و پاپ ایرانی آن دوران از جمله بلک کتز می رقصیدند: "فرهاد ترانه 'جمعه' را برای اولین بار درکوچینی خواند و ابی برای نخستین بار درکوچینی خوانندگی را تجربه کرد."

با جدایی ویدا قهرمانی از همسرش داویت، این بازیگر قدیمی در سال ۱۹۷۰ میلادی برای ادامه تحصیل در رشته آموزش کودکان به انگلستان رفت و مدتی هم در شهر بارسلونا در اسپانیا زندگی کرد. دربازگشت به ایران و همزمان با وقایع گروگان گیری در سفارت آمریکا، خانم قهرمانی که دعوت نامه ای برای ادامه تحصیلات عالیه از دانشگاه نورمن در ایالت اوکلاهما دریافت کرده بود ایران را به قصد آمریکا ترک کرد.

تعطیلات سیاه

ویدا قهرمانی دراواخر دهه هشتاد بی آنکه قصد بازیگری داشته باشد به لس آنجلس آمد: "یک روز با شهره آغداشلو به همراه واچه مانگاساریان، یکی از دست اندرکاران ایرانی سینمای هالیوود که به دنبال چهره های خاورمیانه ای برای بازی در فیلمی به نام "تعطیلات سیاه" با شرکت لی رمیک می گشت به محل گزینش بازیگران رفتیم."

با وین ونگ کارگردان ' یک عمردعای نیکو' که اصغر فرهادی از دست او جایزه خرس نقره ای خود را دریافت کرد

خانم قهرمانی می گوید: "من تا آن موقع نه آدیشن (تست بازیگری) را تجربه کرده بودم و نه معنی این کلمه را می دانستم. مدتی بعد به من خبردادند که بین ما دو نفر آنها مرا انتخاب کرده اند و مدتی بعد برای فیلمبرداری به ترکیه رفتم. البته در همان سال با شهره و گروهی از دیگر بازیگران ایرانی ساکن لس آنجلس در فیلم "مهمانان هتل آستوریا" ساخته رضا علامه زاده همبازی شدم که داستان آوارگی گروهی از ایرانیان مهاجر درترکیه بود. در سال ۲۰۰۸ هم در فیلم سنگسار ثریا میم نقش یکی از زنان دهکده را برعهده داشتم."

ویدا قهرمانی پس از بازی در چند نمایش از جمله "من از کجا، عشق از کجا" به کارگردانی پری صابری و شرکت در چند سریال تلویزیونی برای تلویزیون های فارسی زبان لس آنجلس به شمال کالیفرنیا و شهر سان فرانسیسکو نقل مکان کرد.

هزارسال دعای نیکو

ویدا قهرمانی در سن فرانسیسکو به کار بازیگری در تئاتر و سینما ادامه داد. او در سال ۲۰۰۷ در یکی از دو نقش اصلی فیلم "هزارسال دعای نیکو" ساخته کارگردان شناخته شده هنگ کنگی تبار "وین ونگ" ظاهرشد.

فیلم ماجرای مرد چینی است که برای ترغیب دخترش به ازدواج دوباره به آمریکا آمده است اما در راه رسیدن به این مقصود با زن ایرانی آشنا می شود و به او دل می بندد:"این یک فیلم خیلی شاعرانه بود و روی احساسات پدرها خیلی کار می کرد."

ویدا قهرمانی علاوه برنوشتن داستان های کوتاه و نقاشی بیش از ۱۵ سال است که با گروه تئاتر "ریسمان طلائی" یک مرکز فرهنگی غیرانتفاعی برای ترویج تئاترخاورمیانه در "بی اریا" که مدیریت آن برعهده دخترش، تورنج یقیازاریان، است همکاری دارد: "دراینجا روی نمایش هایی کارمی شود که مسائل و دغدغه های مردم خاورمیانه را مطرح می کند. تازه ترین کاری که قرار است در سال ۲۰۱۴ روی صحنه بیاید و من هم در آن نقشی دارم نمایشی است مدرن درباره سفر دوک الینگتون به خاورمیانه که موضوع آن درجایی با تهران و کوچینی آن زمان گره می خورد."


برچسب‌ها: ویدا قهرمانی, ناصر ملك مطيعي, محمدعلي فردين, بهروز وثوقي
نوشته شده در تاريخ دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک