رضا روستا
| |
---|---|
زادروز | ۱۲۸۰ خورشیدی روستای ویشکا، رشت |
درگذشت | بهمن ۱۳۴۵ خورشیدی ، آلمان شرقی |
ملیت | ایرانی |
پیشه | سیاستمدار |
نقشهای برجسته | عضویت کمیته مرکزی حزب توده ایران دبیرکل شورای مرکزی سندیکاهای متحده ایرانی عضو هیئت اجرائیه فدراسیون جهانی سندیکاها مسئول کارگران حزب توده در خارج از کشور |
حزب سیاسی | حزب توده ایران |
فرزندان | هما روستا (۱۳۲۵) |
رضا روستا (زاده ۱۲۸۰ خورشیدی ویشکا، رشت - درگذشته بهمن ۱۳۴۵ آلمان شرقی) سیاستمدار ایرانی بود.
دختر او هما روستا از بازیگران مطرح ایران است.
وی تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و مدتی بعد به کمونیستهای گیلان به رهبری حیدرخان عمو اوغلی ملحق شد. پس از سرکوبی جنبش جنگل به شوروی عزیمت کرد و تا ۱۳۰۳ مشغول گذراندن مدرسه حزبی بود تا این که در این سال به ایران برگشت. در ۱۳۰۹ در زمان رضا خان دستگیر و به اعدام و سپس به هشت سال زندان محکوم شد. در ۱۳۱۵ آزاد و در ۱۳۱۶ توسط پلیس رضاخان به همراه ۵۳ نفر دستگیر و سپس تا ۱۳۲۰ در ساوه زندانی بود. در ۱۳۲۶ به شوروی رفت و در همان سال به عضویت کمیته مرکزی حزب توده ایران انتخاب شد. سپس به برلین رفت و دبیرکل شورای مرکزی سندیکاهای متحده ایرانی وعضو هیئت اجرائیه فدراسیون جهانی سندیکاها شد. در ۱۳۲۸ به طور غیابی به اعدام محکوم شد. تا زمان مرگش در ۱۳۵۰ مسئول کارگران حزب توده در خارج از کشور بود.
حزب توده در بحران؛ نامهای از رضا روستا
سند زیر ترجمة نامه ایست که رضا روستا در فوریة ۱۹۶۲ میلادی/ بهمن ۱۳۴۰ خطاب به پناماریف، دبیر کمیتة مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نوشته و رونوشت آن را به والتر اولبریشت ، دبیر اول کمیتة مرکزی حزب واحد سوسیالیست آلمان نیز ارسال داشته است. ۱
این نامه در زمانی نوشته شد که حزب توده یکی از بحرانی ترین دوران حیات سیاسی خویش را می گذراند، زیرا به دنبال تلاشی سازمانهای حزب توده در ایران و ثبات نسبی رژیم شاه و نیز با تنگ تر شدن عرصة فعالیت این حزب در کشورهای سوسیالیستی به دلیل نزدیکی اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی به ایران، تضادهای درون حزبی تشدید یافته بود.
از سوئی دیگر حزب توده نیز از مشاجرات ایدئولوژیک میان احزاب کمونیست چین و شوروی در امان نماند؛ احمد قاسمی به همراهی دکتر غلامحسین فروتن از اعضای کمیتة اجرائی، از خط مشی حزب کمونیست چین جانبداری می کردند و دیری نپایید که بخش گسترده ای از فعالین سیاسی چپ و دانشجویان ایرانی در اروپای غربی که در کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی گرد آمده بودند، از حزب توده روی برتافتند و به مائوئیسم و رادیکالیسم روی آوردند.
موقعیت دکتر رادمنش در مقام دبیر اولی حزب تودة ایران به دنبال ناکامیهای تشکیلاتی در ایران و خاصه پس از دستگیری برادران یزدی۲ در جمهوری دمکراتیک آلمان به اتهام عملیات جاسوسی برای ساواک و سیل انتقادات کادرهای حزبی سخت به مخاطره افتاده بود.
رضا روستا در این سند مسائل را آنگونه که خود می دید، بیان می کند. فضای تهدید، پرونده سازی های شگفت آور و خصومت های شخصی که در این سند نیز به وضوح رخ می نمایند بر زندگی مهاجرین توده ای سایه افکنده بود.
رضا روستا۳ از کمونیستهای قدیمی، عضو حزب کمونیست ایران و از مسئولین درجة اول سازمان جوانان حزب بود که از سوی حزب برای تحصیل به مدرسة حزبی کوتو (آموزشگاه کمونیستی برای مردم خاور) اعزام شد و پس از اتمام دورهای دوساله در آن مدرسه به ایران برگشت؛ در این جا او دستگیر و زندانی شد. در زندان با گروه یوسف افتخاری که گویا تمایلات تروتسکیستی داشت، رفتاری کین جویانهای داشت. او پس از ۱۷ شهریور ۱۳۲۰ از تبعید گاه خویش در ساوه به تهران بر گشت و در رهبری حزب نو بنیاد تودة ایران جای گرفت.
او در خارج از زندان، و این بار در رأس «شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران» از قدرت بسیاری برخوردار بود و در ادارة این سازمان رویهای آمرانه داشت. مخالفین خود در باشگاه شورای متحده را زندانی می کرد و بی پروا به اذیت و آزار آنها می پرداخت۴.
روستا نیز پس از شکست فرقة دمکرات آذربایجان و تنگ شدن عرصة فعالیت از کشور خارج شد و در ابتداء به اتحاد جماهیر شوروی پناه برد. او دیرتر از دیگر افراد رهبری حزب به جمهوری دمکراتیک آلمان مهاجرت کرد و بر خلاف دیگران که در شهر لایپزیک زندگی میکردند، در برلین سکونت گزید. مسئولین اتحادیة سندیکاهای آزاد آلمان [FDGB] از روستا به عنوان رهبر شورای متحده استقبال کردند. به او آپارتمان بزرگی دادند و نیز محلی برای ادارة فعالیت کارگری حزب، اتومبیلی و رانندهای در اختیار او گذاشتند.
روستا تا آخرین لحظة زندگی در روز نوزدهم فوریة ۱۹۶۸/ ۳۰ بهمن۱۳۴۷، عنوان رئیس شورای متحده را یدک میکشید. با همکاران محدود خود برای اعضای فراری شورای متحدة کارگری وسائل آسایش در کشورهای سوسیالیستی را فراهم میکرد و در شرکت دادن برخی از اعضای شورای متحده در مراکز آموزشی احزاب برادر کوشا بود.
روستا در تمامی سالهای مهاجرت عضو کمیتة مرکزی حزب تودة ایران باقی ماند ولی هرگز نه به ردة دبیران کمیتة مرکزی راه یافت و نه به عضویت کمیتة اجرائی در آمد.
در مراسم خاکسپاری روستا در کنار مهاجرین تودهای و جمعی از شخصیتهای حزبی و سندیکائی، هربرت وارنکه، دبیرکل اتحادیة سندیکاهای آزاد آلمان و عضو دفتر سیاسی حزب واحد سوسیالیست آلمان نیز شرکت داشت.
* * *
به دبیر اول حزب واحد سوسیالیست آلمان رفیق والتر اولبریشت
رفیق والتر البریشت عزیز!
فتوکپی نامة محرمانه ای را که خطاب به کمیتة مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نوشته ام، برایتان ارسال میدارم.
با درودهای کمونیستی
رضا روستا
نهم فوریة ۱۹۶۲
روستا عضو کمیتة مرکزی و نمایندة سندیکاهای ایران نزد [؟] می باشد
به دبیر کمیتة مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی رفیق پناماریف
مطالب زیرین را در تکمیل مذاکراتم با نماینده گان شما در مسکو با رفقا میلووانف و سمیننکو، بیان می دارم:
حزب ما [حزب تودة ایران] هم اکنون با بحران عمیقی مواجه است. تجارب بیش از پنج سال فعالیت کمیتة اجرائی نشان دادهاند که چه کمیتة اجرائی و چه کمیتة مرکزی (که هم اکنون بیش از دوازده سال در مهاجرت بسر میبرند) در نتیجة اشتباهات مکرر، خیانت و جدائیشان از خلق نه تنها قادر به رهبری حزب و جنبش انقلابی طبقة کارگر، یعنی سازمان حزبی در ایران، نمیباشند، بلکه خود سدی در راه پیشرفت جنبش نیز هستند (بجز فعالیت تبلیغاتی در اروپا).
کمیتة اجرائی [حزب] ما هم اکنون در جستجوی مقصران است و هر کس، دیگری را مقصر میشمارد. به باور من کل کمیتة اجرائی در تمامی مشکلات مقصر است.
دلایل:
۱. فعالیت سازمانی کافی و رضایت بخش نیست.
۲. پلیس ایران [ساواک] جاسوسان و عوامل مختلفی را در کمیتة اجرائی رسوخ داده است، بطور مثال برادران یزدی (حسین و فریدون)، [مهندس] گوهریان و همسرش و دیگران.
۳. عدم اقتدار [رهبری حزب] در میان اعضای حزب.
۴. رفقای ما تنها در صدد زندگی راحت، حفظ عنوان و موفقیت شغلی خویش اند.
۵. نفوذ زیانبخش برخی از زنان بر کمیتة اجرائی ما و کلاً نبود روح انقلابی.
در مورد حسین یزدی جاسوس باید گفت که دکتر رادمنش مقصر اصلی است. او [دکتر راد منش] تحت تأثیر همسرش مهین (دختر عموی حسین یزدی) پس از آنکه حسین در ماه سپتامبر سال گذشته دست به سرقت پول کارگران از خانة من زده بود، در حالی که برآشفته بود از او دفاع می کرد. من به پلیس جمهوری دمکراتیک آلمان شکایت بردم و این امر را به اطلاع رادمنش رساندم. رادمنش در پاسخ گفت: «حسین انسانی صادق و وفادار است و ما به وی اطمینان داریم. تو با چه حقی از حسین به پلیس شکایت بردی؟ از کجا که همسر و یا خودت دست به این سرقت نزده اید و حال به حسین ما تهمت میزنی؟». من از این پاسخ سخت منقلب شدم.
در مورد حسین یزدی جدا از این امر، تمامی کمیتة اجرائی مقصر است، چرا که وی برابر تصمیم کمیتة اجرائی در ابتداء در فرستندة مخفی۵ ما فعالیت میکرد و بعدها رابط میان کمیسیون تشکیلاتی کمیتة اجرائی برای ایران وغرب [اروپای غربی] بود. من نیز (بر مبنای اعتماد کمیتة اجرائی به وی) دچار اشتباه شدم و در سال گذشته حسین را به عنوان مترجم و راننده استخدام کردم. اما پس از هفت ماه به صداقت وی مظنون شدم و او را در سپتامبر ۱۹۶۱ اخراج کردم.
گوهریان و همسرش نیز که در سال گذشته پیرو تصمیم حزب ما (کمیتة اجرائی) ظاهرأ جهت فعالیت حزبی به عراق اعزام شدند متهم به خیانتاند. آنها در بغداد با سفارت ایران تماس بر قرار کردند و سپس به ایران مراجعت کردند و هم اکنون با پلیس ایران همکاری میکنند. گوهریان وهمسرش رفقای زیادی، ازجمله گروهی از رفقای آذربایجانی و کرد را، به پلیس معرفی کردند. بسیاری از آنان به اعدام محکوم شدند. پنج تن از آنان تا کنون اعدام شده اند. دکتر کیانوری و همسرش مریم فیروز در رخنة این جاسوسان، گوهریان و همسرش ، [در حزب] مقصر بودند، چرا که آنها از دوستان هم بودند. کیانوری، هر چند که از ماهیت و اهداف آنها به خوبی آگاه بود، آنها را برای فعالیت حزبی در عراق پیشنهاد کرد. حسن نظری (یکی از شرکت کنندگان پلنوم چهارم حزبی در مسکو که به بغداد نیزاعزام شد) این امر را یکی از اشتباهات سنگین آنها میداند. به گمان من در این مورد نیز تمامی کمیتة اجرائی مقصراند، چه آنها پیرو تصمیم کمیتة اجرائی به بغداد اعزام شدند.
رفیق رادمنش، به گمان من از رهبری حزب سخت ناتوان است؛ این امر در مورد رفقا اسکندری و احسان طبری نیز صادق است. رفیق اسکندری تقریبأ تمامی عمر خویش را در اروپا بسر برده و همیشه خود را به آن محیط وفق داده است. در زمان وزارتش در کابینة قوام السلطنه ،به زیان منافع اتحاد جماهیر شوروی عمل می کرد (از جمله در مورد قراردادهای بازرگانی و حمل ونقل هوائی). ۶ قاسمی، عضو پیشین کمیتة اجرائی و سردبیر روزنامة مردم مبارزة آشکاری را علیه رفیق خروشچف، این لنینیست واقعی، به پیش میبرد و از خط رفقای چینی مبنی بر کیش شخصیت جانبداری میکند. اما رهبران ما در این باره سخنی بر زبان نمیآورند، شاید خود نیز با وی همداستانند.
دکتر رادمنش، اسکندری و طبری تنها توانائی آن را دارند که در داخل اردوگاه سوسیالیست زیر یک رهبریت قدرتمند حزبی فعالیت ترویجی- تبلیغی بکنند و نه بیشتر، چرا که آنها ترسو، فاقد ابتکار، ناهوشیار و خرده بورژوا میباشند. در مورد کیانوری [باید گفت] که وی پرکار و جسور است [ولی] به نظرم ترسو نیست. ولی اشکال او بلانکیست بودن و فردگرائی اش است؛ مضافأ اینکه او برادر زن کامبخش [نیز] هست. کیانوری در پلنوم چهارم [حزب توده] کوشش کرد که شوهر خواهرش را نه تنها به عضویت کمیتة اجرائی در آورد، بلکه حتی به مقام دبیری [کمیتة مرکزی حزب توده] منصوب کند، هر چند که او آگاه بود که کامبخش دهها کمونیست را لو داده است. به اعتبار کوششهای او [کیانوری] بود که کامبخش به دبیری حزب ما رسید. این امر ننگی برای حزب است. دکتر ارانی در زندان خیانت کامبخش را دقیقأ به من گزارش داد.
دومین ضعف کیانوری و همچنین دکتر رادمنش آن است که هردو زیر نفوذ همسرانشان بانو رادمنش و بانو مریم فیروز، می باشند. او (مریم فیروز) دختر یکی از عموهای شاه سابق، بزرگترین فئودال و مرتجع ایران است. برادران و خواهران مریم فیروز جاسوسان امپریالیستهای انگلو-آمریکائی اند واز حامیان ارتجاع می باشند.
سومین ضعف دکتر کیانوری برخورد ماکیاولیستی وی در مبارزة حزبی است. حسن نظری کیانوری را متهم به شرکت در خیانت به مهندس شرمینی، رهبر سازمان جوانان، و همچنین گالوست زاخاریان، یکی از بهترین رفقای حزبی میکند. رفیق حسن نظری که با کادرهای ایرانی در رابطه است، در دستگاه کمیتة اجرائی فعالیت می کند. او قصد دارد که [این مسائل را] دقیقتر برای شما بنویسد. از این گذشته، دکتر کیانوری۷ هیچگاه در زندان نبوده و از محک آزمایش سر بلند بیرون نیامده است.
ما می دانیم که او در طول جنگ در آلمان تحصیل می کرد و طرفدار رژیم هیتلر بود. اما [صمد] زرندی، این توطئه گر بدنام که بعدها پشیمان شد و هم اکنون در باکو به سر میبرد، تعریف کرد: «من مأموریت یافتم که کیانوری را دستگیر کنم، ولی آنگاه که به شجاعتش پی بردم، متأثر شده و از دستگیری وی صرفنظر کردم. از اینرو از تعقیب او دست کشیدم».
اگر در رابطه با مسائل سیاسی به وی [کیانوری] اعتماد کنید، می توان با او همکاری کرد. دیگر اعضای [کمیتة اجرائی] به جز دانشیان ضعیف هستند، حتی دکتر فروتن علاوه بر ناتوانی اش، معلول نیزهست واز هیچ تجربه ای بر خوردار نیست.۸ او در گذشته از دوستان خلیل ملکی بود و همراه قاسمی، کیانوری و طبری علیه حزب فعالیت میکردند.
چه باید کرد ؟
به باور من فراخواندن پلنومی عادی بی معنی است، چرا که کمیتة مرکزی ما از ترکیب نامناسبی بر خوردار است و از اعتبار حزب باز بیشتر کاسته می شود. در رهبری حزب باید تغییرات اساسی انجام پذیرند.
به نظر من رهبری کنونی حزب مرکب از کمیتة مرکزی و کمیتة اجرائی حزب باید منحل و رهبری نوینی مرکب از پنج عضو و دو نامزد انتخاب گردند. مرکزیت [حزب] باید پس از شش ماه به ایران و یا به جوار ایران انتقال یابد. باید کمیسیون یا دفتری جهت فعالیت در میان مهاجرین تشکیل گردد که در عین حال نیز هدایت برنامة رادیوئی و انتشارات را به عهده گیرد. این کمیتة [کمیسیون] موقتی باید مصوبات پیشین کمیتة اجرائی راجع به عضوگیری توده ای در میان مهاجرین و دیگر [مصوبات] را لغو کند.
تأیید برنامه و اساسنامة حزب
نظر به اشتباهات حزب، باید خطاب به خلق ایران فراخوان نوشت و در عین حال نامی واحد برای حزب ما اعلام کرد: حزب تودة ایران یا حزب دمکراتیک خلق ایران یا حزب کمونیست ایران. تجدید انضباط حزبی، اعزام کادرها جهت فعالیت به ایران، روشن کردن اینکه چه کسی عضو حزب است و قس علیهذا. فعالیت سازمانی را باید بی درنگ آغاز کرد. خلق ما بطور عینی حاضر به نبرد علیه امپریالیسم و ارتجاع ایران می باشد اما از نبود عامل ذهنی یعنی از حزبی با تشکیلات محکم رنجور است. این کمیتة موقت موظف است که امسال سومین کنگرة حزبی را فراخواند و بطور عادی ارگانهای خویش را انتخاب کند.
جهت تدارک انتخاب این کمیتة موقت باید کنفرانسهای محدود و غیر علنیای با شرکت بیست و پنج تن از رفقای قابل اطمینان وانقلابی از آذربایجان [آذربایجان اتحاد جماهیر شوروی] ، دوشنبه، مسکو و در صورت امکان از دیگر کشورهای دمکراتیک خلقی دیگر و حتی یک تا دو تن از غرب سازماندهی گردد. این کنفرانس فوقالعاده را می توان با یک یا دوتن از اعضای کمیتة مرکزی حزب ما از جمله من فراخواند، چراکه رفقای حزبی مرا به عنوان یکی از مؤسسین حزب تودة ایران میشناسند. تنی چند از اعضای کمیتة اجرائی حزب از جمله دکتر راد منش را میتوان به کنفرانس دعوت کرد. دبیران [کمیتة مرکزی] موقتأ ضروری نیستند. پنج نفری [منتخب] باید به طور دستجمعی فعالیت کرده واز میان خویش سه تن را برای کار جاری حزبی برگزینند.
انتخابات ارگانهای موقت حزبی باید بسیار محرمانه و تحت نظارت و پشتیبانی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی انجام پذیرند. به باور من رهبری نوین حزب باید تحت هدایت و نظارت پنهانی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی فعالیت کند. بسیار مطلوب خواهد بود، چنانچه در رهبری نوین دو کارگر آذربایجانی، یکی از افسران جوانتر و دوتن از کادرهای قدیمی برگزیده شوند. نامزدها همچنین باید از انقلابیون آزموده باشند. من پس از دقت و بررسی لازم، موقتأ نام تنی چند از نامزدها را که برای رهبری نوین مناسب می بینم، ذکر میکنم: حسن نظری و یوسف لنکرانی؛ از آذربایجان دانشیان، [تقی] شاهین [آبراهیموف]، پیشنمازی و بسیاری دیگر.
جهت تدارک این برنامه کمک شما ضروری است. من بطور مثال آمادگی خود را اعلام میکنم تا به آذربایجان، دوشنبه و دیگر حوزهها سفر کرده و رفقای حزبی را قانع کنم که چرا فراخوان کنفرانس فوقالعاده حزبی و تغییر رهبری حزب ضروری است و [چرا باید] پس از توضیح کنفرانسی غیرعلنی (با شرکت قریب ۲۵ تن) فراخواند. این کنفرانس را میتوان در یکی از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی، بطور مثال در تاشکند یا در جمهوری دمکراتیک بلغارستان یا در مجارستان، در جائی که از تجمع کمتر ایرانیها برخوردار است، برگزار کرد.
با درودهای کمونیستی
رضا روستا
برلین هشتم فوریة ۱۹۶۲
یادداشتها:
۱- Bundesarchiv DY ۳۰/۳۰۳۶ SAPMO
۲- حسین و فریدون یزدی، فرزندان دکتر مرتضی یزدی یکی از اعضای ۵۳ نفر و از سران حزب توده اند. آنها به جرم همکاری با ساواک دستگیر و به حبسهای طویل المدتی در جمهوری دمکراتیک آلمان محکوم شدند. تلاشهای رژیم شاه برای آزادی این دو برادر سالها بی نتیجه ماند. پس از ایجاد روابط دیپلماتیک میان ایران و جمهوری دمکراتیک آلمان در سال ۱۹۷۲ میلادی این دو برادر نیز از زندان آزاد شدند.
۳- برای جلوگیری از اطناب کلام زندگی و فعالیت سیاسی روستا را به اختصار بیان می داریم و خوانندگان را به خاطرات سیاسی ایرج اسکندری، احسان طبری و اردشیر آوانسیان رجوع می دهیم.
۴- احسان طبری، کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، ۱۳۶۷، ص ۵۳
۵- حزب تودة ایران نیز در نیمة دوم دهة پنجاه میلادی همانند بسیاری از احزاب کمونیست در رادیو بین الملل (Radio Berlin International) در برلین، پایتخت جمهوری دمکراتیک آلمان برنامه ای به زبان فارسی داشت (رادیوی پیک ایران) که با مسئولیت احسان طبری و با همکاری داود نوروزی، منوچهر بهزادی، پرویز خلعتبری، هوشنگ گرمان و حسین یزدی اداره میشد. دو لت ایران از برنامه های این رادیو سخت ناخوشنود بود. علی اصغرحکمت، وزیر امور خارجة وقت ایران، در مقابل سفیر اتحاد جماهیر شوروی در تهران از «فعالیت تبلیغی شورش انگیزانه ای که چندی است از خاک جمهوری دمکراتیک آلمان علیه ایران انجام می گیرد»، گله کرد و ناخشنودی دولت متبوع خویش را از «برنامه های رادیوئی ضد ایرانی» ابراز داشت.
بسیاری را گمان بر این است که توقف برنامه های فارسی این فرستنده و انتقال آن به صوفیه، پایتخت بلغارستان، به دلیل عدم امکانات تکنیکی این فرستنده بوده است. به نظر میرسد که پیگیری دولت ایران از سوئی و تلاشهای دولت جمهوری دمکراتیک آلمان در نزدیکی و ایجاد رابطه با ایران از سوئی دیگر که در مسکو و با میانجیگری شورویها انجام میپذیرفت، در توقف این برنامة رادیوئی بی تأثیر نبوده است.
۶- ایرج اسکندری که در کابینة قوام وزیر پیشه و هنر و بازرگانی بود اعطای جواز صدور چهل هزار تن برنج به شوروی ها را مشروط به ورود چهل هزار تن قند از شوروی کرد و از خواستة شورویها مبنی بر در اختیار گذاشتن فرودگاههائی در شمال ایران برای هواپیماهای مسافربری امتناع ورزید. ـ خاطرات سیاسی ایرج اسکندریـ بخش سوم، به اهتمام: بابک امیر خسروی و فریدون آذرنور، ۱۳۶۷، صفحات ۶۴ -۵۸
۷- دکتر نورالدین کیانوری در جریان سوء قصد به شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، همراه با عده ای از رهبران حزب توده دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او تا ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در زندان بسر برد و سرانجام با کمک سازمان افسری حزب توده از زندان گریخت. ـ خاطرات نورالدین کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ۱۳۷۱، صفحات ۱۹۳ - ۱۸۳
۸- دکتر غلامحسین فروتن از فعالین و اعضاء برجسته و سخت کوش حزب توده بود و تا مقطع انشعاب از حزب در سال ۱۹۶۳میلادی عضو کمیتة اجرائی و مسئول دنیا، نشریة سیاسی و تئوریک کمیتة مرکزی حزب تودة ایران بود. اشارة روستا در اینجا به ضعف بینائی دکتر فروتن است. خود او در خاطراتتش در این باره می نویسد «...یکسال بعد مجبور شدم به خدمت وظیفه بروم. با اینکه چشمانم فوق العاده نزدیک بین بود و موقع شب نیز بکلی نابینا بودم» - دکتر فروتن، حزب توده در مهاجرت، ۱۳۷۲، ص ۳۲۰.
*******
محل نشر : تهران
رده دیویی : ۹۵۵.۰۸۲۴
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۶۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
شماره مجلد : ۵
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۷۹۸-۱۴-۰
کتاب پنجم از مجموعه 'چپ به روایت اسناد ساواک 'شامل اسنادی از 'رضا روستا', یکی از فعالان جنبش چپ و یکی از رهبران جنبش کارگری و از روسای سندیکای کارگری حزب توده است .در ابتدای کتاب خلاصهای از جریان تاریخی چپ و فعالیتهای حزب توده و سایر تشکلهای وابسته به آن, همچنین زندگینامه و شرح سرگذشت رضا روستا آمده است .آن گاه تصاویر اصل اسناد در کنار متن حروفچینی شده آنها با ذکر موضوع و تاریخ برای هر سند چاپ شده است .برای بسیاری از اسناد توضیحاتی به صورت زیرنویس درباره اسامی و حوادث مندرج در اسناد, درج شده است .اسناد به ترتیب تاریخی از سال 1323تا 1355 تنظیم شده است, هر چند فعالیت روستا در حزب کمونیست به سالهای قبل از آن باز میگردد ;اما ساواک بسیار دیرتر شکل گرفت ;بنابراین اسناد آن دوران متاخر زندگی و فعالیتهای روستا را در بر میگیرد .در پایان نمایه اسامی و تصویر اسنادی که در زیرنویسها به آن اشاره شده, چاپ شده است . گفتنی است رضا روستا در سال 1280ش در قریه ویشکا از توابع رشت, در خانوادهای رعیت به دنیا آمد .در نوجوانی به نهضت جنگل پیوست و با حیدرخان 'عمواوغلی 'آشنا شد .پس از شکست نهضت جنگل ( 1301ش) به شوروی رفت .یک سال بعد به ایران بازگشت .او از قدیمیترین اعضا حزب کمونیست ایران بود .در سال 1302با حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندری همکاری کرد .یک بار در موج اول دستگیری فعالان کمونیستی (9ـ1308) دستگیر و زندانی شد .در سال 1313وارد حزب سوسیال دموکرات شد .بار دیگر در سال 1316همراه گروه پنجاه و سه نفر دستگیر شد .تا سال 1320چند بار دیگر دستگیر و زندانی شد .در این سال همراه گروهی دیگر, در تاسیس حزب توده حضور داشت .او از موسسین و رهبران اصلی اتحادیه کارگران و زحمتکشان بود .نیز دبیرکل شورای متحده مرکزی کارگران ایران (وابسته به حزب توده) و عضو سندیکای جهانی کارگران (وابسته به سندیکای جهانی کمونیستها) و عضو کمیته مرکزی حزب توده بود .پس از ترور شاه در سال 1327که فعالیت حزب توده غیر قانونی اعلام شد, به شوروی گریخت و تا آخر عمر را در کشورهای کمونیستی نظیر شوروی, چین و آلمان شرقی سپری کرد .روستا سرانجام در بهمن 1346به علت بیماری کلیوی و غلظت خون در برلن شرقی درگذشت .
برچسبها: هما روستا, رضا روستا, رضاخان, نورالدین کیانوری