ایرج اسکندری دبیر اول حزب توده ایران یکی از اعضای شاخص گروه ۵۳ نفر و از بنیانگذاران حزب توده ایران بود. وی نماینده دوره چهاردهم مجلس شورای ملی،وزیر پیشه و هنر در کابینه قوامالسلطنه و سالها دبیر اول حزب توده ایران بود. اسکندری از سال ۱۳۲۰ تا انقلاب ۱۳۵۷در فعالیتهای این حزب حضور داشت.
او تاریخ باستان ایران را خوب میشناخت و یکی از خبرگان آثار باستانی ایران بود.
زندگی
ایرج اسکندری در ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. پدرش یحیی میرزا اسکندری از شاهزادگان مشروطهخواه و عمویش سلیمان میرزا اسکندری بود. اسکندری نخست در مدرسه سپهر، سپس در دارالفنون و بعد در مدرسهٔ علوم سیاسی درس خواند. ۱۸ ساله بود که مدرسه سیاسی را تمام کرد و در بیست سالگی، بنا بر وصیت پدرش و به همت پدربزرگش، برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا حقوق خواند.
ارتباط با دانشجویی بلغاری به نام کیسیلوف، که دانش خوب دربارهٔ مارکسیسم داشت، موجب آشنایی بیشتر و علاقهمندی افزونتر اسکندری به مارکسیسم شد.
وی به توصیهٔ عمویش، سلیمان میرزا اسکندری، با تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه برلین آلمان شرقی -که در ۱۹۲۵ فرقهٔ جمهوری انقلابی ایران را تشکیل داده بودند، ارتباط یافت. او از این گروه که مهمترین افراد آن مرتضی علوی، تقی ارانی و احمد اسدی بودند، با عنوان کمونیستهای برلین نام بردهاست.
در ۱۳۱۰ از اروپا به ایران بازگشت و در مقام معاون دادستان مشغول به کار شد. با همکاری دکتر تقی ارانی مجله دنیا را تأسیس کرد و مقالات اقتصادی این مجله را عهدهدار شد. در ۱۳۱۵ پس از آنکه صدرالاشراف وزیر دادگستری شد، از کار خود در وزارت دادگستری استعفاء داد.
۵۳ نفر
او در سال ۱۳۱۷ به عنوان یکی از اعضای گروه ۵۳ نفر دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. در محاکمه ۵۳ نفر زیرکانهترین دفاع حقوقی، دفاع ایرج اسکندری از گروهی بود که به جرم مطالعه مارکسیستی بازداشت شده بودند.[۱] زمانی که رضا شاه سقوط کرد وی از نخستین کسانی بود که از زندان آزاد شد. هنگام آزادی او در محوطه زیر ۸ زندان همه زندانیان سیاسی را به احترام دکتر ارانی فراخواند تا بایستند و به یاد او سکوت کنند.
حزب توده
پس از آزادی از زندان تصمیم گرفت با هدف جذب طیف گستردهای از نسل جدید رادیکالهای جوان، کمونیستها، و میهنپرستان مترقی نسل گذشت یک حزب فراگیر ایجاد کند. این سازمان، حزب توده ایران نام گرفت. نخستین جلسه مؤسسان حزب توده علاوه بر ایرج اسکندری شامل سلیمان میرزا اسکندری، دکتر محمد بهرامی، رضا روستا، فریدون کشاورز، اردشیر آوانسیان، رضا رادمنش، احسان طبری، خلیل ملکی، ابراهیم محضری، نورالدین الموتی، عبدالحسین نوشین و چند نفر دیگر در ۷ مهر ۱۳۲۰ در منزل سلیمان میرزا اسکندری تشکیل شد و در پی آن، اسکندری به همراه جعفر پیشهوری و عبدالقدیر آزاد مأمور تهیه اساسنامه حزب شدند.
در سال دوم آزادی خود از زندان امتیاز روزنامه رهبر ارگان رسمی حزب توده را گرفت و برای سالها، همین روزنامه که مدیریت آن با ایرج اسکندری بود مشهورترین و پر تیراژترین ارگان حزبی در خاورمیانه بود.
اسکندری در یادداشتهای خود نوشته است که آنان در نظر داشتند از طریق ایجاد یک جنبش سراسری متشکل از نیروهای «دموکراتیک، میهنپرست و مترقی» بر فرقهگرایی چیره شوند.
در کنگره اول حزب توده ایران عضویت او در کمیته مرکزی تثبیت و عضو هیئت سه نفره دبیران سیاسی حزب توده ایران شد. در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از شهرستان ساری به نمایندگی مردم انتخاب شد. در مجلس پشتیبانی حزب توده را از اعطای امتیاز استخراج نفت شمال ایران به شوروی بیان کرد. اسکندری بعدها از این اقدام به عنوان اشتباه اظهار تاسف کرد.
وزارت
در مرداد ۱۳۲۵ احمد قوام، نخستوزیر، تصمیم گرفت برای نزدیکتر شدن به شوروی و حل برخی مشکلات خارجی و داخلی، سه مقام وزارت را در اختیار حزب توده قرار دهد؛ اسکندری وزیر بازرگانی و پیشه و هنرشد. این موضوع بحثها و گفتگوهای زیادی در پی داشت؛ عدهای حضور در کابینه را اشتباهی بزرگ میدانستند و گروهی دیگر با شرکت حزب در حکومت موافق بودند. در پایان آن سال اسکندری از هیئت دولت کنار گذاشته شد.
محکومیت به مرگ
در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان محمدرضا شاه سوءقصد شد. با نسبت دادن این ترور به حزب توده و اعلام حکومت نظامی، بسیاری از رهبران حزب توده دستگیر شدند و ایرج اسکندری که در خارج به سر میبرد و سه نفر دیگر غیاباً به مرگ محکوم شدند و این آغاز تبعیدی حدوداً سیساله بود.
دبیرکلی و انقلاب ۱۳۵۷
در آذر ۱۳۴۸، در کنگره سیزدهم کمیته مرکزی حزب توده ایران رأی به برکناری رضا رادمنش از دبیرکلی حزب داده شد و هیئت اجرائیه، بنا بر پیشنهاد غلام یحیی دانشیان، ایرج اسکندری را دبیر اول حزب کرد و سرانجام در کنگره چهاردهم کمیته مرکزی حزب توده ایران که در دی ۱۳۴۹ برگزار شد، تصمیم هیئت اجرائیه تأیید و اسکندری برای هفت سال دبیر اول حزب توده ایران شد. در ۲۳ دی۱۳۵۷، در آستانه پیروزی انقلاب ایران، اسکندری از دبیر اولی حزب برکنار شد، در کنگره شانزدهم کمیته مرکزی حزب توده ایران برکناری وی تأیید شد.
به عقیدهٔ اسکندری، هیچ گونه ایراد سیاسی و تشکیلاتی بر او وارد نبوده و این جابهجایی، با اوضاع سیاسی ایران در آن روزگار، مربوط بوده است. پس از پیروزی انقلاب ایران، اسکندری به ایران آمد. وی در ایران از برخی مواضع حزب توده و بعضی رفتارهای گذشته آن، انتقاد کرد که پس از اعتراض شدید حزب توده، اسکندری مجبور به پس گرفتن سخنان خود شد و در نهایت زیر فشار حزب توده و به خصوص نورالدین کیانوری، مجبور به خروج از ایران شد.
اسکندری پس از یورش به حزب توده ایران و کشتار رهبران و کادرهای حزب، در جلسه پلنوم هجدهم کمیته مرکزی حزب توده ایران از سازمان دهندگان دوباره رهبری حزب توده ایران بود.
مرگ
ایرج اسکندری، در ۱۱ شهریور ۱۳۶۴ بر اثر بیماری سرطان در جمهوری دمکراتیک آلمان در بیمارستان مخصوص سران احزاب کمونیست در برلین شرقی درگذشت.
کتابشناسی
- سرمایه اثر کارل مارکس، ترجمه ایرج اسکندری، ۱۳۵۲
- در تاریکی هزارهها، نوشته ایرج اسکندری، به کوشش علی دهباشی، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۷۷.
دودمان او به میرزا حسین اسکندری میرسیید.که از اهالی کاشمر و بردسکن بودند پدر بزرگ وی شخصیتی علم دوست و فقیهی پرتلاش بود او کسی بود که در طفولیت تمام قران را حفظ و شروع به مطالعه سعدی کرد و به تصیح ان همت گمارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC_%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C
**************************
ایرج اسکندری
ایرج اسکندری (1287- 1364ه.ش) در تهران و پاریس تحصیل کرد؛ لیسانس خود را از دانشگاه پاریس در رشته حقوق گرفت. در 1316 ه.ش. به اتهام ترویج کمونیزم به همراه 52 تن دیگر به 5 سال زندان محکوم شد. بعد از شهریور 20 آزاد و در انتخابات سال 1322ه.ش. از طرف حزب توده به نمایندگی مجلس انتخاب و در کابینه ائتلافی قوامالسلطنه وزیر بازرگانی و پیشه و هنر شد. از آن پس...
بهاره فزونی
Fozooni@iichs.org
ایرج اسکندری (1287- 1364ه.ش) در تهران و پاریس تحصیل کرد؛ لیسانس خود را از دانشگاه پاریس در رشته حقوق گرفت. در 1316 ه.ش. به اتهام ترویج کمونیزم به همراه 52 تن دیگر به 5 سال زندان محکوم شد. بعد از شهریور 20 آزاد و در انتخابات سال 1322ه.ش. از طرف حزب توده به نمایندگی مجلس انتخاب و در کابینه ائتلافی قوامالسلطنه وزیر بازرگانی و پیشه و هنر شد. از آن پس روزنامه رهبر را منتشر نمود، بعد از غیر قانونی شدن حزب توده (1327ه.ش.) به روسیه فرار کرد و به فعالیت حزبی ادامه داد و در آلمان شرقی درگذشت1.
اسکندری در 21 شهریور 1287 در تهران متولد شد. پدرش یحیی میرزا اسکندری، از شاهزادگان قاجاری مشروطهخواه بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس در 23 جمادی الثانی 1326 (دوم تیر ماه 1287) و دستگیری مشروطهخواهان، مدتی در زندان باغشاه زندانی بود و اندکی پس از آزادی درگذشت. عموی اسکندری، سلیمان میرزا، از طرفداران مشروطه و از مؤسسان حزب دمکرات بود که در 1300ش. حزب سوسیالیست را تشکیل داد و در 1306 ش. که رضاشاه حزب سوسیالیست را منحل کرد، از سیاست کناره گرفت. پدربزرگ ایرج، محسن میرزا کفیلالدوله، نیز از شاهزادگان تحصیل کرده قاجار بود2.
اسکندری در ارتباط با پدرش چنین گفته : یکساله بودم که پدرم یحیی میرزا اسکندری درگذشت. همواره از مادرم، مادربزرگم (جده پدری)، پدر پدرم (محسن میرزا اسکندری) و پدرمادرم (علی خان میرزا اسکندری)، از عموها و داییها، عمهها و شاید کسان دیگری شنیدهام که پدرم در راه آزادی شهید شده، در زنجیر محمدعلی شاه در باغشاه بوده، از آزادیخواهان و مشروطهخواهان بهشمار میآمده، مرد با اطلاع و ناطق زبردستی بوده است و خلاصه علیه استبداد محمدعلی شاه برخاسته و جان خود را در این مبارزه باخته است3.
تربیت در چنین خانوادهای، اسکندری را به عرصه سیاست کشاند. اوضاع سیاسی آن روز ایران (حوادث گیلان و خراسان و آذربایجان، پیروزی انقلاب اکتبر شوروی و متعاقب آن لغو قراردادهای بین ایران و روسیه) اسکندری را علاقهمند به مارکسیسم- لنینسم کرد، بدون آنکه چیز زیادی از آن بداند.
او در مدرسه سپهر سپس دارالفنون و بعد در مدرسه علوم سیاسی درس خواند و در بیست سالگی، بنابر وصیت پدرش و با تلاشهای پدربزرگش، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا حقوق خواند. ارتباط با دانشجویی بلغاری به نام کیسیلوف، که دانش خوبی درباره مارکسیم داشت ، آشنایی بیشتر وی را به مارکسیسم فراهم کرد. وی به توصیه عمویش، سلیمان میرزا، با تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه برلین آلمان شرقی ــ که در 1925 م. فرقه جمهوری انقلابی ایران را تشکیل داده بودند ــ ارتباط یافت. او از این گروه که مهمترین افراد آن مرتضی علوی، تقی ارانی و احمد اسدی بودند، با عنوان کمونیستهای برلین نام برده است 4.
اسکندری با فرقه جمهوری انقلابی ایران برای سه سال همکاری کرد. او در این مدت تعدادی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را طرفدار این گروه کرد. سرانجام هنگامی که عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، در اروپا بود، فرقه جمهوری برضد او و حکومت پهلوی اعلامیهای منتشر کرد که اسکندری آن را در فرانسه پخش نمود؛ به همین سبب، به دستور تیمورتاش، کمک هزینه تحصیلی او قطع شد و اسکندری به سبب مشکلات مالی، دوره دکتری را نیمه تمام رها کرد، و در 1310 ش. به ایران بازگشت.
او پس از مدتی به توصیه علیاکبر داور (وزیر) به جای وکالت، کار در دادگستری را پذیرفت و در 1311 ش. ابلاغ معاونت دادستانی تهران برای او صادر گشت. چندی بعد دولت عدهای را برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاد، اسکندری نیز متقاضی بود اما او را، به سبب فعالیتهایش در اروپا، نپذیرفتند و همین موضوع، سبب نخستین ارتباط مستقیم او با تقی ارانی شد که آغاز دوره جدیدی در زندگی اسکندری بهشمار میرفت. پس از چندی دکتر ارانی و اسکندری تصمیم به انتشار مجله دنیا گرفتند و سرانجام گروه سه نفره ارانی، اسکندری و بزرگعلوی به نوشتن در این مجله پرداختند و نوشتههای خود را با نام مستعار امضا میکردند. نام مستعار اسکندری، " الف.جمشید" و بیشتر نوشتههایش، در مورد مسائل اقتصادی بود5.
«دکتر فریدون کشاورز، یکی از رهبران سابق حزب توده ایران، چنین می گوید: ایرج اسکندری پس از مراجعت از اروپا یکی از باسوادترین افراد از اروپا برگشته بود، در مقایسه او با سایر رهبران حزب اظهار عقیده میکند، که ایرج بدون شک بعد از دکتر ارانی باسوادترین فرد پنجاه و سه نفر بود»6.
اسکندری در باشگاهها و انجمنهای زیادی عضویت یافت، و مجمع فارغالتحصیلان فرانسه و انجمن حقوقدانان را تشکیل داد. پس از انتشار چهارده شماره از مجله دنیا، ارانی و چند روز بعد، در اردیبهشت 1316، اسکندری به این اتهام که " داخل در فرقه کمونیستی" است، دستگیر شدند. وی در بازجویی نخست، تمام اتهامات را رد کرد و مدعی شد که از مخالفان کمونیسم است اما در بازجویی دوم برخی از اتهامات را پذیرفت. در 24 آبان 1317 رأی دادگاه اعلام شد و براساس آن، ایرج اسکندری به سبب عضویت در فرقه اشتراکی در ایران، طبق ماده یک قانون خرداد 1310، به پنج سال زندان محکوم شد و اتهام او مبنی بر تبلیغ مرام اشتراکی در دادگاه ثابت نشد. بدین ترتیب گروهی به زندان رفتند که به گروه پنجاه و سه نفر معروف شدند. اسکندری در 28 شهریور 1320، 25 روز پس از خروج اجباری رضاشاه از ایران، از زندان آزاد شد.
او برای آزادی دوستانش تلاش زیادی کرد، تأسیس حزب توده نیز از مهمترین اهدافش بود. نخستین جلسه مؤسسان حزب در مهر 1320 تشکیل شد و به دنبال آن اسکندری به همراه جعفر پیشهوری و عبدالقدیر آزاد مأمور تهیه اساسنامه حزب شدند. عدهای به ترکیب مؤسسان حزب توده اعتراض کردند، زیرا تمام اعضا، کمونیست نبودند و به نظر معترضان، این موجب دور شدن از هدف اصلی ــ که تأسیس حزب کمونیست بود ــ میشد. برای حل این مشکل، در کنار حزب یک "مرکز مخفی کمونیستی " ایجاد شد تا تمام امور را کنترل کند و اسکندری عضو آن بود. از طرف دیگر، اسکندری چون هدف عمده را در آن زمان ایجاد جبههای ضد فاشیستی میدانست، به حضور افراد غیر کمونیست اعتراض نداشت. پس از تأسیس حزب، داشتن روزنامه بسیار ضروری بود؛ نخست روزنامه سیاست که صاحبامتیاز آن عباس اسکندری (دایی ایرج اسکندری) بود، به عنوان ارگان حزب منتشر شد7، سپس ایرج اسکندری در 1322 امتیاز روزنامهای به نام رهبر را گرفت. روزنامه مزبور ارگان حزب توده ایران بود و انتشار آن روزانه بود و تا دی ماه 1325 این روزنامه منتشر میشد، در طول انتشار به علت تندروی چندین بار توقیف گردید؛ روزنامه رهبراز پرتیراژترین روزنامهها بود8.
انتخابات مجلس چهاردهم، به سبب باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی کشور، از اهمیت خاصی برخوردار بود و هر گروهی سعی میکرد تا در قانونگذاری کشور سهمی داشته باشد. حزب توده نیز که میکوشید چند کرسی در مجلس به خود اختصاص دهد افرادی را از شهرهای مختلف نامزد کرد، و ایرج اسکندری با 5200 رأی از حوزه انتخابیه ساری وارد مجلس شد. نامزدهای حزب توده بیشتر در شهرهایی که نفوذ ارتش شوروی بود، رأی آوردند. این حزب در مجلس فراکسیونی هشت نفره تشکیل داد. به عقیده عدهای، فراکسیون حزب توده نتوانست در مجلس کارنامه قابلقبولی بهدست آورد اما به نظر اسکندری، عملکرد فراکسیون بسیار مثبت و ثمربخش بوده است. او همچنین سرپرستی هیئتی از شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان را که تحت نظارت حزب توده بود در همایش بینالمللی کار در پاریس برعهده داشت.
در اوایل تیر ماه 1325 ه.ش. کمیته مرکزی حزب توده ایران و حزب ایران گفتگوهایی را انجام دادند، و در نتیجه جبههای به نام جبهه مؤتلفه احزاب آزادیخواه را تشکیل دادند، و کمک بین اعضا و اتخاذ تصمیمات مشترک را در مسائل مهم سیاسی هدف قرار دادند. این جبهه مؤتلف و حزب دموکرات قوام با هم ائتلاف کردند و کابینه ائتلافی را در 10 مرداد 1325 ه.ش. تشکیل دادند. در این کابینه قوام رهبر کل حزب دموکرات و نخستوزیر بود. دکتر یزدی، دکتر کشاورز و ایرج اسکندری از حزب توده؛ به ترتیب وزرای بهداری، فرهنگ و بازرگانی بودند9. مظفر فیروز که به هواداری از حزب توده شهرت داشت، به عنوان معاون نخستوزیر (در واقع چهارمین وزیر تودهای) داخل کابینه قوام شد. در این زمان، قوام خود را آماده برگزاری انتخابات کرده بود، چون سرانجام به نوعی توافق با سران حکومت آذربایجان در 13ژوئن 1946 (23 خرداد 1325) دست یافته بود. این توافق به نحوی بودکه قوام میتوانست انتخابات را در 29 ژوئن (10 تیر 1327) برگزار کند. قراین جهتگیری سیاسی جدید قوام، با تأسیس حزب دموکرات ایران نشان داده شد. هدف این حزب که رهبری آن را خود قوام به عهده داشت، حفظ روابط حسنه با کشورهای انگلیس، امریکا و شوروی بود و اینکه حزب توده نتواند اکثریت را در مجلس به دست آورد10.
این موضوع بحثها و گفتگوهای زیادی در پی داشت؛ عدهای حضور در کابینه را ــ که هم حزب توده و هم شوروی در ایجاد آن نقش داشتند ــ اشتباهی بزرگ میدانستند و گروهی دیگر با شرکت حزب در حکومت موافق بودند، اما نه با حضور در کابینه قوام. اما به نظر اسکندری، این کار، پیروزی بزرگ و تصمیم سیاسی درست و فرصتی بود تا حزب بسیاری از شعارهای خود را به مرحله عمل برساند.
حضور وزیران تودهای در دولت قوام حدود دوماه و نیم طول کشید، و پس از شکست پیشهوری در آذربایجان، دیگر نخستوزیر نیازی به حضور آنان در کابینه نداشت. پس از این، دولت فشار بر حزب توده را آغاز کرد و اسکندری در زمان انتخابات مجلس چهاردهم، به تأسیس جمهوری طبرستان با کمک شوروی متهم شد، و همچنین مدتی بعد، اداره دادرسی ارتش او را به اقدام علیه امنیت کشور و تحریک مردم به اغتشاش و مقاومت مسلحانه در برابر مأموران دولت متهم کرد، اتهاماتی که به نظر اسکندری ساختگی بود. سرانجام اسکندری با کمک شوروی، مخفیانه از ایران خارج شد و به باکو رفت و از آنجا رهسپار پاریس شد. در 1948م در فرانسه به تحصیل پرداخت و در آنجا دکتری خود را در رشته اقتصاد سیاسی گرفت. پس از خروج از کابینه، رهبران درجه دوم حزب به رهبری خلیل ملکی از اسکندری و عدهای دیگر از رهبران حزب توده، به سبب پشتیبانی از قوام و دموکراتهای آذربایجان، انتقاد کردند. منتقدان آنان را مسئول رویدادهای ناگوار اخیر حزب میدانستند و خواهان اصلاحات بنیادی در حزب بودند و این موضوع نیز در خروج اسکندری از ایران بیتأثیر نبود. با وجود تمام انتقادها از رهبران پیشین حزب در دومین کنگره حزب، ایرج اسکندری با اینکه در خارج از کشور بود، به عضویت کمیته مرکزی حزب توده برگزیده شد11.
بعد از سوءقصد به جان محمدرضا شاه در دانشگاه تهران، بسیاری از رهبران حزب توده دستگیر شدند و بعضی از جمله ایرج اسکندری، که در خارج از کشور بودند به تهران احضار شدند و این آغاز تبعیدی حدوداً سی ساله بود. در پلنوم سیزدهم کمیته مرکزی حزب توده، ایرج اسکندری را دبیر اول حزب کرد (آذر 1348)، و در پلنوم چهاردهم هیئت اجرائیه برای هفت سال وی را به عنوان دبیرکل حزب توده انتخاب نمود (دی 1349)، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسکندری از دبیر اولی حزب برکنار، و نورالدین کیانوری جای او را گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اسکندری به ایران آمد و در مصاحبهای با مجله تهران مصور از برخی مواضع حزب توده انتقاد کرد. حزب توده به این مصاحبه، اعتراض و اسکندری مجبور به پس گرفتن سخنان خود شد و در نهایت، نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده شد.
از آثار وی تألیف کتابهای خاطرات، که این کتاب متن کامل خاطرات سیاسی ایرج اسکندری است و حاصل گفتگوهای مشروح او در اواخر 1362 تا اسفند 1363، در پاریس با دو تن از اعضای پیشین حزب توده، بابک امیر خسروی و فریدون آذرنور میباشد؛ و در تاریکی هزارهها، که در آن به بررسی اوضاع تاریخی و اجتماعی سرزمین ایران از آغاز تا پایان دولت عیلامیان پرداخته، و روند فروپاشی جامعه بدوی و تشکیل نخستین دولت در ایران را بررسی کرده است؛ و از کتابهای ترجمه وی: کاپیتال بود12.
«مجله تهران مصور در مقدمه مصاحبهای با او نوشت: او در مدرسه سیاسی و زیر نظیر علیاکبر دهخدا درس خوانده که درس وطنپرستی را با شور مردمخواهی به شاگرد خویش یاد داد. و در محیط پرشور مبارزات ملی و خانواده ای که یحیی میرزاها و سلیمان میرزاها را همچون چهره سازان تاریخ تربیت کرده بود شکل گرفت»13.
ایرج اسکندری عضو سازمانهایی نظیر شورای جهانی صلح و جامعه بینالمللی حقوقدانان دموکرات نیز بود. در 1331 و 1333 جهت شرکت در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل به عنوان نماینده WFTV به امریکا رفت. دو زن داشته، به نامهای همایون (احتمالاً هما) کاووسیان و زهرا بیات، آنها نیز از فعالان حزب توده بودند. وی فرانسه صحبت میکرد14. و در 11 شهریور 1364 بر اثر بیماری سرطان در آلمان شرقی درگذشت15.
- منبع
- http://www.iichs.ir/s/919
1. حسن انوری، فرهنگ اعلام سخن (تهران: سخن، 1387)،ج 1، ص182.
2. منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران (از مشروطه تا انقلاب اسلامی) (تهران: فرهنگ معاصر ، 1390)، ص 95.
3.[ایرج اسکندری]، خاطرات ایرج اسکندری (تهران:موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1372)، ص 499.
4. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،فرهنگ ناموران معاصر ایران (سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 1384)، ج 2، ص520.
5.منوچهر نظری،ص96.
6.[به اهتمام بهرام چوبین]، یادماندهها و یادداشتهای پراکنده ایرج اسکندری (بیجا، مرد امروز، 1365)، ص 9 .
7.دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص522.
8.باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظام معاصر ایران (تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380)، ج 1، ص120.
9.جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران (قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361)، ج 1، ص313.
10.جعفر مهدی نیا،هفت بار اشغال ایران در 23 قرن (تهران: پانوس، 1377)، ص127.
11.منوچهر نظری، ص 97.
12.دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص523.
13. [به اهتمام بهرام چوبین]، ص 10.
14. ایرج اسکندری، خاطرات سیاسی (تهران: علمی، 1368)، ص 464.
15. فرهنگ ناموران معاصر ایران، ص 523.
http://www.iichs.ir/News-919/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C-/?id=919
*****************************
۱۱ شهریور ۱۳۶۴ | ایرج اسکندری درگذشت
تاریخ ایرانی: در روز ۱۱ شهریور ۱۳۶۴ ایرج اسکندری، عضو موسس حزب توده در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
ایرج اسکندری در ۲۱ شهریور ۱۲۸۷ در تهران به دنیا آمد. پدرش، یحیی میرزا اسکندری، از شاهزادگان قاجار هوادار مشروطه بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس و دستگیری مشروطهخواهان، مدتی در زندان باغشاه زندانی بود و اندکی پس از آزادی، به سبب تحمل سختیهای زندان درگذشت. عموی ایرج اسکندری، سلیمان میرزا، نیز از طرفداران مشروطه و از مؤسسان حزب دمکرات بود که در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی حزب سوسیالیست را تشکیل داد و در ۱۳۰۶ شمسی، که رضاشاه حزب سوسیالیست را منحل کرد، از سیاست کناره گرفت. پدربزرگ ایرج، محسن میرزا کفیلالدوله، نیز از شاهزادگان تحصیل کرده قاجار بود.
پرورش در چنین خانوادهای خیلی زود اسکندری را به عرصه سیاست کشاند. از سوی دیگر، اوضاع سیاسی آن روز ایران (حوادث گیلان و خراسان و آذربایجان، پیروزی انقلاب اکتبر شوروی و متعاقب آن لغو قراردادهای بین ایران و روسیه) اسکندری علاقهمند به سیاست را دوستدار مارکسیسم لنینیسم کرد، بدون آنکه از مبانی آن آگاهی چندانی داشته باشد.
اسکندری ابتدا در مدرسه سپهر و بعدها در دارالفنون و پس از آن در مدرسه علوم سیاسی درس خواند و در بیست سالگی، بنا بر وصیت پدر و به همت پدربزرگش، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا حقوق خواند. ارتباط با دانشجویی بلغاری به نام کیسیلوف، که دانش خوبی درباره مارکسیسم داشت، موجب آشنایی بیشتر و علاقهمندی افزونتر اسکندری به مارکسیسم شد. وی به توصیه عمویش، سلیمان میرزا، با تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه برلین در آلمان شرقی که در ۱۹۲۵ میلادی فرقه جمهوری انقلابی ایران را تشکیل داده بودند، ارتباط یافت. او از این گروه که مهمترین افراد آن مرتضی علوی، تقی ارانی و احمد اسدی بودند، با عنوان کمونیستهای برلین نام برده است.
همکاری اسکندری با فرقه جمهوری انقلابی ایران سه سال طول کشید. وی در این مدت تعدادی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را به طرف این گروه جذب کرد تا جایی که اداره سرپرستی، ارتباط دانشجویان ایرانی را با او منع کرد. سرانجام هنگامی که عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه در اروپا بود، فرقه جمهوری بر ضد او و حکومت پهلوی اعلامیهای منتشر کرد که اسکندری آن را در فرانسه توزیع کرد؛ از این رو، به دستور تیمورتاش، کمک هزینه تحصیلی او قطع شد و اسکندری به سبب مشکلات مالی، نتوانست دوره دکتری را به پایان ببرد و در سال ۱۳۱۰ شمسی به ایران بازگشت.
وی پس از مدتی از دادگستری تقاضای پروانه وکالت کرد، اما به توصیه علیاکبر داور (وزیر دادگستری) به جای وکالت، کار در دادگستری را پذیرفت و در سال ۱۳۱۱ شمسی ابلاغ معاونت دادستانی تهران با کفالت رتبه ۹ برای او صادر شد. البته پس از مدتی به وکالت نیز پرداخت. چندی بعد دولت تصمیم گرفت عدهای را برای ادامه تحصیل به فرانسه بفرستد، اسکندری نیز متقاضی بود اما او را به سبب فعالیتهایش در اروپا نپذیرفتند و همین موضوع، سبب نخستین ارتباط مستقیم او با تقی ارانی شد که آغاز دوره جدیدی در زندگی اسکندری به شمار میآید. ارانی و اسکندری تصمیم به انتشار مجله دنیا گرفتند و سرانجام گروه سه نفره ارانی، اسکندری و بزرگ علوی به این مهم پرداختند. هر سه نفر نوشتههای خود را با نام مستعار امضا میکردند. نام مستعار اسکندری، «الف. جمشید» و بیشتر نوشتههایش در مجله دنیا، در مورد مسائل اقتصادی بود.
در این دوران بود که اسکندری در چندین باشگاه و انجمن عضویت یافت و مجمع فارغالتحصیلان فرانسه و انجمن حقوقدانان را تأسیس کرد. به ادعای وی، این کارها به توصیه کمینترن (کمونیزم بینالملل) و ارانی پیغامآور کمینترن بوده است.
پس از انتشار چهارده شماره از مجله دنیا، ارانی دستگیر و چند روز بعد، اسکندری در اردیبهشت ۱۳۱۶، به اتهام عضویت در فرقه کمونیستی دستگیر شد. وی در بازجویی نخست، تمام اتهامات را رد کرد و مدعی شد که از مخالفان کمونیسم است اما در بازجویی دوم برخی از اتهامات را پذیرفت. در ۲۴ آبان ۱۳۱۷ رأی دادگاه اعلام شد و براساس آن، ایرج اسکندری به سبب عضویت در فرقه اشتراکی در ایران طبق ماده یک قانون خرداد ۱۳۱۰، به پنج سال حبس مجرد محکوم شد و اتهام او مبنی بر تبلیغ مرام اشتراکی در دادگاه ثابت نشد. بدین ترتیب گروهی به زندان رفتند که به گروه پنجاه و سه نفر معروف شدند.
پس از کنارهگیری و سقوط رضاشاه یک فضای باز سیاسی در کشور ایجاد شد که در پی آن بسیاری از زندانیان و محکومین سیاسی دوره او از زندانها آزاد شدند و بسیاری از نشریات فعالیتهای خود را از سر گرفتند و نشریات بسیاری منتشر شد و فعالیتهای احزاب آغاز گردید. اسکندری نیز در ۲۸ شهریور ۱۳۲۰، پس از خروج اجباری رضاشاه از ایران از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی، تلاش زیادی برای آزادی دوستان زندانیاش کرد، تأسیس حزب توده نیز از مهمترین اهدافش بود. نخستین جلسه مؤسسان حزب توده علاوه بر ایرج اسکندری شامل سلیمان میرزا اسکندری، دکتر محمد بهرامی، رضا روستا، فریدون کشاورز، اردشیر آوانسیان، رضا رادمنش، احسان طبری، خلیل ملکی، ابراهیم محضری، نورالدین الموتی، عبدالحسین نوشین و چند نفر دیگر در ۷ مهر ۱۳۲۰ در منزل سلیمان میرزا اسکندری تشکیل شد و در پی آن، اسکندری به همراه جعفر پیشهوری و عبدالقدیر آزاد مأمور تهیه اساسنامه حزب شدند.
بر اساس آنچه به عنوان اساسنامه به تایید رسید، اصول اساسی و خط مشی حزب توده عبارت بود از:
۱. رسمی و قانونی باشد، چیزی که مخالف قانون اساسی و سلطنت مشروطه باشد دیده نشود.
۲. از عقیده مارکسیست و کمونیسم مبرا باشد.
۳. طرفدار سرسخت متفقین باشد و از موضع جهانی متفقین (شوروی، انگلیس، و امریکا) دفاع کند.
۴. در جذب شخصیتهای ملی (غیرکمونیستی) بکوشد.
۵. در کارخانههایی که برای متفقین کار میکنند (بویژه صنایع نفت جنوب و اسلحهسازی)، اتحادیه کارگری تشکیل ندهند.
علاوه بر اصول کلی حزب مواردی نیز به عنوان برنامههای کوتاه مدت یا به قول خود اعضا برنامههای موقت حزب مدنظر قرار گرفت که از آن جمله میتوان به «لزوم محو آثار دیکتاتوری رضاشاه، حراست از قانون اساسی، دفاع از آزادیهای مدنی و حقوق انسانی، حمایت از حقوق همه شهروندان بویژه حقوق تودهها، همیاری در مبارزه جهانی دموکراسی علیه وحشیگری فاشیسم» اشاره کرد.
این حزب پس از تدوین برنامه موقت مشغول سازماندهی شد و کار را از تهران آغاز کرد. اسکندری و دیگر رهبران توده در مهرماه ۱۳۲۱ برای برگزاری نخستین کنفرانس موقت خود در تهران آماده شدند. این حزب که مرام سوسیالیستی را دنبال میکرد پس از تدوین برنامه موقت خود مشغول سازماندهی شد و به فراخواندن همه شهروندان برای اتحاد علیه فاشیسم پرداخت و برای جذب تودهها بویژه کارگران، دهقانان، زنان و قشرهایی از طبقه متوسط مانند روشنفکران و خرده مالکان پیشهوران و کارمندان سطح متوسط، جهت همکاری پیشنهادهای ویژهای مطرح میکرد.
همان زمان عدهای به ترکیب مؤسسان حزب توده اعتراض کردند، زیرا تمام اعضا کمونیست نبودند و به نظر معترضان، این موجب دور شدن از هدف اصلی که تأسیس حزب کمونیست بود میشد. برای حل این مشکل، در کنار حزب یک «مرکز مخفی کمونیستی» ایجاد شد تا تمام امور را اداره کند و اسکندری عضو آن بود. از طرف دیگر، اسکندری چون هدف عمده را در آن زمان ایجاد جبههای ضد فاشیستی میدانست، به حضور افراد غیرکمونیست اعتراض نداشت. پس از تأسیس حزب، داشتن روزنامه بسیار ضروری بود؛ نخست روزنامه «سیاست» که صاحب امتیاز آن عباس اسکندری (دایی ایرج اسکندری) بود، به عنوان ارگان حزب منتشر شد، سپس همراه با مصطفی فاتح (از مدیران شرکت نفت ایران انگلیس) روزنامه مردم چاپ شد که هیات تحریریه پنج نفره، به ریاست اسکندری روزنامه را اداره میکرد. بعدها روزنامه «رهبر» چاپ شد که اسکندری صاحب امتیاز و سردبیر آن بود.
انتخابات مجلس چهاردهم، به سبب باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی کشور، از اهمیت خاصی برخوردار بود و هر گروه سیاسی سعی داشت تا در کانون قانونگذاری کشور سهمی از قدرت داشته باشد. حزب توده نیز که میکوشید چند کرسی در مجلس به خود اختصاص دهد، افرادی را از حوزه انتخابیه ساری روانه مجلس کرد. نامزدهای حزب توده بیشتر در شهرهایی که تحت نفوذ ارتش شوروی بودند رأی آوردند. این حزب در مجلس فراکسیونی هشت نفره تشکیل داد.
در مرداد ۱۳۲۵ احمد قوام، نخستوزیر، تصمیم گرفت برای نزدیکتر شدن به شوروی و حل برخی مشکلات خارجی و داخلی، سه مقام وزارت را در اختیار حزب توده قرار دهد؛ اسکندری وزیر بازرگانی و پیشه و هنر شد، این موضوع بحثها و گفتوگوهای زیادی در پی داشت، عدهای حضور در کابینه را که هم حزب توده و هم شوروی در ایجاد آن نقش داشتند اشتباهی بزرگ میدانستند و گروهی دیگر با شرکت حزب در حکومت موافق بودند، اما نه با حضور در کابینه قوام. اما به نظر اسکندری، این کار پیروزی بزرگ و تصمیم سیاسی درست و فرصتی بود تا حزب بسیاری از شعارهای خود را به مرحله عمل برساند. اسکندری در جریان کنگره دوم حزب که فروردین و اردیبهشت ۱۳۲۷ در تهران برگزار شد، شرکت در کابینه قوام را رفتاری کاملاً درست ارزیابی کرد؛ کنگرهای که قطعنامهای در موافقت با حضور در دولت در آن به تصویب رسید.
با این حال عمر حضور وزیران تودهای در دولت قوام بیش از دو ماه و نیم به طول نیانجامید و پس از شکست پیشهوری در آذربایجان، دیگر نخستوزیری نیاز به حضور آنان در کابینه ندید. پس از این، دولت فشار بر حزب توده را آغاز کرد و اسکندری متهم شد که در زمان انتخابات مجلس چهاردهم قصد داشته است با کمک شوروی، جمهوری طبرستان را تأسیس کند. مدتی بعد، اداره دادرسی ارتش او را به اقدام علیه امنیت کشور و تحریک مردم به اغتشاش و مقاومت مسلحانه در برابر مأموران دولت متهم کرد، اتهاماتی که به نظر اسکندری ساختگی بود. سرانجام اسکندری با کمک شوروی، مخفیانه از ایران خارج شد و به باکو رفت و از آنجا رهسپار پاریس شد. در سال ۱۹۴۸ میلادی اسکندری تحصیل را در فرانسه پی گرفت و دکترای خود را در رشته اقتصاد سیاسی دریافت کرد. پس از خروج از کابینه، رهبران درجه دوم حزب به رهبری خلیل ملکی از اسکندری و عدهای دیگر از رهبران حزب توده، به سبب پشتیبانی از قوام و دموکراتهای آذربایجان انتقاد کردند. منتقدان، آنان را مسئول رویدادهای ناگوار اخیر حزب میدانستند و خواهان اصلاحات بنیادی در حزب بودند. این موضوع نیز در خروج اسکندری از ایران بیتأثیر نبود. با وجود تمام انتقادها از رهبران پیشین حزب، در کنگره بعدی، ایرج اسکندری با اینکه در خارج از کشور بود، به عضویت کمیته مرکزی حزب توده برگزیده شد.
در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به جان محمدرضا شاه سوء قصد شد و در پی آن، دولت حکومت نظامی اعلام کرد. روایت رسمی این بود که یک فرد متعصب وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. پس از آن دولت حزب توده را منحل اعلام کرد. بعد از این اعلان، بسیاری از رهبران حزب توده دستگیر شدند، حزب به فعالیت مخفی روی آورد و بخشی دیگر از رهبران حزب نیز به اجبار به خارج از کشور رفتند. نورالدین کیانوری در خاطرات خود گفته که توسط یکی از اعضا در جریان قصد فخرایی برای ترور شاه قرار گرفته و ضمن پیگیری ماجرا سیاست حزب و نظر کمیته مرکزی مبنی بر مغایرت رسیدن به «اهداف انقلاب از راه ترور» را به او اعلام کرده است. چندی بعد عدهای از رهبران حزب توده که در خارج از کشور بودند، از جمله ایرج اسکندری، از طرف دادستانی فرماندار نظامی تهران احضار شدند، سرانجام اسکندری و سه نفر دیگر غیاباً به مرگ محوم شدند و این آغاز تبعیدی حدوداً سی ساله بود.
اسکندری به فرانسه رفت و در فدراسیون سندیکای جهانی مشغول به کار شد. پس از مدتی با لویی سایان که از شخصیتهای سرشناس جنبش سندیکای فرانسه بود اختلاف پیدا کرد و این موضوع باعث شد که از فرانسه به پراگ و سپس به شوروی برود. در آذرماه ۱۳۴۸، در پلنوم سیزدهم کمیته مرکزی حزب توده، رأی به برکناری رضا رادمنش از دبیرکلی حزب داده شد و هیات اجراییه، بنا بر پیشنهاد غلام یحیی دانشیان، ایرج اسکندری را به عنوان دبیر اول حزب انتخاب کرد و سرانجام در پلنوم چهاردهم که در دی ۱۳۴۹ برگزار شد، تصمیم هیات اجراییه تأیید و اسکندری برای هفت سال دبیرکل حزب توده شد. در ۲۳ دی ۱۳۵۷، در آستانه پیروزی انقلاب، اسکندری از دبیر اولی حزب برکنار شد و نورالدین کیانوری جای او را گرفت.
به عقیده اسکندری، هیچ گونه ایراد سیاسی و تشکیلاتی بر او وارد نبوده و این جابجایی، با اوضاع سیاسی ایران در آن روزگار و تغییر سیاست شوروی نسبت به ایران مربوط بوده است، زیرا سرعت تحولات ایران، شوروی را به این تحلیل کشانده بود که ممکن است امریکا در ایران دخالت آشکار بکند و شوروی باید خود را برای این مسئله آماده نماید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اسکندری به ایران آمد و در مصاحبهای جنجالی با مجله «تهران مصور» از برخی مواضع حزب توده و بعضی رفتارهای گذشته آن، انتقاد کرد. حزب توده به این مصاحبه اعتراض و سپس آن را انکار کرد و اسکندری مجبور به پس گرفتن سخنان خود شد و در نهایت تحت فشار حزب توده و به خصوص دبیر اول آن، نورالدین کیانوری، مجبور به خروج از ایران شد. وی در ۱۱ شهریور ۱۳۶۴ بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان ویژه رهبران کمونیستی در جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی درگذشت.
منابع
فرهنگ ناموران معاصر ایران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
فرصت بزرگ از دست رفته، انور خامهای، انتشارات اطلاعات
حزب توده، طلعت دهپهلوانی، پژوهشکده باقرالعلوم
ایرج اسکندری، عضو مؤسس حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی
http://tarikhirani.ir/fa/calendar/281/%DB%B1%DB%B1-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B1-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B4-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA
**********************
ايرج اسكندري، عضو مؤسس حزب توده

روز ۱۱ شهريور ۱۳۶۴ ايرج اسكندري عضو موسس حزب توده در سن ۷۷ سالگي درگذشت . او در 21 شهريور 1287 در تهران زاده شد. پدرش، يحيي ميرزا اسكندري، از شاهزادگان قاجاري مشروطهخواه بودكه پس از به توپ بسته شدن مجلس در 23 جماديالثاني 1326 و دستگيري مشروطهخواهان،مدتي در زندان باغشاه زنداني بود و اندكي پس از آزادي، به سبب تحمل سختيهاي محبس، درگذشت. عموي ايرج اسكندري، سليمانميرزا ، نيز از طرفداران مشروطه و از مؤسسان حزب دمكرات بود كه در 1300 ش حزب سوسياليست را تشكيل داد و در 1306 ش، كه رضاشاه حزب سوسياليست را منحل كرد، از سياست كناره گرفت. پدر بزرگ ايرج، محسن ميرزا كفيلالدوله، نيز از شاهزادگان تحصيل كردة قاجار بود. پرورش در چنين خانوادهاي خيلي زود اسكندري را به عرصة سياست كشاند. از سوي ديگر، اوضاع سياسي آن روز ايران (حوادث گيلان و خراسان و آذربايجان، پيروزي انقلاب اكتبر شوروي و متعاقب آن لغو قراردادهاي بين ايران و روسيه) اسكندري علاقهمند به سياست را دوستدار ماركسيسم ـ لنينيسم كرد، بدون آنكه از مباني آن آگاهي چنداني داشته باشد.
اسكندري نخست در مدرسة سپهر، سپس دردارالفنون و بعد در مدرسة علوم سياسي درس خواند و در بيست سالگي، بنا بر وصيت پدرش و به همت پدربزرگش،براي ادامة تحصيل به فرانسه رفت و در آنجا حقوق خواند. ارتباط با دانشجويي بلغاري به نام كيسيلوف، كه دانش خوب دربارة ماركسيسم داشت، موجب آشنايي بيشتر و علاقهمندي افزونتر اسكندري به ماركسيسم شد. وي به توصية عمويش، سليمان ميرزا،با تعدادي از دانشجويان ايراني دانشگاه برلين آلمان شرقي ـ كه در 1925 م فرقة جمهوري انقلابي ايران را تشكيل داده بودند ارتباط يافت. او از اين گروه :كه مهمترين افراد آن مرتضي علوي، تقي اراني و احمد اسدي بودند، با عنوان كمونيستهاي برلين نام برده است اين نامگذاري را اقدام آگاهانه و سياسي اسكندري براي تحريف ماهيت ايدئولوژيك اين جريان دانستهاند.
همكاري اسكندري با فرقة جمهوري انقلابي ايران سه سال طول كشيد. وي در اين مدت تعدادي از دانشجويان ايراني مقيم فرانسه را به طرف اين گروه جذب كرد تا جايي كه ادارة سرپرستي،ارتباط داشتن دانشجويان ايراني را با او منع كرد. سرانجام هنگامي كه عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار رضا شاه، در اروپا بود، فرقة جمهوري بر ضد او و حكومت پهلوي اعلاميهاي منتشر كرد كه اسكندري آن را در فرانسه توزيع نمود؛ از اين رو، به دستور تيمورتاش، كمك هزينة تحصيلي او قطع شد و اسكندري به سبب مشكلات مالي، نتوانست دورة دكتري را به پايان برد و در 1310 ش به ايران بازگشت.
وي پس از مدتي از دادگستري تقاضاي پروانة وكالت كرد، اما به توصية علياكبر داور (وزير دادگستري) به جاي وكالت،كار در دادگستري را پذيرفت و در 1311 ش ابلاغ معاونت دادستاني تهران با كفالت رتبة 9 براي او صادر شد. البته پس از مدتي به وكالت نيز پرداخت. چندي بعد دولت تصميم گرفت عدهاي را براي ادامة تحصيل به فرانسه بفرستد، اسكندري نيز متقاضي بود اما او را، به سبب فعاليتهايش در اروپا، نپذيرفتند و همين موضوع، سبب نخستين ارتباط مستقيم او با تقي اراني شد كه آغاز دورة جديدي در زندگي اسكندري به شمار ميآيد. اراني و اسكندري تصميم به انتشار مجلة دنيا گرفتند و سرانجام گروه سه نفرة اراني، اسكندري و بزرگعلوي به اين مهم پرداختند. هر سه نفر نوشتههاي خود را با نام مستعار امضا ميكردند. نام مستعار اسكندري، «الف. جمشيد» و بيشتر نوشتههايش در مجلة دنيا، در مورد مسائل اقتصادي بود.
اسكندري در چندين باشگاه و انجمن عضويت يافت و به تأسيس مجمع فارغالتحصيلان فرانسه و انجمن حقوقدانان پرداخت. به ادعاي وي، اين كارها به توصية كمينترن (كمونيزم بينالملل) و اراني پيغامآور كمينترن بوده است.
پس از انتشار چهارده شماره از مجلة دنيا، اراني دستگير و چند روز بعد، در ارديبهشت 1316، اسكندري به اين اتهام كه «داخل فرقة كمونيستي» است، دستگير شد. وي در بازجويي نخست، تمام اتهامات را رد كرد و مدعي شد كه از مخالفان كمونيسم است اما در بازجويي دوم برخي از اتهامات را پذيرفت. در 24 آبان 1317 رأي دادگاه اعلام شد و براساس آن، ايرج اسكندري به سبب عضويت در فرقه اشتراكي در ايران طبق مادة يك قانون خرداد 1310، به پنج سال حبس مجرد محكوم شد و اتهام او مبني بر تبليغ مرام اشتراكي در دادگاه ثابت نشد. بدين ترتيب گروهي به زندان رفتند كه به گروه پنجاه و سه نفر معروف شدند.
اسكندري در 28 شهريور 1320، 25 روز پس از خروج اجباري رضا شاه از ايران، از زندان آزاد شد. وي پس از آزادي، تلاش زيادي براي آزادي دوستان زندانياش كرد،تأسيس حزب توده نيز از مهمترين اهدافش بود. نخستين جلسة مؤسسان حزب در مهر 1320 تشكيل شد و در پي آن، اسكندري به همراه جعفر پيشهوري و عبدالقدير آزاد مأمور تهيه اساسنامه حزب شدند. عدهاي به تركيب مؤسسان حزب توده اعتراض كردند، زيرا تمام اعضا كمونيست نبودند و به نظر معترضان، اين موجب دور شدن از هدف اصلي ـكه تأسيس حزب كمونيست بود ـ ميشد. براي حل اين مشكل، در كنار حزب يك «مركز مخفي كمونيستي» ايجاد شد تا تمام امور را اداره كند و اسكندري عضو آن بود. از طرف ديگر، اسكندري چون هدف عمده را در آن زمان ايجاد جبههاي ضد فاشيستي ميدانست، به حضور افراد غير كمونيست اعتراض نداشت پس از تأسيس حزب، داشتن روزنامه بسيار ضروري بود؛ نخست روزنامة سياست كه صاحب امتياز آن عباس اسكندري (دايي ايرج اسكندري) بود، به عنوان ارگان حزب منتشر شد، سپس همراه با مصطفي فاتح (از مديران شركت نفت ايران ـ انگليس)، روزنامة مردم چاپ شد كه هيئت تحريريه پنج نفره، به رياست اسكندري، روزنامه را اداره ميكرد. بعدها روزنامة رهبر چاپ شد كه اسكندري صاحب امتياز و سردبير آن بود.
انتخابات مجلس چهاردهم، به سبب باز شدن نسبي فضاي سياسي و اجتماعي كشور، از اهميت خاصي برخوردار بود و هر گروه سياسي سعي داشت تا در كانون قانونگذاري كشور سهمي از قدرت داشته باشد. حزب توده نيز كه ميكوشيد چند كرسي در مجلس به خود اختصاص دهد، افرادي را از حوزة انتخابيه ساري روانه مجلس كرد. نامزدهاي حزب توده بيشتر در شهرهايي كه تحت نفوذ ارتش شوروي بودند رأي آوردند. اين حزب در مجلس فراكسيوني هشت نفره تشكيل داد. به عقيدة عدهاي، فراكسيون حزب توده نتوانست در مجلس كارنامة قابل قبولي به دست آورد اما به نظر اسكندري، عملكرد او همچنين سرپرستي هيئتي از شوراي متحدة مركزي كارگران و زحمتكشان را كه تحت نظارت حزب توده بود در همايش بينالمللي كار در پاريس بر عهده داشت.
در مرداد 1325 احمد قوام، نخستوزير، تصميم گرفت براي نزديكتر شدن به شوروي و حل برخي مشكلات خارجي و داخلي، سه مقام وزارت را در اختيار حزب توده قرار دهد؛ اسكندري وزير بازرگاني و پيشه و هنر شد. اين موضوع بحثها و گفتگوهاي زيادي در پي داشت؛ عدهاي حضور در كابينه را ـ كه هم حزب توده و هم شوروي در ايجاد آن نقش داشتند ـ اشتباهي بزرگ ميدانستند و گروهي ديگر با شركت حزب در حكومت موافق بودند، اما نه با حضور در كابينة قوام. اما به نظر اسكندري، اين كار، پيروزي بزرگ و تصميم سياسي درست و فرصتي بود تا حزب بسياري از شعارهاي خود را به مرحله عمل برساند. به گفته او، كه در كنگره دوم حزب (فرودين و ارديبهشت 1327) قطعنامهاي به تصويب رسيده كه شركت در كابينة قوام را رفتاري كاملاً درست ارزيابي كرده است عمر حضور وزيران تودهاي در دولت قوام حدود دو ماه و نيم بود و پس از شكست پيشهوري در آذربايجان، ديگر نخستوزيري نياز به حضور آنان در كابينه نداشت. پس از اين، دولت فشار بر حزب توده را آغاز كرد و اسكندري متهم شد كه درزمان انتخابات مجلس چهاردهم قصد داشته است با كمك شوروي، جمهوري طبرستان را تأسيس كند. مدتي بعد، ادارة دادرس ارتش او را به اقدام عليه امنيت كشور و تحريك مردم به اغتشاش و مقاومت مسلحانه در برابر مأموران دولت متهم كرد. اتهاماتي كه به نظر اسكندري ساختگي بود. سرانجام اسكندري با كمك شوروي، مخفيانه از ايران خارج شد و به باكو رفت و از آنجا رهسپار پاريس شد. در 1948 م. در فرانسه به تحصيل پرداخت و در آنجا دكتري خود را در رشتة اقتصاد سياسي گرفت . پس از خروج از كابينه، رهبران درجة دوم حزب به رهبري خليل ملكي از اسكندري و عدهاي ديگر از رهبران حزب توده، به سبب پشتيباني از قوام و دموكراتهاي آذربايجان، انتقاد كردند. منتقدان، آنان را مسئول رويدادهاي ناگوار اخير حزب ميدانستند و خواهان اصلاحات بنيادي در حزب بودند و اين موضوع نيز در خروج اسكندري از ايران بيتأثير نبود. با وجود تمام انتقادها از رهبران پيشين حزب، در دومين كنگرة حزب، ايرج اسكندري با اينكه در خارج از كشور بود،به عضويت كميتة مركزي حزب توده برگزيده شد.
در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران به جان محمدرضا شاه سوء قصد شد و در پي آن،دولت حكومت نظامي اعلام كرد و بسياري از رهبران حزب توده دستگير شدند و چندي بعد عدهاي از رهبران حزب توده كه در خارج از كشور بودند، از جمله ايرج اسكندري، از طرف دادستاني فرماندار نظامي تهران احضار شدند، سرانجام اسكندري و سه نفر ديگر غياباً به مرگ محوم شدند و اين آغاز تبعيدي حدوداً سيساله بود.
اسكندري در فرانسه در فدراسيون سنديكاي جهاني مشغول به كار شد. پس از مدتي با لويي سايان ـكه از شخصيتهاي سرشناس جنبش سنديكاي فرانسه بود ـ اختلاف پيدا كرد و اين موضوع باعث شد كه از فرانسه به پراگ و سپس به شوروي برود.
در آذر 1348، در پلنوم سيزدهم كميتة مركزي حزب توده، رأي به بركناري رضا رادمنش از دبيركلي حزب داده شد و هيئت اجرائيه، بنا بر پيشنهاد غلام يحيي دانشيان،ايرج اسكندري را دبير اول حزب كرد و سرانجام در پلنوم چهاردهم كه در دي 1349 برگزار شد، تصميم هيئت اجرائيه تأييد و اسكندري براي هفت سال دبير كل حزب توده شد. در 23 دي 1357، در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اسكندري از دبير اولي حزب بركنار شد و نورالدين كيانوري جاي او را گرفت.
به عقيدة اسكندري، هيچ گونه ايراد سياسي و تشكيلاتي بر او وارد نبوده و اين جابهجايي، با اوضاع سياسي ايران در آن روزگار و تغيير سياست شوروي نسبت به ايران، مربوط بوده است، زيرا سرعت تحولات ايران، شوروي را به اين تحليل كشانده بود كه ممكن است امريكا در ايران دخالت آشكار بكند و شوروي بايد خود را براي اين مسئله آماده نمايد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، اسكندري به ايران آمد و در مصاحبهاي جنجالي با مجله تهران مصور از برخي مواضع حزب توده و بعضي رفتارهاي گذشتة آن، انتقاد كرد. حزب توده به اين مصاحبه اعتراض،و سپس آن را انكار كرد و اسكندري مجبور به پس گرفتن سخنان خود شد و در نهايت تحت فشار حزب توده و به خصوص دبير اول آن، نورالدين كيانوري، مجبور به خروج از ايران شد. وي در 11 شهريور 1364 بر اثر بيماري سرطان در آلمان شرقي درگذشت.
فرهنگ ناموران معاصر ايران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي،ج 2
موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
http://ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=282
برچسبها: ايرج اسكندري, تقي اراني, شازده های قجری, سلیمان میرزا اسکندری
