هوشنگ امینی متولد 1316 معروف به «قاتل كلاهنمدي به سر» ...
«هوشنگ امینی» فرزند سوم و پسر سوم پدر و مادری بود که 4 پسر داشتند. پدر «هوشنگ امینی» مردی به نام «رضا» بوده که براساس مطلب منتشر شده در مجله «حقوق امروز» از کولیها محسوب میشده است. این مرد در کارخانه قند ورامین کار میکرده ولی بعد از مدتی اخراج میشود. بعد از اخراج به گفته مردم این مرد کهنهفروشی و دستفروشی میکرده و از این راه امرار معاش میکرده است. مادر «هوشنگ امینی» نیز «عصمت» نام داشته که در زمان دستگیری این جوان 50 ساله بوده و از اهالی جایی به نام «کلهکوه» قم بوده است. برادربزرگ «هوشنگ» در کارخانه روغنکشی ورامین کار میکرده و بعد اخراج شده و به مواد فروشی روی آورده است. برادر دیگر این متهم نیز مدتی فراش مدرسه بوده و اخراج میشود. او نیز به موادفروشی روی آورده بوده است. براین اساس در جلسهیی که مشروح آن را مجله «حقوقامروز» منتشر کرده «هوشنگ» در چنین خانواده نابهنجاری زندگی میکرده است و خود نیز از طریق شاگردشوفری و پارکابی استیشن امرار معاش میکرده و به قماربازی شهره بوده است. یکی از کارشناسان حاضر در جلسه مورد نظر مجله «حقوقامروز» گفته است که «هوشنگ» از کسبه ورامین نیز باج میگرفته است.
50 سال قبل در چنين روزهايي ( مقاله در اردی بهشت 1392 در آخرین نیوز نوشته شده ) بازپرس جنايي تهران در حال رسيدگي به يك سلسله قتل بود بيآنكه بداند امسال در ارديبهشتماه انجمن علمي دانشجويي دانشكده حقوق دانشگاه تهران همايشي تحت عنوان «همايش تخصصي تحليل جرمشناختي قتلهاي سريالي» برگزار خواهد كرد. «پارسايي» بازپرس شعبه پنجم دادسراي پايتخت در دهه سوم ارديبهشت1342 در حال تكميل تحقيقات جنايي خود از مردي جوان به نام «هوشنگ اميني» بود. اين مرد 26 ساله كه در تعطيلات نوروز 1342 در ورامين شناسايي و دستگير شد در ارديبهشتماه آن سال 9 فقره از قتلهاي خود را براي تيم جنايي تشريح كرده بود. اين جوان كه به «قاتل كلاهنمدي به سر» مشهور شده بود همه قربانيان خود را در حالي كه دستانشان بسته بود مجروح به قتل ميرساند. سپس سر همه قربانيان را از تن?شان جدا ميكرد. با توجه به اينكه «هوشنگ اميني» يكي از قاتلان سريالي كشورمان است كه در اين سالها كمتر از آن صحبت شده ولي پرونده او را ميتوان از پروندههاي دوران معاصر دانست و مورد بررسي قرار داد، از اين شماره «اعتماد» ميتوانيد در ستون «خاطره جنايي» اين ماجرا را دنبال كنيد.
روزنامه كيهان در چهارمين شماره خود در سال 1342 با تيتر درشت در صفحه دهم خود با عنوان «جنايات پيدر پي تهران توسط يك نفر انجام ميشود» از ماجراي «هوشنگ اميني» خبر داد. كيهان در نخستين گزارشاش از اين عنوان نيز استفاده كرد؛ «مردي كه آدم شكار ميكرد». در فاصله دهم تا پانزدهم فروردينماه، 50 سال قبل با توجه به تعطيلي سيزدهبه?در نوروز خبر ديگري از اين ماجرا منتشر نشد تا دوباره كيهان در شماره 5911 خود به تاريخ نيمه فروردينماه 1345 با تيتر درشت «من قاتل 14 زن و كودك هستم» به انتشار جزييات بيشتري درباره اين جنايات پرداخت. بازپرس صدقي از دادگاه بخش ورامين در آن زمان آغازگر تحقيقات بود و در همان روز كيهان نقل قولي از او منتشر كرد كه گفته بود: «هوشنگ از اصغرقاتل خطرناكتر است». اما بعد از مدتي انجام تحقيقات جنايي، پرونده جنايات «هوشنگ اميني» به دادسراي تهران ارجاع شد. روزنامه كيهان همچنين در گزارش دوم خود از اين ماجرا كه در نيمه فروردينماه 12342 منتشر شد به يك تيتر ديگر نظر خوانندگان خود را به عمق جنايات اين مرد توجه داده بود؛ «هوشنگ مقدار زيادي گوش و بيني انسان جمع كرده بود.»
قتلهاي هوشنگ چگونه برملا شد
ماجراي دستگيري «هوشنگ اميني» به آخرين روزهاي سال 1341 برميگردد كه يكي از كاركنان دادگاه ورامين براي تفريح به همراه خانواده خود به خارج از شهر و جايي كه مسجدي متروكه قرار داشت، رفت. او در آنجا متوجه رد خوني بر زمين و آثار آن بر ديوارها شد و وقتي رد خون را گرفت متوجه توقف رد خون در دهانه يك چاه شد. سپس او ماموران ژاندارمري را از اين موضوع مطلع كرد و بدينترتيب با حضور ماموران ژاندارمري جسد مردي كه بعدها مشخص شد «مهدي فدايي» نام داشته، كشف شد. با اين اتفاق ژاندارمري ري شروع به تحقيق كرد. كيهان در آن سال گزارش داده كه افسري به نام ستوان هاشمي با توجه به سابقهيي كه از يك جوان داشته او را براي تحقيق فرا ميخواند اما آن جوان مراجعه نميكند و همين ظن ماموران را برميانگيزد كه اين جوان خود عامل قتل است. اين مظنون كسي نبود جز «هوشنگ اميني». ژاندارمري ري او را ميشناخت زيرا 2 سال قبلتر وقتي اين مرد به همراه دو تن ديگر در حال به قتل رساندن مردي حوالي ري بودند سر رسيده بود و مانع از جنايت شده بود. در آن ماجرا نيز هوشنگ به هنگام بريدن گلوي قرباني خود بازداشت شد. با اين وصف يكي از ژاندارمها با لباس شخصي خانه خواهر هوشنگ را زيرنظر گرفت و در نهايت او را در همان خانه دستگير كردند.
هوشنگ اميني كه بود؟
روزنامه كيهان در گزارشي كه روز 18 فروردينماه 1342 منتشر كرد، «هوشنگ اميني» را جواني 26 ساله و متهم به قتل 14 زن و كودك و مرد معرفي كرد. در اين گزارش تاكيد شده بود كه «هوشنگ اميني» هميشه كلاهي نمدي به سر دارد و سيما و ظاهر او با اعمالش هيچ شباهتي ندارد. به گفته مادر و برادر هوشنگ او مدتها از سربازي فراري بوده و ماموران نظام وظيفه در جستوجوي او بودند.
مردي خطرناكتر از اصغرقاتل
خبرنگاران، آن سال با مرور بر جنايات «هوشنگ اميني» به اين مرد صفت جنايتكاري خطرناكتر از اصغر قاتل دادند. كيهان در انعكاس صحبتهاي اين مرد به هنگام بازجويي در دادسرا به نقل از او نوشت كه اين مرد از آدمكشي لذت ميبرده است. كيهان با تيتر «من از جان كندن انسان لذت ميبرم» به انتشار حرفهاي «هوشنگاميني» پرداخت كه گفته بود: « وقتي قربانيان خود را دستبسته سرميبريدم آنها دم مرگ به خرخر ميافتادند و من از جان كندن آنها لذت ميبردم.»
سروان كاوياني، فرمانده گروهان ژاندارمري ري در همان زمان طي نامهيي به بازپرس نوشت كه طي سال 1340 تا پايان سال 1341 دستكم 10 جسد در منطقه ري كشف شده كه سر نداشتهاند و احتمال داد كه به همين شيوهيي كه «هوشنگ اميني» قربانيانش را به قتل ميرساند، كشته شده باشند.
http://www.akharinnews.com/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87-%D9%88-%DA%A9%D9%86%D8%A7%D8%B1/item/19735-%C2%AB%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A%C2%BB-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%8A-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%83%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84.html
----------------------------------------------------------------
قاتل کلاهنمدی به سر: تاکنون 7 نفر را سر بریدهام و تا آخر عمر همین کار من است
خوانندگان عزیز من تاکنون 7 نفر را سر بریدهام و تا آخر عمر همین کار من است برای اینکه... دلم میخواهد زنده بمانم و آه دلم را از اینها بگیرم. هوشنگ ورامینی
به گزارش نامه، «هوشنگ امینی» در تعطیلات نوروز 1342 در ورامین شناسایی و دستگیر شد. در اردیبهشت ماه آن سال 9 فقره از قتلهای خود را برای تیم جنایی تشریح کرده بود. این جوان که به «قاتل کلاهنمدی به سر» مشهور شده بود همه قربانیان خود را در حالی که دستانشان بسته بود مجروح و به قتل میرساند. سپس سر همه قربانیان را از تنش جدا میکرد.
در حالی که سخن از وقوع 35 فقره قتل به دست «هوشنگ امینی» که با نامهای «هوشنگ ورامینی» و «هوشنگ چاپچی» معروف بوده به میان آمده بود این مرد در اردیبهشتماه 1342 فقط به 9 فقره قتل اعتراف کرد. در اردیبهشتماه 1342 نشریهیی به نام «حقوق امروز» از جلسهیی خبر داد و محتوای آن را منتشر کرد که در آن عدهیی کارشناس به تحلیل و بررسی شخصیت و کارهای این متهم به قتل پرداخته بود.
«هوشنگ امینی» فرزند سوم و پسر سوم پدر و مادری بود که 4 پسر داشتند. پدر «هوشنگ امینی» مردی به نام «رضا» بوده که براساس مطلب منتشر شده در مجله «حقوق امروز» از کولیها محسوب میشده است. این مرد در کارخانه قند ورامین کار میکرده ولی بعد از مدتی اخراج میشود. بعد از اخراج به گفته مردم این مرد کهنهفروشی و دستفروشی میکرده و از این راه امرار معاش میکرده است. مادر «هوشنگ امینی» نیز «عصمت» نام داشته که در زمان دستگیری این جوان 50 ساله بوده و از اهالی جایی به نام «کلهکوه» قم بوده است. برادربزرگ «هوشنگ» در کارخانه روغنکشی ورامین کار میکرده و بعد اخراج شده و به مواد فروشی روی آورده است. برادر دیگر این متهم نیز مدتی فراش مدرسه بوده و اخراج میشود. او نیز به موادفروشی روی آورده بوده است. براین اساس در جلسهیی که مشروح آن را مجله «حقوقامروز» منتشر کرده «هوشنگ» در چنین خانواده نابهنجاری زندگی میکرده است و خود نیز از طریق شاگردشوفری و پارکابی استیشن امرار معاش میکرده و به قماربازی شهره بوده است. یکی از کارشناسان حاضر در جلسه مورد نظر مجله «حقوقامروز» گفته است که «هوشنگ» از کسبه ورامین نیز باج میگرفته است.
در پایان جلسهیی که ذکر آن رفت مدیرجلسه که نام او نیز مثل بقیه اسامی به صورت مخفف با دو حرف نوشته شده است ضمن تشکر از حاضران گفته است: «باید دستگاههای مسوول جامعه از جهت علمی کاملا مجهز شوند و به مساله جرم شناسی و پیشگیری از جرم در ایران توجهی عمیق مبذول شود.»
در همان زمان و همان روزها روزنامه کیهان در چهارمین گزارش خود از ماجرا به انعکاس گفتههای مادر «هوشنگ» پرداخته و آورده است: « مادرهوشنگ امینی: شما را به خدا فرزند جنایتکار مرا مجازات کنید.»
براساس گزارش اعتماد، همچنین روزنامه کیهان در پنجمین گزارش خود از ماجراهای «هوشنگامینی» که 19 فروردین1342 منتشر شد با تیتر «هوشنگ امینی جریان قتل هفت نفر از قربانیان خود را شرح میدهد» و انتشار عکسهایی از این مرد و محل کشف اجساد این مرد را خطرناکتر از اصغرقاتل معرفی کرده بود. در این شماره روزنامه کیهان به انتشار تصویری از دستنوشته «هوشنگ» پرداخته بود. این مرد که در زمان دستگیری 26 ساله بوده و تنها 6 کلاس درس خوانده بوده در متن نامهیی که به خبرنگار کیهان داده نوشته بود: « خوانندگان عزیز من تاکنون 7 نفر را سر بریدهام و تا آخر عمر همین کار من است برای اینکه... دلم میخواهد زنده بمانم و آه دلم را از اینها بگیرم. هوشنگ ورامینی.»
http://namehnews.ir/fa/news/41605/%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%86%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86-7-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
__________________________________________________
در قسمتی از تحقیقات سخن از وجود همدست «هوشنگ ورامینی» هم به میان آمد. با دستور بازپرس فردی به نام «اصغرننه شیری» شناسایی و دستگیر شد.
بازپرس شعبه پنجم دادسرای تهران که رسیدگی به این پرونده را در دستور کار داشت از این فرد تحقیقاتی به عمل آورد تا ببیند که او همدست «هوشنگ امینی» بوده است یا نه. اما بعد از تحقیق مشخص شد که «هوشنگ امینی» به دلیل اختلافات محلی این مرد را به عنوان همدست معرفی کرده است. با این حال روزنامه کیهان عکس «اصغرننهشیری» را به عنوان همدست «هوشنگ امینی» منتشر کرد.
همدست هوشنگ دستگیر شد
ماجراهای «هوشنگ امینی» در مطبوعات با ورود به روزهای آخر اردیبهشتماه کمرنگ و کمرنگتر شد تا خردادماه 1342 آغاز شد. «کیهان» روز 5خرداد با تیتر درست «همدست هوشنگ امینی دستگیر شد» به شرح ماجرا و چگونگی دستگیری فردی به نام «صفرعلی رحیمی» پرداخت.
در بخشی از این گزارش چنین نوشته شده است که «صفرعلی که اظهارات خود را با لحنی داشمآبانه میگفت به ماموران کلانتری 8، دو واقعه دیگری که در آنها شخصا حضور داشته را تشریح کرد». همدست «هوشنگ امینی» در حالی توسط ماموران کلانتری 8 تهران دستگیر شده بود که مدتی را از تهران خارج شده بود و در بازگشت به دام افتاده بود.
----------------------------------------------------------
متهم در نامهای به خبرنگار کیهان مدعی شده بود سر 7 نفر را بریده است
قاتلی با کلاه نمدی
قتلهای سریالی
با پیدا شدن اجساد بیسر در چاهها و قناتهای ورامین، ترس و وحشت بر مردم حاکم شد و خانوادهها به فرزندان خود اجازه نمیدادند در تاریکی شب از خانه خارج شوند. جنایتهای هوشنگ با روش خاصی صورت میگرفت. او طعمههایش را از بین جوانان انتخاب میکرد و بعد از بستن دستهای آنها و آزار و اذیتشان، قربانیان را به قتل میرساند و سرشان را از بدن جدا میکرد. او تمام مقتولان را داخل چاه میانداخت و به همین دلیل قبل از دستگیری، معروف به شبح چاههای قنات شد.
نخستین جسد در آخرین ماههای سال 41 کشف شد؛ جسد مردی بی سر در یکی از قناتهای نعمتآباد. در بررسی جسد مشخص شد دستهای مقتول قبل از جنایت از پشت بسته شده است. یک ماه بعد جسد سر بریده زن جوانی در چاههای دولت آباد پیدا شد، زن جوان نیز مانند قربانی قبلی دست هایش از پشت بسته شده بود. بعد از آن نیز دو جسد دیگر در چاههای حوالی شترخان به همان صورت پیدا شد.
مظنونی برای جنایتها
اما آخرین جسدی که پیدا شد، متعلق به جوان بلیتفروشی بود که چند روز قبل ناپدید شده بود. جسد را یکی از کارکنان دادگاه ورامین کشف کرد، آن طور که در روزنامه کیهان نوشته شده بود این کارمند برای تفریح همراه خانواده خود به خارج از شهر رفت. او در آنجا رد خونی بر زمین دید و وقتی آن را دنبال کرد متوجه توقف رد خون در دهانه یک چاه شد. سپس او ماموران ژاندارمری را از این موضوع مطلع کرد و به اینترتیب با حضور ماموران ژاندارمری جسد مردی که بعدها مشخص شد جوان بلیتفروش است، کشف شد.

همزمان با این پروندهها، کارآگاهان پرونده سرقت دوچرخه را رسیدگی میکردند. دوچرخههایی از تهران سرقت میشد و با مدارک جعلی در ورامین به فروش میرسید، سارق دوچرخهها دستگیر شد و در تحقیقات نامی از هوشنگ به زبان آورد و پلیس راهی خانه او شد تا از او تحقیقاتی کند. اما هوشنگ به خیال آنکه پلیس بویی از جنایاتش برده پا به فرار گذاشت.
فرار هوشنگ ظن کارآگاهان را به او بیشتر کرد و احتمال جنایات سریالی از سوی او زمانی قوت گرفت که یکی از افسران، سابقه دو سال قبل او را برملا کرد. هوشنگ و دو جوان دیگر دو سال قبل پسری را به بیابانهای اطراف ورامین بردند و پس از شکنجه پسر جوان، قصد کشتن او را داشتند که یک ژاندارم گشت او را میبیند و هر سه نفر آنها دستگیر میشوند. پسر جوان جان سالم به در میبرد و هوشنگ موفق به فرار میشود.
دستگیری در صندوق
تحقیقات برای دستگیری هوشنگ ادامه داشت تا اینکه اعلام میکنند هوشنگ را با چادر زنانه در شهر دیدهاند. ماموران با لباس مبدل بررسیهای خود را ادامه دادند و با این احتمال که هوشنگ داخل خانه خواهرش مخفی شده است، راهی آنجا شدند. از طرفی هوشنگ نامهای به بازپرس پرونده نوشت که من قاتل نیستم و مرد دیگری دست به این جنایات زده است. او در نامه به توصیف یکی از قتلها پرداخته بود و همین مساله نشان میداد او در جنایات نقش دارد. در نهایت با توجه به مدارک به دست آمده ماموران با مجوز راهی خانه خواهر هوشنگ شده و او را که در صندوق مخفی شده بود دستگیر کردند.
هوشنگ ابتدا منکر جنایات بود و چهار نفر دیگر را عامل این قتلها معرفی کرد؛ چهار مردی که هوشنگ آنها را قاتل میدانست دستگیر شدند، اما بررسیها نشان میداد آنها در این جنایات نقشی ندارند، درنهایت هفدهم فروردین 1342 هوشنگ به قتلها اعتراف کرد و بازپرس پرونده بعد از شنیدن اظهاراتش گفت که او خطرناکتر از اصغر قاتل است.

اما هوشنگ از جنایاتش چه گفت که چنین برداشتی از سوی بازپرس پرونده شد؟ هوشنگ در تحقیقات گفت: از قتلها لذت میبردم و به همین دلیل قتلهایم شکل سریالی به خود گرفت. هوشنگ به بعضی از قربانیانش میگفت که به شما آموزش آدمکشی میدهم، آنها را به بیابان میبرد و به بهانه آموزش دستهای آنها را از پشت میبست و بعد چشمهایشان را و در نهایت نقشه قتل را اجرا میکرد. هوشنگ در بازجوییها اعتراف کرد که اسم قربانیانش را نمیداند، اما به قتل 14 زن و پسر جوان اعتراف کرد.
هوشنگ پس از محاکمه روانه زندان شد. در یکی از همین روزها مادر او به ژاندارمری رفت و درحالی که لباسهای شسته شدهای که لکههای خونشان هنوز مشخص بود به همراه داشت، به افسر پرونده گفت: این لباسها را من شستهام. اینها سند جنایت هوشنگ است. شما را به خدا فرزند جنایتکار مرا مجازات کنید. هوشنگ هر شب همراه دوستانش به خانه من میآمد و لباسهای خونیاش را به من میداد تا آنها را بشویم. او میگفت دعوا کردهام. تو را به خدا مجازاتش کنید.
هوشنگ طی مراحل بازجویی افراد زیادی را به عنوان همدست معرفی کرد، اما جرم هیچ کدام از آنها ثابت نشد. در نهایت در آخرین روزهای اردیبهشت همدست او دستگیر شد و به تحمل حبس محکوم شد. هوشنگ که قول داده بود یا از زندان فرار میکند یا خودکشی، سرانجام به دار مجازات آویخته شد.
برچسبها: هوشنگ امینی, قاتل زنجیره ای, قاتل کلاه نمدی به سر, قتلهای زنجیره ای

