|
جمالالدین محمدبن عبدالرزاق اصفهانی یا اسپهانی شاعر سده ششم هجری بود.
زندگی
وی در اصفهان زاده شد اما به آذربایجان نیز سفر کرد و گویا در نقاشی نیز دست داشته و با خاقانی شروانی و انوری و ظهیر فاریابی و رشید وطواط مکاتبه و مشاعره میکردهاست. او مداح حکمرانان سلجوقی و آل خُجند بود و در اصفهان میزیست.
مقام شاعر
عبدالرزاق از شاعرانی است که از تصوف و حکمت بهره فراوان داشته است. وی پدر کمالالدین اصفهانی است. دیوانش نزدیک به بیستهزار بیت شعر است. جمالالدین عبدالرزاق درلطافت طبع یگانه و در فضل و هنر سرآمد بود.
منم آنکس که عقل را جانم | منم آنکس که روح را مانم | |
دعوی فضل را چو معناام | معنی عقل را چو برهانم | |
گلبن روح را چو صدبرگم | باغ دل را هزاردستانم | |
نثر را نوشکفته بستانم | نظم را دستهبسته ریحانم |
نمونه شعر
الحذار ای غافلان زین وحشتآباد الحذار | الفرار ای عاقلان زین دیومردم الفرار | |
ای عجب، دلتان نه بگرفت و نشد جانتان ملول | زین هواهای عفن زین آبهای ناگوار | |
عرصه نادلگشا و بقعه نادلپسند | قرصهای ناسودمند و شربتی ناسازگار | |
مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه | ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار | |
امن در وی مستحیل و عدل در وی ناامید | کام در وی ناروا، راحت در او ناپایدار | |
ماه را ننگ محاق و مهر را نقص کسوف | خاک را عیب زلازل چرخ را رنج دوار | |
مهر را خفاش دشمن، شمع را پروانه خصم | جهل را بر دست تیغ و عقل را بر پای خار | |
نرگسش بیمار بینی لالهاش دلسوخته | غنچهاش دلتنگ یابی و بنفشه سوگوار | |
تو چنین بیبرگ در غربت به خواری تنزده | وز برای مقدمت روحانیان در انتظار | |
بودهای یک قطره آب و پس شوی یکمشت خاک | در میانه چیست این آشوب و چندین کارزار |
پایان زندگی
جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی در حدود سال ۵۸۸ هجری قمری درگذشت.
وفات جمال الدین را ۵۸۸ ه.ق نوشته اند. مرحوم وحید دستگردی در مورد محل دفن وی مینویسد: محل قبر استاد جمال الدین در اصفهان هنوز پیدا نشده و اینجانب با همه جستجو و کوشش بسیار از قبر وی خبری بدست نیاوردم. ولی مرحوم مهدوی بنا به قول یکی از کهنسالان، قبر جمال الدین محمد عبدالرزاق را در مقبره درب امام احتمال داده است
دیگر موارد :
خاندان جمال الدین از طبقه فضلا و شعرا نبوده اند و چناچه اشعار وی و اشارات بعضی تذکره نویسان مستفاد است، او با خاندانش به شغل زرگری میپرداخته اند و به گفته کمال الدین، پسرش از دکان رخت زی مدرسه آورد.
به گفته ی دکتر شفق، جمال الدین اصفهان را هم مدح میکرد و هم قدح ولی در مقابل تعریض دیگران مانند مجیرالدین نسبت به اصفهان و مردم آن بس زود رنج بود و سخت دفاع میکرد.
شاعران معاصر و آثار
جمال الدین از معاصرین خاقانی و نظامیاست و در سبک و شیوه از آنان متأثر میشد. خود نیز حکیم انوری، سید حسن غزنوی و رشید و طواط را پیشوای خود خوانده و گفته:
اشرف و طواط و انوری سه حکیمند | کز سخن هر سه شد شکفته بهارم |
ظهیر فاریابی، مجد همگر، امامی هروی، شرف الدین شفروه، اثیراادین اخسیگتی و اثیرا بهری از معاصرین وی هستند که هیچکدام به مقام او نمیرسند. در واقع جمال الدین را میتوان سرسلسله قصیده گویان عراقی برشمرد.
جمال الدین مانند سایر اساتید پیشینه فارسی و عربی به سر حد کمال و صاحب دو دیوانست یکی به فارسی و دیگری به عربی. از فیوض وجود جمال الدین غیر از دیوان اشعار، یکی نیز فرزند او کمال الدین است که از گویندگان بود. امیر دولتشاه در تذکره الشعرا آورده است: ...و سلطان سعید الغ بیگ گورکان سخن جمال الدین عبدالرزاق را بر سخن فرزندش تفضیل مینهد و بارها گفتنی عجب دارم که با وجود سخن پدر که پاکیزه تر است و شاعرانه تر چگونه سخن پسر شهرت زیاده یافت .
مذهب جمال الدین عبدالرزاق
میتوان گفت: جمال الدین با این که اهل سنت بوده ولی اظهار تمایل به تشیع کرده، چناچه که در چند جا به مدح اهل بیت و واقعه کربلا پرداخته و میگوید:
...ببین چه کرد با اهل بیت مصطفوی | حدیث رستم بگذار و قصه بهمن... |
خدای عزوجل بر زمین دو شاخ نهاد | زیک نهان برون آخته حسین و حسن... |
بخش دیگری از دیوان شاعر، اختصاص به ترکیب بند شاعر در نعت حضرت محمد از غرراشعار اوست و نشان دهنده علاقه وافر او به حضرت ختمی مرتبت، دانش مذهبی و دینی، لطافت و روانی روح و زبان شاعر است.
مقام شاعری – علمی و سبک سخن
به نقل از امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم، جمال الدین عبدالرزاق از اکابر طبقه شعرا بوده و نظم و نثرش غزوبت سلسبیل وجودت فرات و نیل داشته، جزالت با سلامت آمیخته و لطافت با متانت جمع آمده و به غیرنظم و نثر صفات نیکو بسیار داشته. در لطف طبع یگانه و در فضل و هنر نشانه زرگری در صفت صیاغت شاگرد خردکاری او بودی و ماه فلک نور از پرتو ضمیر او ربودی، چمن فضایل بزهرات مکارم اخلاق آراسته و از خاشاک رذایل پیراسته. مرحوم دستگردی مینویسد: استاد علاوه بر مراتب علمی، حکمی و ریاضی دارای صنعت زرگری و نقاشی هر دو بوده
و دستگردی اضافه میکند: جمال نقاش جز او کسی نیست و کسانی که در عصر ما یک جمال نقاش هم بر شعرای باستان اصفهان افزوده، راه اشتباه پیموده اند.
جمال الدین قصاید چندی در حکمت و موعظت سروده، دیوان او گنجینه سرشار از تجارب علمیارزنده و حاصل تأمل ژرف او در احکام شرع و براهین عقل و موازین عرفی افراد نوع انسانی است.
برخی از قصاید او از بهترین نمونه های شعر تعلیمی در زبان فارسی است و میتوان گفت از اشعار جمال آنچه مطلوب است، قصاید اخلاقی، عرفانی، مرامی و عبرت آموز اوست که به لحاظ حسن تأثیر به شرط وجود محل قابل و آن گه نصیحت قایل در میان قدما با قصاید اخلاقی ناصر خسرو، سنایی و سعدی پهلو میزند.
سبک او در مدح، تغزل، تشبیهات و مضامین به طور کلی شبیه سبک استادان پیشین است. مگر این که نسبت به سبک خراسانی به زبان و شیوه معمول عصر ما نزدیکتر است و نسبت به برخی از معاصرین خودش مانند انوری و خاقانی، سخن او ساده تر و از تعقید لفظی و پیچیدگی معنوی آزاده تر است و مانند اشعار آنها احتیاج به فکر زیاد نمیافتد. غزلیات او در مرحله ای از کمال است که میتوان آنها را مقدمه غزلهای قرن هفتم مخصوصاً سعدی دانست.
جمال الدین محمد بن عبدالرزاق در شناخت دگرگونی های باطنی و تصویر فراز و نشیب های روحانی انسان، تواناست. او انسان را موجودی دستخوش هواهای شیطانی و اسیر خواسته ها و امیال نفسانی میداند و احوال او را متغیر معرفی میکند.
او به خوبی میداند که آدمیزاده طرفه معجونی است مرکب از خوی فرشته و حیوان و با این آگاهی در شیوه رفتار انسانی به استوار و اعتدال معتقد است.
اشعارش جمله در موعظه و تنبیهات است. مگر چند قصیده که در مدح صاعدیان گفته. در ضمن مطالعه اشعار اخلاقی از باریکی فکر و لطافت مضمون و ابتکار در تشبیه نباید غافل بود و ارزش ادبی یک قصیده از لحاظ فنی همانست.
وی در علوم شرعیه هم کامل بوده، چناچه دامادی مینویسد: جمال الدین عبدالرزاق، شرع و شعر را به یکدیگر آمیخته و بر استحطام شعر فارسی افزوده است. بر احکام شرع و براهین عقل، استیلا دارد. از ترکیب آیات قرآنی و [[احادیث] نبوی و امثال پارسی و تازی، به شیوه یی خطابی و منطبق با سنن رایج اسلامی در روزگار خویش، اشعار فصیح و هموار و یک دست به صورتی سروده است که از خطای لفظی و معنوی خالی و از نارسایی و بی اندامی عاری است.
احاطه او بر علوم عقلی و نقلی علاوه بر ذوق شاعرانه، شعر جمال را به زیور علمی و پرداخت لفظی خاصّی آراسته است. همچنین در حکمت و نجوم هم کامل نصیب بوده.
از سوانخ زندگی او یکی اینست که چشم دردی شدید بدو عارض شده و قطعه بسیار شیوایی در این باب دارد و در ضمن قطعه میفرماید:
محروم مانده ام از فواید، بدرد چشم | خودالحریص محروم در حق ماست راست |
طفل بصر در آبله کشتست شیرخوار | صد بار بیش خود و تو گویی ناشناست... |
بعضی از فضلای معاصر از این شعر او چنین استخراج کرده اند که جمال الدین در کهبر سن مبتلا به آبله شده ولی این حدس اشتباه است. زیرا مقصود از این آبله جوش های کوچکی است که در چشم هنگام درد ظاهر میشود و به آبله چشم مشهور بوده و با شیر معالجه میشده.
برچسبها: جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی, خلاق المعانی, کمالالدین اسماعیل اصفهانی, ظهیر فاریابی