
حسن سبحانی، دکترای علوم اقتصادی، استاد تمام اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده دورههای پنجم، ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی. وی به عنوان فعالترین نماینده مجالس پس از انقلاب شناخته میشود.
ولادت و زندگی
سبحانی به سال ۱۳۳۲ در شهرستان دامغان زاده شد. پدر وی کارگری ساده بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند. پس از آن جهت کمک به معیشت خانواده به دانشسرای مقدماتی رفت. سبحانی طی همه سالیان تحصیل و از جمله تحصیل در دانشسرا شاگرد اول بوده. همین امر موجب شد پس از اتمام دوره، بجای اینکه معلم روستا شود به آموزگاری در مدارس شهر مشغول گردد. وی در این زمان ۱۸ سال داشت.
سبحانی از بهمن سال ۵۳ در حالی تحصیلات دانشگاهی اش را آغاز کرد که در کنار آن به معلمی در دبیرستانهای دامغان میپرداخت و همزمان به فعالیتهایی در مقابل رژیم مشغول بود که باعث گردید بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب به عضویت کمیته انقلاب دامغان درآید.
وی بعد از فراغت از دوره کارشناسی در خرداد ۵۸، در انتخابات شورای شهر به رای مردم دست یافت و در نهایت به ریاست شورای شهر برگزیده شد.
وی در همین سال ازدواج کرد که هم اکنون دارای سه فرزند میباشد.
سبحانی پس از این به ادامه تحصیلات دانشگاهی، تدریس دانشگاهی و فعالیت علمی پرداخت و همزمان در تمام دوره سی و چند ساله پس از پیروزی انقلاب دارای مسئولیتهای سیاسی، علمی، اجرائی و پژوهشی در کشور بودهاست.
تحصیلات
در سال ۱۳۵۳ در دانشگاه ملی در رشته اقتصاد تحصیلات دانشگاهی اش را آغاز نمود و در سال ۱۳۵۸ در دوره کارشناسی فارغ التحصیل شد. دوره کارشناسی ارشد را در سال ۶۱ در دانشگاه تربیت مدرس آغاز و در سال ۶۵ به پایان رساند. پس از آن با انتقال از وزارت اموزش و پرورش، تدریس در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران را آغاز کرد.
سبحانی در سال ۱۳۶۷ در بورس خارج از کشور پذیرفته شد ولی آن را با این استدلال که بچههای انقلاب باید در داخل تحصیل کنند به بورس داخل کشور تبدیل کرد. دکترایش را در همان رشته کارشناسی، در دانشگاه تهران سپری کرده و در سال ۷۱ با رسالهای تحت عنوان «نظام اقتصادی اسلام» به پایان رساند. وی در طی این مدت مسئولیتهای مختلفی را نیز عهده دار بود. سبحانی به عنوان اولین فارغ التحصیل دکترای اقتصاد در دانشگاههای ایران پس از انقلاب شناخته میشود.
سبحانی در سال ۷۱ به مرتبه استادیاری، در سال ۸۲ به مرتبه دانشیاری و در سال ۹۱ به مرتبه استادی اقتصاد در دانشگاه تهران ارتقاء یافت.
وی هم اکنون در کسوت استاد تمامی اقتصاد، به عنوان مدیر گروه اقتصاد اسلامی، پولی و مالی دانشگاه تهران به فعالیت علمی و پژوهشی خود ادامه میدهد.
نمایندگی سه دوره مجلس
سبحانی نماینده مجلس در دورههای پنجم، ششم و هفتم از طرف مردم دامغان بود. وی در سه دوره نمایندگی، از فعالترین نمایندگان ادوار مجلس بودهاست.
وی از استوانههای کار تخصصی و کارشناسانه روی طرحها و لوایح مجلس بود. سبحانی بیش از ۸۶۰ پیشنهاد روی طرحها و لوایح مختلف و حدود ۳۳۰ نظر در مخالفت یا مخالفت با طرحها و لوایح داشتهاست. علاوه بر این حدود ۱۳۰ تذکر به رپیس جمهور و وزیران، بیش از ۲۱۰ تذکر آیین نامهای و حدود ۸۰ اخطار قانون اساسی در آمار عملکرد وی در این سه دوره به چشم میخورد. در مجموع وی نزدیک ۳۰۰۰ صفحه مذاکره علنی در مجلس دارد.
سبحانی عنوان میکند که در دورههای نمایندگی، به هیچ یک از جناحها تعلق خاطر نداشتهاست. از نمودهای این استقلال، رقابت وی با کاندیدای فراکسیون اکثریت (اصولگرایان، که خودش نیز به اسم آنها شناخته میشد) بر سر ریاست مجلس هفتم در چهارسال بود، که ضمن آن به بیان نقدهای خود از عملکرد مجلس و هیات رئیسه میپرداخت و در هر دوره نیز با کسب آرای قابل توجهی، رقیبی شاخص برای رییس وقت مجلس محسوب میشد.
سبحانی در انتخابات مجلس هشتم هم شرکت داشت که موفق به کسب آرا شد.
بنا به گفته خودش، هزینههای انتخاباتی وی در چهار دوره کاندیداتوری مجلس، مجموعا چهار میلیون و دویست هزار تومان بودهاست.
مسئولیتها
برخی از سوابق اجرایی حسن سبحانی به شرح ذیل است:
-
عضو کمیته انقلاب اسلامی دامغان (۱۳۵۸ - ۱۳۵۷)
-
رئیس شورای شهر دامغان (۱۳۵۹ - ۱۳۵۸)
-
معاون دفتر وزارتی و روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۶۰ - ۱۳۵۹)
-
مدیر کل دفتر هماهنگی تبلیغات دولت (۱۳۶۱ - ۱۳۶۰)
-
رئیس مرکز تربیت معلم شهید باهنر دامغان (۱۳۶۲ - ۱۳۶۱)
-
کارشناس مسئول گروه اقتصاد در وزارت آموزش و پرورش (۱۳۶۷ - ۱۳۶۳)
-
معاون اجرائی سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (۱۳۶۵)
-
سرپرست موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران (۱۳۷۰ - ۱۳۶۹)
-
مدیر کل امور پژوهشی و قائم مقام معاون پژوهشی دانشگاه تهران (۱۳۷۱ - ۱۳۷۰)
-
مدیر گروه اقتصاد اسلامی موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی (۱۳۷۱)
-
دبیر و عضو شورای فرهنگ عمومی کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی (۱۳۷۴ - ۱۳۷۱)
-
معاون آموزشی و پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۷۴ - ۱۳۷۱)
-
نماینده مردم دامغان در ادوار ۵ و ۶ و ۷ مجلس شورای اسلامی
-
عضو ناظر مجلس شورای اسلامی در شورای پول و اعتبار
-
عضو ناظر مجلس شورای اسلامی در شورای اقتصاد
-
رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی
-
رئیس کمیسون تلفیق بودجه مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۴)
-
رئیس کمیسیون تلفیق برنامه چهارم توسعه
-
رئیس گروههای دوستی پارلمانی ایران و لهستان
-
رئیس گروههای دوستی پارلمانی ایران و کوبا
-
رئیس شورای اقتصادی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
-
مدیر گروه آموزشی اقتصاد نظری دانشگاه تهران (۱۳۸۷)
-
مدیر گروه آموزشی اقتصاد اسلامی، پولی و مالی دانشگاه تهران (۱۳۹۰)
کاندیداتوری ریاست جمهوری یازدهم
حسن سبحانی اواخر دی ۹۱ تصمیمش برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را رسما اعلام داشت.وی بعدها عنوان دولت خود را 'قانون' و گفتمان خود را اصول و مبانی قانون اساسی و شعار انتخاباتی خود را اقتصاد بدون ربا همراه با قانون گرائی، حق جوئی و اخلاق مداری معرفی کرد.
وی اعلام داشته که خرج تبلیغات انتخاباتی را صرفا خودش خواهد داد و توان وی در این راه بیش از ۳۵ میلیون نیست و همین مبلغ هم برای آگاهی هموطنانش از منویات او کافیست. وی ضمن تاکید بر ضرورت حضور احزاب فعال و کارآمد در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران که انتخابات جز لاینفک آن است به کارکرد فعلی احزاب و دسته جات سیاسی کشور که فقط در ماههای نزدیک به انتخابات فعال میشوند انتقاد دارد و معتقد است در شرایط فعلی بهترین سیاست محور دانستن مردم و متکی بودن به حمایتهای مردمی در انتخابات میباشد. شاید به نوعی بتوان گفت که دکتر سبحانی در این انتخابات از لحاظ شناخته بودن، وضعیتی مشابه احمدی نژاد در انتخابات سال 84 دارد با این تفاوت که ایشان برخلاف احمدی نژاد به ارائه برنامه مشخص و دقیق اهتمام بیشتری دارد تا دادن شعارهای بزرگ و غیر عملیاتی. از جهت دیگر می توان ایشان را تنها فرد مستقل واقعی عرصه انتخابات دانست که به معنای واقعی کلمه مستقل از گروهها و جناحهای سیاسی حاضر است و به نوعی منتقد این جناحها و گروهها است.
وی در دومین روز ثبت نام کاندیدای ریاست جمهوری با حضور در ساختمان وزارت کشور رسما برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد.
ائتلاف با تفکر نه با شخص
دکتر حسن سبحانی در جواب سوال خبرنگار درمورد ائتلاف با افراد حاضر چنین گفته اند : " آنچه که مهم است این است که هر فرد یا ائتلافی خودش را با ایده و تفکر و برنامه به جامعه معرفی کند و بگوید من مسائل کشور را اینگونه تحلیل می کنم و می خواهم این کارها را انجام دهم و اعلام کند این اقداماتی که می خواهم در عرصه های مختلف انجام دهم، این مشکلات و روزنه های فعلی را درمان می کند و لذا کار پیش خواهد رفت. اگر اینگونه باشد انسان می تواند آن برنامه ها و ایده ها را مطالعه کند و بفهمد ایده دیگران با آنچه که خودش دنبال می کند چقدر انطباق دارد. در آن موقع می تواند تصمیم بگیرد که چکار بکند. ولی اگر منظور، افراد باشد، به صرف اینکه این فرد یا آن آقا وجود دارند، انسان که با افراد ائتلاف نمی کند، انسان با تفکر ائتلاف می کند... الان تا جایی که من اطلاع دارم هیچ یک از این افرادی که هستند، بصورت تفکر و اندیشه ای که مولود زمان انتخابات نباشد و در یک دوره طولانی از گذشته تا به حال در عرصه های مختلف همراهشان بوده باشد، خودشان را ارائه نکرده اند. آنچه که شما می فرمایید که من به ائتلاف بپیوندم، با توضیحاتی که دادم اصلا موضوعیت ندارد"
اصلیترین سؤالی که پس از شنیدن خبر کاندیداتوری جنابعالی در انتخابات به ذهن متبادر میشود این است که دکتر حسن سبحانی با چه انگیزهای و با چه دغدغههایی وارد صحنه انتخابات ریاستجمهوری شده است؟
مجموعه تحلیلها از شرایط فعلی کشور، گذشتهای که بر ما رفت و آیندهای که با اطلاعات موجود میشود پیشبینی کرد، بزرگترین زمینهساز تصمیمگیری من برای حضور در انتخابات بوده و هست. بنابراین با اینکه فرمایش شما در غالب یک سؤال مطرح شد اما پاسخ به آن بسیار طولانیتر از یک پاسخ متعارف خواهد بود. اجمالا باید بگویم که ما یک نظام سیاسی پویا داریم که در حال پیشرفت در همه حوزههاست. قانون اساسی مترقی همراه با ارکان پیشبینی شدهای داریم که میشود گفت این ارکان عمدتا در کشور پیادهسازی شدهاند و دارای کارکردهایی هم هستند. طی سالیان مختلف، قوانینی هم معطوف به قانون اساسی توسط قوه مقننه وضع شده است که نقشه راه کشورند و برای افزایش کارایی این قوانین برای کشور میتوان آنها را نقد کرد. در عینحال هیچکس نمیتواند کتمان کند که مشکلات عدیدهای هم در کشور داریم و انتخابات میتواند فرصتی برای بازنگری مشکلات و آسیبشناسی جدی باشد.
اگر موافق باشید حوزههای مختلف مشمول سؤال قبل را تفکیک کرده و یکییکی بهصورت خیلی مختصر به سراغشان برویم. بهنظر شما در حال حاضر در حوزه اقتصاد بزرگترین آسیبی که با آن مواجهیم چیست؟
در حوزه اقتصاد ما دچار بلیه نفرین منابع شدهایم؛ بدین معنا که متناسب با سالهایی که درآمد نفتی خوبی داریم، شرایط رونق فراهم میشود که البته این پیشرفت کاملا بدون پشتوانه است. هرزمانی هم که حوزه نفت با مشکلاتی مواجه باشد کلیت اقتصاد ما نیز مسئله دار میشود. از آنجایی که کشور توسعهیافتهای نیستیم، اهتمام بیشتر مدیران اقتصادی ما، توسعه توسعهنیافتگی است تا توسعه یافتگی. شرایطی بر ما حاکم است که با نگاهی آسیبشناسانه میتوان گفت ما را دچار انفعال در قانونگذاری، تصمیمگیری و اجرا کرده است و بحرانهایی را تولید میکنیم که دائم برای حل آنها باید برنامهریزی شود و چون این روند از سیستم و نظم خاصی برخوردار نیست، نمیتوانیم متناسب با منابع و تلاشمان بهرهبرداری کنیم.
در حوزه فرهنگ و جامعه دچار چه آسیبهای جدی هستیم؟
در حوزه فرهنگی، ذهنیاتمان تا حد زیادی متأثر از مسائل اقتصادی شکل گرفته است. البته چون جامعه ما مذهبی است، به میزان قابل توجهی نسبت به جوامع غیرمذهبی، برتریها و مزایایی داریم که خیلی هم به حکومت و دولت ارتباط پیدا نمیکند. در این بستر ما شاهد آسیبهای فرهنگی و اجتماعی زیادی هستیم که وزن آنها خیلی بیش از انتظاراتی است که میتوان از یک جامعه دینی داشت. متأسفانه افت سرمایه اجتماعی هم در کشور وجود دارد که باید به آن توجه کافی شود و برای جلوگیری از آن برنامهریزی کرد.
در حوزه سیاسی با چه آسیبهایی مواجهیم؟
در حوزه سیاسی بر اساس قانون اساسی سیاستهای قابل دفاع و افتخارآمیزی خصوصا در سطح سیاست بینالمللی داریم. من معتقدم در اجرای این اصول با ارزش، کاستیهایی وجود دارد که میتواند در عمل بیشتر هم بشود. اگر به کاستیهای سه بخش اقتصاد، فرهنگ و سیاست نگاهی کلی و در کنار یکدیگر بیاندازیم، خواهیم دید که میان بخش اقتصاد و بخش فرهنگ همبستگی وجود دارد. یعنی از خروجی چنین اقتصادی میتوان چنین فرهنگی را نیز متصور بود. از سوی دیگر درجه همبستگی سیاست با مجموعه اقتصاد و فرهنگ چشمگیر نیست.
این بحثهای تئوریک وقتی وارد فاز اجرایی میشوند، ملموستر و قابلباورتر هستند. برای بخش آخر صحبتهای خود که فرمودید سیاست با مجموعه اقتصاد و فرهنگ درجه همبستگی پایین دارد، نمونهای دارید؟
بله. آسیبی که داریم این است که این دو شاخه بهجای آنکه در یک سیستم مؤید هم باشند، متأسفانه یکدیگر را تقویت نمیکنند و نتیجه آن میشود که شاهد ظهور و بروز مفاهیمی مثل اقتصاد مقاومتی برای تقویت اقتصاد هستیم. ولی اصل مهمتر این است که عمدتا بین سهگانه فرهنگ، سیاست و اقتصاد جاری در کشور با اصول قانون اساسی همبستگی بسیار کمی وجود دارد لذا در عمل ملاحظه میکنید که دلسوزان و مسئولان کشور از شرایط موجود به لحاظ فرهنگی در درجه اول و اقتصادی در درجه بعدی راضی نیستند و این معضل در شرایطی شکل گرفته است که قرار بود جوهره اصلی، قانون اساسی باشد.
با این بیان اجمالی اعتقادم این است که این شرایط را سیاست اقتصادی واحدی که از دولت سازندگی شروع شد و در دولت اصلاحات و بعد از آن در دولت مهرورزی ادامه پیدا کرد، رقم زده است که البته هرچه به زمان حاضر نزدیکتر شدیم، در اجرای این سیاست اقتصادی واحد دچار بیاحتیاطیهای بیشتری شدیم. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر میشود که بدانیم مشکلاتی که سیاست اقتصادی واحد برای کشور رقم زد، منحصر در همین حوزه نماند و تبعات آن را در فرهنگ و سیاست هم شاهدیم.
از نظر جنابعالی برای درمان این وضع چه تمهیداتی باید اندیشید؟
به واسطه اینکه از گذشته، وضع موجود را بهصورت مورد به مورد پیشبینی کرده بودم و احساس واقعیام نیز این است که شرایط امروز ما درخور نام و منش جمهوری اسلامی نیست، اعتقاد دارم که بیشتر ریلگذاریهایی که کشور ما را به اینجا کشانده است، باید تغییر کند و همبستگی حوزههای مختلف کشور با اصول قانون اساسی باید بیشتر و بیشتر شود.
با توجه به وجهه اقتصادی که دارید و البته آسیبشناسی مختصری که مطرح کردید، بهنظر میرسد که برای «جراحی اقتصاد» وارد میدان شدهاید. آیا برنامه مدون و کارگروه خاصی تشکیل دادهاید؟
این مفهوم جراحی اقتصادی را که مطرح کردید، نمیپسندم؛ چون این ترکیب مثل بسیاری از مفاهیم مثبت دیگری که در کشور داریم، در غیر جای خودش بهکار برده شده و سر از قصابی درآورده است!
نکته دوم این است که ما صاحب کشوری پویا و فعال هستیم و کسی که میخواهد رئیسجمهوری شود، نباید بنایش را بر این بگذارد که قرار است از ابتدا دوباره کشور را بنیان جدیدی بگذارد. بالأخره ما صاحب قانون هستیم و برنامه اداره کشور که توسط نامزدها ارائه میشود، باید در عین همهجانبه بودن، ناظر به حل مشکلاتی باشد که موجب ناکارآمدیها شده است.
نکته سوم هم این است که برای تنظیم چنین برنامهای که بتواند مانع توسعه توسعه نیافتگی بشود، به مشورتهای متعددی نیاز است. من هم به لحاظ اینکه در مدت نزدیک به ۱۲ سال در مجلس شورای اسلامی درگیر با مسائل کشور چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزههای دیگر بودم، احساس میکنم تجربه لازم را دارم که از طریق مشورت با برخی صاحبنظران میتوانم آن را به حد قابل قبولی برسانم بدیهی است در حال حاضر که بنده در این نقطه قرار گرفتهام، این مشورتها را انجام دادهام.
شما خودتان را نامزد مستقل میدانید؟
بله. من حسن سبحانی هستم و ضمن احترام برای همه نهادهای سیاسی، تنها با اسم خودم وارد خواهم شد.
فکر نمیکنید این شیوه حضور در انتخابات، دشواریهای خاصی دارد؟
قطعا همینطور است. در این زمینه دو نکته وجود دارد. اول اینکه من همواره تلاش کردم نتیجهمحور نباشم؛ بلکه وظیفهمحور باشم. وقتی حسن سبحانی تشخیص بدهد یک کاری باید بکند، حتما این کار را انجام میدهد. معتقدم خداوند ما را برای وظیفهمحوری در قبال جمهوری اسلامی متعهد کرده است. البته این بدان معنا نیست که انسان نتیجه را دنبال نمیکند؛ چراکه مطلوبتر این است که نتیجه هم حاصل شود. نکته دوم هم اینکه در کشور ما متأسفانه تشکیلات حزبی و سیاسی پرقدرتی نداریم. از طرفی یک فرد دانشگاهی مثل من که هزاران دانشجو در طول زمان داشته است، خودش ظرفیتی را برای خود ایجاد میکند.
جنابعالی در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی تجربه تشکیل ائتلافی به نام «اصولگرایان مستقل» را داشتید. آیا در انتخابات پیشرو قرار است شما از تجربه آن دوره استفاده کنید و همراهان شما در آن ائتلاف، شما را یاری کنند؟ بهعبارت دیگر آیا ما شاهد تولد جریانی جدید در انتخابات آینده خواهیم بود؟
اصولگرایان مستقل، مجموعه محترم ولی معدودی بود که فصل مشترک جمع شدنشان، مخالفت با حمایتهای بدون منطقی بود که بعضی مجلسیها از دولت به عمل میآوردند ولی آن جمع در همه امور مثل مشارکت در قانونگذاری با هم اتفاق نظر نداشتند. به همین دلیل هم کارکرد آن جمع تا پایان همان مجلس بود و بعد از آن هم لااقل از سمت من دنبال نشد. یک تشکل سیاسی، فصل مشترکهای خیلی فراتر از آنچه ائتلاف اصولگرایان مستقل داشتند، لازم دارد. البته چون مظاهر توسعه از جمله همین مسأله تحزب باید در جریان توسعهیافتگی بهطور طبیعی بهوجود بیاید، بهنظر نمیرسد تشکیلاتی که در موسم انتخابات بهصورت خلقالساعه بهوجود میآید، چندان در روند پیشرفت کشور مؤثر باشد. البته در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که بنده با بعضی از افرادی که در همان لیست حضور داشتند و جزء همفکرانم در مجلس بودند، مشورتهایی داشتم.
شما در انتخابات مجلس نهم حضور نداشتید و حالا اعلام کردهاید که نامزد ریاستجمهوری خواهید شد. آیا از اول برنامهتان حضور در انتخابات ریاستجمهوری بود که در مجلس نهم شرکت نکردید؟
البته من از یک سال قبل به این مسأله فکر میکردم ولی دلیل نامزد نشدنم خیلی ارتباطی با انتخابات ریاستجمهوری نداشت. مهمترین دلیل عدم حضور من در انتخابات مجلس نهم این بود که افراد مستقلی که فقط بهدنبال قانونگذاری هستند و در عینحال برای به نتیجه رساندن فکر جمعی احتیاج به اکثریت آراء در مجلس دارند، بعضا به هر دلیلی در گذشتههای مجلس حمایت شایسته و بایسته نشدند. تجربه من نشان داده بود که تنها بین ۱۵ تا ۲۰ درصد تلاشها به ثمر میرسد. بنابراین احساس کردم حضور در دانشگاه و فعالیت در حوزه نظری اقتصاد بهویژه مبحث بانکداری اسلامی واجبتر است از حضور در مجلسی که دیگر آنگونه که من میخواهم مستقل نیست.
شما در مجالس پنجم تا هفتم حضور داشتید و از نزدیک با مشکلات قانونگذاری بهویژه در حوزه تخصصی خود آشنا هستید. ایده «دولت قانون» که در موقع اعلام کاندیداتوری مطرح کردید، ناظر به چه مواردی است؟
«دولت قانون» بدان معناست که ارتباطم با قوانین حتی آنها که منتقدش هستم- بهصورتی است که دولت من تنها طبق قانون اساسی، مجری قانون خواهد بود. شناخت روزنهها و مجاری آسیبرسان به شرایط کشور، خیلی وقتگیر نیست. مثلا در حوزه اقتصاد شاید بین ۱۰ تا ۱۵ قانون است که اگر مشمول تقنین جدید یا اصلاح شود، به شرط اجرای خوب میتواند مشکلگشا باشد.
مردم شما را بهعنوان چهرهای اقتصادی میشناسند. برای مدیریت سایر حوزهها چه برنامهای دارید؟ آیا قرار است از چهرههای دیگری نیز جهت مدیریت و برنامهریزی در این حوزهها کمک بگیرید؟
گفتمان دولت قانون، مبانی و اصول قانون اساسی است. بر این اساس این دولت نمیتواند به هیچ حوزهای بیتوجهی کند. مجلس باید در راه ریلگذاری، روشن و طبق قانون اساسی عمل کند و دولت هم باید تلاش کند تا اصول قانون اساسی را در این ریلگذاری به اجرا بگذارد و تجلی بدهد. تفکیک سیاست از فرهنگ و اقتصاد، نگاهی غیرعلمی است. این سه مقوله، سه بخش یک جزئی نیست؛ بلکه یک بخش سه جزئی است. اگر وزارتخانهای هم نگاه کنیم، ۲۰ وزارتخانه جدا نیست بلکه یک مجموعه ۲۰ تایی است. بنابراین اگر مقام معظم رهبری تأکیدی اصولی بر مقوله تولید دارند، بدین معنا نیست که فقط اقتصاد نگاهش به تولید باشد؛ بلکه در حوزه فرهنگ و سیاست هم باید نگاه تولیدمحورانه غالب شود. پس ما نگرشی سیستمی داریم نه نگرشی جزئی.
توقع دارید مردم تنها به خودتان و برنامههایتان اعتماد کنند و رأی بدهند یا میخواهید تیم کاری «دولت قانون» را نیز به مردم معرفی کنید؟
من در حال حاضر فقط به اندازه تصمیم امروزم صحبت میکنم ولی در کشور ما مشکلات سیاسی وجود دارد که فقط در سایه همگرایی به سرمایه اجتماعی تبدیل میشود و نیروهای دلسوز و مجربی وجود دارند که از نیروی آنها استفاده نشده است اما با این حال از قبل نمیخواهم درباره تیم کاری صحبت کنم. البته برنامه، شعار، گفتمان و نوع نگاه باید برای مردم تبیین شود تا بتوانند انتخاب کنند ولی اینکه افراد و نفرات معرفی شوند، در حال حاضر بهنظر کار سختی میآید.
گفتید که احساس نیاز و تکلیف کردید که وارد عرصه بشوید. بهنظر شما آیا راه دیگری برای اصلاح کاستیهای کشور پیش روی شما وجود نداشت؟ مثلا آیا نمیشد از طریق مشاوره دادن یا حتی کارهای رسانهای فعالیت سودمندتری کرد؟
من چند وقت پیش کتابی منتشر کردم به نام « انذارهای اقتصادی». این کتاب حاوی یادداشتهایی است که در دهه ۸۰ درباره اقتصاد سیاسی ایران در مطبوعات منتشر کردم و بخش عمدهای از آنها هم به دوران پس از نمایندگی مجلس هفتم تا بهمنماه سال گذشته برمیگردد. بنده در این یک سال اخیر هیچ مطلبی – علیرغم اصرارها – ننوشتم، بهدلیل این میخواستم ذهنم فارغ از این باشد که خدای ناکرده از این فرصت بخواهم بهنفع آن چیزی که بعدا میخواهم اعلام کنم، بهره ببرم.
تا سوءبرداشت نشود؟
بله. از همان یک سال قبل متوقف کردم. در این کتاب بدون خودسانسوری همه مقولاتی که یک نفر در حد امکاناتش – و بدون داشتن روزنامه و سایت خاصی- میتواند ارائه کند، مطرح شده است. در واقع اعتقادم این است که جمهوری اسلامی همچون جواهری است که هیچکس در راستای خدمت کردن به آن حق ندارد به خود اجازه ذرهای کوتاهی کردن بدهد.
از یک سو در میان همکاران شما، حسن سبحانی بهعنوان انسانی اخلاقگرا معروف است. در سوی دیگر نیز متأسفانه در سالهای اخیر بیاخلاقی در حوزه سیاست به حدی رسیده است که عدهای معتقدند تنها کسی میتواند در عرصه رقابتهای ریاستجمهوری دوام بیاورد که بتواند در میدانهای مختلف بیپروا شرکت کند و حتی اگر لازم شد بتواند با استفاده از هر وسیلهای نظر خود را به کرسی بنشاند. شما قرار است در این میان چه کنید؟
البته بیپروا صحبت کردن با بیاخلاقی کردن ملازمه ندارد. من معتقدم واژه «بیپروایی» میتواند برای فردی سیاسی بهکار برود که پیگیر منازعات، اختلافات و خواستههای ملت بوده و در تلاش است تا آنها را به یکپارچگی برساند و در این راه از وسایل اخلاقی هم استفاده کند. بهعبارت سادهتر در سیاستورزی اسلامی، اعمال سیاست و اعمال اخلاق دو مقوله از هم جدا نیستند و همراه یکدیگرند. بهنظر من موارد احتمالی نقض این مسأله نیز نباید قاعدهای برای آینده باشد.
در بحث تعامل «دولت قانون» جنابعالی با طرح هدفمند کردن یارانهها، آیا مجبورید همین روند فعلی را ادامه دهید یا اینکه ریلگذاری اقتصادی کشور را تغییر خواهید داد؟
ما مجبور نیستیم تابع جبر باشیم. همانطور که میدانید من مخالف اجرای طرح هدفمندی بودهام و معتقدم این اتفاق، یک معلول در اقتصاد ایران است. همان روزهای اول اجرا هم پیشبینیهایی کردم که متأسفانه تحقق پیدا کرد. اما همانطور که عرض کردم، دولت نظر فردی نیست بلکه دولت باید با قانون اداره شود. قانون کشور هم در حال حاضر میگوید که هدفمندی باید اجرا شود. البته دولت با توجه به تجربیات پشت سر و واقعیتهای روبهرو راهکارهایی برای اصلاح قوانین دارد و اگر احساس کند میشود روش دیگری برای اجرا بهکار گرفت، باید به مجلس رجوع کرده و با قانع کردن نمایندگان محترم، ریلگذاری جدید را ترسیم کند.
اشارهای کردید به برخی از قوانینی که به آنها انتقادهایی دارید و برای نمونه به قانون هدفمندی اشاره کردید. قانونهای مهم دیگری که به آنها نقد جدی دارید را بفرمایید و علت مخالفت خود را هم بگویید.
این سؤال شما دربرگیرنده تعداد زیادی قانون میشود ولی مهمترین نقد من به قانون اجرای سیاستهای اصل ۴۴ و شیوهای است که این قانون به مجلس آمد. تجربه سه سال گذشته نشان میدهد که حدود ۹۸۰۰۰ میلیارد تومان از این طریق واگذار شده است و بسیاری از افرادی که در زمان ارائه طرح موافق آن بودند، امروز از نتیجه آن راضی نیستند، زیرا این طرح نتوانست بخش خصوصی را آنطور که باید تقویت کند. بنابراین من فکر میکنم باید بهجای تبدیل انحصار دولتی به انحصار خصوصی و پرکردن چالههایی که دولتهای مختلف در گذشته بهدلیل عدم پرداخت تعهدات خود و دیونشان به بار آوردند، باید روشی واقعبینانه را در پیش بگیریم که به تقویت بخش خصوصی بینجامد.
به مبحث افت سرمایه اجتماعی اشاره کردید. کشور هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ ساختاری در حال پیرشدن است. از طرف دیگر جامعه در انتخاباتهای اخیر عموما به چهرههای جوان و تازهکار اقبال ویژهای نشان داده است. در این شرایط دکتر حسن سبحانی که در روزگار میانسالی قرار دارد چه برنامهای برای جوانان و جوانگرایی مدیران دارد؟
من در حال حاضر ۵۸ سال دارم. تناسب سن با نوع مسئولیت مقوله پذیرفتهای است. برای مشاغل مدیریتی سادهتر، سنین جوانتر مورد قبول است. بهشدت قائلم در سیستم بوروکراسی –که در جامعه ما بهغلط به کاغذبازی اطلاق میشود- باید مسئولیتها بر اساس سلسلهمراتب شایستگیها به افراد تعلق بگیرد تا بتوانیم تجمعی از تجربیات را در مدیریت داشته باشیم. مثل معروفی هست که میگوید یک فردی تا وارد مسجدی شد او را پیشنماز کردند. درحالی که مأموم هم باید صف به صف جلو بیاید تا در صف اول قرار گیرد. بهنظر من اگر قبلا مواردی داشتیم که تناسب مسئولیت و حجم آن با سن و سال و تحصیلات فرد رعایت نشده، نباید آن را بهعنوان رویهای برای آینده ادامه داد.
حسن سبحانی در مجالس پنجم، ششم و هفتم خود را متعلق به کدام جریان مجلس میدانسته است؟
من در حقیقت به هیچیک از جناحها و گروههای فعال تعلق خاطر نداشتم و تشخیصی که داشتم را دنبال میکردم. بهنظر من حقیقت بهطور کامل در یک سمت قرار نگرفته بهطوری که دیگر طرفها باطل باشند. ترجیح میدهم با ذکر مسئلهای روشنتر به این سؤال شما جواب میدهم. در یکی از مجالس گذشته، در مورد لایحهای انتقاداتی را در صحن مطرح کردم. یکی از نمایندهها به من رجوع کرد و گفت: « مخالفت شما با این لایحه، مخالفت با دولت است.» من فیالواقع خیلی متعجب شدم و به او گفتم من که در حال حمایت از این لایحه هستم! من میخواهم با اصلاح این لایحه، دولت را در حل مشکلات کمک کنم.
اگر بخواهید به همین مجالسی که در آن حضور داشت – دورههای ۵، ۶ و ۷- نمره بدهید، چه نمرهای میدهید؟
باید در حوزههای مختلف این کار را انجام داد. معتقدم مجلس ششم به لحاظ انضباط تشکیلاتی نمره بالایی میگیرد، البته من به محتوای این فعالیتها هم نقد داشته و دارم. منظورم این است که فضای مجلس ششم بهگونهای بود که اگر فراکسیون اکثریت یک موضوعی را اراده میکرد، قطعا انجام میگرفت. مجلس پنجم، مجلسی بود که اقلیتی قوی در آن حضور داشتند و اکثریت هم از جناح راست بودند. از این حیث مجلس بسیار معنادار و پویا بود و بهوسیله آقای ناطقنوری اداره میشد که روحیهای بسیار جوانمردانه داشت. من در مجلس هفتم هم خیلی خون دل خوردم.
ولی خیلیها معتقدند مجلس هفتم یکی از بهترین مجالس بعد از انقلاب است…
من هم نگفتم موفق نبود.
با توجه بهجایگاهی که ریاستجمهوری دارد، آن را باید جایگاه لحظات سخت دانست. حسن سبحانی چه لحظات سختی را در مجلس طی کرده که بتواند پشتوانه دوران سخت ریاستجمهوریاش باشد؟
در جریان بررسی سیاستهای اصل ۴۴ در مجلس هفتم وقتی بیش از ۲۰ مورد از ایرادات شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد، با رئیس مجلس مجادلات فراوانی کردم مبنی بر اینکه وقتی به رعایت قانون اساسی قسم خوردهایم نباید این همه نادیده گرفتن قانون را تائید کنند تا مصوبه آنها به دست مجمع تشخیص نهایی شود. ایامی هم که بودجه در مجلس تصویب شد، دورههای دشواری بود. روزهایی شد که بیش از ۲۲ بار برای پیگیری هدفهایی که در اقتصاد داشتم تذکر دادم ولی حقیقتا به خودم اجازه ندادم که چون ممکن است از سوی کسی حمایت نشوم، تذکر ندهم. گذشته از اینها باید گفت که جنس مقاومت در مجلس با جنس مقاومت در اجرا تفاوت دارد




برچسبها: دکتر حسن سبحانی, دانشگاه تهران, دكتر محمود احمدي نژاد, انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری
