بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

 

فریدون گُله
زاده ۱۳۱۹
تهران
درگذشته ۳۰ مهر ۱۳۸۴
۲۲ اکتبر ۲۰۰۵
سلمان شهر, مازندران
عارضه قلبی
ملیت ایرانی
سال‌های فعالیت ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶

فریدون گُله (زاده: ۱۳۱۹؛ مرگ: ۱۳۸۴) کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس ایرانی بود. او از سینماگران مطرح ایران در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی بود و بسیاری فیلم کَندو ساختهٔ مطرح او را آغازگر نوعی تازه از سینمای اجتماعی ایران می‌دانند. 

زندگی

فریدون گله در ۱۳۱۹ به‌دنیا آمد. او دانش‌آموختهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد و هنرهای دراماتیک دانشگاه نیویورک است. آخرین فیلمی که در ایران ساخت «ماه عسل» (که خودش می‌گو ید نام انتخابی اش «ماه منعکس» بود) فیلم دیگری در ایران نساخت. سال ۱۳۵۶ برای ساختن محصول مشترکی با نام «سبز خفته» با سرمایه گذاران آمریکایی به آمریکا رفت. به دلیل شراکت وزارت فرهنگ و هنر در این فیلم گله به ناچار، مدتی دفتر تولید و پخش فیلمی را اداره کرد. در ایران در سال 1357 انقلاب صورت گرفت و گله در آمریکا ماندگار شد. در سال ۱۳۶۱ هنگامی که درصدد بود فیلم «دیروزی» را به طور مشترک تهیه کند و صحنه‌هایی از فیلم را هم گرفته بود به علت بیماری پدرش به ایران بازگشت. «گفته می‌شود از مجموع هفت یا هشت فیلمنامه‌ای که از او در «استدیو میثاقیه» بود و بعد از مصادره به «بنیاد سینمایی فارابی» واگذار شد، حدود پنج فیلمنامه‌اش با نام «دیگران» تصویب و با قیمت‌های کلانی به فروش رسید. در همین سال‌ها مسئولان امور سینمایی از او خواستند که فعالیت‌های سینمایی اش را پی بگیرد که او هم شرایط خودش را اعلام و به نتیجه مشخصی نرسید.»[۱] صبح شنبه ۳۰ مهرماه ۱۳۸۴ در سن ۶۵ سالگی بر اثر سکتهٔ قلبی در محل زندگیش واقع در سلمان شهر استان مازندران درگذشت.و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد .

فیلم‌شناسی

کارگردانی

  • ۱۳۴۷ - شب فرشتگان
  • ۱۳۵۱ - کافر بازی سعید راد . حسن خیاط باشی . نادره و ...
  • ۱۳۵۱ - دشنه
  • ۱۳۵۳ - زیر پوست شب
  • ۱۳۵۴ - مهرگیاه
  • ۱۳۵۴ - کندو بازی بهروز . داود رشیدی و ...
  • ۱۳۵۵ - ماه عسل بازی بهروز . گوگوش و ...

فیلم‌نامه‌نویسی

  • ۱۳۵۶ - جمعه
  • ۱۳۵۵ - ماه عسل
  • ۱۳۵۴ - دزد سوم
  • ۱۳۵۴ - کندو
  • ۱۳۵۴ - مهرگیاه
  • ۱۳۵۳ - آب توبه
  • ۱۳۵۳ - زیر پوست شب
  • ۱۳۵۳ - ماشین مشتی ممدلی
  • ۱۳۵۲ - باجناق
  • ۱۳۵۲ - مصطفی لره
  • ۱۳۵۱ - دشنه
  • ۱۳۵۱ - شیر بها
  • ۱۳۵۱ - کافر
  • ۱۳۵۰ - جان‌سخت
  • ۱۳۵۰ - حیدر
  • ۱۳۵۰ - درختان ایستاده می‌میرند
  • ۱۳۵۰ - دلقک‌ها
  • ۱۳۵۰ - دیوار شیشه‌ای
  • ۱۳۵۰ - رضا چلچله
  • ۱۳۵۰ - ماجرای یک دزد
  • ۱۳۵۰ - معرکه
  • ۱۳۵۰ - وحشی جنگل
  • ۱۳۴۹ - خشم عقاب‌ها
  • ۱۳۴۹ - کوچه مردها 
  •  

یک یادداشت از جواد طوسی در دومین سالمرگ فریدون :

 هنوز نمي توانم بعد از دو سال، مرگ غريبانه فريدون گله را باور کنم. او در تبعيد خودخواسته اش، با نوشتن روحيه مي گرفت و به مرگ مي خنديد. گاهي اوقات بدون آنکه کسي بفهمد، سري به تهران مي زد و زود برمي گشت. انگار شهر خاکستري و هويت باخته که زماني زادگاه و جولانگاهش بود، ديگر برايش جاذبه يي نداشت. نام گله براي من يادآور آدمي خوش سخن است که با آن سيگار کشيدن خاصش سر ذوق مي آمد و چهره محجوب آميخته با غم پنهانش دست از سرت برنمي دارد. بعضي از فيلمسازان با آنکه در طول حيات هنري شان از نظر کمي کارنامه خيلي پرباري ندارند، ولي نقشي ماندگار از خود به جا گذاشته اند. نمونه هاي خارجي اش «رابرت راسن»، «جان کاساوتيس»، «استانلي کوبريک»، «ديويد لين» و «اورسن ولز» هستند. در سينماي خودمان نيز از فيلمسازان نسل گذشته مي توان جلال مقدم، سهراب شهيدثالث، زکريا هاشمي (با فيلم سه قاپ)، ابراهيم گلستان، ناصر تقوايي، امير نادري و کامران شيردل (با چند کار مستندش) و همين فريدون گله را نام برد.
    
    جدا از بعضي ارزش هاي مستقل فيلم هاي «کافر» و «دشنه»، تشخص و اعتبار واقعي فريدون گله با سه گانه بحث انگيز و فراموش نشدني اش (زير پوست شب، مهرگياه و کندو) رقم مي خورد. ظرفيت هاي مضموني و ساختاري اين سه فيلم آنقدر بالاست که هر بار مي توان از منظري متفاوت آنها را مورد تحليل و بررسي قرار داد. در فضاي بي ضابطه و نامتعادل سينماي آن دوران، گله با جسارتي ستودني، نگاهي خلاقانه و حسي عاشقانه، اين سه فيلم را ساخت.
    
    «زير پوست شب» از نظر جسارت در نزديک شدن به يکي از نمونه ها و الگوهاي عيني قشر فرودست جامعه شهري (قاسم سياه)، «مهرگياه» از نظر بيان متفاوت و پر راز و رمز خود و عرفان شرقي و اينجايي اش و «کندو» از حيث نگاه هنرمند به لهجه و زبان و مناسبات و مناسک اقشار مطرود و حاشيه نشين و بي پشتوانه و ايجاد هويت و منزلت در آنها و ارائه تصويري بکر و بديع از افراد برگزيده شده نمونه هاي استثنايي در تاريخ سينماي ايران هستند. اگر به درستي معتقد باشيم که «کندو» يکي از ده فيلم برتر تاريخ سينماي ايران به شمار مي آيد، اين تشخص و برتري را بايد در مضمون چندوجهي و تاويل پذير فيلم و فضاسازي و شخصيت پردازي و ديالوگ نويسي و ريتم و ضرباهنگ و پرداخت سينمايي درخشانش جست وجو کنيم. بي ترديد نمونه اًبي و آقا حسيني و آدم هاي دور و برشان را در هيچ فيلم ديگر ايراني سراغ نخواهيد گرفت.
    
    فريدون گله صادقانه و از دل برآمده تلاش کرد تا از مطرودين اجتماع شهري و سياهي لشکرهاي «کوچه سرخپوست ها» اعاده حيثيت تاريخي کند ولي ديديم که تاريخ بي رحم تر از اين نگاه آرمان خواهانه بود. هنوز نمونه هاي عيني و پرکنتراست اين «طيف» را در پياده روها و کوچه پس کوچه هاي خلاف و بزهکاري و صفحه حوادث روزنامه ها مي بينيم که دور باطل شان را طي مي کنند و دل شان براي کسي مثل فريدون گله که هوايشان را داشته باشد، لک زده است.
    
    ياد او را در دومين سالگرد مرگ تلخش گرامي مي داريم و ضدقهرمان ها و بي خانمان هاي تنها و جدامانده اش را از صافي ذهن مان عبور مي دهيم و دل خوش داريم که او از آن دنيا برايمان حکم کند و ما در اين فضاي هذياني و لبريز از انفعال، سر ذوق بياييم و حکمش را بخوانيم.
    
     جواد طوسي

 


برچسب‌ها: فریدون گله, سعيد راد, گوگوش, گورستان بهشت زهرا تهران
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک