بانو فاطمه بزرگ نیا در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. چهار ساله بود که در نیشابور دچار بیماری شد. پزشکان به تصور اینکه سرماخوردگی است ، معالجه را شروع کردند اما ناموفق ماندند. در تهران هم بهترین پزشکان نتوانستند درست تشخیص بدهند و ناموفق در تشخیص بیماری اصلی او یعنی فلج اطفال (پولیو) ماندند و به این ترتیب سرنوشت متفاوت و سختی برای بانو فاطمه بزرگ نیا رقم خورد.
سالهای کودکی و نوجوانی را با معلولیت و مشکلات خاصش پشت سر گذاشت و به دلیل مشکلات در منزل درس خواند و دوره دبیرستان را با موفقیت طی کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۵ لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. وی همزمان با تحصیل در رادیو نیز مشغول به کار بود. از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ کنترل برنامه ها را به هنگام پخش در رادیو بر عهده داشت. بعد از انقلاب در سازمان بهزیستی به عنوان کارشناس ، مسئول معلولین شد. بانو فاطمه بزرگ نیا اولین زن مدیر مسئول معلولین ایران است که خود معلول بود. متاسفانه معلولیت او بسیار زیاد بود و تقریبا سر و یک دستش حرکت می کرد اما با پشتکار توانسته بود علاوه بر کار اجرایی به عنوان مترجم موفق در جامعه فرهنگی ایران نیز خوش بدرخشد.
وی در بخشی از خاطراتش چنین گفته است : « زندگی سختی را گذراندم و به تدریج معلولیتم اضافه شد به دلیل مشکلات دسترسی به مدرسه نرفتم و در منزل درس خواندم. و فقط برای امتحانات در جلسات متفرقه حاضر می شدم. صحبت مربوط به سال ۱۳۲۵ است که معلولیت من بسیار شدید بود و امکان جذب من در جامعه دشوار بود. به هر ترتیبی بود به این امید که دانشگاه مدینه فاضله است وارد دانشگاه شدم. اما مشکلات در دوران دانشگاه هم همواره همراهم بود. کلاسها در طبقه چهارم برگزار میشد باید همه کلاس را راضی می کردم که کلاس ها را پایین تشکیل دهند. همه تلاشم در زندگی این بود که برای بچه های مانند خودم کاری بکنم.»
بانو فاطمه بزرگ نیا با همه خاطرات خوب و بد بسیاری که در زندگی پر فراز و نشیبش داشت در خاطراتش به دو نمونه اشاره کرده است .« بهترین خاطره ام زمانی بود که درآمدی پیدا کردم و به استقلال مالی رسیدم. و این استقلال مالی احساس خوبی برایم داشت.
اما خاطره شاید بد. مربوط به روزهای نخست انقلاب بود که بعد از انقلاب مهندس بازرگان اعلام کرده بود یک روز در میان از ماشین شخصی استفاده کنیم.من هم تصمیم گرفتم با صندلی چرخدار بروم. درست به یاد دارم که در چهارراه ولیعصر – حافظ فردی به من نزدیک شد و یک 5 ریالی کف دستم گذاشت. مانده بودم که چه کنم. پول را انداختم و به راهم ادامه دادم.این صحنه را هرگز فراموش نمیکنم که لحظاتی که به ۵ ریالی خیره شده بودم که آدمها چطور با دیدن هر معلولی تصور می کنند نیاز مالی دارد و گداست.»
بانو فاطمه بزرگ نیا پس از ۲۲ سال کار اجرایی در سال ۱۳۷۵تقاضای بازنشستگی کرد و تمام وقتش را صرف ترجمه کرد. و به قول خودش در این سالها سعی کرد تا با خواندن و ترجمه کردن اثر مثبتی از خود به یادگار بگذارد.
از جمله کتابهای ترجمه شده ایشان می توان به کتب زیر اشاره کرد:
«صبح آوریل » اثر هوارد فاوست
« ماه و آتش » اثر چزاره پاویزه
« ضایعه نخاعی » نوشته دو پرستار مارسیا هاناک و آن اسکات
« پرواز بدون بال» اثر دکتر آرنولد بیسر
« زندگی با معلولیت جسمی همراه با تصویر » اثر جیل کرمتس
سرانجام این بانوی سخت کوش ایرانی در پاییز ۱۳۸۱ چشم از جهان فروبست.
برچسبها: فاطمه بزرگ نیا, مهندس مهدي بازرگان, دانشگاه تهران, سازمان بهزيستي
