بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

 

مریم حیدرزاده دلم میخواد بدونی 300x177 دکلمه ی دلم میخواد بدونی از مریم حیدرزاده

مریم حیدرزاده
زمینهٔ کاری

ادبیات ٬ هنر

زادروز

۲۹ آبان ۱۳۵۶تهران

ملیت

ایرانی

محل زندگی

تهران

پیشه

شاعر ، ترانه‌سرا ٬ نویسنده ، نقاش

مریم حیدرزاده متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶ نقاش ٬ نویسنده ٬ شاعر و ترانه‌سرای ایرانی است. 

زندگی

حیدرزاده که بینایی خود را بر اثر چند عمل جراحی در کودکی از دست داد، در اواخر دههٔ ۷۰ با نوشتن شعرهایی به سبک محاوره‌ای و با به‌کارگیری کلمات ساده و روان شهرت یافت. بسیاری از خوانندگان مانند علیرضا عصار در داخل ایران و همچنین خوانندگان فارسی زبان در بیرون از ایران از ترانه‌های او در آهنگ‌هایشان استفاده‌کرده‌اند. مریم حیدرزاده دانش‌آموخته حقوق قضایی از دانشگاه تهران است. پدر او بازنشسته ارتش و مادر او هم کارمند بود ولی به خاطر نگهداری از وی مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد. مریم حیدرزاده ساکن سعادت‌آباد تهران است.

مریم به ورزش فوتبال علاقه دارد و یک پرسپولیسی متعصب و دو آتشه میباشد .

اثار

خواننده

نام ترانه ترانه سرا اهنگساز تنظیم

مهستی

از خدا خواسته

مریم حیدرزاده

شادمهر عقیلی

شادمهر عقیلی

داریوش اقبالی

وعد ما لب دریا

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

هنگامه

نقاشی

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

هنگامه

برای دیدن تو

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

هنگامه

اجازه

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

هنگامه

یا تو یا هیچ کس دیگه

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

هنگامه

دعا

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

مهرداد آسمانی

تخت جمشید

مریم حیدرزاده

مهرداد آسمانی

برایان وی

کامران و هومن

بهترینی

مریم حیدرزاده

کامران و هومن

پیام شمس

کامران و هومن

اگه دنیا دست من بود

مریم حیدرزاده

کامران و هومن

پیام شمس

کامران و هومن

فرشته نجات

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

کامران و هومن

وقتی کسی رو دوست داری

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

کامران و هومن

مال تو

مریم حیدرزاده

پیام شمس

پیام شمس

کامران و هومن

حسودی

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

فرهاد زند

کامران و هومن

خالی

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

کامران و هومن با (ابی)

مگه فرشته هم بده

مریم حیدرزاده

رامین زمانی

رامین زمانی

علیرضا عصار

 

مریم حیدرزاده

علیرضا عصار

 

مجتبی کبیری

ساز مخالف

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

بی تو هرگز

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

دویدم

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

منو ببخش

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

التماس مخملی

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

دلخوشی

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

دروغ ساده

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

مجتبی کبیری

بی قراری

مریم حیدرزاده

پدرام کشتکار

پدرام کشتکار

محسن چاوشی

نفرین

مریم حیدرزاده

محسن چاوشی

محسن چاوشی

محسن چاوشی

راه دشوار

مریم حیدرزاده

محسن چاوشی

محسن چاوشی

محسن چاوشی

غریب مادر

مریم حیدرزاده

محسن چاوشی

محسن چاوشی

یک نمونه از کارها :

نامه بی جواب

سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی

 آره بازم منم همون دیونه همیشگی


فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت


حال منو اگه بخوای رنگ گلای قالیه

 جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه


دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون


فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم

 حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم


رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی


نمی دونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت

برای مهربونیات ، نوازشات ، بوسیدنت


به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته ؟

یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته ؟


من میدونم همین روزا عشق من از یادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت می میره


روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی؟

بیشتر از این منو نذار تو غصه و دلواپسی


یه وقت منو گم می کنی تو دود این شهر غریب

یه سرزمین غربته با صدتا نیرنگ و فریب


فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه

غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه


چادر شب لطیفت تو از روت شبا پس نزنی

تنگ بلور آب تو یه وقت نا غافل نشکنی


اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردمت دست خدایه مهربون


راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم

رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم


از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره


غصه نخور تا تو بیای حال منم اینجوریه

سرفه های مکررم ماله هوای دوریه


گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه

مثه یه بچه که باره اوله میره مدرسه


تو از خودت برام بگو، بدونه من خوش میگذره؟

دلت مخواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره ؟


از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون

همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون


یادت میاد گریه هامو ریختم کناره پنجره؟

داد کشیدم ترو خدا نامه بده یادت نره


یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم

تو رفتی و من تا حالا کناره در منتظرم


امروز دیدم دیگه داری منو فراموش می کنی

فانوسه آرزوهامونو داری خاموش می کنی


گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست

با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست


عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه


تنها دلیل زندگی با یه غمی دوستت دارم

داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی میارم


وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر؟

مگه نگفتم چشمات و از چشم من هیچوقت نگیر؟


حرف من و به دل نگیر همش ماله غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیایه عجیبیه


زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه

دیوار خونمون پر از سایه غصه و غمه


تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه

مگه نگفتی همه جا مال منی تا همیشه؟


دلم واست شور میزنه این دل و بی خبر نذار

تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار


فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم

به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم


اگه بخوام برات بگم شاید بشه صدتا کتاب

که هر صفحش قصه چندتا درده و چندتا عذاب


می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

 نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن


یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره

مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

گفتگوبا مریم حیدر زاده :

زندگينامه مريم حيدر زاده
من متولد ٢٩ آبان ١٣۵۶هستم. متولد و ساکن تهران هستم. من از هشت سالگی شعر را شروع کردم .من تقريباً سه سال و نيم سن داشتم که عمل آب مرواريد روی چشمم انجام شد . سه نظر راجع به اين عمل وجود داره . يک سری از پزشک ها معتقد هستند که دستگاه های بيمارستان عفونی بوده و عصب چشم راست من از بين رفته و چشم چپ هم ضعيف شده . يک سری هم اين اشتباه رو می گذارند به حساب ناشی بودن و سهل انگاری پزشک . به هر حال من می گذارم به حساب يک کليد طلايی که در تقدير انسان وقتی نهفته باشه تمام اتفاقاتی که ميافته به نظر من بهانه هست . البته من خيلی از تصويرها رو يادمه .يک عروسک دارم که مال دو سالگ يم هست به اسم " نينا " که کاملاً اون رو يادمه و يک پلنگ صورتی ... و عينک ذره بينی که خوشخبتانه ديگه نمی زنم! و رنگها رو هم بخصوص يادم مياد مخصوصأ رنگ سرخ . من هميشه دسته گلهای عروس ها رو خراب می کردم و گل سرخ ها رو هميشه می چيدم ! بيشترين گل ها رو هم از دسته گل عروسی خالم چيدم که همين جا ازشون معذرت خواهی می کنم ! من نه تا کتاب منتشر شده دارم که دو تا از اونها نثر هست . يکی رو سال ١٣٨٠ منتشر کردم به اسم "نامه هايی که پاره کردم " و يکی ديگه از اونها ارديبهشت سال جاری ( ١٣٨٣ ) منتشر شد به نام "نامه هايی که پاره کرد ی" ... اين سلسله مراتب نامه های عاشقانه ای هست که هر چند سال يک بار نوشته ميشه . بسياری از دوستان، حتی از خارج از ايران بعد از انتشار کتاب اول نثر من جواب تک تک اين نامه ها رو دادند و اين برای من خيلی زيبا بود و نامه های خواننده گان رو در کتاب دوم چاپ کردم .اولين کتاب من "پروانه ات خواهم ماند " نام داره . داستان اين بر می گرده به کارگردان خوب شبکه سه تلويزيون ايران آقای کاشانی که من خيلی ازشون تشکر می کنم و هميشه هم گفتم که آغاز کار من با ايشون
بود .ايشون کارگردان يک برنامه تلويزيونی بودند به نام "شب های تابستان "که از شبکه اول سيما پخش می شد . قرار يک مصاحبه ای رو برای من و برای المپياد گذاشتند و در اون سوالاتی می کردند . در اين سوالات رسيديم به شعر و ادبيات و آخرش گفتند يک تفعل به حافظ بزن و بخون . اتفاقاً شعر "چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست " در اومد . اون رو خو ندم و تموم شد . چند ماه بعد از اون مصاحبه با من تماس گرفتند و گفتند که يک جنگ اجتماعی رو در شبکه سه سيما تشکيل دادند و به من گفتند که تو حاضری اجرای بخش ادبی اون رو به عهده بگيری؟ اين کار رو قبول کردم و کار خيلی قشنگی هم بود . يک سال و نيم اين کار رو به شکل م داوم انجام دادم که خوشبختانه با استقبال خيلی زيادی هم مواجه شد . من هفته ای يک بار بايد همه نامه ها رو بررسی می کردم و جواب می دادم . تا اينکه اين برنامه هم مثل همه قصه ها و نامه ها تموم شد .بعد از اين کار آقای کاشانی پيشنهاد کردند حالا شعرهايی که توی اين جنگ خوندی رو در قالب يک کتاب ارائه بده . من هم اين کار رو کردم و همين جا از نشر معين و پروين هم تشکر می کنم و از ناشر بسيار گلم آقای رامسری که هر سال به من قول دادند که برای ارديبهشت که نمايشگاه کتاب هست، کتاب من رو برسونند . تا حالا هيچ وقت هم بدقولی نکردند و من هم خيلی ازشون تشکر می کنم .رشته دبيرستان من انسانی بود اما رشته دانشکده من متاسفانه حقوق قضايی دانشگاه تهران بود . . من خودم ادبيات رو دوست داشتم . زمان انتخاب رشته که رسيد، همه مخصوصاً کادر مدرسه ای که توش تحصيل می کردم گفتند به خاطر معدلت حقوق بخون ! من فکر می کردم شايد قسمت های عملی اين رشته بتونه من رو جذب بکنه .مثل رفتن به دادگاه، زندان ها و ... چون اين جاها با
احساسات مردم ارتباط داره و ميتونه برای کسی که عشق به شعر و ادبيات داره مؤثر باشه. ولی متاسفانه ما حتی يک جلسه عملی هم توی دانشگاه تهرانی که اين همه ازش صحبت می کنند نداشتيم ! يعنی چهار سال تئوری خونديم . ترم دوم بود که من متاسفانه متوجه شدم و ديدم که نمی تونم اين رشته رو تحمل کنم ! اما به اصرار مادرم اين چهار سال رو تموم کردم و کاملاً درس رو بوسيدم و گذاشتم کنار ...
 
یادداشت مریم حیدرزاده برای پرسپولیس به مناست برد دربی

خدا كه با ما باشد، ناخدا كه مصطفی باشد و سكان در دست جادوگر( علي كريمي ) ، اتفاقی جز این نخواهد افتاد...


یادداشت مریم حیدرزاده برای پرسپولیس به مناست برد دربی


دیگر وقتش بود؛ همه انتظار در انتظار نگذاشتنت را می كشیدیم. روزهای سختی را گذرانده بودیم و شب های بسیاری خواب، دعوت چشمانمان را نمیپذیرفت.
دلگیر بودیم از بدشانسی خودمان و خوش شانسی دیگران... مگر یكی میتواند چقدر شانس بیاورد. هرچیز دورانی دارد و این آغاز رنسانس سرخ ماست.
خدا كه با ما باشد، ناخدا كه مصطفی باشد و سكان در دست جادوگر، اتفاقی جز این نخواهد افتاد. این هت تریك طلایی غریب آشنایمان پاسخ مختصری بود به حرفهایی كه شایسته میلیونها قلب سرخ نیست.
هیچ كجای دنیا، با دل شكستن پله های صعود را طی نمیكنند؛ اما همه جای دنیا با به دست آوردن دل است كه یك شبه راه هزار ساله را طی میكنند. افتخار میكنم كه به تیم محبوبم، به همیشه برنده بودنش، به اهالی مهربانش كه اگر گاهی گل نمیزنند، دل هم نمیشكنند.
افتخار میكنم به نود و سه دقیقه تعصب؛ پنجاه وپنج درصد بینندهایی كه از آن سوی دنیا به جای دنبال كردن هر خبری برد تیمم را نظاره كردند و افتخار میكنم به اینكه به عنوان یكی از كوچكترین هواداران تیم محبوبم شاهد خیابان های تمام سرخ زیباترین پنجشنبه سال بودم.
۱ / ۱۱ / ۱۳۹۰
 

قول مریم حیدرزاده به کسی که دوستش دارد!!

قول مریم حیدرزاده به کسی که دوستش دارد!!
مریم حیدرزاده که گویا به کسی قول داده که حتما باید نوبل بگیرد، درباره آثار خود عنوان می کند: «تاکنون دو آلبوم و 10 کتاب منتشر کرده ام و الان هم مشغول نوشتن یک کتاب نثر هستم....

مریم حیدرزاده بیشتر به واسطه اشعار خود در دهه 70 و ترانه شدن برخی از آنها در میان خواننندگان به شهرت رسید. این روزها وی نمایشگاهی از نقاشی های آبرنگ برپا کرده است و در حضور مردم به نقاشی می پردازد.
حیدرزاده از کتاب جدیددر آستانه انتشاری نام برده است که قرار است به 8 زبان ترجمه شود. حیدرزاده در این مصاحبه عنوان کرده است که مصمم است جایزه نوبل را با اثر بعدی که به 8 زبان دنیا منتشر خواهد شد از آن خود کند.
به کسی که دوستش دارم قول دادم نوبل بگیرم!
مریم حیدرزاده که گویا به کسی قول داده که حتما باید نوبل بگیرد، درباره آثار خود عنوان می کند: «تاکنون دو آلبوم و 10 کتاب منتشر کرده ام و الان هم مشغول نوشتن یک کتاب نثر هستم. همچنین در حال رایزنی هستیم تا این کتاب به هفت یا هشت زبان زنده دنیا ترجمه شود. البته با وجود آنکه ممکن است بقیه اسم آن را اعتماد به نفس کاذب بگذارند اما به کسی که او را دوست دارم، قول داده ام برایش جایزه نوبل بگیرم. من به کسی که عزیزترین موجود زندگی ام است، قول داده ام و یک متولد آبان اگر سرش برود، قولش نمی رود.»
هوشنگ ابتهاج مشهور به سایه که این روزها به واسطه پرفروش بودن کتاب خاطراتش در مرکز توجه قرار گرفته درباره شعرهای حیدرزاده نظر مثبتی داشته و گفته است: «این دختر حرف های خیلی ساده قشنگی دارد. زبان خیلی ساده و بعضی جاها هم هنرمندانه. من با رغبت به نوارهاش گوش می کنم. بعضی جاها خیلی با قدرت این زبان عامه رو به کار می برده. حرف های ساده نرم و نازکی هست که جامعه خوششون می آد. بعضی جاها قافیه هایی که اختراع می کنه فوق العاده است ...»
 

برچسب‌ها: مریم حیدرزاده, پرسپوليس, امیر هوشنگ ابتهاج, داریوش اقبالی
نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک