بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..

 

 

 

سَتّاره فَرمانفَرمائیان

زادروز

۱۲۹۹ یا ۱۳۰۰
شیراز

درگذشت

۳ خرداد ۱۳۹۱
۲۳ می ۲۰۱۲ (۹۱ سال)
لس آنجلس کالیفرنیا

تحصیلات

فوق لیسانس مددکاری اجتماعی

از دانشگاه

کالیفرنیای جنوبی

پیشه

از فعالان امور اجتماعی ایران و جهان

نقش‌های برجسته

رئیس و مؤسس مدرسه عالی مددکاری اجتماعی ایران در دوره پهلوی

لقب

مادر مددکاری اجتماعی ایران

آثار

"دختری از ایران"

همسر

Arun Chaudhuri (هندی)

فرزندان

میترا

والدین

عبدالحسین میرزا فرمانفرما , معصومه

خویشاوندان

مریم فیروز (خواهر)، خداداد میرزا فرمانفرمائیان، منوچهر فرمانفرمائیان (برادران)، فیروز میرزا (پدر بزرگ)، محمد مصدق (پسر عمه)

 

 

ستاره فرمانفرمائیان از پیشگامان مددکاری نوین و تنظیم خانواده در ایران در 91سالگی در خانه اش در لس آنجلس درگذشت. وی اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود و فوق لیسانس خود را از دانشگاه شیکاگو گرفت. دانشگاه هاروارد نام این زن را جزو زنان پیشرو در مددکاری در فهرست زنان تاثیرگذار در تاریخ آمریکا قرار داده است.

 

تاريخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:

 

در زمستان سال 1299 در شیراز به دنیا آمد.

 

پدر: عبدالحسین میرزا فرمانفرما
مادر: معصومه
برادر: صبار فرمانفرماییان(رییس انستیتو پاستور ایران و وزیر بهداشت محمد مصدق)، عبدالعزیز فرمانفرمائیان(معمار)
خواهر: خواهر ناتنی: مریم فیروز( دبیر زنان حزب توده)
همسر:
Arun Chaudhuri

فرزند: میترا

 

شهرت ، كنيه و لقب:

لقب: مادر مددکاری اجتماعی ایران

 

دوران زندگي:

 

پدرش از شاهزادگان و شخصیت‌های بانفوذ قاجار و دائی دکتر محمد مصدق بود. ستاره یکی دو ماهه بود که خانواده‌‌‌اش از شیراز به تهران نقل مکان کردند.

 

تا سنین نوجوانی در ایران تحصیل کرد و پس از فوت پدر و با اجازۀ برادر و مادر ،برای ادامۀ تحصیل راهی آمریکا شد. این سفر چهار ماهه در عین دشواری به او امکان داد شهرهای زیادی، از سمنان و مشهد تا لاهور و بمبئی، همه را زیر پا گذارد.

 

در هند هواداران گاندی را ملاقات کرد و با کشتی نیروی دریایی آمریکا همسفر سربازان آمریکایی شد و به لس آنجلس رسید. در آنجا به تحصیل در رشتۀ جامعه‌ شناسی پرداخت و پس از پایان تحصیلات در همانجا ماند. سپس با یک دانشجوی هندی ازدواج کرد، ولی به علّت نیافتن شغل برای شوهرش در آمریکا، وی به هند بازگشت و پس از مدّتی از ستاره جدا شد و این اوّلین و آخرین ازدواج ستاره بود.

ستاره نیز ده سال در آمریکا ماند و سپس به ایران بازگشت و توانست با کمک عدّه‌ای از درباریان و خانواده خود مؤسسه هایی را در ایران تأسیس کند.

از فعالیت‌های یکی از مؤسسه آنها تربیت مددکاران و فرستادن آنها به خارج از کشور برای ادامۀ تحصیل بود. آنها خانه‌های سالمندان و دیگر مراکز بهزیستی در ایران را نیز تاسیس کردند. از دیگر اقدامات ماندگارش تأسیس "مراکز رفاه" در محلّه‌های فقیرنشین تهران و حاشیهٔ تهران بود که به کودکان و خانواده‌ها کمک‌ می‌کردند. او همچنین اوّلین کسی است که سیستم آموزشی در مهدکودک‌ها در ایران را بر اساس اصول تربیتی مدرن تغییر و تحوّل داد و در راه احقاق حقوق زنان ایرانی بسیار تلاش نمود و حتی ملاقاتی نیز با محمدرضا پهلوی داشت.

شاگردان فرمانفرماییان با نظارت او در محلهٔ روسپی‌خانه‌های تهران ـ شهرنو ـ درمانگاه و محل‌های ویژه‌ای برای ارائۀ خدمات بهداشتی و درمانی به زنان روسپی راه‌اندازی کرده بودند و در آتش‌سوزی بزرگ این محله‌در دههٔ چهل، در مهار آتش به مأموران آتش‌نشانی کمک کردند.

 

"مدرسهٔ عالی مددکاری اجتماعی" بعد از چندسال فعالیت با مجوز وزارت علوم به دانشگاه ارتقا یافت و از طریق کنکور سراسری در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس دانشجو جذب می‌کرد. این مدرسه و شاگردانش، خدمات اجتماعی و حمایتی بسیاری را در پرورشگاه‌ها، محله‌های فقیرنشین، مدارس، زایشگاه‌ها و درمانگاه‌ها تعریف و اجرایی کردند.

 

در سال های دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، به دعوت سازمان ملل متحد، برای اجرای طرح های مددکاری اجتماعی در خاورمیانه به عراق و پس از آن به مصر، سوریه و لبنان سفر کرد. مددکارانش را برای کار به بیمارستانها، زندانها، پرورشگاه ها، تیمارستان ها و ... می فرستاد.

 

در شروع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، برخی شاگردان مذهبی مدرسه‌ی ستاره فرمانفرماییان که او پیشتر با درخواست بورس تحصیلی شان به دلیل نمره‌های نامطلوب مخالفت کرده بود، وی را دستگیر کرده و تحویل مدرسه رفاه که مقر امام خمینی و همراهان او در روزهای اول انقلاب بود دادند.

 

در زیرزمین مدرسه‌ی رفاه بازجویی شده و به دلیل شرکت در کنفرانسی با محور مددکاری اجتماعی در اسرائیل به "همکاری با صهیونیست‌ها و طاغوت" متهم شد. بازجو و دانشجویان انقلابی که وی را دستگیر کردند، خواهان مجازات اعدام برایش بودند. اما آیت ‌الله محمود طالقانی که ستاره را به دلیل سال‌ها خدمات داوطلبانه او و شاگردانش در محله‌های محروم می‌شناخت موفق شد موجبات آزادی اش را فراهم آورد. ستاره نیز ناچار ایران را برای همیشه ترک کرد و ابتدا به انگلستان و سپس به آمریکا مهاجرت نمود.

 

سالها بعد کتابی با عنوان دختری از ایران را نوشت. در این کتاب علاوه بر آگاهی از زندگی وی و خانواده اش به مسائل سیاسی و اجتماعی ایران آن زمان آگاهی می‌یابیم.

 

دختری از ایران کتابی است به قلم دختری از طبقهٔ اشرافی و قاجار که با دیدی از این طبقه به جامعه و اوضاع و احوال ایران می‌نگرد.این کتاب در ایران بارها تجدید چاپ شد. علاوه بر این در سال ۱۳۷۱ به زبان انگلیسی نوشته شد و کاندید جایزه "پولیتزر" هم شد. از او کتاب‌‌‌های دیگری نیز منتشر شده است که حاصل تحقیقات کاربردی و دانش نظری اوست.

 

تحصيلات و مدارك علمي:

 

لیسانس جامعه شناسی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی

فوق لیسانس مددکاری اجتماعی در دانشگاه شیکاگو

 

مسئوليت و مقام ها:

 

رئیس و مؤسس مدرسه عالی مددکاری اجتماعی ایران در دوره پهلوی

عضو هيئت مديره انجمن بين‌‌‌المللی مدارس مددکاری اجتماعی

معاون رياست فدراسيون جهانی برنامه ‌‌‌ريزی والدين

عضو گروه ضربت مطالعات آينده‌‌‌نگر و کميسيون ويژه فدراسيون بين‌‌‌المللی برنامه ‌‌‌ريزی والدين در چين

نماينده رسمی کنفرانس کنترل جمعيت در بخارست

 

افتخارات:

 

دانشگاه هاروارد نامش را به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری در لیست زنان تاثیرگذار تاریخ آمریکا قرار داده ‌است.

برنده جایزه‌‌‌ی دستاورد نقره‌‌‌ای YWCA 1993

قدردانی ناحیه ‌‌‌ی لس ‌‌‌آنجلس6 مه 1993

قدردانی شهر لس ‌‌‌آنجلس12 مارچ 1993

جایزه شایستگی فارغ ‌‌‌التحصیلان توسط دانشگاه کالیفرنیای جنوبی 1963

 

آثار :

 

دختری از ایران

مددکاری اجتماعی در مقام توسعه اجتماعی: یک تاریخچه (۱۳۷۵)

طرف دیگر دیوار چین (۱۳۵۶)

ازدواج زودهنگام و حاملگی در سنین پایین در جامعه سنتی و اسلامی (۱۳۵۴)

معضل فحشاء در شهر تهران (۱۳۴۸)

کودکان و معلمان(1345)

شرحی گزیده از رفاه اجتماعی و تنظیم خانواده در ایران (۱۳۴۴)

نیازهای کودکان (۱۳۳۹)

دختر پارس

خاطرات دختر فرمانفرما: خاطرات و خطرات زني: از "اندرون" حرم پدرش تا "درون" رويدادهاي انقلاب اسلامي

دختر ايران

 

تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:

 

ساعت ۱۲:۳۶ روز چهارشنبه سوم خرداد سال ۱۳۹۱ (۲۳ می ۲۰۱۲ )، در لس آنجلس در گذشت.

 

‌نقل قول و خاطرات:

 

ستاره فرمانفرمائیان:مددکار باید به هر کاری تن بدهد تا اجتماعش را بهتر کند. این آدم ها اشتباه می کنند که فکر می کنند با تغییر حکومت یا دولت و از راه سیاست باید جامعه را بهتر کرد. نه، این درست نیست. باید رفت و از ته ته جامعه شروع کرد. باید ریشه های درد را شناخت وگرنه یک روز قاجار، یک روز پهلوی یک روز هم جمهوری... در اتاق های تهران نشستن فایده ندارد. هیچ اتاقی فایده ندارد، میز آدم را تنبل می کند. باید رفت در این حلبی آبادها در جائی که پشتی ندارد نشست و از این مرد جوان پرسید چرا این قدر بچه درست می کند. باید به زن ها نه گفتن را یاد داد. باید به مرد ها یاد داد که محبت و مردانگی به سیلی نیست که به گوش زن و بچه شان می زنند. برای این کار اگر لازم است باید در مسجد نشست، اگر لازم است باید به شهرنو رفت، باید نترسی اگر تمام تنت شپش بگذارد، اگر نگذارد که نمی فهمی شپش یعنی چی. اگر روغن شیطان نمالیده باشی بر پوست کسی چه می دانی سوزش یعنی چه!"

 

در مقدمه کتاب دختری از ایران در باره خودش چنین می‌‌‌نویسد: «من دختر شازده عبدالحسین فرمانفرما، مردی متمول و قدرتمندم، که در فاصله سال‌‌‌های 1299 تا 1319 در یک حرمسرای زنانه ایرانی واقع در مجموعه‌‌‌ای بزرگ، در میان مادران متعدد و بیش از سی خواهر و برادر و ده ها خدمتکار بزرگ شده ام. شازده ای که در عین استبداد، رفتاری روشنفکر مآب داشت، شرایط تحصیل را به طور یکسان، برای پسران و دخترانش فراهم می کرد و آنها را برای مقابله با آشوب ها و حوادث آینده زندگی پرورش می داد. من در آغاز جوانی، سنت‌‌‌های متعصبانه را شکستم، در میانه جنگ جهانی دوم، از مرز ایران عبور کردم، از طریق هندوستان و اقیانوس آرام به ایالات متحده آمریکا رفتم، به نخستین دانشجوی ثبت نام شده در دانشگاه کالیفرنیا بدل شدم، در رشته مددکاری اجتماعی درس خواندم و پس از اتمام آموزش با شور و اشتیاق تمام و با آرزوی بنیانگذاری و ترویج رشته مددکاری در ایران، به کشورم بازگشتم و "مدرسه مددکاری اجتماعی تهران" را تاسیس کردم تا به یاری فقرا و محرومان و دردمندان سرزمینم مشغول شوم. در طول بیست سال همراه دانشجویان و فارغ التحصیلان مدرسه‌‌‌ام پیکاری قهرمانانه با فقر، بیماری و افزایش بی‌‌‌رویه جمعیت را در خانواده های ایرانی آغاز کردم و در این راه شهرتی نسبی به دست آوردم. تا آستانه اعدام پیش رفتم که شرح آن ماجرای شگفت را دراین کتاب خواهید خواند. از سال 1358 نیز بار دیگر در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌‌کنم و به حرفه خود، یعنی مددکاری اجتماعی مشغولم».

 

25 اکتبر 2004 میلادی، متن قدردانی انجمن ایالت کالیفرنیا از خانم فرمانفرمائیان:

 

«برای دریافت جایزه‌‌‌ی انجمن منع خشونت خانگی به شما تبریک می‌‌گوییم . این جایزه، قدردانی از تلاش‌‌های بی‌‌وقفه و سترگ شما و تلاش مدنی و مسالمت ‌‌آمیزتان در جامعه‌‌‌ی ایرانی است . وقت و زمانی که شما در ایران از وجودتان سرمایه‌‌‌ گذاری کردید تاثیر بسیار مثبتی داشته است. از تلاش‌‌‌های ماندگار و جانانه‌‌‌ی شما سپاس‌‌‌گذاریم. شما واقعا تاثیرگذار و مثمر ثمر بوده‌‌اید.» پاداش ناحیه‌‌‌ی لس ‌‌‌آنجلس: « از خدمات متعهدانه و خستگی‌‌‌ناپذیر شما در امور اجتماعی و ریشه ‌‌‌کنی سوء استفاده‌‌‌ی جنسی از زنان در شهر لس ‌‌‌آنجلس، و به پاس دستاوردهای مدنی که به نفع بسیاری از شهروندان ناحیه لس ‌‌‌آنجلس بوده است از شما قدردانی می‌‌‌شود.»

زِویاراسلاوسکی مدیر بخش لس ‌‌‌آنجلس ناحیه سه ، نیره توحیدی پژوهشگر و استاد دانشگاه در کالیفرنیا، درباره شخصیت خانم فرمانفرمایان به رادیو فردا گفت:

 

« او با وجود این که در یک خانواده شاهزاده و اشرافی قاجار بزرگ شده بود ولی زندگی بسیار ساده ای داشت. زن بسیار فروتنی بود و می‌توان گفت تمام عمرش را وقف کمک و خدمت به بخش‌های آسیب دیده و آسیب پذیر جامعه کرد، به عنوان اولین زنی که تحصیلات عالی داشت در رشته مددکاری اجتماعی.»

 

 


برچسب‌ها: ستاره فرمانفرمائیان, عبدالحسین میرزا فرمانفرما, صبار فرمانفرمائیان, دانشگاه کالیفرنیای جنوبی
نوشته شده در تاريخ دوشنبه دوم دی ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک