فخرالدوله دیلمی پسر رکنالدوله دیلمی و برادر مؤیدالدوله دیلمی و عضدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ رکنالدوله ولایت جبال به دو فرزندش مؤیدالدوله دیلمی و فخرالدین رسید و بر طبق وصیت پدر او میبایست از برادر بزرگ خود عضدالدوله فرماندار فارس تبعیت کند و امارت او به نیابت برادر و تحت نظارت او باشد. مؤیدالدوله از همان آغاز تفوق و حمایت برادر بزرگتر را پذیرفت اما فخرالدوله زیر بار تحکم فرماندار فارس نرفت. قلمرو جبال هم بیشترش به مؤیدالدوله رسید. پس از شکست از برادرش مؤیدالدوله که به اشارت برادر بزرگتر به مقابله با او رفته بود به خراسان گریخت.
پس از مرگ زودهنگام برادرش مؤیدالدوله دیلمی، صاحب بن عباد وزیر مقتدر مؤیدالدوله، او را از خراسان به ری فرا خواند. فخرالدوله در ری به سلطنت ولایات جبال نشست و تقریباً تمام قلمرو پدر که نواحی ری، اصفهان و جرجان را در بر میگرفت، تحت فرمانروایی او درآمد. وزارت را هم بر صاحب بن عباد تعلق گرفت که فخرالدوله سلطنت خود را مدیون او بود.
فخرالدوله که خود فردی دانشمند و فاضل بوده در شیراز کتابخانه عظیمی را بنا نموده بود که مرجع دانشمندان عصر خود به شمار میآمد.
خلیفهٔ بغداد نیز به درخواست صمصامالدوله برای وی خلعت و فرمان فرستاد که در واقع با وصفی که او به سلطنت رسیده بود، به آن نیازی نداشت. اما این اقدام از جانب صمصام موجب دوستی برادرزاده و عمو گشت و موضع صمصام را در داخل خانواده تحکیم کرد.
چند سال بعد در فترت بعد از مرگ شرفالدوله ۳۷۹ قمری که صمصام نیز در زندان بود، فخرالدوله با عنوان بزرگ خاندان آل بویه یا رفع اختلاف برادرزادگان به اندیشهٔ تسخیر بغداد افتاد. از ری لشکر به همدان برد و از راه اهواز عزیمت بغداد کرد اما با مقاومت برادرزادهٔ دیگرش بهاءالدوله مواجه گشت و اندیشهٔ عزیمت را رها کرد و از آن پس همچنان به امارت ولایات جبال بسنده کرد.
فخرالدوله در شعبان ۳۸۷ قمری در قلعه طبرک نزدیک ری وفات یافت و چون وفاتش با شورش دستهای از سپاه مقارن افتاد، جنازهٔ او چند روز بر روی زمین ماند. هنگام مرگ ۴۶ سال داشت.
سیده ملک خاتون یا شیریندخت اسپهبد رستم طبری معروف به امالملوک از فرمانروایان آل بویه بود. او اولین زن حکومتگر شیعی مذهب در تاریخ ایران بود. او از خاندان باوندیان طبرستان بود. او همسر فخرالدوله دیلمی و همچنین مادر دو تن از شاهان آل بویه به نامهای شمسالدوله دیلمی و مجدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ همسرش در شعبان ۳۸۷ قمری، دو پسر او به پادشاهی ری و همدان رسیدند و به سبب اینکه هنوز در سنین خردسالی به سر میبرند، ادارهٔ امور و نیابت سلطنت به ملکهٔ فخرالدوله واگذار شد. او از شعبان ۳۸۷ تا مرگ اش در ۴۰۷ هجری قمری در عمل حکومت را در دست داشت.
در بسياري از تواريخ از او بعنوان سيده ملك خاتون ياد شده اما در پاره اي از تواريخ و موارد بخصوص در دنياي مجازي اورا بيشتر به نام شيرين ملقب به ام رستم ميشناسند او بر متصرفات پدرش و همسرش يعني مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .روزي به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است.
سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود :
باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟
پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید :
در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگوییداگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند .
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود.
درباره اين اولين پادشاه زن ايراني شيعه مذهب ، بعدها در پست مستقلي بيشتر خواهم نوشت .
برچسبها: فخرالدوله دیلمی, رکنالدوله دیلمی, مؤیدالدوله دیلمی, عضدالدوله دیلمی
