ثریا اسفندیاری بختیاری (زاده ۱ تیر ۱۳۱۱ در اصفهان - درگذشته ۴ آبان ۱۳۸۰ در پاریس بر اثر سکته مغزی) دومین همسر محمدرضا پهلوی و ملکه ایران بود. وی فرزند خلیل خان اسفندیاری و نوه اسفندیار خان سردار اسعد است.
تولد و دوران نوجوانی
ثریا دختر خلیل اسفندیاری و اوا کارل در اول تیرماه ۱۳۱۱ در یک خانواده سرشناس بختیاری در شهر فرخ شهر متولد شد. او یک برادر و خواهر کوچکتر به نامهای بیژن و لعـیا داشت. ثریا تا هشت ماهگی در ایران بود و پس از آن خانوادهاش او را با خود به برلین بردند.
وی کودکی را در برلین گذراند و در پاییز ۱۳۱۶ به اتفاق خانوادهاش به ایران بازگشـت. در اصفهان وارد مدرسه آلمانیهای مقیم اصفهان شد و زبان فارسی را نزد معلم خصوصی فرا گرفت. تا ۱۳۲۰ در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. ولی پس از اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم مدارس آلمانها تعطیل شـد. او در ۱۳۲۳ وارد مدرسه مُبلغ (میسیونر)های انگلیسی شد و تا پانزده سالگی در این مدرسه به تحصیلاتش ادامه داد تا اینکه در ۱۳۲۶ به همراه خانوادهاش به سوئیس رفت. در آنجا زبان فرانسه آموخت و انگلیسی را نیز بعدها در مؤسسهای در لندن تکمیل کرد. ثریا به زبانهای آلمانی، فارسی، انگلیسی و فرانسه مسلط بود و به دلیل زیبایی اش مورد توجه شاه قرار گرفت. به وی پرنسسی با چشمان زمردین نیز گفته شده است.
ثریا بین دو دیدگاه افراط و تفریط ایلاتی و اروپایی رشد کرد. از این رو ساختار روحیاش بر اثر همین دوگانگی فرهنگی، عصبی و مضطرب شکل گرفت. این حالت روانی باعث شد تا در بیرون خود را بزرگ جلوه دهد و از درون تحلیل رود. گرایش به هنرپیشگی در اوان نوجوانی و پذیرش ازدواج با شاه ۳۲ ساله در سن ۱۸ سالگی حاکی از همین حالت روحی – روانی است.
ازدواج با محمدرضا پهلوی
انتخاب ثریا برای همسری محمدرضا به وسیله خواهر بزرگتر شاه، شمس انجام گرفت. شمس در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن که ثریا هم دعوت شده بود، در همان نظر اول او را پسندید و مسئله را با خلیل خان اسفندیاری در میان گذارد. ثریا با آمادگی قبلی برای روبرو شدن با شاه به تهران آمد. ثریا در خاطرات خود مینویسد که بزرگترین آرزوی او پیش از اینکه ملکهٔ ایران بشود، هنرپیشگی سینما بوده و پیش از اینکه برای اولین دیدار با شاه به کاخ سلطنتی برود، با پدرش شرط کرده بود که اگر شاه او را نپسندید یا او از شاه خوشش نیامد، او را به هالیوود بفرستد
ولی شاه هم مثل خواهرش در اولین نظر او را پسندید و ثریا هم تمایل به این ازدواج پیدا کرد و مراسم نامزدی آنها روز ۶ دی ۱۳۲۹ در نظر گرفته شد. امیدواری آنها این بود که مراسم ازدواج به زودی برگزار شود، ولی ثریا ناگهان دچار بیماری حصبه شد و روز به روز هم بیماریش شدت یافت و همه را دچار نگرانی کرد. ناگزیر مراسم ازدواج به تعویق افتاد. پس از طی دوران نقاهت، تشریفات عقد و ازدواج در نهایت سادگی در ۲۳ بهمن برگزار شد.
محمدرضا هفت سال پس از آنکه فوزیه وی را ترک کرد، با ثریا اسفندیاری بختیاری ازدواج کرد. ثریا زنی بود که محمدرضا واقعا عاشقش بود. با وجود آنکه شمس، ثریا را برای همسری شاه معرفی کرده بود، ولی ثریا نه به او، نه به مادر شاه و نه حتی به شهناز (دختر شاه از ازدواج قبلی) علاقهای نداشت. به گفته غلامرضا افخمی، برخلاف شایعات بیاساس، رابطه ثریا با اشرف خوب بود. چرا که اشرف شاه را دوست داشت و میدانست که شاه عاشق ثریا است. به گفته اشرف:
شاه عاشق ثریا بود و اگر ثریا می توانست برای او جانشینی بیاورد، آنان هیچگاه از هم جدا نمیشدند...
بعد از چند سال موضوع بچهدار شـدن آنها بسیار جدی در دربار مطرح شد و ملکه مادر مرتباً این مطلب را با پسرش در میان میگذاشت. شاه در مهر ۱۳۳۳ با پرنسس ثریا به آمریکا رفت و در آنجا آزمایشهای دقیق پزشکی انجام پذیرفت و در مورد او هیچ چیز غیرطبیعی دیده نشد و سرپرست هیات پزشکی اعلام کردند شما هر دو در کمال سلامت هستید و فقط باید صبر کنید. چند سال بعد نیز روزولت یک پزشک متخصص آمریکایی برای انجام آزمایشهای لازم از ثریا، به تهران فرستاد. پزشک مذکور نیز هیچ دلیلی برای حامله نشدن وی نیافت.
جداشدن محمدرضا از ثریا
محمدرضا از ثریا خواست تا به سن مورتیز برود و روز ۲۴ بهمن ۱۳۳۶ با تشریفات رسمی تهران را ترک گفت و بعد از آن دیگر هیچ وقت به ایران باز نگشت. در روز ۲۴ اسفند ۱۳۳۶ از وی جدا شد و طلاق او از طریق مجلس شورای ملی اعلام گردید.
محمدرضا نیز متنی به این عنوان تهیه کرد و با ابراز کمال تأسف و تألم و با تذکر اینکه ثریا پهلوی در تمام مدت همسری محمدرضا پهلوی از هیچ گونه خدمت و عطوفت و خیرخواهی نسبت به ملت ایران خودداری نفرموده و از هر حیث شایستگی مقام شامخ خود را داشتهاند و در این مورد نیز با کمال علاقه و محبتی که فیمابین وجود دارد، آمادگی خود را برای قبول هر نوع تصمیمی که از طرف ذات شاهانه اتخاذ شود اعلام فرمودند. با اظهار نظر هیأت مشورتی، موافقت و با صرف نظر از احساسات شخصی خود در برابر مصالح عالیه مهمی تصمیم خویش را به جدایی اتخاذ فرمودند. ثریا بعد از جدایی از شاه ایران مدتی به ایتالیا رفت. ثریا به دلیل اینکه به سینما و بازیگری عشق میورزید سعی میکرد طعم تلخ طلاق را با گذراندن اوقات در مجالس بازیگران و کارگردانان معروف ایتالیایی که از قبل زمانی که ثریا ملکهٔ ایران بودند وی را میشناختند سپری میکرد. در بین اینها کارگردانی ایتالیایی به نام فرانکو Franco Indovinaکه پیش از این به ثریا پیشنهاد بازی در فیلمی را داده بود ولی ثریا به دلیل اینکه ممکن بود محمدرضا اجازه ندهد پیشنهاد وی را رد کرده بود اما این بار پیشنهاد فرانکو را میپذیرد و در فیلمی بنام سه چهره یک زن ایفای نقش میکند. بعدها با رفت و آمدهای با فرانکو این دو با هم ازدواج میکنند. و ثریا در ایتالیا همراه با همسر دومش زندگی جدید را آغاز میکند. اما چند وقت بعد فرانکو برای انجام یک کاری عازم سفر به کشوری دیگر میشود و ثریا هم تصمیم میگیرد به آلمان برود و به مادر و پدرش سری بزند. ولی چند ساعت بعد یکی از اقوام فرانکو به ثریا تماس میگیرد و خبر میدهد که هواپیمایی که فرانکو در آن بوده سقوط کرده و فرانکو فوت کرده. فرانکو همسر دوم ثریا در سن ۳۹ سالگی از دنیا رفت و در جزیرهٔ سیسیل در ایتالیا به خاک سپرده شد.
مرگ
ثریا اسفندیاری مسيحي مذهب در ۴ آبان ۱۳۸۰ در سن ۶۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در پاریس درگذشت. مراسم تشییع جنازهٔ وی در کلیسایی آمریکایی در پاریس برگزار شد. در این مراسم اشرف پهلوی و غلامرضا پهلوی نیز حضور داشتند. ثریا را در قبرستانی در مونیخ آلمان در مقبره خانوادگي بختياري دفن کردند. ثریا وصیت کرده بود تمامی اموال، حتی آلبوم وی را به حراج بگذارند و پولش را به صلیب سرخ فرانسه، کودکان عقب مانده فرانسه و سگهای ولگرد پاریس بدهند. پس از مرگش، اموال ملکه سابق در حراجی ای در پاریس به فروش رسید که از آن ۸٫۳ میلیون دلار عاید شد. لباس عروسی مارک کریستین دیور او ۱٫۲ میلیون دلار به فروش رسید.
در رابطه با مذهب ثريا سئوالي دارم ؟ آيا خود ثريا مسيحيت را در سنين بالا انتخاب كرده بود ؟
پدر ثريا يك بختياري بود و يختياريها تعصب ويژه اي روي دين و سنن خود دارند پس احتمال اينكه پدرش مسيحي شده باشد كم بوده
مادرش شايد بعد از ازدواج مسيحي مانده كه البته طبق دين اسلام در آن وقت ازدواج او با پدر ثريا باطل ميشده
اگر ثريا قبل از ازدواج مسيحي بوده كه باز طبق بند بالا نميتوانسته با يك مرد مسلمان ازدواج كند آنهم در حد يك پادشاه مسلمان . پس حداقل براي ظاهرسازي هم كه شده بايد مسلمان ميشد
اگر ثريا بعدها مسيحي شده منبع اين مطلب كجاست ؟؟
دوستاني كه در رابطه با اين سئوالات اطلاعاتي دارند ؛ مرا بي نصيب نگذارند . جوابشان به نام خودشان در همين پست يا يك پست اختصاصي منتشر ميشود ...
برادر کوچکترش بیژن (۱۳۸۰ - ۱۳۱۶) نیز یک هفته پس از فوت ثریا درگذشت. وی گفته بود: «بعد از او، من همصحبتی ندارم.»
نقش سياسي ثريا :
همانگونه كه در بالا هم ذكر شد بعد از ازدواج ثريا با شاه و رفع اختلاف با ایل بختیاری و موقعیت برجسته ایشان در مناطق نفتخیز جنوب ایران، این ازدواج رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت .
بعد از ملي شدن نفت و خروج شاه و ثريا از ايران و مهاجرت به اروپا ، ثریا در سفری در ایتالیا، با یک خبرنگار به اسم پاتریسیا لاری آشنا شد. پاتریسیا در حقیقت یک مامور سیاسی بود که وظیفه داشت در جریان کودتا علیه مصدق، پیامهای روسای آمریکایی خود را از طریق ثریا به شاه برساند. بر طبق اسناد سازمان سیا و گفتههای خود ثریا، وی در برکناری مصدق و امضای حکم نخست وزیری سرلشگر زاهدی مشوق شاه بوده است. ثریا علاوه برصحنه سیاست، با تشکیل جمعیت خیریه در فعالیتهای اجتماعی نیز حضور یافت.
درباره ثريا مطلب زير هم معتبر است ( www.zanefarda.ir ) :
ثریا اسفندیاری بختیاری، دومین همسر محمدرضاشاه، روزگاری یکی از مشهورترین زنان جهان به شمار میآمد و شهرت و زیبائیش، ستارگان معروف سینمای اوایل نیمه دوم قرن بیستم را در پشت سر نهاده بود.
از سه زنی که شاه در دوران زندگیش اختیار کرد، او بیتردید محبوبترین و در عین حال جنجالیترین آنان به شمار میآمد، زیرا علاوه بر زیبائی فوقالعاده که بالطبع توجه همگان را به خود جلب میکند، در زمانی عنوان ملکه ایران را به خود اختصاص داد که ایران در آستانه یکی از بحرانیترین دورانهای حیات سیاسی خود قرار داشت.
در کمتر از یک ماه بعد از مراسم عروسی او با شاه، رزمآرا نخستوزیر نظامی ایران کشته شد و متعاقب آن قانون ملی شدن نفت در مجلس ایران به تصویب رسید. دکتر مصدق کمتر از سه ماه بعد از عروسی شاه و ثریا نخستوزیری ایران شد و در دوران حکومت او که بیش از دو سال به طول انجامید، ایران در مرکز توجه مطبوعات و رسانههای گروهی جهان قرار گرفت.
مطبوعات جهان ضمن توجه به مسائل سیاسی ایران، دربار ایران را هم از نظر دور نداشتند و در دربار ایران هم، ملکه جوان و زیبا بیش از هر کس دیگری، حتی خود شاه توجه خبرنگاران و عکاسان و فیلمبرداران مطبوعات را به خود جلب مینمود، بخصوص که مصدق چهره جنجالی دیگر دربار، اشرف پهلوی را از ایران اخراج کرده بود و میدان برای ثریا خالی از رقیب مانده بود.
ثریا بعد از سقوط مصدق و حتی بعد از جدائی از شاه هم، همچنان از سوژههای داغ و جالب مطبوعات جهان بود و تا اوایل دهه ۱۹۶۰ هفتهای نبود که عکسها و مطالب تازهای درباره او در مطبوعات جهان چاپ نشود.
هنگام جدائی او از شاه بسیاری از مجلات معروف و پرتیراژ اروپا و آمریکا عکسهای رنگی او را در روی جلد خود چاپ کردند، و بعد از آن هم خود ثریا به جنجال و سر و صدا در اطراف خود دامن زد و روزگاری هم به فکر هنرپیشگی سینما افتاد، که البته در این کار توفیق نیافت.
در سالهای دهه ۱۹۶۰ که به تدریج در حال فراموش شدن بود کتاب خاطرات خود را منتشر کرد و باز هم مدتی خود را بر سر زبانها انداخت. کتاب خاطرات او که به وسیله یک نویسنده فرانسوی بازنویسی شده و به صورت رمان درآمده است، در سال ۱۹۹۱ زیر عنوان «کاخ تنهائی» در پاریس منتشر شد و این زن فراموش شده را یک بار دیگر در خاطرهها زنده کرد، ولی تصویری که از او در خاطرهها مانده همان تصویر جوانی و زیبائی کمنظر اوست، و ثریا که دوست دارد با همان تصویر در اذهان مردم جهان باقی بماند به خبرنگاران عکاس و فیلمبرداران مطبوعات و تلویزیونهای جهان اجازه نداده است در سنین بالای شصت و در حالی که گرد پیری بر چهرهاش نشسته است، عکس یا فیلمی از او برای مطبوعات و شبکههای تلویزیونی جهان تهیه نمایند.
ثریا دخـتر خلیل اسفندیاری و اوا کارل در اول تیرمـاه ۱۳۱۱ در روستای قهفرخ (فرخ شهر کنونی) (در استان دهم) متولد شد. سپس به اصفهان رفت. او یک برادر کوچکتر به نام بیژن داشت. ثریا تا هشت ماهگی در ایران بود و پس از آن خانوادهاش او را با خود بـه برلین بـردند.
وی کودکی را در برلین گذراند و در پاییز ۱۳۱۶ به اتفاق خانوادهاش به ایران بازگشـت. در اصـفهان وارد مـدرسه آلمانیهای مقـیم اصفهان شد و زبان فارسی را نزد معلم خصـوصـی فرا گرفت. تا ۱۳۲۰ در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. ولی پس از اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم مدارس آلمانها تعطیـل شـد. او در ۱۳۲۳ وارد مـدرسه مُبلغ (میسیونر) های انگلیسی شد و تا پانزده سالگی در این مدرسه به تحصیلاتش ادامه داد تا اینکه در ۱۳۲۶ به همراه خانوادهاش به سوئیس رفت. در آنجا زبان فرانسه آموخت و انگلیسی را نیز بعدها در مؤسسهای در لندن تکمیل کرد.
ثریا که هنگام ازدواج با شاه در سال ۱۳۲۹ دختری هیجده ساله بود، در سال ۱۳۱۱ از یک پدر ایرانی و یک مادر آلمانی در اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در اصفهان گذراند و سپس به اتفاق پدر و مادرش به آلمان رفت و تحصیلات خود را در آنجا به انجام رساند.
تصادفی که سرنوشت او را تغییر داد آشنائی یکی از بستگان پدر او با ملکه مادر شاه بود که عکسهائی از او را به ملکه مادر نشان داد. عکسها مربوط به سنین پانزده شانزده سالگی ثریا بود. شاه عکسهای تازهای از او خواست و وقتی این عکسها رسید خواهرش شمس را برای ملاقات و مصاحبه با او به لندن فرستاد، زیرا ثریا در این تاریخ برای تکمیل زبان انگلیسی خود در لندن زندگی میکرد و شاه در این انتخاب نقشی نداشت.
ثریا در خاطراتش مینویسد که قبل از نخستین ملاقات خود با شمس پهلوی، از ماجرا بیخبر بوده و اصلاً نمیدانست که شمس با یک مأموریت تحقیقاتی درباره او به لندن آمده است. شمس برای اولین بار در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن، که ثریا هم در آن دعوت شده است، ظاهراً به طور تصادفی با وی آشنا میشود و در همان نظر اول او را میپسندد. در این مجلس مهمانی، شمس بیشتر وقت خود را صرف گفتگو با ثریا مینماید و ضمن صحبت، از او دعوت میکند که چند روزی همراه وی به پاریس برود. ثریا قبول از دعوت را موکول به موافقت پدرش میکند، که طبعاً موافقت او هم جلب میشود. در این میان هم شمس و هم پدر ثریا او را در جریان امر میگذارند و ثریا ا آمادگی قبلی برای روبرو شدن با شاه به تهران میآید.
ثریا در خاطرات خود مینویسد که بزرگترین آرزوی او پیش از این که ملکه ایران بشود هنرپیشگی سینما بوده و پیش از این که برای اولین دیدار با شاه به کاخ سلطنتی برود با پدرش شرط کرده بود که اگر شاه او را نپسندید یا او از شاه خوشش نیامد و به هر حال عروسی با شاه سرنگرفت او را به هالیوود (پایتخت سینمای آمریکا) بفرستد و پدرش هم با این شرط موافقت کرده بود! ولی شاه هم مثل خواهرش در اولین نظر او را پسندید و بعد از یک مجلس مهمانی که همان شب در کاخ ترتیب داده شده بود به پدرش اطلاع داد که تصمیم خود را گرفته است و میخواهد با ثریا ازدواج کند. ثریا جریان آن شب را چنین شرح میدهد:
بعد از مهمانی در کاخ سلطنتی که در ساعت یازده شب تمام شد، خسته و با حالتی مضطرب و هیجانزده به خانه برگشتیم. هنوز لباسهایم را نکنده بودم که در زدند. پدرم بود. احساس کردم که رنگش پریده و مشوش است ولی پیش از این که من سوالی از او بکنم گفت:
ـ ثریا، شاه تو را پسندیده و میخواهد با تو ازدواج کند. حاضری همسر او بشوی؟
ـ چی؟! همین الان باید جواب بدهم؟
ـ بله. او میخواهد فردا نامزدیتان اعلام بشود!
من هنوز در جای خود میخکوب شدهام که پدرم اضافه میکند:
ـ تصمیم نهائی با خود توست. هیچ کس تو را مجبور نمیکند که جواب مثبت بدهی. قول و قرارمان را هم فراموش نکردهام. اگر این عروسی سرنگیرد تو را به هالیوود خواهم فرستاد. اما اگر قبول کنی دیگر حق نداری تصمیمت را عوض کنی، این برای بختیاریها ننگآور است. حالا فکرهایت را بکن و جواب بده…
اندکی تأمل میکنم و بالاخره جواب میدهم:
ـ قبول میکنم. به شاه بگو که حاضرم با او ازدواج کنم.
ثریا به سیاست چندان علاقهای نداشت و بیشتر توجهش آن بود که یک شریک زندگانی برای شاه باشد.
ثریا مانند تمام بانوان کدبانو سلیقه خاصی در ترتیب و تزئین منزل داشت. وضع کاخ اختصاصی، یعنی منزل شهری ذوق خود بعضی از قسمتهای آن را به طرز نوینی درآورد. او قصد اتلاف پول برای تهیه اشیاء تجملی و گرانبها نداشت و فقط میخواست همه جا پاکیزه و نظیف و رنگ تازه داشته باشد و همین سلیقه را درباره کاخ تابستانی به کار میبرد. در مدت دوره زناشوئی شاه با ثریا، علاقه ثریا به خدمات اجتماعی روزبهروز افزایش مییافت.
از ثریا دو کتاب خاطراتش منتشر شده است، که اولی در سال ۱۹۶۳ نخست به زبان آلمانی و سپس به زبانهای انگلیسی و فرانسه چاپ شد. این کتاب در زمان حیات شاه نوشته شده و ثریا باتوجه به کمکهای مالی شاه و هدایای گرانبهائی که گاهگاه برای او فرستاده میشد، با کمی ملاحظه احتیاط، مخصوصاً در اشاره به خود شاه و خصوصیات اخلاقی او سخن گفته است.
اما کتاب دوم که در سال ۱۹۹۱، یعنی یازده سال بعد از مرگ شاه انتشار یافت صریحتر و بیپرواتر از کتاب قبلی است. کتاب دوم که زیر عنوان «کاخ تنهائی» و به زبان فرانسه منتشر شد در واقع بازسازی همان کتاب قبلی با بعضی مطالب ناگفته است که یک نویسنده فرانسوی به نام «لوئی والنتن» آن را به صورت یک رمان نوشته است.
کتاب اول، که نسخه انگلیسی آن در اختیار نویسنده است «اتوبیوگرافی والاحضرت شاهزاده خانم ثریا» نام دارد و ثریا درباره لقب خود توضیح میدهد که شاه این لقب را هنگام طلاق به او داده است.
قسمتهائی از این کتاب را ضمن سرگذشت محمدرضا شاه در کتاب «پدر و پسر» ترجمه و نقل کردهام، که تکرار همه مطالب آن در اینجا ضرورت ندارد، مگر قسمتهائی از ان که در هیچ منبع دیگری وجود ندارد بخش مهمی از زندگی دومین همسر شاه را تشکیل میدهد.
ثریا پس از شرح چگونگی آشنائی و ازدواج خود با شاه، که از ملاقات با شمس پهلوی در لندن آغاز شده و به «جشن عروسی باشکوه در کاخ گلستان که دو هزار نفر در آن شرکت داشتند» ختم میشود، به وقایع اول دوران زندگی مشترک خود با شاه از قتل رزمآرا تا روی کار آمدن مصدق اشاره کرده و به دنبال آن به تشریح اوضاع داخلی دربار پرداخته مینویسد:
«برخلاف دوران سلطنت رضاشاه که زنان نقشی مهمی در دربار نداشتند، دربار پسرش یک دربار زنانه بود. درست است که زنها رسماً نقشی در دربار نداشتندع ولی در عمل با هزاران حیله و دسیسه به مقاصد خود جامه عمل میپوشاندند و من ناچار بودم در میان این کانون توطئه و دسیسه که ملکه مادر در رأس آن قرار داشت خود را از بلایا مصون نگاه دارم… البته این توهم نباید ایجاد بشود که زنان درباری واقعاً چیزی از عالم سیاست میدانستند. نه، سطح معلومات و اطلاعات آنها بسیار محدود بود و تنها چیزی که در آن مهارت داشتند توطئه و سخنچینی بود. ملکه مادر هر روز عدهای از زنها را دور خود جمع میکرد و ساعتها با آنها به صرف چای و غیبت از این و آن میپرداخت و شاید من که هیچ وقت در این مجالس حاضر نمیشدم یکی از موضوعات صحبت آنها بودم…»
ثریا که وارد چنین محیط ناآشنا و نامحرمی شده بود در اوایل زندگی زناشوئی بیشتر با عمهاش فروغظفر که قبلاً هم در دربار رفت و آمد داشته معاشرت میکرد، ولی مالکه مادر از نزدیکی و محرمیت او به تازه عروسش ناراحت شده پایش را از دربار قطع میکند. ثریا درباره این ماجرا مینویسد: «نزدیکترین دوست و محرم من در دربار عمهام فروغ ظفر بود که اولین بار عکسهای مرا به ملکه مادر نشان داده و موجبات آشنائی و به من گفت که «من دیگر نمیخواهم فروغ ظفر به اینجا بیاید!». با حیرت پرسیدم: «چرا، مگر او چه کرده است؟!». شاه گفت: «ما فکر میکنیم او در اینجا جاسوسی میکند!». این حرف به قدری مسخره بود که من بیاختیار خندیدم و پرسیدم عمه من برای چه کسی ممکن است جاسوسی بکند؟. شاه پاسخ گنگی داد و گفت: «برای بعضی عوامل در تهران!». من حاضر نبودم زیر بار این حرف بروم. ولی شاه گفت: «متأسفم که بیشتر از این نمیتوانم درباره این موضوع صحبت کنم»… به این ترتیب پای فروغ ظفر بهترین دوست و همدم من از دربار قطع شد و بعد فهمیدم که شاه به اصرار مادر و خواهرانش مانع آمدن او به دربار شده است»
قسمتی از خاطرات ثریا به شرح خصوصیات اخلاقی شاه اختصاص دارد و از آن جمله ضمن اشاره به تضاد کاراکتر شاه با پدرش مینویسد: کاراکتر و خصوصیات اخلاقی شاه به کلی با آنچه من درباره پدرش شنیده بوم تفاوت داشت. پدر شاه به صلابت و تندخوئی شهرت داشت، ولی شاه بسیار خونسرد و ملایم و حتی میتوانم بگویم خجالتی بود.
یکی از دشواریهای او با اطرافیانش رد کردن تقاضاها و خواستهای غالباً نامشروع آنها بود و اطرافیان شاه از این نقطه ضعف او خیلی سوءاستفاده میکردند… شاه هر وقت میخواست یکی از مقامات دولتی یا درباری را از کار برکنار کند از اعلام تصمیم خود در مورد برکناری آنها احتراز مینمود و سعی میکرد این تصمیم خود را به وسیله دیگران ابلاغ نماید.
او نمیتوانست به صورت کسانی که دستور برکناری آنها را صادر مینمود نگاه کند و از ناراحتی آنها رنج میبرد.(!!) البته شاه در مورد برکناری اشخاصی مانند پدرش بطور ناگهانی و با عصبانیت تصمیم نمیگرفت و بعد از مطالعه و مشورت و بررسی تمام جوانب امر چنین تصمیمی را اتخاذ مینمود.
فصل دیگری از کتاب خاطرات ثریا تحت عنوان «از کاخ سفید تا کرملین» به شرح مسافرتهای خارجی او با شاه اختصاص دارد. جالبترین قسمت این فصل شرح جریان سفر به شوروی است که اولین مسافرت شاه به آن کشور و از نظر سیاست خارجی ایران دارای اهمیت فوقالعادهای بود. ثریا در جریان این مسافرت که در زمان حکومت خروشچف انجام شد مینویسد خروشچف در مدت اقامت ما در مسکو خیلی شیفته من شده بود و ضمن شرح خواستهای خود از شاه به من میگفت: «این چیزها را شما به شاه بگوئید، زنی به زیبائی شما هر چیزی را میتواند به دست بیاورد!».
در سال ششم زندگی زناشوئی شاه و ثریا، دیگر تقریباً قطعی به نظر میرسید که ثریا صاحب اولاد نخواهد شد. مرگ علیرضا تنها برادر تنی شاه در یک سانحه هوائی، که بعضیها آن را به توطئه و بمبگذاری تعبیر کردند، مسئله جانشینی شاه را دشوارتر ساخت.
ملکه مادر که خیلی به علیرضا علاقه داشت و با وجود او خیلی نگران مسئله جانشینی نبود، پس از مرگ علیرضا بر فشار خود به پسرش و این که باید فکری برای آینده تخت و تاج بکند افزود. از سوی دیگر بیش از پیش به انزوا گرائید و فشارهائی که از طرف خانواده، بخصوص ملکه مادر و اشرف به شاه وارد میآمد، محیط سرد و نامطمئنی در زندگی زناشوئی آنها به وجود آورد.
و در نهایت شاه از ثریا خواست تا به سن مورتیز برود و روز ۲۴ بهمن ۱۳۳۶ با تشریفات رسمی تهران را ترک گفت و بعد از آن دیگر هیچ وقت به ایران باز نگشت. در روز ۲۴ اسفند ۱۳۳۶ از وی جدا شد و طلاق او از طریق مجلس شورای ملی اعلام گردید.
شاه نیز متنی به این عنوان تهیه کرد و با ابراز کمال تأسف وتألم و با تذکر اینکه ملکه ثریا پهلوی در تمام مدت همسری شاهنشاه از هیچ گونه خدمت و عطوفت و خیرخواهی نسبت به ملت ایران خودداری نفرموده و از هر حیث شایستگی مقام شامخ خود را داشتهاند و در این مورد نیز با کمال علاقه و محبتی که فیمابین وجود دارد، آمادگی خود را برای قبول هر نوع تصمیمی که از طرف ذات شاهانه اتخاذ شود اعلام فرمودند. با اظهار نظر هیأت مشورتی، موافقت و با صرف نظر از احساسات شخصی خود در برابر مصالح عالیه مهمی تصمیم خویش را به جدایی اتخاذ فرمودند.
ثریا از آن پس با مقرری قابل توجهی که دربار ایران برای وی تعیین کرده بود، در فرانسه میزیست، همچنین لقب پرنسس به وی اعطا شد و دارای گذرنامه سلطنتی بود. او در فیلم «سه چهرهٔ یک زن» Les trois visages d’une femme در ۱۳۴۴ بازی کرد و با کارگردان ایتالیایی فیلم، فرانکو ایندووینا آشنا شد. طبق مصاحبه بیبیسی با وی بر خلاف شایعات هیچ گونه رابطه احساسی با کارگردان فیلم نداشته و تا پایان عمر همچنان عاشق شاه بوده رابطه او با محمدرضا شاه تا پایان عمر محمدرضا شاه ادامه داشته و رابط بین آن دو اردشیر زاهدی بوده. محمد رضا شاه از او به عنوان تنها عشق زندگیش در کتاب خاطراتش یاد کرده. مجله فرانسوی پاری ماچ (paris match) او را زیبا ترین زن جهان در عصر خود معرفی کرد لقب او در کشورهای اروپایی پرنسسی با چشمانی زمردین است.
ثریا اسفندیاری در ۴ آبان ۱۳۸۰ در سن ۶۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در پاریس درگذشت. مراسم تشیع جنازهٔ وی در کلیسایی آمریکایی در پاریس برگذار شد. در این مراسم اشرف پهلوی و غلامرضا پهلوی نیز حضور داشتند. ثریا را در قبرستانی در مونیخ آلمان دفن کردند.
برادر کوچکترش بیژن (۱۳۸۰ – ۱۳۱۶) نیز یک هفته پس از فوت ثریا درگذشت. وی گفته بود: «بعد از او، من هم صحبتی ندارم.»
بعد از مرگ ثريا چند دختر ادعا كردند كه فرزند او هستند و درنهايت معلوم شد كه آنها دنبال ثروت او بوده اند .
ميگويند شاه حتي تا سالهاي آخر زمامداري خود با پرنسس ثريا ارتباط داشته و بعضي اوقات آنها در اروپا همديگر را مي ديده اند .
چه کسی وارث واقعی و قانونی ثریا است ؟
نزاع حقوقی بر سر میراث ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه ایران در دادگاه ایالتی آلمان وارد دور جدیدی میشود. میزان ارث حدود ۲۰ میلیون یورو برآورد میشود. دادگاهی در کلن در اوایل نوامبر حکم نهایی خود را صادر خواهد کرد.
دوازده سال پس از درگذشت ثریا اسفندیاری بختیاری، همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی، مناقشه حقوقی بر سر ارث و دارایی وی همچنان ادامه دارد. حال دادگاهی در شهر کلن وظیفه دارد که درباره "وارث حقوقی و واقعی" ثریا تصمیم بگیرد.
ثریا اسفندیاری که در سن ۶۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در پاریس درگذشت، برادر خود، بیژن اسفندیاری را وارث اموال خویش معرفی کرده بود. اما بیژن اسفندیاری نیز تنها به فاصله چند روز پس از مرگ خواهرش ثریا در سال ۲۰۰۱ فوت کرد.
پس از مرگ بیژن اسفندیاری، "منشی و راننده" او، حسن فیروزفر مدعی شد که بیژن ۱۵ دقیقه قبل از فوتش با تنظیم دستنوشتهای، او را تنها وارث خود مقرر کرده است.
اما پریچهر زائر یکی از بستگان ثریا در مورد اعتبار و صحت این دستنوشته تردید دارد. پریچهر زائر (۷۰ ساله) در شهر کولبنتس آلمان زندگی میکند و پیش از این پرستار سالمندان بوده است. او یکی از ۲۲ نفری است که جزو بستگان و وارثان ثریا اسفندیاری به شمار میآید.
پریچهر زائر در گفتوگویی با روزنامه بیلد آلمان گفت: «میراث ثریا باید در خانواده او باقی بماند. این عادلانه نیست که شخص بیگانهای این ثروت را تصاحب کند.» زائر افزود: «من با این پول میتوانم به خیلی افراد کمک کنم.»
وارث ۲۰ میلیون یورو کیست؟
با برگزاری دادگاه ایالتی شهر کلن در ۵ نوامبر امسال مناقشه حقوقی وارد دور جدیدی میشود. گفته میشود که داراییهای ثریا بالغ بر میلیونها یورو میشود. گرچه حجم دقیق این دارایی اعلام نشده اما گفته میشود که مبلغی حدود ۲۰ میلیون یوروست.
پریچهر زائر به مجله "بونته" چاپ آلمان گفت: «ما مایل نبودیم که روند دادگاه طولانی شود، اما به هر حال خوشنودیم که این دادگاه سرانجام خاتمه خواهد یافت.»
یکی از سخنگویان دادگاه به نشریه "بونته" گفته است که دو کارشناس به دادگاه یاری میرسانند، اما جلسه دادگاه در ۵ نوامبر در پشت درهای بسته برگزار خواهد شد. به نظر میرسد که حضور تماشاگران و روزنامهنگاران در این مناقشه، مخل روند دادرسی تلقی میشود.
از زمان آغاز این مناقشه حقوقی در سالهای گذشته تا کنون، ۵ گزارش کارشناسی به دادگاه ارائه شده است. اما به گفته کارشناسان، حکم دادگاه در این باره کاملاَ ناروشن است و هر یک از طرفین میتواند امیدوار باشد که به عنوان برنده و وارث ثریا سالن دادگاه را ترک کند.
آرامگاه خانوادگي اسفندياري ها : خليل ، اوا ، ثريا و بيژن در فرانسه
مصدق و بوسه بر دستان ملكه ثريا
ثريا و شاه
ثريا و شاه
ثريا در كنار پدر و مادر
همراه با مادر
در ميانسالي
برچسبها: ثریا اسفندیاری بختیاری, محمدرضا پهلوی, دكتر محمد مصدق, خانواده پهلوی