حسن ارسنجانی (۱۳۴۸-۱۳۰۱)، روزنامه نویس، مدیر روزنامهٔ (داریا) وکیل دادگستری، نمایندهٔ بدون اعتبارنامه دورهٔ پانزدهم، معاون (۴ روزه) نخست وزیر، لیدر جمعیت آزادی، وزیر کشاورزی، عامل اصلی برنامهٔ اصلاحات ارضی در ایران، سفیر ایران در ایتالیا.
زندگی
حسن ارسنجانی فرزند سید محمد حسین ارسنجانی، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در تهران در خانوادهٔ روحانی كه از خرده مالكين منطقه كرج !!!!!!!!!! بودند به دنیا آمد. پدرش سید محمد حسین ارسنجانی یک روحانی اهل ارسنجان فارس بود که در جوانی به اتفاق خانواده همراه با نیروهای بختیاری جهت اعاده مشروطیت به تهران مهاجرت کرد. حسن دورهٔ ابتدایی را در دبستان پهلوی، دورهٔ دبیرستان را در دبیرستانهای دارالفنون و سن لوئی به پایان رساند. حسن ارسنجانی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول تحصیل بود که حادثهٔ سوم شهریور ۱۳۲۰ روی داد و او نوشتن مقاله در مطبوعات را شروع کرد. ارسنجانی اول مقالههایش را با نام مستعار (شیخ حسن محلاتی) مینوشت.
سابقه سیاسی و اصلاحات ارضی
ارسنجانی هنگام تحصیل در مقطع کارشناسی در بانک کشاورزی مشغول به کار شد، او مسوول تهیه طرح تعاونیهای روستایی شد و پس از تاسیس این تعاونیها مدتی ریاست آن را برعهده گرفت. او پس از مدتی از کار خود کنارهگیری کرد و مشغول فعالیتهای روزنامهنگاری و حزبی شد. در سال ۱۳۲۴ به قوام السلطنه نزديك شد و در تاسيس حزب دموكرات ايران سهمي بسزا داشت. سازمان جوانان آن حزب را رهبري مي كرد و روزنامه دموكرات ايران ارگان رسمي حزب را نيز او منتشر مي كرد. همه كاره قوام السلطنه شد. اغلب نطق هاي تندو انقلابي قوام به قلم او بود. در سفر و حضر در كنار قوام بود. در انتخابات دوره پانزدهم، قوام السلطنه او را از شهر خود، لاهيجان كانديدا كرد و ارسنجاني از آن شهر به نمايندگي مردم به مجلس رفت. ناصر ذوالفقاري در مجلس با اعتبارنامه اش مخالفت كرد. كار به جنجال كشيد و نمايندگان مخالف انتقام قوام السلطنه را از او گرفتند. با آنكه ملك الشعراي بهار دفاع از اعتبارنامه او را به عهده گرفت، نتوانست كاري از پيش ببرد. بهار در آن روز رهبر فراكسيون دموكرات ايران در مجلس بود. وي هنگام دفاع به مجلس هشدار داد اگر اعتبارنامه ارسنجاني را رد كنند او هم نظير پيشه وري خواهد شد . درنهايت اعتبارنامه او رد شد آنهم با يك راي اختلاف . بعد از اين قضيه او بدون سروصدا به انتشار روزنامه پرداخت. وي وفاداري خود را به قوام السلطنه برخلاف ديگران از دست نداد. در اوايل ۱۳۲۸ كه صحبت تشكيل مجلس موسسان و اصلاح قانون اساسي پيش آمد، قوام السلطنه در پاريس اعلاميه شديداللحني خطاب به شاه منتشر ساخت و او را از شبيخون زدن به قانون اساسي برحذر داشت. قوام السلطنه اين اعلاميه مفصل، مستند و محكم را با كمك ارسنجاني در پاريس تهيه نمود و چون توزيع آن با مشكلاتي مواجه شد، ارسنجاني به تهران آمد و آن را ضميمه روزنامه داريا كرد و خود در تهران و شهرستان ها به توزيع آن پرداخت. گرچه حاصل اين اعلاميه سلب لقب جناب اشرف از قوام السلطنه بود، ولي مع الوصف شهامت قوام السلطنه و ارسنجاني در آن روز قابل ستايش است.در تيرماه ۱۳۳۱ قوام السلطنه با اظهار تمايل مجلس هفدهم و فرمان شاه براي بار پنجم به نخست وزيري رسيد، ارسنجاني معاونت سياسي و رياست تبليغات او را عهده دار شد و اعلاميه مشهور قوام السلطنه تحت عنوان «كشتيبان را سياستي دگر آمد» به قلم ارسنجاني بود. ولي حكومت پنج روزه قوام حاصلي جز رنج و درد براي خود او و ارسنجاني نداشت و او از انتشار روزنامه هم محروم شد.در زمان نخستوزیری رزمآرا از مشاوران او گردید و برای حل مسئله اراضی، از طریق فروش اراضی خالصه به کشاورزان، طرحی عرضه کرد. ارسنجانی در زمان نخستوزیری محمد مصدق به مخالفان او نزدیک شد، در فاصله کوتاه بین استعفای مصدق در ۲۷ تیر ۱۳۳۱ و بازگشت دوبارهاش به قدرت در ۳۰ تیرماه، ارسنجانی به معاونت سیاسی و سرپرست انتشارات و تبلیغات نخستوزیری منصوب شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او از مدافعان دولت فضلالله زاهدی خاصه در موضوع قرارداد کنسرسیوم بود. در این هنگام او از یاران نزدیک وزیر دارایی وقت، علی امینی بود. بعدتر او به اتهام مشارکت در کودتای ناموفق ۱۳۳۷ سرلشکر ولیالله قرنی مدت کوتاهی زندانی شد، اما در سال ۱۳۳۹ با رسیدن علی امینی به مقام نخستوزیری او به وزارت کشاورزی گماشته شد.
"حسن ارسنجانی در غیاب مجلس، مهمترین برنامه وزارت کشاورزی را اصلاحات ارضی قرار داد که به مهمترین برنامه دولت امینی بدل گشت. اصلاحات ارضی از انقلاب مشروطیت به بعد مورد توجه احزاب و گروههای سیاسی، از جمله در جنبش جنگل و بعدها در فرقه دمکرات جعفر پیشهوری، بود. محمد مصدق نیز در برنامه دولت بهبود احوال کشاورزان و تضعیف روابط ارباب رعیتی را مورد توجه قرار داده بود. بر چنین زمینهای بود که ارسنجانی با اتکا به مطالعات خود در باب مسئله زمینداری، طرح پیشین اصلاحات ارضی مصوب ۱۳۳۸ ش را تغییراتی داد.
لایحه اصلاحات ارضی بعدها با تصویب مجلس شورا و سنا به قانون بدل گشت و به عنوان مرحله اول اصلاحات ارضی مشهور شد. علی امینی به واقع مصمم به اجرای اصلاحات در ساختارهای سیاسی و اقتصادی جامعه بود و توسط دستگاه ریاست جمهوری کندی که خواهان اجرای اصلاحات بود حمایت میشد، از همین رو بعضا اصلاحات مورد نظر کابینه امینی به آمریکا نسبت داده میشود. با مخالفت و مقاومت شاه، امینی مجبور به استعفا شد. ارسنجانی ابتدا در کابینه اسدالله علم به عنوان وزیر کشاورزی ابقا شد، اما پس از مدت کوتاهی از کار برکنار شد.
پایان دوران سیاسی
"ارسنجانی از ۱۷ فروردین ۱۳۴۲ تا ۲۶ شهریور ۱۳۴۳ سفیر ایران در ایتالیا بود.
او در ایتالیا ازدواج کرد و صاحب فرزند پسر شد، و پس از چندی از همسرش جدا شد. او پس از بازگشت به کشور دیگر به برعهده گرفتن مسئولیتهای دولتی فراخوانده نشد و به کار وکالت پرداخت.
ارسنجاني يكي از چهره هاي برجسته دوران حكومت مشروطه ايران است. نويسنده اي بود توانا، صحنه ساز، چيره دست، خطيب و سخنوري كم نظير و حقوقداني مسلط، از روزنامه نگاران آن روز جز محمد مسعود كسي همطراز وي نبود. في البداهه سخن مي گفت و چيز مي نوشت. مقالات و يادداشت هاي خود را كه مرتجلاتهيه مي كرد، هيچ وقت مرور نمي نمود و هرگز قلم خوردگي نداشت. در منطق و استدلال كسي حريفش نمي شد. از به كار بردن الفاظ ركيك هنگام محاوره خودداري نمي كرد. كمتر هنرپيشه اي مي توانست نقش خود را مثل او بازي كند. از چند پرونده وكالت در دادگستري صاحب ثروت شد. وقتي وكالت وراث عباس اسكندري را تمام كرد، حق الوكاله خوبي نصيبش گرديد كه مبناي ثروت او را تشكيل داد.
وی ۱۱ خرداد ۱۳۴۸، بر اثر سکتة قلبی، درگذشت.
دولتمردان انقلابي؛ نمونه حسن ارسنجاني
نويسنده: محمدصادق جنان صفت
![]() |
دكتر حسن ارسنجاني |
در تاريخ ايران همواره شاهد ظهور و بروز مردان انقلابي هستيم كه دو ويژگي دارند: اول اينكه در دولت ها نقش ايفا كرده و از امكانات دولت براي نشان دادن خود استفاده مي كنند و دوم اينكه، همه نيروي فكري و تبليغاتي خود را در مسير انقلابي گري معطوف به تقسيم ثروت موجود مي كنند.
از اين مردان انقلابي دست كم در سده حاضر چندين نفر را مي شناسيم كه با استفاده از فضاي سياسي داخلي و شرايط بين المللي، اين دو ويژگي را به رفتار و گفتار خودشان داده اند. ترفند اين انقلابيون دولتي يكسان است: آنها به گروه ها و اقشار ثروتمند جامعه حمله كرده و آنها را عامل بدبختي سرزمين معرفي مي كنند و از اهرم هيجانات توده هاي فقير استفاده مي كنند تا دهان مخالفان را ببندند. اين انقلابيون در هر دوره ثروت مهم و قابل دسترس موجود را براي تقسيم كردن هدف قرار مي دهند. يكي از مهم ترين انقلابيون دولتي در روزگاري نه چندان دور بدون ترديد «حسن ارسنجاني»، وزير كشاورزي اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوايل دهه ۱۳۴۰ است. او به خوبي تشخيص داد كه تنها ثروت قابل توجه در دهه ۱۳۴۰ ، اراضي زراعي ايران است و جمعيت تهيدست روستايي نيز همان ابزار فشار است. او همانند همه انقلابيون دولتي عليه ثروتمندان حرف زده و آنها را نكوهش و تاكيد كرده است كه آنها قانون و نهادهاي قانوني را براي اميال مادي خود به كار گرفته اند. در اين سطور ، نگاهي از سر اشاره به ويژگي هاي حسن ارسنجاني، انقلابي دولتي و گفتار و تمايلات او داريم.
حمله به مالكان و قانونگذاران
انقلابيون دولتي براي پيشبرد هدف هاي خود همواره با مانعي به نام نهادهاي نظارتي مواجه مي شوند كه با استفاده از اختيارات قانوني مي خواهند دست كم در يك محدوده معين سدي در برابر انقلابي گري بگذارند. حسن ارسنجاني نيز اين را مي فهميد و در گفت و گوهايش با رسانه ها اين بحث را مطرح مي كرد. او در روز ۲۰ دي ماه ۱۳۴۰ و پس از آنكه موفق شد هيات دولت را در تصويب «لايحه اصلاح قانون اصلاحات ارضي» همراه كند، معاونان، مديران كل و روساي ادارات دولتي وزارت كشاورزي را جمع كرد و در نكوهش قانون مصوب مجلسين سنا و شوراي ملي گفت: «قانون مصوب مجلسين نقض غرض است. قانوني است كه براي تثبيت مالكيت در ايران به وجود آمده است. زيرا تمام كساني كه در مجلسين اين قانون را تصويب كردند از مالكان بزرگ ايران بودند. از همان كساني بودند كه برخي از ايشان املاك خود را با املاك خالصه اطراف تهران يا در قزوين و در جاهاي ديگر عوض كرده بودند و بعد از شهريور ۱۳۲۰ به محاكم مراجعه كردند، اعمال نفوذ كردند و در نتيجه هم عوض را گرفتند و هم معوض را. چنين كساني در مجلس مي خواستند قانون اصلاحات ارضي را بنويسند و بر اساس مالك شدن زارع اظهارنظر كنند.»
او به حمله خود ادامه داد و تاكيد كرد: «... در مملكت ما فئوداليته بعد از نهضتي كه رضاشاه آغاز كرد ضعيف شد و تقريبا از ميان رفت ولي فئودال هاي قديم به صورت نيم فئودال در اين مملكت باقي ماندند و با در دست داشتن مقداري از املاك نفوذ خود را از طريق انتخابات مجلس به وسيله زارعين كه به حرف شنوي از اين مالكان ناچار بودند حفظ كردند، مجلس را در دست گرفتند تا آنجا كه بخشدار هر محل با نظر ايشان بايد انتخاب مي شد.» ارسنجاني انقلابي، پس از اين حملات از در ديگري وارد شده و به نكوهش مالكان ادامه داد و از ترفند همه انقلابيون براي تهييج مردم استفاده كرد و گفت: «هيچ شريعتي در دنيا اجازه نمي دهد كه يك نفر از طريق مشروع يا نامشروع كه من وارد بحث آن نمي شوم مالك ۱۵۰ روستا باشد، ۱۰۰ ده داشته باشد، ۵۰ ده داشته باشد، عده زيادي زارع اسير و برده اين شخص باشند و در بدترين شرايط زندگي كنند.» اين انقلابي حرفه اي كه لباس يك تكنوكرات بر تن كرده بود با زيركي تمام سعي مي كند ميان قشر و طبقه مالك آن دوران شكاف ايجاد كند و به همين دليل مي گويد: «... من اطمينان قطعي دارم تام مالكان ايران به جز چند نفر معدود كه عده آنها از ۱۵۰ نفر تجاوز نمي كند و عبارت از همين مالكان بزرگ هستند كه ده ها پارچه و يا بيش از صدپارچه ملك دارند در اجراي اصلاحات ارضي به ما كمك خواهند كرد». پس از اين حرف هاي شكاف اندازانه، ارسنجاني در هيات يك انقلابي تمام مالكان را تهديد كرده و مي گويد: «... توصيه من به مالكان ايران، مالكان اراضي مزروعي اين است كه از تشبث و از تحريك خودداري كنند زيرا اين كارها پيش نمي رود، دولت مصمم به اجراي قانون است...»
بزرگ نمايي در ابعاد ملي
انقلابيون دولتي كه امكانات تبليغاتي ارزان، پرحجم و بي دردسر براي پيشبرد هدف هاي خود دارند، وقتي طرح خود را معرفي مي كنند، آن را در بزرگ ترين و مهم ترين طرح نمايش مي دهند. اين انقلابيون ذهنيت خود را به جامعه انتقال داده و به مرور گونه اي صحبت مي كنند كه گويي اگر طرح آنها اجرا نشود، زمان از حركت مي ايستد و ركود و سكوت حاكم مي شود. حسن ارسنجاني، انقلابي دولتي دهه ۱۳۴۰ نيز چنين بود. او باور دارد كه: «اگر ما توفيق پيدا كنيم لايحه اصلاحات ارضي را به معناي خود اجرا كنيم، خط فاصلي در تاريخ ايجاد كرده ايم. يعني تاريخ ايران درآينده دو فصل خواهد بود، پيش از اصلاحات ارضي و بعد از اصلاحات ارضي...» اين انقلابي دولتي در جاي ديگر مي گويد: «...من تصور مي كنم كار دفورم اصلاحات ارضي در صورتي كه انجام شود بزرگ ترين كاري است كه مملكت ما از لحاظ اجتماعي بعد از مشروطيت كرده و از نظر اقتصادي شايد بزرگ ترين كاري است كه بعد از ملي شدن نفت در ايران انجام شده باشد...» وي اما چند روز بعد از اين مرحله عبور كرده و مي گويد: «من اين را مي خواستم بار ديگر بگويم كه كار اجراي اصلاحات ارضي از ملي شدن نفت به مراتب مهم تر است براي اينكه در كار صنعت نفت قشر معين از جامعه مي توانست به آن علاقه مند باشد، اما در مورد اصلاحات ارضي عوايد آن به ميليون ها مردم اين مملكت مي رسد...»
ادعاي نجات محرومان
انقلابيون دولتي در هر سرزمين و در هر دوره اي خود را در قالب ناجي و رهايي بخش محرومان و تهيدستان مي دانند و باور دارند كه طرح هاي آنها رهايي بخش توده هايي فقير است. حسن ارسنجاني انقلابي دولتمردي بود كه نيك مي دانست بايدچنين ادعاي بزرگي كند تا جامعه ايراني با روحيه اي كه دارد به هيجان درآيد. او در همه گفت وگوهاي خود با رسانه ها از اين ترفند استفاده مي كند. او در ۲۰ دي ماه ۱۳۴۰ مي گويد: «... يكي از آرزوهاي من هميشه اين بوده كه روزي تمام مردم ايران به خصوص زارعان كه ۱۵ميليون از جمعيت كشور را تشكيل مي دهند، آزاد، سرفراز، ثروتمند و با نشاط ببينم. هر دفعه اي كه به نقاط مختلف كشور مي روم قيافه هاي پژمرده و سرهاي به زير دهقانان را كه نگاه مي كنم و وضع پژمرده زندگي آنها را كه مي بينم از خودم شرمنده مي شوم...» وي در ۱۸ بهمن ۱۳۴۰ و در گفت وگوي مطبوعاتي برگ ديگري رو مي كند و مي گويد: «... من نامه اي از يكي از نقاط كردستان داشتم: زن مسن ۶۵ ساله اي خود را معرفي كرده نامه بسيار موثري نوشته بود كه من شايد دست و پاي لرزاني داشته باشم، ولي شش ستون دارم كه من را نگه مي دارند. اينها شش اولاد من هستند كه همه كار مي كنند، چون ما به اهميت اصلاحات ارضي در سرنوشت مملكت خود واقف هستيم، آماده ايم كه هفت نفري هر جايي را كه معين كنيد راه بيفتيم و مجاني در خدمت وزارت كشاورزي و قانون اصلاحات ارضي قرار بگيريم...» وي دو روز بعد در يك مصاحبه راديويي پا فراتر گذاشته و نجات ۱۵ ميليون ايراني را ضرورت داشتن دموكراسي مي داند و مي گويد: «... اگر روزي ۱۵ ميليون جمعيت ايران آزاد شد و توانست راي خود را به صندوق بريزد آن روز مجلس آن مجلسي خواهد شد كه قانون اساسي ايران پيش بيني كرده است...» چند روز بعد همين دولتمرد انقلابي مي گويد: «... من به زارعان بيش از مالكان اعتماد دارم و مي دانم كه آنها بدهي خود را تا ريال آخر به بانك كشاورزي پرداخت مي كنند...» او روز ۱۲ اسفندماه به زارعان ايراني پيام مي دهد
«...ما در زندان را شكستيم تا نور زندگي بر شما بتابد، علائم حيات را از خود نشان دهيد و بدانيد جشن امشب شما عزاي رژيم ارباب و رعيتي است...»
ارسنجاني در تهيج روستانشينان تا جايي پيش مي رود كه گوي سبقت از ما توشه دونگ رهبر حزب كمونيست چين كه انقلاب دهقاني در سرزمين خود را پيش برده بود ربوده و مي گويد: «... اگر روزي طبقه اي براي نجات ايران پيش برود طبقه دهقان است.
در ايران غالب قدرت در دست دهقان است نه كارگر.» او در ۱۳ اسفند ۱۳۴۰ و در مراغه حرف دلش را مي زند و مي گويد: «... از يكي از روساي انقلاب هاي سوسياليستي ايراد گرفته مي شد چرا كلفت زاده ها و نوكرزاده ها را مصدر امور كرده اي و به جاي آنها از اشراف زادگان با سواد استفاده نكرده است؟ در جواب گفته بود، آنقدر نوكرزاده ها را در سركار نگه مي دارم تا ملت خودش حكومت كند... ما بايد اكثريت مردم ايران را آماده زندگي سياسي كنيم...»
تحقير و توهين به مخالفان
انقلابيون دولتمرد بدون توجه به اينكه منتقدان و مخالفان سياست هاي آنها از كدام گروه سياسي، فكري و اقتصادي جامعه اند و ماهيت مخالفت آنها چيست؟ همه نيروي تبليغاتي خود را براي سركوب مخالفان به كار مي گيرند. آنها در اين مسير تا جايي پيش مي روند كه مخالفان و منتقدان را تا حد بازيچه دست ديگران، داراي منافع پليد و... معرفي كنند. حسن ارسنجاني، دولتمرد انقلابي دهه ۱۳۴۰ نيز از اين قاعده مستثني نيست و از ترفندهاي گوناگون براي سركوب مخالفان خود استفاده كرده و همه جور تهمت سياسي و اقتصادي به آنها مي زند.
وي در جايي مي گويد: «... همين آقايان كه خيال مي كنند زندگي مرفهي دارند نوع ديگرشان كه قدري متجدد شده اند، بنده در مسافرت هاي اروپا غالبا اين گونه آقايان را ديده ام كه مريض هستند... همين اشخاص از سر شب توي كازينو هستند و تا ۵ صبح بازي مي كنند، آخر شب هم بلند مي شوند و به خانه مي روند و تا فردا ظهر مي خوابند باز هم ساعت ۳ ؛ ۴ خود را آماده مي كنند. برمي گردند توي كازينو. اين پولي كه براي آقايان بايد بيايد از كجا بايد بيايد؟
اين پول نتيجه زحمت آن كارگر، پيرزن، پيرمرد، بچه، بزرگ و كوچكي است كه توي ده كار مي كنند... يك آدمي به اسم مباشر وجوه را به خارج انتقال مي دهد و اين آقايان زمين دار بزرگ كه صد، پنجاه پارچه ملك دارند و كاري به مملكت خود ندارند اين پول ها را در يك ساعت در قمار مي بازند...». در جاي ديگر او مي گويد: «... اگر كساني كه پدر در پدر از امتيازات نامشروعي كه در مملكت هست منتفع بوده اند ادعاي مخالفت كنند بعيد نيست و آنها را بايد معذور داشت ولي كساني كه دنبال زندگي آزاد مي گردند و ماسك آزاديخواهي به چهره زده اند چرا دروغ مي گويند... اگر آزادي خواهي، آزادي مالكين بزرگ و آزادي پولدارها در خريد راي مردم است اين آزادي مورد نفرت هر تحصيلكرده است...» او در يك مصاحبه راديويي مخالفان خود را چنين توصيف مي كند: «... كساني كه عقايد افراطي بعد از شهريور را تبليغ مي كردند مي خواستند از تشتت فكري طبقه متوسط استفاده كنند... ما مي ديديم در شمال ايران مالكان عمده در منطقه خودشان مروجين حزب توده بودند...».
فداكار هستم و نمي ترسم
يكي ديگر از ويژگي هاي انقلابيون دولتي اين است كه خود را فدايي مردم جلوه مي دهند و به گونه اي سخن مي گويند كه مردم وامدار آنها هستند و بايد از اينكه اين انقلابي جان و مالش را در طبق اخلاص نهاده و پيشكش آنها مي كند ممنون باشند. ارسنجاني در اين زمينه نيز مهارت دارد و مي گويد: «... در خاتمه عرايض خود بايد توجه دهم يكي از علل مهمي كه مرا تشويق كرد كه در اين مدت ۸ ماه يك دقيقه بيكار نمانم و با تمام مشكلاتي كه وجود داشت دائم در راه انجام اين كار بكوشم تشويق هاي شاه و نخست وزير بود...».وي روز ۱۵ بهمن ۱۳۴۰ به راديو مي گويد: «اگر اقدام اجرا شدن قانون اصلاحات ارضي جرم است من اين جرم را مرتكب مي شوم تا نفعش به ۱۵ ميليون جمعيت ايران برسد، اگرچه ۲۰۰ نفر در اين مملكت عليه من اعلام جرم كنند كه همه آقايان ماشاءالله هزار ماشاءالله متنفذ هر كاري دلشان بخواهد مي كنند... اگر روزي ملت ايران به حق خود رسيد آن وقت بنده پاي ميز محكمه مي آيم...»
ارسنجاني در يك نگاه
۱۳۰۱ در تهران در يك خانواده روحاني متولد شد و در ۱۳۲۰ به نام مستعار شيخ حسن محلاتي در روزنامه ها مقاله مي نوشت. در هنگام تحصيل در دوره كارشناسي به بانك كشاورزي رفت و پس از تاسيس تعاوني هاي روستايي رياست آنها را برعهده گرفت. او با نام مستعار «داريا» كه وارونه ايراد بود مقاله مي نوشت.در ۱۳۲۴ با همكاري ملك الشعراي بهار، احمدعلي سپهر مورخ الدوله و محمود محمود، حزب آزادي را تاسيس كرد. در ۱۳۲۵ به حزب دموكرات قوام السلطنه پيوست. در دولت حاجيعلي رزم آرا از مشاوران وي شد و براي حل مساله ارضي، از طريق فروش اراضي خالصه به كشاورزان طرحي داد.او در سال ۱۳۳۸ طرح اصلاحات ارضي قبلي را تغيير داد و در اوايل دهه ۱۳۴۰ در منصب وزير كشاورزي مجري اصلاحات ارضي شد و پس از برچيده شدن دولت علي اميني كنار گذاشته شد. ارسنجاني در سال ۱۳۴۸ و در سن ۴۷ سالگي به علت سكته قبلي فوت كرد.
برچسبها: حسن ارسنجاني, دبيرستان دارالفنون, دانشكده حقوق, دانشگاه تهران