بیوگرافی
 
سعی کردم تو این وبلاگ بیوگرافی مشاهیر ایران و جهان رو واسه دوستای عزیزم بذارم ..
 

رامین بَحرانی (به انگلیسی: Ramin Bahrani)‏ (زاده ۲۰ مارس ۱۹۷۵ برابر با ۱۳۵۴ در وینستون سیلم، کارولینای شمالی) کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی-آمریکایی است. سومین فیلم بلند او به نام خداحافظ سولو مورد توجه منتقدان و صاحب‌نظران در جشنواره فیلم ونیز قرار گرفت و جایزه FIPRESCI را تحت عنوان بهترین فیلم از آن خود کرد

او دانش‌آموختهٔ رشته تئوری سینما از دانشگاه کلمبیا است. نشریه آبزرور بحرانی را به همراه سه کارگردان دیگر، به‌عنوان فیلمسازان مستقل برتر نسل جدید سینمای آمریکا برشمرد.

فیلم‌شناسی

  • تخته‌نرد (۱۹۹۸)
  • بیگانگان (۲۰۰۰)
  • من پوش کارت (۲۰۰۵)
  • چاپ شاپ (۲۰۰۷)
  • خداحافظ سولو (۲۰۰۸)
  • کیسه پلاستیکی (۲۰۰۹)
  • به هر قیمت (۲۰۱۲)

«به هر قيمت» رامين بحراني به جشنواره تلوريد آمريكا دعوت شد 

جديدترين ساخته «رامين بحراني» به همراه برنده‌ي نخل طلاي كن در جشنواره فيلم تلوريد نمايش خواهد يافت.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، برگزاركنندگان جشنواره فيلم تلوريد آمريكا فهرست فيلم‌هاي حاضر در بخش رقابتي اين رويداد سينمايي را درحالي اعلام كردند كه آثار برگزيده جشنواره‌ كن و فيلم‌هاي دعوت شده به ونيز حضور پررنگي دارند.

فيلم «عشق» ساخته‌ي ميشل هانكه كه در جشنواره امسال كن موفق كسب جايزه نخل طلا شد‌، سرشناس ترين اثر دعوت شده به اين جشنواره است.

فيلم «شكار»، برنده‌ي جايزه بهترين بازيگر مرد از كن به همراه «استخوان و زنگار» ساخته‌ي «ژاك آئوديار» و فيلم «نه» با بازي گائل گارسيا برنال از ديگر آثار سرشناسي هستند كه در جشنواره كن حضور داشتند و به جشنواره فيلم تلوريد دعوت شدند.

فيلم «به هر قيمت» ساخته رامين بحراني، كارگردان ايراني مقيم آمريكا كه در جشنواره‌ي ونيز در بخش رقابتي نامزد شير طلا است در اين رويداد سينمايي نمايش مي‌يابد. فيلمنامه‌ي «به هر قيمت» نوشته‌ي مازيار بحراني و «اليزابت نيوتن» است و «دنيس كوايد»، «زاك افرون‌»، «كيم ديكنز» و «هيتر گراهام» در اين فيلم نقش‌آفريني مي‌كنند.

داستان فيلم درباره زندگي يك مرد جوان است كه روياي تبديل شدن به يك راننده مسابقه حرفه‌اي را در سر دارد،‌ در حاليكه پدرش خانواده را به او واگذار كرده است. در ادامه داستان پدر و پسر در شرايط غيرمنتظره‌اي قرار مي‌گيرند كه گذران زندگي‌‌شان را تهديد مي‌كند.

منبع : ایسنا

به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم!

مهسا پور بختیار

«رامین بحرانی» فیلمساز جوان ایرانیِ مقیم آمریکاست. وی متولد آمریکا و بزرگ‌شده‌ي آن‌جاست. بحراني نخستین فیلمش به نام «بیگانگان» را در ایران ساخت؛ زمانی که بعد از بازگشت به سرزمین مادری به جست‌وجوی هویت و ریشه‌هایش رفت. پس از آن چند فیلمنامه نوشت و تلاش کرد تا یکی از آن‌ها را روی پرده بیاورد که نشد. دقیقاً هفته‌يی که قصد داشت پروژه‌ي جدیدش را شروع کند حادثه‌ي یازدهم سپتامبر پیش آمد و به خاطر آن تمام پول‌هایی که قرار بود برای ساخت فیلم به وي بدهند به دلایل مختلف از بین رفت. وی در این ایام، پيوسته در حال فيلم ديدن، ياد گرفتن، فكر كردن و نوشتن بود تا این‌‌که فیلم «گاریچی» را ساخت. این فیلم، اولین فیلم بلند بحرانی در آمریکا بود و بیش‌تر از یک‌ سال طول کشید تا وی سرمایه‌‌ي لازم برای ساخت آن را فراهم کند. گاریچی در سال 2005 ساخته شد و بیش از 10 جایزه‌ي بین‌المللی از جمله جایزه‌ي جهاني انجمن منتقدان فیلم (فیپرِشی) در جشنواره‌ي فيلم لندن را به دست آورد. بعد از آن، در سال 2007، فیلم «اوراقچی» را ساخت که در‌‌باره‌ي یک برادر و خواهر نوجوان مکزیکی در آمریکا بود که در یک تعمیرگاه اتومبیل کار می‌کنند و دلشان می‌خواهد با پول‌هایی که جمع می‌کنند یک کیوسک فروش مواد غذایی بخرند. این فیلم نیز در جشنواره‌ي لندن و چندین جشنواره‌ي دیگر شرکت کرد. بحراني با فیلم تازه‌اش «بدرود سولو / خداحافظ سولو» یک بار دیگر در جشنواره‌ي لندن شرکت کرد؛ فیلمی در‌باره‌ي یک راننده تاکسی سیاهپوست به نام «سولو» که مردی به نام «ویلیام» را که از زندگی‌اش خسته شده و می‌خواهد خود را بکشد، سوار مي‌كند و بعد از پی بردن به هدف ویلیام تمام تلاش خود را می‌کند تا جلوی خودکشی‌اش را بگیرد و او را به زندگی امیدوار کند. نمایش بدرود سولو در جشنواره‌ي فيلم لندن با استقبال منتقدان سینمایی و مردم مواجه شد. بدرود سولو در جشنواره‌ي ونیز 2008، جایزه‌ي جهانی انجمن منتقدان فیلم (فیپرشی) را كسب كرد. رامین بحرانی در اغلب گفت‌وگوهایی که با نشریات غربی داشته بر هویت ایرانی خویش تأکید و در این راه حتی با منتقدی نظیر «تاد مکارتي» نیز درگیری لفظی پيدا كرده است، چرا که مکارتی در نقدی که بر فیلم اوراقچی نوشت وی را یک فیلمساز جهان سومی خوانده بود. بحرانی در برابر این نظر برآشفت و خود را متعلق به کشوری با تمدنی 3 هزار ساله خواند نه آن چیزی که مکارتی اظهار داشته بود! از این لحاظ باید بحرانی را ستود و امید داشت که وی بتواند در مسیری که برای جریان فیلمسازی مستقل خود در نظر گرفته، رشد کرده و بیش‌تر از قبل موفقیت کسب کند.
با کنار هم قرار دادن مضامین اصلی فیلم‌های مختلفتان به این نتیجه مي‌رسیم که شما تلاش مي‌كنيد تا مسئله‌ي بی‌هدفی موجود در روابط انسانی قرن اخیر را مورد کنکاش قرار دهید.
هیچ‌وقت دوست نداشتم فیلمی بسازم که فقط به درد سرگرم‌سازی مخاطب بخورد. از همان کار اولیه‌ام یعنی فیلم بیگانگان می‌خواستم فیلمی نوشته و کارگردانی کنم که نقاط ضعف تماشاگر را به او بشناساند. این دیدگاه طی سال‌های فعالیت سینمایی‌ام ثابت مانده و به اوراقچی و در نهایت بدرود سولو هم راه یافته است.

خیلی‌ها اعتقاد دارند که این طرز تلقی ناشی از جهان‌بینی یک ایرانی یا در گستره‌ي وسیع‌تر، جهان‌بینی یک انسان شرقی است!
مطمئناً زادگاه انسان و به‌خصوص خانواده‌يی که فرد در آن رشد می‌کند سهم به‌سزایی در شکل‌گیری مسیر زندگی‌اش دارند. من هم از این قاعده مستثنا نیستم و بدون شک بخشی از واکنش‌هایی را که در فیلم‌هایم می‌بینید مربوط به خاستگاه فرهنگی‌ام است. من بزرگ‌شده‌ي یک خانواده‌ي ایرانی هستم و ایرانیان یکی از اقوامی هستند که عاشق فلسفه و مباحث فلسفي‌اند، به این معنا که یک ایرانی تا راجع به موضوعی به‌طور دقیق تحقیق نکند آن را نخواهد پذیرفت. ایرانی‌ها عموماً در برخورد با هر پدیده‌يی ابتدا واکنشی منفی و تدافعی نشان می‌دهند، سپس و آرام‌آرام سعی می‌کنند ابعاد مختلف آن پدیده را شناخته و در نهایت درباره‌اش تصمیم‌گیری کنند. من هم شاید بیش از هر چیز از همین ویژگی برخوردارم و برای همین است که می‌گویم علاقه‌يی به سینمای سرگرمی‌ساز ندارم! سرگرم‌سازیِ صرف هیچ‌گاه نباید هدف سینما قرار گیرد، بلکه باید سینمایی سرگرم‌کننده و صد البته تداعی‌کننده‌ي مفاهیم مختلف انسانی آفرید.

به عنوان یک فیلمساز ایرانی جایگاه کنونی خود را در سینمای آمریکا چه‌طور می‌بینید؟
من تازه در اول راهم و حالا حالاها وقت دارم تا به آن ‌چه مد نظرم است برسم، اما به جرئت می‌توانم بگویم الآن هم مخاطبان خاص خودم را پیدا کرده‌ام. همین چند وقت قبل بود که یک پسر جوان مکزیکی به نام «خوزه» که اتفاقاً دانشجوی سینما هم بود ایمیلی برایم فرستاد و از بدرود سولو ستایش کرد. مانند خوزه یعنی کسانی که به سینمای متفاوت علاقه‌مندند کم نیستند و تا وقتی که این مخاطبان وجود دارند، من هم خواهم بود و هر روز بیش‌تر از گذشته تلاش خواهم کرد.

... البته به جز مخاطبان عام، بسیاری از منتقدان مشهور سینما هم کارهای شما را ستوده‌اند!
همین‌طور است. اواخر سال گذشته‌ بود که یکی از منتقدان به نام «لئونارد مالتین» فیلم اوراقچی من را در رده‌ي پنج فیلم برتر سال قرار داد. این انتخاب واقعاً برای من خوشحال‌کننده بود، چون این موضوع را می‌رساند که منتقدان برتر دنیا به تمام فیلم‌ها به یک اندازه اهمیت می‌دهند و درگیر حواشي سینمای پاپ‌کورنی نمی‌شوند!

... اما مالتین نام اوراقچی را در فهرست پنج فیلم برتری که کم‌تر کسی آن‌ها را دیده، آورده بود!
به هر حال همین که با این نظر موجب شد تا عده‌يي برای کنجکاوی هم که شده به سراغ فیلم من بروند و آن را ببینند برایم بسیار باارزش است. در جامعه‌يی متکی بر رسانه‌ و شیفته‌ي فانتزی‌های دنباله‌دار، بیش‌تر آدم‌ها درباره‌ي فیلم‌های کوچک‌تر و نامتعارف چیزی نشنیده‌اند و به‌طبع به دیدن این فیلم‌ها نمی‌روند. در این هنگام است که منتقدان می‌توانند مخاطبان را از وجود یک فیلم کوچک اما خوب، آگاه کنند!

فیلمسازی در کشوری مثل آمریکا کار سختی است؟
فیلمسازی در همه جای دنیا کار دشواري‌ست، به‌خصوص اگر بخواهید به سینمای مستقل روی بیاورید و صرفاً فیلم‌هایی بسازید که از صمیم قلب مفاهیم موجود در آن‌ها را می‌ستایید. ببینید، سفارشی‌سازی آن‌قدر کار سختی نیست، کافی‌ست مدتی دستیار یک کارگردان بزرگ باشید و بعد از آموختن روش کار و آشنایی با چند تهیه‌کننده‌ي بزرگ، کار اول خود را آغاز كنيد، اما این‌که بخواهید فقط و فقط بر مبناي فیلمنامه‌هایی ساخته و پرداخته‌ي حقیقت ذهنی‌تان کار کنید بدون شک برای ساخت هر اثری حتی کوچک هم با مشکل نبود سرمایه‌گذار مواجهید!

آیا هیچ‌گاه اسم ایرانی‌تان در روند فیلمسازی در آمریکا برایتان دردسرآفرین شده است؟
حقیقتش خير. در آمریکا خیلی با من خوب بوده‌اند و از بابت چیزی مشکلي نداشته‌ام.

دوست دارید در مورد ایران یا در ایران فیلم بسازيد؟
چرا که نه.

پروژه‌يی در مورد ایران داريد؟
در حال حاضر خير، اما اگر بخواهم يك چنين فیلمی بسازم باید برگردم و دوباره چند سال در ایران بمانم چون نمی‌خواهم مثل یک توریست، فیلم بسازم!

منبع : سوره مهر


برچسب‌ها: رامین بَحرانی, دانش‌آموختگان دانشگاه کلمبیا
نوشته شده در تاريخ دوشنبه ششم خرداد ۱۳۹۲ توسط آ . پاسارگاد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک