بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ (به عربی: (به عربی: بَشّار بن بُرد بن يرجوخ)‏) (۹۵ - ۱۶۷ (قمری) یا ۱۶۸ برابر با ۷۱۴ - ۷۸۴ (میلادی)) شاعر ایرانی دوره‌های امویان و عباسیان بود. وی به زبان عربی شعر می‌سرود و در این کار درخشندگی بسیاری داشت و سرآمد هماوردان خویش در این زمینه همچون فرزدق بود. وی کور مادرزاد بود.

دشمنانش به ویژه جاحظ پس از مرگ او را با ویژگی‌هایی چون زشتروی و درشتخوی و درشت‌اندام و دیوانه یاد کردند.

زندگی‌نامه

پدر بشار از ایرانیان تخارستان بود که به دست عربها به بند کشیده شده و به بصره آورده شده بود. بشار در نزدیکی همین شهر زاده شد. وی نابینا از مادر زاده شد. از کودکی به سرودن شعر به زبان عربی پرداخت و پس از چندی به شعوبیه پیوست.گفته اند که قریحة شاعری بشار در ده سالگی نمودار شدمحیط بصره در روزگار او برای پرورش قریحه ای از این نوع بغایت مساعد بود؛ توقفگاه کاروانها (مِرْبَد)، که تا نیمه های سدة سوم اهمیت بسیار داشت، برای این هنرمند جوان در حکم مکتبی بود و او در این مکتب در حیطة سنّتی شعری قرارگرفت که آن روز در عربستان مرکزی و شرقی در اوج شکوفایی بود. بشار شاعری مدیحه سرا، مرثیه گو و هجاگو بود؛ و نه کوریِ مادرزاد موجب شد که مطرود زنان یا اعیان روزگار خویش شود نه کراهت منظر؛ او مهارت پیدا کرده بود که با مدایح غرّای خود، اثر خوش به جا گذارد و با هجائیه های خود دیگران را مرعوب سازد.

 او همچنین با خاندان
برمکیان درپیوند بوده و خالد برمکی را ستوده بود.

کنیهٔ بشار ابومُعاذ و لقبش مُرعّث به معنای گوشواره‌دار بود. او در بصره بزرگ شد و در زمان خلافت منصور دوانیقی به بغداد رفت و پله‌های پیشرفت را پیمود.بشار از نخستین روز بنای بغداد در ۱۴۱۵ ، در آن شهر زندگی می کرد .  از حکایاتی چند چنین برمی آید که ظاهراً بشار در روزگار خلیفه منصور بسیار مقرّب ، و چه بسا در سفر حج از همراهان او بوده است . ولی بعدها مناسبات شاعر با خلیفه تیره شد. از برکت همین مراودات رسمی است که اطلاعات گرانبهای بسیاری دربارة زندگی شاعر به دست ما رسیده است .

از ابیات پراکنده یا قطعاتی که به دست ما رسیده چنین برمی آید که بشار شاعر دربار والیان اموی ، مانند ابن هُبیره  یا سَلْم بن قُتیبه یا امیر سلیمان فرزند خلیفه هشام ، بوده است . از او حتی مدیحه ای در دست است که در وصف مروان ، آخرین حکمران اموی ، سروده شده است . چنین می نماید که ظهور عباسیان در رونق کار بشار، که در آن روزگار ۳۷ ساله بود، خللی وارد نیاورد. او زیرکتر از آن بود که نتواند خود را با اوضاع و احوال تازه سازش دهد. پیگیری جزئیات امر دشوار است ، اما گفته اند قصیده ای را که ابتدا در ستایش ابراهیم بن عبدالله علوی سروده بود، سرانجام به نام منصور خلیفة عباسی کرد

بشار باورهای زرتشتی داشت و شیفته ایرانیگری و دشمن سرسخت عرب بود. از همین روی به فرمان المهدی خلیفه عباسی به علت هجوی که بشار درباره او گفته بود و به گناه زندیقی در برابر دیدگان مردم بصره وی را آن قدر تازیانه زدند که بر اثر آن شکنجه جان سپرد. برخی گزارش کرده‌اند که به فرمان خلیفه وی را در آب خفه کرده‌اند.

شعرهای بشار

شعرهای بشار بیشتر در قالب قصیده و غزل و با موضوعیت ستایش ایرانیان و نکوهش تازیان بوده‌است. تنها پاره‌ای از اشعار او برجای مانده و نمونه‌های شعر او را می‌توان در کتاب‌های وفیات‌الاعیان ابن خلکان و الاغانی ابوالفرج اصفهانی جست.

آثار او مشتمل است بر قصایدی سه بخشی فاخر و پرشکوه و به سبکی متین ؛ این اشعار، هراندازه که از نظر قالب و مضامین سنتی باشند، بر نوعی جدایی و گسستگی از اشعار یک نسل پیش از خود گواهی می دهند. بشّار با هجویه ها و لحن زنده و آزاد آنها در ردیف هجاگویان عصر اموی جای می گیرد . در هجوپردازی نیز گاهی با گرایش به غرابت یا نقیضه گویی نوآوری می کند. با اینهمه ، ظاهراً بویژه در رثائیه است که مقام ممتاز دارد. در خمریه های او کراراً گرایشی به اشعار عاشقانه دیده می شود؛ و این چه بسا آغاز سنتی باشد که اشعار تقلیدی منسوب به اعشی ' میمون شواهد بحث انگیزی از آن است . بخش مهمی از آثار بشار رثائیه های عاشقانه است ؛ این اشعار، که مخاطب بیشتر آنها بانویی بصری به نام عَبْدَه است ، به نام معشوقه های دیگری احتمالاًبا نامهای تخیلّی نیز هست . این اشعار، که گاه شهوانی و حتی واقعگرایانه اند، و گاه آکنده از ساده دلی و معصومیّت «مؤدبانه »، گویی دو پاسخ متفاوت اند به جدال باطنی و دایمی انسان شرقی . اشعار حاوی امثال و حکم نیز در آثار بشار فراوان است ؛ در آنها نیز بشار، هرچند ژرفنگری نکرده اما، توانسته است از ابتذال بگریزد و نکته های باریکی خاطر نشان سازد.

دربارهٔ برتر دانستن او ایرانیان را و خوار دانستن عرب‌ها از ابوالفرج اصفهانی آمده‌است که روزی عربی بشار را گفت که:

ای بشار! تو ما را کوچک می‌کنی و موالی را با ما می‌شورانی که ترک ولاء ما گویند و به اصل و نسب ایرانی خود بازگردند، در حالی که تو خود نژادی پاک و اصلی معروف نداری.

بشار از این سخن عرب برآشفته می‌شود و چنین پاسخ می‌دهد:

به خدا سوگند، نژاد من از زر ناب پاکتر و بهتر است و اصلم از کردار نیکان و پرهیزگاران پاکیزه‌تر است. روی زمین سگی نیست که آرزوی پیوستن به نژاد تو را داشته باشد.

همچنین پاره‌ای از شعرهای او بر جستار برتری دادن آتش -عنصر مقدس زرتشتیان- بر خاک- عنصر اسطوره‌ای پدید آمدن آدمیان در نزد مسلمانان- بود. وی همچنین شیطان را- که از آتش آفریده شده بود-از آدمی- که از خاک آفریده شده بود- برتر می‌دانست.

غزل‌های بشار در روزگار عباسی میان زنان هواخواهان بسیاری یافت. بسیاری از زنان به خانه او می‌رفتند تا اشعارش را یاد بگیرند. دینیاران زمان بر این باور بودند که این غزل‌ها زنان را گمراه می‌کند. در نتیجه مهدی عباسی او را از غزل گفتن بازداشت.

سبقه ادبی

وی که پیشرو شعرای محدثین برشمرده می شود، در تفاخر به نسب خود و تحقیر عرب و وصف جواری و کنیزکان و ایراد تشبیهات و استعارات دقیق و به کار بستن امثال و حکم مشهور است.اهمیت خاص او در آمیختن معانی متغزل با معانی مدحی و پی ریزی سبکی خاص در قصیده سرایی است که به زودی مقبول شاعران تازی گوی گردید.

وفات

او را تازیان به سال ۲۱۶ ه.ق به اتهام زندقه (کفر) به ضرب تازیانه کشتند.

زندقه بشار بن برد بين سياست و واقعيت

  سيدمحمدجواد موسوی‌بفرويی  

  چکيده

  در باور کردن بسياری از حوادث تاريخی که تاکنون نقل شده، به تعقل بيشتر و انديشه‌ای ژرف‌تر نياز است؛ به ويژه اتفاقاتی که به شخصيت‌های بزرگ ادبی، علمی و سياسی مربوط می‌شود. اخباری که در مورد بشار بن برد و علت قتل او گزارش گرديده نيز از اين نوع است. بسياری علت قتل او را زنديق بودن او می‌دانند، اما به علل زير به نظر می‌رسد که حقيقت، اين گونه نباشد:

  ۱ . بشار هجوگو بوده و هجا را حتی برای خلفا و بزرگان هم به کار برده و اين کار باعث شعله‌ورشدن آتش کينه و حسد در دل آن‌ها شده است.

  ۲ . در کنار اشعاری که در الحاد و کفر به او منسوب است، اشعار توحيدی ديگری نيز هست که بر موحد بودن وی دلالت دارد.

  ۳ . با آنکه کيفر زنديق اعدام بوده، اما بشار در ابتدای امر اعدام نشده، که با ضربات شلاق فوت کرده است و اين خود باعث ابهام ديگری در علت قتل اوست.

  ۴ . اشعاری از بشار يافت می‌شود که نشان‌دهنده توبه وی از گناهان گذشته است و اطلاق زنديق بر شخص تائب وجهی ندارد.

  ۵ . ندامت مهدی (خليفه عباسی) از قتل شاعر دليل واضحی است که اعدام وی به علت کينه بزرگان و صاحب‌منصبان و نه کفر و الحاد بوده است.

 


برچسب‌ها: بَشّار بن بُرد بن يرجوخ, بُرد تُخاری, پيروان دين زرتشت, بشار بن برد
نوشته شده در تاريخ سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک