| سروش لهراسب | |
|---|---|
سروش لهراسب در حال سخنرانی | |
| زادروز | ۱۲۸۳ تهران |
| درگذشت | ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۵ تهران (آرامگاه زرتشتیان) |
| ملیت | ایرانی |
| تحصیلات | دیپلم ادبی، دیپلم کالج آمریکاییها |
| شاگرد | رستم شهزادی، فیروز آذرگشسپ |
| لقب | میرزا سروش |
| دین | زرتشتی |
| آثار | یادنامه بنیاد نامه کیش مزدیسنی |
| همسر | پروین |
| فرزندان | شیرین، فرخنده، شهناز و شاهبهرام |
| والدین | تیرانداز لهراسب گوهر زارع پارسی |
| خویشاوندان | رستم شهزادی (شوهر خواهر) |
| جایزهها | مدال درجه اول علمی |
سروش لهراسب یا میرزا سروش (زادهٔ ۱۲۸۳ تهران، درگذشتهٔ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۵ تهران)، مدیر، نویسنده و شاعر زرتشتی بود.او در تأسیس، مدیریت و نگهداری مجموعه مارکار یزد، و بسیاری دیگر از آموزشگاههای زرتشتی، خصوصاً موقوفات پشوتنجی دوسابایی مارکار و دبستان پسرانه مارکار یزد، کوشش و تلاش بسیاری کردهاست.
زندگی
میرزا سروش در سال ۱۲۸۳ در باغ جمشید آباد تهران به دنیا آمد، دوره ابتدایی و کلاسهای هفتم و هشتم را در مدرسه زرتشتیان تهران به پایان رساند و برای ادامه تحصیلات به مدرسه دارالفنون و کالج آمریکاییها (دبیرستان البرز فعلی) رفت. در سال ۱۳۰۲علاوه بر اخذ دیپلم ادبی، دیپلم کالج آمریکاییها را هم گرفت. در سال ۱۳۱۶ در سفری که شهر بمبئی هندوستان داشت با دختری به نام پروین که از خانوادهای پارسی بود، آشنا شد و ازدواج کرد. او دارای ۴ فرزند بنامهای شیرین، فرخنده، شهناز و شابهرام است.
مدیریت و سرپرستی
میرزا سروش، در سال ۱۳۰۳ از سوی کیخسرو شاهرخ (نماینده وقت زرتشتیان در شورای ملی) به عنوان مدیر دبیرستان دینیاری یزد انتخاب گردید. در سال ۱۳۰۶ به مدیریت پرورشگاه مارکار و پس از آن به سرپرستی کلیه مؤسسات مربوط به پشوتنجی دوسابایی مارکار در یزد که شامل زایشگاه و بیمارستان بهمن،برج ساعت، دبستان و دبیرستانهای دخترانه و پسرانه بودند منصوب شد.او به هنگام تأسیس دبستان مارکار، کارگاههای پارچهبافی، زیلوبافی، جوراب و کشبافی، خیاطی و نجاری نیز ایجاد کرد تا دانشآموزان در ساعات بیکاری خود به یادگیری فنون بپردارند.او روی هم رفته بر ۳۳ مدرسه در روستاهای مختلف یزد، سرکشی و نظارت میکرد و انتخابات آنها را شخصاًًً بر عهده داشت. تنها وسیله رفتوآمد وی یک دوچرخه بود.
نمایی از ساختمان دبیرستان پسرانه مارکار یزد
پس از فوت پشوتنجی دوسابایی مارکار نیز، سرپرستی کلیه مدارس و مؤسسات مارکار تا مدتها به عهده میرزا سروش بود، در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳، سرپرستی آنها طبق آییننامهای به انجمن زرتشتیان تهران واگذار شد.
میرزا سروش به مدت ۴ سال مدیر کارخانه درخشان یزد نیز بود، و زمانی که این کارخانه در خطر ورشکستگی قرارداشت آن را از ورشکستگی نجات داد.
برخی دیگر از مسوولیتهای ایشان بدین شرح است:
- عضو شورای فرهنگی و انجمن شهر یزد
- عضو انجمن زرتشتیان یزد
- نماینده تامالاختیار زرتشتیان ایرانیِ بمبئی
- نظارت بر ساخت برج گاهنمای فردوسی یزد (برج ساعت مارکار)
- اداره مدارس تابعه انجمن اکابر پارسیان هند
- رسیدگی به امور زایشگاه بهمن و داروخانه سررتن تاتا
بنیانگذاری همایشگاه مارکار تهرانپارس
این همایشگاه مجموعه بزرگی است که با کاربری دینی و فرهنگی و ورزشی، سالهاست مورد استفاده زرتشتیان قرار دارد. روند تأسیس آن برمیگردد به زمانی که میرزا سروش، به پیشنهاد اسفندیار یگانگیحدود ۲۰ هزار متر، از زمینهای تهرانپارس را بنام انجمن ایرانی بمبئی خریداری کرد و جهت برگزاری مراسم دینی، ورزشی و فرهنگی، در اختیار انجمن زرتشتیان تهران قرار داد. هماکنون این مجموعه بنام مجموعهٔ دینی، فرهنگی و ورزشی مارکار؛ سالهاست که فعالیت میکند.
تجلیل و قدردانی
میرزا سروش در طول زندگی خود بارها از سوی کیخسرو شاهرخ و بسیاری از انجمنها و سازمانهای زرتشتیان مورد قدردانی و سپاس قرار گرفت. او همچنین از سوی پشوتنجی دوسابایی مارکار به پاس خدماتش دو قطعه مدال طلا دریافت کرد.
دریافت مدالهای درجه اول علمی از دست آقایان علی اصغر حکمت و اسماعیل مرآت که وزرای فرهنگ و معارف آن زمان بودند نیز دیگر از مواردی است که میتوان جهت تقدیر وی اشاره کرد.
توران شهریاری، شاعره معاصر نیز، شعری به پاس خدمات میرزا سروش برای قدردانی از ایشان سروده است.
آخرین تجلیلی که از او شد در ۱۰ مهر ۱۳۷۱ توسط انجمن زرتشتیان تهران انجام شد که ایشان را بسیار خوشحال کرد.
درگذشت
در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۵ در سن ۹۱ سالگی در تهران درگذشت و در آرامگاه زرتشتیان تهران به خاک سپرده شد. توران شهریاری، شاعر زرتشتی برای او شعری سروده است.
کتابخانه
در ۶ فروردین ۱۳۸۷ همزمان با رونمایی از پردیس دانش مارکار یزد، از کتابخانه دیجیتالی آن مجموعه که بنام میرزا سروش لهراسب نامگذاری شده بود نیز رونمایی شد. این مرکز شامل سالن مطالعه و کامپیوترهایی برای استفاده از کتابخانه دیجیتالی و نرمافزارهای مرتبط است.
***********************************
به مناسبت سالگرد درگذشت نیکمرد زرتشتی
میرزا سروش لهراسب؛ نامی نیک یادگار از کارهای نیک
بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی در سینههای مردم عارف مزار ماست
مولانا
ما زرتشتیان مردان و زنان شایسته و نامآور بسیاری داشتهایم که نه تنها انسانهای زمان خودشان، بلکه نسلهای آینده نیز از اندیشهی والا و کوشش خستگیناپذیرشان در فراهم کردن زندگی بهتر بهره بردهاند.
میرزا سروش لهراسب، پیر فرهنگ یزد، یکی از این بزرگان بود که کارگزار و نمایندهی راستین و دلسوز انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی بود و سرپرستی بناهای سودرسان همگانی را که با سرمایهی پارسیان هند درست شده بود مانند دواخانه، مطب، زایشگاه، بیمارستان، برج ساعت، آموزشگاهها و پرورشگاه مارکار و دبستانهای روستاهای یزد و نخستین مدارس دخترانهی آن شهر را بر دوش داشت.
او نهالهایی را که پشوتنجی دوسابای مارکار و دیگر دهشمندان پارسی فراهم کرده بودند کاشت و آبیاری و نگهداری کرد و زیاد نمود و بهرهی آن را میان زرتشتیان و غیرزرتشتیان، به یک اندازه، بخش کرد. از همینرو شاگردان او که در زندگی افتخارآفرین شدند تنها زرتشتیان نبودند.
وی به اندازهای نزد انجمن زرتشتیان ایرانی-بمبئی گرامی و باارزش بود که پیشنهادهای خردمندانهی او را بیدرنگ پذیرفته و هزینهی آن را پرداخت میکردند. در ادارهی فرهنگ یزد (آموزش و پرورشش) شناختهشده و او را برای هماندیشی و تصمیمگیریهای مهم دعوت میکردند.
از اندیشههای نوآورانهی وی این بود که بچههای پرورشگاه مارکار در کنار درس خواندن، کارهای دستی و فنی مانند آهنگری، نجاری، مکانیکی و … را فرامیگرفتند. ایدهای که به گونهای همان طرح کاد (کار و دانش) بود که پس از سالها در آموزش و پرورش ایران هم انجام میشد.
خوب است یکی از کارهای او را از دفتر خاطراتش بازگو کنم.

در سال 1320 که کارگران کارخانهی پشمریسی درخشان یزد به سبب نارضایتی به نافرمانی پرداخته و دست از کار کشیده بودند، مالکان کارخانه، آقایان ایدونها، تنها فردی را که شایستهی مدیریت آنجا دانستند میرزا سروش بود. آنها از او خواستند چند زمانی در جایگاه مدیر، آرامش را به کارخانه بازگرداند. شماری گفتند مگر کارگران بچهمدرسهای هستند که مدیر مدرسه آنها را ادب کند؟ خودش در اینباره نوشته است: «برای من هم که جوان کمتجربهای بودم عجیب مینمود که مدیر مدرسه بتواند مدیر کارخانه هم بشود. ولی به زودی دریافتم که مدیریت کلیدی است که درهای بسته را میگشاید، تفاوت نمیکند که آن در به مدرسه باز شود یا کارخانه.
انسانها، چه کوچک و چه بزرگ، نیازهای روانی و عاطفی دارند که با شناختن و برآوردن آن نیازها، چه خردسال و چه بزرگسال، آرام میگیرند و سرسپرده میشوند.
در نخستین روز با یک دوچرخه به کارخانه رفتم و به کارگران گفتم من یک مدیر مدرسه هستم و کار خودم را دارم. شما چندی است ناراضی و بیسرپرست شدهاید و به احتمال زیاد مزد هم نخواهید گرفت و شاید بیکار شوید. خوب به حرفهای من گوش کنید، اگر خواستید میمانم وگرنه با همین دوچرخه که بیرون کارخانه گذشتهام برمیگردم. من حالا نمیتوانم مزد شما را بیشترکنم ولی این چند کار را میکنم:
- فرزندان پسر و دختر شما را به مدارس مارکار معرفی میکنم تا مجانی درس بخوانند
- اگر همسرتان باردار است نامه میدهم تا در زایشگاه بهمن مجانی پا سبک کنند
- هر گاه خود و همسرتان نیت زیارت شهرهای مشهد و قم یا کعبه معظمه و مدینه طیبه را داشته باشید، بگویید تا مرخصی و خرج مسافرت را بدهم.
حال بگویید بمانم یا بروم؟ کارگران با دست زدن و هورا کشیدن ماندن مرا خواستار شدند. هر روز صبح زود، سر آفتاب، با دوچرخه از مارکار به کارخانه میرفتم و در راه با کارگران همراه و همصحبت میشدم. دو ساعت به کارها و حسابها و سرکشی به بخشهای کارخانه و انبار میپرداختم، سپس به آموزشگاه برمیگشتم. چهار سال در کارخانه خدمت کردم و درآمد صددرصد بیشتر شد.
نه تنها کارگران خوشحال و راضی بودند، من با حقوق و درآمد این چهار سال و ادارهی فرهنگ برای پدر و مادر و شش خواهر و برادرم که در تهران زندگی میکردند، خانهای تهیه کردم و دعای خیر پدر و مادر برایم بسیار برکت داشت.
میرزا سروش در سال 1283 در باغ جمشیدآباد در تهران چشم به جهان گشود و در 25 اردیبهشت 1374 به سرای جاوید رفت.
آن روانشاد در زندگی پربارش آن کرد که با آمدن نامش نیازی به برشمردن کردار نیکش نباشد.
خانم مهرانگیز شهزادی
https://amordadnews.com/3399/
********************************
میرزا سروش لهراسب
میرزا سروش لهراسب در سال 1283 خورشیدی در باغ جمشید آباد تهران زاده شد. مادرش گوهر خداداد زارع پارسی و پدرش تیرانداز مهربان لهراسب بود. میرزا سروش در سال 1316 خورشیدی با دختری از خانواده ای پارسی به نام پروین ازدواج کرد
میرزا سروش تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه زرتشتیان، دارالفنون و در کالج آمریکاییان که اینک دبیرستان البرز است گذرانید و زبان انگلیسی را نیز تکمیل نمود . در همین زمان یعنی سال 1303 خورشیدی به خواهش ارباب کیخسرو شاهرخ برای مدیریت و سرپرستی دبستان دینیاری یزد اعزام گردید
وی پس از سه سال اقامت در یزد به تهران بازگشت و دوباره به دستور انجمن زرتشتیان وقت و ارباب کیخسرو شاهرخ رهسپار یزد شد تا مراکز بزرگ آموزشی و تربیتی مارکار یزد را بوجود آورد
میرزا سروش نظارت و سرپرستی چهارده باب دبستان های تابعه انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی و حتی ساختمان برخی از آنها را به عهده گرفت، وی که صادقانه به فرهنگ این مرز و بوم خدمت کرده بود به دریافت دو مدال طلا از سوی پشوتن مارکار و دو مدال درجه اول علمی از دست وزرای وقت آموزش و پرورش نایل آمد . میرزا سروش نماینده تام الاختیار انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی در ایران بود
آن روانشاد نظارت بر ساختمان برج گاهنمای فردوسی شهر یزد (برج ساعت) ، هدیه پشوتن مارکار و نظارت در ساختمان و اداره زایشگاه بهمن، همچنین نظارت، سرپرستی و رسیدگی به مطب و داروخانه سروش تاتا را بر عهده داشت. میرزا سروش عضو شورای فرهنگی یزد، همچنین انجمن شهر شهرستان یزد بود. وی مدت چهار سال تمام علاوه بر مشاغل یادشده ، در سمت مدیریت کارخانه “درخشان یزد” انجام وظیفه نمود و کارخانه را از ورشکستگی نجات بخشید. برپا داشتن جشن ها، تاسیسات و سدهای پیش آهنگی، کتابخانه، انجمن های ورزشی، سخنرانی های ماهیانه در موسسات مارکار از ابتکارات وی بود. وجود مجتمع بزرگ دینی تربیتی و زیارتی مارکار در تهران نشانه ای از دور اندیشی و آینده نگری آن روانشاد بود. میرزا سروش در کارها و امور اجتماعی نیز حضور فعال داشت و سالیان متوالی عضویت انجمن زرتشتیان یزد و دبیری انجمن همگانی را که خود پایه گذار آن بود بر عهده داشت . وی نویسنده و شاعری چیره دست و توانا بود و همیشه این شعر را که سروده خود اوست زمزمه می کرد
خدایا در خوراک و خواب و وستا شتابم سوی تو دادار یکتا
و حاجتش برآورده شد و مشاهده شد که بیش از سه روز زمین گیر و بستری نشد. میرزا سروش در سالهای پایانی عمر خود یکه و تنها زندگی می کرد و در سال 1371 خورشیدی این اشعار را که نموداری از زندگی و پیری خود بود سرود
مرا لرزد همی دست و سر و پا، نباشد هیچ عضوی پای برجا
منم هشتاد و هشت بس پیر و فرتوت قدم اندر قدم نزدیک تابوت
او مثبت و مفید زندگی کرد . خوشنام زیست. با ایجاد مدرسه های بسیار و سرپرستی آنها با جهل و نادانی مبارزه کرد . فرهنگ یزد و زرتشتیان یزد را پربار ساخت و با دنیایی خاطره خوب در روز اشتاد ایزد و اردیبهشت ماه 1374 خورشیدی با کوله باری از خوبیها و نیکیها و خدمت به جوانان و یتیمان به جاودانگی پیوست. و به راستی که وی سوشیانتی بود در زمانه خویش .نام نیکش تا ابد جاوید و پاینده باد
با سپاس ازhttp://bemoonkhodadad.blogfa.com
http://vohu.blogfa.com/post/60
***********************************
برچسبها: میرزا سروش لهراسب, پيروان دين زرتشت, کیخسرو شاهرخ, توران شهریاری یا بهرامی
