چه کسی دلش می آید ستاره های امروز را برتر از چهره های محبوب دوران کودکی اش بداند. در «گیرنده های سیاه و سفید»، نیازی نداشتیم گزارشگر بگوید کدام تیم به کدام است. تمام رنگ ها را تشخیص می دادیم.

چهره ها و تصویری که ازشان در ذهن مان جا گرفته به قدری نفوذناپذیر است که در فوتبال ایران فقط ظهور یک پیتر اشمایکل می تواند آن ذهن جزمی شده را در هم بریزد و عابدزاده را یک رده پایین تر بیاورد.

اگر اوج فوتبال سیروس قایقران با سال های دبستان شما همزمان بوده پس حق دارید نظیر او را در تیم ملی پرلژیونر امروز هم نیابید و جای فرشاد پیوس را همیشه خالی ببینید. یا به رغم حضور ستاره میلیون دلاری فوتبال آسیا که به دو فصل حضور در بایرن مونیخ هم مفتخر شده، باز بگویید عجب جواهری بود مجید نامجومطلق.

اسمش هم مثل نوع فوتبالش خاص بود. هیچ کس دیگری نام خانوادگی اش نامجومطلق نیست و تنها پاسخی که در این مصاحبه با شوخ طبعی داده شد همین بود؛ خب نامجومطلق همه چیزش باید تک باشد، به همین خاطر فامیلی ام نامجومطلق است،

ماشین دریبل زنی محصول محله تیردوقلو (جایی بین شوش و میدان خراسان) وقتی در بانک ملی چهره شد، به استقلالی پیوست که برای جذب او زودتر از پرسپولیسی ها به صرافت افتاده بودند. هرچند وقتی از قطر برگشت در پرسپولیس و پاس هم بازی کرد. از سال ۶۱ تا ۷۸ تمام بازیکنانی که روبه رویش ایستادند را دریبل زد. اگر دقیقه ۸۵ هم وارد زمین می شدی، زمان برای دریبل خوردنت از نامجومطلق کافی بود، همه را دریبل زد. حتی رویاهای ما را که دوست داشتیم او را در یک تیم اروپایی ببینیم.

دوست داشتیم دنیا در لذت تماشای تکنیک های نامجومطلق با ما سهیم شود اما دریبل خوردیم.

جام ملت های آسیا در سال ۱۹۸۸ یادآور کدام خاطره برای نامجومطلق است؟

بیشتر از همه جوانگرایی و جسارت بی نظیر مرحوم پرویز دهداری. بعد از ماجرای استعفای ۱۴ ملی پوش بازی های آسیایی سئول، او تحولی در تیم ملی ایجاد کرد که نه قبل از او و نه بعد از او نمونه اش یافت نشد. برای هدفش واهمه ای نداشت و حتی از دسته چهارم فوتبال باشگاه های تهران هم بازیکن دعوت کرد. دهداری تیمی ساخت که رفاقت و صمیمیت در اردوی آن، جای خالی امکانات و ملزومات اولیه ای که نداشتیم را هم پرکرده بود. یادش به خیر.

اردوی معروف دشت مغان هم برای همان جام ملت های ۸۸ برپا شد؟

بله. تیم ملی رفت در مغان اردو زد. یا مثلاً در میناب. جایی اقامت داشتیم که بعد از تمرین حتی آب نبود دوش بگیریم. بازیکنان امروز حتی فکرش را هم نمی توانند بکنند. الان همه از آمدن غنا برای بازی تدارکاتی ناراحت هستند اما برای ما فرصت چنین بازی تدارکاتی ای در حد یک رویا بود.

و در همان اردوی میناب بود که عباس سرخاب کشف شد.

خدا بیامرز دهداری اهمیتی برای باشگاه و شهر بازیکنان قائل نبود. پیشینه بازیکن برایش مهم نبود. به همین خاطر در بازی تمرینی که با منتخب میناب انجام دادیم سرخاب را پسندید و به تیم ملی دعوت کرد. به همین سادگی. تیم ملی جام ملت های ۱۹۸۸ تیمی شد که آینده فوتبال ایران را تغذیه کرد و از آن مجموعه، من و عابدزاده و زرینچه حتی به جام جهانی ۱۹۹۸ هم صعود کردیم.

چرا نامجومطلق در بازی اول جام ملت ها فیکس نبود؟

قبل از شروع مسابقات سرما خوردم. به همین خاطر در بازی اول مقابل قطر فقط ۱۰ دقیقه بازی کردم، دقیقه ۸۰ فکر کنم به جای کرمانی مقدم وارد زمین شدم.

از بازی خودتان راضی بودید؟

حتماً خوب بودم که از بازی بعدی دوباره فیکس شدم. بالاخره نتیجه را هم با دو گل برده بودیم.

قطر را به رغم میزبانی اش خیلی راحت بردیم، اتفاقی که بعدها به ندرت رخ داد.

آنها با حوصله سرمایه گذاری کردند و طی این سال ها پیشرفت فوتبال شان محسوس بود. از طرفی فاصله تیم ها خیلی کم شده. نمونه اش همین ویتنام. یعنی اماراتی که ستارگان فوتبال دنیا را به لیگش می آورد و از هیچ هزینه ای فروگذار نیست حریف ویتنام نشد.

بازی با ژاپن برای هر دو تیم خیلی آرام و بی دردسر تمام شد؟

برد قطر خیال ما را آسوده کرده بود. خودم هم مقابل ژاپن بازی خوبی انجام دادم. ژاپنی ها استارت تحول فوتبال شان را از همان بازی ها زدند. خیلی با حوصله رشد کردند و نتیجه اش را سال ۹۸ یعنی ۱۰ سال بعد دیدند. آنها فوتبال شان را مرحله به مرحله ارتقا دادند.

و امارات، لقمه ای راحت الحلقوم برای تیم ملی؟

با دو بازی قبلی، تیم ملی به هماهنگی مطلوبی دست پیدا کرده بود. خودم بهترین بازی ام را مقابل همین امارات انجام دادم.

دریبل پشت دریبل؟

(می خندد) دریبل خورشان معرکه بود. با حداقل گل بردیم اما خیلی راحت.

اما بازی با کره جنوبی حال همه را گرفت؟

حساب کره با امارات و ژاپن و قطر تفاوت داشت. آنها همیشه مدعی بودند. پتانسیل فوتبال این کشور در آسیا همیشه خوب بوده.

در هر صورت نتیجه تحقیرآمیزی بود؟

اول اینکه صعود ما قطعی بود. نتیجه این بازی هیچ تاثیری در سرنوشت ما نداشت. البته برای خود کره ای ها هم بازی حالت تشریفاتی داشت. هم ما و هم آنها به چند نفر از بازیکنان اصلی استراحت داده بودیم. باز هم تاکید می کنم فوتبال کره شرایطی متفاوت با بقیه آسیا دارد. تحت هر شرایطی خوب هستند. همین الان به فوتبال عراق واقعاً باید احترام گذاشت. کشوری که مشکلات حال حاضر عراق را داشته باشد به سختی می تواند فوتبال ملی قابل اعتنایی ارائه کند. درک خوبی از فوتبال در این کشورها است. مثل ایران. وجود امکانات و نقش تبلیغات برای پشتیبانی ضرورت دارد اما اصل نیستند. در وهله اول شعور فوتبال باید باشد.

می رسیم به عربستان و آن داور انگلیسی که شاید هیچ وقت اسمش را فراموش نکنیم.

جورج کورتنی بد سوت زد. داوری ها در آن بازی ها به سود تیم های عربی بود. ما بازی خوبی ارائه کردیم. استحقاق باخت را هم نداشتیم.

اوضاع رختکن تیم ملی را بعد از بازی یادتان هست؟

همه ناراحت بودند. مخصوصاً شرایط سنی بچه ها جوری بود که به سختی با نتیجه مسابقه کنار می آمدند. غیر از من، سیروس، کریم باوی و فرشاد تقریباً بقیه تجربه ملی نداشتند. ما هم سعی خودمان را کردیم تا بقیه از آن روحیه شکست خارج شوند.

واکنش دهداری چطور بود؟

ایشان مثل یک پدر رفتار می کرد. نمی دانم چطوری بگویم، اصلاً پرویزخان جور دیگری بود همیشه. نظم و انضباط را حکمفرما می کرد اما مجموعه بازیکنان را در هر حالتی فرزندان خودش می دانست.

فرضاً اگر جوان ترهایی مثل مرتضی کرمانی مقدم یا مجتبی محرمی بی انضباطی می کردند چگونه با آنها برخورد می کرد؟

هیچ فرقی نمی گذاشت بین بچه ها. با همه پدرانه رفتار می کرد. همه را مجاب می کرد که به نظم پذیری عادت کنند.

از بازی عربستان خاطره ای هم دارید؟

پنالتی ماجد عبدالله را عابدزاده مهار کرد. گل کرمانی مقدم را هم آن داوری که اسمش را گفتید نگرفت. آنها جای ما رفتند فینال و قهرمان شدند. اما از کل بازی ها یک خاطره خوبی همیشه در ذهنم هست.

چه خاطره ای؟

آمدن میشل پلاتینی به قطر برای افتتاح مسابقات اتفاق بزرگی بود. پلاتینی را فقط گاهی اوقات از تلویزیون دیده بودم. این طوری هم نبود که بازی های یوونتوس یا هر تیم دیگری مثل الان پخش زنده و غیرزنده شود. پلاتینی برای ما چهره ای کاملاً دور از دسترس بود. در بازی افتتاحیه او را از نزدیک دیدیم. بعد رفتم طرفش، دست دادیم و از او خواستم عکس یادگاری بگیریم. او رویای دوران جوانی ام بود. با همدیگر عکس انداختیم. مثل یک جنتلمن رفتار کرد. واقعاً دوستش داشتم. الان هم که شده رئیس یوفا.

فوتبال نامجومطلق چقدر متاثر از بازی میشل پلاتینی بود؟

من حرکات او را دائماً توی ذهنم مرور می کردم. پلاتینی بی نظیر بود.

اگر نامجومطلق در پاریس به دنیا می آمد چطور؟

(ده ثانیه ای سکوت می کند)... شاید از پلاتینی هم بهتر می شدم.

از آخرین بازی در جام ملت های ۸۸ و عنوان سومی هم صحبت کنید.

نتیجه ای که گرفتیم بهتر از دوره قبلی بود. مهم تر اینکه پیکره این تیم ملی تا سال های بعد دست نخورد. بازی با چین مساوی تمام شد و در پنالتی ها بردیم.

بازیکنان تیم ملی برای این بازی ها چقدر پاداش گرفتند؟

(می خندد) اصلاً از این صحبت ها مطرح نبود. حتی فکرش را هم نمی کردیم. البته کشور در حال جنگ بود و ما هم هیچ توقعی نداشتیم.

لابد همیشه به این فکر می کنید که کاش ۲۰ سال دیرتر به دنیا می آمدید؟

عالی می شد اگر این اتفاق می افتاد. دوران اوج فوتبال من زمانی بود که حتی هزینه وسایل تمرین و ورزش را هم خودمان باید می پرداختیم. فقط من لطمه نخوردم. بازیکنان زیادی بودند که استعداد قابل ملاحظه ای داشتند اما سوخت شدند.

اوج فوتبال ملی تان را جام ملت های ۱۹۸۸ می دانید؟

نه. خب به هرحال در بازی های آسیایی ۱۹۹۰ پکن قهرمان شدیم. آن هم به شدت متاثر از جوان گرایی دهداری بود.

حتماً غیبت در جام ملت های ۱۹۹۲ خیلی برای تان گران تمام شد.

دقیقاً همین طور است. هنوز هم آزارم می دهد. فقط جام ملت ها را که از دست ندادم.

چطور؟

چون در همان شرایط، با وجودی که دروازه های فوتبال اروپا کاملاً به روی آسیا بسته بود، داشتم می رفتم اروپا بازی کنم. در بازی رفت با الجزایر، با همان یک بازی مرا پسندیدند. قرار شد در بازی برگشت نمایندگان پاری سن ژرمن بیایند الجزیره و قرارداد را امضا کنیم. اما متاسفانه در همان فاصله کوتاه مصدوم شدم و فرصتی طلایی را از کف دادم. همیشه حسرتش را می خورم.

شما را هم حسن اسپیلی مصدوم کرد، همان متخصص ناکار کردن بازیکنان خوش تکنیک؟

نه علی اکبر یوسفی بود. در بازی استقلال و پاس.

با یک بازی رضایت اروپایی ها را جلب کردید، همان طور که با یک نیمه بازی «والدیر ویرا» شیفته شما شد؟

بله، بازی پرسپولیس بود با ال جی کره جنوبی، چند تا دریبل زدم که همه اش گرفت. ویرا دعوتم کرد به تیم ملی. با ژاپن در پلی آف بازی کردم و در دو بازی مقابل استرالیا هم عضو تیم ملی بودم. ممکن بود ایویچ مرا برای جام جهانی انتخاب کند اما من در آن سن و سال نمی توانستم ریسک کنم. چون از سنگاپور پیشنهاد داشتم و رقم قابل توجهی هم بود، به همین خاطر نماندم.

آقای نامجومطلق، نمونه علی کریمی در دهه ۶۰ و ۷۰ فوتبال ایران فقط یک نفر بود؛ مجید نامجومطلق. مخالفتی که ندارید؟

شباهت های زیادی بین نوع فوتبال ما هست. به لحاظ فنی خیلی شبیه هستیم. من در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان حضور داشتم و بازی ها را از نزدیک دیدم. خیلی افسوس خوردم که کریمی نتوانست توانایی هایش را ارائه کند. احتمالاً خودش هم خاطره تلخ جام جهانی را همیشه یدک بکشد.

تفاوت های فوتبال کریمی و نامجومطلق را هم بگویید؟

روح همکاری من بیشتر از علی کریمی بود. اما استارت های اولیه کریمی بهتر از من است. هر دو در پست های مختلف بازی کردیم. از طرفی من مکمل داشتم اما کریمی نه. مکمل من جواد زرینچه بود. تمام حرکاتش را می شناختم و همدیگر را چشم بسته توی زمین پیدا می کردیم.

شما آرامش داشتید توی زمین، ولی کریمی خیلی حرص می خورد موقع بازی.

تمرکز خیلی مهم است، مخصوصاً برای هافبک بازی ساز. البته کریمی هم مدل آرامش مرا دارد.

علی کریمی حسرت جام جهانی ۲۰۰۶ را خواهد خورد، همان طور که نامجو مطلق حسرت جام جهانی ۱۹۹۰ را می خورد؟

اگر در آن جام جهانی بازی می کردیم، مطمئناً من هشت سال بعدی را در اروپا بازی می کردم. اما باید پذیرفت که فوتبال ایران در آن سال ابزار و شرایط صعود به جام جهانی را نداشت.

 


برچسب‌ها: مجید نامجو مطلق, فوتبال, باشگاه استقلال تهران, پرسپوليس