
عزیز اصلی منش (زاده ۱۵ فروردین ۱۳۱۶ - تبریز) دروازبان پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران بود.
او فوتبال حرفهای را از باشگاه دارائی شروع کرد، بعد از آن به تیم شاهین تهران رفت و سپس به پرسپولیس پیوست. و پس از به تیم ملی فوتبال ایران دعوت شد.
تو زمان بازی کردن لقبش پیراهن بنفش بود .
۲۴ بازی ملی داشت .
بعد از خداحافظی از بازی فوتبال ، مربی ذوب آهن اصفهان شد .
اکبر مالکی، عزیز اصلی، کیوان نیک نفس، بهرام مودت و ناصر حجازی بهترین دروازه بان های آن دوره فوتبال ایران بودند. عزیز اصلی که پیراهن بنفش معروفش را به تن دارد، دروازه بان تیم ملی ایران در دهه 40 بود که در جام ملت های آسیا 1968 گلر تیم ملی بود. ناصر حجازی و بهرام مودت نیز دروازه بان های استقلال و پرسپولیس در دهه 50 بودند که هر دو در جام جهانی 1978 حضور داشتند. اکبر مالکی و کیوان نیک نفس نیز دروازه بان های عقاب و پاس بودند که دوره ملی کوتاهی داشتند.
***
سيلي عزيز اصلي، بازي را 3- صفر كرد
نخستين حكم سنگين فدراسيون فوتبال عليه پرسپوليس مربوط ميشود به دربي سال 1348؛ مسابقهاي كه 82 دقيقه بيشتر طول نكشيد اما همان 82 دقيقه كافي بود تا بازي با يك سيلي، 3- صفر به سود استقلال تمام شود. پرسپوليس كه در اين بازي يك- صفر از استقلال عقب بود، ميخواست زمين مسابقه را به نشانه اعتراض به نحوه قضاوت داور ترك كند كه با درگيري دروازهبان پرسپوليس با داور مواجه شد. عزيز اصلي با سيلي محكمي كه به صورت داور نواخت نسخه تيمش را پيچيد و كميته انضباطي هم در نهايت بازي را 3- صفر به سود استقلال اعلام كرد. عزيز اصلي طي اين حكم يك سال از حضور در بازيها محروم شد اما سه ماه بعد به دليل قهرماني استقلال در ليگ قهرمانان آسيا محروميت او مثل تمام محروميت ها بخشيده شد.
او در نسلي عضويت داشت كه بر اثر ستيز وقت باشگاه شاهين با سران سازمان تربيت بدني سرگردان و سرانجام مجبور به كوچ به پرسپوليس شد و در همان زمانها بود كه چند بار با داوران قاطي كرد و در يكي از معروفترين و بدخيمترين اتفاقات نيمه دوم دهه 40، يكبار در مسابقهاي بين پرسپوليس و رقيبش در ليگ تهران، توي گوش داور زد و نهتنها بابت آن ابراز پشيماني نكرد، بلكه به كرات تاكيد كرد از آنچه انجام داده راضي است و در شرايطي مشابه در آينده باز چنين خواهد كرد.
اما عزيز اصلي كه اينك پير و ملايم و آرام و سالهاست در خارج از ايران زندگي ميكند، صرفنظر از مساله فوق اولين دورازهبان برجسته فوتبال ايران هم بود و عضوي ثابت و كارساز از تيمي بود كه اولين جام ملتهاي آسيا را به سال 1968 در تهران براي كشورمان فتح كرد. در آن زمانها فرامرز ظلي عضوتيم پاس، معمولا نيمكتنشين «اصلي» بود و ستاره اقبال هر دو با ظهور پديدهاي به نام ناصر حجازي در اواخر دهه 40 رو به خاموشي رفت.
حجازي كه بهار سال پيش روي در نقاب خاك كشيد و عنوان برترين دروازهبان تاريخ ايران برازنده اوست و برخلاف عزيز اصلي طبعي آرام و رفتاري ملايم داشت، به سبب بينالملليتر شدن فوتبال ايران طبعا به جايگاههايي رسيد كه براي «اصلي» و در دوره او امكانپذير نبود و اين برآورد شامل منصور رشيدي رقيب اصلي حجازي در دهه 70ميلادي هم ميشد، اما اصلي خصوصيات منحصر بهفردي داشت كه معمولا به ياغيها و ناآرامهاي عرصه ورزش اختصاص و تعلق دارد.
او با بدني ورزيده كه حتي به ورزشهاي قدرتي هم ميخورد و با چالاكي و سرعت عمل بوكسورها ميتوانست در هر موقعيتي حرفي براي گفتن داشته باشد و واكنشهايش در سطح ساير دروازهبانان مليپوش آسيا بود، اما زندگي ناآرام و پرالتهابي كه سران وقت سازمان تربيتبدني براي شاهينيها آفريدند و كشيدهشدن موج آن به بنيادهاي اوليه دو باشگاه پيكان و پرسپوليس كه مامن شاهينيها شدند، از عزيز اصلي چهرهاي حساستر و ناآرامتر و از او ياغياي در سالهاي 1346 تا 1349 ساخت كه شايد در ذات وي جا نداشت و وي اجبارا به سمت و سويي رفت كه اگر دولتيها قصد به تعطيلي كشاندن يكي از شاخصترين باشگاههاي زمان ـ شاهين ـ را نداشتند، او هرگز به سمت آن كشيده نميشد.
***
و بعدها هنرپیشه
فیلمها به عنوان بازیگر
-
۱ - فاتحین صحرا (۱۳۵۰)
-
۲ - پلی بسوی بهشت (۱۳۴۷)
-
۳ - پنجه آهنین (۱۳۴۷)
-
۴ - تونل (۱۳۴۷)
-
۵ - کشتی نوح (۱۳۴۷)
-
۶ - بی عشق هرگز (۱۳۴۵)
-
۷ - خداحافظ تهران (۱۳۴۵)
-
۸ - مأمور دو جانبه (۱۳۴۵)
گپی با عزیز اصلی هنرمند ودروازه بان ملی
با این مقدمه که خدمت جنابعالی عرض کردم چندین سوال در ذهنم نقش بسته است. در ابتدا با توجه به این که شما چندین سال است که در خارج از کشور زندگی کرده اید و اکنون هم در انجا مشغول فعالیت ورزشی هستید- ارزیابی تان از دیدگاه فرهنگ ورزشی کشورمان در مقایسه با کشور های دیگر چگونه است؟
من خیلی کوچکتر از ان هستم که شما تا این حد به بنده محبت دارید. من قبل از این که یک ورزشکار باشم دبیر ورزش بودم. در حال حاضر در المان هم شغل معلمی را ادامه می دهم و سعی کرده ام با عده ای از دوستان وپیشکسوتان- جوانان را دور هم جمع کنیم تا هرز نرفته و انرزی خود را صرف ورزش کنند. محیط چه در ایران و چه در خارج طوری است که وقتی انسان سرگرمی سالمی نداشته باشد اجتماع او را می بلعد. متاسفانه ایرانیان هم که مقداری کمبود دارند زود به سمت مسایلی مانند اعتیاد کشیده میشوند.
از لحاظ ارزیابی نیز میبایست عرض کنم که ورزش در خارج با ایران بسیا فرق می کند. تفاوتش این است که وقتی در خارج یک مجتمع- مدرسه یا دانشگاهی تاسیس میشود در ابتدا درس ورزش را می گنجانند و الویت با ورزش است. حتی ورزش از دروس اصلی کنکور های ارتش یا دانشگاه محسوب میگردد. این است که بر روی ورزش سرمایه گذاری میکنند. از شرکتهای خصوصی گرفته تا دولتی و برداشت کرده و نتیجه نیز میگیرند ولی متاسفانه در کشور ما اینگونه نیست.
اگر مایل باشید از این بحث خارج بشویم ودوباره به زمان گذشته برگشته وبه شروع فعالیت هنری شما در سینما بپردازیم. در ان زمان با توجه به شهرت فراوانی که داشتید چطور شد پا به عرصه هنرو سینما گذاشتید؟
اغلب هنرپیشگان- کارگردانان ودوبلورهای ان دوره به فوتبال علاقه داشتند وبه تماشای بازی ما می امدند.
در ان زمان دوبلورها در خانه خود دوره وی گذاشتند واز هنرپیشه ها – خواننده ها- فوتبالیستها و... هم دعوت میکردند. من هم در انجا با انها اشنا می شدم. ولی مرحوم سامویل خاچیکیان به من گفت: عزیز تو چهره وحرکاتت جان میدهد برای سینما. حرکاتت را در خلال بازی دیدم و خوشم امد. به این طریق او به من پیبشنهاد بازی در فیلم (بی عشق هرگز) را کرد. من هم از خدا خواسته از جایی که علاقه داشتم قبول کردم او هم نامردی نکرد ودر اولین فیلم یک رل منفی به من داد. کار گردان باید درک کند که نباید به یک ورزشکار که محبئبیت دارد یک نقش منفی بدهد. نقش با حرکاتش است که منفی یا مثبت می شود. حتی اولین عکسی که سامویل از من گرفت و برای چاپ به روزنامه داد در زیر عکس نوشته بودند ورزشکاری که خونخوار می شود!!! به او گفتم که یعنی چه؟ شما از یک فوتبالیست می خواهید یک خونخوار درست کنید؟ گفت: ای بابا این مطبوعاتی ها شوخی کردند! گفتم این را که خوانندگان نمیدانند وتصورشان نسبت به شخصیت اجتماعی من عوض میشود. این موضوع به همان شعور اجتماعی بر میگردد.
یکبار هم قرار بود جای بیک ایمانوردی بازی کنم که مرحوم فردین نزد من امد وگفت: (عزیزخان من این نقش رادر شان شما نمیبینم. به کارگردان گفتماز شما برای این نقش استفاده نکند) من هم گفتم خدا پدرت را بیامرزد و دستت درد نکند. این گفته فردین نشان از روحیه و تعصب ورزشکاری اش بود.
ظاهرا سناریویی را هم خودتان نوشته بودید که قرار بود با مرحوم فردین بازی کنید؟
بله داستانی بود به نام دروازه بان که دست نخورده باقی ماند. قرار بود فردین در نقش برادر دوقلوی من بازی کند. حتی با او دراستادیوم امجدیه تمرین دروازه بانی هم کردم. لباسهایم را به او دادم تا بپوشد. حتی عکس هم با هم گرفتیم. ولی اصولا ورزشکارانی که میدانی هستند با ورزشکارانی که روی تشک هستند خیلی فرق می کنند. یک کشتی گیر یا هالتریست نمی تواند ان فعالیت های خاصی را که یک ورزشکار میدانی میکند انجام دهد. این است که برای فردین دروازه بانی سخت بود.
بعضی از فیلمهایی را که که در ان بازی کردید میتوانید نام ببرید؟
در اولین فیلم با عبدالله بوتیمار همبازی بودم که کار گردانش همانطور که قبلا گفتم سامویل خاچیکیان بود. مامور دو جانبه را با ایرج قادری بازی کردم. در خداحافظ تهران هم یک رل کوتاه داشتم که همینطوری رفته بودم پیش سامویل و او یک رل افسر هوانیروز را به من داده نقش اول این فیلم بهروز وثوقی بود. فیلم دیگری به نام تونل بود که با قهرمان کشتی مصطفی تاجیک بازی می کردم. او خودش روی فیلم سرمایه گذاری کرده بود.
پلی بسوی بهشت راهم با منوچهر وثوق بازی کردم. در این فیلم ما سه چهار تا برادر بودیمکه (یدی) هم بود. در فیلمهای کشتی نوح که با ایلوش و پنجه اهنین و فاتحین صحرا بابیک ایمانوردی هم بازی کردم.
باتوجه به محبوبیتی که داشتید چطور شد که در فیلمها نقش بدمن را بازی کردید؟
بازی در رلهای منفی خیلی سخت تر از رلهای مثبت است. رل منفی راباید بر خلاف میل تماشاگران بازی کرد. در خارج از کشور هم بیشتر جایزه ها را به بازیگران نقش منفی میدهند. اما متاسفانه اسم من بزرگتر از رلهایی بود که به من میدادند. در واقع میخواستند از اسم من سوء استفاده کنند. ناراحتی من هم از این مساله بود. اصلا فضایی نبود که به ما میدان بدهند تا ببینند استعدادش را داریم یا نه؟ مثل این می ماند که شما یک فوتبالیست با استعداد را بیاورید و روی نیمکت بنشانید و نگذارید بازی کند تا ببینیم اصلا فوتبال بلد هست یا نه؟ شما اگر او را فقط روی نیمکت بنشانید خوب پیر میشود و می رود.
باتوجه به موقعیتی که شما داشتید به چه دلیل از سینما فاصله گرفتید؟
من مثل تمام جوانها دنبال شهرت بودم و میخواستم به گونه ای از طریق ورزش یا هنر در اجتماع مطرح بشوم. استعدادش را هم داشتم. وقتی که معروف شدم شهرتی را به هم زدم ومعروف شدم. از انجایی که به هنرپیشگی علاقمند بودم و استعداد ان را هم داشتم تصمیم به بازی در سینماگرفتم. حساب کردم که وقتی جلوی هشتاد هزار نفر نود دقیقه بازی میکنم پس برای هنرپیشگی نبایستی مشکلی داشته باشم و راحت میتوانم جلوی دوربین حرکات خود را به نمایش بگذارم. به اعتقاد من هنرپیشگی برای ورزشکاران خیلی راحت تر از افراد معمولی است که می خواهند هنرپیشه شوند. ولی متاسفانمه دیدم که به استعدادها اهمیتی داده نمیشود وپشت پرده دسته بندی هایی وجود دارد. من دیدم استعداد و شرایطش را دارم ولی نمیتوانم با مسایل کنار بیایم.این بود که تا حدودی جلو رفتم ولی وقتی دیدم که از من چیز دیگری می خواهند عقب نشینی کردم.
برچسبها: عزیز اصلی, پرسپوليس, بهروز وثوقي, محمدعلي فردين
