محسن بوالحسنی
تاریخ تولد: 1360/7/19 محسن بوالحسنی شاعر، نویسنده و روزنامه نگار فرهیختگان محسن بوالحسنی از شاعران و روزنامه نگارانی است که فعالیت جدی خود را از دھه 80 آغاز کرد و تازه ترین اثر او، مجموعه شعر «از من بعید» در سال 94 توسط انتشارات مروارید به چاپ رسید. محسن فرزند جنوب است بچه اهواز و لیسانس دارد لیسانس زبان و ادبیات فارسی و شعر میگوید و مینویسد و حرف میزند که حرفها دارد در قالب نظم و نثر و خوشبختانه کلمات را میشناسد با جنس کلمات آشناست و چه زیبا کلمات و حروف و واژه ها را کنار هم و پشت سر هم میچیند به حرکت وا میدارد و ....
کتابها
* کجا میشه تو رو ندید – شعر - نشر چی چی کا – تهران – 1382 * ...و آن خط پنجم منم – شعر- نشر لاجورد – تهران – 1384 * خانه ای جدید در آمریکا – 1387 – شعرهای ریچارد براتیگان – جلد اول – نشر رسش– ترجمه * لطفاَ این کتاب را بکارید – 1389- شعرهای ریچارد براتیگان – جلد دوم – نشر رسش – ترجمه * آنها مشغول مردنند – آن سکستون – 1388 – نشر چشمه - ترجمه * شمس از قونیه با قطار برگشت - 1389– شعر – نشر نوح * ایشان قاتل من است – 1392 – شعر - نشرناکجا – پاریس * از من بعید - مجموعه شعر - نشر مروارید ١٣٩٤ * اولین پنجشنبه – شناختنامه ی ام کلثوم خواننده ی بزرگ مصر – نشر بوتیمار ١٣٩٤
* مفاجا – مجموعه شعر – نشر چشمه
کتابهایی که به زودی منتشر می شود
* نامه ای از زیر آب – شناختنامه عبدالحلیم حافظ خواننده بزرگ مصر – نشر بوتیمار * شرح آن الف – شعر شمس تبریزی – با مقدمه و انتخاب محسن بوالحسنی
آثار منتشر شده
تک آهنگ «ماه پیشونی»
نقش: ترانهسرا
یک نمونه شعر از اشعار آزاد او :
آن طور که گندمزار را
در مشت گرفته
و با لهجه ای قدیمی حرف می زند
شما هیچ وقت نمی فهمید
که زن چه می گوید.
نه از چین ابرو
نه از ابرهای مخدوش روی پیراهنش
نه از آبخوردگی های عکس های کاملا زنانه اش
زن به عبری مسلط است
و در روز
به مشاهداتش از گذشته
پاسخ مناسبی می دهد
" ای روزهای بی موضعِ سردرگم
در حین این دشواری های مرسوم
من فقط به خودم پناه می برم
نه به آن گلدان
نه به آن عکس
نه به آن خانه ی کنارِ مرز؛
چرا که «ش» در زبان عبری
یک حرف بی ربط است
و من حق دارم
در روزهای آینده
اسمی از روز نیاورم»
و همینطور گندمزار را پیش می برد
و اتفاقاً موهایش
تربیت خودشان را دارند
و مجبور است ضمن همه ی این مناسبات
به معاش فکر کند
و حقوقِ پایان ماه
و مشتش را باز کند
پول قهوه را بدهد
و از هیچ چیز راضی نباشد
حتا از این شعر.

انتقاد از ادبیات فیسبوکی
یک شاعر با انتقاد از ادبیات فیسبوکی گفت: آیا وقت آن نرسیده است که امثال مایی که یک روز مریم حیدرزاده را مسخره میکردیم کمی به شعرهای خودمان نگاه کنیم؟
محسن بوالحسنی در متن ارسالیاش به ایسنا نوشته است: «اجازه بدهید حال که فرصتی پیش آمده دردلی صمیمانه با شما داشته باشم. شاید به گوش و هوش کسی آمد و راه و کار به جایی برد. اگرچه این روزها شعرهای خوبی از همنسلانم و علیالخصوص از بیادعاهاشان میخوانم اما متاسفانه نمیدانم این چه سرّی است که شاعران خوب ما به شدت رو به افول میروند و روز به روز در آثار تازه، بعد از آثاری که با اقبال مواجه میشوند، عقبگردهای تاسفباری دارند و این عموم نمیدانم چه بر سر شعر میآورد. از طرفی بعضی شعرها و شاعران هم که واقعا فقط به درد شبکههای مجازی میخورند و تهییج احساسات و همین تهییج احساسات هم خیلی عمر و دوامی ندارد. این به آن معنی نیست که شاعران دیگری چون من از صفی بیرون افتادهایم و قصد داریم با غر زدن موضوع را پیش ببریم. اما واقعا باید سراغ گرفت از شاعرانی حتا کهنهکار که چند سال اخیر همینطور بیگدار و به لطف شهرتی که به دست آوردهاند پشت سر هم دست به کار چاپ کتاب میشوند و هیچ نقد و ارزشیابی هم وجود ندارد یا از ترس نوشته نمیشود. ترس چه؟ ترس حذف شدن! فکر میکنم ساده گرفتن شعر، معنیاش موافقت با سخت گرفتن و سخت نوشتن شعر نیست. اما واقعا شاعران ما این روزها ملاک و معیار را میزان لایکها و پخش شعرها در شبکههای مجازی میدانند. خیلی از ما میمیریم برای شهرتهای اینچنینی. یا از آنطرف بام میافتیم به سمت مدهایی که آدم گاهی دلش میسوزد برای سوژههایی که مد میشوند. نگاه کنید به شاعر عزیزی به نام بیژن الهی.
البته طبق گفت معمول کسی جای کسی را تنگ نکرده و زمان غربال مناسبی است. موضع حرف من هم جا و زمان نیست. بگذارید بنا را به دلسوزی، وگرنه به من چه که فلان شاعر و شعرهای دبیرستانیاش چه میکنند در فیسبوک و ازطرفی هیچکس رشد چشمگیر شعرهای شاعری مثل «سارا محمدی اردهالی» را از اولین مجموعهاش تا امروز نمیبیند. یا بسیار شاعران دیگری که آدم را امیدوار میکردند اما امروز شعرهایشان را که ورق میزنی ناامیدی از سر روی خودت و شعر آنها فرومیریزد. آیا وقت آن نرسیده است که امثال مایی که یک روز مریم حیدرزاده را مسخره میکردیم کمی به شعرهای خودمان نگاه کنیم؟ آن موقع میمردیم برای صدا و شعرهای آنقدر رمانتیک و بعد چنان کوبیدیمش که از جا بلند نشد غافل از اینکه او از اول همین بود. بیادعا و لایک. اما ما امروز، از این میهمانی به آن میهمانی شبانه و از این لایک به آن لایک میرویم و میمیریم برای اینکه چیزی بنویسم که فقط خوانده شود. خیلی خوانده شود و احتمالا چند آه کشدار هم پشتش باشد. البته این وسط هم اگر وقت کنیم لگدی از سر بیاعتنایی به بزرگمرد کنجنشین اما پرکاری مثل «احمدرضا احمدی» میزنیم و فاتحهای برای شاعری به معنای واقعی کلمهای به نام «غلامرضا بروسان» میخوانیم. این یک درددل ساده است. فکر میکنم فیسبوک و این نوع اشتهار دارد کاری با شعر و ادبیات ما میکند که نمیدانم. شعرهای جنسی و شاعران جنسیتی را کسی نمیخواهد تحلیلی کند و آسیبشناسی کند؟ شاعران فیسبوکی و شعرهای فیسبوکی را؟ ملاک برای نقد و ارزشگذاری و تحلیل شعر یک زمانی «طلا در مس» براهنی بود امروز فیسبوک زاکربرگ؟ اگر اینطور است ما هم فکری به حال خودمان کنیم و برویم شعرهایی بنویسم که از شدت هیجان ملت را به سکته بدهد. وگرنه شاعر تاریک و روشن ندارد. من از هر کسی که دستش به جایی میرسد میخواهم که جلسهای بگذارند، ترتیبی بدهند، مخالفان و موافقان بیایند درباره این موضوع، این فضا، این ادبیات و شعر فیسبوکی حرف بزنند. چقدر شاعر اضافه شد از این فیسبوک؟ چقدر ناشعر به شعر رسید و چقدر...»
بوالحسنی همچنین از انتشار دو مجموعه شعر و یک ترجمه خبر داده و در اینباره اظهار کرده است: «مجموعه شعر «مفاجا» را نشر چشمه و «از من بعید» را نشر مروارید منتشر خواهد کرد که این دو کتاب در واقع بخش مهمی از کارنامه شعری من طی چهار - پنج سال اخیر است. این دو مجموعه به دلیل تفاوتهایی که در زبان، بیان و بافت خود دارند از هم تفکیک شدند که بدیهی است شامل تجربههای مختلف در زمان و روزگاری متفاوت است. آخرین مجموعهای که به صورت رسمی و در ایران از من منتشر شد کتاب «شمس از قونیه با قطار برگشت» بود و این دو کتاب هم در ادامه مسیر همان کتاب است و البته نه با همان تجربههای فرمی و زبانی. «شناختنامه ام کلثوم» نیز به نام «اولین پنجشنبه» به زودی روانه بازار خواهد شد. این کتاب که در 150 صفحه آماده نشر میشود شامل بیوگرافی و شناختنامه مفصلی از زندگی این خواننده مشهور عرب و همچنین ترجمه ده ترانه از ترانههای مشهور اوست.»
او در سالهای اخیر هفت کتاب شامل مجموعه شعرهای «شمس از قونیه با قطار برگشت» و « ایشان قاتل من است» و همچنین ترجمههایی از ریچارد براتیگان و آن سکستون را منتشر کرده است.
برچسبها: محسن بوالحسنی, شاعر, روزنامه نگار, نویسنده

